|
|
(۱۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{خرد}} | | {{مدخل مرتبط |
| {{امامت}}
| | | موضوع مرتبط = حجت |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | عنوان مدخل = |
| : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div>
| | | مداخل مرتبط = [[حجت الهی در حدیث]] - [[حجت الهی در کلام اسلامی]] - [[حجت الهی در معارف مهدویت]] |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| | | پرسش مرتبط = |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حجت الهی در قرآن]] | [[حجت الهی در حدیث]] | [[حجت الهی در کلام اسلامی]] | [[حجت الهی در عرفان اسلامی]] | [[حجت الهی بودن امام]]</div>
| | }} |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| |
| : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[حجت الهی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| |
|
| |
|
| ==حجتشناسی==
| | '''حجّت''' بهمعنای [[برهان]] و [[دلیل]] در اصطلاح [[قرآنی]] چیزی است که از سوی [[خداوند]]، معیار و [[میزان]] [[درستی]] حرفها و عملها قرار داده شده تا [[مردم]] به آن رجوع کنند و از آن [[تبعیت]] نمایند. در مباحث [[دینی]] به [[پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} مانند [[امام زمان]] {{ع}} اطلاق [[حجت]] شده است، به دلیل آنکه وسیلۀ [[اتمام حجت]] از طرف خداوند هستند. |
| *حجّت، یعنی آنچه به آن استدلال و احتجاج میشود، برای اثبات یا ردّ چیزی، دلیل و برهان. پیامبران و [[امامان]] از سوی خداوند به عنوان حجت قرار داده شدهاند. در اذان نیز به حجّت بودن [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} و[[امامان]] دیگر گواهی میدهیم. خداوند برای آنکه بندگان، او را بشناسند و با دین او آشنا شوند و راه زندگی براساس معیارهای الهی را بشناسند، حجتهایی نهان یا آشکار قرار داده است. حجّت نهان و باطنی عقل است، حجت آشکار، [[انبیا]] و اوصیای پیامبرانند. به فرمودۀ [[امام کاظم]]{{ع}}: {{عربی|"إنّ للّه علی النّاس حجّتین: حجّة ظاهرة و حجّة باطنة، فأمّا الظاهرة فالرّسل و الأنبیاء و الأئمّة علیهم السّلام و أمّا الباطنة فالعقول"}}<ref> اصول کافی، ج ۱ ص ۱۶، تحف العقول، ص ۳۸۶</ref> در حدیث دیگری [[امام صادق]]{{ع}}، [[پیامبر]] را حجت خدا بر مردم و عقل را حجت خدا میان بندگان و پروردگار معرفی کرده است: {{عربی|حجّة اللّه علی العباد النّبیّ و الحجّة فیما بین العباد و بین اللّه العقل}}.<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۲۵ ح ۲۲</ref> عقیده و عمل کسی نزد پروردگار قبول میشود که دارای حجت باشد و معتقدات و اعمالش متّکی به حجت شرعی و الهی باشد. ازاینرو شناخت حجّتهای الهی برای مشروعیّت و حجّت بخشیدن به باورها، رفتارها، مواضع و عملکردها ضروری است. در دعای عصر غیبت، از خداوند میخواهیم که خودش را به ما بشناساند وگرنه پیامبرش را نمیشناسیم، پیامبرش را بشناساند وگرنه حجّتش را نمیشناسیم، حجّتش را بشناساند وگرنه از دین به در خواهیم شد: {{عربی|أللّهمّ عرّفنی نفسک... أللّهمّ عرّفنی حجّتک، فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی}}.<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۳۳۷ ح ۵</ref> بحث حجتشناسی، همان بحث امامشناسی است، شناخت خود [[امامان]]، کلام و امر و نهی آنان، سیره و زندگیشان، مواعظ و هدایتهایشان، شأن و مقامشان، عقیده به [[علم]] و [[عصمت]] و برتریشان، تسلیم بودن در برابرشان، پرهیز از مخالفت با ایشان، شناخت حقّی که بر ما دارند، وظایفی که ما نسبت به آنان داریم،<ref>اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۳۵۷ تا ۳۹۵</ref> ویژگیهای [[ائمه]]{{عم}}، ضرورت وجود حجّت در عالم، ضرورت عقیده به حجّت الهی و تبعیّت از او، اثبات امامتشان با ادلّۀ خاصّ و... همۀ اینها از سرفصلهای حجتشناسی در منطق [[شیعه]] است. مرحوم کلینی بخش عمدۀ جلد اوّل کتاب اصول کافی را به مباحث [[امامت]] اختصاص داده و نام آنها را "کتاب الحجّة" نهاده و صدها حدیث در این باب آورده است.<ref>همچنین کتاب بحار الأنوار، ج ۲۳ بحث از امامت و حجّت و ویژگیهای حجج الهی است</ref> زمین خدا خالی از حجّت نمیماند و حجت خدا با وجود امام، بر مردم تمام میشود و اگر در زمین جز دو نفر باقی نمانند، یکی حجت بر دیگری است.<ref>عنوان سه باب از بابهای کتاب الحجّة در اصول کافی (ج ۱ ص ۱۷۷ و ۱۷۹) </ref> شناخت [[امام]] و حجّت الهی و تعبّد و طاعت در برابر او شرط ایمان و [[اسلام]] است. با عبارتهای مختلف این حقیقت از زبان [[پیامبر]] و [[امامان]] روایت شده که هرکس بمیرد ولی امام زمان خود را نشناسد، یا امامی نداشته باشد، یا در [[اطاعت]] امامی نباشد، مرگ او مرگ جاهلیّت است. از جمله کلام نبوی که فرمود: {{عربی|من مات و لیس له إمام فمیتته میتة جاهلیّة}}.<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۳۷۶ ح ۲</ref> در دعای [[توسل]]، تکتک چهارده [[معصوم]] را با عنوان {{عربی|یا حجّة اللّه علی خلقه}} یاد میکنیم، در دعای افتتاح، برای [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} تعبیر {{عربی|و حجّتک علی خلقک}} به کار رفته و در زیارت جامعۀ کبیره نیز از [[ائمه]] معصومین {{عم}} با تعبیر {{عربی|و حجج اللّه علی أهل الدّنیا و الآخرة}} و {{عربی|حججا علی بریّته}} یاد شده است و از آنجا که برای یک مؤمن مکتبی، معیار در عمل و اندیشه، جنگ و صلح، فصل و وصل، [[برائت]] و [[ولایت]]، دوستی و دشمنی، همان حجت الهی است، پس باید حجت را شناخت و خود را با او تطبیق داد، نه جلو افتاد، نه عقب ماند، نه نافرمانی کرد، نه کوتاهی نمود، نه در کار او چونوچرا کرد. أئمّه، به دلیل صدق و تقوا و [[علم]] و عصمتشان و به سبب حجّت بودنشان، کلام عادی آنان حکم برهان دارد و از آن نباید دلیل خواست، چراکه خودشان دلیل و حجّتاند. ازاینرو در همان زیارت جامعه خطاب به این حجتهای الهی میگوییم: {{عربی|فالرّاغب عنکم مارق، و اللاّزم لکم لاحق، و المقصّر فی حقّکم زاهق و الحقّ معکم و فیکم و منکم و إلیکم و أنتم أهله و معدنه و میراث النّبوّة عندکم و إیاب الخلق إلیکم و حسابهم علیکم و فصل الخطاب عندکم...}} آنچه در [[غدیر خم]] اتّفاق افتاد، معرفی و تعیین حجت از سوی [[پیامبر]] و به امر خدا بود، تا مردم حجت الهی را بشناسند و پس از [[پیامبر]] از او اطاعت کنند. در روز غدیر، با خطبۀ [[پیامبر]] حجّت بر همگان تمام شد. ازاینرو [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} و [[ائمه]] و اصحاب وفادار و علمای دین و هرشیعۀ علوی، به حادثۀ غدیر که حجت الهی بود، "احتجاج" میکردند و آن را روشنترین دلیل بر [[امامت]] [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} میدانستند. امروز نیز حرکت در "خطّ اهل بیت" و عمل به "مذهب أئمّۀ معصوم" و پیروی از "عترت"، موجب میشود که انسان در دینداری "حجّت" داشته باشد، چون خداوند اطاعت از اینان را به عنوان "[[اولی الأمر]]" واجب ساخته و از آن سؤال خواهد کرد. در عصر غیبت [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} نیز، فقهای [[شیعه]] حجتهای تعیینشده از سوی آن حضرت و محور و معیار درستی عمل در احکام دینند. امام زمان که خود حجّت خداست، برای عصر غیبت، فقها را حجت خویش بر مردم معرفی کرده است: {{عربی|و امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة أحادیثنا، فإنّهم حجّتی علیکم و أنا حجّة اللّه}}<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۸ ص ۱۰۱</ref> [[قرآن]]، حجّت دیگر خداوند بر مردم است و معیار و محور سنجش و ردّ و قبول آنچه به نام دین گفته میشود. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} نیز قرآن را حجت خدا میداند: {{عربی|فالقرآن آمر زاجر و صامت ناطق، حجّة اللّه علی خلقه}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳</ref> قرآن، فرماندهنده و بازدارنده است و ساکت گویاست، حجت خدا بر بندگان اوست. احتجاجاتی که [[ائمه]] معصومین و اصحاب و علما و متکلمین [[شیعه]] داشتند و با تکیه بر حجّتهای قوی و انکارناپذیر، حقانیت تشیّع و راه [[اهل بیت]] را ثابت کردهاند، از محورهای دیگر بحث از "حجتشناسی" است و رجوع به اینگونه احتجاجات، حجت شیعه را قویتر میسازد.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص:۲۰۱.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==حجت ادبیات [[شیعه]]== | | == معناشناسی == |
| *در ادبیات گفتاری و نوشتاری [[شیعه]]، حجت دو مفهوم وصفی همسنگ دارد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص:۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>:
| | حجّت در لغت بهمعنای برهان و دلیلی است که با آن مدّعا اثبات شده و حریف را قانع یا دفع میکنند<ref> لسانالعرب، ج۳، ص۵۲، تاجالعروس، ج۳، ص۳۱۴، حجج.</ref> و در اصطلاح اصول فقه، دلیلی است که واسطه اثبات احکام شرعی باشد<ref> فرائدالاصول، ج۱، ص۵۱؛ اصولالفقه، ج۲، ص۱۲.</ref> و در اصطلاح [[قرآنی]] هر آن چیزی است که از سوی [[خداوند]]، معیار و [[میزان]] درستی حرفها و عملها قرار داده شده تا [[مردم]] به آن رجوع کنند و از آن [[تبعیت]] نمایند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۸۲.</ref>. |
| #مفهومی وصفی و عام که درباره هر [[دلیل]] و [[برهان]] الهی چون [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} یا [[عقل]] به کار برده میشود و این [[دلیل]] همواره در زمین بر [[انسان]] آشکار است؛ ازاین رو در روایت [[امام کاظم]]{{ع}} آمده است که فرمود: [[خداوند]] سبحانه و تعالی را بر [[مردم]] دو حجّت است: یکی ظاهر که آن عبارت است از [[پیامبران]] و [[رهبران دینی]] و دیگری باطن که آن [[عقول]] [[مردم]] است<ref> {{عربی|" إِنَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ {{عم}} وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ "}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵</ref>. [[پیامبران]] و [[اوصیا|اوصیای]] آنان{{عم}} به این [[دلیل]] حجّت نامیده شدهاند که [[خداوند]] سبحانه و تعالی به وجود ایشان، بر بندگان خود [[احتجاج]] کند. آنان همچنین دلیل بر وجود [[خدا]] هستند و گفتار و کردارشان [[دلیل]] بر [[نیاز مردم به قانون آسمانی]] است. بر اساس [[روایات]] فراوانی، زمین هرگز از حجّت خالی نیست؛ چنان که از [[امام رضا]]{{ع}} پرسیده شد: آیا زمین از حجّت خالی میماند؟ حضرت فرمود: "اگر زمین از حجّت خالی باشد، اهلش را فرو میبرد"<ref> {{عربی|" لَوْ بَقِيَتْ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ"}}، شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۹۸</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص:۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>.
| |
| #مفهوم وصفی خاصی که از نگاه [[شیعه]]، [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} آخرین حجّت الهی است؛ ازاین رو به [[امام مهدی|حجة بن الحسن العسکری]]{{ع}} شهرت دارد<ref> محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۶ و ج ۹۷، ص ۳۴۳</ref>. [[داود بن قاسم]] گوید: از [[امام دهم]]{{ع}} شنیدم که فرمود: "جانشین من، پسرم حسن است. شما نسبت به جانشین پس از جانشین من چه حالی خواهید داشت؟ عرض کردم: خداوند سبحانه و تعالی مرا قربانت کند؛ چرا؟ فرمود: برای آن که شخص او را نمیتوانید ببینید و ذکر او به نام مخصوصش روا نیست. عرض کردم: پس چطور او را یاد کنیم؟ فرمود: بگویید حجّت از خاندان [[پیامبر|محمد]]{{صل}}"<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۲۰۲، ح ۱۶۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱۳</ref>. در بیشتر روایات، این لقب به صورت الحجّة من آل محمّد به کار رفته است<ref>ر.ک: شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۴۸</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص:۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==ادعای ناسازگاری حجت الهیانگاری [[امامان]] با [[خاتمیت]]== | | == [[حجت الهی بودن امام]] == |
| *برخی مدعیاند که [[خاتمیت]]، پایان و [[خاتمیت]] حجیّت، قداست و پذیرش بدون مطالبه دلیل است؛ چراکه آنها جزء مختصات [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} بودند و با [[رحلت]] آن حضرتَ، دیگر ما به [[انسان|انسانی]] قائل نیستیم که قول و فعلش برای ما [[حجت]] و شخصیّت حقوقی داشته باشد که دارای قداست و موجوب تعبد و التزام به آن بدون مطالبه دلیل واجب میباشد، برای اینکه [[حجیت]] ذاتی شخصیّتهای دینی به [[پیامبران]] اختصاص داشته و در آیین [[اسلام]] تنها [[حضرت محمد]]{{صل}} از آن بهرهمند بود. براین اساس، [[جایگاه]] خاصی که [[شیعه]] بر امامان{{ع}} می-دهد و آنان را دارای [[مقام]] قدسی و حجت الهی وصف میکند، با اصل [[خاتمیت]] تعارض دارد، یکی از به اصطلاح روشنفکران مسلمان در این وادی در جاهای متعدد حکمفرمایی کرده و نظریه فوق را نوعی "غلو" شمرده است: آنچه ذاتی [[اسلام]] استَ، شخصیّت [[پیامبر]] و تجربه باطنی و اوامر و نواهی ناشی از آن تجارب است که با [[رحلت]] ایشان خاتمه میپذیرد و هرچه پس از آن میآید باید چنان [[تفسیر]] شود که با این اصل اصیل و رکن رکین منافات پیدا نکند. [[غالیان]] بسیار بودهاند چه آنان که اولیا [[خدا]] را رتبهای خدایی دادهاند و چه آنان که آنان را در مرتبه [[پیامبر]] نشاندهاند <ref>[[عبدالکریم سروش|سروش، عبدالکریم]]، [[بسط تجربه نبوی (کتاب)|بسط تجربه نبوی]]، ص ۱۴۴.</ref>. البته پیش از او برخی دگراندیشان [[شیعی]] اشکال فوق را مطرح کرده بودند <ref>ابوالفضل برقعی سه دهه پیش با اشاره به دعای عدیله « اقوالهم حجة» نوشته است: «آیا [[جعل]] [[حجت]] به دست شما دعاسازان است یا [[حجت]] الهی را [[خدا]] باید [[حجت]] قرار دهد - [[خدا]] کجا گفته اقوال [[ائمه]] [[حجت]] است تا شما هر خرافاتی به نام [[ائمه]] و قول ایشان [[جعل]] کنید!»، ( تضاد با مفاتیح، صص ۲۴و۲۵) - وی آنگاه به ظاهر یک آیه و فرازی ار [[نهج البلاغه]] استناد میکند که شرح آن در صفحات آینده خواهد آمد.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص:۱۵۸ - ۱۷۴.</ref>.
| | هر یک از [[امامان معصوم]] {{عم}}، [[حجّت الهی]] بر مردماند که [[خداوند]] بهواسطۀ وجود ایشان بر [[بندگان]] خود [[احتجاج]] میکند. [[حجّت]]، یکی از لقبهای [[امام دوازدهم]] [[حضرت مهدی]] است، [[حجة بن الحسن]]. در کتابهای [[اعتقادی]]، مباحث مربوط به [[نبوت]] و [[امامت]]، تحت عنوان "[[شناخت]] [[حجت]]" مطرح میشود و [[حجّتشناسی]] از شناختهای ضروری و مهم است. در عصر [[غیبت امام عصر]]، فقهای [[دین]] از سوی آن [[حضرت]]، [[حجت]] بر [[مردم]] در مسائل [[دینی]] قرار داده شدهاند و فتوای آنان برای [[مردم]] "[[حجّت]] شرعی" در عمل به [[احکام]] است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۸۲؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۱-۲۲۳؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۲۶۸.</ref>. |
| * شبهه ناسازگاری [[حجیت]] انگاری [[امامان]] با [[خاتمیت]] در دو نکته ذیل قابل تحلیل است:
| |
| #'''ناسازگاری با شخصیّت حقوقی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}:'''[[پیامبر اسلام]] از سوی [[خداوند]] دارای یک شخصیّت حقوقی بود که مهمترین مولفه آن خصلت "[[ولایت]]" است که لازمه آن، [[حق تشریع]] احکام، خطابات آمرانه، پذیرفتن حکم وی بدون مطالبه دلیل وتعدی و [[حجیت]] تجربه دینی وی در سایر افراد میباشد. یکی از به اصطلاح روشنفکران مسلمان در اینباره میگوید: این عنصر "عنصر مقوم شخصیّت حقوقی پیامبر" [[ولایت]] است، [[ولایت]] به معنای این است که شخصیّت شخص سخنگو [[حجت]] سخن وفرمان او باشد و این همان چیزی است که به [[خاتمیت]] مطلقاً ختم شده است - ما اینک سخن هیچکس را نمیپذیریم مگر اینکه دلیلی بیاورد یا به قانونی استناد کند. امّا [[پیامبران]] چنین نبودند؛ آنان خود پشتوانه سخن و فرمان خود بودند، [[حجت]] سرخود بودند... تجربه دینی آنان متعدی بود نه لازم، حکمش دیگران را هم شامل میشد، تکلیف آوردند، و [[عمل]] آفریناند <ref>[[عبدالکریم سروش|سروش، عبدالکریم]]، [[بسط تجربه نبوی (کتاب)|بسط تجربه نبوی]]، صص ۱۳۳،۱۳۲.</ref>. وی تصریح میکند با [[رحلت پیامبر]]اسلام، اعتبار حجت الهی نیز پایان یافته است و این شامل اقوال [[امامان]] نیز میشود: پس از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دیگر هیچکس ظهور نخواهد کرد که شخصیّتش به لحاظ دینی ضامن صحت سخن و حسن رفتارش باشد و برای دیگران تکلیف دینی بیاورد<ref>[[عبدالکریم سروش|سروش، عبدالکریم]]، [[بسط تجربه نبوی (کتاب)|بسط تجربه نبوی]]، ص:۱۳۴.</ref>.
| |
| #'''عدم [[حجیت]] [[روایات]] [[ائمه]]{{ع}}:'''لازمه انحصار شخصیّت حقوقی و دینی به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، نفی [[حجیت]] به صورت مطلق از دیگران، وبه صورت خاص از [[امامان]] در حوزه دین، و [[تفسیر]] آن از طریق [[روایات]] است؛ چراکه در زعم مدعی تئوری فوق [[حجت]] انگاری کلام و [[تفسیر]] [[امامان]] با [[خاتمیت]] ناسازگار است. یکی از به اصطلاح روشنفکران مسلمان در اینباره میگوید: پس از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} دیگر هیچکس ظهور نخواهد کرد که شخصیّت به لحاظ دینی ضامن صحت سخن و حسن رفتارش باشد و برای دیگران تکلیف دینی بیاورد<ref>[[عبدالکریم سروش|سروش، عبدالکریم]]، [[بسط تجربه نبوی (کتاب)|بسط تجربه نبوی]]، ص:۱۳۳.</ref> ... [[تفسیر]] کلمات [[خدا]] و [[پیامبر]] هم نمیتواند شخصی و متکی به شخصیّتها باشد، آنهم باید دسته جمعی و مستدل باشد<ref>[[عبدالکریم سروش|سروش، عبدالکریم]]، [[بسط تجربه نبوی (کتاب)|بسط تجربه نبوی]]، ص:۱۳۴.</ref>
| |
| * یکی از به اصطلاح روشنفکران مسلمان از [[خاتمیت]] حجت الهی به مقوله [[معرفت]] و [[تفسیر]] متن دینی تعدی میکند و لازمه [[خاتمیت]] را ختم [[حجیت]] [[تفسیر]] متون دینی و به عبارتی جزمی نبودن [[معرفت دینی]] [[تفسیر]] میکند:هیچ کلام و متن دینی را هم نمیتوان چنان [[تفسیر]] کرد که حق [[ولایت]] بدین معنی را به کسی بدهد این عین تناقض است که [[رسول]] خاتم به کسی یا کسانی حقوقی را ببخشند که ناقض [[خاتمیت]] باشد<ref>[[عبدالکریم سروش|سروش، عبدالکریم]]، [[بسط تجربه نبوی (کتاب)|بسط تجربه نبوی]]، ص:۱۳۵.</ref>
| |
| * پیام [[خاتمیت]] این است که هیچ فهمی از [[دین]] را [[فهم]] خاتم ندانیم و ار این طریق، راه این دریا را دریاهای دیگر بگشاییم و به بسط تجربه [[نبوی]] مجال بدهیم<ref>[[عبدالکریم سروش|سروش، عبدالکریم]]، [[بسط تجربه نبوی (کتاب)|بسط تجربه نبوی]]، ص:۱۵۹.</ref>
| |
| * خاتمالنبیین آمده است، اما خاتمالشارحین نیامده است. و سخن هیچکس در مقام شرح و [[تفسیر]] در [[رتبه]] [[وحی]] نمینشیند، لذا اگر چه [[دین]] خاتم داریم، اما [[فهم]] خاتم نداریم و گرچه [[دین]] کامل داریم ( که مدعای درون [[دین]] است و به تبع تصدیق نبی، تصدیق میشود) امّا [[معرفت دینی]] کامل نداریم<ref>[[عبدالکریم سروش|سروش، عبدالکریم]]، [[بسط تجربه نبوی (کتاب)|بسط تجربه نبوی]]، ص:۱۴۸.</ref>
| |
| * او تصریح میکند که ما تنها در کلام [[نبوی]] دنبال دلیل نمیگردیم، امّا در کلام غیر [[پیامبر]] حتّی [[حضرت علی]]{{ع}} نیز باید ملاک پذیرش آن دلیل باشد وگرنه صرف شخصیّت صاحب سخن، حجّتآور نخواهد بود:اگر دلیل قانعکننده باشد، مدّعا را میپذیریم و اگر نباشد، دیگر مهمّ نیست که استدلالکنندهٔ [[امام علی|علی]]{{ع}} باشد یا دیگری از این پس دلیل پشتوانه سخن است نه گوینده صاحب کرامت آن<ref>[[عبدالکریم سروش|سروش، عبدالکریم]]، [[بسط تجربه نبوی (کتاب)|بسط تجربه نبوی]]، ص:۱۳۵.</ref>. همو در آخرین موضعگیریاش نیز [[حجیت]] قول [[امامان]] را با [[خاتمیت]] ناسازگار توصیف میکند <ref>پاسخ اوّل به بهمنپور، اوّل شهریور ۸۴، سایت بازتاب و سروش.</ref>
| |
|
| |
|
| ===نقد و بررسی=== | | == حجت الهی بودن محمد و آل محمد == |
| * در تحلیل و نقد ادّعای فوق نکات ذیل در خور تأمّل است:
| | در ادبیات گفتاری و نوشتاری [[شیعه]]، حجت دو مفهوم وصفی همسنگ دارد: |
| # '''ادعای بدون دلیل:''' چنانکه در پاسخ تو هم ناسازگاری [[عصمت]] با اصل [[خاتمیت]] ذکر شد، [[عصمت]] در آن بحث و مفترض الطاعه و [[حجت]] با اصل [[نبوت]] و [[خاتمیت]] منافات ندارد. به دیگر سخن، مدّعی تنافی نخست باید ادّعای خود یعنی تنافی [[واجب الاطاعة]] و [[حجت]] بودن [[امام]]{{ع}} با [[نبوت]] و اصل [[خاتمیت]] را ثابت کند؛ در حالیکه به صرف ادّعا بسنده نموده است. افزون بر این ما در نکات بعدی عکس ادّعای فوق را ثابت خواهیم کرد. | | # مفهومی وصفی عام که درباره هر [[دلیل]] و برهان الهی چون [[پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} یا [[عقل]] به کار برده میشود و این [[دلیل]] همواره در زمین بر [[انسان]] آشکار است؛ ازاین رو در روایت [[امام کاظم]] {{ع}} آمده است که فرمود: [[خداوند]] سبحانه و تعالی را بر [[مردم]] دو حجّت است: یکی ظاهر که آن عبارت است از [[پیامبران]] و [[رهبران دینی]] و دیگری باطن که آن [[عقول]] [[مردم]] است<ref>{{عربی|" إِنَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ {{عم}} وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ "}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵</ref>. |
| # '''[[حجت]] و مفترض الطّاعه لازمهٔ [[عصمت]]:''' پیشتر [[عصمت]] امامان{{ع}} با ادلّهٔ عقلی و نقلی ثابت شد، حال به این نکته اشاره میکنیم که با وجود [[امام]] و شخص [[معصوم]] در [[جامعه]] و اعلام و [[تأیید]] آن توسط [[قرآن]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آیا مقصود از آن اعلام و [[تأیید]] و سفارشهای مکرر در [[اطاعت]] از آن، [[وجوب اطاعت]] و [[پیروی]] از آن نیست؟ آیا لازمهٔ [[عصمت]] این نیست که حرف و عمل، مواضع و تکالیفش، مفترض الطاعه و مطابق واقع و برای دیگران [[حجت]] و معیار باشد؟ اگر بر [[عصمت]] [[امامان]] خدشه وارد شود و مورد انکار قرار گیرد، برای طرح [[شبهه]] فوق (انکار [[لزوم اطاعت]] و [[حجیت]] اقوال امامان) مجالی باقی میماند، امّا با فرض [[عصمت]]، [[شبهه]] از بن ناموجّه است؛ چراکه در آن به معنا و لازمهٔ [[عصمت]] توجّه نشده است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص:۱۵۸ - ۱۷۴.</ref>.
| | # مفهوم وصفی خاصی که از نگاه [[شیعه]]، [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} آخرین حجّت الهی است؛ ازاین رو به [[امام مهدی|حجة بن الحسن العسکری]] {{ع}} شهرت دارد<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۶ و ج ۹۷، ص ۳۴۳</ref>.<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۶۳ - ۱۶۵.</ref> |
| # '''سفارش [[قرآن]] به [[اطاعت]] و [[جعل]] حجّیت:''' [[قرآن کریم]] [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را هم طراز و هم ردیف [[اطاعت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] ذکر کرده است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. در این [[آیه شریفه]] با یک امر {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} از [[مردم]] خواسته که از [[پیامبر]] و {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] و [[پیروی]] کنند، در حقیقت [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] [[پیامبر]] تلقّی شده است. اینکه در [[شبهه]] گفته شده [[اطاعت]] به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد با صریح آیهٔ شریفه ناسازگار است. البتّه در [[تفسیر]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بحث است که آیا آن به [[امام]] معصوم{{ع}} اختصاص دارد یا به غیر آن نیز شامل میشود؟ [[شیعه]] و [[سنی]] در شمول آن بر [[رهبر]] واجد شرایط دینی اتّفاق نظر دارند <ref>«الامامة هی خلافة الرسول فی اقامة الدین بحیث یجب اتباعه علی کافة الأمة»، (شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۵ و نیز: سیف الدین آمدی، ابکار الأفکار فی اصول الدّین، ج ۳، ص ۴۱۶).</ref> که مصداق بارز آن [[ائمه اطهار]] هستند، که [[روایات]] مختلفی از [[فریقین]] وارد شده است <ref>ر. ک: شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۱ و [[تفاسیر]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، ذیل آیهٔ فوق.</ref> امّا [[اهل تسنن]] آن را به هر [[حاکم]] و [[رهبری]] تعمیم داده و چهبسا بعضیشان آن را شامل [[حاکم]] فاسق نیز میدانند <ref>ر .ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹.</ref> پس "مفترض الطاعه" نه به [[شیعه]] اختصاص دارد و نه با اصل [[خاتمیت]] تعارض پیدا میکند. چراکه [[خاتمیت]] تنها در قلمرو [[نبوت]] و نزول [[وحی]] و [[شریعت]] جدید معنا و مفهوم پیدا میکند و آن با ظهور [[انسان|انسانهای]] [[معصوم]]، مفترض الطاعه و حجت الهی تهافتی ندارد<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص:۱۵۸ - ۱۷۴.</ref>.
| | |
| # '''[[جعل]] [[حجیت]] توسّط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}:''' مدّعی تئوری فوق میکوشید که با توسّل به خاتمیّت، تنها و آخرین حجت الهی و آسمانی را [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} معرفی کند و از آن طریق [[شأن]] و مرتبهٔ خاصّ [[ائمه اطهار]]{{ع}} را به حدّ [[انسان|انسانهای]] عادی فرو کاسته بود، لکن اگر منتقد محترم به تئوری فوق باور دارد و میپذیرد که حداقل [[حضرت محمد]]{{صل}} یک شخصیّت حقوقی دارد که باید آن حضرت را حجت الهی قلمداد کرد و کلام و نظر ایشان را به تعبیر خود بدون مطالبه دلیل پذیرفت، باید به لازمهٔ ادّعای خود نیز ملتزم باشد، یعنی [[روایات]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در حقّ [[امام علی]]{{ع}} و [[منزلت]] و [[مقام]] آن حضرت و دیگر [[امامان]] را بپذیرد. با این پیش فرض، وقتی به [[روایات]] حضرت [[پیامبر]] در حقّ [[امام علی|علی]]{{ع}} نیمنگاهی میاندازیم، که پی میبریم که [[حضرت علی]]{{ع}} توسّط [[پیامبر]] و خداوند، دارای یک شخصیّت حقوقی در [[اسلام]] میباشد که لازمهٔ آن [[جعل]] [[حجیت]] و [[مقام ولایت]] - نه [[نبوت]] - برای [[حضرت علی]]{{ع}} میباشد. چنانکه در شرح [[حدیث منزلت]] گفته شد، [[پیامبر اسلام]] با [[حدیث منزلت]] و دیگر [[روایات]] و همچنین [[آیات]] متعدّد [[مقام امامت]] به معنای [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] و [[جانشینی]] [[پیامبر]] در [[شئون دینی]] را به [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفویض]] کرده است که لازمهٔ آن [[حجیت]] اقوال و افعال حضرت برای [[مسلمانان]] و [[اعتبار روایات]] و [[تفاسیر]] [[امام]]{{ع}} در [[معرفت دینی]] است. [[آیات]] و [[روایات]] متعدّدی در این باب از [[فریقین]] گزارش شده است که ما در اینجا به اشاره بسنده میکنیم:
| | توجه به این نکته ضروری است که قلمرو [[حجت]] بودن [[امام]] تنها به [[شیعیان]] یا [[مسلمانان]] یا حتی [[انسانها]] محدود نمیشود، بلکه [[امام]] کسی است که بر تمام آفریدگان، اعم از [[انسان]] و غیر [[انسان]]، حجیت دارد؛ چنانکه [[پیامبر خدا]] {{صل}}، خود در [[روایت]] دیگری با عبارت {{متن حدیث|حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى بَرِيَّتِهِ}}<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۳۰۶؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۱۸۷-۱۸۹.</ref>، بر این نکته تأکید کردهاند. همچنین امام [[هادی]] {{ع}} به هنگام [[زیارت]] [[قبر]] پدر بزرگوارشان، [[امام جواد]] {{ع}} فرمودند: "خدایا بر [[محمد بن علی]]... حجتت بر هر کسی که بر بالای زمینها و زیر خاک است، [[درود]] فرست"<ref>جعفر بن محمد بن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۳۰۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج۲، ص۶۰۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۲۳-۱۲۶.</ref> |
| ##'''[[امام علی|علی]]{{ع}} حجت خدا:''' [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بارها به [[مقام]] و [[منزلت امام]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به عنوان [[برگزیده]] و حجت الهی تصریح داشته است، چنانکه خطاب به یکی از [[اصحاب]] خویش با اشاره به آن حضرت فرمود:{{عربی|" يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه"}} <ref>تاریخ میدنة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۰۴.</ref>. نکتهٔ قابل تأمّل در این [[حدیث]] توصیف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} را به حجت الهی مانند خودش میباشد، [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} گویا [[حجت خدا]] بودن هر درویشان را به یک سیاق [[تفسیر]] میکند. از [[حضرت علی]]{{ع}} روایاتی بر استمرار حجت الهی بعد از [[خاتمیت]] وارد شده است که در ذیل نقد دلیل نقلی [[شبهه]] فوق خواهد آمد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} همچنین فرمود:{{عربی|" إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَهُ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه"}}<ref>«خداى سبحان؛ على عليه السّلام و همسر و فرزندانش را حجّتهاى خود بر [[مردم]] قرار داده است» شواهد التنزیل، ج۱، ص۷۶. </ref>
| | |
| ##'''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[واجب الاطاعة]]:''' آیهٔ ذیل [[مؤمنان]] را به [[اطاعت]] از [[خداوند]] و [[رسول|رسولش]] و[[أولی الأمر]] امر میکند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[روایات]] متعدّد {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را - که [[اطاعت]] آن [[اطاعت]] از [[رسول]] است - بر [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفسیر]] میکند<ref>موسوعه الامام علی، ج ۲، صص ۱۲۹ و ۱۶۹.</ref>. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} در [[روایات]] دیگر به تصدیق و [[اطاعت]] حضرت امر مینمایند:{{عربی|" إِنَّ إِمَامَكُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَنَاصِحُوهُ وَ صَدِّقُوهُ"}} <ref>«امام شما على بن ابى طالب است، پس او را تصديق كرده و با او اخلاص ورزيد» شرح [[نهج البلاغه]] این ابی الحدید، ج ۳، ص ۹۸؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۲۲۵.</ref>؛ {{عربی|" إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا"}}<ref>«اين برادر و وصى و وزير و جانشين من در ميان شما است، سخن او را بشنويد و فرمان بريد» همان، ج۱۳، ص ۲۴۴؛ ج۲، ص ۱۴۵؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۴۸. </ref> | | === حجت الهی بودن محمد و آل محمد در حدیث === |
| ##'''[[امام علی|علی]]{{ع}} ولی خداوند:''' [[خداوند]] در آیهٔ ذیل ولی [[مؤمنان]] را خداوند، [[پیامبر]] و کسانی که نماز و [[زکات]] در حال رکوع اقامه میکنند معرّفی میکند: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref> سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند؛ سوره مائده، آیه:۵۵.</ref>. [[پیامبر اسلام]] در [[روایات]] متعدّد آن را بر [[حضرت علی]]{{ع}} تطبیق میکند <ref>موسوعةالامام علی، ج۲، ص ۱۹۷.</ref> | | متون روایی شیعه از این واقعیت حکایت میکند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}}، همگی از مفهوم [[حجت الله]] برای [[تبیین]] و توصیف [[حقیقت]] [[مقام امامت]] استفاده کردهاند. [[روایات]] موجود در این باره، چنان فراوان است که بیگمان متواتر [[معنوی]] است و محقق را از بررسی سندی انبوه [[روایات]] یاد شده بینیاز میسازد. دو نمونه از این روایات عبارتاند از: |
| ##'''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[ملازم حق]] و [[قرآن]]:''' در [[روایات نبوی]] بین حق و [[قرآن]] از یکسو و [[امام علی]]{{ع}} از سوی دیگر یک نوع رابطهٔ ملازمهٔ غیر قابل انفکاک بیان شده است:{{عربی|" عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَة"}}<ref>علی با حق و حق نیز با علی است. آن دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا اینکه در قیامت بر من در حوض کوثر وارد شوند؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۱۸. </ref>؛ {{عربی|" عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ وَ القُرآنِ، وَ الحٌّق وَ القُرآنِ مَعَ عَلِىٍّ، وَ لَن يَفتِرقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ"}} <ref>«على با حقّ و [[قرآن]] است، و حق و [[قرآن]] با على است، و آن دو از هم جدا نخواهند شد، تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند»؛ موسوعة الامام علی، ج۲،ص ۲۳۵.</ref>
| | # [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} در بیانات خود برای [[مردم]]، از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با عنوان [[حجت الله]] یاد کردهاند؛ در این باره [[ابن عباس]] [[نقل]] میکند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[امام علی]] {{ع}} فرمودند: "ای [[علی]]! تو پس از من، [[پیشوای مسلمانان]] و [[امیر مؤمنان]] و... و [[حجت خدا]] بر تمام مخلوقات هستی"<ref>{{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ... وَ حُجَّةُ اللَّهِ بَعْدِي عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ}}. شیخ صدوق الامالی، ص۳۰۰.</ref>. |
| ##'''[[امام علی|علی]]{{ع}} مدار [[هدایت]] و نجات:''' از [[حضرت علی]]{{ع}} و سایر [[اهل بیت]] در [[روایات نبوی]] به "[[کشتی نوح]]" و "[[پرچم هدایت]]" تعبیر شده است:{{عربی|" إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ"}} <ref>«مثل اهل بيت من در ميان شما چون كشتى نوح است هر كه سوار آن شد [[نجات]] يافت و هر كه تخلف نمود غرق شد» بحار، ج ۲۳، ص ۱۰۵؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج ۵، ص ۳۵۵؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۱۱، ص ۱۷۸.</ref>؛ {{عربی|" إِنَّ رَبَّ الْعَالَمِينَ عَهِدَ لِي عَهْداً فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ إِنَّهُ رَايَةُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْإِيمَانِ وَ إِمَامُ أَوْلِيَائِي "}}<ref>«پروردگار عالميان دربارۀ على با من عهد كرده است كه على پرچم هدايت و منار ايمان و [[امام]] اولياء من است» موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۱۸۶.</ref>؛ {{عربی|" إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي، أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ، كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض "}}<ref>«من در بين شما يادگارى را مىنهم كه اگر به آن چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد. يكى از آن دو بزرگتر از ديگرى است و آن كتاب [[خدا]] است كه ريسمان پيوستهاى است از آسمان به زمين و ديگرى عترتم يعنى اهل بيتم و اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا در حوض بر من وارد شوند» موسوعة امام علی، ج ۲، ص۵۶. </ref>
| | # [[حضرت رسول]] {{صل}} در دیگر بیانات خود، با تأکید بر اینکه [[ائمه]] پس از ایشان دوازده نفرند، بر تمام آنها عنوان [[حجت الله]] را اطلاق کردهاند. ایشان در این باره فرمودند: "امامان پس از من به تعداد نقبای [[بنی اسرائیل]] و [[حواریون عیسی]] {{ع}} هستند... آنها [[حجتهای خدا]] در [[خلق]] اویند"<ref>{{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ حَوَارِيِّ عِيسَى... هُمْ حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ}}. علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۷۵. برای ملاحظه روایات نبویای که از ائمه اطهار {{عم}} با عنوان «حجج الله» یاد کردهاند، ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۹؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۵۹؛ شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج۴، ص۱۸۰؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۲۱-۲۲؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۷۵. گفتنی است که قرآن کریم به صراحت تعداد نقبای بنیاسرائیل را دوازده نفر معرفی میکند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا}} [«و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم.».. سوره مائده، آیه ۱۲].</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۲۷۹؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص؟؟ ؟.</ref> |
| ##'''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[مرجع حل اختلافات]]:''' [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[امام علی]]{{ع}} را [[مرجع]] [[حل و فصل اختلافات]] [[امت]] خویش معرفی میکند:{{عربی|" أَنْتَ تُبَيِّنُ لِأُمَّتِي مَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ بَعْدِي"}} <ref>«تو پس از من اختلافهای [[امت]] را براى آنها تبيين مىكنى» تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص ۳۸۷؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۳۸۲؛ موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۲۴۵.</ref>. [[پیامبر]] در [[روایات]] دیگر به [[تبیین]] بیشتر [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] حضرت میپردازد و [[جایگاه]] حضرت را در این مقوله، با [[جایگاه]] خویش تطبیق میدهد: {{عربی|" يَا عَلِيُّ أَنْتَ الَّذِي تُبَيِّنُ لِأُمَّتِي مَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ بَعْدِي وَ تَقُومُ فِيهِمْ مَقَامِي قَوْلُكَ قَوْلِي وَ أَمْرُكَ أَمْرِي"}} <ref>«اى على! تو كسى هستى كه اختلافات [[امت]] را پس از من برايشان روشن مىكنى و در ميان آنان به جاى من قرار مىگيرى.گفته تو گفته من،فرمان تو فرمان من است» موسوعة امام علی، ج۲، ص۲۴۶. </ref>؛ {{عربی|" عَلِيٌّ بَابُ عِلْمِي وَ مُبِينٌ لِأُمَّتِي مَا أُرْسِلْتُ بِهِ مِنْ بَعْدِي"}}<ref>«على باب [[علم]] من و روشنگر تمام چيزهائى است كه من از جانب پروردگار براى [[امت]] آوردهام پس از من» موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۲۴۷. </ref>. چگونگی استدلال بر [[روایات]] روشن است. از اینکه [[پیامبر]]، [[امام]]{{ع}} را "[[ولی خدا]]"، "[[واجب الاطاعة]]"، "[[ملازم حق]] و [[ملازم قرآن|قرآن]]"، "[[پرچم هدایت]]"، "[[کشتی نوح]]"، "[[مرجع دین|مرجع]] و [[مفسر دین]]"، "[[متصل به عالم غیب]]" و "[[حجت خدا]]" به صورت متعدّد توصیف میکند که ظاهر بل [[نص]] در [[جعل]] [[حجیت]] است وگرنه اینهمه [[روایات]] و سفارشها لغو خواهد بود. '''حاصل آنکه''' با توجّه به [[روایات]] فوق که شاید یکصدم همهٔ [[روایات]] دربارهٔ [[امامان]] و [[حضرت علی]]{{ع}} نباشد، باید گفت که انکار شخصیت حقوقی [[امام]]{{ع}} و فروکاستن آن به حدّ [[انسان]] عادی و انکار [[حجیت]] کلام و [[حدیث]] [[امام]] در [[تفسیر]] دین، در نگاه حسن نگرانه، باید آن را به عدم مشاهده [[روایات]] فوق حمل و توجیه کرد و لذا از منتقدان در حوزهٔ [[امامت]] دلسوزانه استدعا میشود، نیمنگاهی به [[روایات]] مسئله بیندازند تا آفتاب حقیقت روشن گردد. امّا اگر منتقدی با وجود [[روایات]] فوق، باز منکر [[حجت]] انگاری [[امام]]{{ع}} گردد، باید گفت انکار [[حجیت]] [[امام]]{{ع}} به انکار [[حجت]] شخصیت حقوقی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} منجر میشود؛ چراکه بر حسب [[روایات]] متعدّد و [[متواتر]] - که بیشترشان از [[فریقین]] گزارش شده است - جاعل [[حجیت]] [[امام]]{{ع}} خود [[پیامبر]] و [[خداوند]] است و کسی که کلام و قول [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را ذاتی مینامد باید به لوازم آن یعنی پذیرفتن [[احادیث]] حضرت نیز ملتزم باشد، مگر اینکه [[مسلمان|مسلمانی]] منکر شخصیّت حقوقی و [[حجیت]] آسمانی [[پیامبر]] گردد که در این صورت [[صدق]] اسم «مسلمان» بر وی مشکل بل محال خواهد بود<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص:۱۵۸ - ۱۷۴.</ref>.
| | |
| #'''[[حجیت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر]] و خدا:''' نکته قابل اشاره اینکه از منظر [[شیعه]] [[حجیت]] و [[اطاعت امام]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[خداوند]] است و [[شیعه]] نیز بر ارجاع [[حجیت]] قول [[امام]] به [[پیامبر]] و [[خداوند]] اذعان دارد، لکن از آنجا که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} آخرین [[حجت]] آسمانی از جنس [[نبوت]] خاتمه یافته است، [[حجت]] آسمانی از جنس [[امامت]] و [[ولایت]] جایگزین آن میشود و مطابق [[روایات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[امام]]{{ع}} در همهٔ [[شئون]] [[نبوت]] - مانند [[مرجعیت]]، [[تفسیر دین]] و [[لزوم اطاعت]] - به انجام [[وظیفه]] خواهد پرداخت و کلام آن مانند کلام [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} برای دیگران [[حجت]] و ملاک حق خواهد بود و اینکه [[حجت]] [[امام]] از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اخذ شده است، موجب سلب و بی اعتباری [[حجیت]] [[کلام امام]]{{ع}} نمیشود، چنانکه منتقد محترم توهم کرده بود. [[علامه طباطبایی]] با اشاره و تمسّک به [[روایات]] متعدّد [[پیامبر]] مانند احادیث: [[حدیث غدیر|غدیر]]، [[حدیث سفینه|سفینه]]، [[حدیث ثقلین|ثقلین]]، [[حدیث حق|حق]]، [[حدیث منزلت|منزلت]] و [[حدیث انذار|انذار]] مینویسد:با [[تواتر]] قطعی از آن حضرت رسیده است که بیان [[اهل بیت]] وی مانند بیان خودش میباشد. و به موجب این [[حدیث]] و [[احادیث نبوی]] قطعی دیگر بیان [[اهل بیت]] تالی بیان [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}} میباشد و [[اهل بیت]] در [[اسلام]] سمت [[مرجعیت علمی]] داشته، در [[بیان معارف]] و [[احکام]] [[اسلام]] هرگز [[خطا]] نمیکنند و بیانشان به طریق مشافهه یا نقل قابل اعتماد و [[حجت]] است <ref>شیعه در اسلام، صص ۷۸ و ۱۷۷.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص:۱۵۸ - ۱۷۴.</ref>.
| | === حجت الهی بودن اهل بيت در سخنان [[اصحاب امامان]] === |
| #'''دلالت [[قرآن]] بر [[خاتمیت]] حجت الهی؟ !''' یکی از طرّاحان [[شبهه]] با فحص زیاد توانسته است یک آیه پیدا کند که در آن به زعم خود بر نفی [[حجت]] بعد از [[پیامبران]] اشاره دارد که عبارت است از: {{متن قرآن|رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا }}<ref> پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه:۱۶۵.</ref> مستشکل آیه را چنین ترجمه و معنی میکند: پس از رسولان الهی کسی را [[خدا]] [[حجت]] قرار نداده است... در [[دین اسلام]] به حکم آیه، پس از انبیا کس دیگر [[حجت]] نیست و جز انبیا به کسی [[وحی]] نمیشود، ولی در مذهب، هر امامی [[حجت]] و هر ملّائی [[حجت]] الاسلام و قول هر [[قطب]] و پیشوا [[حجت]] است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵-۱۹۶ و ۲۵. </ref>. از توضیحات پیش گفته سستی دلیل مزبور روشن میشود، امّا از باب ضرورت به نکاتی اشاره میشود:
| | [[اصحاب ائمه]] در گفت و گوهای خود از تعبیر [[حجت الله]] استفاده میکردند، در این باره، [[زید بن علی بن الحسین]] میگوید: "در هر زمان، مردی از ما [[اهل بیت]] وجود دارد که [[خداوند]] به وسیله او بر [[خلق]] خود [[احتجاج]] میکند و [[حجت]] عصر ما پسر برادرم، [[جعفر بن محمد]] است. کسی که از او [[پیروی]] کند، [[گمراه]] نشده و کسی که با او [[مخالفت]] کند، [[هدایت]] نخواهد شد"<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۵۴۳-۵۴۴.</ref>. بر اساس [[نقلی]] صحیح، هنگامی که [[زید بن علی بن الحسین]] از [[مؤمن طاق]] خواست او را در قیامش [[یاری]] کند، [[مؤمن طاق]] ضمن [[مخالفت]] با وی، به او گفت: "اگر برای [[خدا]] حجتی روی [[زمین]] باشد، پس متخلف از تو [[نجات]] یافته و [[خروج]] کننده همراه با تو هلاک یافته است و اگر برای [[خدا]] حجتی روی [[زمین]] نباشد، پس متخلف از تو و [[خروج]] کننده همراه با تو، مساویاند"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۴؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل الجاج، ج۲، ص۳۷۶؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۶، ص۱۸۰.</ref>. |
| ##آیهٔ شریفهٔ فوق در [[مقام]] بیان و [[تبیین]] [[فلسفه بعثت پیامبران]] است، به این معنی برخی گمان بردهاند که با وجود عقل به [[نبوت]] آسمانی نیازی نیست یا اینکه ممکن بود برخی در قیامت دلیل عدم [[ایمان]] خود به [[خدا]] و آخرت را عدم [[اتمام حجت الهی]] در حقّ خودشان توجیه کنند، آیهٔ شریفه [[ضرورت بعثت انبیا]] را چنین بازگو میکند که [[خداوند]] در طول تاریخ [[پیامبر|پیامبرانی]] با دو وصف [[بشارت]] و انذاردهنده فرستاد تا اینکه بهانه و توجیهای به نفع [[مردم]] {{متن قرآن|لِلنَّاسِ}} - لام برای نفع است - بر علیه [[خداوند]] {{متن قرآن|عَلَى اللَّهِ}} وجود نداشته باشد، البتّه سلب توجیه ملحدان {{متن قرآن|بَعْدَ الرُّسُلِ}} یعنی بعد از فرستادن [[پیامبران]] تحقّق مییابد <ref>ر. ک: تفسیر المیزان، ج۵، ص ۱۴۳.</ref>. خواننده مشاهده میکند، اصلاً آیه در [[مقام]] بحث [[خاتمیت]] [[پیامبران]] و حجتهای آسمانی نیست تا از آن به عنوان پایان دورهٔ تحقّق حجت الهی تلقّی شود.
| | |
| ##از نکتهٔ پیشین روشن میشود [[حجت]] در آیهٔ شریفه به معنای دلیل و مستمسک ملحدان اراده و قصد شده است و بر [[انسان|انسان های]] [[برگزیده الهی]] اعمّ از [[پیامبر]] یا [[امام]] ناظر نیست.
| | [[حمران بن اعین]]، از [[یاران امام صادق]] {{ع}} هنگامی که برای [[سخن گفتن]] در حضور آن حضرت اجازه گرفت، چنین گفت: "شهادت میدهم خدایی جز خدای یگانه نیست... و [[شهادت]] میدهم [[علی]] {{ع}} [[حجت خدا]] بر [[خلق]] اوست"<ref>شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۲۱۲-۲۱۳.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۲۷۹.</ref> |
| ##آیهٔ شریفهٔ فوق نهایت بر [[خاتمیت]] و پایان ظهور {{متن قرآن|الرُّسُلِ}} دلالت میکند و این ادّعا مورد نفاق است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص:۱۵۸ - ۱۷۴.</ref>.
| | |
| #'''[[کلام امام]]{{ع}} در [[خاتمیت]] حجت الهی؟ !''' دلیل دوّم طرّاح [[شبهه]] استناد به یک فراز [[نهج البلاغه]] است که [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|" تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ"}} <ref>«به وسيله پيامبر ما محمّد {{صل}} حجّتش تمام شد» فیض الاسلام، نهج البلاغه، [[خطبه]] ۹۰، ش ۴۸، ص ۲۶۲.</ref>. همو در معنای کلام حضرت میگوید: "حجت خدایی با آمدن [[پیامبر خاتم|محمّد]] تمام شد و کسی پس از او [[حجت]] نیست" <ref>برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵، ۲۵ و ۱۹۶. </ref>. در نقد این دلیل نیز به نکاتی چند اشاره میشود:
| | == ویژگیهای حجتالله == |
| ##طراحان چنین شبهاتی در همهجا همهٔ روایاتی که از [[ائمه اطهار]] که توسّط محدثّان نقل و گزارش شده است را به هر بهانه ای مورد انکار قرار میدادند، مثلاً میگفتند چنین روایاتی [[جعل]] خود محدّثان است یا [[شأن]] و [[منزلت امامت]] و [[امام]] را نباید با [[روایت]] خود [[امام]]{{ع}} اثبات نمود، ظاهراً مستشکل در این موضوع چون حسب زعم خود ظاهر [[روایت]] و [[خطبه]] [[حضرت علی]]{{ع}} را به نفع ادّعای خویش توهم کرده است، از اشکال مبنایی خود صرفنظر نموده است. لکن بحث اخلاقی و منطقی مقتضی است که [[انسان]] در همهٔ زمینهها بر مبنای خود ملتزم باشد.
| | {{اصلی|ویژگیهای حجتالله}} |
| ##ظاهر [[خطبه]] حضرت بر مدّعای [[شبهه]] ناسازگاری [[حجت]] انگاری [[امام]] با اصل [[خاتمیت]] نیز دلالت ندارد؛ چراکه مدّعی ناسازگاری فراز کامل [[خطبه]] را نیاورده و خواسته با تقطیع به مراد خود برسد، [[خطبه]] حضرت چنین است:{{عربی|" بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ"}}. خواننده عزیز چنانکه مشاهده میکند حضرت در توصیف برانگیختن [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران]] متعددی فرستاده است، حضرت تأکید میکند این سیر و برانگیختن بدون نقطه پایان نیست، بلکه نقطه پایانی به نام اصل [[بعثت انبیاء]] به [[کمال]] نهایی خود رسیده و دیگر ما شاهد ظهور [[پیامبر]] آسمانی نخواهیم بود. مقصود حضرت از [[حجت]] در کلام شریفش {{عربی|"تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ"}} [[حجت]] آسمانی یعنی ظهور [[پیامبر]] آسمانی است که بر آن کلام پیشین "که بر [[بعثت انبیاء]] در هر قرنی ناظر بود" و کلام پسین حضرت "پایان و قطع عذر مردم" دلالت میکند، مقصود از [[حجت]] همان دلیل و مستمسک است که [[خداوند]] با ارسال [[آخرین پیامبر]] خود [[حجت]] و [[احتجاج]] خود بر [[مردم]] را تمام کرد که این [[حجت]] در قالب ظهور [[پیامبر اسلام]] اتفاق افتاد. چراکه ذیل [[روایت]] دلالت دارد که با ظهور [[پیامبر اسلام]]{{صل}} عذر و بهانه [[مردم]] تمام شد، شارح معروف [[نهجالبلاغه]] یعنی [[ابن ابی الحدید]] معتزلی فراز فوق [[نهجالبلاغه]] را بر همین معنا "[[ختم نبوت]] و نه حجّت" [[تفسیر]] نموده است:بعد از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[رسول]] و [[پیامبر]] دیگری که انتظار کشیده شود، ظهور نخواهد کرد<ref>{{عربی|"ای لم یبلغ بعده [[رسول]] ینتظر"}}؛ شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۶. </ref>. اینکه بعد از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دیگر پیشوای دینی [[برگزیده الهی]] در غیر [[مقام امامت]] و [[شریعت]] مثلاً [[مقام امامت]] ظاهر نخواهد شد، از فراز فوق [[نهجالبلاغه]] برنمیآید. نهایت میتوان گفت از این [[حدیث مجمل]] و [[حدیث متشابه|متشابه]] است و حکم آن رجوع به [[نصوص]] دیگر حضرت است.
| | حجت الله دارای ویژگیهایی است که برخی از آنها عبارتاند از: |
| ##دلیل دیگر بر اینکه مقصود از [[اتمام حجت]] اتمام [[نبوت]] و نه حجت الهی است، ادلّهٔ نقلی منقول از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و خود [[امام علی]]{{ع}} است که بر استمرار حجت الهی دلالت دارند. چنانکه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} خود و [[حضرت علی]]{{ع}} را [[حجت خداوند]] وصف میکند: {{عربی|" يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ"}} <ref>«اى انس! من و اين،[[حجت خدا]] بر خلقش هستيم»؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص ۲۷۲.</ref> [[امام علی]]{{ع}} نیز خود را حجت الهی توصیف میکند:{{عربی|" أَلَا وَ إِنِّي عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَ لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ"}} <ref>«آگاه باشيد كه من بر شما از جانب [[خدا]] [[حجت]] رسايم پس دوست مداريد گروهى را كه [[خدا]] بر ايشان خشم كرده است» التوحید، ص۹۳؛ تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج ۱۴، ص ۵۱۳.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} در جای دیگر به صورت مطلق بر [[عدم خلو زمین از حجت الهی]] تأکید و تصریح میکند. علاوه بر آن یادآور میشود این حجت الهی ممکن است ظاهر مثل یازده [[امام]] [[معصوم]] یا غایب مثل [[حضرت حجت]]{{ع}} گردد: {{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ"}} <ref>«آرى! خداوند! زمين هيچ گاه از [[حجت]] الهى خالى نيست، كه براى [[خدا]] با برهان روشن قيام كند، يا آشكار و شناخته شده، يا بيمناك و پنهان، تا [[حجت خدا]] باطل نشود» [[نهجالبلاغه]]، حکمت، شمارهٔ ۱۳۹، ص ۱۱۵۸.</ref>. حضرت در اولین [[خطبه]] [[نهجالبلاغه]] نیز بر عدم خلو خلق از [[پیامبر]] و [[حجت]] تأکید میکند:{{عربی|" وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ"}} <ref>«خداوند هرگز [[انسان]]ها را بدون پيامبر، يا كتابى آسمانى، يا برهانى قاطع، يا راهى استوار، رها نساخته است» [[نهجالبلاغه]]، [[خطبه]] اول، ص ۳۷.</ref>. در این [[خطبه]] [[حضرت حجت]] را در ردیف و عرض {{عربی|"نَبِيٍّ مُرْسَلٍ"}} قرار داده و از آن برمیآید که آن دو متفاوتاند. روشن است اگر اصل [[خاتمیت]] بر [[خاتمیت]] حجت الهی به صورت مطلق دلالت میکرد، به هیچ وجه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و خود [[حضرت علی]]{{ع}} بر استمرار آن تأکید نمیکردند؛ چراکه آن دو بزرگوار خود مبیّن و شارح حقیقی [[دین]] و عالم واقعی به مقصود [[قرآن]] از جمله آیه مورد استناد طراح [[شبهه]] میباشند<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص:۱۵۸ - ۱۷۴.</ref>.
| | # '''وسیله [[اتمام حجت]] [[بندگان]]''': [[حجت]] کسی یا چیزی است که به وسیله آن بر دیگری [[احتجاج]] میشود. بنابراین [[حجت خدا]] بر [[مردم]]، کسی است که [[خداوند]] میتواند به وسیله او بر [[مردم]] [[احتجاج]] کند و در مقابل این [[حجت]]، [[مردم]] بهانهای برای شانه خالی کردن از [[وظایف]] خود نخواهند داشت. شاید بتوان سخن [[خداوند]] راجع به [[پیامبران در قرآن]] را تأییدی بر این [[تبیین]] به شمار آورد: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>. [[امام کاظم]] {{ع}} فرمودند: "همانا [[حجت]] برای [[خدا]] بر [[مردم]] اقامه نمیشود، مگر به وجود امامی که برای [[مردم]] شناخته شود"<ref>{{متن حدیث|مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ {{ع}}قَالَ: إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ}}. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. این روایت با سند صحیح دیگری از امام رضا {{ع}} نیز نقل شده است. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. |
| #'''انحصار [[حجت]] به [[پیامبر]] و عقل:''' مستشکل به [[روایت]] دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} تمسّک کرده که در آن [[حجت]] به دو [[حجت]] یعنی "[[پیامبر]]" و "عقل" بسنده و منحصر شده است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص ۱۹۶.</ref>: {{عربی|" حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُّ وَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ"}}ظاهر [[روایت]] انحصار [[حجت]] به دو [[حجت]] [[پیامبر]] و عقل است و اگر [[امام]] نیز جزء [[حجت]] بود، در [[روایت]] ذکر میشد <ref>«[[حجت خدا]] بر بندگان پيغمبر است و [[حجت]] ميان بندگان و [[خدا]] عقل است» کافی، ج ۱، کتاب العقل و الجهل، ح ۲۲، ص ۲۵.</ref>. در تحلیل و بررسی این مطلب باید گفت:
| | # '''[[عصمت]]''': [[حجت الله]] باید [[معصوم]] باشد و [[عصمت]] را میتوان در دو حوزه [[عصمت از اشتباه]] و [[عصمت از گناه]] بررسی کرد: |
| ##[[روایت]] فوق در [[مقام]] [[تبیین]] و توضیح [[حجت خداوند]] بر [[انسان]] است که به دو نوع بیرونی و آسمانی (پیامبران) و درونی (عقل) تقسیم میشود، [[حدیث شریف]] به صورت کلی به دو [[حجت]] مستقل (عقل و نبی) اشاره داشته است، امّا اینکه بعد از [[نبوت]]، [[حجت خدا]] چیست؟ [[حدیث]] در [[مقام]] [[تبیین]] آن نیست. به دیگر سخن از آنجا که [[حجت]] بودن [[امام]] منشعب از [[حجت]] [[نبی]] و در طول آن است در [[حدیث]] به افراد و مصادیق طولی [[حجت]] [[نبی]] اشاره نشده است.
| | ## '''[[عصمت از اشتباه]] در [[تبیین دین]]''': [[حجت خدا]] بر روی [[زمین]]، [[نماینده]] و [[جانشین]] او میان آفریدگانش است و با وجود او [[حجت]] بر [[بندگان]] تمام میشود؛ از اینرو، [[سخن]] او سخن [[خدا]] و فرمانهای او [[اوامر]] [[خداوند]] است. اگر چنین است، لازم میآید سخنان و [[اوامر]] او از منبع [[فیض الهی]] سرچشمه گرفته باشد تا مشوب به [[خطا]] و غبار آلود به گرد [[اشتباه]] نگردد؛ زیرا در غیر این صورت، [[حجت خدا]] بر [[بندگان]] تمام نمیشود؛ از اینرو، [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "هیچ زمانی بر [[زمین]] نگذشته مگر آنکه برای [[خداوند]] حجتی در آن بوده است که [[حلال و حرام]] را شناسانده و [[مردم]] را به [[راه خدا]] [[دعوت]] میکند"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.</ref>. |
| ##باقطع نظر از نکته پیشین باید گفت حصر فوق در [[روایت]] نه حصر حقیقی بلکه حصر اضافی و اعتباری است، به این معنا که [[امام]]{{ع}} در این [[روایت]] در صدد بیان همه اقسام موضوع نبوده بلکه به مصادیق شاخص آن اهتمام داشته است. چراکه در [[روایات]] دیگر به مصادیق دیگر [[حجت]] اشاره شده است. مانند وصف [[قرآن]] به [[حجت]] - که خود مستشکل آن را در همانجا آورده است - یا توصیف [[امامان]] به [[حجت]] که تفصیل آن در صفحات پیشین گذشت. اگر حصر [[روایت]] فوق بر حصر حقیقی حمل شود، لازم میآید که با دیگر [[روایات]] تعارض پیدا کند در حالیکه لسان [[روایت]] بر حصر اضافی قابل حمل و توجیه میباشد.
| | ## '''[[عصمت از گناه]]''': در برخی دیگر از [[روایات]]، به گونهای سخن به میان آمده است که [[عصمت]] [[حجت الله]] از [[گناه]] نیز ثابت میشود؛ برای نمونه، [[ابو بصیر]] در روایتی معتبر از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] میکند که فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.</ref>. مقصود از [[امام]] در این [[روایت]] نیز همان [[حجت خدا]] بر [[بندگان]] است. به نظر میرسد، در این [[روایت]]، وصف “عادل” نشان از این [[حقیقت]] دارد که اگر [[امام]] غیر [[عادل]] باشد، [[حجت]] بر [[مردم]] تمام نخواهد شد<ref>در این باره، ر. ک: مصطفوی، حسن، التحقیق، ج۷، ص۱۷۱.</ref>. |
| ##نکته آخر اینکه اگر مستشکل به [[روایت]] [[ائمه اطهار]] تمسّک میکند، باید نه به یک مورد خاص بلکه به مجموعه [[روایات]] [[ائمه]] استناد ورزد و با مطالعه و کنار هم قرار دادن مجموعه [[روایات]] در باب حجّت، به یک راه حل و نظریه مستفاد از [[روایات]] دست یازد. نه اینکه هر [[روایت|روایتی]] را که به نفع مدعا و فرضیه خود دید آن را مطرح و دیگر [[روایات]] را طرد نماید<ref>ر.ک: کافی، ج ۱، کتاب الحجّة.</ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص:۱۵۸ - ۱۷۴.</ref>.
| | # '''[[مرجعیت دینی]] با [[علم ویژه]]''': [[حجت الله]] دارای [[منصب]] [[مرجعیت دینی]] با [[علم ویژه]] است؛ [[علمی]] [[خطاناپذیر]]، به گونهای که موجب [[اتمام حجت]] خواهد شد. کمترین [[علمی]] که برای [[حجت الله]] ثابت میشود، [[علم به شریعت]] است؛ همان [[علمی]] که باید در [[اختیار]] [[مردم]] قرار گیرد تا حجتی بر [[خداوند]] نداشته باشند. [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَبْقَى بِغَيْرِ عَالِمٍ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۳. همچنین، ر. ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۱۴ و ۳۲۷؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۳.</ref>؛ "همانا [[زمین]] بدون عالم باقی نمیماند". همچنین فرمودند: "هیچ زمانی بر [[زمین]] نگذشته است، مگر آنکه برای [[خداوند]] حجتی در آن بوده که [[حلال]] و حرام را شناسانده است و [[مردم]] را به [[راه خدا]] [[دعوت]] میکند"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.</ref>. |
| ==حجة الله در موعودنامه== | | # '''[[برخورداری از علوم غیر دینی]]''': بر اساس [[روایات]]، [[حجت الله]] کسی است که [[قلمرو علم]] او محدود به [[علم]] [[دین]] و [[شریعت]] نمیشود. [[اباصلت]]، [[یار وفادار]] [[امام رضا]] {{ع}} [[نقل]] میکند ایشان با [[مردم]] مختلف به زبانهای خودشان سخن میگفتند. هنگامی که من شگفتی خود را از این عمل ابراز کردم، [[امام]] فرمودند: "ای [[اباصلت]]! من [[حجت خدا]] بر مردمم و [[خداوند]] کسی را [[حجت]] بر [[مردم]] قرار نمیدهد که زبان آنها را نداند"<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۲۸.</ref>. از این [[روایت]] رابطه میان [[مقام]] [[حجت]] اللهی و [[علم]] متصدی این [[منصب]] روشن میشود؛ بدین ترتیب که چون [[امام]] [[حجت]] خداست، [[آگاه]] به زبان کسانی است که او [[حجت خدا]] بر آنهاست و یا [[امام صادق]] {{ع}} در روایتی به یکی از [[اصحاب]] خود، به نام سعد بن أبی الأصبغ فرمودند: "آیا [[گمان]] میکنی، کسی که [[خداوند]] او را [[حجت]] بر [[خلق]] خود قرار داده است، [[خداوند]] چیزی از امور آنها را بر آن [[حجت پنهان]] نگه میدارد؟"<ref>{{متن حدیث|أَ تَرَى مَنْ جَعَلَهُ اللَّهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِهِ يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ مِنْ أُمُورِهِمْ}}؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۲.</ref>. |
| *از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} ذکر شده و به معنی غلبه یا سلطنت خدا بر خلایق است، و این سلطنت به واسطه آن حضرت به ظهور خواهد رسید. نقش انگشتر آن حضرت {{عربی|"أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ"}} است و به روایتی {{عربی|"أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَالِصَتُهُ"}} و به همین مهر، روی زمین حکومت میکند<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>
| | # '''[[وساطت فیض]]''': از جمله مقاماتی که برای [[حجت الله]] در روایاتی متعدد و [[مستفیض]] [[تبیین]] شده است، [[واسطه فیض]] بودن [[حجت الله]] برای عالمیان یا همان [[امامت]] [[تکوینی]] است؛ بدین معنا که بر اساس [[روایات]] متعدد و [[مستفیض]]، [[خداوند متعال]] که [[فیاض]] مطلق است، به واسطه حضور [[حجت]] خود در عالم، فیضش را به [[اهل]] عالم عطا میکند. [[احمد بن اسحاق اشعری]] از [[امام حسن عسکری]] {{ع}} [[نقل]] میکند که فرمودند: "ای [[احمد بن اسحاق]]! همانا [[خداوند]] تبارک و تعالی از روزی که [[حضرت آدم]] {{ع}} را آفرید تا [[روز قیامت]]، [[زمین]] را از [[حجت]] خود بر بندگانش خالی نمیگذارد. به واسطه او [[بلا]] از [[اهل]] [[زمین]] دور میشود و [[باران]] میبارد و [[برکات]] [[زمین]] بیرون میآید"<ref>{{متن حدیث|يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُخَلِّ الْأَرْضَ مُنْذُ خَلَقَ آدَمَ {{ع}} وَ لَا يُخَلِّيهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بِهِ يَدْفَعُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِهِ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ}}. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۸۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۲۷۵.</ref>. |
| == پرسشهای وابسته == | | |
| * [[آیا حجت الهیانگاری امامان با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
| | == [[حجتشناسی]] == |
| * [[القاب امام مهدی چیستند؟ (پرسش)]]
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |
| | {{مدخل وابسته}} |
| | * [[حجت]] |
| | * [[حجتشناسی]] |
| | * [[حجت الهی بودن امام]] |
| | * [[شبهه ناسازگاری حجیتانگاری امامان با خاتمیت]] |
| | {{پایان مدخل وابسته}} |
| | |
| | == منابع == |
| | {{منابع}} |
| | # [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگنامه مهدویت''']] |
| | # [[پرونده:291506008.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|'''معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان''']] |
| | # [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] |
| | # [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] |
| | {{پایان منابع}} |
|
| |
|
| ==منابع== | | == پانویس == |
| * [[پرونده:978964298273.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|'''امامت''']].
| | {{پانویس}} |
| * [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲''']]؛
| |
| * [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']].
| |
| * [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگنامه مهدویت''']].
| |
| * [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']].
| |
|
| |
|
| ==پانویس==
| | [[رده:حجتشناسی]] |
| {{یادآوری پانویس}}
| |
| {{پانویس2}}
| |
| {{امام مهدی}}
| |
| [[رده:امام مهدی]] | |
| [[رده:حجت الهی]]
| |
| [[رده:مدخل امامت پاسخ به شبهات کلامی]] | | [[رده:مدخل امامت پاسخ به شبهات کلامی]] |
| [[رده:مدخل موعودنامه]] | | [[رده:مدخل موعودنامه]] |
| | [[رده:مقالههای اولویت یک]] |