بحث:احقاف در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «== مقدمه == اَحقاف، جمع حِقف در اصل به معنای برآمدگی و انحنا است و بیشتر به شنهایی گفته میشود که بر اثر وزش باد در بیابان به صورت منحنی و تپه به صورت انبوه بر روی هم انباشته میشوند و به خمیدگی پشت شتر و دیگر حیوانات و خمیدگی هلال ماه نیز اطل...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
به طور کلی منطقه احقاف، زمانی جایگاه و پایگاه مردمانی نیرومند بوده اما مردمانش بعد از آن همه [[تمدن]] و شکوه به سبب [[ظلم]] و [[فساد]] و [[ناسپاسی]] در مقابل [[خداوند یکتا]] و [[بیاعتنایی]] و بیاحترامی به پیامبرانشان دچار [[محنت]] و [[عذاب]] و [[سقوط]] گشتهاند. اشارات کوتاه [[قرآن]] به داستان آنان به عنوان درس [[عبرت]] و [[پند]] برای [[مردمان]] در همه عصرها، بسی پندآموز و مایه عبرت است<ref>[[محمد علی کوشا |کوشا، محمد علی]]، [[احقاف - کوشا (مقاله)|مقاله «احقاف»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>. | به طور کلی منطقه احقاف، زمانی جایگاه و پایگاه مردمانی نیرومند بوده اما مردمانش بعد از آن همه [[تمدن]] و شکوه به سبب [[ظلم]] و [[فساد]] و [[ناسپاسی]] در مقابل [[خداوند یکتا]] و [[بیاعتنایی]] و بیاحترامی به پیامبرانشان دچار [[محنت]] و [[عذاب]] و [[سقوط]] گشتهاند. اشارات کوتاه [[قرآن]] به داستان آنان به عنوان درس [[عبرت]] و [[پند]] برای [[مردمان]] در همه عصرها، بسی پندآموز و مایه عبرت است<ref>[[محمد علی کوشا |کوشا، محمد علی]]، [[احقاف - کوشا (مقاله)|مقاله «احقاف»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>. | ||
==مقدمه== | |||
[[احقاف]]، در [[قرآن مجید]] فقط یک بار ذکر شده و [[مسکن]] [[قوم عاد]] معرفی گردیده است. | |||
سورۀ چهل و ششم که از سور مکی است به مناسبت ذکر این لفظ در بیستمین [[آیه]] آن به نام احقاف مسمی است. احقاف استطالههای مورب شنی است که در ناحیه [[شحر]] در [[قلب]] [[عربستان]] میان نجد و [[احساء]] و حضرموت و عمان واقع است و برخی ناحیه یمامه را جزء این منطقه دانستهاند و گویا [[حق]] با ایشان باشد، چه [[سرزمین یمامه]] [[استعداد]] آن داشته است که قومی نظیر قوم عاد در داخل یا در مجاورت آن ساکن شود. احقاف به صورت جمع مکسر است و مفرد آن حقف به کسر حاء و سکون قاف میباشد و از ریشه «احقوقف» به معنی «اعوج» اشتقاق یافته است، جمع حقف احقاف و حقاف و حقوف و جمع الجمع آن حقائف است. صاحب قاموس در ذیل کلمۀ احقاف [[اشتباه]] یکی از لغویون را به نام لیث [[تذکر]] میدهد و میگوید احقاف غیر از [[کوه]] قاف است که بر [[دنیا]] احاطه دارد. | |||
باری، راجع به قوم عاد که ساکن احقاف بودهاند در مقاله مخصوص بدان [[گفتگو]] میشود. در این جا مناسب است که [[ترجمه]] [[آیات]] بیست تا بیست و پنجم [[سورۀ احقاف]] درج گردد: | |||
[[برادر]] [[عاد]] را به یاد آور که [[قوم]] خود را در احقاف [[انذار]] نمود (ممکن است که در این آیه احقاف نام مسکن عاد نبوده بلکه مراد نوع [[عذاب]] و به عبارت دیگر کنایه از [[طوفان]] شن باشد) در این صورت ترجمه آیه چنین میشود: برادر عاد را به یاد آور که قوم خویش را به وسیله احقاف یعنی طوفانهای شن انذار و [[تخویف]] کرد. مبلغانی پیش از او و پس از او بر این قوم [[مبعوث]] شدند. برادر عاد که بنابر تصریح سور دیگر [[قرآنی]] [[هود]] نام داشته به قوم خود گفت: جز [[خدای یکتا]] را نپرستید. من بر شما از عذاب [[روز]] بزرگی هراسانم. [[قوم]] گفتند: | |||
آیا آمدهای که ما را از [[پرستش]] خدایانمان باز گردانی؟ اگر راست میگوئی به مواعید خود عمل کن و آنچه ما را بدان [[وعید]] میدهی آشکارا ساز. [[پیغمبر]] گفت: [[علم]] هر چیز فقط در نزد [[خدا]] است و من تنها [[وظیفه]] [[رسالت]] خود را [[تبلیغ]] میکنم و شما را مردمی [[نادان]] میبینم. ابری را دیدند که به جانب درههای ایشان پیش میآید گفتند که این [[ابر]] [[باران]] خواهد داد پیغمبر گفت: چنین نیست بلکه آن عذابی خواهد بود که در رسیدن آن [[عجله]] دارید. همراه با باد، عذابی دردناک خواهد بود و هر چیز را به [[فرمان]] [[پروردگار]] هلاک خواهد کرد. [[قوم عاد]] چنان نابود شدند که فقط [[مساکن]] ایشان دیده میشد. آری [[گنهکاران]] را چنین [[کیفر]] خواهیم داد. به آنان همان [[قدرت]] و مکنتی که به شما بخشیدهایم داده بودیم و دارای گوش و چشم و [[دل]] بودند، اما گوش و دیده و دل آنان برای ایشان هیچ منفعتی به بار نیاورد و فرجام [[شومی]] که با [[استهزاء]] و [[تمسخر]]، تلقی میکردند بدیشان رسید<ref>مآخذ این مقال | |||
١- قرآن مجید. ۲- معجم القر آن. ۳- دول العرب. ۴ - قاموس. ۵- مفردات راغب.</ref>.<ref>[[محمد خزائلی|خزائلی، محمد]]، [[اعلام قرآن (کتاب)|اعلام قرآن]]، ص94-95.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |
نسخهٔ ۸ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۲
مقدمه
اَحقاف، جمع حِقف در اصل به معنای برآمدگی و انحنا است و بیشتر به شنهایی گفته میشود که بر اثر وزش باد در بیابان به صورت منحنی و تپه به صورت انبوه بر روی هم انباشته میشوند و به خمیدگی پشت شتر و دیگر حیوانات و خمیدگی هلال ماه نیز اطلاق شده است. آنچه مسلم است اینکه احقاف اسم مکان و نام وادیی است میان عمّان و حضرموت یا ریگزاری است مشرف بر دریا از سمت یمن که قوم عاد در آن سکونت داشته و حضرت هود به سوی آنان مبعوث گردیده است.
این واژه در قرآن، یک بار به کار رفته است: ﴿وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾[۱].
از ابنعباس نقل شده که: هود نخستین کسی بود که به زبان عربی تکلم کرد و قوم عاد که هود در میانشان به پیغمبری مبعوث شد در منطقه احقاف واقع در حضرموت در قسمت جنوبی شبه جزیره عربستان زندگی میکردند که در شمال احقاف منطقه رُبع خالی و در مشرق آن عمّان قرار دارد.
قوم عاد بتهایی را میپرستیدند به نامهای "ودّ"، "سُواع"، "یغوث" و "نسر". ابنعباس گفته است که آنها همچنین بت دیگری به نام "الهَتّار" را میپرستیدند. هود پس از هلاکت قوم عاد در حضرموت ساکن شد و در شرق این سرزمین در دو منزلی شهر تریم از دنیا رفت و همان جا در نزدیکی دره برهوت دفن شد[۲]. ماجرای قوم عاد در هفده سوره از قرآن بازگو شده است، اما محل دقیق زندگانی آنها و تعیین آن با توجه به بیابانهای متعدد فراوان شنی در مناطق جزیرةالعرب کار آسانی نیست.
در تورات و تواریخ پیش از اسلام نیز به وضوح از عاد و احقاف سخنی به میان نیامده است. جرجی زیدان قوم عاد را از عربهای شمال شمرده است؛ این در حالی است که احقاف به نظر عموم مفسران اسلامی در منطقهای از یمن در جنوب عربستان قرار داشته است. البته برخی مثل صاحب "معجم البلدان"، احقاف را نام کوهی در شام یا منطقهای در اطراف حمسی در شمال جزیرةالعرب دانستهاند که آبادانی و سرسبزی این منطقه با برخی گزارشهای قرآنی از محل سکونت عاد شباهت دارد. وجود کوهی در این منطقه به نام "ارم" فرضیه وقوع سرزمین احقاف؛ در این منطقه را نزد برخی خاورشناسان تقویت کرده است[۳].
کاوشهای باستانشناسی در مناطق گوناگون جزیرةالعرب نیز اطلاعات بسیاری از اقوام گذشته این سرزمین را به دست میدهد که روی هم رفته میتوان گفت بیشباهت به قوم عاد نیست، اما تا کنون آثار مشخصی از عادیان ساکن احقاف به گونه اطمینانآور به دست نیامده است[۴]. شاید از همین روی برخی معاصران، عادیان را از اقوام ماقبل تاریخ شمردهاند[۵].
برخی ضرب المثلهای رایج میان عرب جاهلی نیز از قدمت عاد و فاصله بسیار آن مردم از عصر نزول قرآن حکایت دارد. قرآن در غالب یادکردهای خود از عادیان، آنان را پس از قوم نوح میشمرد و همچنین تعبیر ﴿عَادًا الْأُولَى﴾[۶] = "عاد نخستین" از نظر مفسران نشاندهنده وجود عاد دیگری است که میتواند بر قدمت تاریخ این قوم دلالت کند. با توجه به اینکه این واژه بیش از یک بار در قرآن نیامده و تنها دلالت بر وجود مکانی در جزیرةالعرب میکند، پیجویی درباره چگونگی منطقه و مردمانی که در آن زندگی میکردهاند تنها در حیطه علم باستانشناسی است که باید منتظر بود در آینده کارشناسان این فن چه چیز تازهای از آن منطقه کشف میکنند تا سبب آشکار شدن اطلاعات لازم و کافی برای شناخت آن شود.
بنابراین، این کلمه به تنهایی نام مکانی است که چند و چون حالات مردمان آن را باید از قرائن و شواهد علمی و اشارات دیگری که احیاناً قرآن کریم درباره مکانهای مشابه آن دارد به دست آورد. با این همه دست نخورده ماندن مناطق بسیاری از جزیرةالعرب در اثر وضعیت سخت آب و هوایی، امید به یافتن آثاری از سرزمین عاد را از میان نبرده است. گزارشهای قرآن هم در این گونه موارد معمولاً بسیار کلی است مثلاً: ﴿وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا مَا حَوْلَكُمْ مِنَ الْقُرَى﴾[۷]. تنها نشان از انحطاط شهرهای اطراف آنجا را دارد. یا اینکه قرآن گزارش میکند که: ﴿وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ * أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ﴾[۸]. همین مقدار میگوید که پیشینیان هم، پیامبران خود را تکذیب کردند؛ ولی با تعبیر ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ﴾ پیگیری تحقیق علمی را به عهده اهل فن واگذار نموده است. با توجه به مطالب فوق، برای فهم معناشناختی قرآنی این کلمه، نیاز به دانش تاریخ و علم باستانشناسی میباشد و از خود این واژه، مفهوم خاصی استنباط و استفاده نمیشود، ولی اشارت کلی قرآن در مورد صعود و سقوط تمدنها میتواند هسته مرکزی مباحث تاریخی و جامعهشناختی و حتی روانشناختی امتها را در پی داشته باشد و سبب تحلیلهای گوناگون شود.
به هر حال، اشاره قرآن به مساکن عاد و ثمود نشان از اهمیت موقعیت مکانی و جغرافیایی آن دارد: ﴿فَأَصْبَحُوا لَا يُرَى إِلَّا مَسَاكِنُهُمْ * وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ﴾[۹]. از طرف دیگر، اشاره به ماجرای قوم عاد در سخنان مؤمن آل فرعون آشنایی مصریان با آنان و احتمالاً نزدیکی منطقهشان به مصر را نشان میدهد: ﴿وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ * مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعِبَادِ﴾[۱۰]. اگرچه از خود نام احقاف برمیآید که سرزمین عادیان، منطقهای بیابانی و خشک بوده است در آیاتی دیگر از باغها و چشمه سارهای محل سکونتشان یاد شده است ﴿وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ﴾ [۱۱]. همچنین وعده هود به نزول باران در صورت توبه و استغفار ایشان ﴿وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ﴾ [۱۲] و انتظار آنان برای نزول باران ﴿فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هَذَا عَارِضٌ مُمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۳] نشان میدهد که آنان در سرزمین خشک یا در حال گذراندن دورهای از خشکسالی بودهاند. البته مطالعات زمینشناسی و باستانشناسی نشان میدهد که بیابانهای جزیرةالعرب در دورههای پیشین از سرسبزی و اعتدال آب و هوایی برخوردار بوده و در دورهای خاص در اثر تغییر وضعیت جوّی، این منطقه به شکل بیایان در آمده که در اثر آن، مهاجرتهای متعددی از این سرزمین رخ داده است[۱۴].
در آیاتی دیگر از بنای آثار تمدنی بزرگ در منطقه سکونت عادیان یاد شده است. آنان بر اماکن مرتفع در سرزمین خویش بناهایی میساختند که گویای عیش و نوش و تفاخر و سرگرمیشان بوده است: ﴿أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ﴾[۱۵]. همچنین از تهاجم و حملههای شدید این قوم به سرزمینهای اطراف یاد شده است: ﴿وَإِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ﴾[۱۶] که نشان از اقتدار آنان در آن منطقه است. در گزارشی دیگر از شیوه و محل زندگی این قوم آمده است: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ﴾[۱۷].
به طور کلی منطقه احقاف، زمانی جایگاه و پایگاه مردمانی نیرومند بوده اما مردمانش بعد از آن همه تمدن و شکوه به سبب ظلم و فساد و ناسپاسی در مقابل خداوند یکتا و بیاعتنایی و بیاحترامی به پیامبرانشان دچار محنت و عذاب و سقوط گشتهاند. اشارات کوتاه قرآن به داستان آنان به عنوان درس عبرت و پند برای مردمان در همه عصرها، بسی پندآموز و مایه عبرت است[۱۸].
مقدمه
احقاف، در قرآن مجید فقط یک بار ذکر شده و مسکن قوم عاد معرفی گردیده است.
سورۀ چهل و ششم که از سور مکی است به مناسبت ذکر این لفظ در بیستمین آیه آن به نام احقاف مسمی است. احقاف استطالههای مورب شنی است که در ناحیه شحر در قلب عربستان میان نجد و احساء و حضرموت و عمان واقع است و برخی ناحیه یمامه را جزء این منطقه دانستهاند و گویا حق با ایشان باشد، چه سرزمین یمامه استعداد آن داشته است که قومی نظیر قوم عاد در داخل یا در مجاورت آن ساکن شود. احقاف به صورت جمع مکسر است و مفرد آن حقف به کسر حاء و سکون قاف میباشد و از ریشه «احقوقف» به معنی «اعوج» اشتقاق یافته است، جمع حقف احقاف و حقاف و حقوف و جمع الجمع آن حقائف است. صاحب قاموس در ذیل کلمۀ احقاف اشتباه یکی از لغویون را به نام لیث تذکر میدهد و میگوید احقاف غیر از کوه قاف است که بر دنیا احاطه دارد.
باری، راجع به قوم عاد که ساکن احقاف بودهاند در مقاله مخصوص بدان گفتگو میشود. در این جا مناسب است که ترجمه آیات بیست تا بیست و پنجم سورۀ احقاف درج گردد:
برادر عاد را به یاد آور که قوم خود را در احقاف انذار نمود (ممکن است که در این آیه احقاف نام مسکن عاد نبوده بلکه مراد نوع عذاب و به عبارت دیگر کنایه از طوفان شن باشد) در این صورت ترجمه آیه چنین میشود: برادر عاد را به یاد آور که قوم خویش را به وسیله احقاف یعنی طوفانهای شن انذار و تخویف کرد. مبلغانی پیش از او و پس از او بر این قوم مبعوث شدند. برادر عاد که بنابر تصریح سور دیگر قرآنی هود نام داشته به قوم خود گفت: جز خدای یکتا را نپرستید. من بر شما از عذاب روز بزرگی هراسانم. قوم گفتند:
آیا آمدهای که ما را از پرستش خدایانمان باز گردانی؟ اگر راست میگوئی به مواعید خود عمل کن و آنچه ما را بدان وعید میدهی آشکارا ساز. پیغمبر گفت: علم هر چیز فقط در نزد خدا است و من تنها وظیفه رسالت خود را تبلیغ میکنم و شما را مردمی نادان میبینم. ابری را دیدند که به جانب درههای ایشان پیش میآید گفتند که این ابر باران خواهد داد پیغمبر گفت: چنین نیست بلکه آن عذابی خواهد بود که در رسیدن آن عجله دارید. همراه با باد، عذابی دردناک خواهد بود و هر چیز را به فرمان پروردگار هلاک خواهد کرد. قوم عاد چنان نابود شدند که فقط مساکن ایشان دیده میشد. آری گنهکاران را چنین کیفر خواهیم داد. به آنان همان قدرت و مکنتی که به شما بخشیدهایم داده بودیم و دارای گوش و چشم و دل بودند، اما گوش و دیده و دل آنان برای ایشان هیچ منفعتی به بار نیاورد و فرجام شومی که با استهزاء و تمسخر، تلقی میکردند بدیشان رسید[۱۹].[۲۰]
پانویس
- ↑ «و از برادر (قوم) عاد (هود) یاد کن آنگاه که قومش را در آن ریگزار بیم داد و البته پیش از وی بیمدهندگانی بر گذشته بودند و پس از او نیز پیامبرانی آمدند که (هر یک میگفتند) جز خداوند را نپرستید که من بر شما از عذاب روزی سترگ میهراسم» سوره احقاف، آیه ۲۱.
- ↑ اطلس قرآن، ص۳۳.
- ↑ المفصل، ج۱، ص۱۶۸.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۳۱۶.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۳۰۷.
- ↑ «قوم نخستین عاد» سوره نجم، آیه ۵۰.
- ↑ «و آنچه شهر پیرامونتان بود نابود کردهایم و آیات را گوناگون آوردهایم باشد که آنان بازگردند» سوره احقاف، آیه ۲۷.
- ↑ «و اگر (مشرکان) تو را دروغگو میشمارند، پیش از ایشان، قوم نوح و عاد و ثمود هم (پیامبرانشان را) دروغگو شمردند * آیا روی زمین گردش نکردهاند» سوره حج، آیه ۴۲ و ۴۶.
- ↑ «آنگاه چنان شدند که جز خانههاشان چیزی دیده نمیشد * و به راستی ما به آنان در چیزهایی توانمندی دادیم که به شما در آنها توانمندی ندادهایم» سوره احقاف، آیه ۲۵-۲۶.
- ↑ «و آنکه ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! من بر شما از (حال و روزی) مانند روز (نابودی) دستهها (ی کفر) بیم دارم * مانند شیوه (ای که با) قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پس از ایشان بودند (به کار رفت) و خداوند با بندگان سر ستم ندارد» سوره غافر، آیه ۳۰-۳۱.
- ↑ «و با بوستانها و چشمهساران» سوره شعراء، آیه ۱۳۴.
- ↑ «و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید و گناهکارانه رو مگردانید» سوره هود، آیه ۵۲.
- ↑ «آنگاه، چون آن (عذاب) را مانند ابری سایهگستر دیدند که رو به درّههای آنان دارد گفتند: این ابری است که برای ما بارانزاست؛ (نه)، بلکه همان است که آن را به شتاب میخواستید، (تند) بادی است که در آن عذابی دردناک است» سوره احقاف، آیه ۲۴.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۳۱۸.
- ↑ «آیا بر هر بلندی بنایی از سر بازی (و بیهوده) میسازید؟» سوره شعراء، آیه ۱۲۸.
- ↑ «و چون خشم میآورید، چون گردنکشان خشم میآورید» سوره شعراء، آیه ۱۳۰.
- ↑ «آیا درنیافتهای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ * با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستونهای بزرگ بود * که مانند آن در میان شهرها نیافریدهاند» سوره فجر، آیه ۶-۸.
- ↑ کوشا، محمد علی، مقاله «احقاف»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ مآخذ این مقال ١- قرآن مجید. ۲- معجم القر آن. ۳- دول العرب. ۴ - قاموس. ۵- مفردات راغب.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص94-95.