کعب بن زهیر در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==))
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[کعب بن زهیر]]''' است. "'''[[کعب بن زهیر]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = کعب بن زهیر
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[کعب بن زهیر در رجال و تراجم]] - [[کعب بن زهیر در تاریخ اسلامی]] </div>
| عنوان مدخل  = [[کعب بن زهیر]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مداخل مرتبط = [[کعب بن زهیر در رجال و تراجم]] - [[کعب بن زهیر در تاریخ اسلامی]]  
| پرسش مرتبط  =  
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[کعب بن زهیر بن ابی سلمی]]، از شعرای معروف [[عرب]] بود<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۱، ص۲۶۸؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۱۵؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۷.</ref>. [[پدر]] وی [[زهیر]] و برادرش [[بجیر]] نیز از [[شاعران]] مشهور بودند<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۱۵؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۷.</ref>.[[برادر]] [[کعب]] قبل از وی [[اسلام]] آورد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۷.</ref> و کعب در [[سرزنش]] برادرش و هجو [[رسول خدا]]{{صل}} [[شعر]] سرود. اما سپس با [[انذار]] بجیر، [[توبه]] کرد و [[پیامبر]]{{صل}} نیز وی را بخشید<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۱.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[کعب بن زهیر (مقاله)|مقاله «کعب بن زهیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۶۰.</ref>.
[[کعب بن زهیر بن ابی سلمی]]، از شعرای معروف [[عرب]] بود<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۱، ص۲۶۸؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۱۵؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۷.</ref>. [[پدر]] وی [[زهیر]] و برادرش [[بجیر]] نیز از [[شاعران]] مشهور بودند<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۱۵؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۷.</ref>.[[برادر]] [[کعب]] قبل از وی [[اسلام]] آورد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۷.</ref> و کعب در [[سرزنش]] برادرش و هجو [[رسول خدا]] {{صل}} [[شعر]] سرود. اما سپس با [[انذار]] بجیر، [[توبه]] کرد و [[پیامبر]] {{صل}} نیز وی را بخشید<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۱.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[کعب بن زهیر (مقاله)|مقاله «کعب بن زهیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۶۰.</ref>.


==[[اسلام آوردن]] کعب بن زهیر==
== [[اسلام آوردن]] کعب بن زهیر ==
کعب بن زهیر به همراه برادر خویش، بجیر به [[مسافرت]] رفتند تا این که به منطقه ابرق عزاف رسیدند. بجیر به کعب گفت: "تو همین جا باش تا من نزد آن [[مرد]](پیامبر) بروم و سخن او را بشنوم". کعب ماند و بجیر نزد پیامبر{{صل}} آمد و آن [[حضرت]] اسلام را برای وی معرفی کرد و بجیر، [[مسلمان]] شد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۱۳-۱۴؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۷۵.</ref>. هنگامی که رسول خدا{{صل}} از محاصره [[طائف]] بازگشت، [[بجیر بن زهیر]] برای برادر خود کعب بن زهیر [[نامه]] نوشت که رسول خدا{{صل}} [[دستور]] کشتن کسانی را که آن حضرت را هجو کرده و او را آزرده‌اند صادر کرده که برخی کشته شدند و برخی از شعرا نیز مانند [[ابن زبعری]] و [[هبیرة بی ابی وهب]] فرار کردند. اگر تو [[جان]] خود را [[دوست]] داری نزد پیامبر بیا و [[توبه]] کن، زیرا پیامبر کسانی را که به نزد او بروند و توبه کنند نمی‌کشد؛ در غیر این صورت به [[فکر]] جان خود باش.
کعب بن زهیر به همراه برادر خویش، بجیر به [[مسافرت]] رفتند تا این که به منطقه ابرق عزاف رسیدند. بجیر به کعب گفت: "تو همین جا باش تا من نزد آن [[مرد]](پیامبر) بروم و سخن او را بشنوم". کعب ماند و بجیر نزد پیامبر {{صل}} آمد و آن [[حضرت]] اسلام را برای وی معرفی کرد و بجیر، [[مسلمان]] شد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۱۳-۱۴؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۷۵.</ref>. هنگامی که رسول خدا {{صل}} از محاصره [[طائف]] بازگشت، [[بجیر بن زهیر]] برای برادر خود کعب بن زهیر [[نامه]] نوشت که رسول خدا {{صل}} [[دستور]] کشتن کسانی را که آن حضرت را هجو کرده و او را آزرده‌اند صادر کرده که برخی کشته شدند و برخی از شعرا نیز مانند [[ابن زبعری]] و [[هبیرة بی ابی وهب]] فرار کردند. اگر تو [[جان]] خود را [[دوست]] داری نزد پیامبر بیا و [[توبه]] کن، زیرا پیامبر کسانی را که به نزد او بروند و توبه کنند نمی‌کشد؛ در غیر این صورت به [[فکر]] جان خود باش.


وقتی این نامه به زهیر رسید، او شعری در پاسخ بجیر گفت و برای او فرستاد که بجیر دوست نداشت آن را از پیامبر{{صل}} پنهان کند و آن را برای رسول خدا{{صل}} خواند. [[شعر]] کعب این بود: [[پیام]] من را به [[بجیر]] برسانید که آیا به گفته من توجه داری؟ وای بر تو آیا متوجه هستی؟ کسی که [[امین]] بود، به تو یک جام لبریز داده و آن امین، پیاپی تو را مست کرده است. آن گاه تو [[گمراه]] شده از او [[پیروی]] کردی؟ او تو را به چه چیزی [[راهنمائی]] کرده؟ تو آیینی را پسندیدی که [[پدر]] و [[مادر]] تو آن را نداشتند. [[برادر]] تو هم آن را نپسندیده است. اگر تو از این [[گمراهی]] برگردی من [[افسوس]] نخواهم خورد و اگر تو گمراه شوی من نخواهم گفت که دور از تو باد.<ref>{{عربی|الا ابلغا عنی بجیرا رسالة   فهل لک فیما قلت ویحک هل لکا
وقتی این نامه به زهیر رسید، او شعری در پاسخ بجیر گفت و برای او فرستاد که بجیر دوست نداشت آن را از پیامبر {{صل}} پنهان کند و آن را برای رسول خدا {{صل}} خواند. [[شعر]] کعب این بود: [[پیام]] من را به [[بجیر]] برسانید که آیا به گفته من توجه داری؟ وای بر تو آیا متوجه هستی؟ کسی که [[امین]] بود، به تو یک جام لبریز داده و آن امین، پیاپی تو را مست کرده است. آن گاه تو [[گمراه]] شده از او [[پیروی]] کردی؟ او تو را به چه چیزی [[راهنمائی]] کرده؟ تو آیینی را پسندیدی که [[پدر]] و [[مادر]] تو آن را نداشتند. [[برادر]] تو هم آن را نپسندیده است. اگر تو از این [[گمراهی]] برگردی من [[افسوس]] نخواهم خورد و اگر تو گمراه شوی من نخواهم گفت که دور از تو باد.<ref>{{عربی|الا ابلغا عنی بجیرا رسالة فهل لک فیما قلت ویحک هل لکا
سقاک بها المأمون کاسا   فانهلک المأمون منها و علکا
سقاک بها المأمون کاسا فانهلک المأمون منها و علکا
ففارقت اسباب [[الهی]]   [[علی]] أی شیء ویب غیرک دلکا
ففارقت اسباب [[الهی]] [[علی]] أی شیء ویب غیرک دلکا
علی [[خلق]] لم تلف امأ ولا ابا   علیه و لم تدرک علیه اخ لکا
علی [[خلق]] لم تلف امأ ولا ابا علیه و لم تدرک علیه اخ لکا
فان انت لم تفعل فلست بآسف ولا قائل أما عثرت لعلکا}}؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۱.</ref>
فان انت لم تفعل فلست بآسف ولا قائل أما عثرت لعلکا}}؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۱.</ref>


[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "درباره امین بودن من راست گفته است و در مابقی دروغگوست". پس از آن بجیر نیز اشعاری را سرود و برای [[کعب]] فرستاد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۲. مضمون اشعار بجیر این بود: نجات و رستگاری فقط در مسلمانی و اطاعت از دین حق است و دین پدران و اجداد ما باطل بوده و من آن را بر خود حرام کرده و از آن بیزاری می‌جویم.</ref>.
[[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "درباره امین بودن من راست گفته است و در مابقی دروغگوست". پس از آن بجیر نیز اشعاری را سرود و برای [[کعب]] فرستاد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۲. مضمون اشعار بجیر این بود: نجات و رستگاری فقط در مسلمانی و اطاعت از دین حق است و دین پدران و اجداد ما باطل بوده و من آن را بر خود حرام کرده و از آن بیزاری می‌جویم.</ref>.


هنگامی که [[نامه]] بجیر و اشعار وی به دست کعب رسید، کار بر او سخت شد و ترسید تا جائی که [[دشمنان]] کعب که در قبیله‌اش بودند، گفتند: کعب کشته خواهد شد. او چاره‌ای جز این ندید که نزد [[رسول خدا]]{{صل}} برود و عذرخواهی کند. پس قصیده‌ای در [[مدح]] آن [[حضرت]]{{صل}} سرود و در آن قصیده [[ترس]] خود را از دشمنان و شرایط خود بیان و به سوی [[مدینه]] حرکت کرد و به [[خانه]] مردی از [[قبیله]] [[جهینه]] که با او سابقه [[دوستی]] داشت، رفت. آن مرد نیز صبح به [[مسجد]] آمد و چون [[پیامبر]]{{صل}} [[نماز صبح]] را خواند، او [[رسول خدا]]{{صل}} را به [[کعب]] نشان داده و گفت: "این [[رسول]] خداست؛ برخیز و پیش او برو و برای خود از او [[امان]] بگیر".
هنگامی که [[نامه]] بجیر و اشعار وی به دست کعب رسید، کار بر او سخت شد و ترسید تا جائی که [[دشمنان]] کعب که در قبیله‌اش بودند، گفتند: کعب کشته خواهد شد. او چاره‌ای جز این ندید که نزد [[رسول خدا]] {{صل}} برود و عذرخواهی کند. پس قصیده‌ای در [[مدح]] آن [[حضرت]] {{صل}} سرود و در آن قصیده [[ترس]] خود را از دشمنان و شرایط خود بیان و به سوی [[مدینه]] حرکت کرد و به [[خانه]] مردی از [[قبیله]] [[جهینه]] که با او سابقه [[دوستی]] داشت، رفت. آن مرد نیز صبح به [[مسجد]] آمد و چون [[پیامبر]] {{صل}} [[نماز صبح]] را خواند، او [[رسول خدا]] {{صل}} را به [[کعب]] نشان داده و گفت: "این [[رسول]] خداست؛ برخیز و پیش او برو و برای خود از او [[امان]] بگیر".


کعب برخاسته مقابل رسول خدا{{صل}} نشست و سپس گفت: "یا [[رسول الله]]، [[کعب بن زهیر]] به [[مدینه]] آمده و از کارهای قبلی خود [[توبه]] کرده و [[مسلمان]] شده و می‌خواهد به نزد شما بیاید و امان بگیرد آیا اگر او را به نزد شما بیاورم او را می‌پذیری؟" پیامبر{{صل}} فرمود: "آری". وقتی او این سخن را از آن [[حضرت]] شنید، خود را معرفی کرده، گفت: "ای رسول خدا من کعب بن [[زهیر]] هستم". در این هنگام مردی از [[انصار]] برخاست و گفت: "یا رسول الله، اجازه بده تا گردن این [[دشمن خدا]] را بزنم". رسول خدا{{صل}} فرمود: "او را رها کن که با حال توبه و [[پشیمانی]] نزد ما آمده است".
کعب برخاسته مقابل رسول خدا {{صل}} نشست و سپس گفت: "یا [[رسول الله]]، [[کعب بن زهیر]] به [[مدینه]] آمده و از کارهای قبلی خود [[توبه]] کرده و [[مسلمان]] شده و می‌خواهد به نزد شما بیاید و امان بگیرد آیا اگر او را به نزد شما بیاورم او را می‌پذیری؟" پیامبر {{صل}} فرمود: "آری". وقتی او این سخن را از آن [[حضرت]] شنید، خود را معرفی کرده، گفت: "ای رسول خدا من کعب بن [[زهیر]] هستم". در این هنگام مردی از [[انصار]] برخاست و گفت: "یا رسول الله، اجازه بده تا گردن این [[دشمن خدا]] را بزنم". رسول خدا {{صل}} فرمود: "او را رها کن که با حال توبه و [[پشیمانی]] نزد ما آمده است".


این عمل آن [[مرد]] [[انصاری]] سبب شد که کعب نسبت به انصار [[خشمگین]] شود، از این رو قصیده‌ای در مقابل رسول خدا{{صل}} سرود و انصار را [[سرزنش]] و [[مهاجران]] را [[ستایش]] کرد<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۲.</ref>. [[انصار]] از این کار کعب ناراحت شدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۱۴.</ref> تا اینکه پیامبر{{صل}} فرمود: "اگر از انصار به خیر و [[نیکی]] یاد می‌کردی، [[اهل]] آن بودند"<ref>السیرة النبویه، این هشام، ج۲، ص۵۱۵.</ref>. کعب نیز قصیده دیگری سرود و در آن قصیده انصار را ستود و سختی‌هایی را که در [[یاری]] رسول خدا{{صل}} [[تحمل]] کرده بودند، [[یادآوری]] کرد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۱۴.</ref>.
این عمل آن [[مرد]] [[انصاری]] سبب شد که کعب نسبت به انصار [[خشمگین]] شود، از این رو قصیده‌ای در مقابل رسول خدا {{صل}} سرود و انصار را [[سرزنش]] و [[مهاجران]] را [[ستایش]] کرد<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۲.</ref>. [[انصار]] از این کار کعب ناراحت شدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۱۴.</ref> تا اینکه پیامبر {{صل}} فرمود: "اگر از انصار به خیر و [[نیکی]] یاد می‌کردی، [[اهل]] آن بودند"<ref>السیرة النبویه، این هشام، ج۲، ص۵۱۵.</ref>. کعب نیز قصیده دیگری سرود و در آن قصیده انصار را ستود و سختی‌هایی را که در [[یاری]] رسول خدا {{صل}} [[تحمل]] کرده بودند، [[یادآوری]] کرد<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۱۴.</ref>.


کعب قصیده لامیه خودش را در مسجد خواند، او در این قصیده درباره پیامبر{{صل}} چنین گفته است: همانا رسول خدا یکی از شمشیرهای اصیل [[پروردگار]] است که همانند [[خورشید]]، دیگران را به [[راه راست]] [[هدایت]] می‌کند... <ref>السیرة النبویه، این هشام، ج۲، ص۵۱۵.</ref>. پس از آنکه کعب قصیده‌اش را خواند، رسول خدا{{صل}} بردی را که بر تن داشت، به او [[هدیه]] کرد<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۱۱، ص۳۲۸؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۷۶.</ref>. نقل شده، [[معاویه]] در [[زمان]] [[خلافت]] خود از [[کعب]] خواست که آن برد را به او بفروشد؛ کعب پاسخ داد که هرگز کسی را [[شایسته]] [[جامه پیامبر]]{{صل}} نمی‌دانم. اما وقتی کعب از [[دنیا]] رفت، معاویه آن برد را از [[فرزندان]] او به بیست هزار [[درهم]] خرید<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۷۶.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[کعب بن زهیر (مقاله)|مقاله «کعب بن زهیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۶۰-۶۳.</ref>.
کعب قصیده لامیه خودش را در مسجد خواند، او در این قصیده درباره پیامبر {{صل}} چنین گفته است: همانا رسول خدا یکی از شمشیرهای اصیل [[پروردگار]] است که همانند [[خورشید]]، دیگران را به [[راه راست]] [[هدایت]] می‌کند... <ref>السیرة النبویه، این هشام، ج۲، ص۵۱۵.</ref>. پس از آنکه کعب قصیده‌اش را خواند، رسول خدا {{صل}} بردی را که بر تن داشت، به او [[هدیه]] کرد<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۱۱، ص۳۲۸؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۷۶.</ref>. نقل شده، [[معاویه]] در [[زمان]] [[خلافت]] خود از [[کعب]] خواست که آن برد را به او بفروشد؛ کعب پاسخ داد که هرگز کسی را [[شایسته]] [[جامه پیامبر]] {{صل}} نمی‌دانم. اما وقتی کعب از [[دنیا]] رفت، معاویه آن برد را از [[فرزندان]] او به بیست هزار [[درهم]] خرید<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۷۶.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[کعب بن زهیر (مقاله)|مقاله «کعب بن زهیر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۶۰-۶۳.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۰۸

مقدمه

کعب بن زهیر بن ابی سلمی، از شعرای معروف عرب بود[۱]. پدر وی زهیر و برادرش بجیر نیز از شاعران مشهور بودند[۲].برادر کعب قبل از وی اسلام آورد[۳] و کعب در سرزنش برادرش و هجو رسول خدا (ص) شعر سرود. اما سپس با انذار بجیر، توبه کرد و پیامبر (ص) نیز وی را بخشید[۴].[۵].

اسلام آوردن کعب بن زهیر

کعب بن زهیر به همراه برادر خویش، بجیر به مسافرت رفتند تا این که به منطقه ابرق عزاف رسیدند. بجیر به کعب گفت: "تو همین جا باش تا من نزد آن مرد(پیامبر) بروم و سخن او را بشنوم". کعب ماند و بجیر نزد پیامبر (ص) آمد و آن حضرت اسلام را برای وی معرفی کرد و بجیر، مسلمان شد[۶]. هنگامی که رسول خدا (ص) از محاصره طائف بازگشت، بجیر بن زهیر برای برادر خود کعب بن زهیر نامه نوشت که رسول خدا (ص) دستور کشتن کسانی را که آن حضرت را هجو کرده و او را آزرده‌اند صادر کرده که برخی کشته شدند و برخی از شعرا نیز مانند ابن زبعری و هبیرة بی ابی وهب فرار کردند. اگر تو جان خود را دوست داری نزد پیامبر بیا و توبه کن، زیرا پیامبر کسانی را که به نزد او بروند و توبه کنند نمی‌کشد؛ در غیر این صورت به فکر جان خود باش.

وقتی این نامه به زهیر رسید، او شعری در پاسخ بجیر گفت و برای او فرستاد که بجیر دوست نداشت آن را از پیامبر (ص) پنهان کند و آن را برای رسول خدا (ص) خواند. شعر کعب این بود: پیام من را به بجیر برسانید که آیا به گفته من توجه داری؟ وای بر تو آیا متوجه هستی؟ کسی که امین بود، به تو یک جام لبریز داده و آن امین، پیاپی تو را مست کرده است. آن گاه تو گمراه شده از او پیروی کردی؟ او تو را به چه چیزی راهنمائی کرده؟ تو آیینی را پسندیدی که پدر و مادر تو آن را نداشتند. برادر تو هم آن را نپسندیده است. اگر تو از این گمراهی برگردی من افسوس نخواهم خورد و اگر تو گمراه شوی من نخواهم گفت که دور از تو باد.[۷]

پیامبر (ص) فرمود: "درباره امین بودن من راست گفته است و در مابقی دروغگوست". پس از آن بجیر نیز اشعاری را سرود و برای کعب فرستاد[۸].

هنگامی که نامه بجیر و اشعار وی به دست کعب رسید، کار بر او سخت شد و ترسید تا جائی که دشمنان کعب که در قبیله‌اش بودند، گفتند: کعب کشته خواهد شد. او چاره‌ای جز این ندید که نزد رسول خدا (ص) برود و عذرخواهی کند. پس قصیده‌ای در مدح آن حضرت (ص) سرود و در آن قصیده ترس خود را از دشمنان و شرایط خود بیان و به سوی مدینه حرکت کرد و به خانه مردی از قبیله جهینه که با او سابقه دوستی داشت، رفت. آن مرد نیز صبح به مسجد آمد و چون پیامبر (ص) نماز صبح را خواند، او رسول خدا (ص) را به کعب نشان داده و گفت: "این رسول خداست؛ برخیز و پیش او برو و برای خود از او امان بگیر".

کعب برخاسته مقابل رسول خدا (ص) نشست و سپس گفت: "یا رسول الله، کعب بن زهیر به مدینه آمده و از کارهای قبلی خود توبه کرده و مسلمان شده و می‌خواهد به نزد شما بیاید و امان بگیرد آیا اگر او را به نزد شما بیاورم او را می‌پذیری؟" پیامبر (ص) فرمود: "آری". وقتی او این سخن را از آن حضرت شنید، خود را معرفی کرده، گفت: "ای رسول خدا من کعب بن زهیر هستم". در این هنگام مردی از انصار برخاست و گفت: "یا رسول الله، اجازه بده تا گردن این دشمن خدا را بزنم". رسول خدا (ص) فرمود: "او را رها کن که با حال توبه و پشیمانی نزد ما آمده است".

این عمل آن مرد انصاری سبب شد که کعب نسبت به انصار خشمگین شود، از این رو قصیده‌ای در مقابل رسول خدا (ص) سرود و انصار را سرزنش و مهاجران را ستایش کرد[۹]. انصار از این کار کعب ناراحت شدند[۱۰] تا اینکه پیامبر (ص) فرمود: "اگر از انصار به خیر و نیکی یاد می‌کردی، اهل آن بودند"[۱۱]. کعب نیز قصیده دیگری سرود و در آن قصیده انصار را ستود و سختی‌هایی را که در یاری رسول خدا (ص) تحمل کرده بودند، یادآوری کرد[۱۲].

کعب قصیده لامیه خودش را در مسجد خواند، او در این قصیده درباره پیامبر (ص) چنین گفته است: همانا رسول خدا یکی از شمشیرهای اصیل پروردگار است که همانند خورشید، دیگران را به راه راست هدایت می‌کند... [۱۳]. پس از آنکه کعب قصیده‌اش را خواند، رسول خدا (ص) بردی را که بر تن داشت، به او هدیه کرد[۱۴]. نقل شده، معاویه در زمان خلافت خود از کعب خواست که آن برد را به او بفروشد؛ کعب پاسخ داد که هرگز کسی را شایسته جامه پیامبر (ص) نمی‌دانم. اما وقتی کعب از دنیا رفت، معاویه آن برد را از فرزندان او به بیست هزار درهم خرید[۱۵].[۱۶].

منابع

پانویس

  1. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۱، ص۲۶۸؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳۱۵؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۷.
  2. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۱۵؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۷.
  3. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۹۷.
  4. السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۱.
  5. علی‌زاده، فرهاد، مقاله «کعب بن زهیر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۶۰.
  6. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۳۱۳-۱۴؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۷۵.
  7. الا ابلغا عنی بجیرا رسالة فهل لک فیما قلت ویحک هل لکا سقاک بها المأمون کاسا فانهلک المأمون منها و علکا ففارقت اسباب الهی علی أی شیء ویب غیرک دلکا علی خلق لم تلف امأ ولا ابا علیه و لم تدرک علیه اخ لکا فان انت لم تفعل فلست بآسف ولا قائل أما عثرت لعلکا؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۱.
  8. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۲. مضمون اشعار بجیر این بود: نجات و رستگاری فقط در مسلمانی و اطاعت از دین حق است و دین پدران و اجداد ما باطل بوده و من آن را بر خود حرام کرده و از آن بیزاری می‌جویم.
  9. السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۲.
  10. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۱۴.
  11. السیرة النبویه، این هشام، ج۲، ص۵۱۵.
  12. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۱۴.
  13. السیرة النبویه، این هشام، ج۲، ص۵۱۵.
  14. انساب الاشراف، بلاذری، ج۱۱، ص۳۲۸؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۷۶.
  15. الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۷۶.
  16. علی‌زاده، فرهاد، مقاله «کعب بن زهیر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۶۰-۶۳.