انفاق در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۱: خط ۱۱:
هرگز شبی نمی‌گذشت که درهم و دیناری نزد ایشان بماند و اگر چیزی زیاد می‌آمد تا شب کسی را نمی‌یافت که آن را به وی ببخشد، به خانه نمی‌رفت تا آن را به اهل آن برساند؛ از آن‌چه [[خدا]] روزی ایشان کرده بود، بیش از آذوقه همان سال بر نمی‌داشت، آن هم از ساده‌ترین چیزی که می‌یافت؛ یعنی از خرما و جو، و بقیه را در [[راه خدا]] [[انفاق]] می‌کرد و هر چه از او می‌خواستند، عطا می‌کرد و آن‌گاه سراغ آذوقه سال خود می‌رفت و از آن هم [[ایثار]] می‌کرد؛ و چه بسا پیش از تمام شدن سال، اگر چیزی به دستش نمی‌رسید، خود، به آذوقه [[نیازمند]] می‌شد<ref>تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۸۷؛ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۱۱؛ ‌ نویری، نهایة الإرب، ج۱۸، ص۲۵۴ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۳۲.</ref>.
هرگز شبی نمی‌گذشت که درهم و دیناری نزد ایشان بماند و اگر چیزی زیاد می‌آمد تا شب کسی را نمی‌یافت که آن را به وی ببخشد، به خانه نمی‌رفت تا آن را به اهل آن برساند؛ از آن‌چه [[خدا]] روزی ایشان کرده بود، بیش از آذوقه همان سال بر نمی‌داشت، آن هم از ساده‌ترین چیزی که می‌یافت؛ یعنی از خرما و جو، و بقیه را در [[راه خدا]] [[انفاق]] می‌کرد و هر چه از او می‌خواستند، عطا می‌کرد و آن‌گاه سراغ آذوقه سال خود می‌رفت و از آن هم [[ایثار]] می‌کرد؛ و چه بسا پیش از تمام شدن سال، اگر چیزی به دستش نمی‌رسید، خود، به آذوقه [[نیازمند]] می‌شد<ref>تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۸۷؛ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۱۱؛ ‌ نویری، نهایة الإرب، ج۱۸، ص۲۵۴ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۳۲.</ref>.


[[ملک]] و املاکی [[ذخیره]] نداشت و با آن‌چه از سهم [[غنایم]] که به او می‌رسید و آن‌چه از غذایش اضافه می‌آمد، [[ملک]] و املاک می‌خرید و [[صدقه]] می‌داد<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.</ref>. ایشان باغ‌هایی خرید و [[صدقه]] داد که تاکنون معروف‌اند<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.</ref>.
[[ملک]] و املاکی ذخیره نداشت و با آن‌چه از سهم [[غنایم]] که به او می‌رسید و آن‌چه از غذایش اضافه می‌آمد، [[ملک]] و املاک می‌خرید و [[صدقه]] می‌داد<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.</ref>. ایشان باغ‌هایی خرید و [[صدقه]] داد که تاکنون معروف‌اند<ref>ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.</ref>.


[[بخشش]] ایشان به گونه‌ای بود که هرگز از [[تنگدستی]] نمی‌هراسید و آن‌چنان به [[نیازمندان]] [[کمک]] می‌کرد که سابقه نداشت. [[ابن عباس]] می‌گوید: "[[پیامبر]] {{صل}} از همه بخشنده‌تر بود و در [[ماه رمضان]]، از [[نسیم]] وزان هم بخشنده‌تر می‌شد"<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۷۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۲۴-۲۵ و احمد بن حنبل، ‌ مسنداحمد، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. وی همچون [[باد]] تند و سریع، دارایی‌هایش را [[انفاق]] می‌کرد تا اینکه ماه تمام می‌شد.
[[بخشش]] ایشان به گونه‌ای بود که هرگز از [[تنگدستی]] نمی‌هراسید و آن‌چنان به [[نیازمندان]] کمک می‌کرد که سابقه نداشت. [[ابن عباس]] می‌گوید: "[[پیامبر]] {{صل}} از همه بخشنده‌تر بود و در [[ماه رمضان]]، از [[نسیم]] وزان هم بخشنده‌تر می‌شد"<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۷۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۲۴-۲۵ و احمد بن حنبل، ‌ مسنداحمد، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. وی همچون [[باد]] تند و سریع، دارایی‌هایش را [[انفاق]] می‌کرد تا اینکه ماه تمام می‌شد.


هرگز در جواب کسی که از او چیزی می‌خواست، نه نمی‌گفت<ref>ملا محسن کاشانی، المحجة البیضاء، ج۴، ص۱۶۱؛ ‌ صحیح مسلم، ج۷، ص۷۴؛صحیح بخاری، ج ۷، ص ۸۲؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۰۷ و ابن حبان، صحیح، ‌ ج۱۴، ص۲۹۱-۲۹۲.</ref>. هر که با او هم‌نشین می‌شد، خواسته‌ای نداشت؛ مگر اینکه برآورده می‌شد. بخشش‌هایش پایان نداشت و [[مسلمان]] و غیر [[مسلمان]]، همه از مرحمت‌هایش بهره‌مند می‌شدند. حماد بن سلمه از انس بن مالک - خادم آن [[حضرت]] - [[نقل]] کرده است که روزی مردی از آن [[حضرت]] گوسفندانش را خواست و [[حضرت]] هم تمام آنها را به او بخشید. پس وی میان قومش رفت و گفت: "ای [[مردم]]، [[اسلام]] بیاورید، به [[خدا]] که [[محمد]] {{صل}} عطا می‌کند به حدی که از [[فقر]] نمی‌ترسد"<ref>صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۴؛ امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۱۰؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۰۸ و البیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۱۹.</ref>.
هرگز در جواب کسی که از او چیزی می‌خواست، نه نمی‌گفت<ref>ملا محسن کاشانی، المحجة البیضاء، ج۴، ص۱۶۱؛ ‌ صحیح مسلم، ج۷، ص۷۴؛صحیح بخاری، ج ۷، ص ۸۲؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۰۷ و ابن حبان، صحیح، ‌ ج۱۴، ص۲۹۱-۲۹۲.</ref>. هر که با او هم‌نشین می‌شد، خواسته‌ای نداشت؛ مگر اینکه برآورده می‌شد. بخشش‌هایش پایان نداشت و [[مسلمان]] و غیر [[مسلمان]]، همه از مرحمت‌هایش بهره‌مند می‌شدند. حماد بن سلمه از انس بن مالک - خادم آن حضرت - [[نقل]] کرده است که روزی مردی از آن حضرت گوسفندانش را خواست و حضرت هم تمام آنها را به او بخشید. پس وی میان قومش رفت و گفت: "ای [[مردم]]، [[اسلام]] بیاورید، به [[خدا]] که [[محمد]] {{صل}} عطا می‌کند به حدی که از [[فقر]] نمی‌ترسد"<ref>صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۴؛ امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۱۰؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۰۸ و البیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۱۹.</ref>.


[[نقل]] شده است، روزی زنی، [[لباس]] یا عبایی را که به دست خود دوخته و بر آن حاشیه زده و آن را تزیین کرده بود، به آن [[حضرت]] تقدیم کرد. پس آن [[حضرت]] عبا را گرفت؛ در حالی که برای پوشش خود به شدت بدان نیاز داشت. در این هنگام، مردی از [[اصحاب]]، جلو آمد و گفت: "چه [[لباس]] [[زیبایی]]؛ آن را به من می‌دهید تا بپوشم؟" [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: "بله"؛ و آن [[حضرت]]، [[لباس]] را مرتب کرد و آن را به آن مرد بخشید...<ref>صحیح بخاری، ص ۸۲ و تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۳.</ref>. ‌ [[ابن شهاب]] نیز [[نقل]] کرده است که آن [[حضرت]] پس از [[فتح مکه]]، همراه تازه‌مسلمانان [[مکه]] برای [[جنگ]] به [[حنین]] رفتند. در این [[جنگ]]، قوای [[اسلام]] پیروز شد؛ پس، آن [[حضرت]] به صفوان بن [[امیه]]، [[دشمن]] سرسخت و به ظاهر [[مسلمان]] خود، صد رأس دام بخشید و سپس صد رأس دیگر هم به وی عطا کرد<ref>صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۴۲؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۱۶ و محمد بن جریر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۹۴۶.</ref>؛ ابن شهاب از [[سعید بن مسیب]] و او از صفوان [[نقل]] کرده است که: "به [[خدا]]! [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به من عطا کرد، در حالی که منفورترین [[مردم]] نزد من بود؛ پس آن [[قدر]] به من عطا کرد تا اینکه محبوب‌ترین [[مردم]] نزد من شد"<ref>امتاع الاسماع، ص ۲۱۱؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۰۱؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۵ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۸، ص۵۱.</ref>.
[[نقل]] شده است، روزی زنی، [[لباس]] یا عبایی را که به دست خود دوخته و بر آن حاشیه زده و آن را تزیین کرده بود، به آن حضرت تقدیم کرد. پس آن حضرت عبا را گرفت؛ در حالی که برای پوشش خود به شدت بدان نیاز داشت. در این هنگام، مردی از [[اصحاب]]، جلو آمد و گفت: "چه [[لباس]] [[زیبایی]]؛ آن را به من می‌دهید تا بپوشم؟" [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: "بله"؛ و آن حضرت، [[لباس]] را مرتب کرد و آن را به آن مرد بخشید...<ref>صحیح بخاری، ص ۸۲ و تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۳.</ref>. ‌ ابن شهاب نیز [[نقل]] کرده است که آن حضرت پس از [[فتح مکه]]، همراه تازه‌مسلمانان [[مکه]] برای [[جنگ]] به [[حنین]] رفتند. در این [[جنگ]]، قوای [[اسلام]] پیروز شد؛ پس، آن حضرت به صفوان بن امیه، [[دشمن]] سرسخت و به ظاهر [[مسلمان]] خود، صد رأس دام بخشید و سپس صد رأس دیگر هم به وی عطا کرد<ref>صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۴۲؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۱۶ و محمد بن جریر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۹۴۶.</ref>؛ ابن شهاب از [[سعید بن مسیب]] و او از صفوان [[نقل]] کرده است که: "به [[خدا]]! [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به من عطا کرد، در حالی که منفورترین [[مردم]] نزد من بود؛ پس آن [[قدر]] به من عطا کرد تا اینکه محبوب‌ترین [[مردم]] نزد من شد"<ref>امتاع الاسماع، ص ۲۱۱؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۰۱؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۵ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۸، ص۵۱.</ref>.


سائلی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} نمی‌آمد، مگر اینکه ایشان چیزی به او عطا می‌کرد<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج ۴، ص ۵۵ - ۵۶؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۱، ص ۱۶۷ و عبداللّه بن بهرام الدارمی، سنن، ج ۱، ص ۳۴.</ref>. آن [[حضرت]] هر چه داشت، می‌بخشید و اگر چیزی نداشت که [[انفاق]] کند، به سائل می‌فرمود: [[خدا]] به تو عطا کند!"<ref>الکافی، ج ۴، ص ۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱، ص ۴۱۸.</ref> [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} تنها در [[غزوه]] [[هوازن]]، حدود پنج میلیون درهم بخشید؛ غنایمی که شش هزار [[اسیر]]، ۲۴ هزار نفر شتر، چهارصد هزار رأس گوسفند و چهار هزار اوقیه نقره بود و [[پیامبر]] {{صل}} همه آنها را بخشید<ref>ماوردی، اعلام النبوه، ص ۲۳۱.</ref> و سپس فرمود: "آن‌قدر شتر و گوسفند به شما دادم که چیزی از آن برای من نماند. آیا چیزی از من خواستید و من [[بخل]] ورزیدم؟ به [[خدا]] قسم! من [[بخیل]] و ترسو و [[کذاب]] نیستم"<ref>تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۱ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۵۳.</ref>.
سائلی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} نمی‌آمد، مگر اینکه ایشان چیزی به او عطا می‌کرد<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج ۴، ص ۵۵ - ۵۶؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۱، ص ۱۶۷ و عبداللّه بن بهرام الدارمی، سنن، ج ۱، ص ۳۴.</ref>. آن حضرت هر چه داشت، می‌بخشید و اگر چیزی نداشت که [[انفاق]] کند، به سائل می‌فرمود: [[خدا]] به تو عطا کند!"<ref>الکافی، ج ۴، ص ۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱، ص ۴۱۸.</ref> [[روایت]] شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} تنها در [[غزوه]] [[هوازن]]، حدود پنج میلیون درهم بخشید؛ غنایمی که شش هزار [[اسیر]]، ۲۴ هزار نفر شتر، چهارصد هزار رأس گوسفند و چهار هزار اوقیه نقره بود و [[پیامبر]] {{صل}} همه آنها را بخشید<ref>ماوردی، اعلام النبوه، ص ۲۳۱.</ref> و سپس فرمود: "آن‌قدر شتر و گوسفند به شما دادم که چیزی از آن برای من نماند. آیا چیزی از من خواستید و من [[بخل]] ورزیدم؟ به [[خدا]] قسم! من [[بخیل]] و ترسو و [[کذاب]] نیستم"<ref>تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۱ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۵۳.</ref>.


از [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[انفاق]] آن [[حضرت]] پرسیده شد؛ فرمود: "روزی نزد آن [[حضرت]] یک اوقیه (=هفت مثقال) طلا بود و آن [[حضرت]] از اینکه ذره‌ای از این طلا نزدش بماند، به‌شدت کراهت داشت. پس شبانه، همه آنها را [[صدقه]] داد و چون صبح شد، چیزی نداشت تا به سائلی که نزدش آمد، بدهد"<ref>الکافی، ج ۵، ص ۶۷ - ۶۸ و سید هاشم بحرانی، حلیة الابرار، ص ۲۹۰.</ref>.
از [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[انفاق]] آن حضرت پرسیده شد؛ فرمود: "روزی نزد آن حضرت یک اوقیه (=هفت مثقال) طلا بود و آن حضرت از اینکه ذره‌ای از این طلا نزدش بماند، به‌شدت کراهت داشت. پس شبانه، همه آنها را [[صدقه]] داد و چون صبح شد، چیزی نداشت تا به سائلی که نزدش آمد، بدهد"<ref>الکافی، ج ۵، ص ۶۷ - ۶۸ و سید هاشم بحرانی، حلیة الابرار، ص ۲۹۰.</ref>.


[[رسول خدا]] {{صل}} به‌شدت، مشتاق و شیفته [[بخشش]] بود؛ به حدی که [[خداوند]] با [[نزول]] [[آیه]] ۲۹ [[اسراء]]، ایشان را از [[افراط]] در [[بخشش]]، منع و آن [[حضرت]] را موظف کرد، در بخشش‌های خود میانه رو باشد. درباره [[شأن نزول]] این [[آیه]] [[روایت]] شده است که روزی زنی پسرش را نزد [[رسول خدا]] {{صل}} فرستاد و گفت: "نزد [[رسول خدا]] {{صل}} برو و از او [[کمک]] بخواه؛ اگر گفت چیزی نزدم نیست، بگو پیراهنت را به من بده!" آن پسر آمد و چنین کرد. پس آن [[حضرت]]، لباسش را از تن در آورد و به او داد و چون [[لباس]] نداشت، نتوانست برای [[نماز]] به [[مسجد]] برود؛ سپس این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا}}<ref>«و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.</ref>.<ref>زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۶۶۲ و فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۳۴ - ۶۳۵.</ref>
[[رسول خدا]] {{صل}} به‌شدت، مشتاق و شیفته [[بخشش]] بود؛ به حدی که [[خداوند]] با نزول [[آیه]] ۲۹ [[اسراء]]، ایشان را از [[افراط]] در [[بخشش]]، منع و آن حضرت را موظف کرد، در بخشش‌های خود میانه رو باشد. درباره [[شأن نزول]] این [[آیه]] [[روایت]] شده است که روزی زنی پسرش را نزد [[رسول خدا]] {{صل}} فرستاد و گفت: "نزد [[رسول خدا]] {{صل}} برو و از او کمک بخواه؛ اگر گفت چیزی نزدم نیست، بگو پیراهنت را به من بده!" آن پسر آمد و چنین کرد. پس آن حضرت، لباسش را از تن در آورد و به او داد و چون [[لباس]] نداشت، نتوانست برای [[نماز]] به [[مسجد]] برود؛ سپس این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا}}<ref>«و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.</ref>.<ref>زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۶۶۲ و فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۳۴ - ۶۳۵.</ref>


[[رسول خدا]] {{صل}} [[بخشنده]] و بزرگ هر [[قوم]] و طایفه‌ای را بزرگ می‌شمرد<ref>ابوحاتم تمیمی، السیرة النبویه و اخبار الخلفاء، ج ۱، ص ۴۱۳.</ref> و دیگران را نیز بدین کار سفارش می‌کرد و می‌فرمود: {{متن حدیث|‌ إِذَا أَتَاكُمْ‌ كَرِيمُ‌ قَوْمٍ‌ فَأَكْرِمُوهُ}}<ref>الکافی، ج ۲، ص ۶۵۹؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۴؛ علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص ۱۷۶ و محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۶۸.</ref> و در [[حدیثی]] دیگر فرمود: "هرگاه بخشنده‌ای نزدتان آمد، به او [[احترام]] کنید، اگر چه مخالفتان باشد"<ref>{{متن حدیث| إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ وَ إِنْ‌ خَالَفَكُمْ‌}}؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۳۲ و ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۸.</ref>.<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۱۶۷ ـ ۱۷۰.</ref>
[[رسول خدا]] {{صل}} [[بخشنده]] و بزرگ هر [[قوم]] و طایفه‌ای را بزرگ می‌شمرد<ref>ابوحاتم تمیمی، السیرة النبویه و اخبار الخلفاء، ج ۱، ص ۴۱۳.</ref> و دیگران را نیز بدین کار سفارش می‌کرد و می‌فرمود: {{متن حدیث|‌ إِذَا أَتَاكُمْ‌ كَرِيمُ‌ قَوْمٍ‌ فَأَكْرِمُوهُ}}<ref>الکافی، ج ۲، ص ۶۵۹؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۴؛ علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص ۱۷۶ و محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۶۸.</ref> و در [[حدیثی]] دیگر فرمود: "هرگاه بخشنده‌ای نزدتان آمد، به او [[احترام]] کنید، اگر چه مخالفتان باشد"<ref>{{متن حدیث| إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ وَ إِنْ‌ خَالَفَكُمْ‌}}؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۳۲ و ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۸.</ref>.<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص۱۶۷ ـ ۱۷۰.</ref>


== [[انفاق]] و [[رسیدگی به محرومان]] ==
== [[انفاق]] و رسیدگی به محرومان ==
[[اسلام]]، [[دین]] [[تعاون]] است و کمک‌رسانی به یکدیگر از اصول مسلّم آن شمرده می‌شود. [[رسول خدا]] {{صل}} در توسعه [[فرهنگ]] [[احسان]] و [[صدقات]] بسیار کوشید. این صدقات گاهی به صورت رسمی و زمانی غیررسمی، گاهی پنهانی و زمانی آشکارا به [[مستمندان]] می‌رسید. شکرانه [[نعمت]]، رسیدگی به محرومان است. در [[بینش]] [[اسلامی]]، در [[اموال]] دارندگان، حقی برای ناداران است: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>.
[[اسلام]]، [[دین]] [[تعاون]] است و کمک‌رسانی به یکدیگر از اصول مسلّم آن شمرده می‌شود. [[رسول خدا]] {{صل}} در توسعه [[فرهنگ]] [[احسان]] و [[صدقات]] بسیار کوشید. این صدقات گاهی به صورت رسمی و زمانی غیررسمی، گاهی پنهانی و زمانی آشکارا به [[مستمندان]] می‌رسید. شکرانه [[نعمت]]، رسیدگی به محرومان است. در [[بینش]] [[اسلامی]]، در [[اموال]] دارندگان، حقی برای ناداران است: {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>.


بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]]، صدقات برای [[فقیران]]، [[در راه ماندگان]]، بدهکاران و افراد وامانده و کسانی بود که به [[تألیف قلوب]] نیاز داشتند. قلمرو آن حتی به بردگان، [[یتیمان]]، [[اسیران]]، و افرادی می‌رسید که در [[دین اسلام]] به سر نمی‌بردند. به همین دلیل، [[پیامبر]] مقداری از [[صدقه]] را برای جلب و جذب [[مسیحیان]] و [[یهودیان]] به اسلام اختصاص می‌داد. همچنین ایشان [[مردم]] را به انفاق سفارش می‌کرد. بر اثر تلاش‌های [[رسول الله]] {{صل}}، [[روحیه]] [[ایثارگری]] چنان در [[مسلمانان]] تقویت شد که نیاز دیگران را بر نیازهای خود مقدم می‌داشتند: {{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ}}<ref>«و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>. آنان [[زندگی]] مستمندان را بخشی از زندگی خود به شمار می‌آوردند و در رفع نیازهای آنان می‌کوشیدند و این همه را در پرتو روحیه [[بخشش]] رسول الله {{صل}} به دست آورده بودند. [[حضرت]] می‌فرمود: {{متن حدیث|أَمَرَنِي رَبِّي بِالسَّخَاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهَانِي عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ}}؛ «[[خداوند]] مرا به [[سخاوت]] دستور داد و از [[بخل]] و [[ستم]] بازداشت»<ref>محمدنقی بن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۸۴.</ref>.
بر اساس [[آموزه‌های قرآنی]]، صدقات برای [[فقیران]]، [[در راه ماندگان]]، بدهکاران و افراد وامانده و کسانی بود که به [[تألیف قلوب]] نیاز داشتند. قلمرو آن حتی به بردگان، [[یتیمان]]، [[اسیران]]، و افرادی می‌رسید که در [[دین اسلام]] به سر نمی‌بردند. به همین دلیل، [[پیامبر]] مقداری از [[صدقه]] را برای جلب و جذب [[مسیحیان]] و [[یهودیان]] به اسلام اختصاص می‌داد. همچنین ایشان [[مردم]] را به انفاق سفارش می‌کرد. بر اثر تلاش‌های [[رسول الله]] {{صل}}، روحیه [[ایثارگری]] چنان در [[مسلمانان]] تقویت شد که نیاز دیگران را بر نیازهای خود مقدم می‌داشتند: {{متن قرآن|وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ}}<ref>«و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند» سوره حشر، آیه ۹.</ref>. آنان [[زندگی]] مستمندان را بخشی از زندگی خود به شمار می‌آوردند و در رفع نیازهای آنان می‌کوشیدند و این همه را در پرتو روحیه [[بخشش]] رسول الله {{صل}} به دست آورده بودند. حضرت می‌فرمود: {{متن حدیث|أَمَرَنِي رَبِّي بِالسَّخَاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهَانِي عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ}}؛ «[[خداوند]] مرا به [[سخاوت]] دستور داد و از [[بخل]] و [[ستم]] بازداشت»<ref>محمدنقی بن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۸۴.</ref>.


[[سهل بن سعد]] می‌گوید که روزی پیراهنی برای پیامبر دوختم و نزدش بردم. دستی بر آن کشید و گفت خوب پیراهنی است. [[عربی]] که نزدش بود، گفت: آن را به من ببخش. پیامبر نیز بی‌درنگ آن [[لباس]] را به او بخشید<ref>محمدنقی بن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۸۴.</ref>.
[[سهل بن سعد]] می‌گوید که روزی پیراهنی برای پیامبر دوختم و نزدش بردم. دستی بر آن کشید و گفت خوب پیراهنی است. عربی که نزدش بود، گفت: آن را به من ببخش. پیامبر نیز بی‌درنگ آن [[لباس]] را به او بخشید<ref>محمدنقی بن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۸۴.</ref>.


[[خداوند متعال]] در [[حدیث معراج]] خطاب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|يَا أَحْمَدُ إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِيَ الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ وَ التَّقَرُّبُ إِلَيْهِمْ‌}}؛ «ای احمد! [[محبت]] من در گرو محبت [[فقیران]] و [[مستمندان]] و [[تقرب]] به ایشان است». [[حضرت]] فرمود: مستمندان [[راستین]] چه کسانی هستند؟ [[پروردگار]] پاسخ داد: آنان که به کم، [[خشنود]] و بر [[گرسنگی]]، بردبار و در [[نعمت]]، سپاس‌گزار هستند. از گرسنگی و [[تشنگی]] خود [[شکایت]] ندارند و هرگز [[دروغ]] نمی‌گویند و نسبت به پروردگار [[جهان]] [[غضب]] نمی‌کنند و برای چیزی که از دستشان می‌رود، [[غمگین]] نمی‌شوند و نسبت به چیزی که به دست می‌آورند، بیش از اندازه [[شادی]] نمی‌کنند. ای احمد! محبت من در گرو محبت به مستمندان است. پس به آنان نزدیک شو و [[هم‌نشینی]] با آنان را [[اختیار]] کن و از [[ثروتمندان]] و مجلسشان فاصله بگیر؛ زیرا فقیران و مستمندان [[دوستان]] من هستند<ref>بحارالانوار، ج۷۷، ص۲۳.</ref>.
[[خداوند متعال]] در [[حدیث معراج]] خطاب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|يَا أَحْمَدُ إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِيَ الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ وَ التَّقَرُّبُ إِلَيْهِمْ‌}}؛ «ای احمد! [[محبت]] من در گرو محبت [[فقیران]] و [[مستمندان]] و [[تقرب]] به ایشان است». حضرت فرمود: مستمندان راستین چه کسانی هستند؟ [[پروردگار]] پاسخ داد: آنان که به کم، [[خشنود]] و بر [[گرسنگی]]، بردبار و در [[نعمت]]، سپاس‌گزار هستند. از گرسنگی و [[تشنگی]] خود [[شکایت]] ندارند و هرگز [[دروغ]] نمی‌گویند و نسبت به پروردگار [[جهان]] [[غضب]] نمی‌کنند و برای چیزی که از دستشان می‌رود، [[غمگین]] نمی‌شوند و نسبت به چیزی که به دست می‌آورند، بیش از اندازه [[شادی]] نمی‌کنند. ای احمد! محبت من در گرو محبت به مستمندان است. پس به آنان نزدیک شو و هم‌نشینی با آنان را [[اختیار]] کن و از [[ثروتمندان]] و مجلسشان فاصله بگیر؛ زیرا فقیران و مستمندان [[دوستان]] من هستند<ref>بحارالانوار، ج۷۷، ص۲۳.</ref>.


[[پیامبر اعظم]] {{صل}} در تبیین [[منزلت]] آنها می‌فرماید:
[[پیامبر اعظم]] {{صل}} در تبیین [[منزلت]] آنها می‌فرماید: فقیران، شهریاران [[اهل]] بهشتند. [[مردم]] همگی [[مشتاق]] بهشتند و [[بهشت]] مشتاق فقیران است<ref>کنز العمال، ح۱۶۶۵۵.</ref>.
فقیران، شهریاران [[اهل]] بهشتند. [[مردم]] همگی [[مشتاق]] بهشتند و [[بهشت]] مشتاق فقیران است<ref>کنز العمال، ح۱۶۶۵۵.</ref>.


[[رسول]] [[رحمت]] و [[مودت]] در سخن دیگری می‌فرماید: خوشا به (حال) مستمندان [[شکیبا]]. ای گروه مستمندان! [[رضایت]] خاطر داشته باشید و از [[خدا]] خشنود باشید تا [[خدای عزوجل]]، شما را برای فقرتان [[پاداش]] دهد<ref>بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۹.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|رسول مهربانی]]، ص ۱۱۶.</ref>
[[رسول]] [[رحمت]] و [[مودت]] در سخن دیگری می‌فرماید: خوشا به (حال) مستمندان [[شکیبا]]. ای گروه مستمندان! [[رضایت]] خاطر داشته باشید و از [[خدا]] خشنود باشید تا [[خدای عزوجل]]، شما را برای فقرتان [[پاداش]] دهد<ref>بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۹.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[رسول مهربانی (کتاب)|رسول مهربانی]]، ص ۱۱۶.</ref>

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۴

مقدمه

رسول اکرم (ص) سخی‌ترین و بخشنده‌ترین مردم بود[۱] و می‌فرمود: "من، تربیت‌شده خدایم... خدای من، مرا به سخاوت و نیکی، امر و از بخل و ستم نهی کرده است؛ آن‌چه مبغوض خداست، بخل است..."[۲].

هرگز شبی نمی‌گذشت که درهم و دیناری نزد ایشان بماند و اگر چیزی زیاد می‌آمد تا شب کسی را نمی‌یافت که آن را به وی ببخشد، به خانه نمی‌رفت تا آن را به اهل آن برساند؛ از آن‌چه خدا روزی ایشان کرده بود، بیش از آذوقه همان سال بر نمی‌داشت، آن هم از ساده‌ترین چیزی که می‌یافت؛ یعنی از خرما و جو، و بقیه را در راه خدا انفاق می‌کرد و هر چه از او می‌خواستند، عطا می‌کرد و آن‌گاه سراغ آذوقه سال خود می‌رفت و از آن هم ایثار می‌کرد؛ و چه بسا پیش از تمام شدن سال، اگر چیزی به دستش نمی‌رسید، خود، به آذوقه نیازمند می‌شد[۳].

ملک و املاکی ذخیره نداشت و با آن‌چه از سهم غنایم که به او می‌رسید و آن‌چه از غذایش اضافه می‌آمد، ملک و املاک می‌خرید و صدقه می‌داد[۴]. ایشان باغ‌هایی خرید و صدقه داد که تاکنون معروف‌اند[۵].

بخشش ایشان به گونه‌ای بود که هرگز از تنگدستی نمی‌هراسید و آن‌چنان به نیازمندان کمک می‌کرد که سابقه نداشت. ابن عباس می‌گوید: "پیامبر (ص) از همه بخشنده‌تر بود و در ماه رمضان، از نسیم وزان هم بخشنده‌تر می‌شد"[۶]. وی همچون باد تند و سریع، دارایی‌هایش را انفاق می‌کرد تا اینکه ماه تمام می‌شد.

هرگز در جواب کسی که از او چیزی می‌خواست، نه نمی‌گفت[۷]. هر که با او هم‌نشین می‌شد، خواسته‌ای نداشت؛ مگر اینکه برآورده می‌شد. بخشش‌هایش پایان نداشت و مسلمان و غیر مسلمان، همه از مرحمت‌هایش بهره‌مند می‌شدند. حماد بن سلمه از انس بن مالک - خادم آن حضرت - نقل کرده است که روزی مردی از آن حضرت گوسفندانش را خواست و حضرت هم تمام آنها را به او بخشید. پس وی میان قومش رفت و گفت: "ای مردم، اسلام بیاورید، به خدا که محمد (ص) عطا می‌کند به حدی که از فقر نمی‌ترسد"[۸].

نقل شده است، روزی زنی، لباس یا عبایی را که به دست خود دوخته و بر آن حاشیه زده و آن را تزیین کرده بود، به آن حضرت تقدیم کرد. پس آن حضرت عبا را گرفت؛ در حالی که برای پوشش خود به شدت بدان نیاز داشت. در این هنگام، مردی از اصحاب، جلو آمد و گفت: "چه لباس زیبایی؛ آن را به من می‌دهید تا بپوشم؟" رسول خدا (ص) فرمود: "بله"؛ و آن حضرت، لباس را مرتب کرد و آن را به آن مرد بخشید...[۹]. ‌ ابن شهاب نیز نقل کرده است که آن حضرت پس از فتح مکه، همراه تازه‌مسلمانان مکه برای جنگ به حنین رفتند. در این جنگ، قوای اسلام پیروز شد؛ پس، آن حضرت به صفوان بن امیه، دشمن سرسخت و به ظاهر مسلمان خود، صد رأس دام بخشید و سپس صد رأس دیگر هم به وی عطا کرد[۱۰]؛ ابن شهاب از سعید بن مسیب و او از صفوان نقل کرده است که: "به خدا! پیامبر اکرم (ص) به من عطا کرد، در حالی که منفورترین مردم نزد من بود؛ پس آن قدر به من عطا کرد تا اینکه محبوب‌ترین مردم نزد من شد"[۱۱].

سائلی نزد رسول خدا (ص) نمی‌آمد، مگر اینکه ایشان چیزی به او عطا می‌کرد[۱۲]. آن حضرت هر چه داشت، می‌بخشید و اگر چیزی نداشت که انفاق کند، به سائل می‌فرمود: خدا به تو عطا کند!"[۱۳] روایت شده است که رسول خدا (ص) تنها در غزوه هوازن، حدود پنج میلیون درهم بخشید؛ غنایمی که شش هزار اسیر، ۲۴ هزار نفر شتر، چهارصد هزار رأس گوسفند و چهار هزار اوقیه نقره بود و پیامبر (ص) همه آنها را بخشید[۱۴] و سپس فرمود: "آن‌قدر شتر و گوسفند به شما دادم که چیزی از آن برای من نماند. آیا چیزی از من خواستید و من بخل ورزیدم؟ به خدا قسم! من بخیل و ترسو و کذاب نیستم"[۱۵].

از امام صادق (ع) درباره انفاق آن حضرت پرسیده شد؛ فرمود: "روزی نزد آن حضرت یک اوقیه (=هفت مثقال) طلا بود و آن حضرت از اینکه ذره‌ای از این طلا نزدش بماند، به‌شدت کراهت داشت. پس شبانه، همه آنها را صدقه داد و چون صبح شد، چیزی نداشت تا به سائلی که نزدش آمد، بدهد"[۱۶].

رسول خدا (ص) به‌شدت، مشتاق و شیفته بخشش بود؛ به حدی که خداوند با نزول آیه ۲۹ اسراء، ایشان را از افراط در بخشش، منع و آن حضرت را موظف کرد، در بخشش‌های خود میانه رو باشد. درباره شأن نزول این آیه روایت شده است که روزی زنی پسرش را نزد رسول خدا (ص) فرستاد و گفت: "نزد رسول خدا (ص) برو و از او کمک بخواه؛ اگر گفت چیزی نزدم نیست، بگو پیراهنت را به من بده!" آن پسر آمد و چنین کرد. پس آن حضرت، لباسش را از تن در آورد و به او داد و چون لباس نداشت، نتوانست برای نماز به مسجد برود؛ سپس این آیه نازل شد: ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا[۱۷].[۱۸]

رسول خدا (ص) بخشنده و بزرگ هر قوم و طایفه‌ای را بزرگ می‌شمرد[۱۹] و دیگران را نیز بدین کار سفارش می‌کرد و می‌فرمود: «‌ إِذَا أَتَاكُمْ‌ كَرِيمُ‌ قَوْمٍ‌ فَأَكْرِمُوهُ»[۲۰] و در حدیثی دیگر فرمود: "هرگاه بخشنده‌ای نزدتان آمد، به او احترام کنید، اگر چه مخالفتان باشد"[۲۱].[۲۲]

انفاق و رسیدگی به محرومان

اسلام، دین تعاون است و کمک‌رسانی به یکدیگر از اصول مسلّم آن شمرده می‌شود. رسول خدا (ص) در توسعه فرهنگ احسان و صدقات بسیار کوشید. این صدقات گاهی به صورت رسمی و زمانی غیررسمی، گاهی پنهانی و زمانی آشکارا به مستمندان می‌رسید. شکرانه نعمت، رسیدگی به محرومان است. در بینش اسلامی، در اموال دارندگان، حقی برای ناداران است: ﴿وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ[۲۳].

بر اساس آموزه‌های قرآنی، صدقات برای فقیران، در راه ماندگان، بدهکاران و افراد وامانده و کسانی بود که به تألیف قلوب نیاز داشتند. قلمرو آن حتی به بردگان، یتیمان، اسیران، و افرادی می‌رسید که در دین اسلام به سر نمی‌بردند. به همین دلیل، پیامبر مقداری از صدقه را برای جلب و جذب مسیحیان و یهودیان به اسلام اختصاص می‌داد. همچنین ایشان مردم را به انفاق سفارش می‌کرد. بر اثر تلاش‌های رسول الله (ص)، روحیه ایثارگری چنان در مسلمانان تقویت شد که نیاز دیگران را بر نیازهای خود مقدم می‌داشتند: ﴿وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ[۲۴]. آنان زندگی مستمندان را بخشی از زندگی خود به شمار می‌آوردند و در رفع نیازهای آنان می‌کوشیدند و این همه را در پرتو روحیه بخشش رسول الله (ص) به دست آورده بودند. حضرت می‌فرمود: «أَمَرَنِي رَبِّي بِالسَّخَاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهَانِي عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ»؛ «خداوند مرا به سخاوت دستور داد و از بخل و ستم بازداشت»[۲۵].

سهل بن سعد می‌گوید که روزی پیراهنی برای پیامبر دوختم و نزدش بردم. دستی بر آن کشید و گفت خوب پیراهنی است. عربی که نزدش بود، گفت: آن را به من ببخش. پیامبر نیز بی‌درنگ آن لباس را به او بخشید[۲۶].

خداوند متعال در حدیث معراج خطاب به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «يَا أَحْمَدُ إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِيَ الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ وَ التَّقَرُّبُ إِلَيْهِمْ‌»؛ «ای احمد! محبت من در گرو محبت فقیران و مستمندان و تقرب به ایشان است». حضرت فرمود: مستمندان راستین چه کسانی هستند؟ پروردگار پاسخ داد: آنان که به کم، خشنود و بر گرسنگی، بردبار و در نعمت، سپاس‌گزار هستند. از گرسنگی و تشنگی خود شکایت ندارند و هرگز دروغ نمی‌گویند و نسبت به پروردگار جهان غضب نمی‌کنند و برای چیزی که از دستشان می‌رود، غمگین نمی‌شوند و نسبت به چیزی که به دست می‌آورند، بیش از اندازه شادی نمی‌کنند. ای احمد! محبت من در گرو محبت به مستمندان است. پس به آنان نزدیک شو و هم‌نشینی با آنان را اختیار کن و از ثروتمندان و مجلسشان فاصله بگیر؛ زیرا فقیران و مستمندان دوستان من هستند[۲۷].

پیامبر اعظم (ص) در تبیین منزلت آنها می‌فرماید: فقیران، شهریاران اهل بهشتند. مردم همگی مشتاق بهشتند و بهشت مشتاق فقیران است[۲۸].

رسول رحمت و مودت در سخن دیگری می‌فرماید: خوشا به (حال) مستمندان شکیبا. ای گروه مستمندان! رضایت خاطر داشته باشید و از خدا خشنود باشید تا خدای عزوجل، شما را برای فقرتان پاداش دهد[۲۹].[۳۰]

منابع

پانویس

  1. مسلم نیشابوری، صحیح، ج۷، ص۷۲؛ البخاری، صحیح، ‌ ج۷، ص۸۱؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۱۷؛ ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۴، ص ۳۵۱؛ المتقی الهندی، کنزالعمال، ج۷، ص۱۷۶ و ابن ابی الشیبه گوفی، المصنّف، ج۷، ص۴۴۶.
  2. مکارم الاخلاق، ص۱۷ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۳۲ - ۳۳.
  3. تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۸۷؛ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۱۱؛ ‌ نویری، نهایة الإرب، ج۱۸، ص۲۵۴ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۳۲.
  4. ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.
  5. ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۷۷.
  6. صحیح مسلم، ج۷، ص۷۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص۲۴-۲۵ و احمد بن حنبل، ‌ مسنداحمد، ج۱، ص۲۳۱.
  7. ملا محسن کاشانی، المحجة البیضاء، ج۴، ص۱۶۱؛ ‌ صحیح مسلم، ج۷، ص۷۴؛صحیح بخاری، ج ۷، ص ۸۲؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۰۷ و ابن حبان، صحیح، ‌ ج۱۴، ص۲۹۱-۲۹۲.
  8. صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۴؛ امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۱۰؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۰۸ و البیهقی، السنن الکبری، ج۷، ص۱۹.
  9. صحیح بخاری، ص ۸۲ و تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۳.
  10. صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۰۸؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۴۲؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۱۶ و محمد بن جریر واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۹۴۶.
  11. امتاع الاسماع، ص ۲۱۱؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۰۱؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۷۵ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۸، ص۵۱.
  12. کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج ۴، ص ۵۵ - ۵۶؛ صحیح ابن حبان، ج ۱۱، ص ۱۶۷ و عبداللّه بن بهرام الدارمی، سنن، ج ۱، ص ۳۴.
  13. الکافی، ج ۴، ص ۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱، ص ۴۱۸.
  14. ماوردی، اعلام النبوه، ص ۲۳۱.
  15. تاریخ مدینه دمشق، ص ۳۱ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۷، ص ۵۳.
  16. الکافی، ج ۵، ص ۶۷ - ۶۸ و سید هاشم بحرانی، حلیة الابرار، ص ۲۹۰.
  17. «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
  18. زمخشری، الکشاف، ج ۲، ص ۶۶۲ و فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۳۴ - ۶۳۵.
  19. ابوحاتم تمیمی، السیرة النبویه و اخبار الخلفاء، ج ۱، ص ۴۱۳.
  20. الکافی، ج ۲، ص ۶۵۹؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۴؛ علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص ۱۷۶ و محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۱۶۸.
  21. « إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ وَ إِنْ‌ خَالَفَكُمْ‌»؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۳۲ و ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۸.
  22. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۱۶۷ ـ ۱۷۰.
  23. «و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.
  24. «و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند» سوره حشر، آیه ۹.
  25. محمدنقی بن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۸۴.
  26. محمدنقی بن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ، ج۲، ص۵۸۴.
  27. بحارالانوار، ج۷۷، ص۲۳.
  28. کنز العمال، ح۱۶۶۵۵.
  29. بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۹.
  30. اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی، ص ۱۱۶.