پیامهای تاریخی عاشورا: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== [[اتمام حجت]] == | == [[اتمام حجت]] == | ||
در [[نهضت عاشورا]] [[امام حسین]]{{ع}} و یارانش پیش از آنکه [[جنگ]] در گیرد و دست [[دشمن]] به [[خون]] [[پاک]] آنان [[آلوده]] شود اتمام حجت میکردند و با [[آیات بینات]] راه صحیح و [[حق]] را به آنها نشان میدادند تا مبادا کسی از روی [[جهالت]] خود را دچار [[عذاب الهی]] کند. | در [[نهضت عاشورا]] [[امام حسین]] {{ع}} و یارانش پیش از آنکه [[جنگ]] در گیرد و دست [[دشمن]] به [[خون]] [[پاک]] آنان [[آلوده]] شود اتمام حجت میکردند و با [[آیات بینات]] راه صحیح و [[حق]] را به آنها نشان میدادند تا مبادا کسی از روی [[جهالت]] خود را دچار [[عذاب الهی]] کند. | ||
در [[روز عاشورا]] [[حضرت]] ضمن خطبهای که ایراد کرده اینگونه فرمود: «به نسبت و تبار من بنگرید؛ آنگاه به [[وجدان]] خویش باز گردید و خود را [[سرزنش]] کنید، ببینید آیا کشتن من و هتک حرمتم برای شما رواست؟ آیا من پسر دختر پیامبرتان نیستم؟ آیا من پسر [[وصی]] و عموزاده [[پیامبر]] نیستم؟ آیا [[حمزه سیدالشهدا]] و [[جعفر طیار]] عموی من نیستند؟ آیا این [[سخن پیامبر]] به گوشتان نرسیده که فرمود: این دو [حسن و حسین] [[سرور]] [[جوانان]] بهشتند؟... آنچه میگویم حق است و تاکنون دروغی نگفتهام. اگر میپندارید [[دروغ]] میگویم از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابوسعید خدری]]، [[سهل ساعدی]]، [[زید بن أرقم]] و [[أنس بن مالک]] بپرسید که میگویند این سخن را از پیامبر درباره من و برادرم شنیدهاند. آیا این کافی نیست که دست به کشتنم نیالایید؟»<ref>بحارالانوار، ج۶۵، ص۶.</ref>.<ref>[[سید مجتبی غیوری | در [[روز عاشورا]] [[حضرت]] ضمن خطبهای که ایراد کرده اینگونه فرمود: «به نسبت و تبار من بنگرید؛ آنگاه به [[وجدان]] خویش باز گردید و خود را [[سرزنش]] کنید، ببینید آیا کشتن من و هتک حرمتم برای شما رواست؟ آیا من پسر دختر پیامبرتان نیستم؟ آیا من پسر [[وصی]] و عموزاده [[پیامبر]] نیستم؟ آیا [[حمزه سیدالشهدا]] و [[جعفر طیار]] عموی من نیستند؟ آیا این [[سخن پیامبر]] به گوشتان نرسیده که فرمود: این دو [حسن و حسین] [[سرور]] [[جوانان]] بهشتند؟... آنچه میگویم حق است و تاکنون دروغی نگفتهام. اگر میپندارید [[دروغ]] میگویم از [[جابر بن عبدالله انصاری]]، [[ابوسعید خدری]]، [[سهل ساعدی]]، [[زید بن أرقم]] و [[أنس بن مالک]] بپرسید که میگویند این سخن را از پیامبر درباره من و برادرم شنیدهاند. آیا این کافی نیست که دست به کشتنم نیالایید؟»<ref>بحارالانوار، ج۶۵، ص۶.</ref>.<ref>[[سید مجتبی غیوری|غیوری، سید مجتبی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]]، ص ۸۲.</ref> | ||
== | == افشاگری == | ||
در [[حادثه کربلا]] یکی از رسالتهای بازماندگان حادثه افشاگری علیه دشمن بود و ضربه زدن به [[رژیم]] [[اموی]] از طریق تبیین آنچه در [[کربلا]] گذشت. نقش [[امام سجاد]]{{ع}} و [[حضرت زینب]] در این میان حائز اهمیت بود. | در [[حادثه کربلا]] یکی از رسالتهای بازماندگان حادثه افشاگری علیه دشمن بود و ضربه زدن به [[رژیم]] [[اموی]] از طریق تبیین آنچه در [[کربلا]] گذشت. نقش [[امام سجاد]] {{ع}} و [[حضرت زینب]] در این میان حائز اهمیت بود. | ||
[[امام]] در نطقی که در [[کوفه]] داشت، در حضور انبوه [[مردم]] اینگونه خود را معرفی کرد: «ای مردم! هرکس مرا میشناسد، که شناخته است و هر کس مرا نمیشناسد، من [[علی بن الحسین]] هستم، پسر آنکه حرمتش را زیر پا نهادند و [[نعمت]] را از او سلب کردند، مالش را به [[غارت]] بردند، خانوادهاش را به [[اسارت]] گرفتند، من پسر کسی هستم که بیگناه او را در کنار شط [[فرات]] سر بریدند»<ref>مسند الامام الشهید، ج۲، ص۳۳۳ - ۳۳۴.</ref>. | [[امام]] در نطقی که در [[کوفه]] داشت، در حضور انبوه [[مردم]] اینگونه خود را معرفی کرد: «ای مردم! هرکس مرا میشناسد، که شناخته است و هر کس مرا نمیشناسد، من [[علی بن الحسین]] هستم، پسر آنکه حرمتش را زیر پا نهادند و [[نعمت]] را از او سلب کردند، مالش را به [[غارت]] بردند، خانوادهاش را به [[اسارت]] گرفتند، من پسر کسی هستم که بیگناه او را در کنار شط [[فرات]] سر بریدند»<ref>مسند الامام الشهید، ج۲، ص۳۳۳ - ۳۳۴.</ref>. | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
و نیز حضرت، در خطابهای که در [[کاخ]] [[یزید]] ایراد کرد اوصاف و [[فضائل]] پدرش و جدش و همه خدمتها و فضیلتهای [[دودمان]] خود را برشمرد تا آنجا که صدای [[ضجه]] و [[گریه]] همه بلند شد و [[یزید]] برای جلوگیری از [[رسوایی]] بیشتر و [[بیم]] بروز [[فتنه]] به [[مؤذن]] گفت [[اذان]] بگوید تا شاید فضای جلسه عوض شود، ولی حضرت از فرازهای اذان هم در معرفی خود و [[رسوا]] ساختن یزید استفاده کرد<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۷-۱۴۰.</ref>. | و نیز حضرت، در خطابهای که در [[کاخ]] [[یزید]] ایراد کرد اوصاف و [[فضائل]] پدرش و جدش و همه خدمتها و فضیلتهای [[دودمان]] خود را برشمرد تا آنجا که صدای [[ضجه]] و [[گریه]] همه بلند شد و [[یزید]] برای جلوگیری از [[رسوایی]] بیشتر و [[بیم]] بروز [[فتنه]] به [[مؤذن]] گفت [[اذان]] بگوید تا شاید فضای جلسه عوض شود، ولی حضرت از فرازهای اذان هم در معرفی خود و [[رسوا]] ساختن یزید استفاده کرد<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۷-۱۴۰.</ref>. | ||
سخنرانیهای [[حضرت زینب]]{{س}} و حضرت [[امکلثوم]]{{س}} نیز همین محتوا و جهتگیری را داشت<ref>[[سید مجتبی غیوری | سخنرانیهای [[حضرت زینب]] {{س}} و حضرت [[امکلثوم]] {{س}} نیز همین محتوا و جهتگیری را داشت<ref>[[سید مجتبی غیوری|غیوری، سید مجتبی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]]، ص ۸۳.</ref>. | ||
== ریشه [[عاشورا]] در [[سقیفه]] == | == ریشه [[عاشورا]] در [[سقیفه]] == | ||
عاشورا در واقع تجلی نهایت دشمنیهای [[امویان]] با [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]] بود که با همدستی همه عوامل پیدا و پنهان شکل گرفت، اگر [[وصیت پیامبر]]{{صل}} درباره [[سرنوشت]] [[مسلمین]] پس از خودش عمل میشد و [[ولایت]] [[حاکمیت]] مییافت. آن [[بدعتها]]، رجعتها و شعلهور شدن [[آتش]] [[کینه]] و [[عداوت]] بازماندگان [[احزاب]] [[شرک]] و ضربه خوردگان از تیغ [[اسلام]] بروز نمییافت، [[شهادت امام]]{{ع}} و یارانش در عاشورا برگی دیگر از آن [[ستم]] نخستین بود، تیری که [[روز عاشورا]] بر [[قلب]] حسین{{ع}} نشست و [[خون]] حضرت را بر [[زمین]] ریخت، در واقع در [[روز سقیفه]] رها شده بود و در عاشورا به [[هدف]] نشست! | عاشورا در واقع تجلی نهایت دشمنیهای [[امویان]] با [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]] بود که با همدستی همه عوامل پیدا و پنهان شکل گرفت، اگر [[وصیت پیامبر]] {{صل}} درباره [[سرنوشت]] [[مسلمین]] پس از خودش عمل میشد و [[ولایت]] [[حاکمیت]] مییافت. آن [[بدعتها]]، رجعتها و شعلهور شدن [[آتش]] [[کینه]] و [[عداوت]] بازماندگان [[احزاب]] [[شرک]] و ضربه خوردگان از تیغ [[اسلام]] بروز نمییافت، [[شهادت امام]] {{ع}} و یارانش در عاشورا برگی دیگر از آن [[ستم]] نخستین بود، تیری که [[روز عاشورا]] بر [[قلب]] حسین {{ع}} نشست و [[خون]] حضرت را بر [[زمین]] ریخت، در واقع در [[روز سقیفه]] رها شده بود و در عاشورا به [[هدف]] نشست! | ||
این که یزید پس از کشتن [[امام]]{{ع}} مغرورانه میگفت: کاش اجدادم و نیاکانم بودند و [[شاهد]] این [[انتقامگیری]] بودند<ref>الاحتجاج، ج۲، ص۳۴.</ref>، نشانه دیگری از همین کینه دیرینه است. | این که یزید پس از کشتن [[امام]] {{ع}} مغرورانه میگفت: کاش اجدادم و نیاکانم بودند و [[شاهد]] این [[انتقامگیری]] بودند<ref>الاحتجاج، ج۲، ص۳۴.</ref>، نشانه دیگری از همین کینه دیرینه است. | ||
همچنین این که [[ابن زیاد]] در [[کوفه]] بر سر [[مبارک]] [[سیدالشهدا]]{{ع}} [[جسارت]] میکرد و با چوبی که در دست داشته بر لبهای حضرت میزد و میگفت: {{متن حدیث|يَوْمٌ بِيَوْمِ بَدْرٍ}}<ref>مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۲۶۰.</ref> باز هم نشاندهنده ریشه داشتن [[کربلا]] در سقیفه است<ref>[[سید مجتبی غیوری | همچنین این که [[ابن زیاد]] در [[کوفه]] بر سر [[مبارک]] [[سیدالشهدا]] {{ع}} [[جسارت]] میکرد و با چوبی که در دست داشته بر لبهای حضرت میزد و میگفت: {{متن حدیث|يَوْمٌ بِيَوْمِ بَدْرٍ}}<ref>مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۲۶۰.</ref> باز هم نشاندهنده ریشه داشتن [[کربلا]] در سقیفه است<ref>[[سید مجتبی غیوری|غیوری، سید مجتبی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]]، ص ۸۴.</ref>. | ||
== [[عبرتآموزی]]== | == [[عبرتآموزی]] == | ||
[[حادثه کربلا]]، یکی از خودت الهامبخش و [[عبرتآموز]] است در عین حال که برای همه [[حقجویان]] و [[عدالتخواهان]] و مبارزان راه [[حق]] و [[آزادی]] یکی از غنیترین منابع الهامبخش است، از نگاه دیگر، یکی از تلخترین حوادث و دردناکترین فجایعی است که در [[تاریخ اسلام]] به دست [[امت پیامبر]] پدید آمد و جا دارد دقیقاً مطالعه و عوامل بروز این حادثه تلخ ریشهیابی شود. | [[حادثه کربلا]]، یکی از خودت الهامبخش و [[عبرتآموز]] است در عین حال که برای همه [[حقجویان]] و [[عدالتخواهان]] و مبارزان راه [[حق]] و [[آزادی]] یکی از غنیترین منابع الهامبخش است، از نگاه دیگر، یکی از تلخترین حوادث و دردناکترین فجایعی است که در [[تاریخ اسلام]] به دست [[امت پیامبر]] پدید آمد و جا دارد دقیقاً مطالعه و عوامل بروز این حادثه تلخ ریشهیابی شود. | ||
[[مقام معظم رهبری]] فرمودهاند: «[[ملت]] [[اسلام]] جا دارد [[فکر]] کند که چرا پنجاه سال بعد از [[وفات پیغمبر]] کار [[کشور اسلامی]] به جایی رسید که همین [[مردم]] [[مسلمان]] از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضیشان قاریشان گرفته تا [[اجانب]] و [[اوباش]] در [[کوفه]] و [[کربلا]] جمع شدند و جگرگوشه همین [[پیغمبر]] را با آن وضع فجیع به [[خاک]] و [[خون]] کشیدند! خوب، باید [[آدم]] به فکر فرو رود که چرا این طوری شد؟... کار به جایی برسد که جلوی چشم مردم [[حرم]] [[پیامبر]] را بیاورند توی کوچه و بازار به آنها [[تهمت]] خارجی بزنند»<ref>[[سید مجتبی غیوری | [[مقام معظم رهبری]] فرمودهاند: «[[ملت]] [[اسلام]] جا دارد [[فکر]] کند که چرا پنجاه سال بعد از [[وفات پیغمبر]] کار [[کشور اسلامی]] به جایی رسید که همین [[مردم]] [[مسلمان]] از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضیشان قاریشان گرفته تا [[اجانب]] و [[اوباش]] در [[کوفه]] و [[کربلا]] جمع شدند و جگرگوشه همین [[پیغمبر]] را با آن وضع فجیع به [[خاک]] و [[خون]] کشیدند! خوب، باید [[آدم]] به فکر فرو رود که چرا این طوری شد؟... کار به جایی برسد که جلوی چشم مردم [[حرم]] [[پیامبر]] را بیاورند توی کوچه و بازار به آنها [[تهمت]] خارجی بزنند»<ref>[[سید مجتبی غیوری|غیوری، سید مجتبی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۷]]، ص ۸۵.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100818.jpg|22px]] [[سید مجتبی غیوری | # [[پرونده:1100818.jpg|22px]] [[سید مجتبی غیوری|غیوری، سید مجتبی]]، [[امام حسین و تربیت دینی (مقاله)|مقاله «امام حسین و تربیت دینی»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۷ (کتاب)|'''فرهنگ عاشورایی ج۷''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
[[رده:عاشورا]] | [[رده:عاشورا]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۱
اتمام حجت
در نهضت عاشورا امام حسین (ع) و یارانش پیش از آنکه جنگ در گیرد و دست دشمن به خون پاک آنان آلوده شود اتمام حجت میکردند و با آیات بینات راه صحیح و حق را به آنها نشان میدادند تا مبادا کسی از روی جهالت خود را دچار عذاب الهی کند.
در روز عاشورا حضرت ضمن خطبهای که ایراد کرده اینگونه فرمود: «به نسبت و تبار من بنگرید؛ آنگاه به وجدان خویش باز گردید و خود را سرزنش کنید، ببینید آیا کشتن من و هتک حرمتم برای شما رواست؟ آیا من پسر دختر پیامبرتان نیستم؟ آیا من پسر وصی و عموزاده پیامبر نیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا و جعفر طیار عموی من نیستند؟ آیا این سخن پیامبر به گوشتان نرسیده که فرمود: این دو [حسن و حسین] سرور جوانان بهشتند؟... آنچه میگویم حق است و تاکنون دروغی نگفتهام. اگر میپندارید دروغ میگویم از جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری، سهل ساعدی، زید بن أرقم و أنس بن مالک بپرسید که میگویند این سخن را از پیامبر درباره من و برادرم شنیدهاند. آیا این کافی نیست که دست به کشتنم نیالایید؟»[۱].[۲]
افشاگری
در حادثه کربلا یکی از رسالتهای بازماندگان حادثه افشاگری علیه دشمن بود و ضربه زدن به رژیم اموی از طریق تبیین آنچه در کربلا گذشت. نقش امام سجاد (ع) و حضرت زینب در این میان حائز اهمیت بود.
امام در نطقی که در کوفه داشت، در حضور انبوه مردم اینگونه خود را معرفی کرد: «ای مردم! هرکس مرا میشناسد، که شناخته است و هر کس مرا نمیشناسد، من علی بن الحسین هستم، پسر آنکه حرمتش را زیر پا نهادند و نعمت را از او سلب کردند، مالش را به غارت بردند، خانوادهاش را به اسارت گرفتند، من پسر کسی هستم که بیگناه او را در کنار شط فرات سر بریدند»[۳].
و نیز حضرت، در خطابهای که در کاخ یزید ایراد کرد اوصاف و فضائل پدرش و جدش و همه خدمتها و فضیلتهای دودمان خود را برشمرد تا آنجا که صدای ضجه و گریه همه بلند شد و یزید برای جلوگیری از رسوایی بیشتر و بیم بروز فتنه به مؤذن گفت اذان بگوید تا شاید فضای جلسه عوض شود، ولی حضرت از فرازهای اذان هم در معرفی خود و رسوا ساختن یزید استفاده کرد[۴].
سخنرانیهای حضرت زینب (س) و حضرت امکلثوم (س) نیز همین محتوا و جهتگیری را داشت[۵].
ریشه عاشورا در سقیفه
عاشورا در واقع تجلی نهایت دشمنیهای امویان با اهل بیت عصمت و طهارت بود که با همدستی همه عوامل پیدا و پنهان شکل گرفت، اگر وصیت پیامبر (ص) درباره سرنوشت مسلمین پس از خودش عمل میشد و ولایت حاکمیت مییافت. آن بدعتها، رجعتها و شعلهور شدن آتش کینه و عداوت بازماندگان احزاب شرک و ضربه خوردگان از تیغ اسلام بروز نمییافت، شهادت امام (ع) و یارانش در عاشورا برگی دیگر از آن ستم نخستین بود، تیری که روز عاشورا بر قلب حسین (ع) نشست و خون حضرت را بر زمین ریخت، در واقع در روز سقیفه رها شده بود و در عاشورا به هدف نشست!
این که یزید پس از کشتن امام (ع) مغرورانه میگفت: کاش اجدادم و نیاکانم بودند و شاهد این انتقامگیری بودند[۶]، نشانه دیگری از همین کینه دیرینه است.
همچنین این که ابن زیاد در کوفه بر سر مبارک سیدالشهدا (ع) جسارت میکرد و با چوبی که در دست داشته بر لبهای حضرت میزد و میگفت: «يَوْمٌ بِيَوْمِ بَدْرٍ»[۷] باز هم نشاندهنده ریشه داشتن کربلا در سقیفه است[۸].
عبرتآموزی
حادثه کربلا، یکی از خودت الهامبخش و عبرتآموز است در عین حال که برای همه حقجویان و عدالتخواهان و مبارزان راه حق و آزادی یکی از غنیترین منابع الهامبخش است، از نگاه دیگر، یکی از تلخترین حوادث و دردناکترین فجایعی است که در تاریخ اسلام به دست امت پیامبر پدید آمد و جا دارد دقیقاً مطالعه و عوامل بروز این حادثه تلخ ریشهیابی شود.
مقام معظم رهبری فرمودهاند: «ملت اسلام جا دارد فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر کار کشور اسلامی به جایی رسید که همین مردم مسلمان از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضیشان قاریشان گرفته تا اجانب و اوباش در کوفه و کربلا جمع شدند و جگرگوشه همین پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیدند! خوب، باید آدم به فکر فرو رود که چرا این طوری شد؟... کار به جایی برسد که جلوی چشم مردم حرم پیامبر را بیاورند توی کوچه و بازار به آنها تهمت خارجی بزنند»[۹].
منابع
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ج۶۵، ص۶.
- ↑ غیوری، سید مجتبی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷، ص ۸۲.
- ↑ مسند الامام الشهید، ج۲، ص۳۳۳ - ۳۳۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۷-۱۴۰.
- ↑ غیوری، سید مجتبی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷، ص ۸۳.
- ↑ الاحتجاج، ج۲، ص۳۴.
- ↑ مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۲۶۰.
- ↑ غیوری، سید مجتبی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷، ص ۸۴.
- ↑ غیوری، سید مجتبی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷، ص ۸۵.