امی بودن پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سال' به 'سال')
 
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{نبوت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[پیامبر خاتم]]''' و '''[[وجوه اعجاز قرآن]]''' است. "'''[[امی بودن پیامبر خاتم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امی بودن پیامبر خاتم در قرآن]] - [[امی بودن پیامبر خاتم در حدیث]] - [[امی بودن پیامبر خاتم در کلام اسلامی]]</div>
| موضوع مرتبط = پیامبر خاتم
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط = [[امی بودن پیامبر خاتم در قرآن]] - [[امی بودن پیامبر خاتم در معارف و سیره نبوی]] - [[امی بودن پیامبر خاتم در معارف و سیره امام جواد]]
| پرسش مرتبط  =
}}


==مقدمه==
یکی از صفات پیامبر خاتم '''"[[امی بودن]]"''' است به‌معنای درس ناخوانده؛ داشتن این صفت یکی از [[وجوه اعجاز قرآن]] محسوب می‌شود. [[قرآن کریم]]، کتابی که با وجود کوچکی نسبی حجم، مشتمل بر انواعی از معارف و [[علوم]] و [[احکام]] و [[قوانین]] فردی و [[اجتماعی]] است و آوردن چنین کتابی به‌وسیله یک فرد [[درس نخوانده]] و [[تعلیم]] ندیده عجیب است.
[[امی]]، منسوب به "اُمّ" و به معنای کسی است که سواد [[خواندن و نوشتن]] و دانشی به [[کتاب‌های آسمانی]] نداشته باشد. امی، یکی از [[صفات]] رسول خدا{{صل}} است که در [[تورات]] و [[انجیل]] بدان اشاره شده است. {{متن قرآن|الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>


[[فلسفه]] ناآشنایی [[رسول خدا]]{{صل}} با [[خواندن و نوشتن]] [[پیش از بعثت]]، آن بود تا کسی راهی برای ایجاد [[شک و تردید]] در [[رسالت]] آن [[حضرت]] نیابد<ref>سید مرتضی، ج۱، ص۱۰۸؛ قرطبی، ج۱، ص۳۰۱.</ref>؛ چنان که [[قرآن کریم]] در آیه {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ}}<ref>«و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان،  بدگمان می‌شدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.</ref> تصریح کرده که اگر آن حضرت پیش از بعثت، با خواندن و نوشتن آشنا بود، کسانی که درصدد [[تکذیب]] و ابطال سخنان ایشان بودند، در رسالت او شک و تردید می‌کردند. اما برخی چون [[سید مرتضی]]<ref>مرتضی، ج۱، ص۱۰۸.</ref> بر آن‌اند که آن حضرت پس از [[بعثت]]، خواندن و نوشتن می‌دانست. البته درباره مفهوم "[[امی]]"، سه احتمال معروف "[[درس نخوانده]]"، "از [[مکه]] برخاسته یا در آن متولد شده" و "از میان [[امت]] [[قیام]] کرده" دیده می‌شود که معروف‌ترین آنها همان درس نخوانده است که با موارد کاربرد این واژه نیز [[سازگاری]] دارد. اما این معنا نمی‌تواند درباره رسول خدا{{صل}} صادق باشد؛ چون آن حضرت در [[سیر]] [[عوالم]] [[باطنی]] خود، به چنان شایستگی‌ای رسید که [[لیاقت]] [[فهم]] [[سخن]] [[خدا]] را یافته بود و [[خداوند متعال]] نیز کتاب و [[حکمت]] را به او آموخت {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>. از این‌رو، چطور ممکن است کسی که [[خداوند]] به او کتاب و حکمت آموخته، مانند کسی باشد که خواندن و نوشتن نمی‌دانست. البته این نیز از مسلمات [[تاریخی]] است که رسول خدا{{صل}} به [[مکتب]] نرفت و خط ننوشت و [[امی بودن]] را از [[جامعه جاهلی]] [[حجاز]] ریشه کن کرد<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۱.</ref>
== معناشناسی ==
{{اصلی|امی}}
«امی»، منسوب به "اُمّ" و به معنای کسی است که سواد خواندن و نوشتن و دانشی به [[کتاب‌های آسمانی]] نداشته باشد. امی، یکی از صفات رسول خدا {{صل}} است که در [[تورات]] و [[انجیل]] بدان اشاره شده است: {{متن قرآن|الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>.


==امی بودن [[پیامبر خاتم]] یکی از [[وجوه اعجاز قرآن]] ==
[[فلسفه]] ناآشنایی [[رسول خدا]] {{صل}} با خواندن و نوشتن پیش از [[بعثت]]، آن بود که تا کسی راهی برای ایجاد [[شک و تردید]] در [[رسالت]] آن حضرت نیابد<ref>سید مرتضی، ج۱، ص۱۰۸؛ قرطبی، ج۱، ص۳۰۱.</ref>؛ چنان که [[قرآن کریم]] در آیه {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ}}<ref>«و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.</ref> تصریح کرده که اگر آن حضرت پیش از بعثت، با خواندن و نوشتن آشنا بود، کسانی که درصدد [[تکذیب]] و ابطال سخنان ایشان بودند، در رسالت او شک و تردید می‌کردند. اما برخی چون [[سید مرتضی]]<ref>مرتضی، ج۱، ص۱۰۸.</ref> بر آن‌اند که آن حضرت پس از [[بعثت]]، خواندن و نوشتن می‌دانست.  
[[قرآن کریم]]، کتابی است که با وجود کوچکی نسبی حجم، مشتمل بر انواعی از [[معارف]] و [[علوم]] و [[احکام]] و [[قوانین]] فردی و [[اجتماعی]] است و بررسی کامل هر دسته از آنها [[نیازمند]] به گروه‌های متخصصی است که در طول سالیان دراز، به تحقیق و تلاش [[علمی]] درباره آنها بپردازند و تدریجاً رازهای نهفته آن را [[کشف]] کنند و به حقایق بیشتری دست یابند هر چند [[کشف]] همه حقایق و [[اسرار]] آن، جز به‌وسیله کسانی که دارای [[علم الهی]] و [[تأیید]] خدایی باشند میسّر نخواهد بود<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۵.</ref>.


این مجموعه‌های گوناگون که شامل ژرفترین و بلندترین [[معارف]]، و والاترین و ارزشمندترین [[دستورات اخلاقی]]، و عادلانه ترین و استوارترین [[قوانین]] [[حقوقی]] و جزائی، و حکیمانه ترین [[مناسک]] [[عبادی]] و [[احکام]] فردی و [[اجتماعی]]، و سودمندترین [[مواعظ]] و [[اندرزها]]، و آموزنده ترین نکات [[تاریخی]]، و سازنده ترین شیوه‌های [[تعلیم و تربیت]]، و در یک جمله: حاوی همه اصول مورد نیاز [[بشر]] برای [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] است با اسلوبی [[بدیع]] و بی سابقه، در هم آمیخته شده، به گونه‌ای که همه قشرهای [[جامعه]] بتوانند به فراخور استعدادشان از آن، بهره‌مند شوند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۵.</ref>.
البته درباره مفهوم "[[امی]]"، سه احتمال معروف "[[درس نخوانده]]"، "از [[مکه]] برخاسته یا در آن متولد شده" و "از میان [[امت]] [[قیام]] کرده" دیده می‌شود که معروف‌ترین آنها همان درس نخوانده است که با موارد کاربرد این واژه نیز [[سازگاری]] دارد. اما این معنا نمی‌تواند درباره رسول خدا {{صل}} صادق باشد؛ چون آن حضرت در [[سیر]] [[عوالم]] [[باطنی]] خود، به چنان شایستگی‌ای رسید که [[لیاقت]] [[فهم]] [[سخن]] [[خدا]] را یافته بود و [[خداوند متعال]] نیز کتاب و [[حکمت]] را به او آموخت: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>. از این‌رو، چطور ممکن است کسی که [[خداوند]] به او کتاب و حکمت آموخته، مانند کسی باشد که خواندن و نوشتن نمی‌دانست. البته این نیز از مسلمات [[تاریخی]] است که رسول خدا {{صل}} به [[مکتب]] نرفت و خط ننوشت و [[امی بودن]] را از [[جامعه جاهلی]] [[حجاز]] ریشه کن کرد<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۴۱.</ref>.


فراهم آوردن همه این [[معارف]] و حقایق در چنین مجموعه‌ای، فراتر از توان انسان‌های عادی است. ولی آنچه بر شگفتی آن می‌افزاید این است که این [[کتاب]] [[عظیم]] به‌وسیله یک فرد [[درس نخوانده]] و [[تعلیم]] ندیده که هرگز قلمی بر کاغذ نیاورده و در محیطی دور از [[تمدن]] و [[فرهنگ]]، پرورش یافته بود عرضه شد. و عجیب‌تر آنکه در [[زندگی]] [[چهل]] ساله قبل از بعثتش نمونه‌ای از این سخنان، از وی شنیده نشده بود و در دوران رسالتش هم آنچه را به‌عنوان [[وحی الهی]]، ارائه می‌کرد اسلوب ویژه و هماهنگ و موزونی داشت که کاملا آن را از دیگر سخنانش متمایز می‌ساخت و تفاوت آشکاری میان این کتاب با سایر سخنان وی مشهود و محسوس بود<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۵.</ref>.
بسیاری [[امی]] را هم‌سو با معنای لغوی آن، به معنای کسی دانسته‌اند که [[نوشتن]] و خواندن نمی‌داند و آن را از [[ویژگی‌های پیامبر خاتم]]{{صل}} برشمرده‌اند که با [[اعجاز علمی]] و [[عقلی]] [[مبعوث]] شده است. آنان امی بودن را به این معنا، در غیر پیامبر نشانه [[نقص]] و در آن حضرت نشانه کمال شمرده و گفته‌اند: دستیابی به [[دانش]] از راه‌های متعارف با احتمال [[خطا]] روبه‌رو است، اما از جانب [[خداوند]] خطابردار نیست.


[[قرآن کریم]] با اشاره به این نکات می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ}}<ref> و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند؛ سوره عنکبوت، آیه:۴۸.</ref><ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۵.</ref>.
در اینکه رسول خدا{{صل}} [[پیش از بعثت]] نه می‌خوانده و نه می‌نوشته چندان اختلافی نیست و قرآن نیز بر ناخوان و نانویس بودن حضرت پیش از بعثت تصریح کرده است<ref>{{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ...}} «و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی.».. سوره عنکبوت، آیه ۴۸.</ref> و برخی فقط همین مقطع را برای [[اثبات]] [[اعجاز]] ضروری می‌دانند. اما درباره [[توانایی]] آن حضرت پس از [[بعثت]] دیدگاه‌های مختلفی به شرح ذیل از سوی [[شیعیان]] و سنیان مطرح شده است:
#[[رسول خدا]]{{صل}} تا آخر [[عمر]] شریفش نه می‌خواند و نه می‌نوشت و نه با [[خواندن و نوشتن]] آشنایی داشت؛
#با اینکه می‌توانست بخواند و بنویسد، اما نه خواند و نه نوشت؛
#هم بر خواندن و نوشتن توانا بود و هم خواند و نوشت؛
#بر خواندن و نوشتن توانا بود و خواند، اما ننوشت<ref>برای اطلاع بیشتر از این دیدگاه‌ها، ر.ک: ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۳۸۶؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۳، ص۱۰۰-۱۰۷؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۸، ص۹۱؛ احمدی میانجی، مکاتیب الرسول{{صل}}، ج۱، ص۸۶-۱۰۲. درباره شیعیانی که معتقد به خواندن یا نوشتن رسول خدا{{صل}} پس از بعثت هستند. ر.ک: صفار، بصائرالدرجات، ص۲۴۵-۲۴۷؛ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۵؛ مفید، اوائل المقالات، ص۱۳۵؛ سید مرتضی، رسائل، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۸؛ طوسی، المبسوط، ج۸، ص۱۲۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۳۳؛ ابن ادریس، السرائر، ج۲، ص۱۶۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۸۳؛ ج۱۹، ص۱۳۴؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ج۲، ص۳۸۶؛ احمدی میانجی، مکاتیب الرسول{{صل}}، ج۱، ص۸۵-۱۱۴.</ref>.


و در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|قُل لَّوْ شَاء اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ}}<ref> بگو اگر خداوند می‌خواست آن را برای شما نمی‌خواندم و او شما را از آن آگاه نمی‌کرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیسته‌ام پس آیا خرد نمی‌ورزید؟؛ سوره یونس، آیه:۱۶.</ref> یعنی: اگر [[خدا]] خواسته بود این کتاب را بر شما [[تلاوت]] نمی‌کردم و شما را از آن، [[آگاه]] نمی‌ساختم، چه اینکه قبلا عمری را در میان شما سپری کردم در حالی که نمونه‌ای از این سخنان از من نشیدند مگر نمی‌فهمید؟! و به احتمال [[قوی]]، [[آیه]] {{متن قرآن|فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ}} نیز اشاره به همین جهت [[اعجاز]] است یعنی احتمال [[قوی]] دارد که [[ضمیر]] {{متن قرآن|مِّثْلِهِ}} به {{متن قرآن|عَبْدِنَا}} برگردد<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۵.</ref>.
واثقی [[معتقد]] است [[یهود]] در عصر [[امویان]] واژه [[امی]] را به [[ناتوانی]] رسول خدا{{صل}} بر خواندن و نوشتن معنا کردند و گسترش دادند<ref>واثقی راد، بازخوانی امی بودن پیامبر اسلام{{صل}}، ص۱۲۵-۱۴۲.</ref>؛ اما [[شهید مطهری]] با واکاوی دیدگاه‌های مختلف، از مجموع قرائن و دلائل استفاده کرده که رسول خدا{{صل}} در دوره [[رسالت]] نیز نه خوانده و نه نوشته است و [[تفسیر]] امی به أم القرائی و مکی بودن را دارای ریشه [[اسرائیلی]] دانسته است<ref>مطهری، پیامبر امی، ج۳، ص۲۰۸ و ۲۳۰.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص ۱۰۱.</ref>


'''حاصل آنکه:''' اگر به فرض محال، امکان داشته باشد که صدها گروه دانشمند و متخصص با [[همکاری]] و [[همیاری]] یکدیگر، چنین کتابی را تهیه کنند اما هرگز یک فرد [[درس نخوانده]]، از عهده چنین کاری برنخواهد آمد<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۶.</ref>.
== امی بودن پیامبر در [[آیات]] و [[روایات]] ==
[[امی بودن]]، از اوصاف بارز و ویژگی‌های مهم [[رسول خدا]]{{صل}} است که [[قرآن]] بر آن تأکید داشته است. [[خداوند]] در چند [[آیه]]، خطاب به پیامبرش{{صل}} فرمود:  
#«تو پیش از این ([[بعثت]]) نه کتابی می‌خواندی و نه کتابی می‌نوشتی، اگر چنان بود، باطل‌گرایان به [[شک]] می‌افتادند»<ref>{{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ}} «و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.</ref>.
#«به [[خدا]] و پیام‌آور او، آن [[پیامبر امی]] [[ایمان]] بیاورید»<ref>{{متن قرآن|فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ}} «پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخوانده‌ای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>.
#«آنان که از این پیامبر امی، که نامش را در [[تورات]] و [[انجیل]] می‌یابند، [[پیروی]] می‌کنند»<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ}} «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>.


[[پیامبر اکرم]] در تمام [[عمر]] خویش در برابر هیچ آموزگاری زانو نزد و هیچ‌گاه خطی ننوشت. او [[چهل]] [[سال]] در میان قومی غیر متمدن زیست و هرگز از [[علم]] و دانشی دم نزد؛ در طی این دوران، تنها دو بار به خارج از [[حجاز]] و آن‌هم به [[همراهی]] کاروان تجاری سفر کرد.
[[روایات]] و [[اخبار]] [[تاریخی]] نشان می‌دهند که این موضوع برای اصالت [[نبوت]] [[پیامبر]] و رد [[اتهام]] و تشکیک [[مشرکان]]، افزون بر اینکه مورد توجه رسول خدا{{صل}} بوده، موضوعی شناخته شده نزد [[انبیاء]] سابق و [[قوم یهود]] نیز بوده است و به خوبی نشان می‌دهد که تا چه اندازه اهمیت داشته است.
#بنابر [[نقلی]]، [[حضرت موسی]]{{ع}} در درخواست خود از خداوند گفت: {{عربی|فأسئلك بحق النبي الأمي الذي تبعثه في آخر الزمان}}<ref>ابن قدامه، المغنی، ج۵، ص۱۲۳.</ref>.
#همچنین [[یهودیان]] [[پیش از بعثت]] رسول خدا{{صل}} در [[نبردها]] برای [[پیروزی]] بر [[عرب]] [[حجاز]] [[دعا]] می‌کردند و می‌گفتند: {{عربی|اللهم إنا نسألك بحق النبي الأمي الذي وعدتنا أن تخرجه لنا في آخر الزمان إلا نصرتنا عليهم}}<ref>واحدی، اسباب النزول، ص۱۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۳، ص۳۵۹.</ref>.
#هنگامی که هیئت [[نمایندگی]] [[قبیله کلب]] در [[سال نهم هجری]] برای اعلام [[مسلمان]] شدن خود، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند، حضرت فرمود: من [[پیامبر امی]]، [[راستگو]] و [[پاک]] نهادم<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۳۴؛ {{متن حدیث|أَنَا النَّبِيُّ الأُمِّيُّ الصَّادِقُ الزَّكِيُّ}}.</ref>.
#به گفته [[عبدالله بن عمرو بن عاص]]، روزی رسول خدا{{صل}} مانند کسی که [[وداع]] می‌کند سه مرتبه فرمود: من محمد، پیامبر امی هستم<ref>احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۱۷۲، {{متن حدیث|أَنَا مُحَمَّدٌ النَّبِيُّ الْأُمِّيُّ}}.</ref>.


چنین شخصیتی ناگهان مطلبی آورد که بزرگان و ادبا و شعرای نام‌آور [[عرب]] در مقابلش زانو زدند، کتابی با این [[عظمت]] و [[معارف]] ژرف و گسترده<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج۲، ص ۱۰۷-۱۰۸؛ [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۹۲ - ۱۹۳.</ref>.
تعبیر وداع کننده در خبر [[عبدالله بن عمرو]]، بیانگر این سخن در روزهای پایانی [[زندگی]] رسول خدا{{صل}} در [[مدینه]] است و نشان می‌دهد، [[پیامبر]] حتی در پایان زندگی خود نیز [[اصرار]] داشته است که [[امی بودن]] خود را اعلام کند<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص ۱۰۱.</ref>.


بنابراین، [[ظهور]] چنین کتابی با این ویژگی‌ها از فرد تحصیل نکرده‌ای، مبیّن جهت دیگری از جهات [[اعجاز]] آن می‌باشد<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۶.</ref>.
== امی بودن پیامبر خاتم یکی از وجوه اعجاز قرآن ==
{{همچنین|جهت اعجاز قرآن}}
[[قرآن کریم]]، کتابی است که با وجود کوچکی نسبی حجم، مشتمل بر انواعی از [[معارف]] و [[علوم]] و [[احکام]] و [[قوانین]] فردی و [[اجتماعی]] است و بررسی کامل هر دسته از آنها [[نیازمند]] به گروه‌های متخصصی است که در طول سالیان دراز، به تحقیق و تلاش [[علمی]] درباره آنها بپردازند و تدریجاً رازهای نهفته آن را [[کشف]] کنند و به حقایق بیشتری دست یابند هر چند [[کشف]] همه حقایق و [[اسرار]] آن، جز به‌وسیله کسانی که دارای [[علم الهی]] و [[تأیید]] خدایی باشند میسّر نخواهد بود.


==[[مظلومیت پیامبر]]{{صل}} در نسبت [[بی‌سوادی]] به [[حضرت]]==
این مجموعه‌های گوناگون که شامل ژرف‌ترین و بلندترین [[معارف]] و والاترین و ارزشمندترین [[دستورات اخلاقی]] و عادلانه‌ترین و استوارترین [[قوانین]] [[حقوقی]] و جزائی و حکیمانه‌ترین [[مناسک]] [[عبادی]] و [[احکام]] فردی و [[اجتماعی]] و سودمندترین [[مواعظ]] و [[اندرزها]]، و آموزنده ترین نکات [[تاریخی]] و سازنده‌ترین شیوه‌های [[تعلیم و تربیت]] و در یک جمله: حاوی همه اصول مورد نیاز [[بشر]] برای [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] است با اسلوبی [[بدیع]] و بی سابقه، در هم آمیخته شده، به گونه‌ای که همه قشرهای [[جامعه]] بتوانند به فراخور استعدادشان از آن، بهره‌مند شوند.
[[سبیل]] تهمت‌ها و [[ناسزاگویی]] از ناحیه [[کفار]] [[قریش]] بازتاب [[ضعف]] آنها در برابر [[منطق]] [[قوی]] [[وحیانی]] و [[عقلانی]] [[پیامبر]] بود. هدایت‌گری‌ها و ارشادات پیامبر ریشه در [[فطرت]] [[پاک]] [[مردم]] داشت، ولی آن دسته از [[اهل مکه]] که فطرت خود را زیر خروارها رسوبات [[جاهلی]] و قومی [[دفن]] کرده بودند طبیعی است که ندای فطرت آنها مثل [[وجدان]] آنها ساکت و خموش باشد.
یکی از تهمت‌هایی که به پیامبر زدند این بود که پیامبر خود سواد [[خواندن و نوشتن]] ندارد و کتاب [[قرآن]] را یکی از علمای [[یهود]] برای او نوشته و برای ما آورده است. اگر در قرآن از پیامبر سلب خواندن و نوشتن شده ولی سلب [[قدرت]] خواندن و نوشتن نشده. [[امی]] را اگر به معنای [[مکتب]] نرفته بگیریم دلیلی نیست بر مکتب نرفته بی‌سواد، پیامبر [[مأمور]] به خواندن و نوشتن نبود نه اینکه [[قادر]] به خواندن و نوشتن نباشد.


در [[تفسیر قمی]] در ذیل این [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا * وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا * قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«و کافران گفتند: این (قرآن) جز دروغی نیست که (پیامبر) خود بر ساخته است و گروهی دیگر او را در آن یاری رسانده‌اند پس به راستی ستم و دروغی (بزرگ) را (پیش) آوردند * و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده می‌شود * بگو آن را کسی فرو فرستاده است که رازهای (نهفته) آسمان‌ها و زمین را می‌داند؛ بی‌گمان او آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره فرقان، آیه ۴-۶.</ref> آمده؛ [[مخالفین]] پیامبر گفتند این قرآن که محمد می‌خواند و به ما خبر می‌دهد این را از [[یهودیان]] گرفته و آن را برگرفته از علمای یهود و [[نصاری]] می‌نویسد و از قول مردی به نام ابن قبطیه گرفته و نقل می‌کند.
فراهم آوردن همه این [[معارف]] و حقایق در چنین مجموعه‌ای، فراتر از توان انسان‌های عادی است. ولی آنچه بر شگفتی آن می‌افزاید این است که این [[کتاب]] [[عظیم]] به‌وسیله یک فرد [[درس نخوانده]] و [[تعلیم]] ندیده که هرگز قلمی بر کاغذ نیاورده و در محیطی دور از [[تمدن]] و [[فرهنگ]]، پرورش یافته بود عرضه شد. و عجیب‌تر آنکه در [[زندگی]] [[چهل]] ساله قبل از بعثتش نمونه‌ای از این سخنان، از وی شنیده نشده بود و در دوران رسالتش هم آنچه را به‌عنوان [[وحی الهی]]، ارائه می‌کرد اسلوب ویژه و هماهنگ و موزونی داشت که کاملا آن را از دیگر سخنانش متمایز می‌ساخت و تفاوت آشکاری میان این کتاب با سایر سخنان وی مشهود و محسوس بود.


[[علم]] چیست؟ تفاوت علم ما [[مردم]] با علم [[انبیا]] در چیست؟
[[قرآن کریم]] با اشاره به این نکات می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ}}<ref> و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند؛ سوره عنکبوت، آیه۴۸.</ref> و در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|قُل لَّوْ شَاء اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ}}<ref> بگو اگر خداوند می‌خواست آن را برای شما نمی‌خواندم و او شما را از آن آگاه نمی‌کرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیسته‌ام پس آیا خرد نمی‌ورزید؟؛ سوره یونس، آیه:۱۶.</ref> یعنی: اگر [[خدا]] خواسته بود این کتاب را بر شما [[تلاوت]] نمی‌کردم و شما را از آن، [[آگاه]] نمی‌ساختم، چه اینکه قبلا عمری را در میان شما سپری کردم در حالی که نمونه‌ای از این سخنان از من نشیدند مگر نمی‌فهمید؟! و به احتمال [[قوی]]، [[آیه]] {{متن قرآن|فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ}} نیز اشاره به همین جهت [[اعجاز]] است یعنی احتمال [[قوی]] دارد که ضمیر {{متن قرآن|مِّثْلِهِ}} به {{متن قرآن|عَبْدِنَا}} برگردد.
مجموعه [[آگاهی‌ها]] گاهی از پنجره چشم به [[دل انسان]] سرازیر می‌شود که اصطلاحاً [[علم حصولی]] و اکتسابی گویند، گاهی آگاهی‌ها و [[علوم]] مستقیماً از جانب [[خداوند]] به دل انسان [[انتخاب]] شده‌ای سرازیر می‌شود و یک شبه ره صد ساله می‌پیماید و علم انبیا از حیطه [[ادراک]] ما خارج است. [[کفار]] [[قریش]] که در [[مقام]] [[تهمت]] به [[پیامبر]] برآمدند فضای محدود علم حصولی خود را ملاک قرار دادند و با [[علم پیامبر]] [[قیاس]] کردند و چون به [[درک]] آن قله رفیع نرسیدند به تهمت [[متوسل]] شدند.


وقتی خداوند بخواهد پیامبر را معرفی کند می‌گوید چنین نیست که او مکتبی رفته باشد و درسی را در [[مکتب بشری]] آموخته باشد، احدی به پیامبر علم نیاموخته بلکه فقط [[خدا]]، رسولش را عالم و [[آگاه]] کرد، آنچه را که خدا به رسولش آموخت نه از راه چشم و گوش بود بلکه از راه [[جان]] و [[دل]] بود. در علم حصولی که توشه مدارس بشری است اول گوش می‌شنود بعد [[فکر]] می‌فهمد آن هم مفهوم را، اول چشم صفحه کتاب را می‌نگرد آنگاه فکر مفهوم را می‌فهمد ولی آنچه را که پیامبر می‌یابد اول جانش [[مشاهده]] می‌کند بعد چشمش می‌بیند و گوشش می‌شنود {{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ * عَلَى قَلْبِكَ}}<ref>«که روح الامین آن را فرود آورده است * بر دلت» سوره شعراء، آیه ۱۹۳-۱۹۴.</ref>، اگر [[فرشته]] [[قرآن]] را به [[قلب]] [[مطهر]] پیامبر آورد اول [[حقایق]] قرآن را با جانش دید بعد الفاظ قرآن را یعنی کلمات و سور و [[آیات قرآن]] را که عیناً [[معجزه الهی]] است با گوش شنید، {{متن قرآن|مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}}<ref>«دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۱۱.</ref>، قرآن آن درک حضوری و آن [[شهود]] را [[رؤیت]] می‌داند.
'''حاصل آنکه:''' اگر به فرض محال، امکان داشته باشد صدها گروه دانشمند و متخصص با [[همکاری]] و [[همیاری]] یکدیگر، چنین کتابی را تهیه کنند اما هرگز یک فرد درس نخوانده، از عهده چنین کاری برنخواهد آمد<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۵ ـ ۲۶۶.</ref>.


در بعضی [[انسان‌ها]] [[چشم سر]] می‌بیند ولی چشم دل [[کور]] است، چون ربط دل با [[پروردگار]] قطع است، [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}<ref>«زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.</ref>[[چشم]] ظاهری آنها [[کور]] نیست بلکه چشم [[دل]] آنها کور است، دل مثل [[گیاه]] [[دفن]] شده‌ای است که جوانه نمی‌زند، [[خداوند]] به ابراهیم فرمود {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref> ما [[جان]] عالم و نقطه وصل عالم به پروردگار را که [[ملکوت]] می‌باشد به ابراهیم نشان دادیم و ابراهیم آن [[معارف غیبی]] را با [[شهود]] [[باطنی]] دریافت کرد. پس [[انبیا]] به ویژه [[پیامبر اکرم]] چشم باطنشان باز است و مسائل را می‌بینند و این ماییم که در حجاب‌ها [[حبس]] شده‌ایم<ref>تفسیر موضوعی قرآن، ج۲، ص۶۷۵.</ref>.
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در تمام [[عمر]] خویش در برابر هیچ آموزگاری زانو نزد و هیچ‌گاه خطی ننوشت. او [[چهل]] سال در میان قومی غیر متمدن زیست و هرگز از [[علم]] و دانشی دم نزد؛ در طی این دوران، تنها دو بار به خارج از [[حجاز]] و آن‌هم به [[همراهی]] کاروان تجاری سفر کرد.


[[پیامبر]] به اعتبار اتصالش به ملکوت و وصل مستقیمش به پروردگار خیلی فراتر از [[علم]] و [[آگاهی]] بشری دریافت و شهود دارد، او مخزن علم خداست و لذا یکی از مشکلاتش این است که با مردمی سخن می‌گوید و در جامعه‌ای [[مبعوث]] به [[رسالت]] شده که [[اختلاف]] عمیق [[معرفتی]] با آنها دارد و موظف است در سطح [[فکر]] آنها سخن بگوید و [[سلوک]] داشته باشد.
چنین شخصیتی ناگهان مطلبی آورد که بزرگان و ادبا و شعرای نام‌آور [[عرب]] در مقابلش زانو زدند، کتابی با این [[عظمت]] و [[معارف]] ژرف و گسترده<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج۲، ص ۱۰۷-۱۰۸؛ [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۹۲ - ۱۹۳.</ref>.
[[شاگرد]] ایشان یعنی [[امیرالمؤمنین]] می‌فرماید: ای [[مردم]] از راه‌های [[آسمان]] از من سوال کنید که بیشتر آگاهم تا راه‌های [[زمین]]، در آن محفل شخصی از [[حضرت]] سوال کرد موهای سر و صورتم چند تاست! این فاصله معرفتی با [[عوام]] مردم برای [[اهل بیت]] به ویژه پیامبر وجود داشت.
 
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هیچ گاه [[رسول خدا]]{{صل}} با مردم به اندازه [[عقل]] خویش سخن نگفته، خود آن حضرت فرموده است: ما گروه [[پیامبران]] مأموریم با مردم به اندازه عقل مردم سخن بگوییم<ref>{{متن حدیث|في الكافي بإسناده: مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}قَالَ: مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ}}، کافی، ج۱، ص۲۳.</ref>.
 
[[ابوحمزه ثمالی]] از [[حضرت صادق]]{{ع}} نقل کرد که [[امام]] در معنی [[جفر]] فرمود: [[خداوند]] وقتی [[الواح]] را بر موسی نازل کرد که در آن توضیح هر چیز هست و او تا [[روز قیامت]] خواهد بود. پس از پایان [[نبوت]] موسی [[خدا]] به او [[وحی]] کرد که الواح را در کوهی به [[امانت]] بسپارد، الواح زبرجدی از [[بهشت]] بود، موسی کنار رفت، [[کوه]] شکاف خورد الواح را پیچیده در آن گذاشت وقتی آنها را قرار داد کوه به هم آمد، پیوسته در آن کوه بود تا [[پیامبر اکرم]] [[مبعوث]] گردید، قافله‌ای از [[یمن]] [[خدمت]] [[پیامبر]] آمدند به آن کوه که رسیدند کوه باز شد الواح همان طور پیچیده بیرون آمد به همان صورتی که موسی نهاده بود آنها الواح را برداشتند. خدمت پیامبر که رسیدند ابتداء پیامبر از آنها راجع به الواح که یافته بودند سؤال کرد، پرسیدند: از کجا فهمیدی که ما چیزی پیدا کرده‌ایم؟ فرمود: {{متن حدیث|فَقَالَ أَخْبَرَنِي بِهِ رَبِّي وَ هِيَ الْأَلْوَاحُ قَالُوا نَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَأَخْرَجُوهَا فَدَفَعُوهَا إِلَيْهِ فَنَظَرَ إِلَيْهَا وَ قَرَأَهَا وَ كِتَابُهَا بِالْعِبْرَانِيِّ}} خدا به من اطلاع داد و آن الواح است، یمنی‌ها گفتند: ما [[شهادت]] می‌دهیم که تو [[پیامبری]]، الواح را تقدیم کردند. پیامبر نگاه کرد و الواح را خواند با اینکه به [[عبری]] نوشته شده بود، بعد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را خواست و فرمود این را داشته باش که در آن [[علم]] گذشتگان و آیندگان است. [[الواح موسی]] است خدا به من دستور داده در [[اختیار]] تو بگذارم.
 
عرض کرد: یا [[رسول الله]] من نمی‌توانم آنها را بخوانم، فرمود: [[جبرئیل]] به من گفته که به تو بگویم این الواح را امشب زیر سر خود بگذار فردا صبح که برخیزی می‌توانی بخوانی. امیرالمؤمنین شب آنها را زیر سر خود گذاشت صبح که شد تمام آنها را [[خدا]] به او آموخته بود. [[پیامبر اکرم]] به او فرمود: از آن نسخه‌برداری کند، در یک پوست گوسفند نسخه‌ای برداشت و همان [[جفر]] است که در آن [[علم]] گذشتگان و آیندگان است و آن نزد ما است با [[الواح]] و [[عصای موسی]] و ما [[وارث]] پیامبریم<ref>بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۸۰.</ref>.
علم [[رسول خدا]] مستند به استادی از [[جامعه]] [[مکه]] نیست، تقدیر [[پروردگار]] این بود که پیش استادی زانوی تلمذ نزند تا [[کتاب وحی]] را که [[جبرئیل]] از طرف [[خداوند]] بر [[قلب]] [[پیامبر]] نازل می‌کند به آن استاد مستند نکنند. علم رسول خدا ریشه در [[پاکی]] و صفای [[دل]] او دارد. وقتی دل [[پاک]] و [[مطهر]] شد [[انوار]] علم از طرف خداوند بر آن می‌تابد و لذا پیامبر [[مکتب]] نرفته [[الواح موسی]] را به لسان [[عبری]] می‌خواند.
 
و اما موضوع [[امی]] که به غلط بی‌سواد ترجمه می‌کنند هیچ ارتباطی به [[بی‌سوادی]] ندارد.
از [[جعفر بن محمد صوفی]] نقل شده که وی گفت: از [[حضرت امام جواد]]{{ع}} سؤال کرده و محضرش عرضه داشتم: ای فرزند رسول خدا، چرا [[نبی اکرم]]{{صل}} به «امی» موسوم شده‌اند؟ [[حضرت]] فرمودند: [[مردم]] در این باره چه می‌گویند؟ عرض کردم: گمان‌شان این است که چون پیامبر [[کتابت]] نمی‌دانستند به این اسم خوانده شدند.
[[امام]]{{ع}} فرمودند: [[دروغ]] پنداشته‌اند، از [[رحمت خدا]] دور باشند، این سخن کجا صحیح می‌باشد در حالی که خداوند در کتاب محکم خودش می‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.
 
چگونه [[تعلیم]] دهد چیزی را که بلد نیست، به خدا [[سوگند]] رسول خدا{{صل}} به هفتاد و دو زبان می‌خواند و می‌نوشت یا فرمود: به هفتاد و سه زبان می‌خواند و می‌نوشت و اما این که به آن [[حضرت]] [[امی]] گفتند به خاطر این بود که آن حضرت از [[اهل مکه]] بود و مگه از امهات و مهم‌ترین [[شهرها]] بود و همین منظور [[حق تعالی]] است که می‌فرماید: {{متن قرآن|لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا}}<ref>«و تا (مردم) «مادر شهر» (مکّه) و مردم پیرامون آن را بیم‌دهی» سوره انعام، آیه ۹۲.</ref> و برای این که اهل مکه و حوالی و اطراف آن را [[انذار]] کند<ref>{{متن حدیث|عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصُّوفِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا{{ع}} فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّيَ النَّبِيُّ الْأُمِّيَّ فَقَالَ مَا يَقُولُ النَّاسُ قُلْتُ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِنَّمَا سُمِّيَ الْأُمِّيَّ لِأَنَّهُ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يَكْتُبَ فَقَالَ{{ع}} كَذَبُوا عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ أَنَّى ذَلِكَ وَ اللَّهُ يَقُولُ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} فَكَيْفَ كَانَ يُعَلِّمُهُمْ مَا لَا يُحْسِنُ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَقْرَأُ وَ يَكْتُبُ بِاثْنَتَيْنِ وَ سَبْعِينَ أَوْ قَالَ بِثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ لِسَاناً وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْأُمِّيَّ لِأَنَّهُ كَانَ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ وَ مَكَّةُ مِنْ أُمَّهَاتِ الْقُرَى وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا}}}}؛ علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۴.</ref>.
 
یکی از مهم‌ترین رسالت‌های [[پیامبر اکرم]] [[تعلیم کتاب]] و [[تزکیه]] [[نفسانی]] است، در بحث [[تعلیم]] و [[آموزش]] آیا کسی که بی‌سواد است هرگز می‌تواند در جایگاه یاد دادن «هم آموزش و هم پرورش» دست دیگران را بگیرد و بالا آورد؟
تعلیم کار [[معلم]] است و معلم هر قدر استاد دیده باشد بهتر می‌تواند [[سرزمین]] خشکیده [[دل]] [[شاگردان]] را از [[علم]] و آموزش [[سیراب]] کند و تزکیه کار معلم [[اخلاق]] است، هر قدر به [[پاکی]] و [[قداست]] درون رسیده باشد و از شبستان دل، اغیار و نامحرمان را بیرون کرده باشد بهتر می‌تواند [[نفوس]] مستعده را [[تربیت]] کند و مهذب نماید. [[قرآن مجید]] [[پیامبر]] را معلم [[بشریت]] معرفی می‌کند، آیا ممکن است معلم بشریت بی‌سواد باشد؟
افاضات [[معنوی]] و آگاهی‌های [[ربوبی]] لازمه‌اش داشتن استاد نیست و استاد ندیده دلیل بر عدم [[قدرت]] بر [[خواندن و نوشتن]] نمی‌باشد. در [[فرهنگ]] ما انسان‌های معمولی فرد [[مکتب]] نرفته و استاد ندیده [[احاطه علمی]] ندارد و [[قادر]] بر خواندن و نوشتن نمی‌باشد ولی کسی که [[انتخاب شده الهی]] است به عنوان یک [[معجزه]] این‌گونه [[خداوند]] او را به صحنه می‌آورد که با دست خالی قله‌نشین قرن‌ها می‌شود.
 
مرحوم [[فیض]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ}}<ref>«و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.</ref> نقل می‌کند که [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنَّهُ كَانَ يَتِيماً فَقِيراً رَاعِياً أَجِيراً وَ لَمْ يَتَعَلَّمْ وَ لَمْ يَخْتَلِفْ إِلَى مُعَلِّمٍ ثُمَّ جَاءَ بِالْقُرْآنِ الَّذِي فِيهِ قِصَصُ الْأَنْبِيَاءِ{{عم}} وَ أَخْبَارُهُمْ حَرْفاً حَرْفاً وَ أَخْبَارُ مَنْ مَضَى وَ مَنْ بَقِيَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}<ref>الإحتجاج، ج۲، ص۴۱۵.</ref>.
 
[[امام]] فرمود: از جمله [[معجزات پیامبر]] ما این است که [[یتیمی]] بوده [[فقیر]] که [[چوپانی]] می‌کرد و اجرت می‌گرفت، دانشی نیاموخته بود و نزد معلمی نیز آمد و شد نداشت و با همه این اوصاف، [[قرآنی]] آورد که [[قصص]] [[انبیاء]] و سرگذشت آنان را حرف به حرف در بردارد و [[اخبار]] گذشتگان و آیندگان را تا [[قیامت]] بازگو کرده است. امام رضا{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|لم يعلم كتاباً أو لم يحسن كتاباً}}، نفرمود: آشنا نبود بخواند بلکه فرمود: نزد کسی [[درس نخوانده]] بود.
 
در [[سیره عملی]] [[پیامبر اکرم]] خواندن وجود داشته و احدی از [[مفسرین]] و مورخین به عدم قدرت [[پیامبر]] بر خواندن نوشته‌ها و [[نامه‌ها]] اشاره‌ای ندارند.
از [[حضرت صادق]]{{ع}} نقل شده که آن [[حضرت]] فرمودند: از منت‌هایی که [[حق تعالی]] بر [[رسول گرامی اسلام]] گذارده این بود که آن حضرت می‌خواندند ولی نمی‌نوشتند، هنگامی که [[ابوسفیان]] متوجه [[احد]] شد، عباس نامه‌ای محضر [[مبارک]] پیامبر اکرم{{صل}} نوشت، [[نامه]] وقتی به [[حضرت]] رسید که در یکی از باغ‌های [[مدینه]] تشریف داشتند، حضرت نامه را خوانده و به اصحابشان خبر ندادند، فقط به آنها امر فرمودند که به مدینه داخل شوند، هنگامی که [[اصحاب]] به مدینه وارد شدند حضرت آنها را از مضمون نامه خبر دادند<ref>علل الشرائع، ج۱، ص۴۲۷.</ref>.
 
از [[عبدالرحمن بن حجاج]] نقل شده که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[پیامبر]]{{صل}} می‌خواند و می‌نوشت و آنچه را که ننوشته بود نیز می‌خواند<ref>{{متن حدیث|عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِنَّ النَّبِيَّ{{صل}} كَانَ يَقْرَأُ وَ يَكْتُبُ وَ يَقْرَأُ مَا لَمْ يُكْتَبْ‌}}، بصائر الدرجات، ص۲۲۷؛ الحکم الزاهرة، ص۱۰۱. </ref>.
 
[[اتهام]] [[قادر]] نبودن بر [[خواندن و نوشتن]] از ناحیه [[معاویه]] صورت گرفت، معاویه پس از [[فتح مکه]] که پدرش [[ابوسفیان]] از [[ترس]] جانش [[مسلمان]] شد، معاویه هم که در [[مکه]] نبود وقتی به مکه آمد به سفارش پدرش مسلمان شد و تمام مشرکینی که در فتح مکه [[اسلام]] آورده بودند مشمول [[لطف]] و [[رحمت]] پیامبر قرار گفتند، یکی از امتیازات این تازه‌مسلمان‌ها سهم ویژه‌ای از [[غنایم]] بود که [[خداوند]] در [[قرآن]] به نام {{متن قرآن|مُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ}} از آن یاد می‌کند و لذا در [[جنگ حنین]] ابوسفیان و معاویه صد شتر و مقدار زیادی نقره غنایم به آنها تعلق گرفت. [[پیامبر اکرم]] نسبت به معاویه که سواد خواندن و نوشتن داشت [[افتخار]] ویژه‌ای را نصیب او کرد که در [[نوشتن]] نامه‌های پیامبر سمت کاتب داشت.
معاویه این [[احسان]] و لطف پیامبر را نه تنها با احسان جواب نداد بلکه با بدترین شیوه ممکن در راستای [[کفر]] قلبی‌اش پاسخ داد و بعد از [[وفات پیامبر]] شایعاتی که دلالت بر دخل و [[تصرف]] شخصی در [[کتابت]] نامه‌های پیامبر بود را پخش کرد.
 
امام صادق{{ع}} فرمود: این آشنا نبودن به خواندن و نوشتن را معاویه به جدم [[رسول خدا]] نسبت داد و غرضش این بود که به [[مردم]] برساند و بگوید این قرآن را که من می‌نوشتم هر چه دلم می‌خواست می‌نگاشتم و چون [[پیامبر]] سواد [[خواندن و نوشتن]] نداشت، من در [[نگارش]] دستم باز بود.
[[معاویه]] می‌گفت: {{عربی|كان الوحي ينزل على محمد أنا أكتبه و هو لا يعلم ما أكتبه}} سپس گفت: بین من و بین [[خدا]] احدی نبود، تمام حاضرین نزد معاویه گفتند: راست می‌گویی. [[مرحوم مجلسی]] نقل می‌کند که [[شعبی]] و جماعتی از [[علما]] گفته‌اند [[رسول خدا]] از [[دنیا]] نرفت مگر آنکه هم نوشت و هم خواند.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۲۵۸.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
بنابراین، [[ظهور]] چنین کتابی با این ویژگی‌ها از فرد تحصیل نکرده‌ای، مبیّن جهت دیگری از جهات [[اعجاز]] آن است<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۶.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:8989.jpg|22px]] [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۱''']]
# [[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|'''مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|'''مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده:IM009684.jpg|22px]] [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|'''مظلومیت پیامبر''']]
# [[پرونده:1233456.jpg|22px]] [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|'''آموزش کلام اسلامی''']]
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی''']]
# [[پرونده:IM010504.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|'''تاریخ اسلام ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۸۷: خط ۷۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:خصائص پیامبر خاتم]]
[[رده:نبوت]]
[[رده:رسالت]]
[[رده:امی بودن پیامبر خاتم]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۶

یکی از صفات پیامبر خاتم "امی بودن" است به‌معنای درس ناخوانده؛ داشتن این صفت یکی از وجوه اعجاز قرآن محسوب می‌شود. قرآن کریم، کتابی که با وجود کوچکی نسبی حجم، مشتمل بر انواعی از معارف و علوم و احکام و قوانین فردی و اجتماعی است و آوردن چنین کتابی به‌وسیله یک فرد درس نخوانده و تعلیم ندیده عجیب است.

معناشناسی

«امی»، منسوب به "اُمّ" و به معنای کسی است که سواد خواندن و نوشتن و دانشی به کتاب‌های آسمانی نداشته باشد. امی، یکی از صفات رسول خدا (ص) است که در تورات و انجیل بدان اشاره شده است: الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ[۱].

فلسفه ناآشنایی رسول خدا (ص) با خواندن و نوشتن پیش از بعثت، آن بود که تا کسی راهی برای ایجاد شک و تردید در رسالت آن حضرت نیابد[۲]؛ چنان که قرآن کریم در آیه وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ[۳] تصریح کرده که اگر آن حضرت پیش از بعثت، با خواندن و نوشتن آشنا بود، کسانی که درصدد تکذیب و ابطال سخنان ایشان بودند، در رسالت او شک و تردید می‌کردند. اما برخی چون سید مرتضی[۴] بر آن‌اند که آن حضرت پس از بعثت، خواندن و نوشتن می‌دانست.

البته درباره مفهوم "امی"، سه احتمال معروف "درس نخوانده"، "از مکه برخاسته یا در آن متولد شده" و "از میان امت قیام کرده" دیده می‌شود که معروف‌ترین آنها همان درس نخوانده است که با موارد کاربرد این واژه نیز سازگاری دارد. اما این معنا نمی‌تواند درباره رسول خدا (ص) صادق باشد؛ چون آن حضرت در سیر عوالم باطنی خود، به چنان شایستگی‌ای رسید که لیاقت فهم سخن خدا را یافته بود و خداوند متعال نیز کتاب و حکمت را به او آموخت: وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۵]. از این‌رو، چطور ممکن است کسی که خداوند به او کتاب و حکمت آموخته، مانند کسی باشد که خواندن و نوشتن نمی‌دانست. البته این نیز از مسلمات تاریخی است که رسول خدا (ص) به مکتب نرفت و خط ننوشت و امی بودن را از جامعه جاهلی حجاز ریشه کن کرد[۶].

بسیاری امی را هم‌سو با معنای لغوی آن، به معنای کسی دانسته‌اند که نوشتن و خواندن نمی‌داند و آن را از ویژگی‌های پیامبر خاتم(ص) برشمرده‌اند که با اعجاز علمی و عقلی مبعوث شده است. آنان امی بودن را به این معنا، در غیر پیامبر نشانه نقص و در آن حضرت نشانه کمال شمرده و گفته‌اند: دستیابی به دانش از راه‌های متعارف با احتمال خطا روبه‌رو است، اما از جانب خداوند خطابردار نیست.

در اینکه رسول خدا(ص) پیش از بعثت نه می‌خوانده و نه می‌نوشته چندان اختلافی نیست و قرآن نیز بر ناخوان و نانویس بودن حضرت پیش از بعثت تصریح کرده است[۷] و برخی فقط همین مقطع را برای اثبات اعجاز ضروری می‌دانند. اما درباره توانایی آن حضرت پس از بعثت دیدگاه‌های مختلفی به شرح ذیل از سوی شیعیان و سنیان مطرح شده است:

  1. رسول خدا(ص) تا آخر عمر شریفش نه می‌خواند و نه می‌نوشت و نه با خواندن و نوشتن آشنایی داشت؛
  2. با اینکه می‌توانست بخواند و بنویسد، اما نه خواند و نه نوشت؛
  3. هم بر خواندن و نوشتن توانا بود و هم خواند و نوشت؛
  4. بر خواندن و نوشتن توانا بود و خواند، اما ننوشت[۸].

واثقی معتقد است یهود در عصر امویان واژه امی را به ناتوانی رسول خدا(ص) بر خواندن و نوشتن معنا کردند و گسترش دادند[۹]؛ اما شهید مطهری با واکاوی دیدگاه‌های مختلف، از مجموع قرائن و دلائل استفاده کرده که رسول خدا(ص) در دوره رسالت نیز نه خوانده و نه نوشته است و تفسیر امی به أم القرائی و مکی بودن را دارای ریشه اسرائیلی دانسته است[۱۰].[۱۱]

امی بودن پیامبر در آیات و روایات

امی بودن، از اوصاف بارز و ویژگی‌های مهم رسول خدا(ص) است که قرآن بر آن تأکید داشته است. خداوند در چند آیه، خطاب به پیامبرش(ص) فرمود:

  1. «تو پیش از این (بعثت) نه کتابی می‌خواندی و نه کتابی می‌نوشتی، اگر چنان بود، باطل‌گرایان به شک می‌افتادند»[۱۲].
  2. «به خدا و پیام‌آور او، آن پیامبر امی ایمان بیاورید»[۱۳].
  3. «آنان که از این پیامبر امی، که نامش را در تورات و انجیل می‌یابند، پیروی می‌کنند»[۱۴].

روایات و اخبار تاریخی نشان می‌دهند که این موضوع برای اصالت نبوت پیامبر و رد اتهام و تشکیک مشرکان، افزون بر اینکه مورد توجه رسول خدا(ص) بوده، موضوعی شناخته شده نزد انبیاء سابق و قوم یهود نیز بوده است و به خوبی نشان می‌دهد که تا چه اندازه اهمیت داشته است.

  1. بنابر نقلی، حضرت موسی(ع) در درخواست خود از خداوند گفت: فأسئلك بحق النبي الأمي الذي تبعثه في آخر الزمان[۱۵].
  2. همچنین یهودیان پیش از بعثت رسول خدا(ص) در نبردها برای پیروزی بر عرب حجاز دعا می‌کردند و می‌گفتند: اللهم إنا نسألك بحق النبي الأمي الذي وعدتنا أن تخرجه لنا في آخر الزمان إلا نصرتنا عليهم[۱۶].
  3. هنگامی که هیئت نمایندگی قبیله کلب در سال نهم هجری برای اعلام مسلمان شدن خود، نزد رسول خدا(ص) آمدند، حضرت فرمود: من پیامبر امی، راستگو و پاک نهادم[۱۷].
  4. به گفته عبدالله بن عمرو بن عاص، روزی رسول خدا(ص) مانند کسی که وداع می‌کند سه مرتبه فرمود: من محمد، پیامبر امی هستم[۱۸].

تعبیر وداع کننده در خبر عبدالله بن عمرو، بیانگر این سخن در روزهای پایانی زندگی رسول خدا(ص) در مدینه است و نشان می‌دهد، پیامبر حتی در پایان زندگی خود نیز اصرار داشته است که امی بودن خود را اعلام کند[۱۹].

امی بودن پیامبر خاتم یکی از وجوه اعجاز قرآن

قرآن کریم، کتابی است که با وجود کوچکی نسبی حجم، مشتمل بر انواعی از معارف و علوم و احکام و قوانین فردی و اجتماعی است و بررسی کامل هر دسته از آنها نیازمند به گروه‌های متخصصی است که در طول سالیان دراز، به تحقیق و تلاش علمی درباره آنها بپردازند و تدریجاً رازهای نهفته آن را کشف کنند و به حقایق بیشتری دست یابند هر چند کشف همه حقایق و اسرار آن، جز به‌وسیله کسانی که دارای علم الهی و تأیید خدایی باشند میسّر نخواهد بود.

این مجموعه‌های گوناگون که شامل ژرف‌ترین و بلندترین معارف و والاترین و ارزشمندترین دستورات اخلاقی و عادلانه‌ترین و استوارترین قوانین حقوقی و جزائی و حکیمانه‌ترین مناسک عبادی و احکام فردی و اجتماعی و سودمندترین مواعظ و اندرزها، و آموزنده ترین نکات تاریخی و سازنده‌ترین شیوه‌های تعلیم و تربیت و در یک جمله: حاوی همه اصول مورد نیاز بشر برای سعادت دنیا و آخرت است با اسلوبی بدیع و بی سابقه، در هم آمیخته شده، به گونه‌ای که همه قشرهای جامعه بتوانند به فراخور استعدادشان از آن، بهره‌مند شوند.

فراهم آوردن همه این معارف و حقایق در چنین مجموعه‌ای، فراتر از توان انسان‌های عادی است. ولی آنچه بر شگفتی آن می‌افزاید این است که این کتاب عظیم به‌وسیله یک فرد درس نخوانده و تعلیم ندیده که هرگز قلمی بر کاغذ نیاورده و در محیطی دور از تمدن و فرهنگ، پرورش یافته بود عرضه شد. و عجیب‌تر آنکه در زندگی چهل ساله قبل از بعثتش نمونه‌ای از این سخنان، از وی شنیده نشده بود و در دوران رسالتش هم آنچه را به‌عنوان وحی الهی، ارائه می‌کرد اسلوب ویژه و هماهنگ و موزونی داشت که کاملا آن را از دیگر سخنانش متمایز می‌ساخت و تفاوت آشکاری میان این کتاب با سایر سخنان وی مشهود و محسوس بود.

قرآن کریم با اشاره به این نکات می‌فرماید: وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ[۲۰] و در جای دیگر می‌فرماید: قُل لَّوْ شَاء اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ[۲۱] یعنی: اگر خدا خواسته بود این کتاب را بر شما تلاوت نمی‌کردم و شما را از آن، آگاه نمی‌ساختم، چه اینکه قبلا عمری را در میان شما سپری کردم در حالی که نمونه‌ای از این سخنان از من نشیدند مگر نمی‌فهمید؟! و به احتمال قوی، آیه فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ نیز اشاره به همین جهت اعجاز است یعنی احتمال قوی دارد که ضمیر مِّثْلِهِ به عَبْدِنَا برگردد.

حاصل آنکه: اگر به فرض محال، امکان داشته باشد صدها گروه دانشمند و متخصص با همکاری و همیاری یکدیگر، چنین کتابی را تهیه کنند اما هرگز یک فرد درس نخوانده، از عهده چنین کاری برنخواهد آمد[۲۲].

پیامبر اکرم(ص) در تمام عمر خویش در برابر هیچ آموزگاری زانو نزد و هیچ‌گاه خطی ننوشت. او چهل سال در میان قومی غیر متمدن زیست و هرگز از علم و دانشی دم نزد؛ در طی این دوران، تنها دو بار به خارج از حجاز و آن‌هم به همراهی کاروان تجاری سفر کرد.

چنین شخصیتی ناگهان مطلبی آورد که بزرگان و ادبا و شعرای نام‌آور عرب در مقابلش زانو زدند، کتابی با این عظمت و معارف ژرف و گسترده[۲۳].

بنابراین، ظهور چنین کتابی با این ویژگی‌ها از فرد تحصیل نکرده‌ای، مبیّن جهت دیگری از جهات اعجاز آن است[۲۴].

منابع

پانویس

  1. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  2. سید مرتضی، ج۱، ص۱۰۸؛ قرطبی، ج۱، ص۳۰۱.
  3. «و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.
  4. مرتضی، ج۱، ص۱۰۸.
  5. «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
  6. محمدی، رمضان، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۴۱.
  7. وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ... «و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی.».. سوره عنکبوت، آیه ۴۸.
  8. برای اطلاع بیشتر از این دیدگاه‌ها، ر.ک: ابن حجر، فتح الباری، ج۷، ص۳۸۶؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۳، ص۱۰۰-۱۰۷؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۸، ص۹۱؛ احمدی میانجی، مکاتیب الرسول(ص)، ج۱، ص۸۶-۱۰۲. درباره شیعیانی که معتقد به خواندن یا نوشتن رسول خدا(ص) پس از بعثت هستند. ر.ک: صفار، بصائرالدرجات، ص۲۴۵-۲۴۷؛ صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۱۲۵؛ مفید، اوائل المقالات، ص۱۳۵؛ سید مرتضی، رسائل، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۸؛ طوسی، المبسوط، ج۸، ص۱۲۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۳۳؛ ابن ادریس، السرائر، ج۲، ص۱۶۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۶، ص۸۳؛ ج۱۹، ص۱۳۴؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ج۲، ص۳۸۶؛ احمدی میانجی، مکاتیب الرسول(ص)، ج۱، ص۸۵-۱۱۴.
  9. واثقی راد، بازخوانی امی بودن پیامبر اسلام(ص)، ص۱۲۵-۱۴۲.
  10. مطهری، پیامبر امی، ج۳، ص۲۰۸ و ۲۳۰.
  11. محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص ۱۰۱.
  12. وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ «و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.
  13. فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ «پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخوانده‌ای که به خداوند و قرآن او ایمان دارد ایمان بیاورید» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
  14. الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  15. ابن قدامه، المغنی، ج۵، ص۱۲۳.
  16. واحدی، اسباب النزول، ص۱۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۰؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۳، ص۳۵۹.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۳۴؛ «أَنَا النَّبِيُّ الأُمِّيُّ الصَّادِقُ الزَّكِيُّ».
  18. احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۱۷۲، «أَنَا مُحَمَّدٌ النَّبِيُّ الْأُمِّيُّ».
  19. محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص ۱۰۱.
  20. و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند؛ سوره عنکبوت، آیه۴۸.
  21. بگو اگر خداوند می‌خواست آن را برای شما نمی‌خواندم و او شما را از آن آگاه نمی‌کرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیسته‌ام پس آیا خرد نمی‌ورزید؟؛ سوره یونس، آیه:۱۶.
  22. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۲۶۵ ـ ۲۶۶.
  23. ر.ک. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۱۰۷-۱۰۸؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۹۲ - ۱۹۳.
  24. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۲۶۶.