روز شمار فتنه سقیفه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[سیر]] آن دو هفته به صورت زیر بود:<ref>برگرفته و تلخیص از «جواهر التاریخ» علی الکورانی (دار الهدی)، ج ۱ ص۱۶۷ تا ۱۷۵</ref> | [[سیر]] آن دو هفته به صورت زیر بود:<ref>برگرفته و تلخیص از «جواهر التاریخ» علی الکورانی (دار الهدی)، ج ۱ ص۱۶۷ تا ۱۷۵.</ref> | ||
# روز یکشنبه (۲۷ صفر ۱۱ | # روز یکشنبه (۲۷ صفر ۱۱ هجری) [[عایشه]] و [[حفصه]] در حالی که [[پیامبر]] بیهوش بود، به آن حضرت دوایی خوراندند که به بدتر شدن حال پیامبر انجامید و روز دوشنبه [[وفات]] نمود. | ||
# تعدادی از افراد، از جمله [[ابوبکر]] و عمر از پیوستن به [[سپاه اسامه]] [[سرپیچی]] کردند و بعضی از آنان هم که رفته بودند، روز یکشنبه به مدینه برگشتند. | # تعدادی از افراد، از جمله [[ابوبکر]] و عمر از پیوستن به [[سپاه اسامه]] [[سرپیچی]] کردند و بعضی از آنان هم که رفته بودند، روز یکشنبه به مدینه برگشتند. | ||
# بعدازظهر دوشنبه تا صبح سهشنبه، علی{{ع}} مشغول | # بعدازظهر دوشنبه تا صبح سهشنبه، علی{{ع}} مشغول تجهیز و [[غسل]] و کفن پیامبر بود. [[مسلمانان]] [[اجازه]] یافتند از ظهر تا عصر سهشنبه، تکتک بر پیامبر [[نماز]] بخوانند، و عصر همان روز بر علی{{ع}} فشار آوردند که [[بیعت]] کند، وگرنه به خانهاش هجوم میآورند. | ||
# یکی دو [[ساعت]] پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، [[قریش]] و کسانی از [[اوس و خزرج]] در سقیفه جمع شدند و گفتگوها برای [[انتخاب خلیفه]] آغاز شد. در نهایت، حاضران با ابوبکر[[بیعت]] کردند. | # یکی دو [[ساعت]] پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، [[قریش]] و کسانی از [[اوس و خزرج]] در سقیفه جمع شدند و گفتگوها برای [[انتخاب خلیفه]] آغاز شد. در نهایت، حاضران با ابوبکر[[بیعت]] کردند. | ||
# [[سعد بن عباده]]، با حالت [[بیماری]] که داشت، نسبت به [[انتخابات]] سقیفه [[اعتراض]] کرد، امّا مورد هجوم و [[دشنام]] قرار گرفت و هوادارانش او را به [[خانه]] بردند. سقیفه پایگاه [[سلطه]] و [[برنامهریزی]] برای [[سرکوب]] مخالفان شد. | # [[سعد بن عباده]]، با حالت [[بیماری]] که داشت، نسبت به [[انتخابات]] سقیفه [[اعتراض]] کرد، امّا مورد هجوم و [[دشنام]] قرار گرفت و هوادارانش او را به [[خانه]] بردند. سقیفه پایگاه [[سلطه]] و [[برنامهریزی]] برای [[سرکوب]] مخالفان شد. | ||
# ابوبکر، عمر و دیگر افراد [[قریش]] و باند سقیفه، جنازۀ پیامبر را برای دودمانش واگذاشتند و درپی | # ابوبکر، عمر و دیگر افراد [[قریش]] و باند سقیفه، جنازۀ پیامبر را برای دودمانش واگذاشتند و درپی تحکیم پایههای [[قدرت]] خود بودند. | ||
# روز دوّم، همراهان ابوبکر و عمر، با [[سلاح]] و سروصدا ابوبکر را به [[مسجد پیامبر]] آوردند و با نیروی [[اسلحه]] و [[تهدید]]، از افراد خواستند [[بیعت]] کنند. [[ابوبکر]] بر [[منبر]] نشست، عدّهای بیعت کردند، ابوبکر [[نماز]] [[مغرب]] را با آنان خواند، و بیآنکه خانۀ [[پیامبر]] را دیدار کنند و بر جنازهاش نماز بخوانند، ابوبکر به [[سقیفه]] برگشت. | # روز دوّم، همراهان ابوبکر و عمر، با [[سلاح]] و سروصدا ابوبکر را به [[مسجد پیامبر]] آوردند و با نیروی [[اسلحه]] و [[تهدید]]، از افراد خواستند [[بیعت]] کنند. [[ابوبکر]] بر [[منبر]] نشست، عدّهای بیعت کردند، ابوبکر [[نماز]] [[مغرب]] را با آنان خواند، و بیآنکه خانۀ [[پیامبر]] را دیدار کنند و بر جنازهاش نماز بخوانند، ابوبکر به [[سقیفه]] برگشت. | ||
# شب چهارشنبه، پس از نیمهشب، علی{{ع}} بر جنازۀ پیامبر نماز خواند و [[بنی هاشم]] و بعضی از [[انصار]] در | # شب چهارشنبه، پس از نیمهشب، علی{{ع}} بر جنازۀ پیامبر نماز خواند و [[بنی هاشم]] و بعضی از [[انصار]] در مراسم دفن آن حضرت شرکت داشتند و هیچیک از سران قریش و [[طلقاء]] حضور نداشتند. | ||
# شب پنجشنبه، [[امیر المؤمنین]]، همراه [[فاطمه]] و | # شب پنجشنبه، [[امیر المؤمنین]]، همراه [[فاطمه]] و حسنین{{عم}} به در خانههای انصار رفتند و از آنان خواستند که به بیعت و عهدی که با پیامبر بسته بودند که از او و خاندانش [[دفاع]] و [[یاری]] کنند [[وفا]] کنند. چهل و چهار نفر پاسخ مساعد دادند. حضرت از آنان خواست که فردا با سرهای تراشیده و آمادۀ [[شهادت]] نزد او بیایند، جز چهار نفر نیآمدند. [[شب جمعه]] و [[شنبه]] باز هم در خانههای [[مردم]] رفت امّا جز همان چهار نفر ([[مقداد]]، [[عمّار]]، [[ابوذر]]، و [[سلمان]]) نیآمدند. | ||
# [[قدرت]] [[حاکم]] در این مدّت، کسانی را نزد [[اسامه]] و [[سپاه]] او فرستاد که از اردوگاه به [[مدینه]] بیایند و با ابوبکر[[بیعت]] کنند. اسامه میگفت: وقتی پیامبر درگذشت، من | # [[قدرت]] [[حاکم]] در این مدّت، کسانی را نزد [[اسامه]] و [[سپاه]] او فرستاد که از اردوگاه به [[مدینه]] بیایند و با ابوبکر[[بیعت]] کنند. اسامه میگفت: وقتی پیامبر درگذشت، من فرمانده ابوبکر بودم، او هنوز سرباز تحت [[فرمان]] من است و حاضر نبود برگردد و بیعت کند. | ||
# [[قریش]]، از [[بیم]] آنکه علی{{ع}} قدرت یابد و بر ضدّ آنان اقدام کند، پیاپی کسانی را نزد آن حضرت میفرستادند و میخواستند که به سقیفه آید و بیعت کند. حضرت هم عذر میآورد که مشغول | # [[قریش]]، از [[بیم]] آنکه علی{{ع}} قدرت یابد و بر ضدّ آنان اقدام کند، پیاپی کسانی را نزد آن حضرت میفرستادند و میخواستند که به سقیفه آید و بیعت کند. حضرت هم عذر میآورد که مشغول مراسم پس از دفن پیامبر و [[جمعآوری قرآن]] هستم. امّا فشار زیاد شد و مسلّحانه به [[خانه]] هجوم آوردند و علی{{ع}} را دست بسته به سقیفه بردند. امیر المؤمنین آنجا با [[اقتدار]] تمام با آنان بحث و [[احتجاج]] کرد، آن [[روز]] او را واگذاشتند و این هجوم اول به خانۀ علی و [[فاطمه زهرا]]{{عم}} بود که احتمالا چهارشنبه یا پنجشنبه بود. | ||
# دوازده نفر از [[مهاجرین]] و انصار، هماهنگ شدند که در نخستین جمعۀ پس از [[وفات پیامبر]]، در [[مسجد]] حاضر شوند و بر ضدّ [[غصب خلافت]] حرف بزنند و وصایای [[رسول خدا]]{{صل}} را در [[روز غدیر]] یادآوری کنند. آنان عبارت بودند از: [[خالد بن سعید]]، [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[عمار یاسر]]، بریدۀ اسلمی، [[ابو الهیثم بن تیهان]]، [[سهل بن حنیف]]، [[عثمان بن حنیف]]، [[خزیمة بن ثابت]]، [[ابی بن کعب]]، [[ابو ایوب انصاری]] (و به قولی: [[ابن مسعود]]). وقتی [[ابوبکر]] به [[منبر]] رفت، تصمیم داشتند او را از منبر پایین بکشند، امّا چون با [[حضرت علی]]{{ع}} [[مشورت]] کردند، [[امام]] آن را [[صلاح]] ندانست و به زیانشان ارزیابی کرد، امّا فرمود: هرکدامتان آنچه را از [[پیامبر]] شنیدهاید، بیان کنید تا [[حجت]] تمام باشد. آنان یکایک برخاستند، شنیدههای خود را دربارۀ [[امیر المؤمنین]] و [[خلافت]] او یادآور شدند و ابوبکر را مورد | # دوازده نفر از [[مهاجرین]] و انصار، هماهنگ شدند که در نخستین جمعۀ پس از [[وفات پیامبر]]، در [[مسجد]] حاضر شوند و بر ضدّ [[غصب خلافت]] حرف بزنند و وصایای [[رسول خدا]]{{صل}} را در [[روز غدیر]] یادآوری کنند. آنان عبارت بودند از: [[خالد بن سعید]]، [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[عمار یاسر]]، بریدۀ اسلمی، [[ابو الهیثم بن تیهان]]، [[سهل بن حنیف]]، [[عثمان بن حنیف]]، [[خزیمة بن ثابت]]، [[ابی بن کعب]]، [[ابو ایوب انصاری]] (و به قولی: [[ابن مسعود]]). وقتی [[ابوبکر]] به [[منبر]] رفت، تصمیم داشتند او را از منبر پایین بکشند، امّا چون با [[حضرت علی]]{{ع}} [[مشورت]] کردند، [[امام]] آن را [[صلاح]] ندانست و به زیانشان ارزیابی کرد، امّا فرمود: هرکدامتان آنچه را از [[پیامبر]] شنیدهاید، بیان کنید تا [[حجت]] تمام باشد. آنان یکایک برخاستند، شنیدههای خود را دربارۀ [[امیر المؤمنین]] و [[خلافت]] او یادآور شدند و ابوبکر را مورد توبیخ و ملامت قرار دادند و به [[تقوا]] و [[خداترسی]] [[دعوت]] کردند. | ||
# | # هجوم دوم به خانۀ علی{{ع}} و آسیب رساندن به [[حضرت زهرا]]{{عم}} و سقط جنین آن حضرت، پس از این واقعۀ مسجد و [[احتجاج]] [[اصحاب]] بود، که علی{{ع}} را به [[سقیفه]] کشاندند و [[تهدید]] کردند که اگر [[بیعت]] نکند او را میکشند. | ||
# درپی تأثیر سخنان و [[احتجاجات]] آن | # درپی تأثیر سخنان و [[احتجاجات]] آن دوازده [[صحابی]] که موجی بر ضدّ توطئۀ سقیفه برانگیخت و ابوبکر پاسخی نداشت، سه [[روز]] در [[خانه]] ماند، ولی [[عمر]] و دیگران او را [[سرزنش]] کردند و دوباره تحریک کردند که بر سر کار بیاید و خلافت را ادامه دهد. | ||
# جمعۀ دوم پس از وفات پیامبر، حضرت علی{{ع}} در [[مسجد مدینه]] خطبۀ معروف به "خطبۀ وسیله" را خواند و با | # جمعۀ دوم پس از وفات پیامبر، حضرت علی{{ع}} در [[مسجد مدینه]] خطبۀ معروف به "خطبۀ وسیله" را خواند و با اهل سقیفه [[احتجاج]] کرد و از [[حق]] خلافت خود و جایگاه اهل بیت [[دفاع]] نمود. | ||
# پس از قضایای سقیفه و [[غصب فدک]] و فشار [[اقتصادی]] به [[اهل بیت]]، حضرت زهرا{{عم}} به مسجد مدینه آمد و در حضور [[مهاجران]] و [[انصار]]، آن خطبۀ معروف را در نقد عملکرد [[غاصبان خلافت]] و [[فدک]] ایراد کرد و آنان را [[رسوا]] ساخت. | # پس از قضایای سقیفه و [[غصب فدک]] و فشار [[اقتصادی]] به [[اهل بیت]]، حضرت زهرا{{عم}} به مسجد مدینه آمد و در حضور [[مهاجران]] و [[انصار]]، آن خطبۀ معروف را در نقد عملکرد [[غاصبان خلافت]] و [[فدک]] ایراد کرد و آنان را [[رسوا]] ساخت. | ||
# حادثۀ [[کتک زدن]] [[حضرت زهرا]]{{عم}} توسط [[عمر]] در کوچه، باید یکی دو [[روز]] پس از خطبۀ آن حضرت باشد که جداگانه پیش [[ابوبکر]] رفت و با او [[احتجاج]] کرد، ابوبکر دستخطی نوشت که فدک را به او برگردانند. عمر فهمید، در راه خود را به حضرت زهرا{{عم}} رساند و او را کتک زد و [[نامه]] را از او گرفت و پاره کرد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۸۵.</ref> | # حادثۀ [[کتک زدن]] [[حضرت زهرا]]{{عم}} توسط [[عمر]] در کوچه، باید یکی دو [[روز]] پس از خطبۀ آن حضرت باشد که جداگانه پیش [[ابوبکر]] رفت و با او [[احتجاج]] کرد، ابوبکر دستخطی نوشت که فدک را به او برگردانند. عمر فهمید، در راه خود را به حضرت زهرا{{عم}} رساند و او را کتک زد و [[نامه]] را از او گرفت و پاره کرد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۸۵.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۳
روز شمار فتنه سقیفه حوادث تلخی را که در روزهای آخر عمر پیامبر اکرم(ص) و چند روز پس از رحلت او در مدینه واقع شد و سیاستبازان سقیفه، امام حق و پیشوای نور را کنار زدند و اهل بیت را از جایگاه خود دور ساخته و وصایای رسول خدا(ص) را نادیده گرفتند، میتوان "فتنۀ سقیفه" نام نهاد.
مقدمه
سیر آن دو هفته به صورت زیر بود:[۱]
- روز یکشنبه (۲۷ صفر ۱۱ هجری) عایشه و حفصه در حالی که پیامبر بیهوش بود، به آن حضرت دوایی خوراندند که به بدتر شدن حال پیامبر انجامید و روز دوشنبه وفات نمود.
- تعدادی از افراد، از جمله ابوبکر و عمر از پیوستن به سپاه اسامه سرپیچی کردند و بعضی از آنان هم که رفته بودند، روز یکشنبه به مدینه برگشتند.
- بعدازظهر دوشنبه تا صبح سهشنبه، علی(ع) مشغول تجهیز و غسل و کفن پیامبر بود. مسلمانان اجازه یافتند از ظهر تا عصر سهشنبه، تکتک بر پیامبر نماز بخوانند، و عصر همان روز بر علی(ع) فشار آوردند که بیعت کند، وگرنه به خانهاش هجوم میآورند.
- یکی دو ساعت پس از رحلت رسول خدا(ص)، قریش و کسانی از اوس و خزرج در سقیفه جمع شدند و گفتگوها برای انتخاب خلیفه آغاز شد. در نهایت، حاضران با ابوبکربیعت کردند.
- سعد بن عباده، با حالت بیماری که داشت، نسبت به انتخابات سقیفه اعتراض کرد، امّا مورد هجوم و دشنام قرار گرفت و هوادارانش او را به خانه بردند. سقیفه پایگاه سلطه و برنامهریزی برای سرکوب مخالفان شد.
- ابوبکر، عمر و دیگر افراد قریش و باند سقیفه، جنازۀ پیامبر را برای دودمانش واگذاشتند و درپی تحکیم پایههای قدرت خود بودند.
- روز دوّم، همراهان ابوبکر و عمر، با سلاح و سروصدا ابوبکر را به مسجد پیامبر آوردند و با نیروی اسلحه و تهدید، از افراد خواستند بیعت کنند. ابوبکر بر منبر نشست، عدّهای بیعت کردند، ابوبکر نماز مغرب را با آنان خواند، و بیآنکه خانۀ پیامبر را دیدار کنند و بر جنازهاش نماز بخوانند، ابوبکر به سقیفه برگشت.
- شب چهارشنبه، پس از نیمهشب، علی(ع) بر جنازۀ پیامبر نماز خواند و بنی هاشم و بعضی از انصار در مراسم دفن آن حضرت شرکت داشتند و هیچیک از سران قریش و طلقاء حضور نداشتند.
- شب پنجشنبه، امیر المؤمنین، همراه فاطمه و حسنین(ع) به در خانههای انصار رفتند و از آنان خواستند که به بیعت و عهدی که با پیامبر بسته بودند که از او و خاندانش دفاع و یاری کنند وفا کنند. چهل و چهار نفر پاسخ مساعد دادند. حضرت از آنان خواست که فردا با سرهای تراشیده و آمادۀ شهادت نزد او بیایند، جز چهار نفر نیآمدند. شب جمعه و شنبه باز هم در خانههای مردم رفت امّا جز همان چهار نفر (مقداد، عمّار، ابوذر، و سلمان) نیآمدند.
- قدرت حاکم در این مدّت، کسانی را نزد اسامه و سپاه او فرستاد که از اردوگاه به مدینه بیایند و با ابوبکربیعت کنند. اسامه میگفت: وقتی پیامبر درگذشت، من فرمانده ابوبکر بودم، او هنوز سرباز تحت فرمان من است و حاضر نبود برگردد و بیعت کند.
- قریش، از بیم آنکه علی(ع) قدرت یابد و بر ضدّ آنان اقدام کند، پیاپی کسانی را نزد آن حضرت میفرستادند و میخواستند که به سقیفه آید و بیعت کند. حضرت هم عذر میآورد که مشغول مراسم پس از دفن پیامبر و جمعآوری قرآن هستم. امّا فشار زیاد شد و مسلّحانه به خانه هجوم آوردند و علی(ع) را دست بسته به سقیفه بردند. امیر المؤمنین آنجا با اقتدار تمام با آنان بحث و احتجاج کرد، آن روز او را واگذاشتند و این هجوم اول به خانۀ علی و فاطمه زهرا(ع) بود که احتمالا چهارشنبه یا پنجشنبه بود.
- دوازده نفر از مهاجرین و انصار، هماهنگ شدند که در نخستین جمعۀ پس از وفات پیامبر، در مسجد حاضر شوند و بر ضدّ غصب خلافت حرف بزنند و وصایای رسول خدا(ص) را در روز غدیر یادآوری کنند. آنان عبارت بودند از: خالد بن سعید، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار یاسر، بریدۀ اسلمی، ابو الهیثم بن تیهان، سهل بن حنیف، عثمان بن حنیف، خزیمة بن ثابت، ابی بن کعب، ابو ایوب انصاری (و به قولی: ابن مسعود). وقتی ابوبکر به منبر رفت، تصمیم داشتند او را از منبر پایین بکشند، امّا چون با حضرت علی(ع) مشورت کردند، امام آن را صلاح ندانست و به زیانشان ارزیابی کرد، امّا فرمود: هرکدامتان آنچه را از پیامبر شنیدهاید، بیان کنید تا حجت تمام باشد. آنان یکایک برخاستند، شنیدههای خود را دربارۀ امیر المؤمنین و خلافت او یادآور شدند و ابوبکر را مورد توبیخ و ملامت قرار دادند و به تقوا و خداترسی دعوت کردند.
- هجوم دوم به خانۀ علی(ع) و آسیب رساندن به حضرت زهرا(ع) و سقط جنین آن حضرت، پس از این واقعۀ مسجد و احتجاج اصحاب بود، که علی(ع) را به سقیفه کشاندند و تهدید کردند که اگر بیعت نکند او را میکشند.
- درپی تأثیر سخنان و احتجاجات آن دوازده صحابی که موجی بر ضدّ توطئۀ سقیفه برانگیخت و ابوبکر پاسخی نداشت، سه روز در خانه ماند، ولی عمر و دیگران او را سرزنش کردند و دوباره تحریک کردند که بر سر کار بیاید و خلافت را ادامه دهد.
- جمعۀ دوم پس از وفات پیامبر، حضرت علی(ع) در مسجد مدینه خطبۀ معروف به "خطبۀ وسیله" را خواند و با اهل سقیفه احتجاج کرد و از حق خلافت خود و جایگاه اهل بیت دفاع نمود.
- پس از قضایای سقیفه و غصب فدک و فشار اقتصادی به اهل بیت، حضرت زهرا(ع) به مسجد مدینه آمد و در حضور مهاجران و انصار، آن خطبۀ معروف را در نقد عملکرد غاصبان خلافت و فدک ایراد کرد و آنان را رسوا ساخت.
- حادثۀ کتک زدن حضرت زهرا(ع) توسط عمر در کوچه، باید یکی دو روز پس از خطبۀ آن حضرت باشد که جداگانه پیش ابوبکر رفت و با او احتجاج کرد، ابوبکر دستخطی نوشت که فدک را به او برگردانند. عمر فهمید، در راه خود را به حضرت زهرا(ع) رساند و او را کتک زد و نامه را از او گرفت و پاره کرد[۲].
منابع
پانویس
- ↑ برگرفته و تلخیص از «جواهر التاریخ» علی الکورانی (دار الهدی)، ج ۱ ص۱۶۷ تا ۱۷۵.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۸۵.