شهادت امام حسن مجتبی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مسمومیت==
== مسمومیت ==
[[معاویه]] طراح [[شهادت امام حسن]]{{ع}} بود. او به [[جعده دختر اشعث]] (که [[همسر]] [[امام]] بود) [[وعده]] داد که اگر آن [[حضرت]] را به [[شهادت]] برساند، او را به [[ازدواج]] [[یزید]] درخواهد آورد و هزار درهم بـه وی خواهد بخشید<ref>صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۴۵۲؛ ابن سعد، ترجمـة الامام الحسـن{{ع}}، ص۸۴؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۸؛ مفید، الارشاد، ص۱۹۱-۱۹۲؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۵.</ref>. [[جعده]] پیشنهاد معاویه را پذیرفت و [[امام حسن]]{{ع}} را [[مسموم]] کرد. معاویه ۱۰۰ هزار درهم به او داد، ولی از ازدواج او با یزید [[امتناع]] کرد. او به ازدواج مردی از [[آل]] [[طلحه]] درآمد و دارای فرزندانی شد که هرگاه میان آنان و دیگر قبائل [[قریش]] [[منازعه]] می‌شد، آنـان بـا ایـن جـملـه تحقیرآمیز خطاب می‌شدند: «ای [[فرزندان]] مسموم کننده [[همسران]]»<ref>{{متن حدیث|يَا بَنِي مُسِمَّةِ الْأَزْوَاجِ‌}}؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۰.</ref>.
[[معاویه]] طراح شهادت امام حسن {{ع}} بود. او به [[جعده دختر اشعث]] (که [[همسر]] [[امام]] بود) [[وعده]] داد که اگر آن حضرت را به [[شهادت]] برساند، او را به [[ازدواج]] [[یزید]] درخواهد آورد و هزار درهم به وی خواهد بخشید<ref>صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۴۵۲؛ ابن سعد، ترجمـة الامام الحسـن{{ع}}، ص۸۴؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۸؛ مفید، الارشاد، ص۱۹۱-۱۹۲؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۵.</ref>. [[جعده]] پیشنهاد معاویه را پذیرفت و [[امام حسن]]{{ع}} را [[مسموم]] کرد. معاویه ۱۰۰ هزار درهم به او داد، ولی از ازدواج او با یزید [[امتناع]] کرد. او به ازدواج مردی از [[آل]] [[طلحه]] درآمد و دارای فرزندانی شد که هرگاه میان آنان و دیگر قبائل [[قریش]] [[منازعه]] می‌شد، آنان با این جمله تحقیرآمیز خطاب می‌شدند: «ای [[فرزندان]] مسموم کننده [[همسران]]»<ref>{{متن حدیث|يَا بَنِي مُسِمَّةِ الْأَزْوَاجِ‌}}؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۰.</ref>.
بنا بر [[اخبار]] موجود، امام{{ع}} بارها مسموم شد و در مسمومیت آخر فرمود: «چنان است که جگرم پاره شده است. طبیبی که در مسمومیت‌های قبلی برای معاینـه نـزد امـام آمـده بـود، در آخرین بار اعضای درونی تکه تکه شده امام را ملاحظه کرد»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵.</ref>. به گفته [[یعقوبی]] «امام حسـن{{ع}} در حال [[احتضار]]، [[امام حسین]]{{ع}} را فرا خواند و به او فرمود: این سومین باری است که مسموم شده‌ام، ولی این بار مانند دو بار پیشین نیست و من امروز از [[دنیا]] می‌روم»<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۵.</ref>. امام حسین{{ع}} درخواست افشای نام [[قاتل]] را کرد و امام حسن{{ع}} امتناع کرد و کار او را به [[خدا]] واگذاشت<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۵۵.</ref>.


به نظر می‌رسد، زمینه‌سازی برای [[خلافت یزید]] سبب این [[دسیسه]] معاویه بود. او نمی‌توانست به [[راحتی]] [[اندیشه]] موروثی شدن [[خلافت]] در [[خاندان اموی]] را بر [[جامعه]] [[تحمیل]] کند و شخص امـام [[مجتبی]]{{ع}} را مانع اصلی در تحقق این [[رؤیا]] می‌دانست. از این رو، [[شهادت]] حضـرت را طراحی کرد، آن‌سان که [[سعد بن ابی وقاص]] را نیز که تنها بازمانـده شـورای شـش نـفـره بـود، با همین مسمومیت از سر راه خود برداشت<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۶۰ و ۸۰؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۲، ص۷۸۳. درباره حربه مسموم کردن مشاهیر در دوره خلافت معاویه، ر.ک: «ولوی و سرخی کوهی، «بررسی فرایند مسموم‌سازی در دوران امارت و خلافت معاویه»، مطالعات تاریخ اسلام، ش۲۰، ص۲۰۷-۲۲۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۲۰.</ref>
بنابر [[اخبار]] موجود، امام{{ع}} بارها مسموم شد و در مسمومیت آخر فرمود: «چنان است که جگرم پاره شده است. طبیبی که در مسمومیت‌های قبلی برای معاینه نزد امام آمده بود، در آخرین بار اعضای درونی تکه تکه شده امام را ملاحظه کرد»<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵.</ref>. به گفته یعقوبی «امام حسن{{ع}} در حال [[احتضار]]، [[امام حسین]]{{ع}} را فرا خواند و به او فرمود: این سومین باری است که مسموم شده‌ام، ولی این بار مانند دو بار پیشین نیست و من امروز از [[دنیا]] می‌روم»<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۵.</ref>. امام حسین{{ع}} درخواست افشای نام [[قاتل]] را کرد و امام حسن{{ع}} امتناع کرد و کار او را به [[خدا]] واگذاشت<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۵۵.</ref>.


==شهادت==
به نظر می‌رسد، زمینه‌سازی برای [[خلافت یزید]] سبب این [[دسیسه]] معاویه بود. او نمی‌توانست به راحتی [[اندیشه]] موروثی شدن [[خلافت]] در خاندان اموی را بر [[جامعه]] تحمیل کند و شخص امام مجتبی{{ع}} را مانع اصلی در تحقق این [[رؤیا]] می‌دانست. از این رو، [[شهادت]] حضرت را طراحی کرد، آن‌سان که [[سعد بن ابی وقاص]] را نیز که تنها بازمانـده شورای شش نفره بود، با همین مسمومیت از سر راه خود برداشت<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۶۰ و ۸۰؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۲، ص۷۸۳. درباره حربه مسموم کردن مشاهیر در دوره خلافت معاویه، ر.ک: «ولوی و سرخی کوهی، «بررسی فرایند مسموم‌سازی در دوران امارت و خلافت معاویه»، مطالعات تاریخ اسلام، ش۲۰، ص۲۰۷-۲۲۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱۲۰.</ref>
منابع [[تاریخ]] [[شهادت امام مجتبی]]{{ع}} را به [[اختلاف]]، چهارشنبه و [[پنجشنبه]]، بیست و هشتم یا آخر ماه صفر و یا [[هفتم صفر]] [[سال]] چهل و نه، پنجاه و پنجاه و یک [[هجری]] گفته‌اند. بر اساس [[تولد]] [[امام]] در [[نیمه رمضان]] سال سوم، دامنه این اختلاف شامل [[سن امام]]{{ع}} به هنگام شهادت نیز خواهد شد، که آن را ۴۵ سال و پنج ماه، ۴۶ سال و پنج ماه و ۴۷ سال و پنج ماه گفته‌اند. بیشتر [[علمای شیعه]] [[روز ۲۸ صفر]]<ref>ر.ک: تاریخ اهل البیت، ص۸۹؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۶۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۹؛ شهید اول، الدروس الشریعه، ج۲، ص۷.</ref>، برخی هفتم صفر<ref>شهید اول، الدروس الشریعه، ج۲، ص۷.</ref> معرفی کرده‌اند. [[یدالله]] مقدسی با بررسی تفصیلی منابع و [[روایات]]، [[روایت]] [[۲۸ صفر]] سال پنجاه را دارای اعتبار بیشتری می‌داند<ref>مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان{{عم}}، ص۲۵۵ - ۲۷۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۲۲.</ref>


==حوادث [[تجهیز]]، تشییه و [[دفن]]==
== شهادت ==
به روایتی، [[امام حسین]]{{ع}} پس از شهادت [[برادر]] بزرگوارش، [[ابن عباس]]، [[عبدالله بن جعفر]] و [[علی بن عبدالله بن عباس]] را فرا خواند و فرمود: «پسرعموی خود را [[غسل]] دهید» و آنان [[حضرت]] را غسل داده [[حنوط]] و [[کفن]] کرده و در [[مسجدالنبی]]{{صل}} بر پیکر آن امام [[نماز]] گزاردند<ref>بیهقی، لباب الانساب، ج۱، ص۳۳۹.</ref>. گویا امام حسین{{ع}} عهده‌دار تجهیز بوده است و دیگران حضرت را [[یاری]] داده‌اند، به ویژه که [[امام مجتبی]]{{ع}} به برادرش [[وصیت]] کرده بود که او را غسل دهد و حضرت نیز علاوه بر [[تجهیز]]، بر [[بدن مطهر]] [[برادر]] نیز [[نماز]] خواند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۲.</ref>. بنابراین [[اخبار]]، نماز [[مروان]] بر پیکر [[پاک]] [[امام مجتبی]]{{ع}} صحیح نیست.
منابع، [[تاریخ]] [[شهادت امام مجتبی]]{{ع}} را به [[اختلاف]]، چهارشنبه و پنجشنبه، بیست و هشتم یا آخر ماه [[صفر]] و یا هفتم صفر [[سال]] چهل و نه، پنجاه و پنجاه و یک هجری گفته‌اند. بر اساس تولد [[امام]] در نیمه [[رمضان]] سال سوم، دامنه این اختلاف شامل سن امام{{ع}} به هنگام شهادت نیز خواهد شد، که آن را ۴۵ سال و پنج ماه، ۴۶ سال و پنج ماه و ۴۷ سال و پنج ماه گفته‌اند. بیشتر علمای شیعه روز ۲۸ صفر<ref>ر.ک: تاریخ اهل البیت، ص۸۹؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۶۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۹؛ شهید اول، الدروس الشریعه، ج۲، ص۷.</ref> و برخی هفتم صفر<ref>شهید اول، الدروس الشریعه، ج۲، ص۷.</ref> معرفی کرده‌اند. یدالله مقدسی با بررسی تفصیلی منابع و [[روایات]]، [[روایت]] ۲۸ صفر سال پنجاه را دارای اعتبار بیشتری می‌داند<ref>مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان{{عم}}، ص۲۵۵ - ۲۷۷.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱۲۲.</ref>
پس از نماز، پیکر پاک [[حضرت]] را به سوی [[مزار رسول خدا]]{{صل}} بردند؛ اما [[پیش‌بینی]] امام مجتبی{{ع}} محقق شد و [[مروان بن حکم]] و [[سعید بن عاص]] و [[بنی امیه]] مانع [[دفن]] [[امام]]{{ع}} در کنار جدش [[رسول خدا]]{{صل}} شدند و بدین ترتیب [[نزاع]] آغاز شد. مروان زمینه را برای عقده‌گشایی مناسب دید و گفت: امکان ندارد که [[عثمان]] در دورترین نقطه [[مدینه]] دفن شود و حسن در کنار [[پیامبر]]{{صل}}. [[عایشه]] با [[آگاهی]] از این نزاع، سوار بر استر شد، حضور یافت و گفت: کسی را به خانه‌ام راه نخواهم داد. می‌خواهید کسی را وارد [[خانه]] من کنید که محبتی به او ندارم؟ [[قاسم بن محمد بن ابی بکر]] نزد عایشه آمد و گفت: ای عمه! ما سرهای خود را از [[روز]] [[جمل]] شستشو نداده‌ایم، آیا می‌خواهی که گفته شود: روزی سوار بر جملی و روزی سوار بر قاطر؟!


با گفتار مروان و عایشه، نزدیک بود درگیری رخ دهد که [[امام حسین]]{{ع}} و [[عبدالله بن عباس]] بنا بر [[وصیت]] امام مجتبی{{ع}}، مانع از درگیری شدند. امام حسین{{ع}} [[سوگند]] یاد کرد که اگر برادرم با من [[پیمان]] نبسته بود که در کنار پیکر او خونی ریخته نشود، می‌دیدید که چگونه شمشیرهای [[الهی]] از نیام بیرون می‌آمد و شما را در بر می‌گرفت. [[ابن عباس]] نیز خطاب به عایشه گفت: این چه [[رسوایی]] است؟! روزی بر استرسوار و روزی شترسوار؟! می‌خواهی [[نور خدا]] را خاموش کنی و با [[دوستان]] [[خدا]] بجنگی؟ بازگرد و خیالت راحت باشد، که طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمی‌کنیم. [[خرسند]] باش که تو به هدفت رسیدی، [[ولی خدا]] هر [[زمان]] که باشد، [[انتقام]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] را از دشمنانشان خواهد گرفت<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۳؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۴۱۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۲۱۶.</ref>.
== حوادث تجهیز، تشییه و [[دفن]] ==
آنگاه پیکر [[امام مجتبی]]{{ع}} را سوی [[بقیع]] بردند و در کنار [[مزار]] جده‌اش، [[فاطمه بنت اسد]]، به [[خاک]] سپردند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹.</ref>. در [[مراسم تشییع]]، [[جمعیت]] بسیاری حضور یافتند، به گونه‌ای که اگر سوزنی انداخته می‌شد، به [[زمین]] نمی‌رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۵۱؛ طبری، تاریخ، ج۱۱، ص۵۱۴.</ref>. با [[شهادت]] آن [[حضرت]]، [[مدینه]] آکنده از [[ضجه]] و [[گریه]] شد و [[مردم مدینه]] و [[مکه]] هفت [[روز]] بر فقدان [[امام]]{{ع}} گریستند، یک ماه در [[ماتم]] او [[عزاداری]] کردند و بازارهای مدینه را تعطیل نمودند<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۴.</ref>. [[مردم کوفه]] و [[بصره]] نیز در ماتم فرو رفتند و در سوگ آن حضرت گریستند<ref>ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]] ص ۱۲۲.</ref>
به روایتی، [[امام حسین]]{{ع}} پس از شهادت [[برادر]] بزرگوارش، [[ابن عباس]]، [[عبدالله بن جعفر]] و [[علی بن عبدالله بن عباس]] را فرا خواند و فرمود: «پسرعموی خود را [[غسل]] دهید» و آنان حضرت را غسل داده حنوط و کفن کرده و در [[مسجدالنبی]]{{صل}} بر پیکر آن امام [[نماز]] گزاردند<ref>بیهقی، لباب الانساب، ج۱، ص۳۳۹.</ref>. گویا امام حسین{{ع}} عهده‌دار تجهیز بوده است و دیگران حضرت را [[یاری]] داده‌اند، به ویژه که [[امام مجتبی]]{{ع}} به برادرش [[وصیت]] کرده بود که او را غسل دهد و حضرت نیز علاوه بر تجهیز، بر بدن مطهر [[برادر]] نیز [[نماز]] خواند<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۲.</ref>. بنابراین [[اخبار]]، نماز [[مروان]] بر پیکر [[پاک]] [[امام مجتبی]]{{ع}} صحیح نیست.
 
پس از نماز، پیکر پاک حضرت را به سوی مزار [[رسول خدا]]{{صل}} بردند؛ اما پیش‌بینی امام مجتبی{{ع}} محقق شد و [[مروان بن حکم]] و [[سعید بن عاص]] و [[بنی امیه]] مانع [[دفن]] [[امام]]{{ع}} در کنار جدش [[رسول خدا]]{{صل}} شدند و بدین ترتیب نزاع آغاز شد. مروان زمینه را برای عقده‌گشایی مناسب دید و گفت: امکان ندارد که [[عثمان]] در دورترین نقطه [[مدینه]] دفن شود و حسن در کنار [[پیامبر]]{{صل}}. [[عایشه]] با [[آگاهی]] از این نزاع، سوار بر استر شد، حضور یافت و گفت: کسی را به خانه‌ام راه نخواهم داد. می‌خواهید کسی را وارد [[خانه]] من کنید که محبتی به او ندارم؟ [[قاسم بن محمد بن ابی بکر]] نزد عایشه آمد و گفت: ای عمه! ما سرهای خود را از [[روز]] [[جمل]] شستشو نداده‌ایم، آیا می‌خواهی که گفته شود: روزی سوار بر جملی و روزی سوار بر قاطر؟!
 
با گفتار مروان و عایشه، نزدیک بود درگیری رخ دهد که [[امام حسین]]{{ع}} و [[عبدالله بن عباس]] بنا بر [[وصیت]] امام مجتبی{{ع}}، مانع از درگیری شدند. امام حسین{{ع}} [[سوگند]] یاد کرد که اگر برادرم با من [[پیمان]] نبسته بود که در کنار پیکر او خونی ریخته نشود، می‌دیدید که چگونه شمشیرهای [[الهی]] از نیام بیرون می‌آمد و شما را در بر می‌گرفت. [[ابن عباس]] نیز خطاب به عایشه گفت: این چه رسوایی است؟! روزی بر استر سوار و روزی شتر سوار؟! می‌خواهی نور خدا را خاموش کنی و با [[دوستان]] [[خدا]] بجنگی؟ بازگرد و خیالت راحت باشد که طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمی‌کنیم. خرسند باش که تو به هدفت رسیدی، ولی خدا هر [[زمان]] که باشد، [[انتقام]] [[اهل بیت]] [[عصمت]] را از دشمنانشان خواهد گرفت<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۳؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۴۱۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۲۱۶.</ref>.
 
آنگاه پیکر [[امام مجتبی]]{{ع}} را سوی [[بقیع]] بردند و در کنار مزار جده‌اش، [[فاطمه بنت اسد]]، به خاک سپردند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹.</ref>. در [[مراسم تشییع]]، جمعیت بسیاری حضور یافتند، به گونه‌ای که اگر سوزنی انداخته می‌شد، به [[زمین]] نمی‌رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۵۱؛ طبری، تاریخ، ج۱۱، ص۵۱۴.</ref>. با [[شهادت]] آن حضرت، [[مدینه]] آکنده از [[ضجه]] و [[گریه]] شد و [[مردم مدینه]] و [[مکه]] هفت [[روز]] بر فقدان [[امام]]{{ع}} گریستند، یک ماه در [[ماتم]] او [[عزاداری]] کردند و بازارهای مدینه را تعطیل نمودند<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۴.</ref>. [[مردم کوفه]] و [[بصره]] نیز در ماتم فرو رفتند و در سوگ آن حضرت گریستند<ref>ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱۲۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۲

مسمومیت

معاویه طراح شهادت امام حسن (ع) بود. او به جعده دختر اشعث (که همسر امام بود) وعده داد که اگر آن حضرت را به شهادت برساند، او را به ازدواج یزید درخواهد آورد و هزار درهم به وی خواهد بخشید[۱]. جعده پیشنهاد معاویه را پذیرفت و امام حسن(ع) را مسموم کرد. معاویه ۱۰۰ هزار درهم به او داد، ولی از ازدواج او با یزید امتناع کرد. او به ازدواج مردی از آل طلحه درآمد و دارای فرزندانی شد که هرگاه میان آنان و دیگر قبائل قریش منازعه می‌شد، آنان با این جمله تحقیرآمیز خطاب می‌شدند: «ای فرزندان مسموم کننده همسران»[۲].

بنابر اخبار موجود، امام(ع) بارها مسموم شد و در مسمومیت آخر فرمود: «چنان است که جگرم پاره شده است. طبیبی که در مسمومیت‌های قبلی برای معاینه نزد امام آمده بود، در آخرین بار اعضای درونی تکه تکه شده امام را ملاحظه کرد»[۳]. به گفته یعقوبی «امام حسن(ع) در حال احتضار، امام حسین(ع) را فرا خواند و به او فرمود: این سومین باری است که مسموم شده‌ام، ولی این بار مانند دو بار پیشین نیست و من امروز از دنیا می‌روم»[۴]. امام حسین(ع) درخواست افشای نام قاتل را کرد و امام حسن(ع) امتناع کرد و کار او را به خدا واگذاشت[۵].

به نظر می‌رسد، زمینه‌سازی برای خلافت یزید سبب این دسیسه معاویه بود. او نمی‌توانست به راحتی اندیشه موروثی شدن خلافت در خاندان اموی را بر جامعه تحمیل کند و شخص امام مجتبی(ع) را مانع اصلی در تحقق این رؤیا می‌دانست. از این رو، شهادت حضرت را طراحی کرد، آن‌سان که سعد بن ابی وقاص را نیز که تنها بازمانـده شورای شش نفره بود، با همین مسمومیت از سر راه خود برداشت[۶].[۷]

شهادت

منابع، تاریخ شهادت امام مجتبی(ع) را به اختلاف، چهارشنبه و پنجشنبه، بیست و هشتم یا آخر ماه صفر و یا هفتم صفر سال چهل و نه، پنجاه و پنجاه و یک هجری گفته‌اند. بر اساس تولد امام در نیمه رمضان سال سوم، دامنه این اختلاف شامل سن امام(ع) به هنگام شهادت نیز خواهد شد، که آن را ۴۵ سال و پنج ماه، ۴۶ سال و پنج ماه و ۴۷ سال و پنج ماه گفته‌اند. بیشتر علمای شیعه روز ۲۸ صفر[۸] و برخی هفتم صفر[۹] معرفی کرده‌اند. یدالله مقدسی با بررسی تفصیلی منابع و روایات، روایت ۲۸ صفر سال پنجاه را دارای اعتبار بیشتری می‌داند[۱۰].[۱۱]

حوادث تجهیز، تشییه و دفن

به روایتی، امام حسین(ع) پس از شهادت برادر بزرگوارش، ابن عباس، عبدالله بن جعفر و علی بن عبدالله بن عباس را فرا خواند و فرمود: «پسرعموی خود را غسل دهید» و آنان حضرت را غسل داده حنوط و کفن کرده و در مسجدالنبی(ص) بر پیکر آن امام نماز گزاردند[۱۲]. گویا امام حسین(ع) عهده‌دار تجهیز بوده است و دیگران حضرت را یاری داده‌اند، به ویژه که امام مجتبی(ع) به برادرش وصیت کرده بود که او را غسل دهد و حضرت نیز علاوه بر تجهیز، بر بدن مطهر برادر نیز نماز خواند[۱۳]. بنابراین اخبار، نماز مروان بر پیکر پاک امام مجتبی(ع) صحیح نیست.

پس از نماز، پیکر پاک حضرت را به سوی مزار رسول خدا(ص) بردند؛ اما پیش‌بینی امام مجتبی(ع) محقق شد و مروان بن حکم و سعید بن عاص و بنی امیه مانع دفن امام(ع) در کنار جدش رسول خدا(ص) شدند و بدین ترتیب نزاع آغاز شد. مروان زمینه را برای عقده‌گشایی مناسب دید و گفت: امکان ندارد که عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر(ص). عایشه با آگاهی از این نزاع، سوار بر استر شد، حضور یافت و گفت: کسی را به خانه‌ام راه نخواهم داد. می‌خواهید کسی را وارد خانه من کنید که محبتی به او ندارم؟ قاسم بن محمد بن ابی بکر نزد عایشه آمد و گفت: ای عمه! ما سرهای خود را از روز جمل شستشو نداده‌ایم، آیا می‌خواهی که گفته شود: روزی سوار بر جملی و روزی سوار بر قاطر؟!

با گفتار مروان و عایشه، نزدیک بود درگیری رخ دهد که امام حسین(ع) و عبدالله بن عباس بنا بر وصیت امام مجتبی(ع)، مانع از درگیری شدند. امام حسین(ع) سوگند یاد کرد که اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که در کنار پیکر او خونی ریخته نشود، می‌دیدید که چگونه شمشیرهای الهی از نیام بیرون می‌آمد و شما را در بر می‌گرفت. ابن عباس نیز خطاب به عایشه گفت: این چه رسوایی است؟! روزی بر استر سوار و روزی شتر سوار؟! می‌خواهی نور خدا را خاموش کنی و با دوستان خدا بجنگی؟ بازگرد و خیالت راحت باشد که طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمی‌کنیم. خرسند باش که تو به هدفت رسیدی، ولی خدا هر زمان که باشد، انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنانشان خواهد گرفت[۱۴].

آنگاه پیکر امام مجتبی(ع) را سوی بقیع بردند و در کنار مزار جده‌اش، فاطمه بنت اسد، به خاک سپردند[۱۵]. در مراسم تشییع، جمعیت بسیاری حضور یافتند، به گونه‌ای که اگر سوزنی انداخته می‌شد، به زمین نمی‌رسید[۱۶]. با شهادت آن حضرت، مدینه آکنده از ضجه و گریه شد و مردم مدینه و مکه هفت روز بر فقدان امام(ع) گریستند، یک ماه در ماتم او عزاداری کردند و بازارهای مدینه را تعطیل نمودند[۱۷]. مردم کوفه و بصره نیز در ماتم فرو رفتند و در سوگ آن حضرت گریستند[۱۸].[۱۹]

منابع

  1. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲

پانویس

  1. صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۴۵۲؛ ابن سعد، ترجمـة الامام الحسـن(ع)، ص۸۴؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۸؛ مفید، الارشاد، ص۱۹۱-۱۹۲؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۸۵.
  2. «يَا بَنِي مُسِمَّةِ الْأَزْوَاجِ‌»؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۰.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵.
  4. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۵.
  5. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۵۵.
  6. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۶۰ و ۸۰؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۲، ص۷۸۳. درباره حربه مسموم کردن مشاهیر در دوره خلافت معاویه، ر.ک: «ولوی و سرخی کوهی، «بررسی فرایند مسموم‌سازی در دوران امارت و خلافت معاویه»، مطالعات تاریخ اسلام، ش۲۰، ص۲۰۷-۲۲۶.
  7. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۲۰.
  8. ر.ک: تاریخ اهل البیت، ص۸۹؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۶۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۹؛ شهید اول، الدروس الشریعه، ج۲، ص۷.
  9. شهید اول، الدروس الشریعه، ج۲، ص۷.
  10. مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان(ع)، ص۲۵۵ - ۲۷۷.
  11. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۲۲.
  12. بیهقی، لباب الانساب، ج۱، ص۳۳۹.
  13. کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۲.
  14. کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۳؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۴۱۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۲۱۶.
  15. مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹.
  16. ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۵۱؛ طبری، تاریخ، ج۱۱، ص۵۱۴.
  17. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۴.
  18. ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶.
  19. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۲۲.