یزید بن ثبیط عبدی در تراجم و رجال: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = یزید بن ثبیط عبدی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = [[یزید بن ثبیط عبدی]]
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[یزید بن ثبیط عبدی]]''' است. "'''[[یزید بن ثبیط عبدی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[یزید بن ثبیط عبدی در تراجم و رجال]] - [[یزید بن ثبیط عبدی در تاریخ اسلامی]] - [[یزید بن ثبیط عبدی در معارف و سیره حسینی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[یزید بن ثبیط عبدی در تراجم و رجال]] | [[یزید بن ثبیط عبدی در تاریخ اسلامی]] | [[یزید بن ثبیط عبدی در معارف و سیره حسینی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] [[فرزند]] [[ثُبیط عبدی قیسی]] [[بصری]] از بزرگان و شخصیّت‌های بنام [[شیعه]] در [[بصره]] و از [[دوستان]] [[ابوالاسود دئلی]] که از [[یاران]] با وفای [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} بود، به شمار می‌آمد. وی همواره در زمرۀ [[یاران امام علی]]{{ع}} و [[خاندان پیامبر اسلام]]{{صل}} بود و پس از [[شهادت امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} به خیل [[یاران امام حسین]]{{ع}} درآمد و در [[کربلا]] در رکاب [[سالار شهیدان]] به [[شهادت]] رسید<ref>ر.ک: تنقیح المقال، ج۳، ص۳۲۵؛ قاموس الرجال، ج۱۱، ص۹۵.</ref>.
[[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] [[فرزند]] [[ثُبیط عبدی قیسی]] [[بصری]] از بزرگان و شخصیّت‌های بنام [[شیعه]] در [[بصره]] و از [[دوستان]] [[ابوالاسود دئلی]] که از [[یاران]] با وفای [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} بود، به شمار می‌آمد. وی همواره در زمرۀ [[یاران امام علی]] {{ع}} و [[خاندان پیامبر اسلام]] {{صل}} بود و پس از [[شهادت امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} به خیل [[یاران امام حسین]] {{ع}} درآمد و در [[کربلا]] در رکاب [[سالار شهیدان]] به [[شهادت]] رسید<ref>ر. ک: تنقیح المقال، ج۳، ص۳۲۵؛ قاموس الرجال، ج۱۱، ص۹۵.</ref>.


در [[تاریخ]] به شرح حال این [[مجاهد]] در [[راه]] [[حق]] و [[امام]] شناس [[راستین]] تنها به آخرین رزوهای [[عمر]] با برکتش که به [[امام حسین]]{{ع}} پیوست و به [[شهادت]] رسید پرداخته و از شرح حال او در قبل از آن ساکت است، لذا در ادامه به [[وفاداری]] و [[ایمان]] این رادمرد [[الهی]] در ملحق شدنش به [[کاروان حسینی]] و [[شهادت]] او می‌پردازیم.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۳۷.</ref>
در [[تاریخ]] به شرح حال این [[مجاهد]] در [[راه]] [[حق]] و [[امام]] شناس [[راستین]] تنها به آخرین رزوهای [[عمر]] با برکتش که به [[امام حسین]] {{ع}} پیوست و به [[شهادت]] رسید پرداخته و از شرح حال او در قبل از آن ساکت است، لذا در ادامه به [[وفاداری]] و [[ایمان]] این رادمرد [[الهی]] در ملحق شدنش به [[کاروان حسینی]] و [[شهادت]] او می‌پردازیم.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۳۷.</ref>


==حرکت از [[بصره]] به سوی [[مکه]]==
== حرکت از [[بصره]] به سوی [[مکه]] ==
[[محمد بن جریر طبری]] و دیگران نوشته‌اند: در [[بصره]] بانویی می‌زیست به نام [[ماریه]] که وی دختر [[منقذ عبدی]] از [[شیعیان]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} بود و خانۀ او محل تجمع و گردهمایی [[شیعیان]] [[بصری]] بود که در آنجا به بحث و [[گفت‌وگو]] می‌پرداختند. هنگامی که [[شیعیان]] [[بصره]] با خبر شدند که [[حسین بن علی]]{{ع}} از [[بیعت]] با [[یزید]] خودداری نموده و از [[مدینه]] حرکت کرده و وارد [[مکه]] شده و قصد عزیمت به [[عراق]] را دارد بارقه‌ای از [[امید]] در [[دل]] آنها تابید. در همان روزها [[ابن زیاد]] نیز از آمدن [[امام حسین]]{{ع}} به [[عراق]] [[آگاه]] شد، لذا [[برادر]] خود [[عثمان]] بن زیاد را به [[فرمانروایی]] [[بصره]] [[منصوب]] کرد و به او [[دستور]] داد بر همه راه‌های خروجی [[شهر]] دیده‌بان و جاسوس بگمارد و گذرگاه‌ها را ببندد تا کسی نتواند به کاروان [[حسین بن علی]]{{ع}} ملحق شود.
[[محمد بن جریر طبری]] و دیگران نوشته‌اند: در [[بصره]] بانویی می‌زیست به نام [[ماریه]] که وی دختر [[منقذ عبدی]] از [[شیعیان]] [[اهل‌بیت]] {{عم}} بود و خانۀ او محل تجمع و گردهمایی [[شیعیان]] [[بصری]] بود که در آنجا به بحث و [[گفت‌وگو]] می‌پرداختند. هنگامی که [[شیعیان]] [[بصره]] با خبر شدند که [[حسین بن علی]] {{ع}} از [[بیعت]] با [[یزید]] خودداری نموده و از [[مدینه]] حرکت کرده و وارد [[مکه]] شده و قصد عزیمت به [[عراق]] را دارد بارقه‌ای از [[امید]] در [[دل]] آنها تابید. در همان روزها [[ابن زیاد]] نیز از آمدن [[امام حسین]] {{ع}} به [[عراق]] [[آگاه]] شد، لذا [[برادر]] خود [[عثمان]] بن زیاد را به [[فرمانروایی]] [[بصره]] [[منصوب]] کرد و به او [[دستور]] داد بر همه راه‌های خروجی [[شهر]] دیده‌بان و جاسوس بگمارد و گذرگاه‌ها را ببندد تا کسی نتواند به کاروان [[حسین بن علی]] {{ع}} ملحق شود.


اما با تمام کنترل‌ها که انجام شد، [[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] [[تصمیم]] گرفت به سوی [[امام]]{{ع}} بشتابد و او را [[یاری]] کند، لذا پسرانش را که ده نفر بودند برای این کار مهم و عزیمت به [[مکه]] فرا خواند و به آنها گفت: کدام یک از شما حاضر است همراه من بیاید؟
اما با تمام کنترل‌ها که انجام شد، [[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] [[تصمیم]] گرفت به سوی [[امام]] {{ع}} بشتابد و او را [[یاری]] کند، لذا پسرانش را که ده نفر بودند برای این کار مهم و عزیمت به [[مکه]] فرا خواند و به آنها گفت: کدام یک از شما حاضر است همراه من بیاید؟


دو فرزندش به نام‌های [[عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] اعلام [[آمادگی]] کردند تا با [[پدر]] از [[شهر]] خارج شوند؛ سپس خود به [[خانه]] [[ماریه]] آمد و در جمع [[شیعیان]] گفت: من [[تصمیم]] گرفته‌ام به [[مکه]] بروم و [[امام حسین]]{{ع}} را [[یاری]] کنم هر کس مایل است مرا [[همراهی]] کند، اما برخی از [[شیعیان]] که در آن جمع بودند از او خواستند که از این [[سفر]] منصرف شود؛ و به او گفتند: راه‌ها تحت [[مراقبت]] شدید مأموران [[ابن زیاد]] است و [[بیم]] [[گرفتاری]] می‌رود!
دو فرزندش به نام‌های [[عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] اعلام [[آمادگی]] کردند تا با [[پدر]] از [[شهر]] خارج شوند؛ سپس خود به [[خانه]] [[ماریه]] آمد و در جمع [[شیعیان]] گفت: من [[تصمیم]] گرفته‌ام به [[مکه]] بروم و [[امام حسین]] {{ع}} را [[یاری]] کنم هر کس مایل است مرا [[همراهی]] کند، اما برخی از [[شیعیان]] که در آن جمع بودند از او خواستند که از این [[سفر]] منصرف شود؛ و به او گفتند: راه‌ها تحت [[مراقبت]] شدید مأموران [[ابن زیاد]] است و [[بیم]] [[گرفتاری]] می‌رود!


وی گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر راه‌ها را با سُمّ اسبان پر کنند، برای من سهل و آسان‌تر است از تعقیب مأموران، و من پروایی ندارم!
وی گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر راه‌ها را با سُمّ اسبان پر کنند، برای من سهل و آسان‌تر است از تعقیب مأموران، و من پروایی ندارم!


این جمله را گفت و از نزد آنان بیرون آمد و با دو پسرش - و به قول سماوی به همراه [[عامر بن مسلم]] و [[غلام]] او، [[اسلم]]؛ و [[سیف بن مالک عبدی]]؛ و [[ادهم بن امیه عبدی]]، هفت نفری - از [[بصره]] خارج شدند و در بیابان خشک و بی‌آب و علف به سرعت [[راه]] پیمودند و در منطقه [[ابطح]] [[مکه]]، به [[امام]]{{ع}} رسیدند.
این جمله را گفت و از نزد آنان بیرون آمد و با دو پسرش - و به قول سماوی به همراه [[عامر بن مسلم]] و [[غلام]] او، [[اسلم]]؛ و [[سیف بن مالک عبدی]]؛ و [[ادهم بن امیه عبدی]]، هفت نفری - از [[بصره]] خارج شدند و در بیابان خشک و بی‌آب و علف به سرعت [[راه]] پیمودند و در منطقه [[ابطح]] [[مکه]]، به [[امام]] {{ع}} رسیدند.


[[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] با دو فرزندش [[عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی]]- و سایر همراهان -[[شب]] را در همان محل ([[ابطح]]) به استراحت گذراندند و صبح اول وقت به [[تنهایی]] عازم محل استقرار [[امام]]{{ع}} شد، و از طرفی [[امام]]{{ع}} هم که از ورود [[یزید]] و همراهانش [[آگاه]] شده بودند به سوی محل استراحت ایشان تشریف آوردند، اما به ایشان عرض شد که آنها به سراغ شما آمده‌اند، لذا [[حضرت]] در منزلگاه [[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] به [[انتظار]] نشست، از سویی [[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] به منزلگاه [[امام]]{{ع}} که رسید، شنید آن بزرگوار به محل اقامت او تشریف ‌فرما شده‌اند. [[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] به سرعت به منزلگاه خود آمد و هنگامی که دیدگانش به [[حضرت]] افتاد از فرط [[شادی]] این [[آیه شریفه]] را خواند: {{متن قرآن|بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا}}<ref>«بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم می‌آورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.</ref> بعد از [[سلام]] و پاسخ [[امام]]{{ع}}، در مقابل [[حضرت]] نشست و آن بزرگوار را از [[تصمیم]] خود و همراهان و دو فرزندش [[آگاه]] ساخت. [[امام]]{{ع}} در [[حقّ]] او (و همراهان او) [[دعای خیر]] کرد و سپس [[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] و همراهان [[خیمه]] خود را به نزدیک [[خیمه‌گاه]] [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} منتقل ساختند و همواره ملازم رکاب بودند تا آن‌که در [[کربلا]] فرود آمدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۴؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۳۲۵؛ قاموس الرجال، ج۱۱، ص۹۵؛ ابصار العین، ص۱۶۵ و با اختصار، کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۳۴.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۳۷-۱۴۳۹.</ref>
[[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] با دو فرزندش [[عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی]]- و سایر همراهان -[[شب]] را در همان محل ([[ابطح]]) به استراحت گذراندند و صبح اول وقت به [[تنهایی]] عازم محل استقرار [[امام]] {{ع}} شد، و از طرفی [[امام]] {{ع}} هم که از ورود [[یزید]] و همراهانش [[آگاه]] شده بودند به سوی محل استراحت ایشان تشریف آوردند، اما به ایشان عرض شد که آنها به سراغ شما آمده‌اند، لذا حضرت در منزلگاه [[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] به [[انتظار]] نشست، از سویی [[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] به منزلگاه [[امام]] {{ع}} که رسید، شنید آن بزرگوار به محل اقامت او تشریف ‌فرما شده‌اند. [[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] به سرعت به منزلگاه خود آمد و هنگامی که دیدگانش به [[حضرت]] افتاد از فرط [[شادی]] این [[آیه شریفه]] را خواند: {{متن قرآن|بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا}}<ref>«بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم می‌آورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.</ref> بعد از [[سلام]] و پاسخ [[امام]] {{ع}}، در مقابل [[حضرت]] نشست و آن بزرگوار را از [[تصمیم]] خود و همراهان و دو فرزندش [[آگاه]] ساخت. [[امام]] {{ع}} در [[حقّ]] او (و همراهان او) [[دعای خیر]] کرد و سپس [[یزید بن ثبیط عبدی|یزید]] و همراهان [[خیمه]] خود را به نزدیک [[خیمه‌گاه]] [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} منتقل ساختند و همواره ملازم رکاب بودند تا آن‌که در [[کربلا]] فرود آمدند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۴؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۳۲۵؛ قاموس الرجال، ج۱۱، ص۹۵؛ ابصار العین، ص۱۶۵ و با اختصار، کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۳۴.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۳۷-۱۴۳۹.</ref>


==[[شهادت]] در [[روز عاشورا]]==
== [[شهادت]] در [[روز عاشورا]] ==
در [[روز عاشورا]] این مرد [[خدا]] و [[عاشق]] [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} با اجازه [[امام]]{{ع}} عازم میدان شد و در برابر دیدگان [[حضرت]] در [[جنگ]] تن به تن به [[مبارزه]] پرداخت تا به [[فیض]] [[شهادت]] رسید و دو فرزندش [[عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] نیز در همان روز به [[افتخار]] [[شهادت]] نایل آمدند.
در [[روز عاشورا]] این مرد [[خدا]] و [[عاشق]] [[اهل بیت پیامبر]] {{عم}} با اجازه [[امام]] {{ع}} عازم میدان شد و در برابر دیدگان [[حضرت]] در [[جنگ]] تن به تن به [[مبارزه]] پرداخت تا به [[فیض]] [[شهادت]] رسید و دو فرزندش [[عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] و [[عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] نیز در همان روز به [[افتخار]] [[شهادت]] نایل آمدند.


وی با دو فرزندش در [[زیارت ناحیه مقدسه]] مورد [[سلام]] و [[درود]] قرار گرفته است.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۳۹-۱۴۴۰.</ref>
وی با دو فرزندش در [[زیارت ناحیه مقدسه]] مورد [[سلام]] و [[درود]] قرار گرفته است.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۴۳۹-۱۴۴۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[ثُبیط عبدی قیسی بصری]] (پدر)
* [[عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] (فرزند)
* [[عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی]] (فرزند)
* [[ماریه سعدیه]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|'''اصحاب امام علی، ج۲''']]
{{منابع}}
# [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|'''اصحاب امام علی، ج۲''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


 
[[رده:یزید بن ثبیط عبدی]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:امام علی]]
[[رده:یزید بن ثبیط عبدی قیسی]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۱۴

مقدمه

یزید فرزند ثُبیط عبدی قیسی بصری از بزرگان و شخصیّت‌های بنام شیعه در بصره و از دوستان ابوالاسود دئلی که از یاران با وفای امیرمؤمنان علی (ع) بود، به شمار می‌آمد. وی همواره در زمرۀ یاران امام علی (ع) و خاندان پیامبر اسلام (ص) بود و پس از شهادت امیرمؤمنان (ع) و امام حسن مجتبی (ع) به خیل یاران امام حسین (ع) درآمد و در کربلا در رکاب سالار شهیدان به شهادت رسید[۱].

در تاریخ به شرح حال این مجاهد در راه حق و امام شناس راستین تنها به آخرین رزوهای عمر با برکتش که به امام حسین (ع) پیوست و به شهادت رسید پرداخته و از شرح حال او در قبل از آن ساکت است، لذا در ادامه به وفاداری و ایمان این رادمرد الهی در ملحق شدنش به کاروان حسینی و شهادت او می‌پردازیم.[۲]

حرکت از بصره به سوی مکه

محمد بن جریر طبری و دیگران نوشته‌اند: در بصره بانویی می‌زیست به نام ماریه که وی دختر منقذ عبدی از شیعیان اهل‌بیت (ع) بود و خانۀ او محل تجمع و گردهمایی شیعیان بصری بود که در آنجا به بحث و گفت‌وگو می‌پرداختند. هنگامی که شیعیان بصره با خبر شدند که حسین بن علی (ع) از بیعت با یزید خودداری نموده و از مدینه حرکت کرده و وارد مکه شده و قصد عزیمت به عراق را دارد بارقه‌ای از امید در دل آنها تابید. در همان روزها ابن زیاد نیز از آمدن امام حسین (ع) به عراق آگاه شد، لذا برادر خود عثمان بن زیاد را به فرمانروایی بصره منصوب کرد و به او دستور داد بر همه راه‌های خروجی شهر دیده‌بان و جاسوس بگمارد و گذرگاه‌ها را ببندد تا کسی نتواند به کاروان حسین بن علی (ع) ملحق شود.

اما با تمام کنترل‌ها که انجام شد، یزید تصمیم گرفت به سوی امام (ع) بشتابد و او را یاری کند، لذا پسرانش را که ده نفر بودند برای این کار مهم و عزیمت به مکه فرا خواند و به آنها گفت: کدام یک از شما حاضر است همراه من بیاید؟

دو فرزندش به نام‌های عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی و عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی اعلام آمادگی کردند تا با پدر از شهر خارج شوند؛ سپس خود به خانه ماریه آمد و در جمع شیعیان گفت: من تصمیم گرفته‌ام به مکه بروم و امام حسین (ع) را یاری کنم هر کس مایل است مرا همراهی کند، اما برخی از شیعیان که در آن جمع بودند از او خواستند که از این سفر منصرف شود؛ و به او گفتند: راه‌ها تحت مراقبت شدید مأموران ابن زیاد است و بیم گرفتاری می‌رود!

وی گفت: به خدا سوگند، اگر راه‌ها را با سُمّ اسبان پر کنند، برای من سهل و آسان‌تر است از تعقیب مأموران، و من پروایی ندارم!

این جمله را گفت و از نزد آنان بیرون آمد و با دو پسرش - و به قول سماوی به همراه عامر بن مسلم و غلام او، اسلم؛ و سیف بن مالک عبدی؛ و ادهم بن امیه عبدی، هفت نفری - از بصره خارج شدند و در بیابان خشک و بی‌آب و علف به سرعت راه پیمودند و در منطقه ابطح مکه، به امام (ع) رسیدند.

یزید با دو فرزندش عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی و عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی- و سایر همراهان -شب را در همان محل (ابطح) به استراحت گذراندند و صبح اول وقت به تنهایی عازم محل استقرار امام (ع) شد، و از طرفی امام (ع) هم که از ورود یزید و همراهانش آگاه شده بودند به سوی محل استراحت ایشان تشریف آوردند، اما به ایشان عرض شد که آنها به سراغ شما آمده‌اند، لذا حضرت در منزلگاه یزید به انتظار نشست، از سویی یزید به منزلگاه امام (ع) که رسید، شنید آن بزرگوار به محل اقامت او تشریف ‌فرما شده‌اند. یزید به سرعت به منزلگاه خود آمد و هنگامی که دیدگانش به حضرت افتاد از فرط شادی این آیه شریفه را خواند: ﴿بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا[۳] بعد از سلام و پاسخ امام (ع)، در مقابل حضرت نشست و آن بزرگوار را از تصمیم خود و همراهان و دو فرزندش آگاه ساخت. امام (ع) در حقّ او (و همراهان او) دعای خیر کرد و سپس یزید و همراهان خیمه خود را به نزدیک خیمه‌گاه اباعبدالله الحسین (ع) منتقل ساختند و همواره ملازم رکاب بودند تا آن‌که در کربلا فرود آمدند[۴].[۵]

شهادت در روز عاشورا

در روز عاشورا این مرد خدا و عاشق اهل بیت پیامبر (ع) با اجازه امام (ع) عازم میدان شد و در برابر دیدگان حضرت در جنگ تن به تن به مبارزه پرداخت تا به فیض شهادت رسید و دو فرزندش عبدالله بن یزید بن نبیط عبدی و عبیدالله بن یزید بن نبیط عبدی نیز در همان روز به افتخار شهادت نایل آمدند.

وی با دو فرزندش در زیارت ناحیه مقدسه مورد سلام و درود قرار گرفته است.[۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: تنقیح المقال، ج۳، ص۳۲۵؛ قاموس الرجال، ج۱۱، ص۹۵.
  2. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۳۷.
  3. «بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم می‌آورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.
  4. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۴؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۳۲۵؛ قاموس الرجال، ج۱۱، ص۹۵؛ ابصار العین، ص۱۶۵ و با اختصار، کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۳۴.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۳۷-۱۴۳۹.
  6. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۳۹-۱۴۴۰.