تفسیر رمزی در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = تفسیر رمزی
| عنوان مدخل  = [[تفسیر رمزی]]
| مداخل مرتبط = [[تفسیر رمزی در علوم قرآنی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


{{امامت}}
== مقدمه ==
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
ریشه اصلی این [[تفسیر]] به [[کعب الاحبار]] منتهی می‌شود که یکی از علمای [[یهود]] و ساکن [[یمن]] بود که در [[زمان]] [[خلافت ابوبکر]] به [[مدینه]] آمد و در سن هشتاد سالگی به [[اسلام]] گروید و در [[عهد]] [[عمر]] ساکن مدینه شد و بعداً به [[شام]] رفت و در [[شهر]] حِمص میان [[دمشق]] و [[حلب]]، اقامت گزید و در سال ۳۲ یا ۳۴ [[هجری]] در حالی که بیش از صد سال داشت در همان‌جا [[وفات]] کرد<ref>تهذیب التهذیب، ج۸، ص۴۳۹.</ref>.
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[تفسیر رمزی]]''' است. "'''[[تفسیر رمزی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تفسیر رمزی در علوم قرآنی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
[[کعب الاحبار]] چون از علمای یهود و مردی باتجربه و [[جهان]] دیده بود، توانست در [[دستگاه خلافت]] موقعیت ممتازی به دست آورد. او به همین جهت مورد [[مشورت]] [[خلیفه]] واقع می‌شد. کعب نزد [[خلیفه سوم]] نیز [[مقرّب]] و از [[اصحاب خاص]] او بود تا جایی که خلیفه [[رأی]] او را بر رأی [[ابوذر]] ترجیح می‌داد. روزی [[عثمان]] از جمعی که کعب‌ الاحبار و ابوذر در بین آنان بودند، پرسید: آیا [[امام]] می‌تواند مقداری از [[بیت‌المال]] را به عنوان [[قرض]] بردارد و هنگامی که توانست بپردازد؟ کعب الأحبار گفت: می‌‌تواند. ابوذر به کعب گفت: ای یهودی‌زاده، تو [[دین]] ما را به ما می‌آموزی؟! عثمان برآشفت و به ابوذر گفت: تو زیاد مرا [[آزار]] می‌دهی و به [[اصحاب]] من [[اهانت]] می‌کنی و [[ناسزا]] می‌گویی، باید به شام [[تبعید]] شوی<ref>شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۵۶.</ref>.
[[تفسیر رمزی]] که گاهی از آن به [[تفسیر باطنی]] نیز تعبیر می‌شود مبنا و اساس [[درک]] مفاهیم [[قرآن]] را بر مطالبی خارج از قرآن گذاشته، [[آیات]] را رمز و اشاره به‌آن می‌داند؛ بدون آنکه لفظ و [[قواعد]] ادبی و [[ظاهر قرآن]] بر آن معانی خارجی دلالت داشته باشند.


این [[گرایش]] با [[تفسیر اشاری]] و [[تفسیر عرفانی|عرفانی]] تفاوت دارد:
کعب الاحبار هر جا که [[مصلحت]] می‌دانست از [[دروغ]] گفتن اِبایی نداشت. [[امام علی]] {{ع}} درباره او فرموده است: بی‌تردید کعب الاحبار [[دروغگو]] است<ref>شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۷۷.</ref>. از جمله دروغ‌های او این است که گفته بود: «در هر صبحگاهی، [[کعبه]] یک بار به [[بیت المقدس]] [[سجده]] می‌کند!». جالب این است که پس از هفتاد سال از [[مرگ]] او، مردی در [[مسجد الحرام]] به [[امام محمد باقر]] می‌گوید: کعب الاحبار گفته است: کعبه در هر صبحگاهی یک بار برای بیت المقدس سجده می‌کند. امام می‌فرماید: تو دروغ گفتی و کعب نیز دروغ گفته است<ref> الکافی، ج۴، ص۲۴۰.</ref>.
#در تفسیر رمزی، سابقه تأویلی پیش از [[اسلام]] هم وجود دارد.
#رموز و اشارات بیش از آنکه بر [[کلام الهی]] [[استوار]] باشند، مبتنی بر [[آموزش]] از [[معلم]] است.


آشکارترین چهره این [[تفسیر]] را می‌توان در طایفه‌ با طنیه از فرقه‌های [[اسماعیلیه]] دید. از اسماعیلیه تفسیر کاملی به صورت [[باطنی]] منتشر نشده است و عمدتا در برخی آیات و [[سوره‌ها]] [[تفسیری]] نوشته‌اند.<ref>خرمشاهی، بهاء الدین، دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، جلد۱، صفحه ۶۴۹؛ ایازی، محمد علی، المفسرون حیاتهم و منهجهم، صفحه ۵۸.</ref>.<ref>[[فرهنگ‌نامه علوم قرآنی (کتاب)|فرهنگ نامه علوم قرآنی]]، ج۱، ص۱۷۹۰.</ref>
[[اعتقاد]] به [[رؤیت خدا]] با چشم از سوی [[کعب الأحبار]] [[القاء]] شد که یک [[اعتقاد]] [[یهودی]] بود؛ زیرا آنان می‌‌گفتند: «زمانی [[خدا]] به درد چشم [[مبتلا]] شد و [[ملائکه]] به [[عیادت]] او رفتند!»<ref>ملل و النحلل، ص۴۸.</ref>. [[کعب الاحبار]] که افکارش از طرف [[دستگاه خلافت]] [[ترویج]] می‌‌شد در [[تفسیر]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} می‌گوید: «الباء بهاؤه و السین سناؤه فلا شیء أعلی منه و المیم [[ملکه]]»، یعنی «باء» در {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} به معنای [[حُسن]] و [[زیبایی]] خدا و «سین» به معنای [[علوّ]] و [[رفعت]] اوست. پس چیزی [[برتر]] از او نیست و «میم» به معنای [[مُلک]] و [[حاکمیت]] وی می‌باشد<ref>تفسیر قرطبی، آیه اول سوره فاتحه، ج۱، ص۱۰۷.</ref>. این [[تفسیر رمزی]] برای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} از طرف کعب الاحبار به سبب [[حمایت]] [[عمر]] و [[عثمان]] و [[معاویه]] از او، در همه جا [[تبلیغ]] و ترویج شد و کم کم در محافل [[علمی]] به عنوان نظر یک [[تابعی]] و عالِمِ معتبر، [[زبان]] به زبان میگشت و ثبت دفاتر می‌شد<ref>قضاوت زن در فقه اسلامی، ص۱۵۳-۱۳۷.</ref>.


==منابع==
البته [[ناآگاهی]] و [[سادگی]] [[مردمان]] در آن [[زمان]] که [[تصوّر]] می‌کردند، تفسیر رمزی و حروفی کعب الاحبار برای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} [[کشف]] علمی جدیدی است به شیوع و شهرتِ رأیِ [[کعب]]، کمک فراوانی می‌کرد. [[مردم]] [[فکر]] نمی‌کردند که یک حرف در یک کلمه، بدون توجه به حالت ترکیبی آن و به طور مجرّد، هیچ معنایی ندارد. مردم توجه نداشتند که مثلاً حرف «ب» به طور مجرّد برای هیچ معنایی وضع نشده است، بلکه این مادّه خامی است که در حال ترکیب با حروف دیگر معنی پیدا می‌کند. مثلاً وقتی که با «ق» و «ل» ترکیب می‌شود و «بقل» خوانده می‌شود معنای [[گیاه]] می‌دهد و ممکن است حرف «ب» در ترکیب دیگری مثل: {{عربی|"مَرَرتُ بزَیدٍ"}} معنای ربطی پیدا کند که یک معنای وابسته و غیر مستقل است و معنای حرفی در مقابل معنای اسمی خوانده می‌شود. ولی همین معنای حرفی و ربطی نیز در حال ترکیب برای «ب» حاصل می‌شود نه به طور مجرّد. در همین کلمه {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} حرف «ب» معنای حرفی و ربطی دارد که متعلق آن در تقدیر است و به صورت مجرّد هیچ معنایی ندارد.
# [[پرونده: 9030760879.jpg|22px]] [[فرهنگ‌نامه علوم قرآنی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه علوم قرآنی''']]


==پانویس==
اگر [[کعب الاحبار]] می‌خواهد بگوید حرف «ب» در {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} در حالت ترکیبی به معنای بهاء و [[زیبایی]] [[خدا]] و «سین» به معنی [[رفعت]] وی و «میم» به معنای [[مُلک]] و [[حاکمیت]] او است، این قابل قبول نیست؛ زیرا حرف «ب» در حالت ترکیبی، معنای حرفی و ربطی دارد نه معنای اسمی. و «سین» و «میم» هیچ معنای جداگانه‌ای ندارند. و اگر می‌خواهد بگوید: آنچه من می‌گویم طبق [[قواعد]] زبان [[عرب]] و در حدّ [[فهم]] ادیبان عربی‌دان نیست، بلکه گفته من از نوع [[علوم]] غریبه و دانش‌های [[برتر]] و در ردیف رموز [[غیبی]] و [[ملکوتی]] قرار دارد، این لاف و گزافی خواهد بود که از افراد بی‌تعهّدی چون کعب الاحبار، بعید نیست.
 
بنابراین [[تفسیر رمزی]] و حرفی کعب الاحبار برای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} با هیچ معیار [[علمی]] و ادبی منطبق نیست و به هیچ وجه نمی‌توان آن را قبول کرد و باید در ردیف اسرائیلیاتی قرار گیرد که وارد [[فرهنگ اسلامی]] شده است و باید شناخته و طرد شود و اگر قرار باشد هر شخصی به دلخواه خود برای {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} تفسیر رمزی ارائه دهد خیلی آسان است که کسی بگوید: الباء بقاء [[الله]] و السین سخاء الله و المیم مقت الله! زیرا برای تفسیر رمزی هیچ ملاک و معیاری وجود ندارد و این را هیچ عاقلی نمی‌پذیرد.
 
پس از [[کعب الأحبار]]، کسانی کم و بیش القاءات او را در تفسیر رمزی پیگیری نموده‌اند. [[ضحّاک بن مزاحم خراسانی]] یکی از آن افراد است که [[شاگردان]] فراوانی داشته و اقوال او در کتاب‌های [[تفسیر]] نقل شده است و او همان تفسیر رمزی کعب الاحبار را به عنوان یک قول مقبول بدون آنکه آن را به [[کعب الاحبار]] نسبت بدهد به [[شاگردان]] خود [[القاء]] می‌کرده است<ref>الدر المنثور، ج۱، ص۸.</ref>. آنگاه در [[قرن دوم]] همان بافته‌های کعب الاحبار [[یهودی]] الاصل به وسیله افراد [[کذّاب]] حدیث‌ساز در قالب [[حدیث]] ریخته می‌شود و با [[جعل]] سَند به [[پیغمبر اسلام]] منسوب می‌گردد! و [[طبری]] در [[تفسیر]] [[جامع البیان]] فی تأویل‌ای القرآن به صورت مُعَنعَن (یعنی فلانی از فلان و...) همین سخن کعب الاحبار را به صورت [[حدیث نبوی]] در [[تفسیر رمزی]] {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ}} نقل می‌کند! سخنی که [[ذهبی]] در «[[میزان]] الاعتدال» و [[ابن حجر عسقلانی]] در «لسان [[المیزان]]» [[کذب]] بودن آن را از طریق بررسی [[سند حدیث]] برملا می‌سازند<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۵۳؛ لسان المیزان، ج۱، ص۴۴۲؛ قضاوت زن در فقه اسلامی، ص۱۴۴.</ref>.
 
متأسفانه این‌گونه [[احادیث]] ساختگی از طریق همان منابع به [[کتاب‌های حدیثی]] و [[تفسیری]] [[شیعه]] نیز ورود پیدا می‌کنند<ref>المحاسن، ص۲۳۸، ح۲۱۳.</ref>؛ و [[علامه مجلسی]] در کتاب مرآه العقول <ref>مرآه العقول، ج۲، ص:۳۷.</ref> پس از بررسی [[سند]]، [[ضعیف]] بودن آن را آشکار می‌سازد.
 
به نظر می‌رسد که فاصله گرفتن [[عالمان]] و [[محدّثان]] از [[مکتب اهل بیت]] {{عم}} و آموزه‌های صحیح آنان، راه را برای انواع [[تفسیر به رأی]] از جمله تفسیر رمزی و اشاره‌ای، بیشتر هموار نموده است. عارفانی چون [[ابونصر سراج]]، [[ابوطالب مکّی]] و [[ابن عربی]] به استناد شماری از [[روایات]] که در آنها از «اشارت، لطایف و [[حقایق]] [[قرآن]]» [[سخن]] به میان آمده است <ref>بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۰۳.</ref>؛ برای قرآن ظاهر و [[باطنی]] قائل‌اند. [[ابن عربی]] [[معتقد]] بوده که هر [[آیه قرآن]] دو وجه دارد: وجه و معانی ظاهری، وجه و معانی باطنی؛ آنگاه می‌گوید وجه باطنی [[آیات]] را فقط [[عارفان]] و [[اهل حق]] در می‌یابند<ref>الفتوحات، ج۱، ص۲۷۹؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص۲۵۰.</ref>.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر رمزی (مقاله)|مقاله «تفسیر رمزی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر رمزی (مقاله)|مقاله «تفسیر رمزی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:تفسیر رمزی]]
[[رده:تفسیر رمزی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۰۵

مقدمه

ریشه اصلی این تفسیر به کعب الاحبار منتهی می‌شود که یکی از علمای یهود و ساکن یمن بود که در زمان خلافت ابوبکر به مدینه آمد و در سن هشتاد سالگی به اسلام گروید و در عهد عمر ساکن مدینه شد و بعداً به شام رفت و در شهر حِمص میان دمشق و حلب، اقامت گزید و در سال ۳۲ یا ۳۴ هجری در حالی که بیش از صد سال داشت در همان‌جا وفات کرد[۱].

کعب الاحبار چون از علمای یهود و مردی باتجربه و جهان دیده بود، توانست در دستگاه خلافت موقعیت ممتازی به دست آورد. او به همین جهت مورد مشورت خلیفه واقع می‌شد. کعب نزد خلیفه سوم نیز مقرّب و از اصحاب خاص او بود تا جایی که خلیفه رأی او را بر رأی ابوذر ترجیح می‌داد. روزی عثمان از جمعی که کعب‌ الاحبار و ابوذر در بین آنان بودند، پرسید: آیا امام می‌تواند مقداری از بیت‌المال را به عنوان قرض بردارد و هنگامی که توانست بپردازد؟ کعب الأحبار گفت: می‌‌تواند. ابوذر به کعب گفت: ای یهودی‌زاده، تو دین ما را به ما می‌آموزی؟! عثمان برآشفت و به ابوذر گفت: تو زیاد مرا آزار می‌دهی و به اصحاب من اهانت می‌کنی و ناسزا می‌گویی، باید به شام تبعید شوی[۲].

کعب الاحبار هر جا که مصلحت می‌دانست از دروغ گفتن اِبایی نداشت. امام علی (ع) درباره او فرموده است: بی‌تردید کعب الاحبار دروغگو است[۳]. از جمله دروغ‌های او این است که گفته بود: «در هر صبحگاهی، کعبه یک بار به بیت المقدس سجده می‌کند!». جالب این است که پس از هفتاد سال از مرگ او، مردی در مسجد الحرام به امام محمد باقر می‌گوید: کعب الاحبار گفته است: کعبه در هر صبحگاهی یک بار برای بیت المقدس سجده می‌کند. امام می‌فرماید: تو دروغ گفتی و کعب نیز دروغ گفته است[۴].

اعتقاد به رؤیت خدا با چشم از سوی کعب الأحبار القاء شد که یک اعتقاد یهودی بود؛ زیرا آنان می‌‌گفتند: «زمانی خدا به درد چشم مبتلا شد و ملائکه به عیادت او رفتند!»[۵]. کعب الاحبار که افکارش از طرف دستگاه خلافت ترویج می‌‌شد در تفسیر ﴿بِسْمِ اللَّهِ می‌گوید: «الباء بهاؤه و السین سناؤه فلا شیء أعلی منه و المیم ملکه»، یعنی «باء» در ﴿بِسْمِ اللَّهِ به معنای حُسن و زیبایی خدا و «سین» به معنای علوّ و رفعت اوست. پس چیزی برتر از او نیست و «میم» به معنای مُلک و حاکمیت وی می‌باشد[۶]. این تفسیر رمزی برای ﴿بِسْمِ اللَّهِ از طرف کعب الاحبار به سبب حمایت عمر و عثمان و معاویه از او، در همه جا تبلیغ و ترویج شد و کم کم در محافل علمی به عنوان نظر یک تابعی و عالِمِ معتبر، زبان به زبان میگشت و ثبت دفاتر می‌شد[۷].

البته ناآگاهی و سادگی مردمان در آن زمان که تصوّر می‌کردند، تفسیر رمزی و حروفی کعب الاحبار برای ﴿بِسْمِ اللَّهِ کشف علمی جدیدی است به شیوع و شهرتِ رأیِ کعب، کمک فراوانی می‌کرد. مردم فکر نمی‌کردند که یک حرف در یک کلمه، بدون توجه به حالت ترکیبی آن و به طور مجرّد، هیچ معنایی ندارد. مردم توجه نداشتند که مثلاً حرف «ب» به طور مجرّد برای هیچ معنایی وضع نشده است، بلکه این مادّه خامی است که در حال ترکیب با حروف دیگر معنی پیدا می‌کند. مثلاً وقتی که با «ق» و «ل» ترکیب می‌شود و «بقل» خوانده می‌شود معنای گیاه می‌دهد و ممکن است حرف «ب» در ترکیب دیگری مثل: "مَرَرتُ بزَیدٍ" معنای ربطی پیدا کند که یک معنای وابسته و غیر مستقل است و معنای حرفی در مقابل معنای اسمی خوانده می‌شود. ولی همین معنای حرفی و ربطی نیز در حال ترکیب برای «ب» حاصل می‌شود نه به طور مجرّد. در همین کلمه ﴿بِسْمِ اللَّهِ حرف «ب» معنای حرفی و ربطی دارد که متعلق آن در تقدیر است و به صورت مجرّد هیچ معنایی ندارد.

اگر کعب الاحبار می‌خواهد بگوید حرف «ب» در ﴿بِسْمِ اللَّهِ در حالت ترکیبی به معنای بهاء و زیبایی خدا و «سین» به معنی رفعت وی و «میم» به معنای مُلک و حاکمیت او است، این قابل قبول نیست؛ زیرا حرف «ب» در حالت ترکیبی، معنای حرفی و ربطی دارد نه معنای اسمی. و «سین» و «میم» هیچ معنای جداگانه‌ای ندارند. و اگر می‌خواهد بگوید: آنچه من می‌گویم طبق قواعد زبان عرب و در حدّ فهم ادیبان عربی‌دان نیست، بلکه گفته من از نوع علوم غریبه و دانش‌های برتر و در ردیف رموز غیبی و ملکوتی قرار دارد، این لاف و گزافی خواهد بود که از افراد بی‌تعهّدی چون کعب الاحبار، بعید نیست.

بنابراین تفسیر رمزی و حرفی کعب الاحبار برای ﴿بِسْمِ اللَّهِ با هیچ معیار علمی و ادبی منطبق نیست و به هیچ وجه نمی‌توان آن را قبول کرد و باید در ردیف اسرائیلیاتی قرار گیرد که وارد فرهنگ اسلامی شده است و باید شناخته و طرد شود و اگر قرار باشد هر شخصی به دلخواه خود برای ﴿بِسْمِ اللَّهِ تفسیر رمزی ارائه دهد خیلی آسان است که کسی بگوید: الباء بقاء الله و السین سخاء الله و المیم مقت الله! زیرا برای تفسیر رمزی هیچ ملاک و معیاری وجود ندارد و این را هیچ عاقلی نمی‌پذیرد.

پس از کعب الأحبار، کسانی کم و بیش القاءات او را در تفسیر رمزی پیگیری نموده‌اند. ضحّاک بن مزاحم خراسانی یکی از آن افراد است که شاگردان فراوانی داشته و اقوال او در کتاب‌های تفسیر نقل شده است و او همان تفسیر رمزی کعب الاحبار را به عنوان یک قول مقبول بدون آنکه آن را به کعب الاحبار نسبت بدهد به شاگردان خود القاء می‌کرده است[۸]. آنگاه در قرن دوم همان بافته‌های کعب الاحبار یهودی الاصل به وسیله افراد کذّاب حدیث‌ساز در قالب حدیث ریخته می‌شود و با جعل سَند به پیغمبر اسلام منسوب می‌گردد! و طبری در تفسیر جامع البیان فی تأویل‌ای القرآن به صورت مُعَنعَن (یعنی فلانی از فلان و...) همین سخن کعب الاحبار را به صورت حدیث نبوی در تفسیر رمزی ﴿بِسْمِ اللَّهِ نقل می‌کند! سخنی که ذهبی در «میزان الاعتدال» و ابن حجر عسقلانی در «لسان المیزان» کذب بودن آن را از طریق بررسی سند حدیث برملا می‌سازند[۹].

متأسفانه این‌گونه احادیث ساختگی از طریق همان منابع به کتاب‌های حدیثی و تفسیری شیعه نیز ورود پیدا می‌کنند[۱۰]؛ و علامه مجلسی در کتاب مرآه العقول [۱۱] پس از بررسی سند، ضعیف بودن آن را آشکار می‌سازد.

به نظر می‌رسد که فاصله گرفتن عالمان و محدّثان از مکتب اهل بیت (ع) و آموزه‌های صحیح آنان، راه را برای انواع تفسیر به رأی از جمله تفسیر رمزی و اشاره‌ای، بیشتر هموار نموده است. عارفانی چون ابونصر سراج، ابوطالب مکّی و ابن عربی به استناد شماری از روایات که در آنها از «اشارت، لطایف و حقایق قرآن» سخن به میان آمده است [۱۲]؛ برای قرآن ظاهر و باطنی قائل‌اند. ابن عربی معتقد بوده که هر آیه قرآن دو وجه دارد: وجه و معانی ظاهری، وجه و معانی باطنی؛ آنگاه می‌گوید وجه باطنی آیات را فقط عارفان و اهل حق در می‌یابند[۱۳].[۱۴]

منابع

پانویس

  1. تهذیب التهذیب، ج۸، ص۴۳۹.
  2. شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۵۶.
  3. شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۷۷.
  4. الکافی، ج۴، ص۲۴۰.
  5. ملل و النحلل، ص۴۸.
  6. تفسیر قرطبی، آیه اول سوره فاتحه، ج۱، ص۱۰۷.
  7. قضاوت زن در فقه اسلامی، ص۱۵۳-۱۳۷.
  8. الدر المنثور، ج۱، ص۸.
  9. میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۵۳؛ لسان المیزان، ج۱، ص۴۴۲؛ قضاوت زن در فقه اسلامی، ص۱۴۴.
  10. المحاسن، ص۲۳۸، ح۲۱۳.
  11. مرآه العقول، ج۲، ص:۳۷.
  12. بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۰۳.
  13. الفتوحات، ج۱، ص۲۷۹؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸، ص۲۵۰.
  14. کوشا، محمد علی، مقاله «تفسیر رمزی»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.