امام حسن مجتبی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
حضرت بردبار و متین بود و در [[گشایش]] [[مشکلات]] دیگران پیشگام بود. سه بار برای [[خدا]] نیمی از [[دارایی]] خود را به [[فقیران]] بخشید و سرانجام در چهل و هشت سالگی به علت مسمومیت ناشی از سمی که جعده [[همسر]] حضرت با دسیسه معاویه به ایشان داده بود به شهادت رسید و در [[قبرستان بقیع]] مدفون گشت.
حضرت بردبار و متین بود و در [[گشایش]] [[مشکلات]] دیگران پیشگام بود. سه بار برای [[خدا]] نیمی از [[دارایی]] خود را به [[فقیران]] بخشید و سرانجام در چهل و هشت سالگی به علت مسمومیت ناشی از سمی که جعده [[همسر]] حضرت با دسیسه معاویه به ایشان داده بود به شهادت رسید و در [[قبرستان بقیع]] مدفون گشت.


== ولادت و نیاکان ==
== مقدمه ==
[[امام حسن]] {{ع}} چهارمین [[معصوم]] از [[چهارده معصوم]] {{ع}} و پیشوای دوم [[مسلمانان]]، در نیمه [[ماه رمضان]] [[سال سوم هجری]] قمری در [[مدینه]] متولد شد و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در گوش او [[اذان]] گفت<ref>المصنف، عبد الرزاق، ج۴، ص۳۳۵-۳۳۶؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۰: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ {{صل}} أَذَّنَ فِي أُذُنِ الْحَسَنِ {{ع}} بِالصَّلَاةِ يَوْمَ وُلِدَ}}</ref> و هفت روز پس از ولادت برایش عقیقه کرد. پیامبر خودشان سر گوسفند عقیقه حسن را بریدند و فرمودند: [[بسم الله]]، عقیقه‌ای برای حسن است و دعای عقیقه را این‌گونه خواندند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ وَ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ شَعْرُهَا بِشَعْرِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا وِقَاءً لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲.</ref> و به وزن موهای سرش نقره [[صدقه]] داد<ref>ذخائر العقبی، ص۱۱۸.</ref>. البته مرحوم [[کلینی]]، ولادت ایشان را در سال دوم دانسته است و برخی نیز در سال ۵ هجری و [[ابن قتیبه]] به [[نقل]] [[ابن اسحاق]] در سال ۶ پس از [[خیبر]] که این صحیح و پذیرفته نیست<ref>المعارف، ص۱۵۸؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ تاریخ اصبهان، ص۹۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[حمیدالله رفیعی زابلی|رفیعی زابلی، حمیدالله]]، [[امامت امام حسن مجتبی (مقاله)|امامت امام حسن مجتبی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۸؛ [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۴.</ref>
[[امام حسن]] {{ع}} چهارمین [[معصوم]] از [[چهارده معصوم]] {{ع}} و پیشوای دوم [[مسلمانان]]، در نیمه [[ماه رمضان]] [[سال سوم هجری]] قمری در [[مدینه]] متولد شد و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در گوش او [[اذان]] گفت<ref>المصنف، عبد الرزاق، ج۴، ص۳۳۵-۳۳۶؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۰: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ {{صل}} أَذَّنَ فِي أُذُنِ الْحَسَنِ {{ع}} بِالصَّلَاةِ يَوْمَ وُلِدَ}}</ref> و هفت روز پس از ولادت برایش عقیقه کرد. پیامبر خودشان سر گوسفند عقیقه حسن را بریدند و فرمودند: [[بسم الله]]، عقیقه‌ای برای حسن است و دعای عقیقه را این‌گونه خواندند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ وَ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ شَعْرُهَا بِشَعْرِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا وِقَاءً لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲.</ref> و به وزن موهای سرش نقره [[صدقه]] داد<ref>ذخائر العقبی، ص۱۱۸.</ref>. البته مرحوم [[کلینی]]، ولادت ایشان را در سال دوم دانسته است و برخی نیز در سال ۵ هجری و [[ابن قتیبه]] به [[نقل]] [[ابن اسحاق]] در سال ۶ پس از [[خیبر]] که این صحیح و پذیرفته نیست<ref>المعارف، ص۱۵۸؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ تاریخ اصبهان، ص۹۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[حمیدالله رفیعی زابلی|رفیعی زابلی، حمیدالله]]، [[امامت امام حسن مجتبی (مقاله)|امامت امام حسن مجتبی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۸؛ [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۴.</ref>


=== پدر و مادر ===
{{همچنین ببینید|امام علی علیه‌السلام}}
{{همچنین ببینید|حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)}}
پدر ایشان [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} و مادرشان [[حضرت زهرا]] {{س}} است<ref>ر.ک: [[حمیدالله رفیعی زابلی|رفیعی زابلی، حمیدالله]]، [[امامت امام حسن مجتبی (مقاله)|امامت امام حسن مجتبی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷؛ [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref>.
پدر ایشان [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} و مادرشان [[حضرت زهرا]] {{س}} است<ref>ر.ک: [[حمیدالله رفیعی زابلی|رفیعی زابلی، حمیدالله]]، [[امامت امام حسن مجتبی (مقاله)|امامت امام حسن مجتبی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷؛ [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref>.
== نام و نسب ==
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} پدربزرگ ایشان با [[الهام الهی]] نامشان را [[حسن]] نامید. [[حسن]] برگرفته از نام پسر [[هارون]] یعنی "شبر"، نامی از نام‌های بهشتی است که پیش از [[اسلام]] سابقه‌ای نداشته است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج۶، ص۳۵۶-۳۵۷. ابن سعد سه روایت نقل کرده که: شبر و شبیر فرزندان هارون بودند. روایتی نقل کرده که این نام در جاهلیت سابقه نداشته و از نام‌های ساکنان بهشت است؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۲: “الْوَلَدُ الصَّالِحُ رَیحَانَةٌ مِنَ اللَّهِ قَسَمَهَا بَینَ عِبَادِهِ وَ إِنَّ رَیحَانَتَی مِنَ الدُّنْیا الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَمَّیتُهُمَا بِاسْمِ سِبْطَینِ مِنْ بنی إِسْرَائِیلَ شَبَّراً وَ شَبِیراً”.</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۵.</ref>
=== کنیه‌ها ===
کنیه حضرت ابومحمد است<ref>ر.ک: [[حمیدالله رفیعی زابلی|رفیعی زابلی، حمیدالله]]، [[امامت امام حسن مجتبی (مقاله)|امامت امام حسن مجتبی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۲۸.</ref>.
=== القاب ===
[[القاب]] فراوانی همانند [[تقی]]، [[زکی]]، [[سبط]]، [[سید]] و مجتبی به ایشان نسبت داده‌اند<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۵۵.</ref> که مشهورترین آنها نزد [[ایرانیان]] [[لقب]] "مجتبی" است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۸؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>.
== فرزندان ==
[[ابن‌سعد]] برای حضرت ۲۱ [[فرزند]] و ۱۰ [[همسر]] بدین شرح شمرده است:
{{فهرست اثر}}
# [[محمد اصغر]].
# [[جعفر]].
# [[حمزه]].
# [[فاطمه]] از [[مادری]] به نام [[ام کلثوم دختر فضل بن عباس بن عبد المطلب]].
# [[محمد اکبر]].
# [[حسن]] از [[خوله دختر منظور بن زبان]].
# [[زید]].
# [[ام الحسن]].
# [[ام الخیر]] از [[ام بشیر دختر عقبة بن عمرو]].
# [[اسماعیل]].
# [[یعقوب]] از [[جعده دختر اشعث بن قیس]].
# [[قاسم]].
# [[ابوبکر]].
# [[عبدالله]] از کنیزی به نام [[بقیله]]. این سه در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیدند.
# [[حسین اثرم]].
# [[عبدالرحمن]].
# [[ام سلمه]] از کنیزی به نام [[ظمیا]].
# عمرو که مادرش ام ولد بود.
# [[ام عبدالله]] که مادرش کنیزی به نام [[صافیه]] بود.
# [[طلحه]] که مادرش [[ام اسحاق دختر طلحة بن عبیدالله]] بود.
# [[عبدالله اصغر]] که مادرش [[زینب دختر سبیع]] بود<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۲۵-۲۲۶؛ نیز نک: نسب قریش، ج۲، ص۴۹-۵۰.</ref>.
{{پایان فهرست اثر}}
سه تن از دامادهای آن حضرت [[عبدالله بن زبیر بن عوام]] (همسرش [[ام الحسن]])، [[عمرو بن منذر بن زبیر]] (همسرش [[ام سلمه]]) و [[علی بن الحسین]] [[زین العابدین]] (همسرش ام [[عبدالله]])، نام داشتند<ref>المحبر، ص۵۷.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref>
== شمایل و صفات ظاهری ==
[[امام مجتبی]] {{ع}} از نظر ظاهری شباهت زیادی به [[پیامبر خاتم]] {{صل}} و قامتی متوسط و محاسنی بلند داشت<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷.</ref>.
== سرگذشت تاریخی ==
{{اصلی|سرگذشت زندگی امام حسن}}
=== در روزگار [[رسول خدا]] {{صل}} ===
در دوران [[نبوی]]، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در سه رخداد مهم حسنین {{عم}} را شرکت داد: در سال ۶ هجری در [[داستان مباهله]]، آنان را با خود همراه برد. براساس منابع [[شیعی]] با ایشان (در [[بیعت رضوان]]) [[بیعت]] کرد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۹، ۲۸۷؛ اعلام الوری، ج۲، ص۱۰۵؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۹۰.</ref> و در سال ۹ هجری آنان را [[شاهدان]] [[نامه]] بر ثقیف قرار داد<ref>الاموال، ص۲۵۱.</ref>. بر پایه خبری، [[امام حسن]] {{ع}} آخرین دیدار کننده با [[پیامبر]] {{صل}} بود: هنگامی که انگشتر [[مغیرة بن شعبه]] در قبر [[رسول اکرم]] {{صل}} افتاد، وی به [[دستور]] پدر به [[قبر]] درآمد و [[انگشتر]] را بیرون آورد<ref>انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۶.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref>
=== [[امام حسن]] {{ع}} در دوران خلفای سه‌گانه ===
[[امام حسن]] {{ع}} هشت ساله بود که جد گرامی‌اش از [[دنیا]] رفت. در دوران [[خلافت ابوبکر]]، از [[امام حسن]] {{ع}} که خردسال بود، دو گزارش در دست است: [[ابوبکر]] هنگامی که بر [[منبر]] بود، [[امام حسن]] بالای [[منبر]] رفت و به او گفت از [[منبر]] پدرش پایین بیاید<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۰۰؛ تاریخ المدینه، ج۳، ص۷۹۹؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۳۰۷.</ref>. مورد دیگر، اظهار سخنان [[ابوبکر]] به [[امام حسن]] {{ع}} و یادآوری شباهت وی به [[پیامبر]] {{صل}} نه [[امام علی]] {{ع}} است<ref>مسند احمد، ج۱، ص۸.</ref>.
در دوره [[خلافت عمر]] نیز در چندین موضوع از [[امام حسن]] {{ع}} یاد شده است: [[عمر]] هنگامی که برای پرداخت مقرری [[دیوان]] برقرار کرد، [[حسنین]] {{عم}} را به جهت [[قرابت]] با [[رسول خدا]] {{صل}} در ردیف [[اهل بدر]] نهاد<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۸۴.</ref>، چنان که به [[کارگزار]] خود بر [[یمن]] سفارش کرد برای آن دو حُله‌ای (پارچه) بفرستد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۷.</ref>. بر پایه گزارشی، [[عمر]]، افزون بر [[تعیین]] اعضای [[شورای خلافت]] در بستر [[مرگ]]، سفارش کرد [[امام حسن]] {{ع}} و [[عبدالله بن عباس]] بدون داشتن [[حق]] [[رأی]] به جهت [[قرابت]] ایشان به [[رسول خدا]] {{صل}} در جلسات [[شورا]] حضور یابند<ref>الامامة و السیاسه، ج۱، ص۴۲، ۴۴.</ref>.
[[امام حسن]] {{ع}} هنگام به [[خلافت]] رسیدن [[عثمان]]<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۱.</ref>، نزدیک ۲۰ سال داشت. مواضع [[سیاسی]] حضرت با پدرشان در این ایام همسو بودد، چنان که در [[آینده]] در نامه‌نگاری با [[معاویه]] تأکید کرد که [[خلافت]] را [[حق]] [[خاندان پیامبر]] {{صل}} می‌دانست<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۵.</ref>؛ ولی به [[پیروی]] از پدر، [[سیاست]] [[مدارا]] و [[راهنمایی]] را در [[رفتار]] با [[خلفا]] در پیش گرفت. از حضور [[امام حسن]] {{ع}}، در چند حادثه در دوران [[عثمان]] یاد شده است: [[امام حسن]] در بدرقه [[ابوذر]] که از سوی [[حکومت]] [[تبعید]] شده بود، به همراه پدر شرکت جست<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.</ref>. گزارش‌های درخور توجهی از شرکت او در سال ۳۰ در [[فتح]] [[طبرستان]] در دست است<ref>فتوح البلدان، ص۳۲۶؛ البلدان، ص۵۷۰؛ تاریخ اصبهان، ج۱، ص۶۹.</ref>. هر چند این خبر از قدیم پذیرفته نشده است<ref>تاریخ رویان، ص۴۵.</ref> و برخی مؤرخان معاصر نیز آن را رد کرده‌اند<ref>الحیاة السیاسیة للامام الحسن، ص۱۱۵-۱۱۷.</ref>، شاید خبر حضور آن حضرت در [[فتح]] [[طبرستان]] را [[علویان]] [[زیدی]] [[طبرستان]] که به [[امام حسن]] {{ع}} [[نسب]] می‌بردند، برای نشان دادن قدمت [[مشروعیت]] خود ساخته باشند.
هنگامی که [[شورش]] ضد [[عثمان]] اوج گرفت، [[امام حسن]] {{ع}} واسطه میان پدر و [[عثمان]] در پیام رسانی بود<ref>العقد الفرید، ج۵، ص۵۸-۵۹؛ المنتظم، ج۵، ص۵۱.</ref>. در پایان [[خلافت عثمان]]، با وجود [[اعتراض]] عمومی به [[عثمان]]، آن حضرت از طرف پدر [[مأمور]] [[حفاظت]] از [[جان]] [[عثمان]] در برابر [[شورشیان]] گردید، تا در [[آینده]] [[امام علی]] {{ع}} متهم به [[حمایت]] از [[قتل]] [[خلیفه]] نشود. به گزارش برخی منابع، [[امام حسن]] {{ع}}، در [[پاسداری]] از [[عثمان]] تیر خورد و خون‌آلود شد<ref>تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۱۳۱؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۶۲.</ref>؛ حتی براساس [[اخبار]] دیگری، [[امام علی]] {{ع}} با شنیدن خبر [[قتل عثمان]] با [[تندی]] با [[امام حسن]] {{ع}} [[رفتار]] کرد<ref>مروج الذهب، ج۱، ص۳۴۵؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۶۰.</ref>، در حالی که [[امام علی]] {{ع}} چنان که خود می‌فرمود از [[قتل عثمان]]، نه شادمان گشت و نه [[غمگین]]<ref>نک: شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۲۶.</ref>، بنابراین واکنشی بدین [[تندی]] نمی‌توانسته از او سر زده باشد. این گزارش‌ها که [[فرزندان]] [[صحابه]] نامدار ([[علی]] {{ع}}، [[عمر]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]) را کنار [[عثمان]] می‌نهند و در پی نشان دادن [[رفتار]] همدلانه [[صحابه]] با عثمان‌اند، نمی‌توانند صحیح باشند، زیرا با گزارش‌های بسیار دیگری سازگار نیستند که [[صحابه]] را ضد [[عثمان]] می‌نمایانند.
برخی منابع [[سنی]] کوشیده‌اند [[امام حسن]] {{ع}} را دارای [[گرایش]] به [[عثمان]] و وی را فردی بشناسانند که با او پیوند داشته<ref>تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۲۱۳، ۱۲۱۵.</ref> و خرده‌هایی بر [[سیاست]] پدر می‌گرفته است. بر پایه این گزارش‌ها او با طعنه و کنایه، [[امام علی]] {{ع}} را در [[قتل عثمان]] [[شریک]] می‌دانست<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>، چنان‌که ماندن پدرشان در [[مدینه]] هنگام محاصره [[عثمان]]، [[بیعت]] زود هنگام پس از [[قتل عثمان]] و رویدادهای دیگری مانند تعقیب [[طلحه]] و [[زبیر]] را صحیح نمی‌دانست و با پدر در این زمینه محاجّه می‌کرد؛ ولی [[امام علی]] {{ع}} اقدامات خود در این موارد را صحیح می‌دانست<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۷۴-۲۷۵؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۶-۴۵۷.</ref>.
بر پایه گزارش‌های بسیار، [[امام حسن]] {{ع}} در دوران [[عثمان]] از مواضع پدر [[حمایت]] می‌کرد و در سخنانی که در برابر [[مخالفان]] سیاست‌های [[امام علی]] {{ع}} ایراد کرد، مواضع پدر را ستود و [[صحابه]] دیگر را متهم در [[خون عثمان]] شناساند<ref>الجمل، ص۳۲۷.</ref>، چنان‌که در رخدادهای دیگری در دوران [[خلافت امام علی]] {{ع}} با پدر، به گونه‌ای جدی [[همراهی]] داشت. این نمونه گزارش‌ها آشکارا بطلان گزارش‌های پیشین درباره [[مخالفت]] [[امام حسن]] {{ع}} با مواضع [[سیاسی]] [[امام علی]] {{ع}} را ثابت می‌کنند. افزون بر این موارد، [[امام حسن]] {{ع}} [[رفتار]]، [[منش]] و گفتاری بسیار نرم داشت؛ حتی با [[مخالفان]] خود، پس چگونه با پدرش با آن [[جسارت]] ـ که برخی گزارش‌ها آن را بازتاب داده‌اند ـ [[رفتار]] کرده باشد! برخی تشابه اسمی میان [[امام حسن]] {{ع}} و [[حسن بصری]] را که مخالفت‌هایی با [[امام علی]] {{ع}} داشت، سبب آمیختگی اطلاعات مربوط به ایشان دانسته‌اند<ref>نک: الحیاة السیاسیة للامام الحسن، ص۱۵۴-۱۶۷.</ref>؛ اما این گزارش‌ها را باید از ریشه، ساخته مورخان [[عثمانی]] [[مذهب]] دانست که مورخان معاصری همچون طه [[حسین]] در الفتنة الکبری به [[پیروی]] از آنها برای [[امام حسن]] چنین جهت‌گیری را مسلّم دانسته‌اند<ref>الفتنة الکبری، ج۲، ص۳۰.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۹.</ref>
=== [[امام حسن]] {{ع}} در دوران [[خلافت امام علی|خلافت پدر]] ===
[[امام حسن]] {{ع}} در دوران [[خلافت علی]] {{ع}} در صحنه‌ها حضور یافت و در همه مقاطع، پدر را [[همراهی]] کرد. هنگامی که [[امام علی]] {{ع}} در تعقیب [[اهل]] [[جمل]] رهسپار [[بصره]] شد، [[امام حسن]] {{ع}}، [[عمار]] و [[قیس بن سعد]] را برای [[بسیج]] نیرو به [[کوفه]] فرستاد<ref>الجمل، ص۲۴۳.</ref>. [[امام حسن]] که تصدّی امور را در این [[مأموریت]] بر عهده داشت، [[با تدبیر]] و [[ملایمت]] کوشید تا [[ابو موسی اشعری]] [[فرماندار کوفه]] مواضع خود را که [[مردم]] را به عدم شرکت می‌خواند، کنار بگذارد. او چندین بار برای [[مردم]] [[خطبه]] خواند و آنان را به [[همراهی]] [[تشویق]] کرد. [[ابوموسی اشعری]]، تنها هنگامی که [[مالک اشتر]] به میدان آمد، به [[اجبار]] [[تسلیم]] شد<ref>نک: الجمل، ص۲۴۴ به بعد.</ref>.
پیش از آغاز [[جنگ جمل]]، هنگامی که [[عبدالله بن زبیر]] خطبه‌ای ضد [[امام علی]] {{ع}} خواند، حضرت از [[امام حسن]] {{ع}} خواست خطبه‌ای بخواند و به سخنان [[نادرست]] او پاسخ دهد که [[امام علی]] {{ع}} را به ریختن [[خون عثمان]] متهم کرده بود و [[امام حسن]] {{ع}} چنین کرد<ref>الجمل، ص۳۲۷؛ الفتوح، ج۲، ص۴۶۶.</ref>. هنگام آغاز [[نبرد]] نیز [[پرچم]] را به دست فرزندش [[محمد بن حنفیه]] داد و فرمود به جهت [[جایگاه]] بلند [[حسنین]] {{عم}} نزد [[رسول خدا]] {{صل}} [[پرچم]] را به آن دو نداده است<ref>شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۱۱.</ref>.
پس از [[جنگ جمل]] و هنگامی که [[سلیمان بن صرد]] به سبب عدم حضورش در آن [[نبرد]]، به [[سرزنش]] [[امام علی]] {{ع}} گرفتار شد، [[امام حسن]] {{ع}} از او [[دلجویی]] کرد تا بتواند وی را در صف [[یاران]] پدرشان نگه دارد<ref>الفتوح، ج۲، ص۴۹۲.</ref> و در [[جنگ صفین]] نیز پدر را [[همراهی]] کرد<ref>وقعة صفین، ص۲۴۹.</ref> و بر پایه برخی از گزارش‌ها [[فرماندهی]] [[قلب]] [[سپاه]] پدر را بر عهده داشت<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۲۴.</ref>. [[معاویه]] با فرستادن [[عبیدالله بن عمر]] کوشید با [[ترغیب]] و [[تطمیع]] [[امام حسن]] {{ع}} به [[خلافت]]، او را از پدر جدا سازد؛ اما آن حضرت جواب محکمی به او داد و اقدامات پدر خود را [[حق]] و درست دانست<ref>وقعة صفین، ص۲۹۷.</ref>. وی در [[صفین]] نگران [[جان]] پدر بود و در این زمینه به وی پیشنهادهایی می‌داد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۹.</ref> و [[امام علی]] {{ع}} نیز می‌کوشید [[حسنین]] {{عم}} بی‌محابا وارد معرکه نشوند، زیرا آنان را سلاله [[رسول خدا]] {{صل}} می‌دانست و می‌فرمود بر اثر صدمه دیدن این دو، [[نسل]] [[پیامبر]] {{صل}} گسیخته خواهد شد<ref>وقعة صفین، ص۵۳۰.</ref>.
[[امام حسن]] {{ع}} از [[شاهدان]] [[پیمان‌نامه]] [[حکمیت]] در [[صفین]] بود<ref>وقعة صفین، ص۵۰۷.</ref> و پس از برگزاری جلسات تحکیم و تصمیماتی که ضد [[امام علی]] {{ع}} گرفته شد، حضرت از [[امام حسن]] {{ع}} خواست با سخنان خود برای توده [[مردم]] در این زمینه [[روشنگری]] کند و [[امام حسن]] {{ع}} با خواندن خطبه‌ای [[رفتار]] [[نادرست]] حَکَمین و [[اشتباهات]] آنان را یاد کرد و [[اقدام]] و رأی آنان را از روی [[هوا و هوس]] دانست<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۵۸.</ref>.
در دوران [[حکومت]] [[حضرت علی]] {{ع}} پدر، گاهی برخی [[وظایف]] مانند خواندن [[خطبه]] [[نماز جمعه]] را به [[امام حسن]] {{ع}} می‌سپرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.</ref>، چنان که [[پاسخگویی]] به برخی مراجعات [[علمی]] را<ref>الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۷، ص۲۰۲.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} پس از ضربت خوردن، به [[حسنین]] {{عم}} سفارش‌هایی کرد؛ به ویژه [[امام حسن]] {{ع}} را به [[تقوا]] توصیه کرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>. افزون بر این، [[امام علی]] {{ع}} سفارش‌های [[تربیتی]] بلندی خطاب به فرزندش [[امام حسن]] دارد<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳۱؛ حکمت ۳۸.</ref>. پس از [[شهادت]] پدر، [[امام حسن]] {{ع}} بر جنازه ایشان [[نماز]] خواند<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۰.</ref>.
بر خلاف اخباری که تأکید می‌کنند [[امام علی]] {{ع}} برای [[جانشینی]] خود کسی را معرفی نکرد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷؛ المنتظم، ج۵، ص۱۷۵؛ دلائل النبوه، ج۷، ص۲۲۳.</ref>، به تصریح گزارش‌هایی، حضرت فرزندش [[حسن]] {{ع}} را به [[جانشینی]] انتخاب کرد. یکی از این موارد، [[نامه]] [[امام حسن]] {{ع}} به [[معاویه]] است<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۵؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۳۳.</ref>. بر اساس منابع [[شیعی]]، آن حضرت [[ودایع امامت]] را نیز به [[امام حسن]] {{ع}} سپرد<ref>الکافی، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. علاوه بر [[جانشینی]] در [[خلافت]]، آن حضرت را [[وصی]] بر [[خانواده]]، [[صدقات]] و اوقاف خود نیز قرار داد<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۲۶؛ الارشاد، ج۲، ص۷.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} [[قاتل]] پدر را [[قصاص]] کرد و از خواست و سفارش پدر عدول نکرد و پس از آن، خطبه‌ای خواند و [[تمجید]] بلندی از [[امام علی]] {{ع}} انجام داد<ref>معرفة الثقات، ج۲، ص۱۵۵؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۵۶۵، ۵۷۸-۵۷۹.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۹.</ref>
=== [[امام مجتبی]] و [[خلافت]] ===
[[امام حسن]] {{ع}} هنگام [[پذیرش]] [[خلافت]] ۳۷ سال داشت<ref>اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.</ref>. عراقیان و حامیان [[امام علی]] {{ع}} با وی [[بیعت]] کردند؛ شمار بیعت‌کنندگان، ۴۰۰۰۰ تن ذکر شده است. این رقم، عدد آخرین [[سپاهیان]] [[امام علی]] {{ع}} بود که برای [[نبرد]] با [[معاویه]] [[تدارک]] دیده بود. [[اهل عراق]]، یکدست از [[خلافت]] [[امام حسن]] {{ع}} [[حمایت]] کردند<ref>تذکرة الخواص، ص۱۷۹؛ الکامل، ج۳، ص۴۰۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۴۸.</ref> و مؤرّخان مخالفتی در [[خلافت]] وی [[ثبت]] نکرده‌اند که احتمالاً به جهت فضای احساسی پیش آمده [[پس از شهادت امام علی]] {{ع}} و [[بیم]] خطر [[پیروزی]] [[شام]] بر [[عراق]] بود که [[یکپارچگی]] را برای [[حفظ]] موقعیت [[کوفیان]] می‌طلبید.
هنگام [[بیعت]] با [[امام حسن]] {{ع}}، با وجود تلاش برخی از [[اصحاب]] آن حضرت که بیعت بر محور [[قتال]] باشد، [[امام]] تأکید کرد [[بیعت]] بر [[کتاب خدا]]، [[سنت]] [[رسول‌الله]] {{صل}} و [[سمع]] و [[طاعت]] [[استوار]] شود<ref>الکامل، ج۳، ص۴۰۲.</ref>. این قید می‌توانست، بر اثر [[اوضاع نابسامان]] پیش آمده در جریان [[پذیرش]] [[حکمیت]] در [[جنگ صفین]] و ضامن [[پیروی از امام]] در همه شرایط، اعم از [[جنگ]] و [[صلح]] باشد. بر پایه گزارشی، موافقان استمرار [[پیکار]] کوشیدند [[امام حسین]] {{ع}} را همراه خود کنند؛ اما آن حضرت از آنان استقبال نکرد<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۴.</ref>؛ لکن مراجعه این گروه به [[امام حسین]] {{ع}} پس از [[پذیرش]] [[صلح]] از سوی [[امام حسن]] {{ع}} بوده است نه زمان [[بیعت]] با ایشان.
برخلاف گزارش‌های [[سستی]] که [[امام حسن]] {{ع}} را در [[پذیرش]] خلافت جدّی نشان نمی‌دهند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۸.</ref>، آن حضرت در پذیرش [[خلافت]] و استمرار آن کوشا بود، از این رو به [[سازماندهی]] نیروها و گردآوری آنان پرداخت و [[کارگزاران امام علی]] {{ع}} را ابقا کرد<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۳.</ref>. دریافتی [[سپاهیان]] را با [[هدف]] [[تشویق]] ایشان افزود<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۴.</ref> و به اعدام دو تن از جاسوسان [[معاویه]] [[دستور]]<ref>الارشاد، ج۲، ص۹.</ref> و در نامه‌ای به [[معاویه]] هشدار داد که این حرکت‌ها زمینه درگیری را فراهم می‌کنند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۶۳؛ الارشاد، ج۲، ص۹.</ref>. همه این اقدامات، نشانه جدی بودن وی در [[تشکیل حکومت]] و نگراییدن به [[صلح]] از آغاز کارند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۸.</ref>. از این پس، نامه‌نگاری‌ها میان [[امام حسن]] {{ع}} و [[معاویه]] در گرفت و هر یک دیگری را به [[بیعت]] و [[همراهی]] فرا می‌خواند. [[امام حسن]] {{ع}} در نامه‌ای به [[معاویه]] [[خلافت]] را [[حق]] [[خاندان پیامبر]] {{صل}} دانست و در پایان، وی را [[تهدید]] کرد که در صورت نپیوستن به [[مردم]] و [[بی‌اعتنایی]] به [[بیعت]] با او، با [[سپاهیان]] به سوی وی خواهد رفت<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۸۴-۲۸۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۳۶-۳۷.</ref>. این [[نامه]]، نشانه [[عزم]] جدی آن حضرت بر استمرار [[خلافت]] است. [[معاویه]] در جواب، [[شایستگی]]، [[توانایی]]، سن و تجربه خود را، بیش از [[امام حسن]] {{ع}} برشمرد و خود را برای [[خلافت]] مناسب‌تر دانست و با طعنه بر [[امام]]، وضعیت خود و حضرت را در این برهه همچون روزهای پس از درگذشت [[رسول خدا]] {{صل}} خواند که [[مردم]] در برابر گزینه‌ها ـ بی لحاظ انتسابات به [[پیامبر]] {{صل}} ـ داناتر و تواناتر را برگزیدند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۳۵-۳۶.</ref>. چون نامه‌نگاری‌ها سودی نداشت، [[معاویه]] به سوی [[عراق]] حرکت کرد و [[امام حسن]] {{ع}} پس از [[آگاهی]] از این خبر، [[مردم]] را به [[جهاد]] و [[مقاومت]] فرا خواند و از آنها خواست که در لشکرگاه [[نخیله]] گردهم آیند؛ اما [[مردم]] واکنش مناسبی نشان ندادند و برخی بزرگان مانند [[عدی بن حاتم]]، [[سکوت]] [[مردم]] را نپسندیدند و آنان را به [[اجابت]] خواسته حضرت [[تشویق]] کردند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>. مجموع [[لشکریان]] [[امام حسن]] {{ع}} را ۲۰۰۰۰ تن یاد کرده‌اند که ۱۲۰۰۰ در قالب مقدمه [[لشکر]] به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن عباس]] برای مقابله با [[سپاه معاویه]] و جلوگیری از پیشروی وی به مَسکِن اعزام شدند. [[سپاه معاویه]] را ۶۰۰۰۰ نفر تخمین زده‌اند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ نک: صلح الحسن، ص۱۲۲-۱۲۴.</ref>. [[امام]] پس از گسیل [[عبیدالله بن عباس]] به [[مسکن]]، خود به سوی [[مدائن]] رهسپار شد و در آنجا اردو زد. فاصله این دو مکان نزدیک ۶۰ کیلومتر بود. [[معاویه]] توانست با وعده‌هایی، شماری از [[اصحاب امام حسن]] {{ع}} را به سوی خود بکشاند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۰-۴۱؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴.</ref>.
[[خیانت]] [[یاران امام]] {{ع}} به گونه‌ای بود که در میان [[اصحاب]] خود نیز [[امنیت]] جانی نداشت<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. [[معاویه]] برای رسیدن به [[هدف]] خویش و از پا انداختن [[سپاه امام]]، از ابزار شایعه نیز بسیار خوب بهره گرفت و در [[مدائن]] شایعات [[تسلیم]] و [[صلح]] [[سپاه]] [[مسکن]] یا کشته شدن [[فرمانده]] آنان را پخش می‌کرد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۹.</ref> و در [[مسکن]] نیز شایع ساخت که [[امام حسن]] {{ع}} [[صلح]] کرده است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴.</ref>. فرستادگان [[معاویه]] در [[مدائن]] که برای [[مذاکره]] نزد [[امام]] {{ع}} آمدند، هنگام خروج به قصد دامن زدن به [[اختلافات]] با صدای بلند در میان [[لشکریان]] [[امام]] {{ع}} چنین [[القا]] کردند که حضرت [[صلح]] را پذیرفته است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.</ref>. در این شرایط، [[امام حسن]] {{ع}} برای استمزاج [[مردم]]، در خطبه‌ای اعلام کرد که [[معاویه]] برای [[صلح]] پیشنهاداتی داده است و نظر آنان را در این زمینه جویا شد و آنها خواهان [[پذیرش]] [[صلح]] شدند<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۴.</ref>. بر اثر شایعات و وعده‌های [[معاویه]]، [[عبیدالله بن عباس]]، یکی از سه [[فرمانده]] اصلی [[امام]] {{ع}} همراه شماری از [[سپاهیان]] به اردوی [[معاویه]] پیوست. در این هنگامه، [[امام]] در خطبه‌ای در مُظلِم [[ساباط]] [[مدائن]] بر موضوع [[جماعت]] ([[همبستگی]]) تأکید کرد. در پی این [[خطبه]]، گروهی ـ که دیگر آن حضرت را [[خلیفه]] نمی‌دانستند ـ بر [[امام]] یورش برده و [[خیمه]] او را [[غارت]] کردند. پس از این بی‌حرمتی، جرّاح بن سنان از [[خوارج]] حضرت را [[ترور]] کرد که برای مداوا به [[مدائن]] برده شد<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۱-۱۲.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۰؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>
=== [[صلح امام حسن]] {{ع}} ===
{{نوشتار اصلی|صلح امام حسن}}
از مهم‌ترین حوادث [[زندگی امام مجتبی]] {{ع}} [[صلح]] او با [[معاویه]] است در نیمه [[جمادی الاول]] [[سال ۴۱ هجری]]<ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۱، ص۳۸۷.</ref>. ایشان بنا به [[مصالح اسلام]] و شرایط پیش‌آمده با [[معاویه]] [[صلح]] کرد. [[امام حسن]] {{ع}}، در ابتدای کار خواست از راه درگیری مسلّحانه جلوی [[انحراف]] در [[فرهنگ سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] را بگیرد؛ امّا به سبب مساعد نبودن اوضاع، [[اختلافات]] و [[تفرقه]] موجود بین [[یاران امام حسن مجتبی|یاران حضرت]] و [[دنیاخواهی]] آنها، [[سیاست‌های فریبنده معاویه]]، [[خودفروختگی]] بعضی [[یاران امام حسن مجتبی| یاران حضرت]] و... در این زمینه نتوانست توفیقی به دست آورد.
درباره [[صلح]] دو گونه صدا از [[لشکر]] [[امام حسن]] به گوش می‌رسید: [[اکثریت]] خواهان [[صلح]]، با سر دادن [[شعار]] "البقیه البقیه" بر آن تأکید می‌کردند؛ ولی برخی [[یاران]] [[مخلص]] [[امام]] {{ع}} و بعضی از [[خوارج]]، خواهان [[جنگ]] بودند؛ آنان که بر [[خیمه]] [[امام]] یورش بردند و حضرت را زخمی کردند، [[اندیشه]] خارجی داشتند. [[امام]] که اکنون مجروح و به لحاظ جسمانی [[ناتوان]] شده بود و [[اختلاف]] و پراکندگی [[اصحاب]] خود را درباره [[صلح]] می‌دید، پیشنهاد [[صلح]] [[معاویه]] را پذیرفت.
درباره طرف پیشگام در [[صلح]]، گزارش‌ها مختلف‌اند. [[معاویه]] بسیار برای [[صلح]] می‌کوشید، زیرا با [[صلح]] می‌توانست با کمترین پیامد به [[خلافت]] برسد، از این رو با [[وعده]] و [[پذیرش]] ظاهری شروط، توافق خود را با [[سازش]] اعلام کرد؛ حتی برخلاف میل [[قیس بن سعد]] که سرسختانه خواهان [[جنگ]] بود، دست او را به [[زور]] گرفت و با او [[مصافحه]] کرد و به [[مردم]] اعلام کرد: [[قیس بن سعد]] [[بیعت]] کرد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref>، تا با کمترین درگیری به [[هدف]] خود برسد. از سوی دیگر، [[امام حسن]] {{ع}} نیز با شرایط پیش آمده خواهان [[صلح]] بود، زیرا افزون بر [[گرایش]] عمومی [[یاران]] به [[صلح]]، [[حفظ]] و بقای [[خاندان]] و [[شیعیان]] را در [[صلح]] می‌دید<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، بنابراین در شرایط جدید، هر دو طرف با نیات متفاوتی به [[صلح]] [[خشنود]] بودند. [[صلح]] در سال ۴۱ انجام گرفت و این سال را [[جماعت]] نام گذاشتند<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۲؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۳۸-۴۳۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.</ref>.
بندهای صلح نامه متغیر است و کتاب‌های [[تاریخی]] هریک بر بندهایی از آن تأکید کرده‌اند: در برخی از گزارش‌ها به هیچ رو از بندهای [[مالی]] یادی نشده، بلکه این گونه بندها را افزوده واسطه‌ها<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۱.</ref> یا نخستین پیشنهادات [[معاویه]] دانسته‌اند که [[امام حسن]] {{ع}} نپذیرفت<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۶.</ref>؛ ولی در بعضی گزارش‌ها شرایط [[مالی]] برجسته شده و [[میزان]] آنها را نیز بسیار کلان پنداشته‌اند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۲.</ref>. مجموعه بندها چنین‌اند:
# واگذاری [[حکومت]] ([[تسلیم]] الامر) به [[معاویه]]، براین اساس که وی به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] و [[سیره]] خلفای [[صالح]] عمل کند؛
# [[خلافت]] پس از [[معاویه]] از آنِ [[امام حسن]] {{ع}} باشد؛
# [[مردم]] در [[امان]] هستند و [[معاویه]] نباید کسی را به جهت اقدامات گذشته تعقیب کند؛
# [[حضرت علی]] {{ع}} [[سبّ]] نشود و ضد [[امام حسن]] {{ع}} [[توطئه]] نگردد؛
# [[خراج]] فسا و [[دارابجرد]] (برای پرداخت به صدمه دیدگان جنگ‌های [[دوران امام علی]]) در [[اختیار]] [[امام حسن]] {{ع}} قرار گیرد<ref>الانتصار، ج۸، ص۱۰۶، ۱۴۰؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ الفصول‌المهمه، ج۲، ص۷۲۸-۷۲۹.</ref>.
[[امام]] تأکید کرد که [[صلح]] بر پایه [[امنیت]] و [[امان]] عمومی برقرار شود<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۰.</ref>. سخنان حضرت که پس از [[صلح]] در حضور [[مردم]] و [[معاویه]] بیان کرد، می‌تواند بیانگر مهم‌ترین بندهای [[صلح‌نامه]] باشد. آن حضرت خطاب به [[مردم]]، انتظارات از [[حکومت]] را [[برقراری عدالت]]، پرداخت کامل [[حق مردم]] از [[غنائم]] و تقسیم فی‌ء میان آنان یاد کرد که همه موارد را [[معاویه]] [[تأیید]] کرد<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۲۵-۳۲۶.</ref>. پس از [[پذیرش]] [[صلح]]، دو طرف توافق کردند برای اعلام رسمی آن، با برگزاری جلسه مشترک عمومی در [[کوفه]] آن را اعلام کنند. در این جلسه [[امام حسن]] {{ع}} پس از [[معاویه]] [[سخن]] گفت و خطاب به [[یاران]] خود تأکید کرد [[یکپارچگی]] برای آنان سودمندتر است و از آنها خواست با [[رأی]] وی [[مخالفت]] نکنند، زیرا نظر [[امام]] برخواست آنان ترجیح دارد؛ همچنین تأکید ورزید [[کناره‌گیری]] از [[خلافت]] از آن رو نیست که خود را [[شایسته]] [[خلافت]] نمی‌دانسته است<ref>الاحتجاج، ج۲، ص۲۸۸-۲۸۹.</ref>. [[معاویه]] بر بندهای [[صلح‌نامه]] پای‌بند نماند؛ برای نمونه با تحریک عوامل خود، نگذاشت [[خراج]] فسا و دارابجرد به [[امام]] برسد و پس از آن [[یاران امام علی]] {{ع}} را ـ مانند [[حجر بن عدی]] ـ تعقیب کرد<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۰.</ref>.
[[صلح]] یاد شده بازتاب‌هایی میان [[یاران]] [[راستین]] [[امام حسن]] {{ع}} نیز داشت: برخی [[امام حسین]] {{ع}} را [[مخالف]] [[صلح]] دانسته‌اند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۱.</ref>؛ اما درست نیست، زیرا [[امام حسین]] کاملاً به شرایطی که برادرشان در آن قرار گرفته بود، [[آگاه]] بود و رفتارهای پسین وی و پایداری‌اش بر [[صلح]] تا هنگام زنده بودن [[معاویه]]، گویای همین مطلب است. [[امام حسین]] {{ع}} هرچند از [[پذیرش]] [[صلح]] همانند برادرش ناخشنود بود، کاملاً با [[برادر]] هماهنگ بود و ضد وی اقدامی نمی‌کرد<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۶.</ref>. برخی [[یاران]] نزدیک [[امام حسن]] {{ع}}، با سخنان [[تندی]] از [[صلح]] یاد کردند و عمل وی را نکوهیدند و گاه تعابیری ناشایست به کار بردند. برخی [[یاران]] برجسته، چون [[حجر بن عدی]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، [[عدی بن حاتم]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۰.</ref>، [[مسیب بن نجبه]]<ref>الفتوح، ج۴، ص۲۹۴-۲۹۵.</ref>، [[قیس بن سعد]]، [[سلیمان بن صُرد]]<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵.</ref> و [[سفیان بن ابی لیلی]]<ref>المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۱۷.</ref> در میان آنها بودند. شماری بر اصل [[صلح]] و برخی به محتوا و کیفیت آن [[اعتراض]] داشتند. به [[اعتقاد]] [[سلیمان بن صرد]]، [[پیمان‌نامه]] آن چنان مستحکم نبود که [[معاویه]] را به اجرای آن وا دارد و [[حقوق]] [[امام حسن]] {{ع}} در آن رعایت نگردیده است<ref>نک: الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>. حضرت با خواندن آیه‌ای درباره دوران [[فتنه]]<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۶۳؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۳۷.</ref> و با استناد به آیه‌ای که [[عاقبت]] خوش را برای مسائل به ظاهر [[ناپسند]] [[وعده]] می‌داد<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۴.</ref>، به توجیه و اقناع [[یاران]] پرداخت و برای توجیه معترضان، [[پذیرش]] [[صلح]] را چونان اقدامات [[خضر]] {{ع}} (سوراخ کردن کشتی، [[قتل]] و...) ارزیابی می‌کرد که به ظاهر پذیرفتنی نبودند؛ اما حکمتی بالاتر در آنها نهفته بود<ref>الطرائف، ص۱۹۶؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱-۳.</ref>.
[[امام]] تأکید داشت برای جلوگیری از [[خونریزی]] به [[صلح]] [[تصمیم]] گرفته است<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۵۶.</ref> و به [[حجر بن عدی]] گوشزد فرمود که توده [[مردم]] مانند وی نمی‌اندیشند و تمایلاتشان متفاوت از اوست <ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۵.</ref>.
در مدت [[خلافت]] [[امام حسن]] {{ع}} [[اختلاف]] است: بیشتر اقوال بر ۷ ماه و اندی تأکید می‌کنند<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۳؛ العقد الفرید، ج۵، ص۱۱۰.</ref>. او در [[رمضان]] سال ۴۰ [[هجری]] به [[خلافت]] نشست و در ربیع‌الآخر سال ۴۱، [[حکومت]] را به [[معاویه]] واگذاشت. وی را در شمار [[خلفای راشدین]] دانسته‌اند و [[حدیث]] مشهور [[اهل سنت]] که [[خلافت]] پس از [[پیامبر]] {{صل}} ۳۰ سال قلمداد شده که پس از آن [[پادشاهی]] می‌شود، این زمان تنها با احتساب [[خلافت]] ۶ ماهه [[امام حسن]] {{ع}} کامل می‌گردد<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۱۳۴-۱۳۵؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>
در کافی روایتی در اهمیت این صلح برای [[حفظ]] [[اهل بیت]] و [[شیعیان]] وجود دارد. [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَلَّذِي صَنَعَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ {{ع}} كَانَ خَيْراً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۰.</ref>: "به [[خدا]] [[سوگند]] آنچه حسن بن علی انجام داد، برای این [[امت]] بهتر بود از آن چیزی که [[خورشید]] بر آن تابیده است". منظور از کاری که امام حسن {{ع}} انجام داده، صلح با معاویه است که خیر و [[صلاح]] امت در آن بوده؛ گرچه جمعی از [[یاران]] حضرت با آن [[مخالف]] بودند<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۲۶، ص۴۵۵: {{متن حدیث|"و الله الذي صنعه الحسن بن علي" أي من الصلح مع معاوية و كان خيرا و صلاحاً للأمة و إن لم يرض به أكثر أصحابه}}.</ref>. این صلح باعث بقای [[دین حق]] و [[نسل]] هاشمیان و [[علویان]] و نسل شیعیان<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۲، ص۴۴۰: {{متن حدیث|اذ به كانت نجاتهم من القتل و الاستيصال و بقاء دين الحق و نسل الهاشميين و العلويين و الشيعة فى الاعقاب‏}}.</ref> و [[تولد]] جمعی از [[موحدان]] از صلب آنان گردیده است<ref>محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۳، ص۹۰۵.</ref>. [[امام باقر]] {{ع}} در ادامه با اشاره به آیاتی از [[قرآن]] به [[سرزنش]] [[امت]] در آن [[زمان]] می‌پردازد که [[مطیع]] [[امام]] خود نبودند و وقتی [[امام حسن]] {{ع}} [[دستور]] داد دست از [[جنگ]] بردارند، با حضرت [[مخالفت]] کردند و ایشان را متهم نمودند؛ اما زمانی که [[امام حسین]] {{ع}} [[فرمان]] [[نبرد]] داد، کوتاهی کردند و از [[حمایت]] ایشان دست برداشتند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۰: {{متن حدیث|{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ}} إِنَّمَا هِيَ طَاعَةُ الْإِمَامِ وَ طَلَبُوا الْقِتَالَ {{متن قرآن|فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ}} مَعَ الْحُسَيْنِ {{ع}} {{متن قرآن|قَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ...}} {{متن قرآن|نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ}} أَرَادُوا تَأْخِيرَ ذَلِكَ إِلَى الْقَائِمِ {{ع}}}}.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۸.</ref>
=== [[امام حسن]] در [[مدینه]] ===
پس از [[صلح]]، [[امام]] با مشایعت [[معاویه]] از [[کوفه]] به [[مدینه]] بازگشت<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۹.</ref> و در آنجا بزرگ و [[سرپرست]] [[بنی‌هاشم]] بود و در امور با وی [[مشورت]] می‌شد. این موضوع در داستان خواستگاری [[یزید]] از دختر [[عبدالله بن جعفر]] آشکار است که [[امام]] با این [[ازدواج]] موافقت نکرد<ref>مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۱۹.</ref>؛ همچنین در این روزها [[یاور]] [[دوستداران]] [[اهل بیت]] {{عم}} بود و با وساطت و [[شفاعت]] نزد [[حکمرانان]]، در رفع مشکل آنان می‌کوشید؛ نمونه‌اش، [[نامه]] به [[زیاد بن ابیه]] درباره [[سعید بن سرح]] بود که او را تعقیب کرده بود<ref>مناقب، ج۴، ص۲۶-۲۷.</ref>.
[[امام حسن]]، [[رفتار]] مسالمت‌آمیزی با [[حکمرانان]] در پیش گرفت. او می‌کوشید رفتارهایش حساسیت [[حکومت]] را بر نینگیزد و چون شایعاتی درباره [[گرایش]] وی برای دستیابی به [[خلافت]] می‌پراکندند، اظهار کرد زمانی که مردان [[جنگی]] در [[اختیار]] داشت برای [[خشنودی خدا]] از [[حکومت]] [[چشم]] پوشیده است؛ چگونه در [[حجاز]] که تهی از مردان رزمی است، چنین ایده‌ای را می‌تواند پی‌گیرد!<ref>تهذیب الکمال، ج۶، ص۲۵۰؛ نک: ذخائر العقبی، ص۱۳۹.</ref> [[معاویه]] نیز که [[اخبار]] و [[رفتار]] [[امام]] در [[مدینه]] را دنبال می‌کرد، چون می‌شنید وی سرگرم [[امور عبادی]] و مراوده با [[مردم]] است و با وی کاری ندارد، [[خرسندی]] اظهار می‌کرد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۴۱.</ref>. گاهی نیز که هواداران [[کوفی]] حضرت [[خدمت]] وی آمده و برای مقابله با [[معاویه]] [[آمادگی]] خود را اعلام می‌کردند، آن حضرت با وجود بی‌وفایی‌های [[معاویه]]، پای‌بند [[صلح]] بود و خواسته‌های آنان را نمی‌پذیرفت<ref>نک: الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۱.</ref>. [[سفر]] [[امام]] به [[شام]] را هر چند مؤرخان [[تأیید]] می‌کنند<ref>عیون الاخبار، ج۲، ص۱۸۸؛ العقد الفرید، ج۱، ص۳۲۰.</ref>، تأکید بر فراوانی و [[پیوستگی]] این سفرها و آمیخته بودن آنها با جوایز [[معاویه]]، بیشتر برای [[تأیید]] [[حکومت معاویه]] ساخته شده‌اند<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref>.


== امامت و ولایت ==
== امامت و ولایت ==
خط ۱۳۵: خط ۲۲:


[[قرآن کریم]] در آیاتی همچون [[آیۀ تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[مباهله]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}«از آن پس كه به آگاهى رسيده ‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> بر این [[حقیقت]] اشاره دارد. [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} نیز هنگام [[شهادت]] در حضور [[خانواده]] خویش و بزرگان شیعه، کتاب و [[سلاح]] خود را به او سپرد و فرمود که [[حسن]] {{ع}} [[وصی]] من است<ref>اعلام الوری‌، ۲۰۹- ۲۰۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۰؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>
[[قرآن کریم]] در آیاتی همچون [[آیۀ تطهیر]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[مباهله]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}«از آن پس كه به آگاهى رسيده ‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> بر این [[حقیقت]] اشاره دارد. [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} نیز هنگام [[شهادت]] در حضور [[خانواده]] خویش و بزرگان شیعه، کتاب و [[سلاح]] خود را به او سپرد و فرمود که [[حسن]] {{ع}} [[وصی]] من است<ref>اعلام الوری‌، ۲۰۹- ۲۰۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۰؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>
== فضایل و مناقب ==
{{همچنین ببینید|کرامات امام حسن مجتبی}}
از فضیلت‌های والای او، [[عشق]] و [[محبت]] ژرف و شگفت [[پیامبر]] به ایشان است و درباره ایشان فرمود: «[[حسن]] از من است و من از اویم. [[خداوند]] [[دوست]] دارد کسی را که او را [[دوست]] بدارد»<ref>{{متن حدیث|حَسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّه}}؛ بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۰۶.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} آشکارا رفتارهای بسیار محبت‌آمیزی با نواده خود داشت؛ مانند بوسیدن، حمل کردن بر دوش، آهسته برخاستن از [[سجده]] به جهت مراعات حال او<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۵۰ به بعد؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۴.</ref>، باز کردن پا در [[رکوع]] برای عبور وی<ref>نسب قریش، ج۱، ص۲۳.</ref>، ناتمام گذاشتن [[خطبه]] و پایین آمدن با سرعت از [[منبر]] به محض [[زمین]] خوردن وی<ref>کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۶۰.</ref>، همراه بردن وی با خود بر روی [[منبر]]<ref>البدایة والنهایه، ج۶، ص۲۴۵.</ref>، بی‌تاب شدن از [[گریه]] [[حسنین]] {{عم}}<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۳.</ref> و [[اذیت]] او را در [[حکم]] آزردن خود دانستن<ref>مجمع الزوائد، ج۱، ص۲۸۴.</ref>. افزون بر اینها، [[رسول خدا]] {{صل}} سخنان بلندی که معمولاً از آنها به [[مناقب]] مشترک [[حسنین]] {{عم}} یاد می‌شوند، درباره وی فرموده است؛ مانند سفارش به [[دوست داشتن]] آن دو، معرفی آنان به [[سروری]] [[جوانان اهل بهشت]]، [[پیشوا]] دانستن آن دو و بیان شباهت بدنی و [[رفتاری]] [[امام حسن]] {{ع}} به آن حضرت<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۵؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹۳-۲۹۴.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} از [[حسنین]] {{عم}} با تعبیر [[فرزند]] یاد و بر این مطلب تأکید می‌کرد<ref>المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۱۲-۵۱۳؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۴.</ref>، چنان که پس از [[رسول اکرم]] {{صل}} خود آنان بر این نسبت تأکید داشتند<ref>العقد الفرید، ج۴، ص۱۰۳؛ مناقب، ج۴، ص۱۲.</ref>؛ ولی در [[آینده]] [[مخالفان]] [[حضرت علی]] {{ع}} [[تمایل]] داشتند [[حسنین]] را [[فرزندان علی]] {{ع}} نه [[پیامبر]] {{صل}} به شمار آورند<ref>کشف الغمه، ج۱، ص۵۵۰؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۵۸.</ref>. خطبه‌های [[فصیح]]<ref>نک: صبح الاعشی، ج۱، ص۲۵۹؛ جمهرة خطب العرب، ج۱، ص۲۹۳-۲۹۴.</ref> و مناظرات [[زیبایی]] از حضرت به یادگار مانده است<ref>المحاسن و الاضداد، ص۱۳۳ به بعد.</ref> و همنشینان وی [[دوست]] داشتند سخنان او ادامه یابد<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۷.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} پیگیر [[سلامت]] دو نواده خود بود و برای [[حفظ]] آنان از [[شر]] [[شیطان]] و زخم چشم، تعویذاتی می‌خواند<ref>مسند احمد، ج۱، ص۲۷۰؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۹؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج۷، ص۷۸.</ref>.
[[امام حسن]] {{ع}} بسیار به [[پیامبر]] {{صل}} شباهت داشت<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۴۵.</ref> و موی سرشان بلند و انبوه بود. (له جُمَّه) با برگ گیاهی به نام وسمه (نام برگ گیاهی است که با برگ آن [[خضاب]] می‌کنند) [[خضاب]] می‌کرد<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۱، ۲۳؛ معرفة الصحابه، ج۲، ص۳.</ref>. وی خاطراتی از [[دوران کودکی]] خود با [[رسول خدا]] {{صل}} بازگو می‌کرد که بیرون کشیدن خرمای [[صدقه]] از دهان [[امام حسن]] {{ع}}، یادگیری نمازهای پنج‌گانه و [[آموختن]] دعایی برای قرائت در [[قنوت]] [[نماز شب]] از آن حضرت، برخی از این مواردند <ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۷۴ به بعد.</ref> ناقل یکی از ویژگی‌های بلند در باره قیافه ظاهری [[رسول خدا]] {{صل}}، [[امام حسن]] {{ع}} است<ref>دلائل النبوه، ج۱، ص۲۸۶.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref>
[[امام حسن]] {{ع}} بردبار و [[متین]] بود. به [[گواهی]] [[مخالفان]] وی همچون [[مروان]] و [[معاویه]]<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۳۰۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۷.</ref> نرم سخن می‌گفت و از درشتگویی [[پرهیز]] و [[آداب]] [[معاشرت]] را رعایت می‌کرد<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>. در [[گشایش]] [[مشکلات]] دیگران پیشگام بود<ref>نک: الکافی، ج۲، ص۱۹۸-۱۹۹؛ الفصول المهمه، ج۲، ص۷۰۷.</ref>. با بی‌ادبان به خود، بسیار مناسب [[رفتار]] می‌کرد، به گونه‌ای که مایه [[شرمندگی]] آنان می‌شد<ref>مناقب، ج۴، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴۴.</ref>. حال دیگران حتی حیوانات را مراعات می‌کرد و هنگام [[غذا خوردن]]، اگر حیوانی به او نگاه می‌کرد، از غذای خود به وی می‌داد<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۵۲.</ref>. [[بخشنده]] بود<ref>نک: مناقب، ج۴، ص۱۸.</ref> و تقاضا کننده را رد نمی‌کرد<ref>زهر الآداب، ج۱، ص۶۷.</ref> و با [[خرسندی]] مبالغ درخوری هدیه می‌داد؛ حتی به کسانی که از او درخواست نکرده بودند<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۴۵، ۲۴۸.</ref>، چنان که برای [[حفظ]] [[آبرو]]، دریغی از بخشیدن [[پول]] به [[شاعران]] نداشت<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۶.</ref> و در همان حال بسیار [[زاهد]] بود<ref>نک: رجال نجاشی، ص۳۹۱.</ref>. سه بار برای [[خدا]] نیمی از [[دارایی]] خود را به [[فقیران]] بخشید<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۶.</ref>. پیاده بسیار به [[حج]] می‌رفت و پس از [[نماز صبح]] تا هنگام برآمدن [[آفتاب]] بر جای خود در [[مسجدالنبی]] می‌نشست<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۴.</ref>. بسیار با [[حیا]] بود و چگونگی [[پوشش]] بدن، حتی هنگام رفتن به آب [[فرات]] گویای این مطلب است<ref>المحاسن، ج۲، ص۵۷۹؛ مناقب، ج۴، ص۱۹.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۹؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷.</ref>
== [[ازدواج]] و طلاق‌ها ==
{{اصلی|شبهه طلاق‌های متعدد امام حسن مجتبی}}
منابع [[سنی]] کوشیده‌اند [[امام حسن]] {{ع}} را مردی بشناسانند که بسیار [[ازدواج]] می‌کرد و [[طلاق]] می‌داد، به گونه‌ای که پدر وی [[مردم]] را از [[زن]] دادن به وی [[نهی]] می‌کرد<ref>البدایة والنهایة، ج۸، ص۴۳.</ref>. شمار [[زنان]] او را ۷۰<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۲.</ref>، ۹۰<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۰۸؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۷.</ref>، ۲۰۰<ref>البدء و التاریخ، ج۵، ص۷۴.</ref>، ۳۰۰<ref>قوت القلوب، ج۲، ص۴۰۸.</ref> و حتی ۷۰۰<ref>الکواکب الدریه، ج۱، ص۹۵.</ref> تن نیز شمرده‌اند<ref>نک: حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۴۵-۴۴۶.</ref>. افزون بر [[سستی]] این [[روایات]]، با توجه به نام [[همسران]] وی که منابع تلاش کرده‌اند کامل برشمارند و همچنین با [[عنایت]] به نام [[فرزندان]] او، به هیچ رو ارقام یاد شده را نمی‌توان [[تأیید]] کرد. فزونی [[طلاق]] [[همسران]]، موضوعی نبوده که در روزگار خود [[امام حسن]] {{ع}} یاد و بر وی خرده گرفته شود، بلکه این موضوع را هنگامی که حسنیان در دوران [[ابو جعفر منصور]] به اقداماتی ضد [[خلافت]] دست زدند، [[منصور]] رقیب [[سیاسی]] ایشان با [[مبالغه]] به زبان آورد، تا جد حسنیان را [[تخریب]] کند: او در [[محاجه]] مکتوبش با [[محمد نفس زکیه]]، ایراداتی مانند فروش [[خلافت]] در برابر [[مال]]<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۵۷۰.</ref> و سرگرمی با [[زنان]] را به [[امام حسن]] {{ع}} نسبت داد<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۹۳؛ مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۰.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} زمانی که [[امام حسن]] {{ع}} را [[وصی]] خویش نهاد، تأکید کرد که وی در غذا و [[ازدواج]] بی‌مبالات و [[آلوده]] نیست<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲-۲۶۳.</ref> و سفارش کرد که [[وصی]] وی باید این‌گونه باشد: {{متن حدیث|غير طاعن عليه في بطن و لا فرج}}<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶۲.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref>
== اصحاب امام حسن مجتبی ==
{{نوشتار اصلی|اصحاب امام حسن مجتبی}}
== شهادت و محل دفن ==
{{اصلی|شهادت امام حسن مجتبی}}
مدت زمانی که از [[صلح امام حسن]] {{ع}} گذشت، [[معاویه]] دریافت مفاد [[صلحنامه امام حسن|صلحنامه]] به زیان اوست لذا در پی [[قتل]] امام برآمد و سر انجام [[جعده]] ـ [[همسران امام حسن|همسر امام]] ـ دختر [[اشعث]] را [[فریب]] داد و به [[قتل]] حضرت برانگیخت<ref>مقاتل الطالبیین، ص۳۱.</ref>. [[جعده]] به امام [[زهر]] خورانید و امام {{ع}} روز ۲۸ سال ۵۰ یا ۵۱ [[هجری قمری]] در چهل و هشت سالگی به [[شهادت]] رسید<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۸.</ref>. مدت مسمومیت حضرت چهل [[روز]] بود<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۵: {{متن حدیث|فَبَقِيَ {{ع}} مَرِيضاً أَرْبَعِينَ يَوْماً}}.</ref>. [[امام حسین]] {{ع}} هنگام [[شهادت]] [[برادر]]، برای آرام ساختن او [[دیدار]] با پدر، مادر، جدش [[پیامبر]] {{صل}}، [[خدیجه]]، عموهایش [[جعفر]] و [[حمزه]] و دیگر بستگان را یاد می‌کرد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۸۶؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۵۲، ۵۸۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[حمیدالله رفیعی زابلی|رفیعی زابلی، حمیدالله]]، [[امامت امام حسن مجتبی (مقاله)|امامت امام حسن مجتبی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۲۸؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۸۷؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۱؛ [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۹.</ref>.
از [[امام محمد باقر]] {{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: "هنگامی که زمان [[وفات]] [[امام حسن]] {{ع}} فرا رسید، حضرت گریست، به او گفته شد: ای [[فرزند پیامبر]] [[خدا]]! [[گریه]] می‌کنی، در حالی که نزد [[رسول خدا]] چنان [[مقام]] (والایی) داری و [[پیامبر]] درباره‌ات فرموده است آنچه فرموده (این همه از [[پیامبر]] در [[فضایل]] و [[مناقب]] تو [[حدیث]] رسیده است) و بیست بار پیاده به [[حج]] رفته‌ای و سه بار تمام دارایی‌ات را نصف کرده‌ای و نصف آن را در [[راه خدا]] بخشیده‌ای، حتی دو جفت [[کفش]] خود را؟ [[امام حسن]] {{ع}} فرمود: "تنها برای دو مطلب می‌گریم: یکی برای [[بیم]] از موقف (حساب [[روز قیامت]] یا از [[بیم]] [[خدا]]) و دیگری برای جدا شدن از [[دوستان]]<ref>اصول کافی، ج۲، ص۳۶۰.</ref>.<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص۱۰۲.</ref>
== خاکسپاری ==
گزارش‌های خاکسپاری [[امام حسن]] {{ع}} به دو گونه‌اند: در منابع [[شیعی]] تأکید شده است که [[امام]] به جهت [[آگاهی]] از اوضاع و شرایط، خواهان [[دفن]] در کنار [[پیامبر]] {{صل}} نبود، بلکه خواسته بود پس از [[مرگ]] برای [[تجدید عهد]]، او را نزد [[قبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} ببردند؛ آنگاه در [[بقیع]] به [[خاک]] بسپارند؛ اما [[عایشه]] و [[مروان]] [[گمان]] کردند [[بنی‌هاشم]] [[دفن]] [[امام حسن]] {{ع}} در آن مکان را قصد دارند که به [[مخالفت]] با آنان برخاسته و درگیری‌هایی پیش آمد. برخلاف منابع [[سنی]]، براساس گزارش منابع [[شیعی]]، [[عایشه]] در این زمینه نقش پررنگی داشت<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۱۴؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۸۶.</ref>.
سخت می‌توان پذیرفت این درگیری تنها بر اثر [[سوء]] تفاهمی پدید آمده باشد! برپایه گزارش‌های دیگر که [[منابع اهل سنت]] بازتاب داده‌اند، [[امام حسن]] {{ع}} می‌خواسته نزد جدش [[رسول خدا]] {{صل}} به [[خاک]] سپرده شود، از این‌رو موافقت [[عایشه]] را پیش از [[شهادت]] جلب کرد<ref>تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۱۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۰.</ref>. [[مروان]] که در این هنگام از [[حکمرانی]] [[مدینه]] برکنار شده بود، به جهت کینه‌های پیشین و خوش‌خدمتی به [[معاویه]] در این زمینه [[مخالف]] جدی بود و همراه [[امویان]] به مقابله و صف‌کشی پرداخت؛ به این بهانه که [[عثمان]] پیش از این اجازه نیافته است تا در [[مقبره]] [[رسول خدا]] {{صل}} [[دفن]] شود. با وجود صف‌کشی وابستگان دو طرف سرانجام [[بنی‌هاشم]] برپایه وصیت امام [[حسن]] {{ع}} برای [[پرهیز]] از [[خونریزی]]، آن حضرت را در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپردند<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۳۴۱-۳۴۷، ۳۵۴-۳۵۵.</ref>.
منابع [[سنی]] تصریح می‌کنند آن حضرت کنار مادرش [[فاطمه]] {{س}} دفن شده<ref>مقاتل الطالبیین، ص۴۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.</ref>، حال آنکه [[قبر]] [[فاطمه زهرا]] {{س}} آشکار نبوده، بلکه آن حضرت کنار مادر بزرگش [[فاطمه بنت اسد]] به [[خاک]] سپرده شده است. جنازه [[امام]] {{ع}} با شکوه [[تشییع]] شد<ref>الاصابه، ج۲، ص۶۵.</ref> و به گزارش منابع [[سنی]]، برای مراعات [[سنت]]، [[سعید بن عاص]]، فرماندار [[مدینه]] با [[رضایت]] [[امام حسین]] {{ع}} بر پیکر [[امام]] [[نماز]] گزارد<ref>الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۲.</ref>. [[زنان]] [[مدینه]] در [[مرگ]] او به نوحه‌سرایی پرداخته و [[لباس]] عزا بر تن کردند<ref>البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۸.</ref>. [[شیعیان]] [[بغداد]] در [[قرن چهارم]] به [[لعن]] کسانی می‌پرداختند که نگذاشتند [[امام حسن]] {{ع}} کنار جدش [[دفن]] شود<ref>تاریخ الاسلام، ج۲۶، ص۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۵۸۵.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]].</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۱۷۶: خط ۳۳:
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱''']]
# [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱''']]
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه''']]
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه''']]

نسخهٔ ‏۱۹ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۵

امام حسن (ع) امام دوم مسلمانان، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری قمری در مدینه متولد شد. پدر ایشان علی بن ابی طالب (ع) و مادرشان حضرت زهرا (س) است. کنیه حضرت ابومحمد و زکی، سبط و مجتبی از القاب ایشان است. زمان پیامبر اکرم (ص) در داستان مباهله شرکت داشت و در دوران خلافت علی (ع) در صحنه‌ها حضور یافت و در همه مقاطع مانند جنگ جمل و صفین و... پدر را همراهی کرد.

بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) خلافت به ایشان رسید لکن به سبب مساعد نبودن اوضاع، اختلافات و تفرقه موجود بین یاران حضرت و دنیاخواهی آنها، سیاست‌های فریبنده معاویه، خودفروختگی بعضی از یاران و... با معاویه صلح کرد و پس از آن تا آخر عمر در مدینه زندگی کرد.

حضرت بردبار و متین بود و در گشایش مشکلات دیگران پیشگام بود. سه بار برای خدا نیمی از دارایی خود را به فقیران بخشید و سرانجام در چهل و هشت سالگی به علت مسمومیت ناشی از سمی که جعده همسر حضرت با دسیسه معاویه به ایشان داده بود به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدفون گشت.

مقدمه

امام حسن (ع) چهارمین معصوم از چهارده معصوم (ع) و پیشوای دوم مسلمانان، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری قمری در مدینه متولد شد و پیامبر اکرم (ص) در گوش او اذان گفت[۱] و هفت روز پس از ولادت برایش عقیقه کرد. پیامبر خودشان سر گوسفند عقیقه حسن را بریدند و فرمودند: بسم الله، عقیقه‌ای برای حسن است و دعای عقیقه را این‌گونه خواندند: «اللَّهُمَّ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ وَ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ شَعْرُهَا بِشَعْرِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا وِقَاءً لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»[۲] و به وزن موهای سرش نقره صدقه داد[۳]. البته مرحوم کلینی، ولادت ایشان را در سال دوم دانسته است و برخی نیز در سال ۵ هجری و ابن قتیبه به نقل ابن اسحاق در سال ۶ پس از خیبر که این صحیح و پذیرفته نیست[۴].[۵]

پدر ایشان علی بن ابی طالب (ع) و مادرشان حضرت زهرا (س) است[۶].

امامت و ولایت

دوران امامت حضرت ده سال بود. مقام امامت حضرت حسن بن علی (ع) از طرق متعدد ثابت شده است؛ از جمله تصریح پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع). پیامبر (ص) بر امامت ایشان تصریح کرده و فرموده است پس از علی (ع)، حسن (ع) وصی و جانشین من است[۷]. احادیث دیگری همانند حدیث کساء، ثقلین و سفینه در این باره از پیامبر (ص) نقل شده‌اند.

قرآن کریم در آیاتی همچون آیۀ تطهیر[۸] و مباهله[۹] بر این حقیقت اشاره دارد. امیر مؤمنان علی (ع) نیز هنگام شهادت در حضور خانواده خویش و بزرگان شیعه، کتاب و سلاح خود را به او سپرد و فرمود که حسن (ع) وصی من است[۱۰].[۱۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المصنف، عبد الرزاق، ج۴، ص۳۳۵-۳۳۶؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۰: «إِنَّ النَّبِيَّ (ص) أَذَّنَ فِي أُذُنِ الْحَسَنِ (ع) بِالصَّلَاةِ يَوْمَ وُلِدَ»
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲.
  3. ذخائر العقبی، ص۱۱۸.
  4. المعارف، ص۱۵۸؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ تاریخ اصبهان، ص۹۶.
  5. ر.ک: رفیعی زابلی، حمیدالله، امامت امام حسن مجتبی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۸؛ داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴۴.
  6. ر.ک: رفیعی زابلی، حمیدالله، امامت امام حسن مجتبی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷؛ داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱.
  7. ینابیع الموده‌، ۱۳۶.
  8. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  9. ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ«از آن پس كه به آگاهى رسيده ‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  10. اعلام الوری‌، ۲۰۹- ۲۰۶.
  11. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۱۰۰؛ دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.