آمنه بنت وهب: تفاوت میان نسخه‌ها

 
خط ۲: خط ۲:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
آمنه دختر وهب، مادر گرامی [[حضرت محمد]] {{صل}}. وی یکی از [[زنان]] بزرگ و باشرافت است که افتخار مادری [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را دارد. هنگامی که به [[حضرت پیامبر]] {{صل}} حامله بود، شوهرش [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] در [[سفر]] تجارتی [[شام]] درگذشت. آن حضرت با مادرش [[آمنه]] بود تا اینکه حضرت را به [[حلیمه سعدیه]] سپردند. بعد از چند سال حلیمه سعدیه، [[رسول خدا]] {{صل}} را نزد مادرش آورد و به او سپرد. از آن به بعد، محمد {{صل}} در کنار مادر و جد خویش [[عبدالمطلب]] [[زندگی]] می‌کرد تا اینکه ۶ سال از عمر شریفش گذشت. در آن هنگام، مادرش آمنه، او را به [[همراهی]] «[[امّ ایمن]]» برای دیدار دایی‌های پدری که آن حضرت در [[مدینه]] از [[قبیله]] «[[بنی‌النجار]]» داشت، با خود برداشت و به مدینه آورد. آمنه پس از یک ماه اقامت در مدینه، در مراجعت به [[مکه]]، در منزلی به نام «[[ابواء]]» [[بیمار]] شد و همانجا از [[دنیا]] رفت. رسول خدا {{صل}} در اواخر عمر که به مکه می‌رفت، سر [[قبر]] مادرش رفت و بر او گریست<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۸۸.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۵؛ [[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[تولد و کودکی پیامبر (مقاله)|تولد و کودکی پیامبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۲۴۸؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵.</ref>
آمنه دختر وهب، مادر گرامی [[حضرت محمد]] {{صل}}. وی یکی از [[زنان]] بزرگ و باشرافت است که افتخار مادری [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را دارد. هنگامی که به [[حضرت پیامبر]] {{صل}} حامله بود، شوهرش [[عبدالله بن عبدالمطلب|عبدالله]] در [[سفر]] تجارتی [[شام]] درگذشت. آن حضرت با مادرش [[آمنه]] بود تا اینکه حضرت را به [[حلیمه سعدیه]] سپردند. بعد از چند سال حلیمه سعدیه، [[رسول خدا]] {{صل}} را نزد مادرش آورد و به او سپرد. از آن به بعد، محمد {{صل}} در کنار مادر و جد خویش [[عبدالمطلب]] [[زندگی]] می‌کرد تا اینکه ۶ سال از عمر شریفش گذشت. در آن هنگام، مادرش آمنه، او را به [[همراهی]] «[[امّ ایمن]]» برای دیدار دایی‌های پدری که آن حضرت در [[مدینه]] از [[قبیله]] «بنی‌النجار» داشت، با خود برداشت و به مدینه آورد. آمنه پس از یک ماه اقامت در مدینه، در مراجعت به [[مکه]]، در منزلی به نام «[[ابواء]]» [[بیمار]] شد و همانجا از [[دنیا]] رفت. رسول خدا {{صل}} در اواخر عمر که به مکه می‌رفت، سر [[قبر]] مادرش رفت و بر او گریست<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۶۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۸۸.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۵؛ [[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[تولد و کودکی پیامبر (مقاله)|تولد و کودکی پیامبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۲۴۸؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۵۵.</ref>


آمنه زنی است که شایستگی مادری آن حضرت را داشته است. از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده که چون آمنه [[پیامبر]]{{صل}} را زایید، [[کشور]] فارس و کاخ‌های [[شام]] بر او نمودار شد. [[فاطمه بنت اسد]] که در کنار آمنه بود و این را از او شنید، به نزد همسر خود [[ابوطالب]] رفت و شادی‌کنان ماجرا را به وی گفت. ابوطالب گفت: تو از این امر در [[شگفتی]] در صورتی که تو خود نیز پس از چندی به [[وصی]] و [[وزیر]] این مولود باردار می‌شوی.
آمنه زنی است که شایستگی مادری آن حضرت را داشته است. از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده که چون آمنه [[پیامبر]]{{صل}} را زایید، [[کشور]] فارس و کاخ‌های [[شام]] بر او نمودار شد. [[فاطمه بنت اسد]] که در کنار آمنه بود و این را از او شنید، به نزد همسر خود [[ابوطالب]] رفت و شادی‌کنان ماجرا را به وی گفت. ابوطالب گفت: تو از این امر در [[شگفتی]] در صورتی که تو خود نیز پس از چندی به [[وصی]] و [[وزیر]] این مولود باردار می‌شوی.


[[ابن عباس]] می‌گوید: [[پیامبر]] پس از درگذشت پدر، با مادرش آمنه می‌زیست و چون به شش سالگی رسید<ref>تاریخ القویم، ج۱، ص۱۲۶.</ref>، آمنه وی را به دیدار دائیانش [[بنی عدی بن نجار]] در مدینه برد. [[ام ایمن]] مربیۀ [[پیغمبر]]{{صل}} نیز همراه آنان بود، یک ماه در مدینه در خانۀ نابغه ماندند و در آن مدت، [[دانشمندان یهود]] که محمد کودک را در آن [[خانه]] می‌دیدند به دقت در او می‌نگریستند و می‌گفتند: در [[آینده]] او پیغمبر این [[امت]] می‌شود و این [[شهر]] مقر حکومتش می‌گردد. وقتی پس از یک ماه از مدینه رهسپار مکه شدند، در [[منزل]] «ابواء» آمنه درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد و محمد{{صل}} به [[اتفاق]] ام ایمن به مکه بازگشت.
[[ابن عباس]] می‌گوید: [[پیامبر]] پس از درگذشت پدر، با مادرش آمنه می‌زیست و چون به شش سالگی رسید<ref>تاریخ القویم، ج۱، ص۱۲۶.</ref>، آمنه وی را به دیدار دائیانش بنی عدی بن نجار در مدینه برد. [[ام ایمن]] مربیۀ [[پیغمبر]]{{صل}} نیز همراه آنان بود، یک ماه در مدینه در خانۀ نابغه ماندند و در آن مدت، [[دانشمندان یهود]] که محمد کودک را در آن [[خانه]] می‌دیدند به دقت در او می‌نگریستند و می‌گفتند: در [[آینده]] او پیغمبر این [[امت]] می‌شود و این [[شهر]] مقر حکومتش می‌گردد. وقتی پس از یک ماه از مدینه رهسپار مکه شدند، در [[منزل]] «ابواء» آمنه درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد و محمد{{صل}} به [[اتفاق]] ام ایمن به مکه بازگشت.


هنگامی که پیامبر{{صل}} به قصد عمرۀ [[حدیبیه]] از آنجا عبور می‌نمود، بر سر [[قبر]] مادر رفت و فرمود: [[خداوند]] مرا فرمود که قبر مادرم را [[زیارت]] کنم و حضرت قبر را [[اصلاح]] کرد و بر او گریست و [[مسلمانان]] نیز گریستند.
هنگامی که پیامبر{{صل}} به قصد عمرۀ [[حدیبیه]] از آنجا عبور می‌نمود، بر سر [[قبر]] مادر رفت و فرمود: [[خداوند]] مرا فرمود که قبر مادرم را [[زیارت]] کنم و حضرت قبر را [[اصلاح]] کرد و بر او گریست و [[مسلمانان]] نیز گریستند.
۱۱۸٬۳۵۶

ویرایش