الهام در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{سیره معصوم}} <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين...» ایجاد کرد)
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{سیره معصوم}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[الهام]]''' است. "'''[[الهام]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = الهام
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[الهام در لغت]] - [[الهام در قرآن]] - [[الهام در علوم قرآنی]] - [[الهام در حدیث]] - [[الهام در کلام اسلامی]] - [[الهام در اخلاق اسلامی]] - [[الهام در معارف دعا و زیارات]] - [[الهام در معارف و سیره سجادی]] - [[الهام در معارف و سیره رضوی]]</div>
| عنوان مدخل = الهام
| مداخل مرتبط = [[الهام در لغت]] - [[الهام در قرآن]] - [[الهام در علوم قرآنی]] - [[الهام در حدیث]] - [[الهام در کلام اسلامی]] - [[الهام در اخلاق اسلامی]] - [[الهام در معارف دعا و زیارات]] - [[الهام در معارف و سیره سجادی]] - [[الهام در معارف و سیره رضوی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[الهام]]، از شیوه‌هایی است که بدان وسیله علومی به [[قلب]] [[پیامبر]] یا [[ولی خدا]] افکنده می‌شود. این شیوه، اگر چه به لحاظ مفهوم لغوی عام است و شامل [[پیامبران]] نیز می‌شود، اما بیشترین کاربرد آن در برابر [[وحی نبوی]]، درباره [[علوم]] غیر پیامبران است.
[[الهام]]، از شیوه‌هایی است که بدان وسیله علومی به [[قلب]] [[پیامبر]] یا [[ولی خدا]] افکنده می‌شود. این شیوه، اگر چه به لحاظ مفهوم لغوی عام است و شامل [[پیامبران]] نیز می‌شود، اما بیشترین کاربرد آن در برابر [[وحی نبوی]]، درباره [[علوم]] غیر پیامبران است.


واژه الهام، مصدر باب [[افعال]] از ثلاثی مجرد «لهم» است. ثلاثی مجرد آن به معنای بلعیدن یک‌باره است<ref>صاحب بن عباد المحیط فی اللغة، ج۳، ص۴۹۴: {{عربی|لهمت الشیء و التهمته: و هو ابتلاک الشیء بمرة}}. همچنین ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۶؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق و تصحیح احمد عبدالغفور عطار، ج۵، ص۲۰۳۶؛ احمدبن فارس، معجم مقایس اللغة، ج۵، ص۲۱۷؛ محمدبن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۴.</ref> که در باب افعال معنای افکندن در [[دل]] را می‌یابد<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق و تصحیح احمد عبدالغفور عطار، ج۵، ص۲۰۳۶: {{عربی|و الإِلْهَامُ‌: ما يُلْقى في الرُّوعِ‌}}؛ همچنین ر.ک: احمدبن فارس، معجم مقایس اللغه، ج۵، ص۲۱۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۴۸.</ref>. گویا در گذر [[زمان]]، دامنه استعمال این واژه از بلعیدن [[غذا]] و مانند آن، گسترش یافته و در معنای ثلاثی مزید آن، القای [[امور معنوی]] به دل را شامل شده است. مثلا عبارت {{عربی|أَلْهَمَه اللَّهُ خَيْراً}}، به معنای «[[خداوند]] به او خیر را تلقین کرده آمده است<ref>ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۷؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۴۹۴؛ محمدبن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۷۱.</ref>. این گونه کاربردها، بلکه تصریح برخی لغویان، نشان می‌دهد که الهام در خصوص القائات [[الهی]] به کار می‌رود؛ نه وسوسه‌ها و القائات [[شیطانی]]<ref>مبارک بن محمدبن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۴، ص۲۸۲: {{عربی|الإِلْهَامُ أَن يُلْقِيَ اللَّهُ في النفس أَمراً يَبْعَثُه على الفعل أَو الترك، و هو نوع من الوَحْي، يَخُصُّ اللَّهُ به مَنْ يشاء مِن عباده}}؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۴۸: {{عربی|الإلهام إلقاء الشیء فی الروع، و یختص ذلک بما کان من جهة الله تعالی، وجهة الملا الأعلی}}، محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۷، ص۶۶۹.</ref>. بنابراین [[الهام]]، افکندن (القای) [[الهی]] [[امور معنوی]] به [[قلب]] [[انسان]] است.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۴۴.</ref>
واژه الهام، مصدر باب [[افعال]] از ثلاثی مجرد «لهم» است. ثلاثی مجرد آن به معنای بلعیدن یک‌باره است<ref>صاحب بن عباد المحیط فی اللغة، ج۳، ص۴۹۴: {{عربی|"لهمت الشیء و التهمته: و هو ابتلاک الشیء بمرة"}}. همچنین ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۶؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق و تصحیح احمد عبدالغفور عطار، ج۵، ص۲۰۳۶؛ احمد بن فارس، معجم مقایس اللغة، ج۵، ص۲۱۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۴.</ref> که در باب افعال معنای افکندن در [[دل]] را می‌یابد<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق و تصحیح احمد عبدالغفور عطار، ج۵، ص۲۰۳۶: {{عربی|"و الإِلْهَامُ‌: ما يُلْقى في الرُّوعِ‌"}}؛ همچنین ر.ک: احمد بن فارس، معجم مقایس اللغه، ج۵، ص۲۱۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۴۸.</ref>. گویا در گذر [[زمان]]، دامنه استعمال این واژه از بلعیدن غذا و مانند آن، گسترش یافته و در معنای ثلاثی مزید آن، القای [[امور معنوی]] به دل را شامل شده است. مثلا عبارت {{عربی|أَلْهَمَه اللَّهُ خَيْراً}}، به معنای «[[خداوند]] به او خیر را تلقین کرده آمده است<ref>ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۷؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۴۹۴؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۷۱.</ref>. این گونه کاربردها، بلکه تصریح برخی لغویان، نشان می‌دهد که الهام در خصوص القائات [[الهی]] به کار می‌رود؛ نه وسوسه‌ها و القائات [[شیطانی]]<ref>مبارک بن محمد بن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۴، ص۲۸۲: {{عربی|"الإِلْهَامُ أَن يُلْقِيَ اللَّهُ في النفس أَمراً يَبْعَثُه على الفعل أَو الترك، و هو نوع من الوَحْي، يَخُصُّ اللَّهُ به مَنْ يشاء مِن عباده"}}؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۴۸: {{عربی|"الإلهام إلقاء الشیء فی الروع، و یختص ذلک بما کان من جهة الله تعالی، وجهة الملا الأعلی"}}، محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۷، ص۶۶۹.</ref>. بنابراین [[الهام]]، افکندن (القای) [[الهی]] [[امور معنوی]] به [[قلب]] [[انسان]] است<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]]، ص ۴۴.</ref>.
 
این واژه در [[قرآن کریم]] یک‌بار به کار رفته است: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه۸.</ref> در [[حدیث]] آمده است: {{متن حدیث|أَسأَلك‏ رحمةً من‏ عندك‏ تُلْهِمُني‏ بها رُشْدي‏}}<ref>از تو رحمتی می‌طلبم که هدایت به راه رشد و کمال را به من الهام بخشد؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶ (ذيل واژه).</ref>. وقتی گفته می‌شود: {{عربی|"أَلْهَمَهُ‏ اللَّهُ‏ الْخَيْرَ‏‏‏"}}<ref>خداوند خیر و خوبی را در قلب او قرار داد؛ اساس البلاغه، زمخشری، ص ۵۷۷.</ref>. گفته‌اند الهام به مواردی اختصاص دارد که فیوضاتی از جانب [[خدا]] و ملأ اعلی بر [[قلب]] القا شود<ref>تاج لعروس من الجواهر القاموس، زبیدی، تحقیق علی سیری، ص۲۷۰.</ref>. در مقابل الهام که منشأ خیر دارد، [[وسوسه]] قرار دارد و آن واردات [[قلبی]] است که خیری در آن نیست، بلکه [[انسان]] را به انجام کارهای ناپسند تحریک می‌کند<ref>الکلیات، ایوب بن موسی الحسینی الكفوی (ابو البقاء)، تصحیح عدنان درویش و محمد المصری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۹۲ م، ص ۹۴۱ ـ ۲.</ref>.
 
ابو البقاء در الکلیات می‌گوید: "الهام به [[علمی]] گفته می‌شود که در [[قلب]] واقع می‌شود و [[انسان]] را به کاری [[دعوت]] می‌کند بدون آنکه [[انسان]] آن را از راه استدلال عقلی یا حجت شرعی به دست آورده باشد. این امر گاهی از طریق [[کشف]] است و گاه [[خداوند]]، بدون واسطه [[فرشته]] به وجه خاصی به [[انسان]] القا می‌کند، در حالی که [[وحی]] به واسطه [[فرشته]] است. گاهی هم مراد از الهام [[تعلیم]] است همان‌ طور که [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه۸.</ref>.<ref>الکلیات، ایوب بن موسی الحسینی الكفوی (ابو البقاء)، تصحیح عدنان درویش و محمد المصری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۹۲ م، ص ۱۷۳.</ref>.<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۲ ـ ۲۴؛ [[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۹۶-۴۰۲.</ref>
 
== الفاظ مرتبط با الهام ==
برای توضیح بیشتر معنای الهام، به ذکر اصطلاحات دیگری می‌پردازیم که معنایی نزدیک یا مرتبط با الهام دارند<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۹۶-۴۰۲</ref>:
# '''خاطر''': خطاب یا چیزی است که به [[قلب]] خطور می‌کند بدون اینکه [[انسان]] تلاشی برای تحقق آن کرده باشد. این خطاب، از ناحیه [[خداوند]] است که خاطر ربّانی گفته می‌شود، و یا از جانب [[فرشته]] و تحریک‌ کننده به عمل دارای [[مصلحت]] [[مستحب]] یا [[واجب]] است که الهام و خاطر ملکی خوانده می‌شود، و یا از جانب نفس است که‌ هاجس نام گرفته و یا از ناحیه [[شیطان]] و [[دعوت]] کننده به [[شرّ]] و [[مخالفت]] با [[اوامر]] [[حق]] است که [[وسواس]] تعبیر می‌شود <ref>اصطلاحات الصوفیه، ص ۱۵۸؛ الرسالة القشیریة، ص ۴۳؛ انسان کامل، ص ۲۳۵ و ۲۳۹؛ مشارق الدراری، ص ۲۸۹ و الفتوحات المکّیة، ج۱، ص ۳۵۴.</ref>.
# '''لَمَّه''': به استناد [[حدیث]]: {{متن حدیث|لِلشَّيْطَانِ‏ لَمَّةٌ بِابْنِ آدَمَ وَ لِلْمَلَكِ لَمَّة‏}}<ref>بحارالأنوار، ج۶، ص ۱۹؛ ج۶۷، ص ۵۰.</ref> هجوم [[شیطان]] بر [[قلب]] و القای مطلب از ناحیه وی را لمّه [[شیطانی]] و [[وسواس]] و القای از جانب [[فرشته]] را لمّه مَلَکی و الهام دانسته‌اند<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص ۳۳۴؛ فتوحات، ج۱، ص ۳۵۹؛ مجمع البحرین، ج۶، ص ۱۶۵ و احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۳۶.</ref>.
# '''[[رؤیای صادقه]]''': بنابر یک رأی، اگر القای [[فرشته]] در [[بیداری]] صورت گیرد نام آن الهام، و اگر در [[خواب]] حاصل شود [[رؤیای صادقه]] است<ref>انسان کامل، ص ۲۳۹.</ref> و مطابق نظری دیگر [[رؤیای صادقه]] قسمی‌ از الهام است<ref>شرح منازل السائرین، ص ۱۳۸.</ref>.
# فراست: اطلاع از [[عالم غیب]] است بدون [[استدلال]]. فراست گاه عادی است که به قرائن حال دانسته می‌شود، و گاه موهبت الهی است که در [[دل‌ها]] وارد می‌شود<ref>فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص ۴۳۶.</ref>.
# '''حدس''': حدس آن است که ذهن هنگام تصور مطلوب، بدون آنکه حرکتی برای پیدا کردن حدّ وسط بکند، مطلوب به صورت دفعی در ذهنش حاضر گشته، و انتقال به مطلوب حاصل شود<ref>گوهر مراد، ص ۵۷؛ شرح اشارات، ج۲، ص ۳۵۸.</ref>. حدس به این معنا را [[اهل]] [[ریاضت]]، [[کشف]] گویند<ref>گوهر مراد، ص ۵۷.</ref>. فرق حدس و الهام آن است که الف) حدس، انتقال دفعی است، و الهام، القای از عالم بالا بر [[قلب]] مستعد است<ref>شرح اصول کافی ملاصدرا، ج۲، ص ۴۵۵.</ref>، ب) حدس گاهی مسبوق به توجه و التفات است اما الهام مسبوق به توجه نیست<ref>شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۹.</ref>. البته گاهی الهام و حدس مترادف هم به کار رفته و شامل مواردی از قبیل [[ادراکات]] ناگهانی، بدون مقدمه و پر شتاب ذهنی، روشن بینی و تله پاتی، اکتشافات و فرضیه‌های دانشمندان و نوابغ هم دانسته شده است<ref>توحید، ص ۱۳۸ ۱۴۲.</ref>.
# '''[[تحدیث]]''': بنابر [[روایات]] منقول از [[امام صادق]] {{ع}}، [[محدّث]] کسی است که [[کلام]] [[فرشته]] را می‌شنود بدون آنکه در [[بیداری]] یا [[خواب]] او را ببیند<ref>بحارالأنوار، ج۶۱، ص ۱۶۷.</ref>، فرق [[تحدیث]] با الهام این است که الهام، القای در [[قلب]] است اما [[تحدیث]] [[ملائکه]]، القای در گوش است<ref>بحارالأنوار، ج۲۶، ص ۱۸.</ref>. هر چند در [[روایت]] دیگری نَکْت و القای در [[قلب]] توسط مَلَک، [[نشانه]] [[محدَّث]] بودن شخص دانسته شده است<ref>بحارالأنوار، ج۲۶، ص ۶۷.</ref>.
# '''[[وحی]]''': معنای لغوی وحی، تفهیم، اعلام و القای سریع و نهانی یک معنا و [[معرفت]] است که از دیگران پوشیده و فقط برای مخاطب خاص آن قابل فهم است<ref>لسان العرب، ج۱۵، ص ۲۴۰؛ مفردات راغب، ص ۸۵۸.</ref> و گاه به گونه‌ای به کار می‌رود که شامل وضع [[قوانین]] [[تکوینی]] در نهاد طبیعت: {{متن قرآن|بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا }}<ref> زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه ۵.</ref>، [[هدایت]] غریزی جانوران: {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لاَ يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ}}<ref> و خداوند شما را آفریده است سپس شما را می‌میراند و برخی از شما را به فرودین‌ترین سال‌های زندگانی باز می‌گردانند، تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند؛ بی‌گمان خداوند دانایی تواناست؛ سوره نحل، آیه ۷۰.</ref> و ودایع [[فطری]] [[انسان‌ها]]: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه: ۸.</ref> نیز می‌شود. اما در فرهنگ اسلامی و در یک اصطلاح خاص، فقط به آنچه بر [[پیامبران]] نازل شده، [[وحی]] اطلاق می‌گردد<ref>المیزان، ج۱۲، ص ۲۹۲ و مجمع البحرین، ج۱، ص ۴۳۱.</ref> و از موارد دیگر با عنوان الهام و مانند آن یاد می‌شود<ref>المیزان، ج۱۶، ص ۱۰؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص ۲۰؛ جامع البیان، ج۱۴، ص ۱۸۳؛ مجمع البیان، ج۶، ص ۵۷۳؛ ج۱۰، ص ۷۹۹؛ التبیان، ج۲، ص ۴۵۸؛ ج۶، ص ۴۰۲ و ج۹، ص ۴۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۳۹۶-۴۰۲</ref>
 
== پرسش وابسته ==
{{پرسش وابسته}}
* [[الهام به عنوان یکی از روش‌های علم‌آموزی اهل بیت به چه معناست؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش وابسته}}


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
# [[الهام به امام]]{{ع}}
# [[الهام به پیامبر]]{{صل}}
# [[الهام به پیامبر خاتم]]{{صل}}
{{پایان مدخل وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1368251.jpg|22px]] [[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|'''ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی''']]
# [[پرونده:1368251.jpg|22px]] [[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|'''ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی''']]
# [[پرونده:IM010488.jpg|22px]] [[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|'''آشنایی با علوم قرآنی''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[الهام ۱ (مقاله)|مقاله «الهام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۹: خط ۴۸:


[[رده:الهام]]
[[رده:الهام]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۴

مقدمه

الهام، از شیوه‌هایی است که بدان وسیله علومی به قلب پیامبر یا ولی خدا افکنده می‌شود. این شیوه، اگر چه به لحاظ مفهوم لغوی عام است و شامل پیامبران نیز می‌شود، اما بیشترین کاربرد آن در برابر وحی نبوی، درباره علوم غیر پیامبران است.

واژه الهام، مصدر باب افعال از ثلاثی مجرد «لهم» است. ثلاثی مجرد آن به معنای بلعیدن یک‌باره است[۱] که در باب افعال معنای افکندن در دل را می‌یابد[۲]. گویا در گذر زمان، دامنه استعمال این واژه از بلعیدن غذا و مانند آن، گسترش یافته و در معنای ثلاثی مزید آن، القای امور معنوی به دل را شامل شده است. مثلا عبارت أَلْهَمَه اللَّهُ خَيْراً، به معنای «خداوند به او خیر را تلقین کرده آمده است[۳]. این گونه کاربردها، بلکه تصریح برخی لغویان، نشان می‌دهد که الهام در خصوص القائات الهی به کار می‌رود؛ نه وسوسه‌ها و القائات شیطانی[۴]. بنابراین الهام، افکندن (القای) الهی امور معنوی به قلب انسان است[۵].

این واژه در قرآن کریم یک‌بار به کار رفته است: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۶] در حدیث آمده است: «أَسأَلك‏ رحمةً من‏ عندك‏ تُلْهِمُني‏ بها رُشْدي‏»[۷]. وقتی گفته می‌شود: "أَلْهَمَهُ‏ اللَّهُ‏ الْخَيْرَ‏‏‏"[۸]. گفته‌اند الهام به مواردی اختصاص دارد که فیوضاتی از جانب خدا و ملأ اعلی بر قلب القا شود[۹]. در مقابل الهام که منشأ خیر دارد، وسوسه قرار دارد و آن واردات قلبی است که خیری در آن نیست، بلکه انسان را به انجام کارهای ناپسند تحریک می‌کند[۱۰].

ابو البقاء در الکلیات می‌گوید: "الهام به علمی گفته می‌شود که در قلب واقع می‌شود و انسان را به کاری دعوت می‌کند بدون آنکه انسان آن را از راه استدلال عقلی یا حجت شرعی به دست آورده باشد. این امر گاهی از طریق کشف است و گاه خداوند، بدون واسطه فرشته به وجه خاصی به انسان القا می‌کند، در حالی که وحی به واسطه فرشته است. گاهی هم مراد از الهام تعلیم است همان‌ طور که خداوند می‌فرماید: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۱۱].[۱۲].[۱۳]

الفاظ مرتبط با الهام

برای توضیح بیشتر معنای الهام، به ذکر اصطلاحات دیگری می‌پردازیم که معنایی نزدیک یا مرتبط با الهام دارند[۱۴]:

  1. خاطر: خطاب یا چیزی است که به قلب خطور می‌کند بدون اینکه انسان تلاشی برای تحقق آن کرده باشد. این خطاب، از ناحیه خداوند است که خاطر ربّانی گفته می‌شود، و یا از جانب فرشته و تحریک‌ کننده به عمل دارای مصلحت مستحب یا واجب است که الهام و خاطر ملکی خوانده می‌شود، و یا از جانب نفس است که‌ هاجس نام گرفته و یا از ناحیه شیطان و دعوت کننده به شرّ و مخالفت با اوامر حق است که وسواس تعبیر می‌شود [۱۵].
  2. لَمَّه: به استناد حدیث: «لِلشَّيْطَانِ‏ لَمَّةٌ بِابْنِ آدَمَ وَ لِلْمَلَكِ لَمَّة‏»[۱۶] هجوم شیطان بر قلب و القای مطلب از ناحیه وی را لمّه شیطانی و وسواس و القای از جانب فرشته را لمّه مَلَکی و الهام دانسته‌اند[۱۷].
  3. رؤیای صادقه: بنابر یک رأی، اگر القای فرشته در بیداری صورت گیرد نام آن الهام، و اگر در خواب حاصل شود رؤیای صادقه است[۱۸] و مطابق نظری دیگر رؤیای صادقه قسمی‌ از الهام است[۱۹].
  4. فراست: اطلاع از عالم غیب است بدون استدلال. فراست گاه عادی است که به قرائن حال دانسته می‌شود، و گاه موهبت الهی است که در دل‌ها وارد می‌شود[۲۰].
  5. حدس: حدس آن است که ذهن هنگام تصور مطلوب، بدون آنکه حرکتی برای پیدا کردن حدّ وسط بکند، مطلوب به صورت دفعی در ذهنش حاضر گشته، و انتقال به مطلوب حاصل شود[۲۱]. حدس به این معنا را اهل ریاضت، کشف گویند[۲۲]. فرق حدس و الهام آن است که الف) حدس، انتقال دفعی است، و الهام، القای از عالم بالا بر قلب مستعد است[۲۳]، ب) حدس گاهی مسبوق به توجه و التفات است اما الهام مسبوق به توجه نیست[۲۴]. البته گاهی الهام و حدس مترادف هم به کار رفته و شامل مواردی از قبیل ادراکات ناگهانی، بدون مقدمه و پر شتاب ذهنی، روشن بینی و تله پاتی، اکتشافات و فرضیه‌های دانشمندان و نوابغ هم دانسته شده است[۲۵].
  6. تحدیث: بنابر روایات منقول از امام صادق (ع)، محدّث کسی است که کلام فرشته را می‌شنود بدون آنکه در بیداری یا خواب او را ببیند[۲۶]، فرق تحدیث با الهام این است که الهام، القای در قلب است اما تحدیث ملائکه، القای در گوش است[۲۷]. هر چند در روایت دیگری نَکْت و القای در قلب توسط مَلَک، نشانه محدَّث بودن شخص دانسته شده است[۲۸].
  7. وحی: معنای لغوی وحی، تفهیم، اعلام و القای سریع و نهانی یک معنا و معرفت است که از دیگران پوشیده و فقط برای مخاطب خاص آن قابل فهم است[۲۹] و گاه به گونه‌ای به کار می‌رود که شامل وضع قوانین تکوینی در نهاد طبیعت: ﴿بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا [۳۰]، هدایت غریزی جانوران: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لاَ يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ[۳۱] و ودایع فطری انسان‌ها: ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۳۲] نیز می‌شود. اما در فرهنگ اسلامی و در یک اصطلاح خاص، فقط به آنچه بر پیامبران نازل شده، وحی اطلاق می‌گردد[۳۳] و از موارد دیگر با عنوان الهام و مانند آن یاد می‌شود[۳۴].[۳۵]

پرسش وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. صاحب بن عباد المحیط فی اللغة، ج۳، ص۴۹۴: "لهمت الشیء و التهمته: و هو ابتلاک الشیء بمرة". همچنین ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۶؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق و تصحیح احمد عبدالغفور عطار، ج۵، ص۲۰۳۶؛ احمد بن فارس، معجم مقایس اللغة، ج۵، ص۲۱۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۴.
  2. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، تحقیق و تصحیح احمد عبدالغفور عطار، ج۵، ص۲۰۳۶: "و الإِلْهَامُ‌: ما يُلْقى في الرُّوعِ‌"؛ همچنین ر.ک: احمد بن فارس، معجم مقایس اللغه، ج۵، ص۲۱۷؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۴۸.
  3. ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۷؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۴۹۴؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۷۱.
  4. مبارک بن محمد بن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۴، ص۲۸۲: "الإِلْهَامُ أَن يُلْقِيَ اللَّهُ في النفس أَمراً يَبْعَثُه على الفعل أَو الترك، و هو نوع من الوَحْي، يَخُصُّ اللَّهُ به مَنْ يشاء مِن عباده"؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۴۸: "الإلهام إلقاء الشیء فی الروع، و یختص ذلک بما کان من جهة الله تعالی، وجهة الملا الأعلی"، محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۵۵۵؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۷، ص۶۶۹.
  5. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۴۴.
  6. پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه۸.
  7. از تو رحمتی می‌طلبم که هدایت به راه رشد و کمال را به من الهام بخشد؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶ (ذيل واژه).
  8. خداوند خیر و خوبی را در قلب او قرار داد؛ اساس البلاغه، زمخشری، ص ۵۷۷.
  9. تاج لعروس من الجواهر القاموس، زبیدی، تحقیق علی سیری، ص۲۷۰.
  10. الکلیات، ایوب بن موسی الحسینی الكفوی (ابو البقاء)، تصحیح عدنان درویش و محمد المصری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۹۲ م، ص ۹۴۱ ـ ۲.
  11. پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه۸.
  12. الکلیات، ایوب بن موسی الحسینی الكفوی (ابو البقاء)، تصحیح عدنان درویش و محمد المصری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۹۲ م، ص ۱۷۳.
  13. شاکر، محمد کاظم، آشنایی با علوم قرآنی، ص ۲۲ ـ ۲۴؛ سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «الهام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۳۹۶-۴۰۲.
  14. سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «الهام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۳۹۶-۴۰۲
  15. اصطلاحات الصوفیه، ص ۱۵۸؛ الرسالة القشیریة، ص ۴۳؛ انسان کامل، ص ۲۳۵ و ۲۳۹؛ مشارق الدراری، ص ۲۸۹ و الفتوحات المکّیة، ج۱، ص ۳۵۴.
  16. بحارالأنوار، ج۶، ص ۱۹؛ ج۶۷، ص ۵۰.
  17. لسان العرب، ج۱۲، ص ۳۳۴؛ فتوحات، ج۱، ص ۳۵۹؛ مجمع البحرین، ج۶، ص ۱۶۵ و احیاء علوم الدین، ج۳، ص ۳۶.
  18. انسان کامل، ص ۲۳۹.
  19. شرح منازل السائرین، ص ۱۳۸.
  20. فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص ۴۳۶.
  21. گوهر مراد، ص ۵۷؛ شرح اشارات، ج۲، ص ۳۵۸.
  22. گوهر مراد، ص ۵۷.
  23. شرح اصول کافی ملاصدرا، ج۲، ص ۴۵۵.
  24. شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۹.
  25. توحید، ص ۱۳۸ ۱۴۲.
  26. بحارالأنوار، ج۶۱، ص ۱۶۷.
  27. بحارالأنوار، ج۲۶، ص ۱۸.
  28. بحارالأنوار، ج۲۶، ص ۶۷.
  29. لسان العرب، ج۱۵، ص ۲۴۰؛ مفردات راغب، ص ۸۵۸.
  30. زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه ۵.
  31. و خداوند شما را آفریده است سپس شما را می‌میراند و برخی از شما را به فرودین‌ترین سال‌های زندگانی باز می‌گردانند، تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند؛ بی‌گمان خداوند دانایی تواناست؛ سوره نحل، آیه ۷۰.
  32. پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه: ۸.
  33. المیزان، ج۱۲، ص ۲۹۲ و مجمع البحرین، ج۱، ص ۴۳۱.
  34. المیزان، ج۱۶، ص ۱۰؛ تفسیر مراغی، ج۶، ص ۲۰؛ جامع البیان، ج۱۴، ص ۱۸۳؛ مجمع البیان، ج۶، ص ۵۷۳؛ ج۱۰، ص ۷۹۹؛ التبیان، ج۲، ص ۴۵۸؛ ج۶، ص ۴۰۲ و ج۹، ص ۴۲۲.
  35. سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «الهام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۹۶-۴۰۲