ادبیات نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} در میدان سخنوری و سخن‌دانی، مانند دیگر میادین و عرصه‌های [[علمی]] و عملی، گوی [[سبقت]] را از همگان ربوده است و در میدان [[فصاحت]] و [[بلاغت]] نیز، [[تاریخ]]، همانند و هماوردی برای او نمی‌شناسد. از این‌رو در طول [[تاریخ]]، بسیاری از ادبای [[مسلمان]] و غیر مسلمان در پیشگاه [[بلاغت]] [[علوی]] سر [[تعظیم]] فرود آورده و با بیاناتی دل‌نشین مؤید [[یگانگی]] [[امیر]] سخن در فن سخنوری شده‌اند. [[شریف رضی]]، خود، در [[مقدمه]] نهج البلاغه می‌نویسد: "هر که در آن نظر کند، درهای [[بلاغت]] به‌رویش گشوده شود و گم‌شده خود را در آن یابد و نیاز دانشمند و دانش‌پژوه را برآورد و سخنور و پارسا را بهره دهد و به خواسته‌اش رساند."
[[امام علی]] {{ع}}، در [[دانش]] و [[فصاحت]] و [[زیبایی]] گفتار، سرآمد همگان بود و سخن او را بالاتر از [[کلام]] [[بشر]] و پایین‌تر از [[کلام]] [[خدا]] دانسته‌اند. نهج البلاغه به معنای روش [[بلاغت]] است. این کتاب ۲۳۹ [[خطبه]]، ۷۹ [[نامه]] و ۴۷۲ سخن کوتاه دارد و محتوای آن مسائل مختلف [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] است. بیشتر [[خطبه‌ها]] و [[نامه‌ها]] مربوط به دوران [[زمامداری]] و [[خلافت]] آن حضرت است. این کتاب، از اعتبار و موقعیّت خاصّی برخوردار است و در طول قرن‌ها صدها شرح و ترجمه به زبان‌های مختلف بر آن نوشته شده است. مشهورترین ترجمه و شرح آن از مرحوم "[[فیض]] الأسلام" است. هزاران نفر با حفظ [[خطبه‌ها]]، [[نامه‌ها]] و فرازهای درخشان این کتاب، هم بهره‌های معنوی از آن برده‌اند و هم بر [[قدرت]] [[کلام]] و [[فصاحت]] گفتار خویش افزوده‌اند و نویسندگان، هزاران مقاله با [[الهام]] از محتوای [[غنی]] آن در مسائل اسلامی نگاشته‌اند. نهج البلاغه، کتاب [[حکمت]] و [[حکومت]]، [[عقاید]] و عرفان، [[اخلاق]] و [[تربیت]]، [[ادب]] و [[بلاغت]]، [[سیاست]] و جهانداری، [[تقوا]] و [[خودسازی]]، حکایت گذشتگان و عبرت از [[تاریخ]]، حالات [[قبر]] و [[برزخ]] و [[قیامت]]، معرفی اسوه‌های نیک و سرانجام خوبان و بدان و در یک کلمه کتاب زندگی و «[[برادر قرآن]]» است<ref>برای آشنایی بیشتر با این کتاب، از جمله ر. ک: «شگفتی‌های نهج البلاغه»، ترجمه فخرالدین حجازی، «کلام جاودانه»، محمدرضا حکیمی «دانستنی‌های نهج البلاغه»، حسین اسرار، «اسناد و مدارک نهج البلاغه»، محمد دشتی، «شناخت نهج البلاغه»، همان، «نهج البلاغه چیست؟» هبة‌الدین شهرستانی، «یادنامه کنگره نهج البلاغه»، «دانشنامه امام علی»، ج ۱۲، فصلنامه «وقف، میراث جاویدان» شماره ۲۵ و ۲۶ (ویژۀ نهج البلاغه)</ref>. نهج البلاغه، سوگنامۀ فراق [[یاران]] و غربت دین‌باوران است، شقشقۀ رها شده از فرط [[اندوه]] است، [[بغض]] شکسته در گلو و آه افسرده در سینه است، بازتاب عهدشکنی‌های [[دوستان]] ناآگاه و هم‌پیمانان سست‌اراده است، غمنامۀ "مظلومیّت [[عدل]]" و "محرومیّت [[حق]]" است. کلمات نهج البلاغه، قطرات شمع سوزان وجود [[امام علی|علی]] {{ع}} است که در شبهای تار [[کوفه]] سوخته و بر صفحۀ [[تاریخ]] چکیده است. جملات نهج البلاغه، لخته‌های [[خون]] [[دل]] مولاست. صفحات نهج البلاغه، [[لوح]] غم‌آگین و دردآجین [[صبر]] جمیل [[یعقوب]] [[یوسف]] از دست داده است. نهج البلاغه، منشوری چند بعدی است که هرزمان یک چهره‌اش می‌درخشد و برای هرکس یک بعد و برش آن متجلّی است، از هرمقوله‌ای مقاله‌ای دارد و برای هردردی درمانی، و برای هرنیازی پاسخی!<ref>مینای قلم، جواد محدثی، ص ۱۹۲، بخشی از مقاله «نهج البلاغه کتاب دل»</ref>. نهج البلاغه پیوسته اعجاب بزرگان [[اندیشه]] و سخن و قلم را برانگیخته و آنان را به [[ستایش]] این منشور جاویدان واداشته است که در این مختصر نمی‌گنجد<ref>ر. ک: فصلنامه «فرهنگ جهاد»، شماره ۲۱ و ۲۲ (ویژه نامه امام علی)، مقاله «نهج البلاغه امیر بیان از نگاه عالمان»، و «نهج البلاغه در بیان و قلم عالمان غیر شیعی» صحیفه حوزه (ضمیمه جمهوری اسلامی) اسفند ۱۳۷۹، شماره ۲۰</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۸۴.</ref>


[[امام خمینی]] می‌نویسد: کتاب نهج البلاغه که نازله [[روح]] اوست برای [[تعلیم و تربیت]] ما خفتگان در بستر منیت و در [[حجاب]] [[خودخواهی]]، خود، معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی فردی و [[اجتماعی]] و مجموعه‌ای است دارای ابعادی به اندازه ابعاد یک [[انسان]] و یک [[جامعه]] بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه [[تاریخ]] به پیش رود و هرچه جامعه‌ها به‌وجود [[اید]] و [[دولت‌ها]] و [[ملت‌ها]] متحقق شوند و هرقدر متفکران و [[فیلسوفان]] و محققان بیابند و در آن غور کنند و [[غرق]] شوند... .
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} در میدان سخنوری و سخن‌دانی، مانند دیگر میادین و عرصه‌های [[علمی]] و عملی، گوی [[سبقت]] را از همگان ربوده است و در میدان [[فصاحت]] و [[بلاغت]] نیز، [[تاریخ]]، همانند و هماوردی برای او نمی‌شناسد. از این‌رو در طول [[تاریخ]]، بسیاری از ادبای [[مسلمان]] و غیر مسلمان در پیشگاه [[بلاغت]] [[علوی]] سر [[تعظیم]] فرود آورده و با بیاناتی دل‌نشین مؤید [[یگانگی]] [[امیر]] سخن در فن سخنوری شده‌اند. [[شریف رضی]]، خود، در مقدمه نهج البلاغه می‌نویسد: "هر که در آن نظر کند، درهای [[بلاغت]] به‌رویش گشوده شود و گم‌شده خود را در آن یابد و نیاز دانشمند و دانش‌پژوه را برآورد و سخنور و پارسا را بهره دهد و به خواسته‌اش رساند."


[[عبدالحمید کاتب]]، از سخنوران بزرگ [[عرب]]، می‌نویسد: هفتاد [[خطبه]] از خطبه‌های [[علی]] {{ع}} را حفظ کردم، پس از آن ذهنم جوشید که جوشید.
[[امام خمینی]] می‌نویسد: کتاب نهج البلاغه که نازله [[روح]] اوست برای [[تعلیم و تربیت]] ما خفتگان در بستر منیت و در [[حجاب]] [[خودخواهی]]، خود، معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی فردی و [[اجتماعی]] و مجموعه‌ای است دارای ابعادی به اندازه ابعاد یک [[انسان]] و یک [[جامعه]] بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه [[تاریخ]] به پیش رود و هرچه جامعه‌ها به‌وجود آید و [[دولت‌ها]] و [[ملت‌ها]] متحقق شوند و هرقدر متفکران و [[فیلسوفان]] و محققان بیابند و در آن غور کنند و غرق شوند... .
 
عبدالحمید کاتب، از سخنوران بزرگ [[عرب]]، می‌نویسد: هفتاد [[خطبه]] از خطبه‌های [[علی]] {{ع}} را حفظ کردم، پس از آن ذهنم جوشید که جوشید.


[[ابن نباته]]، از سخنوران و ادیبان بزرگ [[عرب]]، می‌نویسد: از خطابه‌ها گنجی از بر کرده‌ام که هرچه از آن برگیرم نمی‌کاهد، بلکه افزون می‌شود و بیشتر آنچه را که از بر کرده‌ام حدود صد فصل از کلمات موعظه‌آمیز [[علی]] {{ع}} است.
[[ابن نباته]]، از سخنوران و ادیبان بزرگ [[عرب]]، می‌نویسد: از خطابه‌ها گنجی از بر کرده‌ام که هرچه از آن برگیرم نمی‌کاهد، بلکه افزون می‌شود و بیشتر آنچه را که از بر کرده‌ام حدود صد فصل از کلمات موعظه‌آمیز [[علی]] {{ع}} است.


[[ابن ابی الحدید]]، [[شارح نهج البلاغه]]، می‌نویسد: [[فصاحت]] را ببین که چگونه مهار خود ار دست [[علی]] {{ع}} داده و زمام خویش را به وی سپرده است. [[نظم]] شگفت الفاظ را بنگر که یکی پس از دیگری می‌آیند و در [[اختیار]] او قرار می‌گیرند. گویا چشمه‌ای است که از [[زمین]] می‌جوشید... .
[[ابن ابی الحدید]]، شارح نهج البلاغه، می‌نویسد: [[فصاحت]] را ببین که چگونه مهار خود ار دست [[علی]] {{ع}} داده و زمام خویش را به وی سپرده است. [[نظم]] شگفت الفاظ را بنگر که یکی پس از دیگری می‌آیند و در [[اختیار]] او قرار می‌گیرند. گویا چشمه‌ای است که از [[زمین]] می‌جوشید... .
 
[[علامه طباطبایی]]، [[فیلسوف]] و [[مفسر]] بزرگ [[قرآن کریم]]، می‌گوید: ما باید معیار شناسایی [[کلام عرب]] را سخنان [[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} قرار دهیم که از منبع [[وحی]] سرچشمه گرفته و [[کلام عرب]] را معیار برای سخنان آن [[حضرت]] قرار ندهیم، زیرا بنابر [[عقیده]] ما [[دانش]] [[امام]] [[معصوم]] خارج از [[جهان]] [[طبیعت]] است و از عالم ماوراء سرچشمه می‌گیرد؛ و [[شاهد]] این گفتار آن است که شما همانند سخنان [[حضرت امیر]] {{ع}} را که اساس [[فلسفه]] [[اسلام]] و به‌ویژه [[حکمت]] متعالیه [[اسلام]] است در کدام گفته و یا سروده [[عرب]] به‌دست می‌آورید؟ آری [[علی]] {{ع}} "شقشقة هدرت فی عالم الوجود ثم قرت."


[[امام]] [[یحیی یمنی]] می‌نویسد: از معانی شیوای [[کلام]] [[علی]] هر سخنوری سیراب شده و به سبک [[کلام]] وی هر خطیبی [[لباس]] سخنوری به تن کرده است، زیرا [[علی]] آبشخور [[بلاغت]] و زاینده آن و ابر پربار [[فصاحت]] است.
[[علامه طباطبایی]]، [[فیلسوف]] و [[مفسر]] بزرگ [[قرآن کریم]]، می‌گوید: ما باید معیار شناسایی کلام عرب را سخنان [[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} قرار دهیم که از منبع [[وحی]] سرچشمه گرفته و کلام عرب را معیار برای سخنان آن حضرت قرار ندهیم، زیرا بنابر [[عقیده]] ما [[دانش]] [[امام]] [[معصوم]] خارج از [[جهان]] طبیعت است و از عالم ماوراء سرچشمه می‌گیرد؛ و [[شاهد]] این گفتار آن است که شما همانند سخنان [[حضرت امیر]] {{ع}} را که اساس [[فلسفه]] [[اسلام]] و به‌ویژه [[حکمت]] متعالیه [[اسلام]] است در کدام گفته و یا سروده [[عرب]] به‌دست می‌آورید؟ آری [[علی]] {{ع}} "شقشقة هدرت فی عالم الوجود ثم قرت".


[[طه حسین]]، ادیب بزرگ [[مصری]]، می‌نویسد: پس از [[وحی]] خداوندی، سخنی شیواتر و زیباتر از [[کلمات علی]] {{ع}} سراغ ندارم.
[[امام]] یحیی یمنی می‌نویسد: از معانی شیوای [[کلام]] [[علی]] هر سخنوری سیراب شده و به سبک [[کلام]] وی هر خطیبی [[لباس]] سخنوری به تن کرده است، زیرا [[علی]] آبشخور [[بلاغت]] و زاینده آن و ابر پربار [[فصاحت]] است.


[[زکی مبارک]]، از ادبای نامی [[عرب]] و [[صاحب]] کتاب‌های ارزشمند النثر الفنی و عبقربة الشریف، می‌نویسد: نامه‌های [[علی بن ابی‌طالب]] و [[خطبه‌ها]] و وصیت‌نامه و عهدنامه‌های او از [[صنعت]] ایجاز و اطناب بجا برخوردار است. آن‌گاه که عهدنامه می‌نویسد، گفترا را طولانی می‌کند، زیرا دستورهای [[سیاسی]] و منطقه‌ای را که مورد نیاز [[حاکم]] است در بر دارد و زمانی که برای [[یاران خاص]] خود [[نامه]] می‌نویسد، سخن کوتاه می‌کند، زیرا دلیلی برای اطناب نیست.
طه حسین، ادیب بزرگ مصری، می‌نویسد: پس از [[وحی]] خداوندی، سخنی شیواتر و زیباتر از کلمات علی {{ع}} سراغ ندارم.


استاد [[نائل مرصفی]]، استاد [[ادبیات]] عالی [[مصر]]، می‌نویسد: [[خداوند]] نهج البلاغه را [[دلیل]] روشن قرار داد بر این‌که [[علی]] {{ع}} [[نیکوترین]] نمونه زنده [[نور]] و [[حکمت]] و [[دانش]] و [[راهنمایی]] و [[اعجاز]] و [[فصاحت قرآن]] است. [[علی]] {{ع}} در این کتاب آن‌قدر [[آیات]] [[حکمت]] پرارج و قواعد [[سیاست]] درست و [[پند]] روشن و [[دلیل]] رسا گرد آورده که حکمای بزرگ و [[فلاسفه]] و خداشناسان عالی‌مقدار را بدان راهی نبوده است. [[امام علی]] {{ع}} در این کتاب در دریای [[دانش]] و [[سیاست]] و [[دین]] فرو رفته و در همه این مسائل، نابغه‌ای نمونه بوده است... ما را بس است که بگوییم کتاب او یگانه برخوردگاهی است که در آن [[زیبایی]] [[تمدن]] با [[فصاحت]] طبیعی بادیه‌نشینان به هم رسیده است و [[حقیقت]] تنها جایی که برای خود یافته و با [[اطمینان]] خاطر در آن خانمان کرده، [[کلام]] اوست، پس از آنکه در هر لغت منزلگاه خود را از دست داده بود<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۸۵۷ـ ۸۵۸.</ref>
زکی مبارک، از ادبای نامی [[عرب]] و [[صاحب]] کتاب‌های ارزشمند النثر الفنی و عبقربة الشریف، می‌نویسد: نامه‌های [[علی بن ابی‌طالب]] و [[خطبه‌ها]] و وصیت‌نامه و عهدنامه‌های او از صنعت ایجاز و اطناب بجا برخوردار است. آن‌گاه که عهدنامه می‌نویسد، گفترا را طولانی می‌کند، زیرا دستورهای [[سیاسی]] و منطقه‌ای را که مورد نیاز [[حاکم]] است در بر دارد و زمانی که برای یاران خاص خود [[نامه]] می‌نویسد، سخن کوتاه می‌کند، زیرا دلیلی برای اطناب نیست.


* [[امام علی]] {{ع}}، در [[دانش]] و [[فصاحت]] و [[زیبایی]] گفتار، سرآمد همگان بود و سخن او را بالاتر از [[کلام]] [[بشر]] و پایین‌تر از [[کلام]] [[خدا]] دانسته‌اند. نهج البلاغه به معنای روش [[بلاغت]] است. این کتاب ۲۳۹ [[خطبه]]، ۷۹ [[نامه]] و ۴۷۲ سخن کوتاه دارد و محتوای آن مسائل مختلف [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]]، [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] است. بیشتر [[خطبه‌ها]] و [[نامه‌ها]] مربوط به دوران [[زمامداری]] و [[خلافت]] آن [[حضرت]] است. این کتاب، از اعتبار و موقعیّت خاصّی برخوردار است و در طول قرن‌ها صدها شرح و ترجمه به زبان‌های مختلف بر آن نوشته شده است. مشهورترین ترجمه و شرح آن از مرحوم "[[فیض]] الأسلام" است. هزاران نفر با حفظ [[خطبه‌ها]]، [[نامه‌ها]] و فرازهای درخشان این کتاب، هم بهره‌های معنوی از آن برده‌اند و هم بر [[قدرت]] [[کلام]] و [[فصاحت]] گفتار خویش افزوده‌اند و نویسندگان، هزاران مقاله با [[الهام]] از محتوای [[غنی]] آن در مسائل اسلامی نگاشته‌اند. نهج البلاغه، کتاب [[حکمت]] و [[حکومت]]، [[عقاید]] و عرفان، [[اخلاق]] و [[تربیت]]، [[ادب]] و [[بلاغت]]، [[سیاست]] و جهانداری، [[تقوا]] و [[خودسازی]]، حکایت گذشتگان و عبرت از [[تاریخ]]، حالات [[قبر]] و [[برزخ]] و [[قیامت]]، معرفی اسوه‌های نیک و سرانجام خوبان و بدان و در یک کلمه کتاب زندگی و «[[برادر قرآن]]» است<ref>برای آشنایی بیشتر با این کتاب، از جمله ر. ک: «شگفتی‌های نهج البلاغه»، ترجمه فخرالدین حجازی، «کلام جاودانه»، محمدرضا حکیمی «دانستنی‌های نهج البلاغه»، حسین اسرار، «اسناد و مدارک نهج البلاغه»، محمد دشتی، «شناخت نهج البلاغه»، همان، «نهج البلاغه چیست؟» هبة‌الدین شهرستانی، «یادنامه کنگره نهج البلاغه»، «دانشنامه امام علی»، ج ۱۲، فصلنامه «وقف، میراث جاویدان» شماره ۲۵ و ۲۶ (ویژۀ نهج البلاغه)</ref>. نهج البلاغه، سوگنامۀ فراق [[یاران]] و غربت دین‌باوران است، شقشقۀ رها شده از فرط [[اندوه]] است، [[بغض]] شکسته در گلو و آه افسرده در سینه است، بازتاب عهدشکنی‌های [[دوستان]] ناآگاه و هم‌پیمانان سست‌اراده است، غمنامۀ "مظلومیّت [[عدل]]" و "محرومیّت [[حق]]" است. کلمات نهج البلاغه، قطرات شمع سوزان وجود [[امام علی|علی]] {{ع}} است که در شبهای تار [[کوفه]] سوخته و بر صفحۀ [[تاریخ]] چکیده است. جملات نهج البلاغه، لخته‌های [[خون]] [[دل]] مولاست. صفحات نهج البلاغه، [[لوح]] غم‌آگین و دردآجین [[صبر]] جمیل [[یعقوب]] [[یوسف]] از دست داده است. نهج البلاغه، منشوری چند بعدی است که هرزمان یک چهره‌اش می‌درخشد و برای هرکس یک بعد و برش آن متجلّی است، از هرمقوله‌ای مقاله‌ای دارد و برای هردردی درمانی، و برای هرنیازی پاسخی!<ref>مینای قلم، جواد محدثی، ص ۱۹۲، بخشی از مقاله «نهج البلاغه کتاب دل»</ref>. نهج البلاغه پیوسته اعجاب بزرگان [[اندیشه]] و سخن و قلم را برانگیخته و آنان را به [[ستایش]] این منشور جاویدان واداشته است که در این مختصر نمی‌گنجد<ref>ر. ک: فصلنامه «فرهنگ جهاد»، شماره ۲۱ و ۲۲ (ویژه نامه امام علی)، مقاله «نهج البلاغه امیر بیان از نگاه عالمان»، و «نهج البلاغه در بیان و قلم عالمان غیر شیعی» صحیفه حوزه (ضمیمه جمهوری اسلامی) اسفند ۱۳۷۹، شماره ۲۰</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۸۴.</ref>
استاد نائل مرصفی، استاد ادبیات عالی [[مصر]]، می‌نویسد: [[خداوند]] نهج البلاغه را [[دلیل]] روشن قرار داد بر این‌که [[علی]] {{ع}} نیکوترین نمونه زنده [[نور]] و [[حکمت]] و [[دانش]] و [[راهنمایی]] و [[اعجاز]] و [[فصاحت قرآن]] است. [[علی]] {{ع}} در این کتاب آن‌قدر [[آیات]] [[حکمت]] پرارج و قواعد [[سیاست]] درست و [[پند]] روشن و [[دلیل]] رسا گرد آورده که حکمای بزرگ و [[فلاسفه]] و خداشناسان عالی‌مقدار را بدان راهی نبوده است. [[امام علی]] {{ع}} در این کتاب در دریای [[دانش]] و [[سیاست]] و [[دین]] فرو رفته و در همه این مسائل، نابغه‌ای نمونه بوده است... ما را بس است که بگوییم کتاب او یگانه برخوردگاهی است که در آن [[زیبایی]] [[تمدن]] با [[فصاحت]] طبیعی بادیه‌نشینان به هم رسیده است و [[حقیقت]] تنها جایی که برای خود یافته و با [[اطمینان]] خاطر در آن خانمان کرده، [[کلام]] اوست، پس از آنکه در هر لغت منزلگاه خود را از دست داده بود<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۸۵۷ـ ۸۵۸.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۳ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۱۷

مقدمه

امام علی (ع)، در دانش و فصاحت و زیبایی گفتار، سرآمد همگان بود و سخن او را بالاتر از کلام بشر و پایین‌تر از کلام خدا دانسته‌اند. نهج البلاغه به معنای روش بلاغت است. این کتاب ۲۳۹ خطبه، ۷۹ نامه و ۴۷۲ سخن کوتاه دارد و محتوای آن مسائل مختلف اعتقادی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است. بیشتر خطبه‌ها و نامه‌ها مربوط به دوران زمامداری و خلافت آن حضرت است. این کتاب، از اعتبار و موقعیّت خاصّی برخوردار است و در طول قرن‌ها صدها شرح و ترجمه به زبان‌های مختلف بر آن نوشته شده است. مشهورترین ترجمه و شرح آن از مرحوم "فیض الأسلام" است. هزاران نفر با حفظ خطبه‌ها، نامه‌ها و فرازهای درخشان این کتاب، هم بهره‌های معنوی از آن برده‌اند و هم بر قدرت کلام و فصاحت گفتار خویش افزوده‌اند و نویسندگان، هزاران مقاله با الهام از محتوای غنی آن در مسائل اسلامی نگاشته‌اند. نهج البلاغه، کتاب حکمت و حکومت، عقاید و عرفان، اخلاق و تربیت، ادب و بلاغت، سیاست و جهانداری، تقوا و خودسازی، حکایت گذشتگان و عبرت از تاریخ، حالات قبر و برزخ و قیامت، معرفی اسوه‌های نیک و سرانجام خوبان و بدان و در یک کلمه کتاب زندگی و «برادر قرآن» است[۱]. نهج البلاغه، سوگنامۀ فراق یاران و غربت دین‌باوران است، شقشقۀ رها شده از فرط اندوه است، بغض شکسته در گلو و آه افسرده در سینه است، بازتاب عهدشکنی‌های دوستان ناآگاه و هم‌پیمانان سست‌اراده است، غمنامۀ "مظلومیّت عدل" و "محرومیّت حق" است. کلمات نهج البلاغه، قطرات شمع سوزان وجود علی (ع) است که در شبهای تار کوفه سوخته و بر صفحۀ تاریخ چکیده است. جملات نهج البلاغه، لخته‌های خون دل مولاست. صفحات نهج البلاغه، لوح غم‌آگین و دردآجین صبر جمیل یعقوب یوسف از دست داده است. نهج البلاغه، منشوری چند بعدی است که هرزمان یک چهره‌اش می‌درخشد و برای هرکس یک بعد و برش آن متجلّی است، از هرمقوله‌ای مقاله‌ای دارد و برای هردردی درمانی، و برای هرنیازی پاسخی![۲]. نهج البلاغه پیوسته اعجاب بزرگان اندیشه و سخن و قلم را برانگیخته و آنان را به ستایش این منشور جاویدان واداشته است که در این مختصر نمی‌گنجد[۳].[۴]

امیرمؤمنان (ع) در میدان سخنوری و سخن‌دانی، مانند دیگر میادین و عرصه‌های علمی و عملی، گوی سبقت را از همگان ربوده است و در میدان فصاحت و بلاغت نیز، تاریخ، همانند و هماوردی برای او نمی‌شناسد. از این‌رو در طول تاریخ، بسیاری از ادبای مسلمان و غیر مسلمان در پیشگاه بلاغت علوی سر تعظیم فرود آورده و با بیاناتی دل‌نشین مؤید یگانگی امیر سخن در فن سخنوری شده‌اند. شریف رضی، خود، در مقدمه نهج البلاغه می‌نویسد: "هر که در آن نظر کند، درهای بلاغت به‌رویش گشوده شود و گم‌شده خود را در آن یابد و نیاز دانشمند و دانش‌پژوه را برآورد و سخنور و پارسا را بهره دهد و به خواسته‌اش رساند."

امام خمینی می‌نویسد: کتاب نهج البلاغه که نازله روح اوست برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خودخواهی، خود، معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی فردی و اجتماعی و مجموعه‌ای است دارای ابعادی به اندازه ابعاد یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود و هرچه جامعه‌ها به‌وجود آید و دولت‌ها و ملت‌ها متحقق شوند و هرقدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیابند و در آن غور کنند و غرق شوند... .

عبدالحمید کاتب، از سخنوران بزرگ عرب، می‌نویسد: هفتاد خطبه از خطبه‌های علی (ع) را حفظ کردم، پس از آن ذهنم جوشید که جوشید.

ابن نباته، از سخنوران و ادیبان بزرگ عرب، می‌نویسد: از خطابه‌ها گنجی از بر کرده‌ام که هرچه از آن برگیرم نمی‌کاهد، بلکه افزون می‌شود و بیشتر آنچه را که از بر کرده‌ام حدود صد فصل از کلمات موعظه‌آمیز علی (ع) است.

ابن ابی الحدید، شارح نهج البلاغه، می‌نویسد: فصاحت را ببین که چگونه مهار خود ار دست علی (ع) داده و زمام خویش را به وی سپرده است. نظم شگفت الفاظ را بنگر که یکی پس از دیگری می‌آیند و در اختیار او قرار می‌گیرند. گویا چشمه‌ای است که از زمین می‌جوشید... .

علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسر بزرگ قرآن کریم، می‌گوید: ما باید معیار شناسایی کلام عرب را سخنان حضرت امیرالمؤمنین (ع) قرار دهیم که از منبع وحی سرچشمه گرفته و کلام عرب را معیار برای سخنان آن حضرت قرار ندهیم، زیرا بنابر عقیده ما دانش امام معصوم خارج از جهان طبیعت است و از عالم ماوراء سرچشمه می‌گیرد؛ و شاهد این گفتار آن است که شما همانند سخنان حضرت امیر (ع) را که اساس فلسفه اسلام و به‌ویژه حکمت متعالیه اسلام است در کدام گفته و یا سروده عرب به‌دست می‌آورید؟ آری علی (ع) "شقشقة هدرت فی عالم الوجود ثم قرت".

امام یحیی یمنی می‌نویسد: از معانی شیوای کلام علی هر سخنوری سیراب شده و به سبک کلام وی هر خطیبی لباس سخنوری به تن کرده است، زیرا علی آبشخور بلاغت و زاینده آن و ابر پربار فصاحت است.

طه حسین، ادیب بزرگ مصری، می‌نویسد: پس از وحی خداوندی، سخنی شیواتر و زیباتر از کلمات علی (ع) سراغ ندارم.

زکی مبارک، از ادبای نامی عرب و صاحب کتاب‌های ارزشمند النثر الفنی و عبقربة الشریف، می‌نویسد: نامه‌های علی بن ابی‌طالب و خطبه‌ها و وصیت‌نامه و عهدنامه‌های او از صنعت ایجاز و اطناب بجا برخوردار است. آن‌گاه که عهدنامه می‌نویسد، گفترا را طولانی می‌کند، زیرا دستورهای سیاسی و منطقه‌ای را که مورد نیاز حاکم است در بر دارد و زمانی که برای یاران خاص خود نامه می‌نویسد، سخن کوتاه می‌کند، زیرا دلیلی برای اطناب نیست.

استاد نائل مرصفی، استاد ادبیات عالی مصر، می‌نویسد: خداوند نهج البلاغه را دلیل روشن قرار داد بر این‌که علی (ع) نیکوترین نمونه زنده نور و حکمت و دانش و راهنمایی و اعجاز و فصاحت قرآن است. علی (ع) در این کتاب آن‌قدر آیات حکمت پرارج و قواعد سیاست درست و پند روشن و دلیل رسا گرد آورده که حکمای بزرگ و فلاسفه و خداشناسان عالی‌مقدار را بدان راهی نبوده است. امام علی (ع) در این کتاب در دریای دانش و سیاست و دین فرو رفته و در همه این مسائل، نابغه‌ای نمونه بوده است... ما را بس است که بگوییم کتاب او یگانه برخوردگاهی است که در آن زیبایی تمدن با فصاحت طبیعی بادیه‌نشینان به هم رسیده است و حقیقت تنها جایی که برای خود یافته و با اطمینان خاطر در آن خانمان کرده، کلام اوست، پس از آنکه در هر لغت منزلگاه خود را از دست داده بود[۵].

منابع

پانویس

  1. برای آشنایی بیشتر با این کتاب، از جمله ر. ک: «شگفتی‌های نهج البلاغه»، ترجمه فخرالدین حجازی، «کلام جاودانه»، محمدرضا حکیمی «دانستنی‌های نهج البلاغه»، حسین اسرار، «اسناد و مدارک نهج البلاغه»، محمد دشتی، «شناخت نهج البلاغه»، همان، «نهج البلاغه چیست؟» هبة‌الدین شهرستانی، «یادنامه کنگره نهج البلاغه»، «دانشنامه امام علی»، ج ۱۲، فصلنامه «وقف، میراث جاویدان» شماره ۲۵ و ۲۶ (ویژۀ نهج البلاغه)
  2. مینای قلم، جواد محدثی، ص ۱۹۲، بخشی از مقاله «نهج البلاغه کتاب دل»
  3. ر. ک: فصلنامه «فرهنگ جهاد»، شماره ۲۱ و ۲۲ (ویژه نامه امام علی)، مقاله «نهج البلاغه امیر بیان از نگاه عالمان»، و «نهج البلاغه در بیان و قلم عالمان غیر شیعی» صحیفه حوزه (ضمیمه جمهوری اسلامی) اسفند ۱۳۷۹، شماره ۲۰
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۸۴.
  5. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۸۵۷ـ ۸۵۸.