توبه در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = توبه
| موضوع مرتبط = توبه
| عنوان مدخل  = توبه
| عنوان مدخل  = توبه
| مداخل مرتبط = [[توبه در قرآن]] - [[توبه در حدیث]] - [[توبه در نهج البلاغه]] - [[توبه در اخلاق اسلامی]] - [[توبه در معارف دعا و زیارات]] - [[توبه در معارف و سیره علوی]] - [[توبه در معارف و سیره سجادی]] - [[توبه در معارف و سیره نبوی]] - [[توبه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[توبه در قرآن]] - [[توبه در حدیث]] - [[توبه در نهج البلاغه]] - [[توبه در اخلاق اسلامی]] - [[توبه در فقه اسلامی]] - [[توبه در معارف دعا و زیارات]] - [[توبه در معارف و سیره سجادی]] - [[توبه در معارف و سیره نبوی]] - [[توبه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


== [[توبه]]، راهی به [[نور]]<ref>نشریه طوبی، ش۸، ص۱۶۳ و ۱۶۴.</ref>==
== مقدمه ==
افسار [[گناه]]، [[آدمی]] را به [[خواری]] و زنگار آن، [[دل]] را به [[تباهی]] می‌کشاند و [[رهایی]] از این [[تسلیم]]، در گرو بازگشتی مطمئن به سوی جاده نور و [[سلامت]] است. روزی [[حضرت محمد]] {{صل}} به [[یاران]] خود فرمود: آیا شما را از درد و درمان تان [[آگاه]] نکنم؟ گفتند: چرا یا [[رسول الله]]! ایشان فرمود: «دردتان، گناه است و درمان‌تان، [[استغفار]]»<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۸۲.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} در آخرین خطبه‌ای که برای [[مردم]] خواند و [[موعظه]] فرمود، بحثی راجع به توبه و بازگشت [[بنده]] از [[معصیت]] و [[گناه]] کرد و فرمود: «هر کس یک سال قبل از مردنش توبه کند، [[خداوند]] توبه او را می‌پذیرد». بعد فرمود: «یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است. اگر در یک ماه قبل از مردنش توبه کند، خداوند توبه او را پذیرد». باز فرمود: «یک ماه هم زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است. اگر کسی یک [[روز]] قبل از مردنش توبه کند، خداوند توبه او را می‌پذیرد». باز فرمود: «یک روز هم زیاد است و در کمتر از یک روز هم ممکن است. اگر کسی در یک [[ساعت]] قبل از مردنش توبه کند، خداوند توبه او را می‌پذیرد». باز فرمود: «یک ساعت باز هم زیاد است و در کمتر از یک ساعت هم ممکن است». در این وقت فرمود: «اگر کسی یک لحظه قبل از مردنش [[توفیق]] توبه پیدا کند، خداوند توبه او را می‌پذیرد<ref>مرتضی مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ص۷۹.</ref>.


[[پیامبر خدا]]، [[طلب آمرزش]] از [[خدا]] را وسیله رهایی از آسیب‌های [[نافرمانی]] و رنج‌های گناه می‌داند و جلای دل را در گرو استغفار برمی‌شمارد و می‌فرماید:
توبه، رجوع و بازگشت [[واقعی]] بنده به سوی خداوند است و البته ممکن نیست که بنده‌ای واقعاً و حقیقتاً راه کج را که می‌رفته است، رها کند و به سوی [[راه راست]] و مستقیم باز گردد و از عمق [[باطن]] و [[روح]] خود به سوی خداوند بیاید - نه فقط به دلیل [[اجبار]] و [[اضطرار]] - و خداوند او را در جوار [[رحمت]] خود نپذیرد. آن چیزی که رکن و اساس توبه را تشکیل می‌دهد، [[ندامت]] و [[پشیمانی]] از کار بد و تصمیم به [[ترک گناه]] است.
{{متن حدیث|إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأً كَصَدَإِ النُّحَاسِ فَاجْلُوهَا بِالاسْتِغْفَارِ}}<ref>«[[دل‌ها]] نیز مانند مس زنگ می‌گیرد. پس آن را با استغفار جلا دهید.» ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص۲۴۹.</ref>.


پس باید به سرعت از مسیر خلاف [[حق]] بازگشت و سر به آستان [[رحمت]] او سایید. [[خداوند]] نیز همگان را این گونه به سوی خویش فرا می‌خواند:
توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی‌شود. یکی در همین [[دنیا]] آن گاه که [[کیفر]] رسیده باشد. در [[حقیقت]]، حالتی که [[انسان]] در این وقت به خود می‌گیرد، صورت توبه دارد، ولی حقیقت توبه ندارد. در [[سوره]] [[مؤمن]] [[آیه]] ۸۵ درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند، می‌فرماید: «همین که عقوبت‌های سخت را دیدند، اظهار داشتند که به خدای یگانه [[ایمان]] آورده‌ایم و تمام آن چیزهایی را که [[شریک خداوند]] ساخته بودیم، به دور ریختیم، ولی چنین [[توبه]] و [[ایمانی]] که بعد از مشاهده [[عقوبت]] سخت پیدا شود، هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از [[خداوند]] که همیشه بوده است و [[کافران]] در این موطن و موقف زیان کرده‌اند».
{{متن قرآن|أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد» سوره حدید، آیه ۱۶.</ref>.


هر چند توبه برای همه [[پسندیده]] است، تأکید آن درباره [[جوانان]] بیش از دیگران است. از پیامبر خدا نقل است: {{متن حدیث|التَّوْبَةُ حَسَنٌ وَ لَكِنَّ فِي الشَّبَابِ أَحْسَنُ‌}}<ref>«توبه نیکوست، ولی در [[جوانی]] نیکوتر است» کنزالعمال، ج۱۶، ص۱۳۸.</ref>.
موقف دوم که توبه پذیرفته نمی‌شود، [[جهان آخرت]] است. همین که [[آدمی]] به آن [[جهان]] رفت، دیگر توبه و [[پشیمانی]] سودی ندارد، نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی [[کیفر]] را حاضر و مشهود می‌بیند، بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و [[تغییر]] تصمیم و حرکت و [[تکامل]] معنا ندارد. هر کس در آنجا به هرحالت و با هر درجه و هر مقام که رفت، برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی‌تواند در خودش تغییر ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف [[واقعی]] پیدا نمی‌شود، نه اینکه انصراف واقعی پیدا می‌شود و مورد قبول واقع نمی‌گردد»<ref>مرتضی مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ص۷۹-۸۳.</ref>.<ref>[[حسن اردشیری لاجیمی|اردشیری لاجیمی، حسن]]، [[سیره نبوی از نگاه استاد مطهری (کتاب)|سیره نبوی از نگاه استاد مطهری]] ص ۵۷.</ref>


[[رسول خدا]] {{صل}} از علاقه شدید خود به [[جوان]] پشیمان از گناه یاد می‌کند و می‌فرماید: {{متن حدیث|مَا فِي الدُّنْيَا شَيْ‌ءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَابٍّ تَائِبٍ‌}}<ref>«هیچ چیز در [[دنیا]]، نزد [[پروردگار]]، [[دوست]] داشتنی‌تر از جوان توبه‌کار نیست» مشکوه الانوار، ص۲۹۷.</ref>.
افسار [[گناه]]، [[آدمی]] را به [[خواری]] و زنگار آن، [[دل]] را به [[تباهی]] می‌کشاند و [[رهایی]] از این [[تسلیم]]، در گرو بازگشتی مطمئن به سوی جاده نور و [[سلامت]] است. روزی [[حضرت محمد]] {{صل}} به [[یاران]] خود فرمود: آیا شما را از درد و درمان تان [[آگاه]] نکنم؟ گفتند: چرا یا [[رسول الله]]! ایشان فرمود: «دردتان، گناه است و درمان‌تان، [[استغفار]]»<ref>بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۸۲.</ref>.


خنجر گناه، [[چشم]] دل را [[کور]] می‌کند و این کوردلی، به [[ناپاکی]] [[جسم]] و [[روح]] می‌انجامد، چنان که [[پیامبر]] فرمود: {{متن حدیث|إِذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ الْجَسَدُ}}؛ «هرگاه دل آدمی [[ناپاک]] شد، جسم نیز ناپاک می‌شود»<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۵۱.</ref><ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۱۶.</ref>
[[پیامبر خدا]]، [[طلب آمرزش]] از [[خدا]] را وسیله رهایی از آسیب‌های [[نافرمانی]] و رنج‌های گناه می‌داند و جلای دل را در گرو استغفار برمی‌شمارد و می‌فرماید: {{متن حدیث|إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأً كَصَدَإِ النُّحَاسِ فَاجْلُوهَا بِالاسْتِغْفَارِ}}<ref>«[[دل‌ها]] نیز مانند مس زنگ می‌گیرد. پس آن را با استغفار جلا دهید.» ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص۲۴۹.</ref>.


== [[توبه]] ==
پس باید به سرعت از مسیر خلاف [[حق]] بازگشت و سر به آستان [[رحمت]] او سایید. [[خداوند]] نیز همگان را این گونه به سوی خویش فرا می‌خواند: {{متن قرآن|أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد» سوره حدید، آیه ۱۶.</ref>.
«[[رسول خدا]] {{صل}} در آخرین خطبه‌ای که برای [[مردم]] خواند و [[موعظه]] فرمود، بحثی راجع به توبه و بازگشت [[بنده]] از [[معصیت]] و [[گناه]] کرد و فرمود: «هر کس یک سال قبل از مردنش توبه کند، [[خداوند]] توبه او را می‌پذیرد». بعد فرمود: «یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است. اگر در یک ماه قبل از مردنش توبه کند، خداوند توبه او را پذیرد». باز فرمود: «یک ماه هم زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است. اگر کسی یک [[روز]] قبل از مردنش توبه کند، خداوند توبه او را می‌پذیرد». باز فرمود: «یک روز هم زیاد است و در کمتر از یک روز هم ممکن است. اگر کسی در یک [[ساعت]] قبل از مردنش توبه کند، خداوند توبه او را می‌پذیرد». باز فرمود: «یک ساعت باز هم زیاد است و در کمتر از یک ساعت هم ممکن است». در این وقت فرمود: «اگر کسی یک لحظه قبل از مردنش [[توفیق]] توبه پیدا کند، خداوند توبه او را می‌پذیرد»<ref>مرتضی مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ص۷۹.</ref>.


توبه، [[رجوع]] و بازگشت [[واقعی]] بنده به سوی خداوند است و البته ممکن نیست که بنده‌ای واقعاً و حقیقتاً راه کج را که می‌رفته است، رها کند و به سوی [[راه راست]] و مستقیم باز گردد و از عمق [[باطن]] و [[روح]] خود به سوی خداوند بیاید - نه فقط به دلیل [[اجبار]] و [[اضطرار]] - و خداوند او را در جوار [[رحمت]] خود نپذیرد. آن چیزی که رکن و اساس توبه را تشکیل می‌دهد، [[ندامت]] و [[پشیمانی]] از کار بد و [[تصمیم]] به [[ترک گناه]] است.
هر چند توبه برای همه پسندیده است، تأکید آن درباره [[جوانان]] بیش از دیگران است. از پیامبر خدا نقل است: {{متن حدیث|التَّوْبَةُ حَسَنٌ وَ لَكِنَّ فِي الشَّبَابِ أَحْسَنُ‌}}<ref>«توبه نیکوست، ولی در [[جوانی]] نیکوتر است» کنزالعمال، ج۱۶، ص۱۳۸.</ref>.


توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی‌شود. یکی در همین [[دنیا]] آن گاه که [[کیفر]] رسیده باشد. در [[حقیقت]]، حالتی که [[انسان]] در این وقت به خود می‌گیرد، صورت توبه دارد، ولی [[حقیقت توبه]] ندارد. در [[سوره]] [[مبارکه]] [[مؤمن]] [[آیه]] ۸۵ درباره بعضی از [[اقوام]] گذشته که دچار [[عقوبت الهی]] شدند، می‌فرماید: «همین که عقوبت‌های سخت را دیدند، اظهار داشتند که به خدای یگانه [[ایمان]] آورده‌ایم و تمام آن چیزهایی را که [[شریک خداوند]] ساخته بودیم، به دور ریختیم، ولی چنین [[توبه]] و [[ایمانی]] که بعد از [[مشاهده]] [[عقوبت]] سخت پیدا شود، هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از [[خداوند]] که همیشه بوده است و [[کافران]] در این موطن و موقف زیان کرده‌اند».
[[رسول خدا]] {{صل}} از علاقه شدید خود به [[جوان]] پشیمان از گناه یاد می‌کند و می‌فرماید: {{متن حدیث|مَا فِي الدُّنْيَا شَيْ‌ءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَابٍّ تَائِبٍ‌}}<ref>«هیچ چیز در [[دنیا]]، نزد [[پروردگار]]، [[دوست]] داشتنی‌تر از جوان توبه‌کار نیست» مشکوه الانوار، ص۲۹۷.</ref>.


موقف دوم که توبه پذیرفته نمی‌شود، [[جهان آخرت]] است. همین که [[آدمی]] به آن [[جهان]] رفت، دیگر توبه و [[پشیمانی]] سودی ندارد، نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی [[کیفر]] را حاضر و مشهود می‌بیند، بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و [[تغییر]] [[تصمیم]] و حرکت و [[تکامل]] معنا ندارد. هر کس در آنجا به هرحالت و با هر درجه و هر [[مقام]] که رفت، برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی‌تواند در خودش تغییر ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف [[واقعی]] پیدا نمی‌شود، نه اینکه انصراف واقعی پیدا می‌شود و مورد قبول واقع نمی‌گردد»<ref>مرتضی مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ص۷۹-۸۳.</ref>.<ref>[[حسن اردشیری لاجیمی|اردشیری لاجیمی، حسن]]، [[سیره نبوی از نگاه استاد مطهری (کتاب)|سیره نبوی از نگاه استاد مطهری]] ص ۵۷.</ref>.
خنجر گناه، [[چشم]] دل را کور می‌کند و این کوردلی، به ناپاکی جسم و [[روح]] می‌انجامد، چنان که [[پیامبر]] فرمود: {{متن حدیث|إِذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ الْجَسَدُ}}؛ «هرگاه دل آدمی [[ناپاک]] شد، جسم نیز ناپاک می‌شود»<ref>بحارالانوار، ج۶۷، ص۵۱.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۱۶.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۵۸

مقدمه

رسول خدا (ص) در آخرین خطبه‌ای که برای مردم خواند و موعظه فرمود، بحثی راجع به توبه و بازگشت بنده از معصیت و گناه کرد و فرمود: «هر کس یک سال قبل از مردنش توبه کند، خداوند توبه او را می‌پذیرد». بعد فرمود: «یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است. اگر در یک ماه قبل از مردنش توبه کند، خداوند توبه او را پذیرد». باز فرمود: «یک ماه هم زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است. اگر کسی یک روز قبل از مردنش توبه کند، خداوند توبه او را می‌پذیرد». باز فرمود: «یک روز هم زیاد است و در کمتر از یک روز هم ممکن است. اگر کسی در یک ساعت قبل از مردنش توبه کند، خداوند توبه او را می‌پذیرد». باز فرمود: «یک ساعت باز هم زیاد است و در کمتر از یک ساعت هم ممکن است». در این وقت فرمود: «اگر کسی یک لحظه قبل از مردنش توفیق توبه پیدا کند، خداوند توبه او را می‌پذیرد[۱].

توبه، رجوع و بازگشت واقعی بنده به سوی خداوند است و البته ممکن نیست که بنده‌ای واقعاً و حقیقتاً راه کج را که می‌رفته است، رها کند و به سوی راه راست و مستقیم باز گردد و از عمق باطن و روح خود به سوی خداوند بیاید - نه فقط به دلیل اجبار و اضطرار - و خداوند او را در جوار رحمت خود نپذیرد. آن چیزی که رکن و اساس توبه را تشکیل می‌دهد، ندامت و پشیمانی از کار بد و تصمیم به ترک گناه است.

توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی‌شود. یکی در همین دنیا آن گاه که کیفر رسیده باشد. در حقیقت، حالتی که انسان در این وقت به خود می‌گیرد، صورت توبه دارد، ولی حقیقت توبه ندارد. در سوره مؤمن آیه ۸۵ درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند، می‌فرماید: «همین که عقوبت‌های سخت را دیدند، اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آورده‌ایم و تمام آن چیزهایی را که شریک خداوند ساخته بودیم، به دور ریختیم، ولی چنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود، هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند که همیشه بوده است و کافران در این موطن و موقف زیان کرده‌اند».

موقف دوم که توبه پذیرفته نمی‌شود، جهان آخرت است. همین که آدمی به آن جهان رفت، دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد، نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می‌بیند، بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد. هر کس در آنجا به هرحالت و با هر درجه و هر مقام که رفت، برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی‌تواند در خودش تغییر ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا نمی‌شود، نه اینکه انصراف واقعی پیدا می‌شود و مورد قبول واقع نمی‌گردد»[۲].[۳]

افسار گناه، آدمی را به خواری و زنگار آن، دل را به تباهی می‌کشاند و رهایی از این تسلیم، در گرو بازگشتی مطمئن به سوی جاده نور و سلامت است. روزی حضرت محمد (ص) به یاران خود فرمود: آیا شما را از درد و درمان تان آگاه نکنم؟ گفتند: چرا یا رسول الله! ایشان فرمود: «دردتان، گناه است و درمان‌تان، استغفار»[۴].

پیامبر خدا، طلب آمرزش از خدا را وسیله رهایی از آسیب‌های نافرمانی و رنج‌های گناه می‌داند و جلای دل را در گرو استغفار برمی‌شمارد و می‌فرماید: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَأً كَصَدَإِ النُّحَاسِ فَاجْلُوهَا بِالاسْتِغْفَارِ»[۵].

پس باید به سرعت از مسیر خلاف حق بازگشت و سر به آستان رحمت او سایید. خداوند نیز همگان را این گونه به سوی خویش فرا می‌خواند: ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ[۶].

هر چند توبه برای همه پسندیده است، تأکید آن درباره جوانان بیش از دیگران است. از پیامبر خدا نقل است: «التَّوْبَةُ حَسَنٌ وَ لَكِنَّ فِي الشَّبَابِ أَحْسَنُ‌»[۷].

رسول خدا (ص) از علاقه شدید خود به جوان پشیمان از گناه یاد می‌کند و می‌فرماید: «مَا فِي الدُّنْيَا شَيْ‌ءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَابٍّ تَائِبٍ‌»[۸].

خنجر گناه، چشم دل را کور می‌کند و این کوردلی، به ناپاکی جسم و روح می‌انجامد، چنان که پیامبر فرمود: «إِذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ الْجَسَدُ»؛ «هرگاه دل آدمی ناپاک شد، جسم نیز ناپاک می‌شود»[۹].[۱۰]

منابع

پانویس

  1. مرتضی مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ص۷۹.
  2. مرتضی مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ص۷۹-۸۳.
  3. اردشیری لاجیمی، حسن، سیره نبوی از نگاه استاد مطهری ص ۵۷.
  4. بحارالانوار، ج۹۰، ص۲۸۲.
  5. «دل‌ها نیز مانند مس زنگ می‌گیرد. پس آن را با استغفار جلا دهید.» ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص۲۴۹.
  6. «آیا هنگام آن نرسیده است که دل‌های مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد» سوره حدید، آیه ۱۶.
  7. «توبه نیکوست، ولی در جوانی نیکوتر است» کنزالعمال، ج۱۶، ص۱۳۸.
  8. «هیچ چیز در دنیا، نزد پروردگار، دوست داشتنی‌تر از جوان توبه‌کار نیست» مشکوه الانوار، ص۲۹۷.
  9. بحارالانوار، ج۶۷، ص۵۱.
  10. اسحاقی، سید حسین، نگین رسالت ص ۱۶.