امام حسن مجتبی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

امام ابومحمد، حسن بن علی (ع)، فرزند علی بن ابی‌طالب (ع) و فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص)، ملقب به مجتبی، زکی، بر، تقی، طیب، سبط و سید است[۱]. آن حضرت در نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه متولد شد[۲] و هفت سال و چند ماه از عمر خود را با جد و نیز مادر خود بود[۳] و نزدیک به ۳۷ سال با پدر خویش زندگی کرد که ۲۵ سال آن با خلافت خلفای سه‌گانه هم‌زمان بود. دوره امامت ایشان پس از شهادت پدر خود حدود ده سال بود[۴].[۵]

جایگاه و ویژگی‌ها

امام حسن (ع) دارای مقامات و کمالات معنوی فراوان است؛ از جمله ایشان در شمار اهل بیت پیامبر (ص) است و آیه تطهیر که دلالت بر عصمت و عظمت اصحاب کسا دارد[۶]، آن امام را دربر می‌گیرد[۷]. ایشان در مباهله پیامبر اکرم (ص) با مسیحیان نجران همراه حضرت بود[۸]. ایشان بسیار مورد توجه و علاقه پیامبر (ص) بود[۹]؛ چنان که پس از تولد ایشان، پیامبر (ص) در گوش ایشان اذان و اقامه گفت[۱۰] و نام «حسن» را برای وی انتخاب کرد[۱۱]. پیامبر (ص) از همان آغاز بر آن بود که جایگاه حسن (ع) را به مردم بنمایاند و در مواقع مهم ایشان را به همراه داشت[۱۲]، در حضور جمعیت به او ابراز علاقه می‌کرد[۱۳]، او را سید و آقا[۱۴] و سرور جوانان بهشت[۱۵] می‌خواند و دوستی و دشمنی وی و برادرش حسین (ع) را دوستی و دشمنی با خود می‌دانست[۱۶].

امام حسن (ع) بسیار مورد توجه پدر خود علی (ع) بود؛ چنان که حسن (ع) را به یحیی بن زکریا و داشتن علم الهی در کودکی تشبیه کرد[۱۷]. علی (ع) پس از بازگشت از صفین وصیت‌نامه‌ای برای فرزند نوشت که در آن فرزند خود را به تقوا، دعا، مطالعه و پندگرفتن از تاریخ و شناخت زمانه خویش توجه داد[۱۸]. امام حسن (ع) نزد دیگر صحابه پیامبر (ص) نیز از جایگاهی شایسته و ممتاز برخوردار بود[۱۹].

امام خمینی نیز که امام حسن (ع) را سبط اکبر پیامبر (ص) خوانده[۲۰]، یکی از معانی «حمله عرش» در قرآن[۲۱] را حاملان علم و دانش شمرده و احتمال داده است که مراد از عرش خدا، علم فعلی حق و مقام ولایت کبرا باشد و چهار نفر از پیامبران گذشته و چهار نفر از افراد کامل امت اسلامی شامل رسول خدا (ص)، امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) حاملان آن باشند[۲۲]. همچنین ایشان با استناد به روایات برآن است که مراد از شب‌های دهگانه در آیه وَلَيَالٍ عَشْرٍ[۲۳] و سوگند خوردن قرآن به عظمت شب‌ها، امام حسن مجتبی (ع) تا امام حسن عسکری (ع) است و فرشتگان در شب قدر بر همه امامان (ع) از جمله امام حسن (ع) نازل می‌شوند[۲۴]. ایشان، امام حسن (ع) را از اصحاب پیامبر (ص) خوانده[۲۵] و تصریح کرده است آن حضرت مانند دیگر امامان (ع) دارای ولایت کلی (تکوینی) و تشریعی بود[۲۶]؛ چنان که از آن حضرت به خلیفه خدا، حجت بر خلق و از ائمه نیکوکار و نیک‌روش و نیکومنش یاد کرده است[۲۷].

امام خمینی به استناد روایات[۲۸] یادآور شده است پیامبر (ص)، حسن (ع) و حسین (ع) را در همه حالات چه قیام کنند و چه بنشینند، ولی و امام و پیشوای بر امت خود شمرده است[۲۹] و بدون باور به امامت ائمه (ع) به معنای ولایت الهی آنان (از جمله امام حسن (ع))، نماز گرچه با همه ضوابط آن انجام گیرد، قابل پذیرش نیست[۳۰]. امام خمینی از خطاب امام علی (ع) به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در وصیت خود پس از ضربت خوردن در نوزدهم ماه رمضان[۳۱] استفاده کرده است که آن دو بسیار مورد علاقه امیرالمؤمنین (ع) بوده‌اند[۳۲]. ایشان به استناد روایتی[۳۳] روز دوشنبه را متعلق به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) دانسته و شایسته شمرده که برای در امان ماندن از شر شیطان در تعقیب نماز این روز، به آن دو بزرگوار توسل جسته شود[۳۴].

امام حسن (ع) به جد خود پیامبر (ص) از نظر ظاهری شباهت بسیار داشت[۳۵] و خلق و خوی ایشان نیز شبیه پیامبر (ص) بود[۳۶]. ایشان از کودکی و نوجوانی اهل فضل و دانش بود[۳۷]. از کودکی در مجلس پیامبر (ص) حاضر می‌شد و گفته‌های جد خود را برای مادرش فاطمه (س) نقل می‌کرد[۳۸]. ایشان از جوانی پارسا و عبادت‌پیشه بود[۳۹]. امام خمینی از یک سو تربیت‌شدگان خانه کوچک فاطمه (س) را تجلی تمام قدرت حق تعالی شمرده[۴۰] و از سوی دیگر، با استناد به منابع روایی[۴۱] یادآور شده است رنگ امام حسن (ع) در وقت عبادت از خوف خدا زرد می‌شد[۴۲].

امام مجتبی (ع) بیست بار پیاده حج به جای آورد[۴۳] و آراسته به مکارم اخلاق و بسیار حلیم و بردبار بود[۴۴]. نمونه‌هایی از بردباری ایشان در برخورد با مخالفان در روایات آمده است[۴۵]. آن حضرت بسیار شجاع، باشهامت[۴۶]، جواد و بخشنده[۴۷] بود و امام خمینی نیز با استناد به منابع روایی[۴۸] یادآور شده است حضرت بسیار انفاق می‌کرد، در زندگی سه مرتبه نیمی از دارایی حتی کفش و لباس خود را در راه خدا بخشید[۴۹]. ایشان در سروده‌های خود نیز خلق و خوی امام زمان (ع) را به خلق و خوی امام حسن (ع) شبیه دانسته است[۵۰].

امام مجتبی (ع) از نوجوانی در ترویج دین، تفسیر قرآن و پاسخ به پرسش‌های دینی مردم، فعال بود[۵۱]. در منابع موجود نام نزدیک به ۱۴۰ تن از راویان حدیث از ایشان آمده است[۵۲]. امیرالمؤمنین (ع) و امام مجتبی (ع) از نخستین کسانی بودند که در دوره مخالفت خلفا با کتابت احادیث پیامبر اکرم (ص) علوم خود را مکتوب کردند و بدین وسیله بخشی از مواریث اسلامی را از خطر نابودی نجات دادند[۵۳]. در وقت اعتراض مردم علیه خلیفه سوم، عثمان و محاصره خانه وی، امام حسن (ع) به فرمان علی (ع) شکایت‌های مردم را به خلیفه منتقل می‌کرد[۵۴]؛ چنان که با بالا گرفتن اختلاف میان عثمان و محاصره‌کنندگان خانه وی، امام حسن (ع) برای بدتر نشدن شرایط و جلوگیری از کشته شدن عثمان، در خانه وی حضور یافت[۵۵] و به هنگام منع طلحه از رساندن آب به عثمان[۵۶]، امیرالمؤمنین (ع) به وسیله امام حسن (ع) برای عثمان آب فرستاد[۵۷] و به گزارشی امام حسن (ع) در این جریان زخمی شد[۵۸].

با به خلافت رسیدن امیرالمؤمنین (ع) در سال ۳۵ق بر دامنه فعالیت‌های امام حسن (ع) افزوده شد. پاسخ به پرسش‌های دینی مردم به سفارش پدر[۵۹]، اقامه نماز جمعه به جای ایشان[۶۰]، سخنرانی به دستور ایشان برای مردم[۶۱] و قضاوت کردن در میان مردم[۶۲] از جمله فعالیت‌های امام حسن (ع) بود. ایشان در نبردهای جمل[۶۳]، صفین[۶۴] و نهروان[۶۵] در کنار امیرالمؤمنین (ع) بود[۶۶].

دوران امامت

امام حسن (ع) پس از شهادت علی (ع) در سال چهلم هجری به امامت رسید. امیرالمؤمنین (ع) بر اساس وصیت پیامبر (ص) آن حضرت را جانشین خود کرد[۶۷] و در بازگشت از صفین در اقامتگاه «حاضرین» بر شایستگی فرزند خود تأکید کرد و ایشان را پاره‌ای از خود بلکه همه وجود خود و آسیب به او را آسیب به خود شمرد[۶۸]. بزرگان شیعه نیز پس از شهادت امام علی (ع) بر شایستگی امام حسن (ع) تأکید کردند و ایشان را فرزند پیامبر (ص) و وصی امام علی (ع) دانستند و مردم را به بیعت با ایشان فرا خواندند[۶۹]. امام حسن (ع) نیز پیش از بیعت عمومی مردم به تبیین جایگاه و مقام اهل بیت (ع) و معرفی خود پرداخته[۷۰] و مردم را به اطاعت از خود دعوت کرد[۷۱]. پس از آن مردم با ایشان بیعت کردند[۷۲]. البته انگیزه افراد از بیعت متفاوت بود و شمار کسانی که بر اساس اندیشه شیعی با آن حضرت بیعت کردند، اندک بودند[۷۳]. پس از بیعت چند نامه میان امام حسن (ع) و معاویه مبادله شد. حضرت (ع) در یکی از نامه‌ها بر حقانیت خلافت خاندان پیامبر (ص) و نامشروع بودن حکومت معاویه تأکید کرد و او را به بیعت با خود فرا خواند[۷۴]؛ ولی او نپذیرفت و اعلان جنگ کرد.

امام خمینی با اشاره به امیرالمؤمنین (ع)، حسن بن علی (ع) و حسین بن علی (ع) و یاران آنان و دیگر ائمه تصریح کرده است آنان همه عمرشان را برای حفظ اسلام صرف کردند[۷۵]. ایشان پس از اشاره به اهمیت حکومت و واگذاری آن از سوی خداوند به پیامبر (ص) و امام علی (ع) و دیگر امامان معصوم (ع) یادآور شده است نگذاشتند ائمه (ع) به حکومت برسند، و تنها امام علی (ع) و امام حسین (ع) مدت کمی به حکومت رسیدند[۷۶]. ایشان در جای دیگر پس از اشاره به مقابله همه امامان معصوم (ع) با حاکمان ستمگر در همه شرایط و به اندازه توان، به قیام امام حسن (ع) علیه معاویه پرداخته و سپس به علل صلح و شرایط و آثار مثبت آن اشاره کرده است[۷۷].[۷۸]

صلح تحمیلی با معاویه

امیرالمؤمنین (ع) پس از جنگ صفین و جریان حکمیت، پس از آنکه معاویة بن ابی سفیان گروه‌هایی را برای تجاوز به عراق و یمن اعزام کرد[۷۹]، سپاهی را برای جنگ با معاویه آماده کرده بود، اما ایشان پیش از حرکت به شهادت رسید. پس از بیعت مردم با امام حسن (ع)، آن حضرت وقتی باخبر شد معاویه به سوی عراق در حرکت است، سپاهی که پدر ایشان سازماندهی کرده بود را بسیج کرد[۸۰] و برای مقابله با معاویه آماده جنگ شد[۸۱]. منطقه «مسکن» عراق آوردگاه دو سپاه بود[۸۲]. معاویه پیش از آغاز جنگ پیشنهاد صلح را مطرح و هم‌زمان اقدام به فریب دادن سپاه امام حسن (ع) کرد. مغیرة بن شعبه و عبدالله بن عامر از سوی معاویه برای گفتگو به اردوگاه امام حسن (ع) آمدند. پس از خروج آنان از میان سپاه، عوامل معاویه در میان مردم شایع کردند که حسن بن علی (ع) گرایش به صلح دارد[۸۳]. به نقل برخی از منابع، معاویه صفحه‌ای سفید و مهرشده برای حضرت فرستاد تا هر شرطی که می‌خواهد در آن بنویسد[۸۴]. با وجود وفاداری بزرگانی چون قیس بن سعد و حجر بن عدی[۸۵]، عده‌ای از فرماندهان عافیت مطلب به امام حسن (ع) خیانت کردند[۸۶]، از جمله عبید الله بن عباس که پس از دیدار با عبدالرحمن بن سمره، نماینده معاویه شبانه خود را با تعدادی دیگر از افراد، تسلیم سپاه معاویه کرد و اقدام وی زمینه از هم پاشیدن دیگر نیروها را فراهم کرد[۸۷].

امام حسن (ع) که شرایط را برای جنگ نامساعد دید، با مردم سخن گفت و با اشاره به تغییر روحیه آنان ابراز کرد آنان در وقت رفتن به جنگ صفین، دینشان مقدم بر دنیاشان بود؛ ولی امروز دنیای آنان مقدم بر دینشان است و پیشنهاد کرد در صورت آماده بودن آنان برای نبرد پیشنهاد معاویه را رد می‌کند و خواهد جنگید و در صورت مخالفت با جنگ، صلح را خواهد پذیرفت که مردم با شعار الْبَقِيَّةَ الْبَقِيَّةَ درخواست پذیرش صلح کردند[۸۸]. در این جریان گروهی از خوارج همراه با سپاه حضرت به خیمه ایشان هجوم بردند و آن را غارت کردند و یکی از خوارج، امام حسن (ع) را با خنجر زخمی کرد[۸۹]. در مجموع بی‌رغبتی و سستی مردم در جنگ با سپاه شام، حفظ نخبگان شیعی و حضور خوارج در سپاه امام حسن (ع)[۹۰] و استفاده معاویه از زر، زور و تزویر، ضعف بینش عمومی سپاهیان امام حسن (ع) و آمیخته شدن ایمان به انگیزه‌های مادی[۹۱] از علت‌های پذیرش صلح تحمیلی بود.

امام خمینی نیز حیله‌گری و خیانت برخی از همراهان امام حسن (ع) را از علت‌های صلح تحمیلی دانسته است[۹۲]، تا جایی که برخی از سپاهیان در برابر آن حضرت ایستادند و برخی حتی به آزار و اذیت ایشان روی آوردند و به غارت خیمه امام (ع) پرداختند و با دشمن ارتباط برقرار و توطئه‌های زیادی را علیه ایشان طراحی و برنامه‌ریزی کردند[۹۳]. ایشان ادامه تفکر خوارج و مقدسان نهروان را که برای علی (ع) آن همه مشکل درست کردند، از موجبات صلح تحمیلی امام حسن (ع) خوانده و افزوده است که در صورت آگاهی و استقامت یاران، امام حسن (ع) گرفتار آن مصائب نمی‌شد و قضایای کربلا پیش نمی‌آمد[۹۴].

امام حسن (ع) برای مصالح اسلام و مسلمانان شرایطی را در پیمان صلح گنجانید[۹۵]؛ از جمله شرایط آن بود که معاویه بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبر (ص) و روش خلفای اولیه رفتار کند و کسی را برای جانشینی خود معین نکند و شیعیان و اصحاب علی (ع) بر جان و مال خود و خانواده خود ایمن باشند و معاویه علیه آن حضرت و برادرش حسین (ع) و دیگر اهل بیت (ع) هیچ دسیسه‌ای به کار نبرد و به آنان آزاری نرساند[۹۶] و همچنین معاویه خود را «امیرالمؤمنین» نخواند[۹۷]؛ ولی معاویه به هیچ یک از پیمان‌های خود وفادار نماند[۹۸] و چنان که امام خمینی با توجه به منابع تاریخی[۹۹] یادآور شده است، معاویه پس از قرارداد صلح در کوفه بر منبر رفت و همه پیمان‌هایی را که در صلح با امام حسن (ع) متعهد شده بود، زیر پا گذاشت[۱۰۰]. در عین حال ایشان یادآور شده است این صلح، با همه تلخی‌های آن ثمربخش و مثبت بود و امام حسن (ع) با رفتار حساب شده و پذیرش صلح، معاویه را رسوا ساخت و به همان میزان که قیام و شهادت امام حسین (ع) در رسوا ساختن بنی امیه و یزید مؤثر بود، صلح امام حسن (ع) نیز در رسوایی معاویه نقش داشت[۱۰۱].[۱۰۲]

الگوی جنگ و صلح

امام خمینی تأکید کرده است که علمای بزرگ وظیفه دارند در مبارزه با فساد و ستم، راه ائمه (ع) از جمله امام حسن (ع) را دنبال کنند[۱۰۳]. ایشان در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (۱۳۵۹ - ۱۳۶۷) با بیان دشواری‌های برخاسته از جنگ، به مردم سفارش کرد از زندگی امیرالمؤمنین (ع) و امام مجتبی (ع) عبرت بگیرند و در راه خدا مقاومت کنند[۱۰۴]. اگر برخی مدعیان اسلام در زمان امام علی (ع) از آن حضرت جانبداری می‌کردند، چه بسا آن صلح تحمیلی در زمان امام حسن (ع) و کشتن و اسارت خاندان پیامبر (ص) در زمان امام حسین (ع) پیش نمی‌آمد[۱۰۵]. ایشان با اشاره به شهادت محمدعلی رجایی رئیس جمهور و محمدرضا باهنر نخست وزیر به دست سازمان مجاهدین خلق در هشتم شهریوره ۱۳۶ اعلام کرد که شهدای صدر اسلام مانند علی بن ابی طالب (ع) و حسن بن علی (ع) و دیگر ائمه (ع) برتر از شهدای زمان کنونی بودند و آنان عمر خود را برای حفاظت از اسلام به کار بردند و همه چنین وظیفه‌ای دارند[۱۰۶]. ایشان مقاومت‌ها و خدمت‌های امام حسن (ع) به اسلام را الگوی مردم ایران شمرده و یادآور شده است آن حضرت با خدمت بزرگ خود دولت ستمگر اموی را رسوا ساخت و اسلام را زنده کرد[۱۰۷].

امام خمینی از سوی دیگر، برای دلداری به آن عده از فرماندهان دفاع مقدس که از نرسیدن به همه اهداف خود در جنگ تحمیلی از جمله در عملیات بدر در اسفند ۱۳۶۳، در هورالهویزه[۱۰۸] ناراحت بودند، به آنان توصیه کرد صبر پیشه کنند و با اشاره به سیره ائمه (ع) از جمله امام حسن (ع) و امام حسین (ع) یادآور شد ائمه معصوم (ع) نیز گاه در رسیدن به مقاصد خود موفق نبودند؛ اما کار برای خدا شکست ندارد[۱۰۹]. از سوی دیگر، در اوج دفاع مردم ایران علیه متجاوزان بعثی، برخی به امام خمینی سفارش می‌کردند با رژیم متجاوز عراق صلح کند؛ ولی ایشان این سازش را به مصلحت نمی‌دید و پیشنهاد صلح با صدام حسین را مانند صلح امام حسن (ع)، صلحی تحمیلی از جانب مقدسان می‌دانست و معتقد بود چنانکه معاویه برسر پیمان خود با امام حسن (ع) نماند[۱۱۰]، صدام حسین نیز بر عهد خود وفادار نخواهد ماند و پاره کردن قرارداد صلح ایران با عراق معروف به «قرارداد الجزایر» به وسیله او را شاهد آن شمرد[۱۱۱]. با این حال، ایشان در سال ۱۳۶۷ با پدید آمدن شرایط ناگوار در جنگ تحمیلی، قطعنامه ۵۹۸ و آتش بس را پذیرفت و تلخی این اقدام در کام خود را همانند تلخی نوشیدن جام زهر شمرد. ایشان پس از پذیرش قطعنامه با اشاره به صلح پیامبر (ص) با مشرکان قریش در حدیبیه[۱۱۲] خاطرنشان کرد پیامبر (ص) و ائمه معصوم (ع) نیز مأمور به انجام تکلیف بودند، نه به نتیجه، و پذیرش صلح نیز به معنای عقب‌نشینی از مواضع اصولی نیست[۱۱۳].

امام حسن (ع) پس از صلح با وجود درخواست عده‌ای از شیعیان برای اقامت در کوفه به مدینه بازگشت[۱۱۴] و سفرهایی نیز به مکه[۱۱۵] و شام[۱۱۶] داشت. جایگاه اجتماعی و مرجعیت علمی ایشان سبب شده بود که صبح و عصر در مسجد پیامبر (ص) می‌نشست و با مردم گفتگو می‌کرد[۱۱۷] و به پرسش‌های آنان پاسخ می‌داد[۱۱۸].

امام حسن (ع) که برادر خود امام حسین (ع) را به عنوان امام پس از خود معرفی کرده بود[۱۱۹]، بنا به مشهور، در ۲۸ صفر سال ۵۰ ق[۱۲۰]یا در صفر ۴۹ ق[۱۲۱] با توطئه و تحریک معاویه به دست همسر خود به شهادت رسید[۱۲۲]و مردم مدینه بر شهادت وی گریستند[۱۲۳]. امام حسن (ع) سفارش کرده بود وی را نزد جدش پیامبر اکرم (ص) به خاک بسپارند که بنی‌امیه به رهبری مروان بن حکم و به گزارشی به دستور عایشه، ام المؤمنین از آن جلوگیری کردند[۱۲۴] و به گزارش دیگر به رغم اجازه عایشه، مروان و دیگر بنی‌امیه با پوشیدن سلاح از آن جلوگیری کردند[۱۲۵]؛ از این‌رو ایشان در قبرستان بقیع[۱۲۶]، در کنار مادربزرگ خود فاطمه بنت اسد در مقبره بنی‌هاشم به خاک سپرده شد[۱۲۷].

برخی، فرزندان امام حسن (ع) را پانزده تن و برخی شانزده تن ذکر کرده‌اند[۱۲۸]. عبدالعظیم حسنی (ع) مدفون در شهر ری از نوادگان ایشان است[۱۲۹] و امام خمینی به زیارت این امامزاده عظیم الشأن رفته است[۱۳۰]. بخشی از آثار معنوی به جای مانده از امام حسن (ع) در حوزه عقاید و کلام، اخلاق و ارزش‌ها و احکام دینی و سنت و سیره پیامبر (ص) و امام علی (ع) در مسند الإمام المجتبی (ع)، تألیف عزیزالله عطاردی، موسوعة کلمات الامام الحسن (ع)، پژوهشکده باقرالعلوم و صلح امام حسن (ع) راضی آل یاسین و حیاة الامام الحسن بن علی، باقر شریف قرشی ثبت شده است. قبر آن حضرت در قرن‌های بعد دارای بارگاه و خادم و وسایل پذیرایی از زوار گردید[۱۳۱]؛ اما در سال ۱۳۴۴ق/۱۳۰۵ ش، به دست وهابیان حاکم بر عربستان ویران شد[۱۳۲]. امام خمینی نفهمی و کج‌روی را از انگیزه‌های این جنایت شمرده است[۱۳۳].[۱۳۴]

منابع

پانویس

  1. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۲۹؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۴۱-۱۴۲.
  2. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۵؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج۲، ص۶۸۷.
  3. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۱۵۷؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۷۶-۷۷، ۱۲۲-۱۲۳ و ۱۳۸.
  4. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۲۸.
  5. رضوی، سید عباس، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه امام خمینی ج۴، ص۴۳۴.
  6. إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸۷؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۸؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۱۶؛ واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، ص۳۶۹.
  8. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۸۷.
  9. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۳-۲۵۵.
  10. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۵؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۷.
  11. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۵.
  12. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۶.
  13. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۲۰، ۲۴-۲۵.
  14. متقی هندی، علاءالدین، کنزالعمال، ج۷، ص۲۶.
  15. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۲۰؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۱.
  16. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۶۴.
  17. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۲۶.
  18. نهج البلاغه، ن۳۱، ص۴۰۹-۴۱۰.
  19. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۸-۲۵۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۲۲-۳۳۳.
  20. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۵۵۸.
  21. الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ «کسانی که عرش خداوند را برمی‌دارند و پیرامونیان آن، با سپاس پروردگارشان را به پاکی می‌ستایند و بدو ایمان می‌آورند و برای مؤمنان آمرزش می‌خواهند که: پروردگارا! بخشایش و دانش تو همه چیز را فراگیر است پس، آنان را که توبه آورده و از راه تو پیروی کرده‌اند بیامرز و از عذاب دوزخ باز دار» سوره غافر، آیه ۷.
  22. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۲۷۳.
  23. «و [سوگند] به شب‌های دهگانه» سوره فجر، آیه ۲.
  24. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۳۰.
  25. امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۱۲.
  26. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۳؛ همو، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۵.
  27. امام خمینی، رساله توضیح المسائل، ص۹۷.
  28. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۹۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹۱.
  29. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۵.
  30. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۵.
  31. نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۶.
  32. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۷۰.
  33. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۴، ص۲۳۹.
  34. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۳۷۹.
  35. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۶۱.
  36. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۶۱.
  37. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۰ و ۱۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۲۶.
  38. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۷-۸.
  39. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۰؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۳.
  40. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۸۷.
  41. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۳۹؛ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۳۵۴.
  42. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۱۱۲.
  43. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۶۱؛ حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۱۳۱.
  44. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۸۲- ۱۸۴؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۶۶؛ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفا، ص۳۱۴-۳۱۵.
  45. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۸۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴۴.
  46. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴۵.
  47. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۷۸- ۱۷۹؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج۲، ص۷۰۷- ۷۰۹؛ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفا، ص۳۱۵.
  48. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۵، ص۱۱؛ حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة، ج۹، ص۴۸۰.
  49. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۹۳.
  50. امام خمینی، دیوان امام، ص۲۷۶.
  51. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۶۵- ۱۶۶.
  52. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام ابی محمد الحسن بن علی (ع)، ص۷۳۵ – ۷۹۵.
  53. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۸۸.
  54. ابن عبدربه اندلسی، احمد بن محمد، عقد الفرید، ج۵، ص۵۸- ۵۹.
  55. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۴۱؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۵۵۸- ۵۵۹.
  56. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۴۰-۴۱.
  57. طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۶۸.
  58. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۳۴۵.
  59. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص۲۶۸- ۲۷۰.
  60. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۹۵- ۱۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۲۲۸.
  61. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۹۵.
  62. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۰۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۲۹۶؛ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۲۶۵.
  63. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۷۱۸؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۷۳.
  64. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۸۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص۲.
  65. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۹۳۹؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۳.
  66. رضوی، سید عباس، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه امام خمینی ج۴، ص۴۳۴.
  67. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۲۲.
  68. نهج البلاغه، ن۳۱، ص۴۱۰.
  69. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۸.
  70. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۶۲.
  71. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.
  72. ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، ج۴، ص۲۸۳- ۲۸۴؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۷- ۹؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج۲، ص۷۱۷.
  73. احمدی، حمید، حیات و سیره امامان (ع)، امام حسن (ع)، ص۱۵ – ۱۶.
  74. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۶۴ -۶۵؛ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۴ - ۲۵؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۹۲.
  75. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۱۳۵.
  76. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۴.
  77. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۳۷۱.
  78. رضوی، سید عباس، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه امام خمینی ج۴، ص۴۳۶.
  79. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۲۸۸، ۳۰۷ - ۳۰۸، ۳۲۰ و ۳۴۴؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۸۳.
  80. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۳.
  81. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۱۵۸ - ۱۵۹؛ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۶۹-۷۰؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۰، ۱۱.
  82. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۵۹.
  83. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۱۵؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۹.
  84. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۴۱.
  85. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۲۷ و ۵۶۸.
  86. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، ص۱۵۸ - ۱۵۹؛ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۷۳-۷۴؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۶۲- ۱۶۳.
  87. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۷ – ۳۸.
  88. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۶۸؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۶.
  89. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۷۲؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱-۱۲.
  90. احمدی، حمید، حیات و سیره امامان (ع)، امام حسن (ع)، ص۳۷-۳۸.
  91. خامنه‌ای، سیدعلی، انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۴۴ و۱۶۰.
  92. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۹.
  93. امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۳۰.
  94. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۱۹.
  95. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۸.
  96. ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، ج۴، ص۲۹۰-۲۹۱ و ۲۹۴؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۶۴.
  97. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۲۱۲.
  98. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۴۸؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۶۴-۱۶۵.
  99. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۴۶؛ آل یاسین، راضی، صلح امام حسن (ع)، پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ، ترجمه سیدعلی خامنه‌ای، ص۱۸ و ۳۸۸.
  100. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۹.
  101. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۳۷۱؛ ج۱۶، ص۸۷.
  102. رضوی، سید عباس، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه امام خمینی ج۴، ص۴۳۷.
  103. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۳۷۱.
  104. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۱۳۵.
  105. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۰۹.
  106. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۱۳۵.
  107. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۸۷.
  108. درودیان، محمد، آغاز تا پایان، بررسی وقائع سیاسی - نظامی جنگ در زمینه‌سازی تهاجم عراق تا آتش‌بس تهران، ص۱۰۲ - ۱۱۶؛ روزنامه اطلاعات، ۷/۱۰/۱۳۹۰ ش، ص۱۱.
  109. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۶۷۸.
  110. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۸- ۱۱۹.
  111. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۲۲.
  112. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۲۱؛ آل یاسین، راضی، صلح امام حسن (ع)، پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ، ترجمه سیدعلی خامنه‌ای، ص۱۷.
  113. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۵ – ۲۸۴.
  114. ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۶.
  115. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۳۱.
  116. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۸.
  117. ابن سعد، ج۱، ص۲۹۷- ۲۹۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۱؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۴۱.
  118. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج۲، ص۷۰۲.
  119. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۷۴.
  120. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۵؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۲۹.
  121. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۶۱.
  122. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۲؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج۲، ص۷۳۶.
  123. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۳.
  124. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۸۱-۸۲؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۶۲؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۴.
  125. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۸۲-۸۳.
  126. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۰۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۷۴.
  127. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۸-۱۹.
  128. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۲۰؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری، ج۱، ص۴۱۶.
  129. شریف رازی، محمد، اختران فروزان ری و طهران یا تذکرة المقابر فی احوال المفاخر، ص۱۹-۲۰.
  130. توکلی بینا، ابوالفضل، دیدار در نوفل لوشاتو؛ خاطرات سیاسی - اجتماعی ابوالفضل توکلی بینا، به کوشش فرامرز شعاع حسینی، ص۲۹۸ -۲۹۹.
  131. نجمی، محمد صادق، تاریخ حرم ائمه بقیع (ع) و آثار دیگر در مدینه منوره، ص۸۸-۱۰۱.
  132. دخیل، علی محمد علی، ائمّتنا، ج۱، ص۱۰۱.
  133. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۷۵.
  134. رضوی، سید عباس، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه امام خمینی ج۴، ص۴۳۸.