رفتار با اصحاب: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
|||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
== زمینهسازی [[ازدواج]] اصحاب == | == زمینهسازی [[ازدواج]] اصحاب == | ||
روزی [[مقداد]] با [[عبدالرحمان بن عوف]]، کنار هم نشسته بودند. عبدالرحمان گفت: ای مقداد! چرا ازدواج نمیکنی؟ مقداد پاسخ داد: تو دختر خود را به [[عقد]] من درآور. عبدالرحمان [[غضبناک]] شد و با او [[خشونت]] و درشتی کرد. سپس [[شکایت]] او را نزد [[پیامبر]]{{صل}} برد. حضرت فرمود: ای مقداد! نگران نباش، من خودم به تو میدهم. آنگاه دختر عموی خود، «ضباعه»، دختر زبیر بن عبدالمطلب را به [[ازدواج]] او درآورد<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۹۷.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: | روزی [[مقداد]] با [[عبدالرحمان بن عوف]]، کنار هم نشسته بودند. عبدالرحمان گفت: ای مقداد! چرا ازدواج نمیکنی؟ مقداد پاسخ داد: تو دختر خود را به [[عقد]] من درآور. عبدالرحمان [[غضبناک]] شد و با او [[خشونت]] و درشتی کرد. سپس [[شکایت]] او را نزد [[پیامبر]]{{صل}} برد. حضرت فرمود: ای مقداد! نگران نباش، من خودم به تو میدهم. آنگاه دختر عموی خود، «ضباعه»، دختر زبیر بن عبدالمطلب را به [[ازدواج]] او درآورد<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۹۷.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: «[[رسول خدا]]{{صل}} ضباعه دختر زبیر بن عبدالمطلب را به [[عقد]] [[مقداد]] [[اسود]] درآورد»<ref>{{متن حدیث|إن رسول الله{{صل}} زوج المقداد بن الاسود ضباعة إبنة الزبير ابن عبد المطلب}}؛ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۴۵.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۹۳.</ref> | ||
== [[مشورت]] با اصحاب == | == [[مشورت]] با اصحاب == | ||
مشورت، [[انسان]] را در یافتن راه مناسب کمک میکند و در [[موفقیت]] انسان مؤثر است. [[سیره معصومین]]{{عم}} همواره بر مشورت و نظرخواهی از اصحاب و همراهان بوده است؛ همانگونه که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در برخی از [[جنگها]] مانند [[جنگ احد]]، [[خندق]]، [[بنیقریظه]] و [[بنینضیر]] با اصحاب مشورت کرد و سپس تصمیم گرفت<ref>مغازی، ج۲، ص۳۵۸.</ref>. پس از [[فتح مکه]]، قبل از آنکه | مشورت، [[انسان]] را در یافتن راه مناسب کمک میکند و در [[موفقیت]] انسان مؤثر است. [[سیره معصومین]]{{عم}} همواره بر مشورت و نظرخواهی از اصحاب و همراهان بوده است؛ همانگونه که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در برخی از [[جنگها]] مانند [[جنگ احد]]، [[خندق]]، [[بنیقریظه]] و [[بنینضیر]] با اصحاب مشورت کرد و سپس تصمیم گرفت<ref>مغازی، ج۲، ص۳۵۸.</ref>. پس از [[فتح مکه]]، قبل از آنکه سپاهیان اسلام وارد [[شهر]] شوند، خبر آوردند که [[ابوسفیان]] تقاضای [[ملاقات]] با رسول خدا{{صل}} را دارد. پیامبر{{صل}} اصحاب و اطرافیان نزدیک را جمع کرد و با آنها پیرامون این ملاقات به مشورت و گفتوگو پرداخت<ref>شورا در قرآن و حدیث، به نقل از صحیح مسلم، ج۵، ص۱۷۰.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۹۴.</ref> | ||
== [[عیادت]] از [[اصحاب]] == | == [[عیادت]] از [[اصحاب]] == | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} از [[سلمان فارسی]] عیادت کرد و هنگام برخاستن به او فرمود: «ای [[سلمان]]! خداوند [[بیماری]] را از تو بردارد و [[گناهان]] تو را ببخشد، [[دین]] تو را [[حفظ]] کند و | [[رسول خدا]]{{صل}} از [[سلمان فارسی]] عیادت کرد و هنگام برخاستن به او فرمود: «ای [[سلمان]]! خداوند [[بیماری]] را از تو بردارد و [[گناهان]] تو را ببخشد، [[دین]] تو را [[حفظ]] کند و جسم تو را تا پایان [[عمر]] سالم نگه دارد»<ref>{{متن حدیث|يَا سَلْمَانُ كَشَفَ اللَّهُ ضُرَّكَ وَ غَفَرَ ذَنْبَكَ وَ حَفِظَكَ فِي دِينِكَ وَ بَدَنِكَ إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِكَ}}؛ مکارم الاخلاق، ص۳۴۶.</ref>. [[صعصعة بن صوحان]] میگوید: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از من عیادت کرد و به من فرمود: «توجه داشته باش، نباید عیادتم را مایه فخر و [[مباهات]] بر قومت قرار دهی و اگر طایفهات را بر امری [[متحد]] دیدی، نباید از آن خارج گردی؛ چراکه هیچ کس از قومش بینیاز نیست و هرگاه فردی از طایفه خود کنار گیرد، دیگران از آن سوء استفاده میکنند و به [[اختلاف]] میان آنها دامن میزنند»<ref>{{متن حدیث|انْظُرْ فَلَا تَجْعَلَنَّ عِيَادَتِي إِيَّاكَ فَخْراً عَلَى قَوْمِكَ وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ فِي أَمْرٍ فَلَا تَخْرُجْ مِنْهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ بِالرَّجُلِ غِنًى عَنْ قَوْمِهِ إِذَا خَلَعَ مِنْهُمْ يَداً وَاحِدَةً يَخْلَعُونَ مِنْهُ أَيْدِيَ كَثِيرَةٍ}}؛ بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[محمد احسانی|احسانی، محمد]]، [[سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (کتاب)|سیره اخلاقی و تربیتی معصومین]]، ص ۲۹۵.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:سیره | [[رده:سیره اخلاقی]] | ||
[[رده:سیره تربیتی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۵
مقدمه
پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با یاران و اصحاب، سالها در کنار هم بودند و در مشکلات سیاسی و اجتماعی و فراز و نشیبهای زندگی همکار هم بودند. چگونگی برخورد با اصحاب، توجه به نیازها و خواستههای آنان و تلاش در رفع مشکلات آنها در سیره معصومین(ع) الگویی نیکو برای همگان است تا در روش برقراری ارتباط با دوستان و آشنایان از آن بهره گیرند. سیره معصومین(ع) با اصحاب و یاران برای متولیان امور جامعه درسهای فراوانی دارد که در برخورد با همکاران، بسیار ثمربخش خواهد بود.
معنای واژه اصحاب
واژه اصحاب، جمع «صاحب» در لغت به معنی یار، معاشر، همراه، همنشین، مالک و امثال آن آمده است[۱]. منظور از اصحاب آن دسته از افرادی هستند که در ارتباط مستقیم با پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بودند و از نزدیک با ایشان حشر و نشر داشته و مدت قابل توجهی همره آنان بودهاند[۲].
رفتار صمیمی با اصحاب
معصومین(ع) رفتاری ساده و بدون تشریفات با یاران خود داشتند؛ کنار هم مینشستند، با هم گفتوگو میکردند، در یک سفره غذا میخوردند، به اصحاب سر میزدند و تعالیم دینی را به آنان ارائه میدادند. ابوذر غفاری درباره سیره پیامبر اسلام(ص) میگوید: رسول خدا(ص) مانند یکی از اصحاب میان آنان مینشست؛ به گونهای که هرگاه بیگانهای وارد میشد، نمیشناخت کدام پیامبر(ص) است سؤال میکرد[۳]. این رفتار، نشان دهنده صمیمیت و سادهزیستی پیامبر(ص) است که مانند یکی از اصحاب با آنها رفتار میکرد[۴].
موعظه اصحاب
پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) همیشه اصحاب را به اخلاق و رفتار نیکو با مردم دعوت میکردند و شیوه برخورد درست با مردم را به آنها یاد میدادند. کمیل بن زیاد نخعی میگوید: همراه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) در مسجد کوفه بودم. نماز عشا را که به جای آوردیم، دستم را گرفت تا اینکه از مسجد بیرون آمدیم و آنقدر رفتیم تا به پشت کوفه رسیدیم. تا این هنگام حتی کلمهای با من سخن نگفت. هنگامی که وارد بیابان شد، آهی کشید و فرمود: «ای کمیل! این دلها چون ظروفاند و بهترین آنها پر ظرفیتترین آنهاست. آنچه را میگویم از من به یاد بسپار. مردم سه دستهاند: عالم ربانی، آموزنده در مسیر رستگاری و مگسان فرومایه که در پی هر صدایی روانند و با هر بادی به سویی میگرایند، به نور دانش روشنی نمیگیرند و به بنیادی استوار، پناه نمیجویند»[۵].[۶]
کوشش برای حل مشکلات اصحاب
هرگاه صحابه دچار گرفتاری میشدند، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به سراغ آنها میرفتند و از ایشان حمایت میکردند. جابر بن عبدالله انصاری روایت میکند که در یکی از جنگها، شترم از رفتن بازماند تا رسول خدا(ص) به من رسید و شترم را به رفتن واداشت و با هم حرکت کردیم. در بین راه پیامبر(ص) از زندگیام پرسید، در پاسخ عرض کردم: به تازگی ازدواج کردهام، پدرم نیز از دنیا رفته که وامی بر عهده دارد. هفت خواهر را نیز سرپرستی میکنم. آن حضرت فرمود: در مدینه نزد من بیا. پس از ورود به مدینه به محضرش شرفیاب شدم. آن حضرت بهای شترم را پرداخت و مقداری طلا نیز برای خرج زندگی خود و خواهرانم عطا فرمود. هنگام چیدن خرما نیز تشریف آورد و وام پدرم را ادا کرد و به اندازه خرج زندگی، برایمان گذاشت[۷].[۸]
تلاش برای رفع نیاز اصحاب
سیره معصومین(ع) همیشه بر دستگیری نیازمندان و به ویژه اصحاب بوده است. هر گاه اصحاب نیاز مالی پیدا میکردند، خدمت آن بزرگواران میرسیدند و کمکهای لازم را دریافت مینمودند. «مفضل بن قیس بن رمانه» میگوید: نزد ابی عبدالله(ع) رفتم از روزگار و بعضی مشکلات زندگی نزد آن حضرت شکایت بردم. و از او التماس دعا کردم. به کنیز فرمود: کیسهای را که ابوجعفر برای ما فرستاد، بیار. کسیه را حاضر کرد. آنگاه فرمود: در این کیسه چهارصد دینار است؛ با آن روزگارت را اداره کن. عرض کردم: فدایت شوم، منظور کمک نداشتم، بلکه خواستم برایم دعا کنید. فرمود: دعا را هیچگاه ترک نکن[۹].
صفوان جمال روایت کرده است: نزد امام صادق(ع) حضور داشتم که مردی از اهالی مکه وارد شد و از آن حضرت تقاضا کرد که در کرایه وسیله سفر به او کمک کند. چون این کار به حرفه من مربوط میشد، امام فرمود: برخیز و برادرت را یاری کن. عرض کردم: جانم فدایت! آماده همکاری هستم. با او رفتم و خداوند وسیله را مهیا ساخت. دوباره به منزل امام برگشتم. پرسید: چه کردی؟ پاسخ دادم: نیازش برطرف شد. آنگاه فرمود: «أَمَا إِنَّكَ أَنْ تُعِينَ أَخَاكَ الْمُسْلِمَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ طَوَافِ أُسْبُوعٍ بِالْبَيْتِ مُبْتَدِئاً»[۱۰]؛ «این کار از هفت بار طواف کعبه نزد من برتر است»[۱۱].
رعایت عدالت میان اصحاب
عدالت خواسته هر انسان است و هر انسانی انتظار دارد که به او ظلم نشود. معصومین(ع) مجریان عدالت در جامعه بودند. آنان نه تنها در امور مهم زندگی اجتماعی، در نشستهای عمومی با یاران و گفتوگوی با آنان که حتی در نگاه کردن به آنها نیز عدالت را رعایت میکردند. جمیل بن دراج از امام صادق(ع) نقل کرده است: «پیامبر(ص) نگاهش را بین اصحاب تقسیم مینمود و به طور مساوی به همه نگاه میکرد»[۱۲].[۱۳]
توجه به مسائل خانوادگی اصحاب
گاه اختلاف خانوادگی برای اصحاب پیش میآمد و خدمت پیامبر(ص) میرسیدند تا از آن حضرت، راهنمایی بخواهند، پیامبر(ص) همواره به سازگاری با همسر و رعایت تقوای الهی توصیه میکرد؛ چنان که درباره زید بن حارثه نقل شده است که بارها نزد رسول خدا(ص) آمد و از همسرش، زینب شکایت کرد و هر بار پیامبر(ص) به او میفرمود: تقوا پیشه کن و با همسر خود بساز[۱۴]. زندگی خانوادگی جز با سازش و گذشت دوام نمیآورد. برای استمرار زندگی زناشویی زن و شوهر باید با هم بسازند و خطاهای یکدیگر را نادیده انگارند و با سعه صدر برخورد نمایند. پیامبر(ص) نیز بر همین اساس، همواره زید بن حارثه را به سازگاری و خوشرفتاری با همسرش دعوت میکرد و به او میفرمود: «با همسرت زینب بساز تا مبادا زندگیات از هم بپاشد»[۱۵].
ایجاد وحدت میان اصحاب
یکی از کارهای مهم پیامبر(ص) در مدینه، ایجاد اخوت و برادری میان اصحاب و به خصوص دو طایفه اوس و خزرج و مهاجر و انصار بود. علی بن ابراهیم در تفسیرش آورده است: رسول خدا(ص) میان اصحاب، ایجاد اخوت کرد. از آن پس اگر یکی از اصحاب در جنگ شرکت میکرد، کلید خانهاش را به برادر دینی خود میداد و میفرمود: هر چه میخواهی بردار و استفاده کن. اما اصحاب چون به آن کار عادت نکرده بودند، حاضر به استفاده از خانه برادرشان نبودند تا آنجا که غذای موجود در خانه، فاسد میشد. آنگاه آیه نازل شد و خداوند فرمود: عیبی بر شما نیست در این که دسته جمعی غذا بخورید یا به صورت پراکنده و تنهایی. شیخ حر عاملی در تفسیر این آیه میگوید: وقتی کلید در اختیار داشتید، چه صاحب خانه حاضر باشد یا نباشد، میتوانید از خوراکیهای موجود استفاده کنید[۱۶].[۱۷]
عزتبخشی به اصحاب
امام صادق(ع) فرمود: یکی از اصحاب پیامبر(ص) دچار تنگنای مالی شدیدی شد. نزد پیامبر(ص) رفت تا از او کمک بخواهد؛ اما پیش از ابراز نیاز، رسول خدا(ص) فرمود: «هر کس از ما چیزی بخواهد، عطا خواهیم کرد ولی اگر عزت نفس پیشه کند، خدا بینیازش میسازد»[۱۸]. آن مرد خود را مخاطب پیامبر(ص) احساس کرد و نیازش را ابراز نکرد. روز دوم و سوم نیز این اتفاق تکرار شد. برخورد پیامبر(ص) او را به فکر کسب و کار انداخت و با قرض کردن تیشهای به هیزمشکنی مشغول شد و کمکم زندگیاش را سروسامان داد. روزی حضور پیامبر(ص) آمد و داستان خود را تعریف کرد. حضرت نیز سخن آن روز خود را تکرار کرد[۱۹].
زمینهسازی ازدواج اصحاب
روزی مقداد با عبدالرحمان بن عوف، کنار هم نشسته بودند. عبدالرحمان گفت: ای مقداد! چرا ازدواج نمیکنی؟ مقداد پاسخ داد: تو دختر خود را به عقد من درآور. عبدالرحمان غضبناک شد و با او خشونت و درشتی کرد. سپس شکایت او را نزد پیامبر(ص) برد. حضرت فرمود: ای مقداد! نگران نباش، من خودم به تو میدهم. آنگاه دختر عموی خود، «ضباعه»، دختر زبیر بن عبدالمطلب را به ازدواج او درآورد[۲۰]. امام صادق(ع) فرمود: «رسول خدا(ص) ضباعه دختر زبیر بن عبدالمطلب را به عقد مقداد اسود درآورد»[۲۱].[۲۲]
مشورت با اصحاب
مشورت، انسان را در یافتن راه مناسب کمک میکند و در موفقیت انسان مؤثر است. سیره معصومین(ع) همواره بر مشورت و نظرخواهی از اصحاب و همراهان بوده است؛ همانگونه که پیامبر اسلام(ص) در برخی از جنگها مانند جنگ احد، خندق، بنیقریظه و بنینضیر با اصحاب مشورت کرد و سپس تصمیم گرفت[۲۳]. پس از فتح مکه، قبل از آنکه سپاهیان اسلام وارد شهر شوند، خبر آوردند که ابوسفیان تقاضای ملاقات با رسول خدا(ص) را دارد. پیامبر(ص) اصحاب و اطرافیان نزدیک را جمع کرد و با آنها پیرامون این ملاقات به مشورت و گفتوگو پرداخت[۲۴].[۲۵]
عیادت از اصحاب
رسول خدا(ص) از سلمان فارسی عیادت کرد و هنگام برخاستن به او فرمود: «ای سلمان! خداوند بیماری را از تو بردارد و گناهان تو را ببخشد، دین تو را حفظ کند و جسم تو را تا پایان عمر سالم نگه دارد»[۲۶]. صعصعة بن صوحان میگوید: امیرالمؤمنین(ع) از من عیادت کرد و به من فرمود: «توجه داشته باش، نباید عیادتم را مایه فخر و مباهات بر قومت قرار دهی و اگر طایفهات را بر امری متحد دیدی، نباید از آن خارج گردی؛ چراکه هیچ کس از قومش بینیاز نیست و هرگاه فردی از طایفه خود کنار گیرد، دیگران از آن سوء استفاده میکنند و به اختلاف میان آنها دامن میزنند»[۲۷].[۲۸]
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ بزرگ جامع نوین (ترجمه المنجد)، ج۱، واژه «صحبه»، ص۱۰۲۸.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۸۳.
- ↑ سنن النبی(ص)، الملحقات فی معاشرته، ص۱۲۹.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۸۴.
- ↑ «يَا كُمَيْلُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا احْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ: النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ»؛ تحف العقول، ص۱۸۹.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۸۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۶، ص۱۳۳.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۸۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۷، ص۳۴.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۱۵۸.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۸۷.
- ↑ «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ فَيَنْظُرُ إِلَى ذَا وَ يَنْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِيَّةِ»؛ سنن النبی(ص)، ص١٠١.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۸۹.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۲۲۷.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۹۰.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۵۳۱.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۹۰.
- ↑ «مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَيْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَى أَغْنَاهُ اللَّهُ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۱۲.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۹۱.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۱۹۷.
- ↑ «إن رسول الله(ص) زوج المقداد بن الاسود ضباعة إبنة الزبير ابن عبد المطلب»؛ وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۴۵.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۹۳.
- ↑ مغازی، ج۲، ص۳۵۸.
- ↑ شورا در قرآن و حدیث، به نقل از صحیح مسلم، ج۵، ص۱۷۰.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۹۴.
- ↑ «يَا سَلْمَانُ كَشَفَ اللَّهُ ضُرَّكَ وَ غَفَرَ ذَنْبَكَ وَ حَفِظَكَ فِي دِينِكَ وَ بَدَنِكَ إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِكَ»؛ مکارم الاخلاق، ص۳۴۶.
- ↑ «انْظُرْ فَلَا تَجْعَلَنَّ عِيَادَتِي إِيَّاكَ فَخْراً عَلَى قَوْمِكَ وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ فِي أَمْرٍ فَلَا تَخْرُجْ مِنْهُ فَإِنَّهُ لَيْسَ بِالرَّجُلِ غِنًى عَنْ قَوْمِهِ إِذَا خَلَعَ مِنْهُمْ يَداً وَاحِدَةً يَخْلَعُونَ مِنْهُ أَيْدِيَ كَثِيرَةٍ»؛ بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۴۸.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۹۵.