حجت الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۱۰۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = حجت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[حجت الهی در حدیث]] - [[حجت الهی در کلام اسلامی]] - [[حجت الهی در معارف مهدویت]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[حجت الهی در قرآن]] | [[حجت الهی در حدیث]] | [[حجت الهی در کلام اسلامی]] | [[حجت الهی در عرفان اسلامی]] | [[حجت الهی بودن امام]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[حجت الهی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==[[ولی الله]]؛ مبیّن اعتباریّات [[شرعی]]==
'''حجّت''' به‌معنای [[برهان]] و [[دلیل]] در اصطلاح [[قرآنی]] چیزی است که از سوی [[خداوند]]، معیار و [[میزان]] [[درستی]] حرف‌ها و عمل‌ها قرار داده شده تا [[مردم]] به آن رجوع کنند و از آن [[تبعیت]] نمایند. در مباحث [[دینی]] به [[پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} مانند [[امام زمان]] {{ع}} اطلاق [[حجت]] شده است، به دلیل آنکه وسیلۀ [[اتمام حجت]] از طرف خداوند هستند.
*[[امر الهی]] در تکوینیات، به منزله اعطای هستی و [[کمالات]] هستی به موجودات است؛ چنان‌که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.</ref>
*[[امر الهی]] در اعتباریّات، به معنای انطباق مأمورٌبه با [[مصالح]] [[حقیقی]] است. [[نهی]] [[الهی]] نیز به معنای انطباق مأمورٌبه با [[مفاسد]] [[حقیقی]] است؛ که شخص در صورت ارتکاب آن، [[مبتلا]] به [[مفاسد]] آن در [[دنیا]] و [[آخرت]] می‌شود؛ مثلاً [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>.
*ظاهر این [[نهی]]، فرمانی اعتباری است که مکلّف می‌تواند [[امتثال]] کند و یا نکند؛ ولی [[نهی]] [[الهی]]، [[کشف]] از مفسده‌ای می‌کند که اگر مکلّف آن را مرتکب بشود، در گرفتاری [[سختی]] قرار می‌گیرد. به عنوان مثالی دیگر، [[خداوند]] درباره تصرّف غاصبانه و ظالمانه در [[مال یتیم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا}}<ref>«آنان که دارایی‌های یتیمان را به ستم می‌خورند جز این نیست که در شکم خود آتش می‌انبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.</ref>.
*[[حقیقت]] این [[مفسده]] در جهان‌های بعد از [[مرگ]] برای او روشن می‌شود و در این عالم، که ظرف اعتباریّات است، [[خداوند]] تنها خبر از آن [[مفسده]] می‌دهد. همچنین [[خداوند]] درباره کسانی که حریصانه در جمع [[مال]] می‌کوشند و از پرداخت [[حقوق الهی]] آن اجتناب می‌کنند، در ابتدا می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>.
*سپس در [[آیه]] بعد، [[حقیقت]] [[عذاب الهی]] را این‌چنین [[تبیین]] می‌نماید: {{متن قرآن|يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ}}<ref>«روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند» سوره توبه، آیه ۳۵.</ref>.
*نکته مهم آن است که در ادامه [[آیه]]، [[خداوند]] رابطه [[عذاب الهی]] و [[عمل حرام]] در [[دنیا]] را، رابطه [[باطن]] و ظاهر یک [[حقیقت]] بیان می‌نماید و می‌فرماید: {{متن قرآن|هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ}}<ref>«این همان چیزی است که برای خود می‌انباشتید اکنون آنچه را می‌انباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۵.</ref>
*همچنین درباره [[مصلحت]] [[امتثال]] [[فرامین الهی]]، خطاب به [[مؤمنین]] می‌فرماید:{{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ}}<ref>«و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ آنان راست پاداش و فروغشان؛ و آن کسان که کافر شدند و آیات ما را دروغ شمردند دوزخی‌اند» سوره حدید، آیه ۱۹.</ref>.
*به این ترتیب، [[خداوند]] درباره اجرکارهای [[پسندیده]] صدّیقین و [[شهداء]]، تنها به ذکر [[پاداش]] اکتفا نمی‌کند: {{متن قرآن|لَهُمْ أَجْرُهُمْ}}؛ بلکه برای آنان [[نور]] نیز قرار می‌دهد: {{متن قرآن|وَنُورُهُمْ}}؛ که مراد از آن، [[حقیقت]] [[نورانی]] اعمالِ به ظاهر اعتباری آنان در [[دنیا]] و [[آخرت]] است<ref>خداوند درباره نورانیت مؤمن و اعمال او در دنیا می‌فرماید: {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲؛ و در همین ارتباط، درباره نورانیّت مؤمن در قیامت می‌فرماید: {{متن قرآن|يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ}} «روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان می‌گویند: چشم به راه ما بمانید تا از فروغتان (بهره‌ای) بگیریم، (به آنان) گفته می‌شود: به پس پشت خود باز گردید و فروغی بجویید؛ آنگاه میان آنان (و مؤمنان) بارویی می‌کشند که دری دارد، درون آن بخشایش و بیرون آن روی به عذاب دارد» سوره حدید، آیه ۱۳.</ref>.
*نتیجه آنکه، همه [[اوامر]] اعتباری [[خداوند]] در [[احکام]] فردی و [[اجتماعی]]، خبر از واقعیّاتی می‌دهند که رابطه آن [[حقیقت]] با این [[احکام]] اعتباری [[شرعی]]، رابطه [[روح]] با [[جسد]] و [[نور]] با سایه و [[باطن]] با ظاهر خود است. بنابراین، رابطه آن دو به حدّی تنگاتنگ و درهم تنیده است که کمترین تغییری در اعتباریّات، موجب بی‌فایده شدن [[حکم]] و [[خروج]] آن از تحت مصلحتی است که [[خداوند]] برای آن قرار داده است. برای مثال، اگر کسی [[فریضه]] [[روزه]] را به جای [[طلوع فجر]]، از هنگام [[طلوع]] [[خورشید]] آغاز کند و یا در پایان روز، قبل از [[مغرب]] [[شرعی]] افطارنماید، هرچند همه روز را در زحمت نخوردن و نیاشامیدن گذرانده و عقلاً زحمت [[روزه]] را کشیده است، ولی نتایج [[معنوی]] از [[روزه]] را دریافت نمی‌کند؛ چنان‌که [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} درباره برخی روزه‌دارانی که [[حریم]] [[معنوی]] [[روزه]] را رعایت نکردند، می‌فرماید:{{متن حدیث|كَمْ مِنْ صَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ كَمْ مِنْ قَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الْأَكْيَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ‌}}<ref>نهج البلاغه (للصبحی صالح) (ط. هجرت، ۱۴۱۴ ق.)، ص۴۹۵، حکمت ۱۴۵.</ref>.
*به همین علت است که وقتی [[ابان بن تغلب]] در [[استنباط]] [[حکم]] [[قصاص]]، [[قیاس]] [[عقلانی]] می‌کند، [[امام صادق]]{{ع}} به [[تندی]] به او می‌فرمایند: {{متن حدیث|مَهْلًا يَا أَبَانُ... إِنَّكَ أَخَذْتَنِي بِالْقِيَاسِ وَ السُّنَّةُ إِذَا قِيسَتْ مُحِقَ الدِّينُ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۷، ص۳۰۰.</ref>.
*بنابراین، اگر رابطه [[دین]] و [[احکام]] آن، با [[حقیقت]] [[دین]] و [[مقام]] مکنون آن، رابطه تصویر با صاحب آن و حتّی دقیق‌تر است، بنابراین، می‌باید [[خداوند]] در تمام مسائل و جزئیّات [[زندگی]]، [[احکام]] خود را به تفصیل بیان نماید؛ تا [[مسلمانان]] در عمل، کمترین زمینه تخطّی از آنها را پیدا کنند و در نتیجه، از نتایج مادّی و [[معنوی]] آن [[محروم]] نگردند.
*از سوی دیگر، در [[قرآن]] تنها به بیان کلیّات [[احکام]] اکتفا شده؛ در حالی که [[مسلمانان]] [[نیازمند]] به دانستن تفصیل [[احکام الهی]] هستند. اکنون می‌توان گفت: [[حکمت بالغه الهی]] ایجاب می‌کند که همیشه در میان [[بشر]] کسانی باشند که جزئیّات [[احکام الهی]] را از [[قرآن]] برای [[امّت اسلام]] [[تبیین]] نمایند؛ تا راه برای عمل صحیح به [[احکام]] و درنتیجه، انطباق میان [[تکوین]] و [[تشریع]] در [[نظام]] [[دینی]] وجود داشته باشد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۷۶-۴۷۸.</ref>.


==[[حجت‌شناسی]]==
== معناشناسی ==
حجّت در لغت به‌معنای برهان و دلیلی است که با آن مدّعا اثبات شده و حریف را قانع یا دفع می‌کنند<ref> لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۵۲، تاج‌العروس، ج‌۳، ص‌۳۱۴، حجج.</ref> و در اصطلاح اصول فقه، دلیلی است که واسطه اثبات احکام شرعی باشد<ref> فرائدالاصول، ج‌۱، ص‌۵۱؛ اصول‌الفقه، ج‌۲، ص‌۱۲.</ref> و در اصطلاح [[قرآنی]] هر آن چیزی است که از سوی [[خداوند]]، معیار و [[میزان]] درستی حرف‌ها و عمل‌ها قرار داده شده تا [[مردم]] به آن رجوع کنند و از آن [[تبعیت]] نمایند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۲.</ref>.


==حجت در ادبیات [[شیعه]]==
== [[حجت الهی بودن امام]] ==
*در ادبیات گفتاری و نوشتاری [[شیعه]]، حجت دو مفهوم وصفی‏ هم‏سنگ دارد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>:
هر یک از [[امامان معصوم]] {{عم}}، [[حجّت الهی]] بر مردم‌اند که [[خداوند]] به‌واسطۀ وجود ایشان بر [[بندگان]] خود [[احتجاج]] می‌کند. [[حجّت]]، یکی از لقب‌های [[امام دوازدهم]] [[حضرت مهدی]] است، [[حجة بن الحسن]]. در کتاب‌های [[اعتقادی]]، مباحث مربوط به [[نبوت]] و [[امامت]]، تحت عنوان "[[شناخت]] [[حجت]]" مطرح می‌شود و [[حجّت‌شناسی]] از شناخت‌های ضروری و مهم است. در عصر [[غیبت امام عصر]]، فقهای [[دین]] از سوی آن [[حضرت]]، [[حجت]] بر [[مردم]] در مسائل [[دینی]] قرار داده شده‌اند و فتوای آنان برای [[مردم]] "[[حجّت]] شرعی" در عمل به [[احکام]] است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۲؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۱-۲۲۳؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۲۶۸.</ref>.
#مفهومی وصفی و عام که درباره هر [[دلیل]] و [[برهان]] الهی چون [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} یا [[عقل]] به کار برده می‌‏شود و این [[دلیل]] همواره در زمین بر [[انسان]] آشکار است؛ ازاین ‏رو در روایت [[امام کاظم]]{{ع}} آمده است که فرمود: [[خداوند]] سبحانه و تعالی را بر [[مردم]] دو حجّت است: یکی ظاهر که آن عبارت است از [[پیامبران]] و [[رهبران دینی]] و دیگری باطن که آن [[عقول]] [[مردم]] است<ref> {{عربی|" إِنَ‏ لِلَّهِ‏ عَلَى‏ النَّاسِ‏ حُجَّتَيْنِ‏ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ‏ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ {{عم}} وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵</ref>. [[پیامبران]] و [[اوصیا|اوصیای]] آنان{{عم}} به این [[دلیل]] حجّت نامیده شده‌‏اند که [[خداوند]] سبحانه و تعالی به وجود ایشان، بر بندگان خود [[احتجاج]] کند. آنان همچنین دلیل بر وجود [[خدا]] هستند و گفتار و کردارشان [[دلیل]] بر [[نیاز مردم به قانون آسمانی]] است. بر اساس [[روایات]] فراوانی، زمین هرگز از حجّت خالی نیست؛ چنان که از [[امام رضا]]{{ع}} پرسیده شد: آیا زمین از حجّت خالی می‌‏ماند؟ حضرت فرمود: "اگر زمین از حجّت خالی باشد، اهلش را فرو می‌‏برد"<ref> {{عربی|" لَوْ بَقِيَتْ‏ بِغَيْرِ إِمَامٍ‏ لَسَاخَتْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}، شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۹۸</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>.
#مفهوم وصفی خاصی که از نگاه [[شیعه]]، [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ آخرین حجّت الهی است؛ ازاین ‏رو به [[امام مهدی|حجة بن الحسن العسکری]]{{ع}} شهرت دارد<ref>  محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۶ و ج ۹۷، ص ۳۴۳</ref>. [[داود بن قاسم]] گوید: از [[امام دهم]]{{ع}} شنیدم که فرمود: "جانشین من، پسرم حسن است. شما نسبت به جانشین پس از جانشین من چه حالی خواهید داشت؟ عرض کردم: خداوند سبحانه و تعالی مرا قربانت کند؛ چرا؟ فرمود: برای آن که شخص او را نمی‌‏توانید ببینید و ذکر او به نام مخصوصش روا نیست. عرض کردم: پس چطور او را یاد کنیم؟ فرمود: بگویید حجّت از خاندان [[پیامبر|محمد]]{{صل}}"<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۲۰۲، ح ۱۶۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱۳</ref>. در بیشتر روایات، این لقب به صورت الحجّة من آل محمّد به کار رفته است<ref>ر.ک: شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۴۸</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>.


==حجة الله در موعودنامه==
== حجت الهی بودن محمد و آل محمد ==
*از القاب [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} ذکر شده و به معنی غلبه یا سلطنت خدا بر خلایق است، و این سلطنت به واسطه آن حضرت به ظهور خواهد رسید. نقش انگشتر آن حضرت {{عربی|"أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ"}} است و به روایتی {{عربی|"أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَ خَالِصَتُهُ"}} و به همین مهر، روی زمین حکومت می‌کند<ref>نجم الثاقب، باب دوم.</ref>
در ادبیات گفتاری و نوشتاری [[شیعه]]، حجت دو مفهوم وصفی‏ هم‏سنگ دارد:
{{پرسمان القاب امام مهدی}}
# مفهومی وصفی عام که درباره هر [[دلیل]] و برهان الهی چون [[پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} یا [[عقل]] به کار برده می‌‏شود و این [[دلیل]] همواره در زمین بر [[انسان]] آشکار است؛ ازاین ‏رو در روایت [[امام کاظم]] {{ع}} آمده است که فرمود: [[خداوند]] سبحانه و تعالی را بر [[مردم]] دو حجّت است: یکی ظاهر که آن عبارت است از [[پیامبران]] و [[رهبران دینی]] و دیگری باطن که آن [[عقول]] [[مردم]] است<ref>{{عربی|" إِنَ‏ لِلَّهِ‏ عَلَى‏ النَّاسِ‏ حُجَّتَيْنِ‏ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ‏ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ {{عم}} وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ ‏‏‏‏‏‏‏‏"}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵</ref>.
# مفهوم وصفی خاصی که از نگاه [[شیعه]]، [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}}‏ آخرین حجّت الهی است؛ ازاین ‏رو به [[امام مهدی|حجة بن الحسن العسکری]] {{ع}} شهرت دارد<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۶ و ج ۹۷، ص ۳۴۳</ref>.<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۱۶۳ - ۱۶۵.</ref>
 
توجه به این نکته ضروری است که قلمرو [[حجت]] بودن [[امام]] تنها به [[شیعیان]] یا [[مسلمانان]] یا حتی [[انسان‌ها]] محدود نمی‌شود، بلکه [[امام]] کسی است که بر تمام آفریدگان، اعم از [[انسان]] و غیر [[انسان]]، حجیت دارد؛ چنان‌که [[پیامبر خدا]] {{صل}}، خود در [[روایت]] دیگری با عبارت {{متن حدیث|حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى بَرِيَّتِهِ}}<ref>شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۳۰۶؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۱۸۷-۱۸۹.</ref>، بر این نکته تأکید کرده‌اند. همچنین امام [[هادی]] {{ع}} به هنگام [[زیارت]] [[قبر]] پدر بزرگوارشان، [[امام جواد]] {{ع}} فرمودند: "خدایا بر [[محمد بن علی]]... حجتت بر هر کسی که بر بالای زمین‌ها و زیر خاک است، [[درود]] فرست"<ref>جعفر بن محمد بن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۳۰۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج۲، ص۶۰۱.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۲۳-۱۲۶.</ref>
 
=== حجت الهی بودن محمد و آل محمد در حدیث ===
متون روایی شیعه از این واقعیت حکایت می‌کند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه اطهار]] {{عم}}، همگی از مفهوم [[حجت الله]] برای [[تبیین]] و توصیف [[حقیقت]] [[مقام امامت]] استفاده کرده‌اند. [[روایات]] موجود در این باره، چنان فراوان است که بی‌گمان متواتر [[معنوی]] است و محقق را از بررسی سندی انبوه [[روایات]] یاد شده بی‌نیاز می‌سازد. دو نمونه از این روایات عبارت‌اند از:
# [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} در بیانات خود برای [[مردم]]، از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با عنوان [[حجت الله]] یاد کرده‌اند؛ در این باره [[ابن عباس]] [[نقل]] می‌کند که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[امام علی]] {{ع}} فرمودند: "ای [[علی]]! تو پس از من، [[پیشوای مسلمانان]] و [[امیر مؤمنان]] و... و [[حجت خدا]] بر تمام مخلوقات هستی"<ref>{{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ... وَ حُجَّةُ اللَّهِ بَعْدِي عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ}}. شیخ صدوق الامالی، ص۳۰۰.</ref>.
# [[حضرت رسول]] {{صل}} در دیگر بیانات خود، با تأکید بر اینکه [[ائمه]] پس از ایشان دوازده نفرند، بر تمام آنها عنوان [[حجت الله]] را اطلاق کرده‌اند. ایشان در این باره فرمودند: "امامان پس از من به تعداد نقبای [[بنی اسرائیل]] و [[حواریون عیسی]] {{ع}} هستند... آنها [[حجت‌های خدا]] در [[خلق]] اویند"<ref>{{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ حَوَارِيِّ عِيسَى... هُمْ حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ}}. علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۷۵. برای ملاحظه روایات نبوی‌ای که از ائمه اطهار {{عم}} با عنوان «حجج الله» یاد کرده‌اند، ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۹؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۵۹؛ شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج۴، ص۱۸۰؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۲۱-۲۲؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۷۵. گفتنی است که قرآن کریم به صراحت تعداد نقبای بنی‌اسرائیل را دوازده نفر معرفی می‌کند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا}} [«و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم.».. سوره مائده، آیه ۱۲].</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۲۷۹؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص؟؟ ؟.</ref>
 
=== حجت الهی بودن اهل بيت در سخنان [[اصحاب امامان]] ===
[[اصحاب ائمه]] در گفت و گوهای خود از تعبیر [[حجت الله]] استفاده می‌کردند، در این باره، [[زید بن علی بن الحسین]] می‌گوید: "در هر زمان، مردی از ما [[اهل بیت]] وجود دارد که [[خداوند]] به وسیله او بر [[خلق]] خود [[احتجاج]] می‌کند و [[حجت]] عصر ما پسر برادرم، [[جعفر بن محمد]] است. کسی که از او [[پیروی]] کند، [[گمراه]] نشده و کسی که با او [[مخالفت]] کند، [[هدایت]] نخواهد شد"<ref>شیخ صدوق، الامالی، ص۵۴۳-۵۴۴.</ref>. بر اساس [[نقلی]] صحیح، هنگامی که [[زید بن علی بن الحسین]] از [[مؤمن طاق]] خواست او را در قیامش [[یاری]] کند، [[مؤمن طاق]] ضمن [[مخالفت]] با وی، به او گفت: "اگر برای [[خدا]] حجتی روی [[زمین]] باشد، پس متخلف از تو [[نجات]] یافته و [[خروج]] کننده همراه با تو هلاک یافته است و اگر برای [[خدا]] حجتی روی [[زمین]] نباشد، پس متخلف از تو و [[خروج]] کننده همراه با تو، مساوی‌اند"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۴؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل الجاج، ج۲، ص۳۷۶؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۶، ص۱۸۰.</ref>.
 
[[حمران بن اعین]]، از [[یاران امام صادق]] {{ع}} هنگامی که برای [[سخن گفتن]] در حضور آن حضرت اجازه گرفت، چنین گفت: "شهادت می‌دهم خدایی جز خدای یگانه نیست... و [[شهادت]] می‌دهم [[علی]] {{ع}} [[حجت خدا]] بر [[خلق]] اوست"<ref>شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۲۱۲-۲۱۳.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۲۷۹.</ref>
 
== ویژگی‌های حجت‌الله ==
{{اصلی|ویژگی‌های حجت‌الله}}
حجت الله دارای ویژگی‌هایی است که برخی از آنها عبارت‌اند از:
# '''وسیله [[اتمام حجت]] [[بندگان]]''': [[حجت]] کسی یا چیزی است که به وسیله آن بر دیگری [[احتجاج]] می‌شود. بنابراین [[حجت خدا]] بر [[مردم]]، کسی است که [[خداوند]] می‌تواند به وسیله او بر [[مردم]] [[احتجاج]] کند و در مقابل این [[حجت]]، [[مردم]] بهانه‌ای برای شانه خالی کردن از [[وظایف]] خود نخواهند داشت. شاید بتوان سخن [[خداوند]] راجع به [[پیامبران در قرآن]] را تأییدی بر این [[تبیین]] به شمار آورد: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>. [[امام کاظم]] {{ع}} فرمودند: "همانا [[حجت]] برای [[خدا]] بر [[مردم]] اقامه نمی‌شود، مگر به وجود امامی که برای [[مردم]] شناخته شود"<ref>{{متن حدیث|مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ {{ع}}قَالَ: إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ}}. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. این روایت با سند صحیح دیگری از امام رضا {{ع}} نیز نقل شده است. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.
# '''[[عصمت]]''': [[حجت الله]] باید [[معصوم]] باشد و [[عصمت]] را می‌توان در دو حوزه [[عصمت از اشتباه]] و [[عصمت از گناه]] بررسی کرد:
## '''[[عصمت از اشتباه]] در [[تبیین دین]]''': [[حجت خدا]] بر روی [[زمین]]، [[نماینده]] و [[جانشین]] او میان آفریدگانش است و با وجود او [[حجت]] بر [[بندگان]] تمام می‌شود؛ از این‌رو، [[سخن]] او سخن [[خدا]] و فرمان‌های او [[اوامر]] [[خداوند]] است. اگر چنین است، لازم می‌آید سخنان و [[اوامر]] او از منبع [[فیض الهی]] سرچشمه گرفته باشد تا مشوب به [[خطا]] و غبار آلود به گرد [[اشتباه]] نگردد؛ زیرا در غیر این صورت، [[حجت خدا]] بر [[بندگان]] تمام نمی‌شود؛ از این‌رو، [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "هیچ زمانی بر [[زمین]] نگذشته مگر آنکه برای [[خداوند]] حجتی در آن بوده است که [[حلال و حرام]] را شناسانده و [[مردم]] را به [[راه خدا]] [[دعوت]] می‌کند"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.</ref>.
## '''[[عصمت از گناه]]''': در برخی دیگر از [[روایات]]، به گونه‌ای سخن به میان آمده است که [[عصمت]] [[حجت الله]] از [[گناه]] نیز ثابت می‌شود؛ برای نمونه، [[ابو بصیر]] در روایتی معتبر از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.</ref>. مقصود از [[امام]] در این [[روایت]] نیز همان [[حجت خدا]] بر [[بندگان]] است. به نظر می‌رسد، در این [[روایت]]، وصف “عادل” نشان از این [[حقیقت]] دارد که اگر [[امام]] غیر [[عادل]] باشد، [[حجت]] بر [[مردم]] تمام نخواهد شد<ref>در این باره، ر. ک: مصطفوی، حسن، التحقیق، ج۷، ص۱۷۱.</ref>.
# '''[[مرجعیت دینی]] با [[علم ویژه]]''': [[حجت الله]] دارای [[منصب]] [[مرجعیت دینی]] با [[علم ویژه]] است؛ [[علمی]] [[خطاناپذیر]]، به گونه‌ای که موجب [[اتمام حجت]] خواهد شد. کمترین [[علمی]] که برای [[حجت الله]] ثابت می‌شود، [[علم به شریعت]] است؛ همان [[علمی]] که باید در [[اختیار]] [[مردم]] قرار گیرد تا حجتی بر [[خداوند]] نداشته باشند. [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَبْقَى بِغَيْرِ عَالِمٍ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۳. همچنین، ر. ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۱۴ و ۳۲۷؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۳.</ref>؛ "همانا [[زمین]] بدون عالم باقی نمی‌ماند". همچنین فرمودند: "هیچ زمانی بر [[زمین]] نگذشته است، مگر آنکه برای [[خداوند]] حجتی در آن بوده که [[حلال]] و حرام را شناسانده است و [[مردم]] را به [[راه خدا]] [[دعوت]] می‌کند"<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.</ref>.
# '''[[برخورداری از علوم غیر دینی]]''': بر اساس [[روایات]]، [[حجت الله]] کسی است که [[قلمرو علم]] او محدود به [[علم]] [[دین]] و [[شریعت]] نمی‌شود. [[اباصلت]]، [[یار وفادار]] [[امام رضا]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند ایشان با [[مردم]] مختلف به زبان‌های خودشان سخن می‌گفتند. هنگامی که من شگفتی خود را از این عمل ابراز کردم، [[امام]] فرمودند: "ای [[اباصلت]]! من [[حجت خدا]] بر مردمم و [[خداوند]] کسی را [[حجت]] بر [[مردم]] قرار نمی‌دهد که زبان آنها را نداند"<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۲۸.</ref>. از این [[روایت]] رابطه میان [[مقام]] [[حجت]] اللهی و [[علم]] متصدی این [[منصب]] روشن می‌شود؛ بدین ترتیب که چون [[امام]] [[حجت]] خداست، [[آگاه]] به زبان کسانی است که او [[حجت خدا]] بر آنهاست و یا [[امام صادق]] {{ع}} در روایتی به یکی از [[اصحاب]] خود، به نام سعد بن أبی الأصبغ فرمودند: "آیا [[گمان]] می‌کنی، کسی که [[خداوند]] او را [[حجت]] بر [[خلق]] خود قرار داده است، [[خداوند]] چیزی از امور آنها را بر آن [[حجت پنهان]] نگه می‌دارد؟"<ref>{{متن حدیث|أَ تَرَى مَنْ جَعَلَهُ اللَّهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِهِ يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ مِنْ أُمُورِهِمْ}}؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۲.</ref>.
# '''[[وساطت فیض]]''': از جمله مقاماتی که برای [[حجت الله]] در روایاتی متعدد و [[مستفیض]] [[تبیین]] شده است، [[واسطه فیض]] بودن [[حجت الله]] برای عالمیان یا همان [[امامت]] [[تکوینی]] است؛ بدین معنا که بر اساس [[روایات]] متعدد و [[مستفیض]]، [[خداوند متعال]] که [[فیاض]] مطلق است، به واسطه حضور [[حجت]] خود در عالم، فیضش را به [[اهل]] عالم عطا می‌کند. [[احمد بن اسحاق اشعری]] از [[امام حسن عسکری]] {{ع}} [[نقل]] می‌کند که فرمودند: "ای [[احمد بن اسحاق]]! همانا [[خداوند]] تبارک و تعالی از روزی که [[حضرت آدم]] {{ع}} را آفرید تا [[روز قیامت]]، [[زمین]] را از [[حجت]] خود بر بندگانش خالی نمی‌گذارد. به واسطه او [[بلا]] از [[اهل]] [[زمین]] دور می‌شود و [[باران]] می‌بارد و [[برکات]] [[زمین]] بیرون می‌آید"<ref>{{متن حدیث|يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُخَلِّ الْأَرْضَ مُنْذُ خَلَقَ آدَمَ {{ع}} وَ لَا يُخَلِّيهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بِهِ يَدْفَعُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِهِ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ}}. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۸۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۲۷۵.</ref>.
 
== [[حجت‌شناسی]] ==


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[حجت]]
* [[حجت‌شناسی]]
* [[حجت الهی بودن امام]]
* [[شبهه ناسازگاری حجیت‌انگاری امامان با خاتمیت]]
{{پایان مدخل وابسته}}
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مهدویت''']]
# [[پرونده:291506008.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|'''معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه''']]
{{پایان منابع}}


==منابع==
== پانویس ==
* [[پرونده:978964298273.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|'''امامت''']]
{{پانویس}}
* [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲''']]
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
* [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مهدویت''']]
* [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]


==پانویس==
[[رده:حجت‌شناسی]]
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
{{امام مهدی}}
[[رده:امام مهدی]]
[[رده:حجت الهی]]
[[رده:مدخل امامت پاسخ به شبهات کلامی]]
[[رده:مدخل امامت پاسخ به شبهات کلامی]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۱

حجّت به‌معنای برهان و دلیل در اصطلاح قرآنی چیزی است که از سوی خداوند، معیار و میزان درستی حرف‌ها و عمل‌ها قرار داده شده تا مردم به آن رجوع کنند و از آن تبعیت نمایند. در مباحث دینی به پیامبران و امامان (ع) مانند امام زمان (ع) اطلاق حجت شده است، به دلیل آنکه وسیلۀ اتمام حجت از طرف خداوند هستند.

معناشناسی

حجّت در لغت به‌معنای برهان و دلیلی است که با آن مدّعا اثبات شده و حریف را قانع یا دفع می‌کنند[۱] و در اصطلاح اصول فقه، دلیلی است که واسطه اثبات احکام شرعی باشد[۲] و در اصطلاح قرآنی هر آن چیزی است که از سوی خداوند، معیار و میزان درستی حرف‌ها و عمل‌ها قرار داده شده تا مردم به آن رجوع کنند و از آن تبعیت نمایند[۳].

حجت الهی بودن امام

هر یک از امامان معصوم (ع)، حجّت الهی بر مردم‌اند که خداوند به‌واسطۀ وجود ایشان بر بندگان خود احتجاج می‌کند. حجّت، یکی از لقب‌های امام دوازدهم حضرت مهدی است، حجة بن الحسن. در کتاب‌های اعتقادی، مباحث مربوط به نبوت و امامت، تحت عنوان "شناخت حجت" مطرح می‌شود و حجّت‌شناسی از شناخت‌های ضروری و مهم است. در عصر غیبت امام عصر، فقهای دین از سوی آن حضرت، حجت بر مردم در مسائل دینی قرار داده شده‌اند و فتوای آنان برای مردم "حجّت شرعی" در عمل به احکام است[۴].

حجت الهی بودن محمد و آل محمد

در ادبیات گفتاری و نوشتاری شیعه، حجت دو مفهوم وصفی‏ هم‏سنگ دارد:

  1. مفهومی وصفی عام که درباره هر دلیل و برهان الهی چون پیامبران و امامان (ع) یا عقل به کار برده می‌‏شود و این دلیل همواره در زمین بر انسان آشکار است؛ ازاین ‏رو در روایت امام کاظم (ع) آمده است که فرمود: خداوند سبحانه و تعالی را بر مردم دو حجّت است: یکی ظاهر که آن عبارت است از پیامبران و رهبران دینی و دیگری باطن که آن عقول مردم است[۵].
  2. مفهوم وصفی خاصی که از نگاه شیعه، حضرت مهدی (ع)‏ آخرین حجّت الهی است؛ ازاین ‏رو به حجة بن الحسن العسکری (ع) شهرت دارد[۶].[۷]

توجه به این نکته ضروری است که قلمرو حجت بودن امام تنها به شیعیان یا مسلمانان یا حتی انسان‌ها محدود نمی‌شود، بلکه امام کسی است که بر تمام آفریدگان، اعم از انسان و غیر انسان، حجیت دارد؛ چنان‌که پیامبر خدا (ص)، خود در روایت دیگری با عبارت «حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى بَرِيَّتِهِ»[۸]، بر این نکته تأکید کرده‌اند. همچنین امام هادی (ع) به هنگام زیارت قبر پدر بزرگوارشان، امام جواد (ع) فرمودند: "خدایا بر محمد بن علی... حجتت بر هر کسی که بر بالای زمین‌ها و زیر خاک است، درود فرست"[۹].[۱۰]

حجت الهی بودن محمد و آل محمد در حدیث

متون روایی شیعه از این واقعیت حکایت می‌کند که پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع)، همگی از مفهوم حجت الله برای تبیین و توصیف حقیقت مقام امامت استفاده کرده‌اند. روایات موجود در این باره، چنان فراوان است که بی‌گمان متواتر معنوی است و محقق را از بررسی سندی انبوه روایات یاد شده بی‌نیاز می‌سازد. دو نمونه از این روایات عبارت‌اند از:

  1. پیامبر گرامی اسلام (ص) در بیانات خود برای مردم، از امیرالمؤمنین (ع) با عنوان حجت الله یاد کرده‌اند؛ در این باره ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) فرمودند: "ای علی! تو پس از من، پیشوای مسلمانان و امیر مؤمنان و... و حجت خدا بر تمام مخلوقات هستی"[۱۱].
  2. حضرت رسول (ص) در دیگر بیانات خود، با تأکید بر اینکه ائمه پس از ایشان دوازده نفرند، بر تمام آنها عنوان حجت الله را اطلاق کرده‌اند. ایشان در این باره فرمودند: "امامان پس از من به تعداد نقبای بنی اسرائیل و حواریون عیسی (ع) هستند... آنها حجت‌های خدا در خلق اویند"[۱۲].[۱۳]

حجت الهی بودن اهل بيت در سخنان اصحاب امامان

اصحاب ائمه در گفت و گوهای خود از تعبیر حجت الله استفاده می‌کردند، در این باره، زید بن علی بن الحسین می‌گوید: "در هر زمان، مردی از ما اهل بیت وجود دارد که خداوند به وسیله او بر خلق خود احتجاج می‌کند و حجت عصر ما پسر برادرم، جعفر بن محمد است. کسی که از او پیروی کند، گمراه نشده و کسی که با او مخالفت کند، هدایت نخواهد شد"[۱۴]. بر اساس نقلی صحیح، هنگامی که زید بن علی بن الحسین از مؤمن طاق خواست او را در قیامش یاری کند، مؤمن طاق ضمن مخالفت با وی، به او گفت: "اگر برای خدا حجتی روی زمین باشد، پس متخلف از تو نجات یافته و خروج کننده همراه با تو هلاک یافته است و اگر برای خدا حجتی روی زمین نباشد، پس متخلف از تو و خروج کننده همراه با تو، مساوی‌اند"[۱۵].

حمران بن اعین، از یاران امام صادق (ع) هنگامی که برای سخن گفتن در حضور آن حضرت اجازه گرفت، چنین گفت: "شهادت می‌دهم خدایی جز خدای یگانه نیست... و شهادت می‌دهم علی (ع) حجت خدا بر خلق اوست"[۱۶].[۱۷]

ویژگی‌های حجت‌الله

حجت الله دارای ویژگی‌هایی است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. وسیله اتمام حجت بندگان: حجت کسی یا چیزی است که به وسیله آن بر دیگری احتجاج می‌شود. بنابراین حجت خدا بر مردم، کسی است که خداوند می‌تواند به وسیله او بر مردم احتجاج کند و در مقابل این حجت، مردم بهانه‌ای برای شانه خالی کردن از وظایف خود نخواهند داشت. شاید بتوان سخن خداوند راجع به پیامبران در قرآن را تأییدی بر این تبیین به شمار آورد: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۱۸]. امام کاظم (ع) فرمودند: "همانا حجت برای خدا بر مردم اقامه نمی‌شود، مگر به وجود امامی که برای مردم شناخته شود"[۱۹].
  2. عصمت: حجت الله باید معصوم باشد و عصمت را می‌توان در دو حوزه عصمت از اشتباه و عصمت از گناه بررسی کرد:
    1. عصمت از اشتباه در تبیین دین: حجت خدا بر روی زمین، نماینده و جانشین او میان آفریدگانش است و با وجود او حجت بر بندگان تمام می‌شود؛ از این‌رو، سخن او سخن خدا و فرمان‌های او اوامر خداوند است. اگر چنین است، لازم می‌آید سخنان و اوامر او از منبع فیض الهی سرچشمه گرفته باشد تا مشوب به خطا و غبار آلود به گرد اشتباه نگردد؛ زیرا در غیر این صورت، حجت خدا بر بندگان تمام نمی‌شود؛ از این‌رو، امام صادق (ع) فرمودند: "هیچ زمانی بر زمین نگذشته مگر آنکه برای خداوند حجتی در آن بوده است که حلال و حرام را شناسانده و مردم را به راه خدا دعوت می‌کند"[۲۰].
    2. عصمت از گناه: در برخی دیگر از روایات، به گونه‌ای سخن به میان آمده است که عصمت حجت الله از گناه نیز ثابت می‌شود؛ برای نمونه، ابو بصیر در روایتی معتبر از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ»[۲۱]. مقصود از امام در این روایت نیز همان حجت خدا بر بندگان است. به نظر می‌رسد، در این روایت، وصف “عادل” نشان از این حقیقت دارد که اگر امام غیر عادل باشد، حجت بر مردم تمام نخواهد شد[۲۲].
  3. مرجعیت دینی با علم ویژه: حجت الله دارای منصب مرجعیت دینی با علم ویژه است؛ علمی خطاناپذیر، به گونه‌ای که موجب اتمام حجت خواهد شد. کمترین علمی که برای حجت الله ثابت می‌شود، علم به شریعت است؛ همان علمی که باید در اختیار مردم قرار گیرد تا حجتی بر خداوند نداشته باشند. امام صادق (ع) فرمودند: «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَبْقَى بِغَيْرِ عَالِمٍ»[۲۳]؛ "همانا زمین بدون عالم باقی نمی‌ماند". همچنین فرمودند: "هیچ زمانی بر زمین نگذشته است، مگر آنکه برای خداوند حجتی در آن بوده که حلال و حرام را شناسانده است و مردم را به راه خدا دعوت می‌کند"[۲۴].
  4. برخورداری از علوم غیر دینی: بر اساس روایات، حجت الله کسی است که قلمرو علم او محدود به علم دین و شریعت نمی‌شود. اباصلت، یار وفادار امام رضا (ع) نقل می‌کند ایشان با مردم مختلف به زبان‌های خودشان سخن می‌گفتند. هنگامی که من شگفتی خود را از این عمل ابراز کردم، امام فرمودند: "ای اباصلت! من حجت خدا بر مردمم و خداوند کسی را حجت بر مردم قرار نمی‌دهد که زبان آنها را نداند"[۲۵]. از این روایت رابطه میان مقام حجت اللهی و علم متصدی این منصب روشن می‌شود؛ بدین ترتیب که چون امام حجت خداست، آگاه به زبان کسانی است که او حجت خدا بر آنهاست و یا امام صادق (ع) در روایتی به یکی از اصحاب خود، به نام سعد بن أبی الأصبغ فرمودند: "آیا گمان می‌کنی، کسی که خداوند او را حجت بر خلق خود قرار داده است، خداوند چیزی از امور آنها را بر آن حجت پنهان نگه می‌دارد؟"[۲۶].
  5. وساطت فیض: از جمله مقاماتی که برای حجت الله در روایاتی متعدد و مستفیض تبیین شده است، واسطه فیض بودن حجت الله برای عالمیان یا همان امامت تکوینی است؛ بدین معنا که بر اساس روایات متعدد و مستفیض، خداوند متعال که فیاض مطلق است، به واسطه حضور حجت خود در عالم، فیضش را به اهل عالم عطا می‌کند. احمد بن اسحاق اشعری از امام حسن عسکری (ع) نقل می‌کند که فرمودند: "ای احمد بن اسحاق! همانا خداوند تبارک و تعالی از روزی که حضرت آدم (ع) را آفرید تا روز قیامت، زمین را از حجت خود بر بندگانش خالی نمی‌گذارد. به واسطه او بلا از اهل زمین دور می‌شود و باران می‌بارد و برکات زمین بیرون می‌آید"[۲۷].[۲۸].

حجت‌شناسی

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۵۲، تاج‌العروس، ج‌۳، ص‌۳۱۴، حجج.
  2. فرائدالاصول، ج‌۱، ص‌۵۱؛ اصول‌الفقه، ج‌۲، ص‌۱۲.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۲.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۲؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۱-۲۲۳؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۶۸.
  5. " إِنَ‏ لِلَّهِ‏ عَلَى‏ النَّاسِ‏ حُجَّتَيْنِ‏ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ‏ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ (ع) وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ ‏‏‏‏‏‏‏‏"، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵
  6. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۶ و ج ۹۷، ص ۳۴۳
  7. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۱۶۳ - ۱۶۵.
  8. شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۳۰۶؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۱۸۷-۱۸۹.
  9. جعفر بن محمد بن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۳۰۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج۲، ص۶۰۱.
  10. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۲۳-۱۲۶.
  11. «يَا عَلِيُّ أَنْتَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ... وَ حُجَّةُ اللَّهِ بَعْدِي عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ». شیخ صدوق الامالی، ص۳۰۰.
  12. «الْأَئِمَّةُ بَعْدِي عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ حَوَارِيِّ عِيسَى... هُمْ حُجَجُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ». علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۷۵. برای ملاحظه روایات نبوی‌ای که از ائمه اطهار (ع) با عنوان «حجج الله» یاد کرده‌اند، ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۹؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۵۹؛ شیخ صدوق، من لا یحضر الفقیه، ج۴، ص۱۸۰؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۲۱-۲۲؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۷۵. گفتنی است که قرآن کریم به صراحت تعداد نقبای بنی‌اسرائیل را دوازده نفر معرفی می‌کند: ﴿وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا [«و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم.».. سوره مائده، آیه ۱۲].
  13. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۷۹؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص؟؟ ؟.
  14. شیخ صدوق، الامالی، ص۵۴۳-۵۴۴.
  15. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۴؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل الجاج، ج۲، ص۳۷۶؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۶، ص۱۸۰.
  16. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۲۱۲-۲۱۳.
  17. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۷۹.
  18. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  19. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ (ع)قَالَ: إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. این روایت با سند صحیح دیگری از امام رضا (ع) نیز نقل شده است. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷.
  20. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.
  21. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.
  22. در این باره، ر. ک: مصطفوی، حسن، التحقیق، ج۷، ص۱۷۱.
  23. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۳. همچنین، ر. ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۱۴ و ۳۲۷؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۳.
  24. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸.
  25. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۲۸.
  26. «أَ تَرَى مَنْ جَعَلَهُ اللَّهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِهِ يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ مِنْ أُمُورِهِمْ»؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۲.
  27. «يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُخَلِّ الْأَرْضَ مُنْذُ خَلَقَ آدَمَ (ع) وَ لَا يُخَلِّيهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بِهِ يَدْفَعُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ بِهِ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِهِ يُخْرِجُ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ». شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۳۸۴.
  28. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۷۵.