امام حسن مجتبی در معارف و سیره فاطمی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

امام حسن (ع) امام دوم مسلمانان، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری قمری در مدینه متولد شد. پدر ایشان علی بن ابی طالب (ع) و مادرشان حضرت زهرا (س) است. کنیه حضرت ابومحمد و زکی، سبط و مجتبی از القاب ایشان است. زمان پیامبر اکرم (ص) در داستان مباهله شرکت داشت و در دوران خلافت علی (ع) در صحنه‌ها حضور یافت و در همه مقاطع مانند جنگ جمل و صفین و... پدر را همراهی کرد.

بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) خلافت به ایشان رسید لکن به سبب مساعد نبودن اوضاع، اختلافات و تفرقه موجود بین یاران حضرت و دنیاخواهی آنها، سیاست‌های فریبنده معاویه، خودفروختگی بعضی از یاران و... با معاویه صلح کرد و پس از آن تا آخر عمر در مدینه زندگی کرد.

حضرت بردبار و متین بود و در گشایش مشکلات دیگران پیشگام بود. سه بار برای خدا نیمی از دارایی خود را به فقیران بخشید و سرانجام در چهل و هشت سالگی به علت مسمومیت ناشی از سمی که جعده همسر حضرت با دسیسه معاویه به ایشان داده بود به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدفون گشت.

نخستین فرزند حضرت فاطمه (س)

حسن بن علی (ع) در نیمه ماه رمضان[۱] یا نیمه شعبان[۲] سال سوم هجرت در مدینه متولد شد. پس از تولد، پیامبر (ص) در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه خواند[۳].

طبق برخی گزارش‌ها، نام‌گذاری در هفتمین روز ولادتش انجام شد[۴]، اما از مضمون برخی روایات نیز استفاده می‌شود که رسول خدا (ص) بلافاصله کودک را نام‌گذاری کرد[۵]. تا آن زمان، نام حسن (ع) در میان عرب مرسوم نبود[۶]. طبق برخی گزارش‌های منابع اهل سنت، علی (ع) برای فرزندش نام‌های دیگری در نظر داشت، از جمله: حمزه[۷]، جعفر[۸] و حرب[۹]؛ اما رسول خدا (ص) نام حسن را برگزید و فرمود: «من او را به نام فرزند هارون، شَبَّر نامیدم»[۱۰]. بنا بر روایات معتبر شیعی، از ابتدا نام‌گذاری به رسول خدا (ص) واگذار شد[۱۱].

برخی گفته‌اند حسن (ع) از ام‌الفضل، همسر عباس (عموی پیامبر (ص))، شیر خورد و با قثم بن عباس برادر رضاعی بود[۱۲]، اما این گزارش درست به نظر نمی‌رسد؛ زیرا عباس و همسرش در آن ایام در مدینه نبودند و پس از فتح مکه به مدینه مهاجرت کردند[۱۳].

کنیه امام حسن (ع)، ابامحمد است[۱۴]. القابی نیز برای حضرت (ع) برشمرده‌اند؛ از جمله: التقی، الزکی، الطیب، السید، و السبط[۱۵] و المجتبی[۱۶]. رسول خدا (ص) نیز ایشان را سید خوانده است[۱۷].

امام حسن (ع) از نظر ظاهر، به پیامبر (ص) شباهت بسیار داشت[۱۸]. به گفته انس بن مالک، حسن (ع) شبیه‌ترین افراد به رسول خدا (ص) بود[۱۹]. پیامبر (ص) علاقه فراوانی به او داشت و علاقه خود را به شکل‌های گوناگون ابراز می‌کرد، از جمله با او هم‌بازی می‌شد[۲۰] و در بین جمع او را بر دوش خود سوار می‌کرد[۲۱]. عبدالله بن عباس گزارش کرده است: «حسن (ع) را بر دوش پیامبر (ص) دیدم. شخصی به حسن (ع) گفت: چه مرکب خوبی داری و پیامبر (ص) پاسخ داد: او [حسن (ع)] چه راکب خوبی است»[۲۲].

رسول اکرم (ص) محبت خود را به حسن (ع) در گفتارش نیز ظاهر می‌کرد و بارها از آن حضرت (ص) شنیده شده بود که حسن (ع) گل خوشبوی من از دنیاست[۲۳]. در منابع گوناگون شیعه و اهل سنت، گزارشی بدین مضمون آمده است که پروردگارا حسن (ع) را دوست دارم، تو نیز او و محبانش را دوست بدار[۲۴]. ابوهریره، پس از نقل این روایت از رسول خدا (ص)، افزوده است پس از آنکه این مطلب را از پیامبر (ص) شنیدم، هیچ کس نزد من محبوب‌تر از حسن بن علی (ع) نبود[۲۵]. بنابر حدیثی صحیح، رسول خدا (ص) امام حسن و امام حسین (ع) را سرور جوانان بهشت خوانده[۲۶] و بنا بر احادیثی دیگر، اصحابش را به محبت کردن به آن دو سفارش کرده است[۲۷]. حسن (ع) در خردسالی در مباهله رسول خدا (ص) با مسیحیان نجران، در کنار مادرش فاطمه (س) و پدرش علی (ع) و برادرش حسین (ع) حضور داشت[۲۸].

درباره زندگی حسن بن علی (ع)، در منابع روایی و تاریخی، اطلاعات فراوانی وجود دارد. از قرون نخستین هجری نیز تک‌نگاری‌هایی در مورد آن حضرت (ع) نوشته شده که در برخی از فهرست‌ها و کتاب‌های رجال نام آنها آمده است، از جمله: قیام الحسن (ع)، هشام بن محمد بن سائب[۲۹]؛ قیام حسن (ع)، ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی[۳۰]؛ فی امرالحسن (ع)، عبدالعزیز بن یحیی جلودی[۳۱]؛ اخبار حسن و وفاته، هیثم بن عدی[۳۲]؛ مقتل حسن بن علی (ع)، محمد بن قاسم تمیمی[۳۳]؛ اخبار حسن بن علی (ع)، ابراهیم بن محمد اصفهانی[۳۴]؛ صلح الحسن و معاویه، سبیعی همدانی[۳۵]؛ صلح الحسن (ع)، عبدالرحمن بن کثیر هاشمی[۳۶]؛ امامة الحسن (ع)، محمد بن عمرو[۳۷]؛ و حسن (ع)، محمد بن احمد بن داوود قمی[۳۸].

در دوره متأخر نیز تک‌نگاری‌هایی درباره زندگی آن حضرت (ع) نوشته شده، که از آن جمله است: الحیاة السیاسیة للامام الحسن (ع)، سید جعفر مرتضی عاملی؛ امام حسن و امام حسین (ع)، سید محسن امین عاملی؛ صلح امام حسن (ع)، شیخ راضی آل یاسین؛ زندگی امام حسن مجتبی (ع)، سید هاشم رسولی محلاتی؛ الامام المجتبی مهجة قلب المصطفی (ص)، احمد رحمانی همدانی؛ و حیات امام حسن بن علی (ع)، باقر شریف قرشی.

درباره تعامل آن حضرت (ع) با مادرش، فاطمه (س)، با وجود اطلاعات درخور توجه، تاکنون کتاب مستقلی نوشته نشده و فقط ابن عقده زیدی مذهب کتابی مشتمل بر روایات فاطمه (س) از زبان فرزندانش نوشته است[۳۹].[۴۰]

امام حسن (ع) و حضرت فاطمه (س)

از سیره حضرت فاطمه (س) در رفتار با نخستین فرزندش، گزارش‌های متنوعی وجود دارد که عمدتاً از زبان ائمه (ع) و صحابه پیامبر (ص) است. در روایتی از امام سجاد (ع) آمده است که فاطمه (س)، به پیشنهاد همسرش، نوزاد خود را برای نام‌گذاری خدمت رسول خدا (ص) برد[۴۱]و رسول خدا (ص) برای حسن (ع) گوسفندی عقیقه کرد و موی سر او را تراشید و به وزن موهایش صدقه داد. این روایت از امام رضا (ع)[۴۲] و امام صادق (ع)[۴۳] نقل شده است. بر اساس روایتی دیگر از امام صادق (ع)، فاطمه (س) مراسم نام‌گذاری، عقیقه کردن برای فرزندش و تراشیدن موی (حلق) او را در یک روز انجام داد[۴۴].

فاطمه (س) برای حفظ سلامت فرزندانش اهتمام ویژه داشت و ناراحتی و بیماری حسن (ع) به شدت آن حضرت را متأثر می‌ساخت. در روایتی از امام رضا (ع) آمده است که علی (ع)، فاطمه‌(س) و فضه برای سلامت حسن و حسین (ع)، که بیمار شده بودند، نذر کردند سه روز روزه بگیرند. در هر سه روز، هنگام افطار، نیازمندی به در خانه فاطمه (س) آمد و حضرت (س) غذایی را که مهیا کرده بود به او داد و خودشان با آب افطار کردند[۴۵]. امام صادق (ع) نیز آن را به طریق دیگری نقل کرده است[۴۶]. این روایت، از قول ابن عباس، در منابع اهل سنت هم آمده است[۴۷]. از برخی صحابه، نظیر ابوفاخته[۴۸] و ابوسعید خُدری[۴۹]، درباره چگونگی رفتار عادلانه پیامبر اکرم (ص) و فاطمه (س) با حسن و حسین (ع) گزارش‌هایی رسیده است.

یکی از مؤلفه‌های مهمی که فاطمه (س) درباره حسن (ع) مراعات می‌کرد، الگوسازی رفتاری بود. آن حضرت (س) به حسن (ع) توصیه می‌کرد که در منش و رفتار فردی و اجتماعی و حق‌مداری، مانند پدرش علی (ع) باشد[۵۰]. فاطمه (س) می‌کوشید حسن (ع) را هم‌نشین دائم رسول خدا (ص) کند. بنا بر بسیاری از گزارش‌های تاریخی و حدیثی، بیشتر اوقات، زمانی که فاطمه (س) نزد پدرش بود، دو فرزندش نیز در کنار او بودند. پیامبر (ص) نیز به تربیت دینی ایشان علاقه‌مند بود. در منابع اهل سنت، متن دعایی در قنوت از طرق گوناگون از امام حسن (ع) روایت شده که رسول خدا (ص) به ایشان تعلیم داده است[۵۱]. امام حسن (ع) گفته است که نماز خواندن را از پیامبر (ص) آموختم[۵۲]. صحابه از شباهت رفتار امام حسن (ع) به رسول خدا (ص) سخن گفته‌اند[۵۳]. در روایات از شباهت رفتار امام حسن و امام حسین (ع) با فاطمه (س) نیز سخن به میان آمده است. به گفته عایشه، در صداقت فاطمه (س) کسی جز فرزندانش با او برابری نمی‌کردند[۵۴].

رفتار و سیره عملی و عبادی فاطمه (س)، الگویی مهم برای امام حسن (ع) بود. آن حضرت (س) روایت کرده است که شبی مادرم در محراب به نماز ایستاد و تا طلوع خورشید مشغول رکوع و سجود بود، برای دیگران دعا می‌کرد و از آنان نام می‌برد، ولی برای خود چیزی نمی‌خواست. وقتی علت را جویا شدم، پاسخ داد: «فرزندم! همسایه بر اهل خانه مقدم است»[۵۵]. امام حسن (ع) در یکی از خطبه‌هایش، مادرش را یکی از مصادیق آیه مباهله معرفی نموده است. همچنین هنگام بیان آیه تطهیر[۵۶] و جریان حدیث کساء، از مادرش یاد کرده است[۵۷].

درباره حضور فاطمه (س) در کنار بستر بیماری رسول خدا (ص) و گفتگوی رسول خدا (ص) با آن حضرت (س)، از صحابه روایات متعددی رسیده است. امام صادق (ع) از حضور حضرت زهرا (س)، امام حسن و امام حسین (ع) در کنار بستر بیماری رسول خدا (ص) خبر داده و گفتگوهای آنان را روایت کرده است[۵۸]. طبق گزارش‌های منابع شیعی، به نظر می‌رسد که امام حسن (ع) در کودکی شاهد هجوم به خانه فاطمه (س)، پس از رحلت رسول خدا (ص)، بوده است؛ زیرا هنگام احتجاج با معاویه و اصحابش، به مغیرة بن شعبه گوشزد کرد که از ضاربان فاطمه (س) است و از سقط محسن (ع) سخن به میان آورد[۵۹]. بنا بر برخی منابع تاریخی و روایی، او بر صداقت مادرش در ماجرای فدک و اینکه رسول خدا (ص) فدک را به فاطمه (س) بخشیده، گواهی داده است[۶۰].

اسماء از چگونگی حضور حسن (ع) در کنار بدن مادرش فاطمه (س) و صحبت‌های او بر بالین مادر خبر داده است[۶۱]. عبدالله بن حسن از پدرش امام حسن (ع) روایت کرده است که حضرت فاطمه (س) هنگام احتضار، به جبرئیل و رسول خدا (ص) سلام کرد[۶۲]. همچنین از آن حضرت (ع) روایت شده است که علی (ع)، فاطمه (س) را غسل داد[۶۳]. امام باقر (ع) از وصیتی سخن گفته که در آن، فاطمه (س) باغ‌های هفت‌گانه (حوائط سبعه) خویش را در مدینه، پس از علی (ع)، به حسن (ع) واگذار کرده است[۶۴].

در منابع حدیثی، روایاتی که امام حسن (ع) از مادر خود شنیده بود، آمده است[۶۵]. علاوه بر آن، زنده نگه داشتن یاد فاطمه (س)، از رفتار و گفتار امام حسن (ع) مشهود است. حضرت (ع) در روز صلح با معاویه، از جایگاه پدرش علی (ع) و مادرش فاطمه (س) سخن گفت و به وجود آنان افتخار کرد و معاویه را، بدان سبب که مادرش هند بود، به شدت نکوهید[۶۶].

هنگام شهادت نیز به برادرش، حسین (ع)، وصیت کرد پیکرم را بر سر مزار رسول خدا (ص)، سپس به سوی مادرم فاطمه (س) و پس از آن به بقیع ببر و همان جا دفن کن[۶۷]. به گفته شیخ مفید، امام حسن (ع) را، به وصیت خودش، در کنار جده‌اش، فاطمه بنت اسد، دفن کردند[۶۸].[۶۹]

امام حسن (ع) در دوران خلفا

درباره زندگی امام حسن (ع) در دوران دو خلیفه نخست اطلاع چندانی در دست نیست. گزارش کرده‌اند که آن حضرت (ع) وقتی ابوبکر را بر منبر رسول خدا (ص) دید، گفت: «از منبر پدرم به زیر آی»[۷۰]. گفته شده است وقتی عمر بن خطاب، دیوان تأسیس کرد، برای امام حسن (ع) نیز، مانند اصحاب بدر، پنج هزار درهم در نظر گرفت[۷۱]. برخی منابع تاریخی آورده‌اند که به درخواست عمر، آن حضرت (ع) در شورای عمر برای انتخاب خلیفه، به عنوان ناظر حضور داشت[۷۲].

از زندگی آن حضرت (ع) در دوران خلافت عثمان، رویدادهای بیشتری ثبت شده است. سخنان آن حضرت (ع) در مشایعت ابوذر غفاری - که از منتقدان سرسخت عثمان به شمار می‌رفت - یکی از آنهاست؛ در حالی که عثمان مردم را از مشایعت و صحبت با ابوذر، در هنگام تبعیدش به ربذه، نهی کرده بود[۷۳]. نقل شده است که امام حسن (ع) در سال سی‌ام هجرت، به همراه برادرش، در فتوحات خراسان و گرگان حضور داشت[۷۴]. برخی مورخان درباره صحت گزارش‌های شرکت حضرت (ع) در فتوحات، تردید جدی کرده‌اند[۷۵].

بنا بر گزارشی، آن حضرت (ع) هنگام هجوم مخالفان عثمان، در منزل او حضور داشت تا از آسیب رسیدن به عثمان، به عنوان خلیفه مسلمانان، جلوگیری کند و خود نیز زخمی شد و جانش در معرض خطر قرار گرفت[۷۶]. این عملکرد هوشمندانه سیاسی ایشان - که به پیشنهاد پدرش، علی (ع)، صورت گرفت - این شبهه را که بنی‌هاشم با کشته شدن عثمان موافق‌اند، منتفی ساخت[۷۷]. درباره صحت این گزارش‌های تاریخی، نقدهایی وجود دارد[۷۸].[۷۹]

امام حسن (ع) و خلافت پدر

امام حسن (ع) در زمان خلافت پدرش علی (ع)، در تمام صحنه‌ها حاضر بود. او در همراهی کوفیان با علی (ع)، برای مقابله با اصحاب جمل در سال ۳۶ هجرت، نقش داشت[۸۰] و در این جنگ سرنوشت‌ساز، فرمانده جناح راست سپاه بود[۸۱]. در جنگ صفین همراه برادرش حسین (ع)، فرمانده سواران بود[۸۲] و در جنگ نهروان نیز حضور داشت[۸۳].[۸۴]

امام حسن (ع) و زعامت مسلمانان

پس از شهادت امام علی (ع)، حسن (ع) به امامت رسید. علی (ع) ایشان را به امامت منصوب کرده بود؛ گزارش آن در کتاب‌های معتبر شیعی وجود دارد. امام علی (ع) فرمود که این انتصاب به دستور رسول خدا (ص) است و حسن (ع) نیز باید امامت را پس از خود به حسین (ع) واگذارد[۸۵]. هم‌زمان، مسلمانان در ماه رمضان سال چهلم، با آن حضرت (ع) (به‌عنوان پنجمین خلیفه) بیعت کردند[۸۶]. امام حسن (ع) شش ماه و سه روز[۸۷] و بنا بر نقلی، هفت ماه و یازده روز[۸۸] خلیفه بود. پس از این مدت، آن حضرت‌(ع) به دلیل همراهی نکردن بیعت کنندگان، مجبور شد با معاویة بن ابی‌سفیان صلح کند و با شرایطی که مورخان درباره آن اختلاف‌نظر دارند[۸۹]، حکومت بر مسلمانان را به معاویه واگذاشت.

برخی از اهل سنت گفته‌اند که او از جنگ کراهت داشت و از این رو با معاویه صلح کرد[۹۰]؛ در حالی که، بنا بر مستندات تاریخی، وقتی مردم می‌خواستند با امام حسن (ع)، به عنوان خلیفه، بیعت کنند، حضرت (ع) شرط کرد با هر کسی که او می‌جنگد، آنان نیز بجنگند[۹۱] و فقط به سبب سستی و همراهی نکردن کوفیان، صلح را پذیرفت[۹۲]. یکی از مُفاد حتمی صلح‌نامه، آن بود که پس از معاویه، امام حسن (ع) خلیفه باشد[۹۳]. این امر نشان می‌دهد که امام حسن (ع)، با درایت سیاسی، جایگاه سیاسی خود و شیعیان را، در ایجاد تحولات آینده جهان اسلام، حفظ کرد. به دلیل اهمیت صلح امام حسن (ع)، در این باره کتاب‌های مستقلی نوشته شده که در آنها به بسیاری از زوایای پیدا و پنهان صلح امام (ع) پرداخته شده است که پیش‌تر از برخی از آنها یاد شد.

امام حسن (ع)، پس از صلح، در مدینه ساکن شد[۹۴]. معاویه در زمان حیات امام حسن (ع) قصد داشت فرزندش، یزید، را ولی‌عهد کند، ولی آن را تا زمان شهادت امام حسن (ع) علنی نکرد[۹۵]. به نظر می‌رسد زمینه‌چینی معاویه برای ولایتعهدی یزید، باعث شد در به شهادت رساندن امام حسن (ع) دسیسه کند[۹۶] و آن حضرت (ع) را توسط همسرش، جعده، دختر اشعث بن قیس کندی، مسموم سازد[۹۷]. گرچه اقوال دیگری نیز در این خصوص وجود دارد[۹۸]. بنا بر منابع معتبر شیعی، امام حسن (ع) به امامت برادرش، حسین (ع)، پس از خود تصریح کرد[۹۹].

امام حسن (ع) پانزده بار[۱۰۰] و طبق اقوالی دیگر ۲۵ بار پیاده به حج رفت[۱۰۱] و دو بار تمامی اموال و سه بار نصف دارایی‌اش را در راه خدا بخشید[۱۰۲]. او از رسول خدا (ص)[۱۰۳] و پدرش روایت نقل کرده است[۱۰۴] و کسانی نیز از او روایت نقل کرده‌اند، از جمله فرزندش حسن بن حسن، عایشه، طلحة بن عبیدالله، ابوهریره، مسیب بن نجیه، محمد بن سیرین، سوید بن غفله، علاء بن عبدالرحمن، اصبغ بن نباته، هبیرة بن بریم، اسحاق بن یسار (پدر محمد بن اسحاقعطاء بن ابی رباح، قیس ثقفی، ابوالحوراء ربیعة بن شیبان، و شقیق بن سلمه[۱۰۵].

در الارشاد نام پانزده فرزند برای حضرت (ع) ثبت شده است: زید، حسن، عمرو، قاسم، عبدالله، عبدالرحمن، حسین، طلحه، ام حسن، ام حسین، ام عبدالله، ام سلمه، رقیه و دو دختر، هردو به نام فاطمه[۱۰۶]. در اعلام الوری نام شانزده فرزند ذکر شده[۱۰۷] که از این بین، عمرو، قاسم و عبدالله (در سال ۶۱ هجرت) همراه امام حسین (ع)، در کربلا به شهادت رسیدند[۱۰۸]. از پسران آن حضرت (ع)، فقط حسن و زید صاحب فرزند شدند و سادات حسنی از نسل این دو هستند[۱۰۹]. گرچه گفته شده است که حسین و عمرو هم صاحب فرزند شدند، ولی نسل آنان ادامه نیافت[۱۱۰]. حسن بن حسن، وصی امام حسن (ع) در اموالش بود[۱۱۱].

در برخی روایت‌ها، به فراوانی ازدواج‌ها و طلاق‌های آن حضرت (ع) اشاره شده است[۱۱۲]. این روایات را - که برخی از مستشرقان، مانند هنری لامنس و لورا وچیا والیری، نیز به آنها توجه نشان داده‌اند[۱۱۳] - بعضی اندیشمندان دوره معاصر، به شدت نقد کرده‌اند[۱۱۴].

منابع تاریخی بر روی نام سه تن از همسران آن حضرت (ع) - که صاحب فرزند بودند - اتفاق نظر دارند: خوله، دختر منظور فزاری، مادر حسن؛ ام‌بشیر، دختر ابی‌مسعود خزرجی، مادر زید؛ و ام اسحاق، دختر طلحة بن عبیدالله، مادر طلحه[۱۱۵]. برخی گفته‌اند که ام اسحاق، مادر حسین اثرم و ابوبکر و قاسم و عمرو نیز بوده است[۱۱۶]. جعده، دختر اشعث بن قیس، دیگر همسر امام (ع) بود که از ایشان صاحب فرزندی نشد. بنا بر گزارشی، وی فرزندانی داشته است که در گذشتند[۱۱۷]. ابن سعد، ام کلثوم (دختر فضل بن عباس) و زینب (دختر سبیع بجلی) را نیز جزو همسران آن حضرت (ع) نام برده و زینب را مادر عبدالله دانسته است[۱۱۸]. بنابراین، در منابع متقدم، فقط نام شش تن به عنوان همسر امام حسن (ع) ثبت شده است. حضرت (ع) از برخی از کنیزان خود نیز دارای فرزند بود[۱۱۹].[۱۲۰]

شهادت امام حسن (ع)

در تاریخ شهادت آن حضرت (ع) اختلاف هست. این تاریخ در منابع اهل سنت، سال ۴۹ یا ربیع الاول سال ۵۰ یا ۵۱ هجرت[۱۲۱]، و در منابع شیعی، صفر سال ۵۰ هجرت[۱۲۲] و در اعلام الوری، ۲۸ صفر سال ۵۰ هجرت ثبت شده است[۱۲۳].

بنا بر گزارش‌های مورخان اهل سنت، وقتی که حسن بن علی (ع) در بستر بیماری بود، به خواست آن حضرت (ع)، قرار بود در کنار مرقد پیامبر (ص) به خاک سپرده شود. امام حسن (ع) با پیش‌بینی مخالفت برخی اشخاص، وصیت نمود در صورت بروز تنش، او را در بقیع به خاک بسپارند[۱۲۴]. بنا بر گزارش منابع اهل سنت، پس از شهادت آن حضرت (ع)، بنی‌امیه (به سرکردگی مروان بن حکم) مانع شدند که حضرت (ع) در کنار مرقد رسول خدا (ص) به خاک سپرده شود[۱۲۵]. برخی از اهل سنت مدعی شده‌اند عایشه زمانی که مردان مسلح جنگی را دید، از عاقبت امر بیمناک شد و گفت: «خانه، خانه من است و اجازه نمی‌دهم احدی در آن دفن شود»[۱۲۶]. به گزارش شیخ مفید[۱۲۷] و ابن‌شهرآشوب[۱۲۸] برای جلوگیری از دفن امام حسن (ع)، عایشه مستقیماً دست به کار شد و سوار بر قاطر، فریاد زد: «کسی را که دوست نمی‌دارم، اجازه ورود به خانه‌ام نمی‌دهم». پشتیبانی عایشه از بنی‌امیه در این ماجرا و سوارشدن او بر قاطر، در برخی منابع دیگر هم آمده است[۱۲۹]. پس از این ماجرا، امام حسین (ع)، طبق وصیت، امام حسن (ع) را در بقیع دفن کرد[۱۳۰]. با شهادت امام حسن (ع)، هفت روز، اهالی مکه و مدینه به سوگ نشستند[۱۳۱]. در تشییع جنازه حضرت (ع)، از بنی‌امیه فقط سعید بن عاص حضور داشت که در آن زمان والی مدینه بود[۱۳۲].[۱۳۳]

منابع

پانویس

  1. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۳-۳۸۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۱۶۷، ۱۷۲.
  2. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۱۶۳، ۱۷۳؛ ابن اثیر جزری، اساس الغابه، ج۲، ص۱۰.
  3. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۳۹.
  4. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۳۳۷؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۹، ص۲۹۹- ۳۰۰.
  5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۳۹.
  6. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۱۷۱؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۲، ص۱۸.
  7. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۵۹؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۲۷۵.
  8. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۴؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۳، ص۶۵۲.
  9. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۹۶- ۹۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۸؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۲، ص۱۸.
  10. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۹۷-۱۹۸.
  11. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۳۷-۱۳۸.
  12. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۳.
  13. ر. ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۸.
  14. ابن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۰؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۰؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۵؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج۲، ص۶۹۴.
  15. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۴۱- ۱۴۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۵۵.
  16. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۲.
  17. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۳۰.
  18. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۸۵؛ نسائی، احمد بن شعیب، فضائل الصحابه، ص۱۹؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۴؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۵، ۲۷.
  19. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۶۴؛ ابن حبان بستی، تاریخ الصحابة، ج۱۵، ص۴۳۰؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۳۹.
  20. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۱۷؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۳، ص۶۶۴.
  21. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰.
  22. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۱۷.
  23. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۵؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص۶۷.
  24. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۷، ص۵۵؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰؛ مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۰۶- ۱۰۷؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۸۸-۱۸۹.
  25. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۷، ص۵۵.
  26. ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۵-۳۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۷.
  27. ر. ک: نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰؛ نسائی، احمد بن شعیب، فضائل الصحابه، ص۱۹.
  28. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ص۶۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۷-۱۴۸.
  29. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۴۳۴-۴۳۵.
  30. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۱۶-۱۷.
  31. ر. ک: نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۴۰-۲۴۲.
  32. ابن ندیم، الفهرست، ص۱۱۲.
  33. ابن ندیم، الفهرست، ص۱۲۷.
  34. ابن ندیم، الفهرست، ص۲۷۹.
  35. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۹۴.
  36. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۲۳۴-۲۳۵.
  37. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص۳۳۹.
  38. طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۲۱۱.
  39. طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ص۱۴.
  40. عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۱۸۲.
  41. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۹۷.
  42. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۲۸-۲۹.
  43. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۳۲-۳۳.
  44. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۳۳.
  45. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۹۴-۳۹۷.
  46. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۹۸.
  47. ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۵، ص۵۳۰- ۵۳۱.
  48. ر. ک: طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۲۷.
  49. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۲۴.
  50. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۵۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۶.
  51. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۹۹؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۳؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۱۶۴-۱۶۵.
  52. ر. ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۲-۲۷۳.
  53. ر. ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۵.
  54. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۰-۱۶۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۹۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۶۸.
  55. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۲؛ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۵۲.
  56. إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  57. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۹، ص۱۵۴.
  58. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۵۲۸.
  59. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۹۷.
  60. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۶۹؛ هیتمی، ج۱، ص۹۳.
  61. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۶.
  62. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۰۰.
  63. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۸.
  64. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۸۵.
  65. ر. ک: طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۷۳.
  66. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۶؛ ر. ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۵؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۴۱۹- ۴۳۰.
  67. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۰۰.
  68. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۷، ۱۹.
  69. عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۱۸۵.
  70. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۰، ص۳۰۷؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۰۱؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۴۲.
  71. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۳۸.
  72. عاملی، سیدجعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن (ع)، ص۱۲۴.
  73. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۵۳.
  74. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۲۳-۳۲۴؛ ابن اثیر جزری، الکامل، ج۳، ص۱۰۹- ۱۱۰.
  75. ر. ک: عاملی، سیدجعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن (ع)، ص۱۳۳-۱۳۵.
  76. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۶، ص۱۸۴.
  77. ر. ک: قرشی، باقر شریف، حیاة الامام الحسن بن علی (ع)، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۲؛ عاملی، سیدجعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن (ع)، ص۱۶۲ -۱۶۷.
  78. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۹، ص۲۴۳؛ عاملی، سیدجعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن (ع)، ص۱۶۲-۱۶۷.
  79. عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۱۸۸.
  80. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹-۳۰؛ ابن داوود دینوری، احمد، الاخبار الطوال، ص۱۴۴-۱۴۵.
  81. ابن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۳۸؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۸۵.
  82. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۳، ص۲۴.
  83. طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، ص۲۲۷.
  84. عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۱۸۹.
  85. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۹۷؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ص۶۶۹؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ص۱۴۹؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۵.
  86. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۵؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۱۲۱؛ ابن اثیر جزری، الکامل، ج۳، ص۴۰۲.
  87. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.
  88. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۷۴.
  89. ر. ک: آل یاسین، راضی، صلح امام حسن (ع)، ترجمه سید علی خامنه‌ای، ص۳۰۳-۳۳۲.
  90. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۶؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱۳، ص۵۶.
  91. صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۳۷۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۶۳.
  92. ر. ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۶۲-۳۶۳؛ آل یاسین، راضی، صلح امام حسن (ع)، ترجمه سید علی خامنه‌ای، ص۲۹۴.
  93. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۶؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱۳، ص۵۶.
  94. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۳؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۱.
  95. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۹۱.
  96. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۱؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۶؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۳.
  97. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۱؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۱۸؛ ابن اثیر جزری، الکامل، ج۳، ص۴۶۰.
  98. ر. ک: ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۹۶؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۱.
  99. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۷.
  100. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۴۳؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۵۳.
  101. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۴۲؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۶۰؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۸، ص۴۲.
  102. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۴۳.
  103. طیالسی، سلیمان بن داوود، مسند ابی‌داوود الطیالسی، ص۱۶۳؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۷۵؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۹، ص۷۰۸؛ ج۱۳، ص۵.
  104. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۴۶.
  105. ر. ک: کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الإمام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)، ج۲، ص۴۴؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۷، ۷۳-۹۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۶۳؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۴۶.
  106. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۲۰.
  107. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۱۶.
  108. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۲۶.
  109. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۷۹.
  110. علوی، علی بن محمد، المجدی فی انساب الطالبین، ص۲۰.
  111. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۰۴.
  112. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱-۲۲.
  113. لامنس، هنری، الحسن بن علی (ع)، دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه احمد محمد شاکر، ج۷، ص۴۰۰- ۴۰۳؛ ر. ک: تقی‌زاده داوری، محمود، تصویر امامان شیعه در دایرة المعارف اسلام، ص۱۳۳-۱۳۷.
  114. مادلونگ، ویلفرد، جانشینی محمد (ص)، ترجمه احمد نمایی، ص۴۶۸؛ قرشی، باقر شریف، حیاة الامام الحسن بن علی (ع)، ج۲، ص۴۴۳-۴۵۴.
  115. ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۲۱۲؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۰۴.
  116. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۲۰؛ ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص۳۸-۳۹.
  117. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲۵-۲۲۶، «ملحقات».
  118. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲۵-۲۲۶، «ملحقات».
  119. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲۵، «ملحقات»؛ علوی، علی بن محمد، المجدی فی انساب الطالبین، ص۱۹-۲۰.
  120. عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۱۸۹.
  121. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۹؛ ابن جوزی، صفة الصفوه، ج۱، ص۳۸۷.
  122. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۵؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۲.
  123. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۳.
  124. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۷-۲۹۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۸۹.
  125. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۸۹؛ ر. ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۸۷-۲۹۰.
  126. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۸.
  127. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۸.
  128. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۰۴.
  129. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۲.
  130. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۹۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۸۷.
  131. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۹۷-۲۹۸.
  132. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۹.
  133. عالمی، سید علی رضا، مقاله «حسن بن علی»، دانشنامه فاطمی ج۱، ص ۱۹۳.