عمرو بن دینار جمحی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = عمرو بن دینار جمحی | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه == نزدیک به دو دهه پیش از سلطنت خسرو انوشیروان، حبشیان، سرزمین یمن را که باریکهای از دریای سرخ، آن را از حبشه جدا میکرد، تصرّف کر...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←مقدمه) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
نزدیک به دو دهه پیش از [[سلطنت]] [[خسرو انوشیروان]]، [[حبشیان]]، [[سرزمین یمن]] را که باریکهای از [[دریای سرخ]]، آن را از [[حبشه]] جدا میکرد، تصرّف کردند و ۷۲ سال بر آن [[سرزمین]] [[فرمان]] راندند. | نزدیک به دو دهه پیش از [[سلطنت]] [[خسرو انوشیروان]]، [[حبشیان]]، [[سرزمین یمن]] را که باریکهای از [[دریای سرخ]]، آن را از [[حبشه]] جدا میکرد، تصرّف کردند و ۷۲ سال بر آن [[سرزمین]] [[فرمان]] راندند. | ||
این [[چیرگی]] با [[ستم]] حبشیان به [[حقوق انسانی]] [[زنان]] و مردان ساکن [[یمن]] و [[خوار]] کردن حِمْیَریها و دیگر [[قبایل]] آن [[دیار]] همراه بود تا آنکه سرانجام در عصر سلطنت [[مسروق | این [[چیرگی]] با [[ستم]] حبشیان به [[حقوق انسانی]] [[زنان]] و مردان ساکن [[یمن]] و [[خوار]] کردن حِمْیَریها و دیگر [[قبایل]] آن [[دیار]] همراه بود تا آنکه سرانجام در عصر سلطنت [[مسروق بن ابرهه]] معروف، [[سیف بن ذی یَزَن]] از بزرگانِ حِمْیر به دربار خسرو انوشیروان بار یافت و برای [[رهایی]] سرزمین خود، از او [[یاری]] خواست. | ||
[[شاه]] [[ایران]] برای یاری او، هشت صد ایرانیِ دربند را به سرکردگی (هرمز)<ref>در منابع عربی چون تاریخ طبری نام او را (وَهْرِز) گزارش کردهاند.</ref> روانه آن سامان کرد. | [[شاه]] [[ایران]] برای یاری او، هشت صد ایرانیِ دربند را به سرکردگی (هرمز)<ref>در منابع عربی چون تاریخ طبری نام او را (وَهْرِز) گزارش کردهاند.</ref> روانه آن سامان کرد. |
نسخهٔ کنونی تا ۲ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۲۵
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
نزدیک به دو دهه پیش از سلطنت خسرو انوشیروان، حبشیان، سرزمین یمن را که باریکهای از دریای سرخ، آن را از حبشه جدا میکرد، تصرّف کردند و ۷۲ سال بر آن سرزمین فرمان راندند.
این چیرگی با ستم حبشیان به حقوق انسانی زنان و مردان ساکن یمن و خوار کردن حِمْیَریها و دیگر قبایل آن دیار همراه بود تا آنکه سرانجام در عصر سلطنت مسروق بن ابرهه معروف، سیف بن ذی یَزَن از بزرگانِ حِمْیر به دربار خسرو انوشیروان بار یافت و برای رهایی سرزمین خود، از او یاری خواست.
شاه ایران برای یاری او، هشت صد ایرانیِ دربند را به سرکردگی (هرمز)[۱] روانه آن سامان کرد.
این رخ دادها به بیرون راندن حبشیان از یمن و در نهایت، به فرمانروایی ایرانیان بر آن دیار و ازدواج آنان با زنان عرب و به وجود آمدن نسلی جدید انجامید که آنان را (اَبْناء) میگویند[۲]. شخص در دست ترجمه نیز یکی از آنان است. وی در سال ۴۶ ﻫ.ق که از سالهای آغازین سلطنت معاویه بر جهان اسلام بود، در صنعاء که زمانی پایتخت یمن شمالی بود، به دنیا آمد.
درباره نوع ولاء او اختلاف کردهاند. از گفته برخی، ولاء عتق و از برخی دیگر، ولاء حلف فهمیده میشود و تعدّد لقبهای او نیز از همین اختلاف برخاسته است.
سفیان بن عیینه میگوید: همه دندانهای او جز یک عدد، فرو ریخت به طوری که اگر دوستی دیرینه ما با او نبود، نمیتوانستیم سخن او را بفهمیم[۳]. وی از رنگ کردن موهای صورت خویش پرهیز کرده، شبهای خود را سه بخش میکرد: بخشی را میخوابید، بخشی را به تدریس حدیث میگذراند و بخشی دیگر به شب زنده داری میپرداخت.
ذهبی از ابن معین نقل کرده است که اهل مدینه او را ناخوش دارند و به شیعه بودن و غرض ورزی علیه ابن زبیر متّهم میکنند، امّا دامن او از این نسبتها پاک است و ذهبی نیز در میزان الاعتدال، تشیّع او را تکذیب کرده است.
شوشتری نیز از سکوت رجالیون اهل سنّت از پرداختن به مذهب عمرو، عامّی بودن او را نتیجه گرفته است و هم چون مامقانی، مصاحبت او با امام باقر(ع) را - که بدان خواهیم پرداخت - اعم از امامی مذهب بودناش دانسته است. وی سی سال در مکّه فتوا داد و چون به او پیش نهاد شد که در برابر این کار ماهیانه ای دریافت کند، نپذیرفت.
او که بنابر ادّعای سفیان بن عیینه، داناترین دانشمند مکّه بود، از دوران خردسالی به حفظ حدیث پرداخت و از نوشتن فتاوای خود سخت پرهیز داشت؛ حتّی یک بار که شنید ابن عیینه آنها را مینویسد، گریست؛ زیرا میخواست مخاطباناش آرای او را بشنوند وحفظ کنند تا اگر بعداً از رأی خود برگشت، این تغییر عقیده به گوش آنها نیز برسد.
شیخ مفید از عمرو بن دینار[۴]، نقل کرده است: هر بار که خواهان دیدار با امام باقر(ع) بودیم، آن حضرت پیشاپیش، خرج سفر و لباسمان را میفرستاد[۵].
منابع اهل سنت نیز از سفیان بن عیینه[۶] و عمرو بن ثابت[۷] نقل کردهاند امام باقر(ع) میفرمود: دیدار با عمرو بر رغبت ما به سفر حج میافزاید. و نیز از ابن عیینه نقل کردهاند که عمرو گفت: یک بار که نزد امام باقر(ع) رفتم و کسی همراه من نبود تا مرا از مرکب پیاده کند، آن حضرت به برادراناش فرمود: برخیزید و عموی خود را پیاده کنید[۸].
رجالیون اهل سنّت عمرو را که از راویان طبقه چهارم است، ستایشی فوق العاده کرده و بسیار بزرگ شمردهاند. شیخ طوسی نیز که وی را در شمار صحابیان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نام برده است، از وی تجلیل کرده و ضمن اشاره به علم، فضل و سرآمد بودن او نزد تابعیان، توثیقاش کرده است. ابن داوود نیز او را در شمار افراد مورد اعتماد خویش و در قسم اول کتاب رجال خود، نام برده است. وی علاوه بر امام باقر(ع)از بزرگانی چون: جابر بن عبداللّه انصاری، سعید بن مسیب، طاوس بن کیسان، عبداللّه بن زبیر، عبداللّه بن عباس، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن عمرو بن عاص، عکرمه، عطاء بن ابی رباح، عروة بن زبیر، مجاهد بن جبر، زهری، وهب بن منبه و ابوهریره روایت کرده است. و حماد بن زید، حماد بن سلمه، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، شعبة بن حجاج، ابن جریج، قتادة بن دعامه، مالک بن انس و وهب بن منبه از او روایت کردهاند.
بنابر نقل بخاری از ابن مدینی، شمار احادیث او چهارصد مورد است، ولی ذهبی تنها احادیث سفیان بن عیینه از او را ۹۵۰ مورد ذکر کرده و خود در مقام پاسخ به تعارض دو نقل، سخن ابن مدینی را حمل بر احادیث مسند کرده است. احادیث وی را که بنابر گفته ابن سعد، فردی کثیر الروایه بوده است، نویسندگان صحاح شش گانه اهل سنت نقل کردهاند[۹]. او از راویان حدیث غدیر در میان دانشمندان قرن دوم هجری است[۱۰]. وی پس از هشتاد سال زندگی، در مکّه مکرّمه و در ابتدای سال ۱۲۶ ﻫ.ق درگذشت[۱۱].[۱۲]
منابع
پانویس
- ↑ در منابع عربی چون تاریخ طبری نام او را (وَهْرِز) گزارش کردهاند.
- ↑ از سخن ابن منظور در لسان العرب چنین برمی آید که (اَبناء) صرفاً بر نسل یاد شده اطلاق میشود، امّا از سخن ذهبی بر میآید که این لفظ مفهومی گستردهتر دارد؛ لذا میگوید: (اَبناء) ساکن در مکّه و یمن ایرانیاند، نک: تاریخ الاسلام ۸/ ۱۸۷.
- ↑ قاعدتاً این ویژگی، در سالهای بازپسین زندگی او تحقّق یافته و لقبِ (اَثْرَم) هم که از لقبهای اوست، از همین جا برخاسته است.
- ↑ البتّه چند تن را به نام عمرو بن دینار ثبت کردهاند و آنها را با توصیف به (مکّی) (فردِ در دست ترجمه) (بصری) و (کوفی) تمیز دادهاند؛ لذا روایت فوق خالی از اجمال نیست.
- ↑ الارشاد ۲۶۶.
- ↑ سیر اعلام النبلاء ۵/ ۳۰۲ و ۳۰۳.
- ↑ سیر اعلام النبلاء ۵/ ۳۰۲ و ۳۰۳.
- ↑ سیر اعلام النبلاء ۵/ ۳۰۴.
- ↑ سیر اعلام النبلاء ۵/ ۳۰۷؛ تهذیب الکمال ۲۲/ ۵ - ۱۳.
- ↑ الغدیر ۱/ ۷۳.
- ↑ الطبقات الکبری ۵/ ۴۸۰؛ تاریخ خلیفه ۲۹۳؛ کتاب التاریخ الکبیر ۶/ ۳۲۸ و تهذیب الکمال ۲۲/ ۱۲.
- ↑ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 96.