اوضاع ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} ==مقدمه== *نویسنده در ابتدای چکیده مقاله می‌نویسد...» ایجاد کرد)
 
 
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط =
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط = [[اوضاع ایران در حدیث]] - [[اوضاع ایران در نهج البلاغه]] - [[اوضاع ایران در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = اوضاع ایران (پرسش)
}}


== مقدمه ==
* [[حکومت]] ساسانیان که پس از اشکانیان روی کار آمد، از سال ۲۲۶ تا ۶۳۹ میلادی<ref>کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت، ص۳۱۱.</ref> به مدت چهار قرن تداوم یافت. بدون [[شک]]، وضعیت [[جامعه]] [[ایران]]، در اواخر دوره ساسانی بسیار آشفته و نگران کننده بود. برخی از پژوهشگران، معتقدند که [[انحطاط]] و سقوط ساسانیان از دوره [[انوشیروان]] به بعد آغاز می‌شود.
* دکتر [[مفتخری]] در این باره می‌نویسد: "اگر عصر [[انوشیروان]] را نقطه اوج [[قدرت]] ساسانیان به شمار آوریم، باید گفت: شمارش معکوس سقوط آنان نیز از همین نقطه آغاز شد. اصلاحاتی که در این دوره انجام شد، در جهت [[منافع]] طبقات فرودست [[جامعه]] نبود و حتی بیش از گذشته، بحران را در تمام جوانب به خصوص در مسائل [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] عمیق نمود و زمینه‌های [[شکست]] ساسانیان و [[پیروزی]] [[اعراب]] [[مسلمان]] را فراهم کرد"<ref>حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۷.</ref>.
* شکی نیست که عوامل متعددی دست به دست هم داده و موجبات [[ضعف]] این امپراتوری بزرگ را فراهم ساخته بود. اوضاع [[اجتماعی]]، نگران کننده بود، وضعیت [[سیاسی]]، به علل مختلفی از جمله درگیری‌های داخلی برای [[کسب قدرت]]، متشنج بود و برخوردهای نظامی با [[رومیان]]، بر [[ضعف]] [[حکومت]] می‌افزود. همچنین، اوضاع [[دینی]] و [[تعصبات]] مذهبی نیز بر [[مشکلات]] این دوره افزوده بود. ما در این نوشتار به بررسی هر یک از این موارد پرداخته، تلاش می‌کنیم وضعیت [[ایران]] را در این دوره بررسی و ارزیابی کنیم<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۳.</ref>.


==مقدمه==
== [[وضعیت اجتماعی]] ==
*نویسنده در ابتدای چکیده مقاله می‌نویسد: «[[حکومت]] ساسانیان که پس از اشکانیان روی کار آمد، از سال ۲۲۶ تا ۶۳۹ میلادی<ref>کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت، ص۳۱۱.</ref> به مدت چهار قرن تداوم یافت. بدون [[شک]]، وضعیت [[جامعه]] [[ایران]]، در اواخر دوره ساسانی بسیار آشفته و نگران کننده بود. برخی از پژوهشگران، معتقدند که [[انحطاط]] و سقوط ساسانیان از دوره [[انوشیروان]] به بعد آغاز می‌شود.
* [[جامعه]] [[ایران]] در دوره ساسانی، جامعه‌ای طبقاتی بود. عبور از طبقه‌ای به طبقات بالاتر، تقریباً امری محال بود<ref>کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۲۷.</ref>.
*دکتر [[مفتخری]] در این باره می‌نویسد: "اگر عصر [[انوشیروان]] را نقطه اوج [[قدرت]] ساسانیان به شمار آوریم، باید گفت: شمارش معکوس سقوط آنان نیز از همین نقطه آغاز شد. اصلاحاتی که در این دوره انجام شد، در جهت [[منافع]] طبقات فرودست [[جامعه]] نبود و حتی بیش از گذشته، بحران را در تمام جوانب به خصوص در مسائل [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] عمیق نمود و زمینه‌های [[شکست]] ساسانیان و [[پیروزی]] [[اعراب]] [[مسلمان]] را فراهم کرد"<ref>حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۷.</ref>.
* [[شهید مطهری]] در این باره می‌نویسد: "اوضاع [[اجتماعی]] آن روز [[ایران]]، یک اجتماع طبقاتی عجیب بود. با همه عوارض و آثاری که در این گونه اجتماعات هست. تا آنجا که حتی آتشکده‌های طبقات مختلف با هم فرق داشت. طبقات، بسته بود. هیچ‌کس [[حق]] نداشت از طبقه‌ای وارد طبقه دیگر شود. [[کیش]] و [[قانون]] آن روز، هرگز اجازه نمی‌داد که یک بچه کفش‌دوز یا کارگر بتواند باسواد شود. [[تعلیم و تربیت]]، تنها در انحصار اعیان‌زادگان و موبدزادگان بود"<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۸۹.</ref>.
*شکی نیست که عوامل متعددی دست به دست هم داده و موجبات [[ضعف]] این امپراتوری بزرگ را فراهم ساخته بود. اوضاع [[اجتماعی]]، نگران کننده بود، وضعیت [[سیاسی]]، به [[علل]] مختلفی از جمله درگیری‌های داخلی برای [[کسب قدرت]]، متشنج بود و برخوردهای نظامی با [[رومیان]]، بر [[ضعف]] [[حکومت]] می‌افزود. همچنین، اوضاع [[دینی]] و [[تعصبات]] مذهبی نیز بر [[مشکلات]] این دوره افزوده بود. ما در این نوشتار به بررسی هر یک از این موارد پرداخته، تلاش می‌کنیم وضعیت [[ایران]] را در این دوره بررسی و ارزیابی کنیم»<ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۷۳.</ref>.
* [[عبدالحسین زرین‌کوب]] نیز می‌نویسد: "در [[جامعه]] ساسانی، هر فرد و [[خانواده]] دارای [[جایگاه]] و مقامی خاص بود و هیچ‌کس نمی‌توانست خواهان درجه‌ای [[برتر]] از آنکه بنا به مقتضیات به او تعلق داشت، باشد. پیشه‌وران، در [[شهرها]] و کشاورزان در روستاها، [[پست‌ترین]] طبقات به شمار می‌آمدند. دبیران و ارتشیان، در طبقات بعدی بودند و طبقه آذربانان و [[روحانیان]] زرتشتی، بعد از آنها بودند. [[خاندان]] ساسانی [[برترین]] طبقات بودند...."<ref>عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴؛ حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۱۰.</ref>.
* در دوره ساسانیان، روستاییان بی‌آنکه پاداشی بگیرند در [[سپاه]] [[خدمت]] می‌کردند. شهریان، وضع بهتری داشتند. آنها نیز مانند روستاییان گزیت ([[جزیه]]) یا [[مالیات]] سرانه می‌دادند؛ اما از [[خدمت]] در [[سپاه]] معاف بودند<ref>کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۶۸.</ref>. نامعلوم بودن پایه مالیاتی که هر شخص می‌بایست بپردازد، بهانه‌ای برای اخاذی و زیاده‌ستانی‌ها به دست می‌داد<ref>کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۸۰.</ref>.
* [[سیاست]] دشوار مالیاتی که اواخر [[حکومت]] ساسانی و در دوره [[خسرو پرویز]] برای تأمین هزینه [[جنگ]] [[اعمال]] شد، فشار کمرشکنی بر رعایا تحمیل کرد، تا آنجا که به [[روایت]] [[تاریخ قم]]"[[مردم]] هلاک شدند و خراب گشتند تا [[غایت]] که کنیزکی به درهمی می‌فروختند"<ref>محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ص۱۸۰.</ref>. محققان، همین امر را از علل [[ضعف]] و [[شکست]] ساسانیان دانسته‌اند<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵.</ref>.
* دکتر [[علمداری]] می‌نویسد: "گسترش وسیع فاصله طبقاتی، از یک سو و [[فساد]] دستگاه [[حکومتی]] و بی‌توجهی به نیازمندی‌های [[مردم]] از سوی دیگر، زمینه‌های [[شکست]] ساسانیان را فراهم کرد"<ref>کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref>.
* امتیاز طبقاتی و [[محروم]] بودن عده کثیری از [[مردم ایران]] از [[حق]] [[مالکیت]]، ناچار، اوضاع خاصی پیش آورده بود و به همین سبب، [[جامعه]] ایرانی، در دوره ساسانی، هرگز متحد نبود. توده‌های [[عظیم]] [[مردم]]، همیشه ناراضی و نگران و [[محروم]] می‌زیستند<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۶۸ به نقل از سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۴۶-۴۷.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۵.</ref>.


==[[وضعیت اجتماعی]]==
== اوضاع [[سیاسی]] ==
*[[جامعه]] [[ایران]] در دوره ساسانی، جامعه‌ای طبقاتی بود. عبور از طبقه‌ای به طبقات بالاتر، تقریباً امری محال بود<ref>کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۲۷.</ref>.
* وضعیت [[سیاسی]] اواخر دوره ساسانی، روز به روز آشفته‌تر میشد. هرچند در دوره [[خسرو پرویز]] (۵۹۰ - ۶۲۸ م) هنوز مرکزیت [[سیاسی]] [[حکومت]] ساسانی [[حفظ]] شده بود، [[ضعف]] [[حکومت]] ساسانیان آشکار شد. [[خسرو پرویز]]، با نابود کردن [[خاندان]] بنی‌لخم، در راستای تمرکز هرچه بیشتر [[قدرت]]، علاوه بر نابودی سد میان [[ایرانیان]] و [[اعراب]]، موجبات عبور آنان را از مرزها فراهم آورد. سرانجام این امر به [[شکست]] ساسانیان از [[اعراب]] (در [[جنگ]] [[ذی‌قار]]) انجامید و [[ضعف]] ساسانیان‌های برای [[اقوام]] [[عرب]] آشکار شد تا آنجا که "نولدکه" این [[جنگ]] را پیش‌درآمد پیروزی‌های بعدی [[اعراب]] [[مسلمان]] تلقی می‌کند"<ref>حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۹؛ به نقل از تئودور نولد، تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان، ص۴۱۹.</ref>
*[[شهید مطهری]] در این باره می‌نویسد: "اوضاع [[اجتماعی]] آن روز [[ایران]]، یک اجتماع طبقاتی عجیب بود. با همه عوارض و آثاری که در این گونه اجتماعات هست. تا آنجا که حتی آتشکده‌های طبقات مختلف با هم فرق داشت. طبقات، بسته بود. هیچ‌کس [[حق]] نداشت از طبقه‌ای وارد طبقه دیگر شود. [[کیش]] و [[قانون]] آن روز، هرگز اجازه نمی‌داد که یک بچه کفش‌دوز یا کارگر بتواند باسواد شود. [[تعلیم و تربیت]]، تنها در انحصار اعیان‌زادگان و موبدزادگان بود"<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۸۹.</ref>.
* [[مرگ]] [[خسرو پرویز]]، سبب غلیان [[هوا و هوس]] و [[طغیان]] [[حرص]] و [[آز]] شد و [[قدرت]] دودمان [[پادشاهی]] به علت [[سلطنت]] بی‌دوام و مستعجل [[جانشینان]] [[خسرو]]، ضعیف و بی‌مایه شد<ref>آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۵.</ref>. [[ایران]] در فاصله چهار سال، تقریباً ده شاهنشاه به خود دید<ref>آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۸.</ref>. محققان، دوره قباد دوم تا اردشیر سوم (۶۲۸ تا ۶۳۰) را دوره برادرکشی و نقصان [[مشروعیت]] [[پادشاهی]] نامیده‌اند<ref>تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.</ref>. قباد دوم، برای تثبیت حکومتش یکی از اصلی‌ترین [[دلایل]] سقوط ساسانیان را رقم زد. یکی از ویرانگرترین [[اعمال]] او در هفت یا هشت ماه حکومتش، برادرکشی او به سال ۶۲۸ م بود. او برای [[حفظ]] موقعیت خودش، همه شانزده یا هفده برادرش را کشت<ref>تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶.</ref>.
*[[عبدالحسین زرین‌کوب]] نیز می‌نویسد: "در [[جامعه]] ساسانی، هر فرد و [[خانواده]] دارای [[جایگاه]] و مقامی خاص بود و هیچ‌کس نمی‌توانست خواهان درجه‌ای [[برتر]] از آنکه بنا به مقتضیات به او تعلق داشت، باشد. پیشه‌وران، در [[شهرها]] و کشاورزان در روستاها، [[پست‌ترین]] طبقات به شمار می‌آمدند. دبیران و ارتشیان، در طبقات بعدی بودند و طبقه آذربانان و [[روحانیان]] زرتشتی، بعد از آنها بودند. [[خاندان]] ساسانی [[برترین]] طبقات بودند...."<ref>عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴؛ حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۱۰.</ref>.
* [[ابوعلی مسکویه]] می‌نویسد: "[[جانشینان]] [[خسرو پرویز]]، غالباً مردانی بی‌کفایت بودند و رسم شاهزاده و برادرکشی، [[سنت]] رایج دربار بود. پس از [[شیرویه]]، هفت [[پادشاه]] به فاصله سه سال روی کار آمدند. بیشتر آنها بازیچه دست [[سرداران]] و بزرگان بودند. آخرین [[پادشاه]] این سلسله، یزدگرد سوم، مردی کم‌سن و سال بود که توان مقابله با [[مسلمانان]] را نداشت؛ چراکه خود او نیز بازیچه دست بزرگان [[دولت]] بود"<ref>ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۲۵۳.</ref>.
*در دوره ساسانیان، روستاییان بی‌آنکه پاداشی بگیرند در [[سپاه]] [[خدمت]] می‌کردند. شهریان، وضع بهتری داشتند. آنها نیز مانند روستاییان گزیت ([[جزیه]]) یا [[مالیات]] سرانه می‌دادند؛ اما از [[خدمت]] در [[سپاه]] معاف بودند<ref>کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۶۸.</ref>. نامعلوم بودن پایه مالیاتی که هر شخص می‌بایست بپردازد، بهانه‌ای برای اخاذی و زیاده‌ستانی‌ها به دست می‌داد<ref>کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۸۰.</ref>.
* [[زرین‌کوب]] درباره دوره پس از [[خسرو پرویز]] می‌نویسد: "فتنه‌ای که دست [[شیرویه]] را به [[خون]] [[پدر]] [[آلوده]] ساخت از [[نیرنگ]] [[سپاهیان]] و [[روحانیان]] بود. از آن پس، این دو طبقه، چنان [[سلطنت]] را بازیچه خویش کردند که دیگر از آن، جز نامی باقی نمانده بود. [[سرداران سپاه]]، مانند شهربراز، [[پیروز]] و فرخ هرمز، همان راهی را که پیش از آنها [[بهرام]] چوبین رفته بود، پیش گرفتند و هر یک، چند روز تخت و تاج را [[غصب]] کردند. اردشیر خردسال، پسر [[شیرویه]]، و پوران دخت و آذرمیدخت نیز [[قدرت]] آن را نداشتند که از نفوذ و مطامع [[سرداران]] بکاهند. چند تن دیگر نیز که بر این تخت لرزان بی‌ثبات برآمدند، یا کشته شدند یا از [[سلطنت]] [[خلع]] شدند..."<ref>عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، ص۵۵.</ref>.
*[[سیاست]] دشوار مالیاتی که اواخر [[حکومت]] ساسانی و در دوره [[خسرو پرویز]] برای تأمین هزینه [[جنگ]] [[اعمال]] شد، فشار کمرشکنی بر رعایا تحمیل کرد، تا آنجا که به [[روایت]] [[تاریخ قم ]]"[[مردم]] هلاک شدند و خراب گشتند تا [[غایت]] که کنیزکی به درهمی می‌فروختند"<ref>محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ص۱۸۰.</ref>. محققان، همین امر را از [[علل]] [[ضعف]] و [[شکست]] ساسانیان دانسته‌اند<ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۷۴-۱۷۵.</ref>.
* جنگ‌های [[ایران]] و [[روم]] نیز بر [[ضعف]] ساسانیان در این دوره افزوده بود. آرتور کریستن‌سن می‌نویسد: "تعدیات و جنگ‌های [[خسرو پرویز]]، [[ایران]] را [[فقیر]] کرد و شکست‌های سنوات اخیر [[جنگ]] [[ایران]] و [[روم]]، ضربتی هولناک بر این [[کشور]] وارد آورد"<ref>آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۳۵۶.</ref>. جنگ‌های [[بیهوده]] [[خسرو پرویز]]، جز آنکه [[خزانه]] مملکت را تهی کند، نتیجه‌ای نداد<ref>عبدالحسین زرین‌کوب، دو قرن سکوت، ص۵۵.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۶.</ref>.
*دکتر [[علمداری]] می‌نویسد: "گسترش وسیع فاصله طبقاتی، از یک سو و [[فساد]] دستگاه [[حکومتی]] و بی‌توجهی به نیازمندی‌های [[مردم]] از سوی دیگر، زمینه‌های [[شکست]] ساسانیان را فراهم کرد"<ref>کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۲-۳۰۳.</ref>.
* تقریباً همه پژوهشگران بر این عقیده‌اند که جنگ‌های [[ایران]] و [[روم]]، از علل عمده [[ضعف]] هر دو [[دولت]] در این زمان بوده است. [[احسان]] یارشاطر می‌نویسد: "فرسایش و تحلیل امپراتوری [[ایران]] و بیزانس، پس از سال‌ها جنگ‌های متعدد، [[دلیل]] عمده [[پیروزی]] [[اعراب]] ذکر شده است". بررسی کلی مناسبات دیر پای میان دو امپراتوری بزرگ، این نظر را تقویت می‌کند"<ref>احسان یار شاطر و دیگران، تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، ص۲۶۹.</ref>. [[ایران]] به مدت ۲۴ سال (۶۰۴-۶۲۸م) در [[جنگ]] با امپراتوری [[روم شرقی]] (بیزانس) بود. این [[جنگ]]، هر دو طرف را به شدت بی‌بنیه کرد و شرایط مساعدتری را برای قوای [[اعراب]] فراهم آورد که بر هر دو نیرو [[غلبه]] کند<ref>کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۹.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.
*امتیاز طبقاتی و [[محروم]] بودن عده کثیری از [[مردم ایران]] از [[حق]] [[مالکیت]]، ناچار، اوضاع خاصی پیش آورده بود و به همین سبب، [[جامعه]] ایرانی، در دوره ساسانی، هرگز متحد نبود. توده‌های [[عظیم]] [[مردم]]، همیشه ناراضی و نگران و [[محروم]] می‌زیستند<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۶۸ به نقل از سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۴۶-۴۷.</ref><ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۷۵.</ref>.


==اوضاع [[سیاسی]]==
== اوضاع [[دینی]] ==
*وضعیت [[سیاسی]] اواخر دوره ساسانی، روز به روز آشفته‌تر میشد. هرچند در دوره [[خسرو پرویز]] (۵۹۰ - ۶۲۸ م) هنوز مرکزیت [[سیاسی]] [[حکومت]] ساسانی [[حفظ]] شده بود، [[ضعف]] [[حکومت]] ساسانیان [[آشکار]] شد. [[خسرو پرویز]]، با نابود کردن [[خاندان]] بنی‌لخم، در راستای تمرکز هرچه بیشتر [[قدرت]]، علاوه بر نابودی سد میان [[ایرانیان]] و [[اعراب]]، موجبات عبور آنان را از مرزها فراهم آورد. سرانجام این امر به [[شکست]] ساسانیان از [[اعراب]] (در [[جنگ]] [[ذی‌قار]]) انجامید و [[ضعف]] ساسانیان‌های برای [[اقوام]] [[عرب]] [[آشکار]] شد تا آنجا که "نولدکه" این [[جنگ]] را پیش‌درآمد پیروزی‌های بعدی [[اعراب]] [[مسلمان]] تلقی می‌کند"<ref>حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۹؛ به نقل از تئودور نولد، تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان، ص۴۱۹.</ref>
* [[دین]] رسمی در دوره ساسانیان، [[دین]] "زرتشتی" بود. این [[دین]]، به شدت، دچار [[تباهی]] و [[فساد]] شده و [[خرافات]] زیادی به آن راه یافته بود. [[شهید مطهری]] می‌نویسد: "[[دین زرتشت]]، به قدری در دست موبدها ([[روحانیون]] زرتشتی) [[فاسد]] شده بود که [[ملت]] باهوش [[ایران]]، هیچ‌گاه نمی‌توانست از روی صمیم [[قلب]] به آن [[عقیده]] داشته باشد و حتی اگر [[اسلام]] در آن زمان به [[ایران]] نیامده بود، [[مسیحیّت]] به تدریج، [[ایران]] را مسخر می‌کرد و زرتشتیگری را از میان می‌برد"<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۸۹.</ref>.
*[[مرگ]] [[خسرو پرویز]]، سبب غلیان [[هوا و هوس]] و [[طغیان]] [[حرص]] و [[آز]] شد و [[قدرت]] دودمان [[پادشاهی]] به علت [[سلطنت]] بی‌دوام و مستعجل [[جانشینان]] [[خسرو]]، ضعیف و بی‌مایه شد<ref>آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۵.</ref>. [[ایران]] در فاصله چهار سال، تقریباً ده شاهنشاه به خود دید<ref>آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۸.</ref>. محققان، دوره قباد دوم تا اردشیر سوم (۶۲۸ تا ۶۳۰) را دوره برادرکشی و نقصان [[مشروعیت]] [[پادشاهی]] نامیده‌اند<ref>تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.</ref>. قباد دوم، برای تثبیت حکومتش یکی از اصلی‌ترین [[دلایل]] سقوط ساسانیان را رقم زد. یکی از ویرانگرترین [[اعمال]] او در هفت یا هشت [[ماه]] حکومتش، برادرکشی او به سال ۶۲۸ م بود. او برای [[حفظ]] [[موقعیت]] خودش، همه شانزده یا هفده برادرش را کشت<ref>تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.</ref><ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۷۵-۱۷۶.</ref>.
* در این عصر، [[روحانیت]] زرتشتی هیچ [[پیام]] [[امیدبخشی]] نداشت و [[مراسم مذهبی]]، چیزی جز تشریفات نبود. از آغاز تشکیل [[دولت]] ساسانی، هر روز آتشکده‌ها و موبدان ([[روحانیان]] زرتشتی) حریص‌تر می‌شدند. اینان که خود از خاندان‌های توانگر بودند، [[قدرت]] و [[ثروت]]، آنان را به [[فساد]] می‌کشانید؛ از این‌رو بود که [[آیین مسیحیّت]]، رفته‌رفته در [[ایران]] در حال نفوذ بود<ref>عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۵۹.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.
*[[ابوعلی مسکویه]] می‌نویسد: "[[جانشینان]] [[خسرو پرویز]]، غالباً مردانی بی‌کفایت بودند و رسم شاهزاده و برادرکشی، [[سنت]] رایج دربار بود. پس از [[شیرویه]]، هفت [[پادشاه]] به فاصله سه سال روی کار آمدند. بیشتر آنها بازیچه دست [[سرداران]] و بزرگان بودند. آخرین [[پادشاه]] این سلسله، یزدگرد سوم، مردی کم‌سن و سال بود که توان مقابله با [[مسلمانان]] را نداشت؛ چراکه خود او نیز بازیچه دست بزرگان [[دولت]] بود"<ref>ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۲۵۳.</ref>.
* [[زرین‌کوب]] آورده است: "در پایان [[سلطنت]] انوشیروان، [[ایران]]، وضعی سخت [[متزلزل]] داشت، [[روحانیت]]، روی در [[فساد]] داشت. فسادی که در وضع [[روحانی]] بود، از [[قدرت]] نفوذ موبدان برمی‌خاست. تشتت و [[اختلاف]] در [[عقاید]] و آرا پدید آمده بود. موبدان، در [[ریا]] و [[تعصب]] و [[دروغ]] و [[رشوه]] [[غرق]] بودند. مزدک و پیش از او مانی، برای آنکه تحولی در اوضاع [[روحانی]] و [[دینی]] پدید آورند، کوشش کردند؛ اما نتیجه‌ای نگرفتند. کار مزدک، با [[مقاومت]] [[روحانیان]] و [[مخالفت]] [[سپاهیان]] مواجه شد و موجب [[فتنه]] و [[تباهی]] گشت. [[رأی]] و [[تدبیر]] انوشیروان که با خشونتی بی‌اندازه توأم بود، این [[فتنه]] را به ظاهر فرونشاند؛ اما عدالتی که در افسانه‌ها به او نسبت داده‌اند نتوانست ریشه [[ظلم]] و [[فساد]] را یک‌سر از بن در آورد؛ از این‌رو، با [[مرگ]] او باز [[روحانیون]] و [[سپاهیان]] سر به فتنه‌گری بر آوردند<ref>عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، ص۵۴-۵۵.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۸.</ref>.
*[[زرین‌کوب]] درباره دوره پس از [[خسرو پرویز]] می‌نویسد: "فتنه‌ای که دست [[شیرویه]] را به [[خون]] [[پدر]] [[آلوده]] ساخت از [[نیرنگ]] [[سپاهیان]] و [[روحانیان]] بود. از آن پس، این دو طبقه، چنان [[سلطنت]] را بازیچه خویش کردند که دیگر از آن، جز نامی باقی نمانده بود. [[سرداران سپاه]]، مانند شهربراز، [[پیروز]] و فرخ هرمز، همان راهی را که پیش از آنها [[بهرام]] چوبین رفته بود، پیش گرفتند و هر یک، چند روز تخت و تاج را [[غصب]] کردند. اردشیر خردسال، پسر [[شیرویه]]، و پوران دخت و آذرمیدخت نیز [[قدرت]] آن را نداشتند که از نفوذ و مطامع [[سرداران]] بکاهند. چند تن دیگر نیز که بر این تخت لرزان بی‌ثبات برآمدند، یا کشته شدند یا از [[سلطنت]] [[خلع]] شدند..."<ref>عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، ص۵۵.</ref>.
* به هر حال، از نظر [[دینی]]، وضعیت نامساعدی به وجود آمده بود. دستگاه [[دینی]]، در [[حکومت]] ادغام شده بود، و موبدان زرتشتی در سیاست‌گذاری [[دولت]] و [[سرکوب]] [[مخالفان]] به ویژه [[مخالفان]] [[دینی]]، نقش بارزی ایفا می‌کردند. بنابراین دستگاه [[دینی]] نیز، همراه دستگاه [[حکومتی]] به [[فساد]] [[اخلاق]] کشیده شده بود. [[حکومت]]، [[حمایت]] مردمی، و [[دین]]، [[مشروعیت]] خود را از دست داده بود<ref>کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۳.</ref>. [[مردم ایران]]، از فشار و تجاوزات [[روحانیان]] زرتشتی، اندک‌اندک بیزار شده بودند و تلاش می‌کردند خود را از زیر بار این [[ناملایمات]] بیرون بکشند. به همین سبب در مقابل طریقه رسمی زرتشتی، دو طریقه دیگر در میان [[زرتشتیان]] پیدا شده بود:
*جنگ‌های [[ایران]] و [[روم]] نیز بر [[ضعف]] ساسانیان در این دوره افزوده بود. آرتور کریستن‌سن می‌نویسد: "تعدیات و جنگ‌های [[خسرو پرویز]]، [[ایران]] را [[فقیر]] کرد و شکست‌های سنوات اخیر [[جنگ]] [[ایران]] و [[روم]]، ضربتی هولناک بر این [[کشور]] وارد آورد"<ref>آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۳۵۶.</ref>. جنگ‌های [[بیهوده]] [[خسرو پرویز]]، جز آنکه [[خزانه]] مملکت را تهی کند، نتیجه‌ای نداد<ref>عبدالحسین زرین‌کوب، دو قرن سکوت، ص۵۵.</ref><ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۷۶.</ref>.
# طریقه زروانیان؛
*تقریباً همه پژوهشگران بر این عقیده‌اند که جنگ‌های [[ایران]] و [[روم]]، از [[علل]] عمده [[ضعف]] هر دو [[دولت]] در این زمان بوده است. [[احسان]] یارشاطر می‌نویسد: "فرسایش و تحلیل امپراتوری [[ایران]] و بیزانس، پس از سال‌ها جنگ‌های متعدد، [[دلیل]] عمده [[پیروزی]] [[اعراب]] ذکر شده است". بررسی کلی مناسبات دیر پای میان دو امپراتوری بزرگ، این نظر را تقویت می‌کند"<ref>احسان یار شاطر و دیگران، تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، ص۲۶۹.</ref>. [[ایران]] به مدت ۲۴ سال (۶۰۴-۶۲۸م) در [[جنگ]] با امپراتوری [[روم شرقی ]](بیزانس) بود. این [[جنگ]]، هر دو طرف را به شدت بی‌بنیه کرد و شرایط مساعدتری را برای قوای [[اعراب]] فراهم آورد که بر هر دو نیرو [[غلبه]] کند<ref>کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۹.</ref><ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۷۷.</ref>.
# طریقه کیومرثیان<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰ به نقل از تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۲۴-۲۰.</ref>.
* به نظر می‌رسد آشکار شدن طریقه مانوی که از سال ۲۲۸ میلادی در [[ایران]] رواج یافته بود، همچنین طریقه مزدکی که از سال ۴۹۷ میلادی در [[ایران]] اعلام شده بود، در واقع اعتراضی بود به [[انحرافات]] و [[بدعت‌ها]] در طریقه رسمی زرتشتی، و البته این [[آیین‌ها]] طرفداران بسیاری در [[ایران]] داشتند. وجود این نهضت‌های [[دینی]] (مانوی و مزدکی) از عمده‌ترین [[دلایل]] [[ضعف]] ساسانیان شمرده شده است، عاملی که به شکاف بیشتر در [[جامعه]] انجامید<ref>کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۱۱.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۸.</ref>.
* رواج [[خرافات]] در [[آیین]] زرتشتی، کاملاً مشهود بود. در دوره ساسانیان و در [[آیین]] زرتشتی، [[آتش]]، دختر [[خورشید]] شناخته می‌شد<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰؛ تعظیم، تقدیس و پرستش آتش یکی از مسائل مهم و قابل توجه درباره نظام فکری و اعتقادی و علمی زرتشتیان مقارن ظوهر اسلام محسوب می‌شد. همان، ص۲۱۰.</ref>. [[آتش]] اجاق، هرگز نمی‌بایست خاموش می‌شد و [[نور]] [[آفتاب]]، هرگز نباید بر [[آتش]] می‌تابید و [[آب]] نباید با [[آتش]] [[ملاقات]] می‌کرد و ظروف فلزی نباید زنگ می‌زند؛ زیرا فلزات، [[مقدس]] بودند. چیزی که در [[تطهیر]] مؤثرتر از [[آب]] شمرده می‌شد، بول گاو بود<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰-۱۹۲.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹.</ref>.


==اوضاع [[دینی]]==
== وضعیت [[علوم]] در دوره ساسانی ==
*[[دین]] رسمی در دوره ساسانیان، [[دین]] "زرتشتی" بود. این [[دین]]، به شدت، دچار [[تباهی]] و [[فساد]] شده و [[خرافات]] زیادی به آن راه یافته بود. [[شهید مطهری]] می‌نویسد: "[[دین زرتشت]]، به قدری در دست موبدها ([[روحانیون]] زرتشتی) [[فاسد]] شده بود که [[ملت]] باهوش [[ایران]]، هیچ‌گاه نمی‌توانست از روی صمیم [[قلب]] به آن [[عقیده]] داشته باشد و حتی اگر [[اسلام]] در آن زمان به [[ایران]] نیامده بود، [[مسیحیّت]] به تدریج، [[ایران]] را مسخر می‌کرد و زرتشتیگری را از میان می‌برد"<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۸۹.</ref>.
* به نظر می‌رسد تنها مرکز [[علمی]] مهم در دوره ساسانیان "[[جندی‌شاپور]]" بوده است. این مرکز [[علمی]]، در نزدیکی [[شهر]] [[اهواز]] بود و [[تاریخی]] کهن دارد که به دوران‌های ما قبل [[تاریخ]] می‌رسد<ref>سید حسن نصر، علم و تمدن در اسلام، ص۱۹۴.</ref>.
*در این عصر، [[روحانیت]] زرتشتی هیچ [[پیام]] [[امیدبخشی]] نداشت و [[مراسم مذهبی]]، چیزی جز تشریفات نبود. از آغاز تشکیل [[دولت]] ساسانی، هر روز آتشکده‌ها و موبدان ([[روحانیان]] زرتشتی) حریص‌تر می‌شدند. اینان که خود از خاندان‌های توانگر بودند، [[قدرت]] و [[ثروت]]، آنان را به [[فساد]] می‌کشانید؛ از این‌رو بود که [[آیین مسیحیّت]]، رفته‌رفته در [[ایران]] در حال نفوذ بود<ref>عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۵۹.</ref><ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۷۷.</ref>.
* هرچند برخی از [[پادشاهان ایران]] به این مرکز [[علمی]] توجه کردند، به نظر می‌رسد به طور کلی در دوره ساسانیان، چندان توجهی به [[علم]] نشده است. دکتر [[زرین‌کوب]] می‌نویسد: "در [[ایران]]، علاقه [[خسرو انوشیروان]] به [[معرفت]] و [[فکر]] یک [[دولت]] مستعجل بود و باز تعصباتی که برزویه طبیب در مقدمه کلیله و دمنه با آن اشارت دارد، هر نوع احیای [[معرفت]] را در این سرزمین غیر ممکن می‌کرد"<ref>عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، ص۲۲.</ref>.
*[[زرین‌کوب]] آورده است: "در پایان [[سلطنت]] انوشیروان، [[ایران]]، وضعی سخت [[متزلزل]] داشت، [[روحانیت]]، روی در [[فساد]] داشت. فسادی که در وضع [[روحانی]] بود، از [[قدرت]] نفوذ موبدان برمی‌خاست. تشتت و [[اختلاف]] در [[عقاید]] و آرا پدید آمده بود. موبدان، در [[ریا]] و [[تعصب]] و [[دروغ]] و [[رشوه]] [[غرق]] بودند. مزدک و پیش از او مانی، برای آنکه تحولی در اوضاع [[روحانی]] و [[دینی]] پدید آورند، کوشش کردند؛ اما نتیجه‌ای نگرفتند. کار مزدک، با [[مقاومت]] [[روحانیان]] و [[مخالفت]] [[سپاهیان]] مواجه شد و موجب [[فتنه]] و [[تباهی]] گشت. [[رأی]] و [[تدبیر]] انوشیروان که با خشونتی بی‌اندازه توأم بود، این [[فتنه]] را به ظاهر فرونشاند؛ اما عدالتی که در افسانه‌ها به او نسبت داده‌اند نتوانست ریشه [[ظلم]] و [[فساد]] را یک‌سر از بن در آورد؛ از این‌رو، با [[مرگ]] او باز [[روحانیون]] و [[سپاهیان]] سر به فتنه‌گری بر آوردند<ref>عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، ص۵۴-۵۵.</ref><ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۷۸.</ref>.
* برزویه طبیب در مقدمه کلیله و دمنه آورده است: "کارهای زمانه، میل به [[عقب‌گرد]] دارد، [[خیرات]] از میان [[مردم]] رخت بر بسته است، [[افعال]] ستوده و اقوال [[پسندیده]]، کهنه شده است و راه راست، بسته شده؛ راه [[ضلالت]]، باز؛ [[عدل]]، [[ناپیدا]]؛ و [[ظلم و جور]]، ظاهر؛ [[علم]]، متروک؛ و [[جهل]]، معلوم؛ [[دنائت]]، مستولی شده و [[کرم]] و [[مروت]]، منزوی گشته و..."<ref>عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹.</ref>.
*به هر حال، از نظر [[دینی]]، وضعیت نامساعدی به وجود آمده بود. دستگاه [[دینی]]، در [[حکومت]] ادغام شده بود، و موبدان زرتشتی در سیاست‌گذاری [[دولت]] و [[سرکوب]] [[مخالفان]] به ویژه [[مخالفان]] [[دینی]]، نقش بارزی ایفا می‌کردند. بنابراین دستگاه [[دینی]] نیز، همراه دستگاه [[حکومتی]] به [[فساد]] [[اخلاق]] کشیده شده بود. [[حکومت]]، [[حمایت]] مردمی، و [[دین]]، [[مشروعیت]] خود را از دست داده بود<ref>کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۳.</ref>. [[مردم ایران]]، از فشار و تجاوزات [[روحانیان]] زرتشتی، اندک‌اندک بیزار شده بودند و تلاش می‌کردند خود را از زیر بار این [[ناملایمات]] بیرون بکشند. به همین سبب در مقابل طریقه رسمی زرتشتی، دو طریقه دیگر در میان [[زرتشتیان]] پیدا شده بود:
* همه عوامل مزبور، موجبات [[ضعف]] این امپراتوری بزرگ را فراهم کرده بود؛ به گونه‌ای که [[اعراب]] [[مسلمان]] برای [[شکست]] دادن [[ایرانیان]] با دشواری چندانی روبه‌رو نشدند. [[نارضایتی]] [[ایرانیان]] از [[حکومت]] ساسانی و [[جاذبه]] [[آموزه‌های اسلامی]] و [[رفتار]] برادرانه و عادلانه [[مسلمانان]]، سبب جلب بسیاری از آنان به [[دین اسلام]] شد. سرانجام [[اعراب]] [[مسلمان]]، همه مناطق [[ایران]] را [[فتح]] کردند<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۰.</ref>.
#طریقه زروانیان؛
#طریقه کیومرثیان<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰ به نقل از تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۲۴-۲۰.</ref>.
*به نظر می‌رسد [[آشکار]] شدن طریقه مانوی که از سال ۲۲۸ میلادی در [[ایران]] رواج یافته بود، همچنین طریقه مزدکی که از سال ۴۹۷ میلادی در [[ایران]] اعلام شده بود، در واقع اعتراضی بود به [[انحرافات]] و [[بدعت‌ها]] در طریقه رسمی زرتشتی، و البته این [[آیین‌ها]] طرفداران بسیاری در [[ایران]] داشتند. وجود این نهضت‌های [[دینی]] (مانوی و مزدکی) از عمده‌ترین [[دلایل]] [[ضعف]] ساسانیان شمرده شده است، عاملی که به شکاف بیشتر در [[جامعه]] انجامید<ref>کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۱۱.</ref><ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۷۸.</ref>.
*رواج [[خرافات]] در [[آیین]] زرتشتی، کاملاً مشهود بود. در دوره ساسانیان و در [[آیین]] زرتشتی، [[آتش]]، دختر [[خورشید]] شناخته می‌شد<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰؛ تعظیم، تقدیس و پرستش آتش یکی از مسائل مهم و قابل توجه درباره نظام فکری و اعتقادی و علمی زرتشتیان مقارن ظوهر اسلام محسوب می‌شد. همان، ص۲۱۰.</ref>. [[آتش]] اجاق، هرگز نمی‌بایست خاموش می‌شد و [[نور]] [[آفتاب]]، هرگز نباید بر [[آتش]] می‌تابید و [[آب]] نباید با [[آتش]] [[ملاقات]] می‌کرد و ظروف فلزی نباید زنگ می‌زند؛ زیرا فلزات، [[مقدس]] بودند. چیزی که در [[تطهیر]] مؤثرتر از [[آب]] شمرده می‌شد، بول گاو بود<ref>مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰-۱۹۲.</ref><ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۷۸-۱۷۹.</ref>.


==وضعیت [[علوم]] در دوره ساسانی==
== منابع ==
*به نظر می‌رسد تنها مرکز [[علمی]] مهم در دوره ساسانیان "[[جندی‌شاپور]]" بوده است. این مرکز [[علمی]]، در نزدیکی [[شهر]] [[اهواز]] بود و [[تاریخی]] کهن دارد که به دوران‌های ما قبل [[تاریخ]] می‌رسد<ref>سید حسن نصر، علم و تمدن در اسلام، ص۱۹۴.</ref>.
{{منابع}}
*هرچند برخی از [[پادشاهان ایران]] به این مرکز [[علمی]] توجه کردند، به نظر می‌رسد به طور کلی در دوره ساسانیان، چندان توجهی به [[علم]] نشده است. دکتر [[زرین‌کوب]] می‌نویسد: "در [[ایران]]، علاقه [[خسرو انوشیروان]] به [[معرفت]] و [[فکر]] یک [[دولت]] مستعجل بود و باز تعصباتی که برزویه طبیب در مقدمه کلیله و دمنه با آن اشارت دارد، هر نوع احیای [[معرفت]] را در این سرزمین غیر ممکن می‌کرد"<ref>عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، ص۲۲.</ref>.
*برزویه طبیب در مقدمه کلیله و دمنه آورده است: "کارهای زمانه، میل به [[عقب‌گرد]] دارد، [[خیرات]] از میان [[مردم]] رخت بر بسته است، [[افعال]] ستوده و اقوال [[پسندیده]]، کهنه شده است و راه راست، بسته شده؛ راه [[ضلالت]]، باز؛ [[عدل]]، [[ناپیدا]]؛ و [[ظلم و جور]]، ظاهر؛ [[علم]]، متروک؛ و [[جهل]]، معلوم؛ [[دنائت]]، مستولی شده و [[کرم]] و [[مروت]]، منزوی گشته و..."<ref>عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹.</ref>.
*همه عوامل مزبور، موجبات [[ضعف]] این امپراتوری بزرگ را فراهم کرده بود؛ به گونه‌ای که [[اعراب]] [[مسلمان]] برای [[شکست]] دادن [[ایرانیان]] با دشواری چندانی روبه‌رو نشدند. [[نارضایتی]] [[ایرانیان]] از [[حکومت]] ساسانی و [[جاذبه]] [[آموزه‌های اسلامی]] و [[رفتار]] برادرانه و عادلانه [[مسلمانان]]، سبب جلب بسیاری از آنان به [[دین اسلام]] شد. سرانجام [[اعراب]] [[مسلمان]]، همه مناطق [[ایران]] را [[فتح]] کردند<ref>[[ یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۷۹-۱۸۰.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==
 
==منابع==
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[اوضاع ایران (مقاله)|اوضاع ایران]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اوضاع ایران]]
[[رده:اوضاع ایران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۸

مقدمه

  • حکومت ساسانیان که پس از اشکانیان روی کار آمد، از سال ۲۲۶ تا ۶۳۹ میلادی[۱] به مدت چهار قرن تداوم یافت. بدون شک، وضعیت جامعه ایران، در اواخر دوره ساسانی بسیار آشفته و نگران کننده بود. برخی از پژوهشگران، معتقدند که انحطاط و سقوط ساسانیان از دوره انوشیروان به بعد آغاز می‌شود.
  • دکتر مفتخری در این باره می‌نویسد: "اگر عصر انوشیروان را نقطه اوج قدرت ساسانیان به شمار آوریم، باید گفت: شمارش معکوس سقوط آنان نیز از همین نقطه آغاز شد. اصلاحاتی که در این دوره انجام شد، در جهت منافع طبقات فرودست جامعه نبود و حتی بیش از گذشته، بحران را در تمام جوانب به خصوص در مسائل سیاسی و اجتماعی عمیق نمود و زمینه‌های شکست ساسانیان و پیروزی اعراب مسلمان را فراهم کرد"[۲].
  • شکی نیست که عوامل متعددی دست به دست هم داده و موجبات ضعف این امپراتوری بزرگ را فراهم ساخته بود. اوضاع اجتماعی، نگران کننده بود، وضعیت سیاسی، به علل مختلفی از جمله درگیری‌های داخلی برای کسب قدرت، متشنج بود و برخوردهای نظامی با رومیان، بر ضعف حکومت می‌افزود. همچنین، اوضاع دینی و تعصبات مذهبی نیز بر مشکلات این دوره افزوده بود. ما در این نوشتار به بررسی هر یک از این موارد پرداخته، تلاش می‌کنیم وضعیت ایران را در این دوره بررسی و ارزیابی کنیم[۳].

وضعیت اجتماعی

  • جامعه ایران در دوره ساسانی، جامعه‌ای طبقاتی بود. عبور از طبقه‌ای به طبقات بالاتر، تقریباً امری محال بود[۴].
  • شهید مطهری در این باره می‌نویسد: "اوضاع اجتماعی آن روز ایران، یک اجتماع طبقاتی عجیب بود. با همه عوارض و آثاری که در این گونه اجتماعات هست. تا آنجا که حتی آتشکده‌های طبقات مختلف با هم فرق داشت. طبقات، بسته بود. هیچ‌کس حق نداشت از طبقه‌ای وارد طبقه دیگر شود. کیش و قانون آن روز، هرگز اجازه نمی‌داد که یک بچه کفش‌دوز یا کارگر بتواند باسواد شود. تعلیم و تربیت، تنها در انحصار اعیان‌زادگان و موبدزادگان بود"[۵].
  • عبدالحسین زرین‌کوب نیز می‌نویسد: "در جامعه ساسانی، هر فرد و خانواده دارای جایگاه و مقامی خاص بود و هیچ‌کس نمی‌توانست خواهان درجه‌ای برتر از آنکه بنا به مقتضیات به او تعلق داشت، باشد. پیشه‌وران، در شهرها و کشاورزان در روستاها، پست‌ترین طبقات به شمار می‌آمدند. دبیران و ارتشیان، در طبقات بعدی بودند و طبقه آذربانان و روحانیان زرتشتی، بعد از آنها بودند. خاندان ساسانی برترین طبقات بودند...."[۶].
  • در دوره ساسانیان، روستاییان بی‌آنکه پاداشی بگیرند در سپاه خدمت می‌کردند. شهریان، وضع بهتری داشتند. آنها نیز مانند روستاییان گزیت (جزیه) یا مالیات سرانه می‌دادند؛ اما از خدمت در سپاه معاف بودند[۷]. نامعلوم بودن پایه مالیاتی که هر شخص می‌بایست بپردازد، بهانه‌ای برای اخاذی و زیاده‌ستانی‌ها به دست می‌داد[۸].
  • سیاست دشوار مالیاتی که اواخر حکومت ساسانی و در دوره خسرو پرویز برای تأمین هزینه جنگ اعمال شد، فشار کمرشکنی بر رعایا تحمیل کرد، تا آنجا که به روایت تاریخ قم"مردم هلاک شدند و خراب گشتند تا غایت که کنیزکی به درهمی می‌فروختند"[۹]. محققان، همین امر را از علل ضعف و شکست ساسانیان دانسته‌اند[۱۰].
  • دکتر علمداری می‌نویسد: "گسترش وسیع فاصله طبقاتی، از یک سو و فساد دستگاه حکومتی و بی‌توجهی به نیازمندی‌های مردم از سوی دیگر، زمینه‌های شکست ساسانیان را فراهم کرد"[۱۱].
  • امتیاز طبقاتی و محروم بودن عده کثیری از مردم ایران از حق مالکیت، ناچار، اوضاع خاصی پیش آورده بود و به همین سبب، جامعه ایرانی، در دوره ساسانی، هرگز متحد نبود. توده‌های عظیم مردم، همیشه ناراضی و نگران و محروم می‌زیستند[۱۲][۱۳].

اوضاع سیاسی

اوضاع دینی

  1. طریقه زروانیان؛
  2. طریقه کیومرثیان[۳۴].
  • به نظر می‌رسد آشکار شدن طریقه مانوی که از سال ۲۲۸ میلادی در ایران رواج یافته بود، همچنین طریقه مزدکی که از سال ۴۹۷ میلادی در ایران اعلام شده بود، در واقع اعتراضی بود به انحرافات و بدعت‌ها در طریقه رسمی زرتشتی، و البته این آیین‌ها طرفداران بسیاری در ایران داشتند. وجود این نهضت‌های دینی (مانوی و مزدکی) از عمده‌ترین دلایل ضعف ساسانیان شمرده شده است، عاملی که به شکاف بیشتر در جامعه انجامید[۳۵][۳۶].
  • رواج خرافات در آیین زرتشتی، کاملاً مشهود بود. در دوره ساسانیان و در آیین زرتشتی، آتش، دختر خورشید شناخته می‌شد[۳۷]. آتش اجاق، هرگز نمی‌بایست خاموش می‌شد و نور آفتاب، هرگز نباید بر آتش می‌تابید و آب نباید با آتش ملاقات می‌کرد و ظروف فلزی نباید زنگ می‌زند؛ زیرا فلزات، مقدس بودند. چیزی که در تطهیر مؤثرتر از آب شمرده می‌شد، بول گاو بود[۳۸][۳۹].

وضعیت علوم در دوره ساسانی

منابع

پانویس

  1. کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت، ص۳۱۱.
  2. حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۷.
  3. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۳.
  4. کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۲۷.
  5. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۸۹.
  6. عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴؛ حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۱۰.
  7. کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۶۸.
  8. کلمان هوار، ایران و تمدن ایرانی، ص۱۸۰.
  9. محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ص۱۸۰.
  10. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵.
  11. کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۲-۳۰۳.
  12. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۶۸ به نقل از سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۴۶-۴۷.
  13. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۵.
  14. حسین مفتخری، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، ص۹؛ به نقل از تئودور نولد، تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان، ص۴۱۹.
  15. آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۵.
  16. آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۶۴۸.
  17. تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.
  18. تورج دریایی، سقوط ساسانیان، ص۵۶.
  19. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶.
  20. ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۱، ص۲۵۳.
  21. عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، ص۵۵.
  22. آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۳۵۶.
  23. عبدالحسین زرین‌کوب، دو قرن سکوت، ص۵۵.
  24. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۶.
  25. احسان یار شاطر و دیگران، تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، ص۲۶۹.
  26. کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۹.
  27. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۷.
  28. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۸۹.
  29. عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۵۹.
  30. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۷.
  31. عبدالحسین زرین کوب، دو قرن سکوت، ص۵۴-۵۵.
  32. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۸.
  33. کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۰۳.
  34. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰ به نقل از تاریخ اجتماعی ایران، ج۲، ص۲۴-۲۰.
  35. کاظم علمداری، چرا ایران عقب ماند و غرب پیشرفت کرد، ص۳۱۱.
  36. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۸.
  37. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰؛ تعظیم، تقدیس و پرستش آتش یکی از مسائل مهم و قابل توجه درباره نظام فکری و اعتقادی و علمی زرتشتیان مقارن ظوهر اسلام محسوب می‌شد. همان، ص۲۱۰.
  38. مرتضی مطهری، خدمات متقابل، ص۱۹۰-۱۹۲.
  39. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۸-۱۷۹.
  40. سید حسن نصر، علم و تمدن در اسلام، ص۱۹۴.
  41. عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، ص۲۲.
  42. عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹.
  43. حاجی‌زاده، یدالله، اوضاع ایران، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۰.