نفی خشونت رفتاری در معارف و سیره نبوی
خشونت رفتاری
از مهمترین جلوههای خشونت که در راه و رسم نبوی به شدت نفی شده است، خشونت رفتاری یا بدرفتاری است. ترشرویی، اخم و تخم، فخرفروشی و خودنمایی، خشم و عصبانیت، زورگویی و سلطهگری، غیرتورزی منفی و تعصب بیجا، کتک زدن و... صورتهایی از بدرفتاری است که آثار و پیامدهای تباهکننده و ویرانگری بر زندگی دارد. شکستن حریم یکدیگر با اینگونه رفتارها و مرزشکنی و تعدی به حقوق هم، تلخ و سیاه نمودن زندگی است.
در مدرسه نبوی هرگونه بدرفتاری در خانواده، تحت هر شرایطی، ممنوع اعلام شده و سخت از آن پرهیز داده شده است. پیامبر (ص) به پیروان خود آموخته است: «خَيْرُ الرِّجَالِ مِنْ أُمَّتِي الَّذِينَ لَا يَتَطَاوَلُونَ عَلَى أَهْلِيهِمْ وَ يَحِنُّونَ عَلَيْهِمْ وَ لَا يَظْلِمُونَهُمْ»[۱].
بدرفتاری نسبت به خانواده در صورتهای مختلف خود را نشان میدهد و لازم است از هر صورتی پرهیز شود تا زندگی معنای انسانی و ایمانی بیابد، که به مواردی از آنها اشاره میشود[۲].
ترشرویی
زن و مرد حق ندارند که با یکدیگر با ترشرویی و اخم و تخم روبهرو شوند؛ و در مدرسه نبوی از جمله حقوق زن بر مرد این است که همسرش با روی خوش با او روبهرو شود و بداخمی ننماید، چنانکه در حدیث امام صادق (ع) بر آن تأکید شده است: «حَقُّ الْمَرْأَةِ عَلَى زَوْجِهَا... لَا يُقَبِّحُ لَهَا وَجْهاً»[۳].
رسول خدا (ص) در خانه هرگز ترشرویی ننمود و چهره درهم نکشید و پیوسته با روی گشاده با اهل خانه رفتار کرد. چنانکه در خبر عایشه اینگونه آمده است: «كَانَ أَلْينَ النَّاسِ وَأَكْرَمَ النَّاسِ وَ كَانَ رَجُلًا مِنْ رِجَالِكُمْ إِلَّا أَنَّهُ كَانَ ضَحَّاكًا بَسَّامًا»[۴].
همچنین از قول عایشه نقل شده است که گفت: «كَانَ إذَا خَلاَ بِنِسَائِهِ أَلْيَنَ النَّاسِ وَأَكْرَمَ النَّاسِ ضَحَّاكاً بَسَّاماً»[۵].
پیامبر اکرم (ص) ترشرویی را سخت نکوهیده میدانست و پیروان خود را پرهیز میداد که برای یکدیگر روی درهم کشند و اخم و تخم کنند، چنانکه از علی (ع) روایت شده است که پیامبر خدا (ص) همیشه میفرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فِي وَجْهِ إِخْوَانِهِ»[۶].[۷]
فخرفروشی و خودنمایی
بدرفتاری با همسر میتواند به صورت فخرفروشی در رفتار و خودنمایی باشد که خداوند انسان را از زندگی توأم با فخرفروشی و خودنمایی پرهیز داده است: ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ﴾[۸]. ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ﴾[۹].
بنا کردن زندگی خانوادگی بر تفاخر و تظاهر، و رفتار کردن با یکدیگر با مایههای متفاخرانه و متظاهرانه، زندگی را از صورت انسانی بیرون میبرد و آن را به خیمهشببازی زشت و رنجآوری مبدل میسازد. در حدیث نبوی درباره چنین ازدواجهایی آمده است: «وَ مَنْ نَكَحَ امْرَأَةً بِمَالٍ حَلَالٍ غَيْرَ أَنَّهُ أَرَادَ بِهَا فَخْراً وَ رِيَاءً لَمْ يَزِدْهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِذَلِكَ إِلَّا ذُلًّا وَ هَوَاناً»[۱۰].
زندگییی که با چنین بدرفتاری آغاز شود و سامان گیرد، در همین سمت و سو پیش میرود، و زن و مرد باید پیوسته خود را اسیر فخرفروشیهای احمقانه و خودنماییهای جاهلانه سازند تا بنای کجی را که گذاشتهاند با کجیهای بیشتر حفظ کنند و تداوم بخشند. به تعبیر امیر مؤمنان علی (ع): «لَا حُمْقَ أَعْظَمُ مِنَ الْفَخْرِ»[۱۱].
اگر اشخاص کرامت انسانی خود را حفظ کرده باشند به خواری فخرفروشی و پستی خودنمایی تن نمیدهند و زندگی خانوادگی را آلوده به این امور و گرفتار تفاخر و تظاهرهای نو به نو نمیسازند که هیچوقت پایانی ندارد. علی (ع) فرموده است: «الِافْتِخَارُ مِنْ صِغَرِ الْأَقْدَارِ»[۱۲].
این بیمقداری، به صورتهای مختلف در رفتار فخرفروشانه و خودنمایانه جلوه مییابد. فخرفروشی و خودنمایی: در انتخاب همسر، با مطرح کردن خانواده و خاندان و نژاد خود از این موضع، در مراسم و آدابورسوم و سنتها، در رفت و آمدها و میهمانیها، در خوراک و پوشاک، در وسایل و امکانات زندگی و... که اینگونه زندگی کردن جز رنج بر خود نهادن و حقیقت خود را تاریک نمودن نیست. امیر مؤمنان علی (ع) فرموده است: «مَنْ صَنَعَ شَيْئاً لِلْمُفَاخَرَةِ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَسْوَدَ»[۱۳].
رسول خدا (ص) برای آنکه فخرفروشیها و خودنماییها پایان پذیرد، در سخنی تهدیدآمیز فرموده است: «لَيَنْتَهِيَنَّ أَقْوَامٌ يَفْتَخِرُونَ بِآبَائِهِمُ الَّذِينَ مَاتُوا، إِنَّمَا هُمْ فَحْمٌ جَهَنَّمَ، أَوْ لَيَكُونُنَّ أَهْوَنَ عَلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ الْجُعَلِ الَّذِي يُدَهْدِهُ الْخِرَاءَ بِأَنْفِهِ، إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ عُبِّيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَفَخْرَهَا بِالْآبَاءِ، إِنَّمَا هُوَ مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ، وَفَاجِرٌ شَقِيٌّ، النَّاسُ كُلُّهُمْ بَنُو آدَمَ، وَآدَمُ خُلِقَ مِنْ تُرَابٍ»[۱۴].
پیامبر اکرم (ص) با فخرفروشیها و خودنماییها مقابله میکرد تا از میدان یافتن این خلق و خوی جلوگیری شود و زندگی مسلمانان از آن پاک گردد. امام صادق (ع) فرمود: «أَتَى رَسُولَ اللَّهِ (ص) رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ حَتَّى عَدَّ تِسْعَةً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَمَا إِنَّكَ عَاشِرُهُمْ فِي النَّارِ»[۱۵].[۱۶]
خشم و عصبانیت
خشم و عصبانیت در خانواده از زشتترین و نکوهیدهترین بدرفتاریها است؛ چیزی که زندگی را تیره و تار، و روابط زناشویی را غمبار، و دوستیها را به دشمنی، و نزدیکیها را به دوری تبدیل میکند. خشم و عصبانیت در خانواده شعلهای از آتش درون است که آدمی را از سنخ شیطان میسازد و این آتش پیش از سرایت به هرکس دیگر خود آتشافروز را تباه مینماید. رسول خدا (ص) فرموده است: «الْغَضَبُ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ»[۱۷].
و همچنین فرموده است: «أَلَا وَ إِنَّ الْغَضَبَ جَمْرَةٌ فِي قَلْبِ ابْنِ آدَمَ أَمَا رَأَیْتُمْ إِلَى حُمْرَةِ عَيْنَيْهِ وَ انْتِفَاخِ أَوْدَاجِهِ فَمَنْ أَحَسَّ بِشَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ فَلْيَلْصَقْ بِالأَرْضِ»[۱۸].
امیرمؤمنان علی (ع) نیز در توصیف خشم و عصبانیت فرموده است: «الْغَضَبُ نَارُ الْقُلُوبِ»[۱۹]. همچنین فرموده است: «الْغَضَبُ نَارٌ مُوقَدَةٌ مَنْ كَظَمَهُ أَطْفَأَهَا وَ مَنْ أَطْلَقَهُ كَانَ أَوَّلَ مُحْتَرِقٍ بِهَا»[۲۰].
هنگامی که آتش خشم و عصبانیت شعلهور میشود، خشم گیرنده و عصبانی کور و کر میشود و دود خشم و عصبانیت چنان فراراه چراغ عقل و خرد میگردد که آدمی از اندیشه صحیح و راه یابی بازمیماند و شعلههای خشم و عصبانیت همه وجود، و اعضا و جوارح را دربر میگیرد، و اختیار از کف انسان بیرون میرود؛ و نشانههای ظاهری آن همه را از این خودسوزی و دیگرسوزی آگاه میکند؛ نشانههایی همچون تغییر رنگ چهره، سرخ شدن چشمها، دگرگونی بینی، کف کردن دهان، لرزش شدید اعضای بدن، درهم ریختن نظم و ترتیب کارها، پریشانی در سخن و حرکتها و... .
اگر شخص خشمگین و عصبانی در این حالت چهره خود را ببیند، از خرابی وضع خویش آگاه میشود و آرام میگیرد، زیرا از زشتی چهره و دگرگونی خلقت خود شرم میکند، و این در حالی است که زشتی باطن او به مراتب از زشتی ظاهرش بیشتر و کریهتر است، زیرا ظاهر نماینده باطن است، و نخست چهره باطن زشت و کریه شده و آنگاه در ظاهر آدمی منعکس گردیده است. بنابراین، دگرگونی ظاهر نتیجه دگرگونی باطن است، و شعلهای از لهیب سخت درون شعلهور است. در این حال است که زبان به دشنام و گفتن ناسزا و سخنان زشتی گشوده میشود که خردمندان از آن شرم دارند و گوینده، خود نیز پس از فرونشستن خشم و عصبانیت از آن شرم میکند. این آتشافروزی به همینجا ختم نمیشود، و گاه فراتر میرود و شخص خشمگین و عصبانی حمله میکند، میزند، میکوبد، میدرد، مجروح میسازد و گاه ممکن است دست به قتل بزند؛ و اگر شعلههای خشم و عصبانیت به دیگرسوزی منجر نشود، شخص خشمگین و عصبانی، به خودسوزی میپردازد، و لباس خود را میدرد، بر صورت خود سیلی میزند، دست بر زمین میکوبد، مشت بر سر خویش فرود میآورد، و چه بسا که جمادات و حیوانات را بزند، ظرفها را بشکند؛ و دیوانگیهای دیگر از او سر زند[۲۱]. امیر مؤمنان علی (ع) درباره این دیوانگی فرموده است: «إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَمٌ»[۲۲]؛ «الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ»[۲۳]؛ «شِدَّةُ الْغَضَبِ تُغَيِّرُ الْمَنْطِقَ وَ تَقْطَعُ مَادَّةَ الْحُجَّةِ وَ تُفَرِّقُ الْفَهْمَ»[۲۴].
اگر خشم و عصبانیت دوام داشته باشد و مکرر ظهور یابد، سخت ویرانگر خواهد بود. امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است: «الْغَضَبُ شَرٌّ إِنْ أَطَعْتَهُ دَمَّرَ»[۲۵].
البته نخستین کسی که از خشم و عصبانیت آسیب میبیند و ویران میشود خود فرد است: «عُقُوبَةُ الْغَضُوبِ وَ الْحَقُودِ وَ الْحَسُودِ تَبْدَأُ بِأَنْفُسِهِمْ»[۲۶].
بنابراین لازم است خشم و عصبانیت به عنوان یکی از شاخههای خشونت، جدی گرفته شود و انسان در پی درمان آن برآید. رسول خدا (ص) در سفارشهای خود به علی (ع) فرمود: «يَا عَلِيُّ لَا تَغْضَبْ فَإِذَا غَضِبْتَ فَاقْعُدْ وَ تَفَكَّرْ فِي قُدْرَةِ الرَّبِ عَلَى الْعِبَادِ وَ حِلْمِهِ عَنْهُمْ وَ إِذَا قِيلَ لَكَ اتَّقِ اللَّهَ فَانْبِذْ غَضَبَكَ وَ رَاجِعْ حِلْمَكَ»[۲۷].
به منظور درمان خشم و عصبانیت باید اسباب و عوامل آن را شناخت و به حل و رفع و ریشه کن کردن آنها پرداخت؛ اسباب و عوامل: درونی و بیرونی، فردی و اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، تربیتی و خانوادگی و... همچنین با در نظر آوردن و یاد کردن پیوسته خوبیهای همسر، فداکاریهای او، زحمات وی، تعهد همسری، سفارشهای الهی و راه و رسم نبوی میتوان خشم و عصبانیت را فرونهاد و بدان میدان نداد. پیامبر اکرم (ص) در سفارشی والا فرموده است: «لَا يَفْرَكُ مُؤْمِنٌ مُؤْمِنَةً، إِنْ كَرِهَ مِنْهَا خُلُقَاً رَضِيَ مِنْهَا آخَرَ»[۲۸].[۲۹]
زورگویی و سلطهگری
زورگویی و سلطهگری در خانواده، و اداره آن با تجبر و تحکّم خشونتی تحملناپذیر است. انسانی که با نزدیکان خود و محبوبترین بنیان نزد خداوند، تجبر مینماید، بیگمان از مقام انسانیت و شأن دیانت بیرون است، که نه انسانیت اقتضای زورگویی و سلطهگری دارد، و نه دیانت به کسی اجازه آن را میدهد. پیامبر اکرم (ص) در مقام بیان زشتی و نکوهیدگی این امر پیروان خود را چنین هشدار داده است: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيُدْرِكُ بِالْحِلْمِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُكْتَبُ جَبَّاراً وَ مَا يَمْلِكُ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِهِ»[۳۰].
کسی که با زورگویی و سلطهگری به اداره امور میپردازد، خود و ادارهشوندگان را به سوی نابودی میکشاند. امیرمؤمنان علی (ع) در آموزهای والا فرموده است: «وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ»[۳۱].
اگر رابطه ادارهکننده و اداره شوندگان، رابطه سلطهگر و سلطهپذیر، حاکم و محکوم، آقا و بنده، فرمانده و فرمانبر باشد، زشتترین روابط و رفتارها ظهور میکند: تندی و تیزی، سرکشی و خودکامگی، تجاوز و تعدی. امام علی (ع) در هشداری نجاتدهنده فرموده است: «وَ إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ وَ يَفِيءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ»[۳۲].
انسانی که با خانواده خود با زورگویی و سلطهگری رفتار میکند، زحمات خود را بر باد میدهد، چنانکه علی (ع) فرموده است: «لَا يَزْكُو عَمَلُ مُتَجَبِّرٍ»[۳۳].
در آموزههای نبوی تصویری از حقیقت انسان زورگو و سلطهگر ارائه شده است تا هم زورگویان و سلطهگران، باطن خود را دریابند و هم دیگران از حال حقیقی آنان آگاه شوند؛ تا کسی جرئت تجبر و تحکم به خود راه ندهد. پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «يُحْشَرُ الْمُتَكَبِّرُونَ وَ الْجَبَّارُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِى صُوَرِ الذَّرِّ، يَطَأُهُمُ النَّاسُ لِهَوَانِهِمْ عَلَى اللهِ»[۳۴].
امیر مؤمنان علی (ع) در آموزههای خود درباره زورگویی و سلطهگری سخت هشدار داده و همه را از آن برحذر نموده تا هیچکس در این وادی گام نگذارد و خود و دیگران را تباه نسازد: «إِيَّاكَ وَ التَّجَبُّرَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ فَإِنَّ كُلَّ مُتَجَبِّرٍ يَقْصِمُهُ اللَّهُ»[۳۵].
امام صادق (ع) نیز در بیان جایگاه پست زورگویان و سلطهگران فرموده است: «الْجَبَّارُونَ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۳۶].
زورگویی و سلطهگری افراد ریشه در حقارت نفس آنان دارد و برای درمان این ویژگی پست، لازم است بیماری حقارت نفس آنان درمان شود. امام صادق (ع) این حقیقت را به صراحت بیان فرموده است: «مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِهِ»[۳۷].[۳۸]
غیرتورزی و تعصب بیجا
غیرت در خانواده به معنای مراقبت از حریم خانواده و پاسداشت سلامت اعضای آن و فراهم کردن مقدمات و موجبات این امور و پرهیز از تدارک زمینههای آسیب دیدن حرمت و سلامت اعضای خانواده و اجتناب از اقداماتی است که موجب شکسته شدن این امور میشود[۳۹]؛ و چنین گرایشی از لوازم زندگی سالم و از نشانههای ایمان است، چنانکه رسول خدا (ص) فرموده است: «إِنَّ الْغَيْرَةَ مِنَ الْإِيمَانِ»[۴۰].
و نیز فرموده است: «إِنِّي لَغَيُورٌ، وَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَغْيَرُ مِنِّي، وَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی يُحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الْغَيُورَ»[۴۱].
اما اگر همین ویژگی به افراط کشیده شود و تا سرحدّ وسواس پیش رود و با بدگمانی آمیخته گردد و به سختگیری منجر شود، غیرتورزی و تعصب بیجا ظهور میکند که خود بدرفتاری است و موجب بدرفتاریهای گوناگون میشود و اعضای خانواده را به واکنشهای مختلف میکشاند. رسول خدا (ص) دراینباره فرموده است: «مِنْ الْغَيْرَةِ مَا يُحِبُّ اللَّهُ وَمِنْهَا مَا يَكْرَهُ اللَّهُ، فَأَمَّا مَا يُحِبُّ الله فَالْغَيْرَةُ فِي الرِّيبَةِ، وَأَمَّا مَا يَكْرَهُ، فَالْغَيْرَةُ فِي غَيْرِ رِيبَةِ»[۴۲].
شکّ بیمورد و تجسس در کارهای اعضای خانواده و اعمال باید و نبایدهای بیمورد از اموری است که خود منشأ آسیب و نادرستی میگردد. امیر مؤمنان علی (ع) در سفارشهای خود به فرزندش حسن (ع) فرمود: «إِيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السَّقَمِ، وَ الْبَرِیئَةَ إِلَی الرَّیْبِ»[۴۳].[۴۴]
کنارهگیری
بدرفتاری خانوادگی میتواند به صورت کنارهگیری مرد یا زن از یکدیگر و وقت نگذاشتن برای هم و برای فرزندان جلوه کند، که بیگمان این بدرفتاری عوارض و پیامدهای ناگواری برای همسران و فرزندان دارد. امیرمؤمنان علی (ع) درباره این نوع خشونت و ستم به همسر و خانواده فرموده است: «عَذَابُ الْقَبْرِ يَكُونُ مِن... عَزَبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِهِ»[۴۵].
پیامبر اکرم (ص) پیروان خود را سخت پرهیز میداد که در زندگی مشترک به سوی کنارهگیری از یکدیگر و وقت نگذاشتن برای هم میل کنند، هرچند که این کار از باب دینداری و زهدورزی باشد، چنانکه وقتی عثمان بن مظعون نزد رسول خدا (ص) از تصمیم خود بر کنارهگیری از همسرش به منظور زهد ورزیدن و پارسایی نمودن سخن گفت، آن حضرت، این فهم غلط را تصحیح کرد و رفتار خود را برای او بیان نمود تا عثمان بن مظعون بداند که با چه معیاری باید زیست نمود، و فرمود: « أَ لَیْسَ لَکَ فِيَّ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؟»[۴۶].
در خبری آمده است که همسر عثمان بن مظعون نزد همسران رسول خدا (ص) رفت و آنان او را افسرده و بدظاهر و ژولیده دیدند. پرسیدند: “تو را چه میشود؟ در قریش کسی به ثروتمندی شوهر تو نیست؟ ” او پاسخ داد: “ما در زندگی خانوادگی بهرهای از او نداریم، که او شب را تا به صبح عبادت مشغول است و روز را هم به روزه میگذراند”. چون پیامبر (ص) آمد، همسرانش ماجرا را برای آن حضرت بیان کردند. رسول خدا (ص) عثمان بن مظعون را دیدار کرد و به او فرمود: “أما لک بی أسوة؟ ” مگر من برای تو الگو و سرمشق نیستم؟ گفت: “پدر و مادرم فدای تو باد، چه پیشآمده است؟ ” فرمود: “روزها را روزه میگیری و شبها را نماز میگزاری؟ ” گفت:”آری چنین میکنم”. فرمود: «لَا تَفْعَلْ! إِنَّ لِعَيْنِكَ عَلَيْكَ حَقًّا، وإِنَّ لِجَسَدِكَ عَلَيْكَ حَقًّا، وإِنَّ لأِهْلِكَ عَلَيْكَ حَقًّا، فَصَلِّ وَنَمْ، وصُمْ وأَفْطِرْ».[۴۷]. پس از این گفتگو، همسر عثمان بن مظعون نزد همسران پیامبر (ص) رفت درحالیکه خوشرو و خوشبو و سرزنده و سرحال بود. گفتند: “چه خبر است؟ ” گفت: “آنچه همه مردم از آن بهرهمندند به ما هم رسید”[۴۸]. رسول خدا (ص) در آموزههای مکرر مردان و زنان را از خشونت رفتاری در لباس کنارهگیری و وقتناگذاری برای یکدیگر پرهیز میداد و بر روابط لطیف و وقتگذاری برای هم تأکید مینمود.[۴۹]
کتک زدن
کتک زدن زشتترین و وحشیانهترین صورت خشونت خانوادگی و بدرفتاری است. رسول خدا (ص) برای پایان دادن به خشونتهای رفتاری در خانواده، به ویژه کتک خوردن زنان که در میان عرب جاهلی امری عادی شمرده میگردید و در میان مسلمانان نیز هنوز به وفور دیده میشد، تلاش بسیار نمود و سخنان فراوان فرمود، و با بیان زشتیهای این رفتار و پیامدهای آن، پیروان خود را به پاک شدن از این رفتار وحشیانه و غیر انسانی راه نمود، چنانکه فرمود: «فَأَيُّ رَجُلٍ لَطَمَ امْرَأَتَهُ لَطْمَةً أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَالِكاً خَازِنَ النِّيرَانِ فَيَلْطِمُهُ عَلَى حُرِّ وَجْهِهِ سَبْعِينَ لَطْمَةً فِي نَارِ جَهَنَّمَ»[۵۰].
انسانی که خشونت میورزد و با همسر خود چنین رفتار مینماید، برای خود جز عذاب الهی چه انتظار میبرد؟ در منطق پیامبر اکرم (ص) چگونه ممکن است که مردی با همسر خویش با خشونت رفتار نماید و نیز انتظار روابطی لطیف و محبت قلبی داشته باشد؟ از امام باقر (ع) روایت شده است که رسول خدا (ص) فرمود: «أَ يَضْرِبُ أَحَدُكُمُ الْمَرْأَةَ ثُمَ يَظَلُ مُعَانِقَهَا»[۵۱].
از منظر پیامبر این دو چگونه باهم جمع میگردد؟ و مگر میشود کسی بهرهای از انسانیت داشته باشد و اهل دیانت باشد و چنین کند؟ از نظر رسول خدا (ص) آنکه با همسر خویش با خشونت رفتار میکند مستوجب سختترین عذابهاست، و آنکه همسر خویش را میزند، خود باید مجازات شود، چنانکه آن حضرت میفرمود: «إِنِّي أَتَعَجَّبُ مِمَّنْ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ بِالضَّرْبِ أَوْلَى مِنْهَا»[۵۲].[۵۳]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ «بهترین مردان امت من کسانیاند که بر خانواده خود گستاخی و تعدی نکنند و به آنان محبت ورزند و به ایشان ستم ننمایند». مکارم الاخلاق، ص۲۱۶-۲۱۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص ۳۵۳.
- ↑ «حق زن بر شوهر این است که شوهر برای او روی درهم نکشد». الکافی، ج۵، ص۵۱۱؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۵۷؛ عدة الداعی، ص۹۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۲۶؛ بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۵۴؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۱، ص۴۵۳.
- ↑ «رسول خدا (ص) نرمخوترین و بزرگوارترین مردم بود. او هم مردی چون مردان شما بود، با این تفاوت که همواره خنده و تبسم بر لب داشت». الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵؛ مسند ابن راهویه، ج۳، ص۱۰۰۸؛ أبو بکر عبد الله بن محمد بن عبید المعروف بابن أبی الدنیا، مکارم الاخلاق، تحقیق مجدی السید ابراهیم، الطبعة الاولی، مکتبة القرآن، القاهرة، ص۱۲۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۳۸۳-۳۸۴؛ کنز العمال، ج۷، ص۲۲۲.
- ↑ «رسول خدا (ص) چون با همسرانش تنها بود نرمخوترین و بزرگوارترین مردم بود و همواره خنده و تبسّم بر لب داشت». الجامع الصغیر، ج۲، ص۳۳۰؛ کنز العمال، ج۷، ص۱۲۸.
- ↑ «خداوند کسی را که با برادران خود ترشرویی کند دشمن میدارد». الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۸۳؛ کنز العمال، ج۳، ص۴۴۱؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۵، ص۵۲۶.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص ۳۵۳.
- ↑ «بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی است میان شما و افزون خواهی در داراییها و فرزندان است» سوره حدید، آیه ۲۰.
- ↑ «که خداوند هیچ خود پسند خویشتنستایی را دوست نمیدارد» سوره لقمان، آیه ۱۸.
- ↑ «هر که با مال حلال با زنی ازدواج کند، اما هدفش از گرفتن او فخرفروشی و خودنمایی باشد، خدای عزّوجلّ جز بر خواری و سرشکستگی او نیفزاید». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۳۰؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۲؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۵۱.
- ↑ «حماقتی بزرگتر از فخرفروشی نیست». شرح غررالحکم، ج۶، ص۳۸۳؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۵۳۷.
- ↑ «فخرفروشی، از بیمقداری است». شرح غررالحکم، ج۲، ص۱۶۳؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹۳؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۴، ص۷۳.
- ↑ «هرکس برای فخرفروشی کاری کند، خداوند در روز قیامت او را سیاه محشور گرداند». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۰۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۳۳۶؛ بحارالانوار، ج۷، ص۲۱۶، ج۷۳، ص۲۹۲؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۴، ص۷۷.
- ↑ «آنانی که به پدران مرده خود، که در حقیقت زغال جهنمند فخر میفروشند، از این کار دست بردارند وگرنه نزد خدای عزّوجلّ پستتر از سرگین غلطان هستند که با بینی خود سرگین را میغلتاند. خداوند نخوتها و فخرفروشیهای خاندانی جاهلیت را از شما برده است. [آدمی] یا مؤمن پرواپیشه است یا نابکار بدبخت. مردم فرزندان آدم هستند و آدم از مشتی خاک آفریده شده است». سنن الترمذی، ج۵، ص۳۹۰؛ أبوزید عبدالرحمن بن محمد بن مخلوف الثعالبی، تفسیر الثعالبی (جواهر الحسان فی تفسیر القرآن)، تحقیق عبدالفتاح أبوسنة، علی محمد معوض، عادل احمد عبدالموجود، الطبعة الاولی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۱۸ ق. ج۵، ص۲۷۷؛ کنزالعمال، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ «مردی خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، من فلان پسر فلان هستم. و تا نُه پشت خود را برشمرد. رسول خدا (ص) به او فرمود: بدان که تو دهمین نفر آنان در دوزخ هستی». الکافی، ج۲، ص۳۲۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۳۳۵؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۳۱، ج۷۳، ص۲۲۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۷؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۳، ص۴۴۷، ج۱۴، ص۷۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص ۳۵۵.
- ↑ «خشم و عصبانیت، اخگری است از شیطان». جامع الاخبار، ص۱۵۶؛ بحار الانوار، ج۷۳، ص۲۶۵؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۹؛ جامع أحادیث الشیعه، ج۱۳، ص۴۶۷.
- ↑ «بدانید که خشم و عصبانیت اخگری است در دل فرزند آدم. مگر نمیبینید که چشمانش سرخ میشود و رگهای گردنش باد میکند. هرکس احساس کرد که به خشم درآمده است، باید به زمین بچسبد (بنشیند)». سنن الترمذی، ج۴، ص۴۲۰؛ بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۷۲؛ و قریب به همین: مسند أبی داود الطیالسی، ص۲۸۷؛ مصنف عبدالرزاق، ج۱۱، ص۳۴۷؛ مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۹؛ مستدرک الحاکم، ج۴، ص۵۰۶؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۴۶.
- ↑ «خشم و عصبانیت آتش دلهاست». شرح غررالحکم، ج۱، ص۲۳۸.
- ↑ «خشم و عصبانیت آتشی فروزان است. هرکس خشم و عصبانیت خود را فروخورد، این آتش را خاموش کرده است و هرکس جلو آن را رها کند، پیش از هرکس، خودش در آن آتش میسوزد». شرح غررالحکم، ج۲، ص۴۷؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۱؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۳، ص۴۶۶.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۶۱؛ المحجة البیضاء، ج۵، ص۲۹۷-۲۹۸.
- ↑ «زنهار از خشم، زیرا آغاز آن دیوانگی و انجامش پشیمانی است». شرح غررالحکم، ج۲، ص۲۸۸؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۲.
- ↑ «تندخویی و خشونتورزی گونهای دیوانگی است، چرا که تندخو و خشونتورز پشیمان میشود، و اگر پشیمان نشود دیوانگی او قطعی است». نهج البلاغه، حکمت ۲۵۵؛ شرح غررالحکم، ج۲، ص۱۱۷.
- ↑ «شدت خشم و عصبانیت، نحوه سخن گفتن را تغییر میدهد، و ریشه برهان و دلیل را قطع میکند، و فهم را از هم میگسلد». کنزالفوائد، ج۱، ص۳۱۹؛ بحارالانوار، ج۷۱، ص۴۲۸.
- ↑ «خشم و عصبانیت شرّ است، اگر از آن فرمان بری ویران میکند». شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۲۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۱.
- ↑ «کیفر افراد عصبانی و کینهتوز و حسود، نخست به خودشان میرسد». شرح غررالحکم، ج۳، ص۳۶۱؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۳۴۲.
- ↑ «ای علی، خشمگین و عصبانی مشو، و هرگاه به خشم آمدی و عصبانی شدی بنشین و درباره قدرتی که پروردگار بر بندگان دارد و گذشتی که از آنان میکند، بیندیش. و هرگاه به تو گفته شد: از خدا بترس، خشم و عصبانیت خود را دور افکن، و به گذشت و بردباری خویش مراجعه کن». تحف العقول، ص۱۲؛ بحارالانوار، ج۷۷، ص۶۷.
- ↑ «هیچ مرد مؤمنی نسبت به همسر مؤمن خویش خشم نمیگیرد و از او متنفر نمیشود، زیرا اگر از یکی از خلقیات او ناخوشایند باشد، از اخلاق دیگرش خشنود باشد». أبوعوّانة یعقوب بن اسحاق الاسفرائنی، مسند أبی عوانة، تحقیق ایمن بن عارف الدمشقی، الطبعة الاولی، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۱۹ ق. ج۳، ص۱۴۱؛ ضیاء الدین أبوعبد عبدالله محمد بن عبدالواحد المقدسی، السنن و الاحکام عن المصطفی علیه أفضل الصلاة و السلام، تحقیق أبوعبدالله حسین بن عکاشة، الطبعة الاولی، دار ماجد عسیری، جدة، ۱۴۲۵ ق. ج۵، ص۲۱۸.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص ۳۵۷.
- ↑ «انسان، با بردباری به مقام روزهدار شبزندهدار میرسد. و هم او میتواند در زمره جباران قلمداد شود، درحالیکه جز بر خانواده خود سیطرهای ندارد». المعجم الاوسط، ج۶، ص۲۳۲؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۶، ص۳۳۸؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۲۴؛ کنز العمال، ج۳، ص۱۲۹؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۴، ص۲۳۸.
- ↑ «مبادا بگویی من اکنون بر آنان مسلطم، از من فرمان دادن است و از ایشان اطاعت کردن، زیرا این کار دل را سیاه و تباه سازد و دین را پژمرده و بیآبرو نماید [و نعمت را زایل و بلا و آفت] و دگرگونی را نزدیک گرداند». نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ «و اگر قدرتی که از آن برخورداری، نخوتی در تو پدید آرد و خود را بزرگ شماری، بزرگی حکومت پروردگار را که برتر از توست بنگر، که چیست، و قدرتی را که بر تو دارد و تو را بر خود آن قدرت نیست؛ که چنین نگریستن سرکشی تو را میخواباند و تیزی تو را فرومینشاند و خرد رفتهات را به جای بازمیگرداند». نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ «عمل انسان جبّارمنش، پاکیزه و بالنده نیست». شرح غررالحکم، ج۶، ص۳۷۳؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۵۳۳.
- ↑ «در رستاخیز، گردنفرازان و جباران به شکل مورچه محشور میشوند و مردم آنان را لگدمال میکنند، چونکه نزد خداوند خوار و بیمقدارند». أبوبکر عبدالله بن محمد بن عبید المعروف بابن أبی الدنیا، التواضع و الخمول، تحقیق محمد عبدالقادر احمد عطا، الطبیعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۹ ق. ص۲۷۰؛ تنبیه الخواطر، ج۱، ص۱۹۹ [«الْجَبَّارُونَ وَ الْمُتَكَبِّرُونَ» و «صُورَةٍ» آمده است]. ابن عبدالبر آن را بدین صورت آورده است: «يُحْشَرُ الْجَبَّارُونَ وَ الْمُتَكَبِّرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِى صُوَرِ الذَّرِّ، يَطَأُهُمُ النَّاسُ بِأَقْدَامِهِمْ». الاستذکار، ج۲، ص۵۴۱.
- ↑ «از زورگویی و سلطهگری بر بندگان خدا بپرهیز، زیرا خداوند هر زورگو و سلطهگری را درهم میشکند». شرح غررالحکم، ج۲، ص۳۰۴.
- ↑ «در روز رستاخیز، جباران دورترین مردمان از خدای عزّوجلّ هستند». وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۳۰۴، جامع أحادیث الشیعة، ج۱۳، ص۴۵.
- ↑ «هیچ انسانی گردنفرازی یا زورگویی و سلطهگری نکرد مگر به سبب پستی و حقارتی که در نفس خویش احساس میکند». الکافی، ج۲، ص۳۱۲؛ بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۲۵؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۳، ص۴۵۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص ۳۶۱.
- ↑ نک: جامع السعادات، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ «بیگمان که غیرت از ایمان است». کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۴؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۱۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۰۹؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۶۸.
- ↑ «من غیرتمندم و خدای عز و جل از من غیرتمندتر است و خدای متعال بندگان غیرتمند خود را دوست میدارد». المعجم الاوسط، ج۸، ص۲۱۵؛ کنز العمال، ج۳، ص۳۸۶.
- ↑ «غیرتی هست که خدا دوست دارد و غیرتی هست که دوست ندارد. غیرتی که آن را دوست دارد غیرتورزی بجا و هنگام شک است، و غیرتی که دوست ندارد، غیرت نشان دادن نابجا و در جایی است که شکی در بین نباشد». سنن ابن ماجة، ج۱، ص۶۴۳؛ کنز العمال، ج۳، ص۳۸۵.
- ↑ «از غیرت نابجا بپرهیز که آن، درستکار را به نادرستی کشاند، و پاکدامن را به بدگمانی (اندیشه گنهکاری) خوانَد». نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص ۳۶۴.
- ↑ «عذاب قبر ناشی میشود از دوری کردن مرد از خانواده و انس نداشتن با همسرش». علل الشرایع، ج۱، ص۳۰۹، وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۸۷، بحارالانوار، ج۶، ص۲۲، ج۷۵، ص۲۶۵، ج۸۰، ص۱۶۷؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲، ص۱۸۱.
- ↑ «مگر من برای تو الگو و سرمشقی پسندیده نیستم؟» الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۹۴.
- ↑ .چنین مکن که برای چشمت بر تو حقّی است، و برای جسمت بر تو حقی است، و برای همسرت بر تو حقی است. نماز بگزار و روزه بگیر و هم بخواب و هم افطار کن.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۹۵.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص ۳۶۶.
- ↑ «هر مردی که به همسرش یک سیلی بزند، خدای عز و جل به مالک دوزخ فرمان میدهد او را در جهنم هفتاد سیلی بزند». مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۵۰؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۴۹.
- ↑ «آیا فردی از شما مردان همسر خود را میزند، آنگاه با او همآغوش میگردد؟» الکافی، ج۵، ص۵۰۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۹؛ جواهر الکلام، ج۳۱، ص۱۴۸؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۴۷.
- ↑ «من در شگفتم از کسی که زنش را میزند، حال آنکه او خود به کتک خوردن سزاوارتر است». جامع الاخبار، ص۱۵۴؛ بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۴۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۵۰؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۴۸.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص ۳۶۷.