دیدگاه اهل سنت درباره مهدویت چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[مصطفی صادقی]]'''، در کتاب ''«[[تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور (کتاب)|تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[مصطفی صادقی]]'''، در کتاب ''«[[تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور (کتاب)|تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«سوء استفاده از عنوان [[مهدی]] و [[مهدویت]] در عصر عباسیان رواج گرفت؛ لیکن برخی از خلفای اموی نیز با این نام مورد خطاب شاعران قرار گرفته یا حتی لقب داده شده‌اند. گروهی [[عمر بن عبدالعزیز]] را [[مهدی]] دانسته‌اند<ref>قاضی نعمانی مغربی، شرح الاخبار، ج ۳، ص ۳۵۸.</ref>. [[مسعودی]] می‌گوید: [[سلیمان بن عبدالملک]] [[مهدی]] لقب داشت‌<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۰.</ref> و جریر و فرزدق هم در شعر خود او را [[مهدی]] خطاب کرده‌اند<ref>دیوان فرزدق، ص ۲۳۹ و شرح دیوان جریر، ص ۳۲۷.</ref>. [[حارث بن سریج]] را نیز که علیه امویان در خراسان قیام کرد مدعی [[مهدویت]] دانسته‌اند<ref>حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۵.</ref>. در آستانه سقوط پادشاهی [[بنی امیه]]، فرزندان [[علی بن عبدالله بن عباس]] و دعوتگران آنان برای همراه کردن مردم با خود کاملا از عنوان [[مهدی]] بهره‌برداری کرده و مبارزه او با ظلم و ایجاد [[عدالت]] را بر خود تطبیق کرده و احادیثی نیز به نفع خود ساختند. از [[ابن عباس]] نقل کردند که [[مهدی عباسی|مهدی]] و [[منصور عباسی|منصور]] و [[سفاح عباسی|سفاح]] از ما هستند و همو گفته است که [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] {{عم}} گمان می‌کنند [[مهدی]] از نسل آنان است؛ اما بدانید که [[سفاح عباسی|سفاح]] و [[منصور عباسی|منصور]] و [[امام [[مهدی عباسی|مهدی]] از فرزندان من هستند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، ص ۶۳.</ref>. [[مسعودی]] می‌گوید: [[سفاح عباسی|سفاح]] ابتدا [[مهدی]] لقب داشت‌<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۲.</ref> و [[یعقوبی]] شعری آورده که در آن [[سفاح عباسی|سفاح]]، [[مهدی]] [[بنی هاشم]] خطاب شده است<ref>"انت مهدی هاشم و هداها ... (تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۹۴) لقب منصور نیز ناشی از ملاحم و برداشت از القاب مهدی است. در این باره ر.ک: عمر فاروق، بحوث فی التاریخ العباسی، ص ۲۰۳.</ref>. هنگامی که مردم با [[سفاح عباسی|سفاح]] بیعت کردند عمویش [[داوود بن علی]] بر منبر گفت: خلافت در دست ماست تا آن را به [[حضرت عیسی|عیسی بن مریم]] تسلیم کنیم‌ <ref>تاریخ طبری، ج ۷، ص ۴۲۸.</ref> و آن‌گاه که عمر [[سفاح عباسی|سفاح]] رو به پایان بود و از فتح سند و آفریقا خبردار شد گفت: شنیده‌ام وقتی سند و آفریقا گشوده شود [[قائم آل محمد]] {{صل}} خواهد مرد<ref>بلاذری، همان، ص ۲۳۷.</ref>. این از موارد نادری است که کلمه [[قائم آل محمد]] {{صل}} بر غیر از [[امام مهدی|امام دوازدهم]] [[شیعیان]] اطلاق شده است. جالب‌تر آن‌که در روایات [[ملاحم]] و گاه آن‌چه به عنوان [[علائم ظهور]] رواج داده‌ می‌شود، می‌خوانیم که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} فرمود: در [[آخر الزمان]] و هنگام آشکار شدن فتنه‌ها، مردی از [[اهل بیت]] من خروج می‌کند که به او سفاح گفته می‌شود<ref>ابن حماد، الفتن، ص ۲۵۵، ح ۹۹۹؛ ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص ۳۲۵؛ معجم احادیث المهدی، ج ۱، ص ۹۷ و عبد العلیم بستوی، الموسوعة فی احادیث المهدی الضعیفة و الموضوعه، ص ۲۶۸. سفاح در این روایات به معنای بخشنده است؛ چنان‌‌که لقب دادن اولین خلیفه عباسی نیز به همین دلیل بود. اما آن‌‌که به دلیل خون‌‌ریزی و کشتار فراوان بنی امیه، سفاح نامیده شد، عبد اللّه بن علی عموی سفاح و منصور است (ر.ک: عمر فاروق، همان، ص ۲۰۳).</ref>. [[ابو دلامه]] شاعر در شعری خطاب به [[ابو مسلم]] گفته است: "آیا قصد خیانت در دولت [[امام مهدی|مهدی]] را داشتی؟!"<ref>"افی دولة المهدی حاولت غدرة" (اخبار الدولة العباسیة، ص ۲۵۶).</ref>. لقب [[مهدی]] برای سومین خلیفه عباسیان نیاز به توضیح ندارد و گویا برای همو بود که سخن [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]: "مهدی هم نام و هم کنیه من است" یا "نامش نام من و نام پدرش نام فرزند من است" را این‌گونه تحریف کردند که "نامش نام من و نام پدرش نام پدر من است"<ref>ممکن است شباهت دو روایت: ‌‌"اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابنی" و "اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی" باعث تصحیف شده باشد.</ref>. چون نام و نسب این مهدی "محمد بن عبدالله" بود. شاید هم بنی حسن آن را برای [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] [[نفس زکیه]] ساختند. درباره پنجمین خلیفه عباسی هم تعبیر [[مهدی]] آمده و ابو العتاهیه خطاب به هارون الرشید گفته است: "برای تو دو اسم وجود دارد که از رشد و هدایت گرفته شده‌اند: یکی رشید و دیگری [[مهدی]]"<ref>"لک اسمان شقّا من رشاد و من هدی/ فانت الذی تدعی رشیدا و مهدیا" (مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۳۳۰).</ref>. از خلفا که بگذریم ادعاهایی درباره زنده بودن و [[مهدویت]] افراد دیگر وجود دارد، مانند ادعای راوندیه درباره [[ابو مسلم خراسانی]]‌<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص ۴۷.</ref> یا ادعای مردی از بادیه در سال ۳۰۲ ق و [[حسین بن منصور حلاج]] در سال ۳۰۹ ق<ref>تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۴۹ و ۲۱۹.</ref>»<ref>[[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]؛ [[تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور (کتاب)|تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور]]، ص ۶۹- ۷۱.</ref>.
::::::«سوء استفاده از عنوان [[مهدی]] و [[مهدویت]] در عصر عباسیان رواج گرفت؛ لیکن برخی از خلفای اموی نیز با این نام مورد خطاب شاعران قرار گرفته یا حتی لقب داده شده‌اند. گروهی [[عمر بن عبدالعزیز]] را [[مهدی]] دانسته‌اند<ref>قاضی نعمانی مغربی، شرح الاخبار، ج ۳، ص ۳۵۸.</ref>. [[مسعودی]] می‌گوید: [[سلیمان بن عبدالملک]] [[مهدی]] لقب داشت‌<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۰.</ref> و جریر و فرزدق هم در شعر خود او را [[مهدی]] خطاب کرده‌اند<ref>دیوان فرزدق، ص ۲۳۹ و شرح دیوان جریر، ص ۳۲۷.</ref>. [[حارث بن سریج]] را نیز که علیه امویان در خراسان قیام کرد مدعی [[مهدویت]] دانسته‌اند<ref>حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۵.</ref>. در آستانه سقوط پادشاهی [[بنی امیه]]، فرزندان [[علی بن عبدالله بن عباس]] و دعوتگران آنان برای همراه کردن مردم با خود کاملا از عنوان [[مهدی]] بهره‌برداری کرده و مبارزه او با ظلم و ایجاد [[عدالت]] را بر خود تطبیق کرده و احادیثی نیز به نفع خود ساختند. از [[ابن عباس]] نقل کردند که [[مهدی عباسی|مهدی]] و [[منصور عباسی|منصور]] و [[سفاح عباسی|سفاح]] از ما هستند و همو گفته است که [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] {{عم}} گمان می‌کنند [[مهدی]] از نسل آنان است؛ اما بدانید که [[سفاح عباسی|سفاح]] و [[منصور عباسی|منصور]] و [[امام [[مهدی عباسی|مهدی]] از فرزندان من هستند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، ص ۶۳.</ref>. [[مسعودی]] می‌گوید: [[سفاح عباسی|سفاح]] ابتدا [[مهدی]] لقب داشت‌<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۲.</ref> و [[یعقوبی]] شعری آورده که در آن [[سفاح عباسی|سفاح]]، [[مهدی]] [[بنی هاشم]] خطاب شده است<ref>"انت مهدی هاشم و هداها ... (تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۹۴) لقب منصور نیز ناشی از ملاحم و برداشت از القاب مهدی است. در این باره ر.ک: عمر فاروق، بحوث فی التاریخ العباسی، ص ۲۰۳.</ref>. هنگامی که مردم با [[سفاح عباسی|سفاح]] بیعت کردند عمویش [[داوود بن علی]] بر منبر گفت: خلافت در دست ماست تا آن را به [[حضرت عیسی|عیسی بن مریم]] تسلیم کنیم‌ <ref>تاریخ طبری، ج ۷، ص ۴۲۸.</ref> و آن‌گاه که عمر [[سفاح عباسی|سفاح]] رو به پایان بود و از فتح سند و آفریقا خبردار شد گفت: شنیده‌ام وقتی سند و آفریقا گشوده شود [[قائم آل محمد]] {{صل}} خواهد مرد<ref>بلاذری، همان، ص ۲۳۷.</ref>. این از موارد نادری است که کلمه [[قائم آل محمد]] {{صل}} بر غیر از [[امام مهدی|امام دوازدهم]] [[شیعیان]] اطلاق شده است. جالب‌تر آن‌که در روایات [[ملاحم]] و گاه آن‌چه به عنوان [[علائم ظهور]] رواج داده‌ می‌شود، می‌خوانیم که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} فرمود: در [[آخر الزمان]] و هنگام آشکار شدن فتنه‌ها، مردی از [[اهل بیت]] من خروج می‌کند که به او سفاح گفته می‌شود<ref>ابن حماد، الفتن، ص ۲۵۵، ح ۹۹۹؛ ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص ۳۲۵؛ معجم احادیث المهدی، ج ۱، ص ۹۷ و عبد العلیم بستوی، الموسوعة فی احادیث المهدی الضعیفة و الموضوعه، ص ۲۶۸. سفاح در این روایات به معنای بخشنده است؛ چنان‌‌که لقب دادن اولین خلیفه عباسی نیز به همین دلیل بود. اما آن‌‌که به دلیل خون‌‌ریزی و کشتار فراوان بنی امیه، سفاح نامیده شد، عبد اللّه بن علی عموی سفاح و منصور است (ر.ک: عمر فاروق، همان، ص ۲۰۳).</ref>. [[ابو دلامه]] شاعر در شعری خطاب به [[ابو مسلم]] گفته است: "آیا قصد خیانت در دولت [[امام مهدی|مهدی]] را داشتی؟!"<ref>"افی دولة المهدی حاولت غدرة" (اخبار الدولة العباسیة، ص ۲۵۶).</ref>. لقب [[مهدی]] برای سومین خلیفه عباسیان نیاز به توضیح ندارد و گویا برای همو بود که سخن [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]: "مهدی هم نام و هم کنیه من است" یا "نامش نام من و نام پدرش نام فرزند من است" را این‌گونه تحریف کردند که "نامش نام من و نام پدرش نام پدر من است"<ref>ممکن است شباهت دو روایت: ‌‌"اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابنی" و "اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی" باعث تصحیف شده باشد.</ref>. چون نام و نسب این مهدی "محمد بن عبدالله" بود. شاید هم بنی حسن آن را برای [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] [[نفس زکیه]] ساختند. درباره پنجمین خلیفه عباسی هم تعبیر [[مهدی]] آمده و ابو العتاهیه خطاب به هارون الرشید گفته است: "برای تو دو اسم وجود دارد که از رشد و هدایت گرفته شده‌اند: یکی رشید و دیگری [[مهدی]]"<ref>"لک اسمان شقّا من رشاد و من هدی/ فانت الذی تدعی رشیدا و مهدیا" (مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۳۳۰).</ref>. از خلفا که بگذریم ادعاهایی درباره زنده بودن و [[مهدویت]] افراد دیگر وجود دارد، مانند ادعای راوندیه درباره [[ابو مسلم خراسانی]]‌<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص ۴۷.</ref> یا ادعای مردی از بادیه در سال ۳۰۲ ق و [[حسین بن منصور حلاج]] در سال ۳۰۹ ق<ref>تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۴۹ و ۲۱۹.</ref>»<ref>[[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]؛ [[تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور (کتاب)|تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور]]، ص ۶۹- ۷۱.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن۲. آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}}
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونه‌ای]]]]
::::::آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«[[اهل سنت]] در این‌که [[مهدی موعود]] {{ع}} از نسل [[پیامبر]] {{صل}} و از فرزندان زهرای اطهر {{س}} است و این‌که زمین را از عدل و داد پر می‌کند، پس از آن‌که از جور و ستم پر شده باشد، این‌که عیسی مسیح {{ع}} از آسمان نازل شده و در پشت سر آن حضرت نماز می‌خواند، و این‌که مردم در عصر آن حضرت در رفاه زندگی می‌کنند و این‌که مهدی، حسینی بوده و از نسل [[امام حسین]] {{ع}} است، تردید نداشته و با تمام خصایص و خصلت‌های [[امام حسین]] {{ع}} او را می‌شناسند و به دلیل [[روایات]] متواتری که در این باب از [[پیامبر]] {{صل}} وارد شده، ابداً نسبت به وجود آن حضرت به خود تردید راه نمی‌دهند. اگرچه بیشتر آن‌ها انکار می‌کنند که آن حضرت پسر بلاواسطه [[امام حسن عسکری]] {{ع}} و خلیفه دوازدهم [[رسول خدا]] {{صل}} باشد، به دلیل شبهات واهی که دارند (از قبیل این‌که پنج‌ساله چگونه به مقام امامت می‌رسد و انسان چگونه می‌تواند این‌همه عمر کند) با [[شیعه]] در شخص [[امام عصر]] {{ع}} هم‌عقیده نیستند؛ ولی در اصل مهدویت و این‌که آن موعود ملل، [[حضرت مهدی]] {{ع}} است بحثی ندارند<ref>سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ص ۲۷.</ref>.
::::::احادیث درباره [[حضرت مهدی]] {{ع}} را بسیاری از بزرگان [[اهل سنت]] در کتاب‌های‌شان آورده‌اند، مانند [[احمد حنبل]]، [[ابی داود]]، [[ابن ماجه]]، [[ترمذی]]، [[مسلم]]، [[نسائی]]، [[بیهقی]]، [[ماوردی]]، [[طبرانی]]، [[سمعانی]]، [[رؤیانی]]، [[ابن قتیبه]]، در کتاب غریب الحدیث و ابن عساکر و دار قطنی در مسند [[فاطمه زهرا]] {{س}} و کسائی در مبتداء و ابن عبد البر در استیعاب و...<ref>منتخب الاثر، ص ۴.</ref>.
::::::عده‌ای از بزرگان [[اهل سنت]] کتابی مستقل درباره [[حضرت مهدی]] {{ع}} نوشته‌اند، از قبیل: "ابراز الوهم المکنون، من کلام ابن خلدون" از [[احمد محمد صدیق مغربی]]، "اخبار المهدی" از [[حماد بن یعقوب]]، "الاربعین" از [[حافظ‍‌ ابو نعیم اصفهانی]]، "البرهان، فی علامات مهدی آخر الزمان" از [[علی بن حسام الدین متقی هندی]]، "البیان فی اخبار صاحب الزمان" از [[ابو عبدالله محمد بن یوسف گنجی شافعی]]، "العرف الوردی، فی اخبار المهدی" از [[جلال الدین سیوطی]]، "العطر الوردی فی شرح القطر الشهدی فی اوصاف المهدی" از [[محمد بن محمد بلبیسی]]، "القطر الشهدی، فی اوصاف المهدی" از [[شهاب الدین حلوانی]]، "المشرب الوردی، فی اخبار المهدی" از ملا [[علی قاری حنفی مکی]]، "المهدی" از [[شمس الدین ابن قیم الجوزیة]]، "تلخیص البیان فی علامات مهدی آخر الزمان" از [[ابن کمال پاشای حنفی]]، "مناقب المهدی" از [[حافظ‍‌ ابو نعیم اصفهانی]]. این‌ها و ده‌ها کتاب دیگر اختصاصا در مورد وجود [[حضرت مهدی]] {{ع}} نوشته شده است<ref>سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ص ۲۸.</ref>. برای آگاهی بیشتر به اخباری که [[اهل سنت]] درباره وجود مهدی موعود {{ع}} نقل کرده‌اند، علاوه بر کتاب‌های فوق می‌توانید به کتب بحار الانوار، ج ۵۱ و منتخب الاثر مراجعه کنید»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۷۱۱.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}



نسخهٔ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۵۷

الگو:پرسش غیرنهایی

دیدگاه اهل سنت درباره مهدویت چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

دیدگاه اهل سنت درباره مهدویت چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

حبیب‌الله طاهری

حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب‌الله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در این‌باره گفته‌است:

  • «اهل سنت در این که مهدی موعود از نسل پیامبر و از فرزندان زهرای اطهر است و اینکه زمین را پر عدل و داد می‌کند، پس از آنکه پر از جور و ستم شده باشد و اینکه عیسی مسیح(ع) از آسمان نازل شده و پشت سر آن حضرت نماز می‌خواند، و اینکه مردم در عصر آن حضرت در رفاه زندگی می‌کنند و اینکه مهدی حسینی بوده از نسل امام حسین است تردیدی نداشته و با تمام خصایص و خصلت‌های امام حسین، او را می‌شناسند و به دلیل روایات متواتری که در این باب از پیامبر(ص) وارد شده، ابداً نسبت به وجود آن حضرت به خود تردید راه نمی‌دهند، گرچه اکثر آنها انکار می‌کنند که آن حضرت پسر بلاواسطه امام عسکری و خلیفه دوازدهم رسول خدا(ص) باشد به دلیل شبهات واهی که دارند (از قبیل اینکه پنج‌ساله چگونه به مقام امامت می‌رسد و یک انسان چگونه این همه عمر می‌کند و...) با شیعه در شخص امام عصر هم‌عقیده نیستند، ولی در اصل مهدویت و اینکه آن موعود ملل، حضرت مهدی است، بحثی ندارند. در این مورد، روایات بسیاری را نقل کرده و بسیاری از آنها ادعای تواتر[۱] آن روایات را دارند، به عنوان مثال، حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی متوفای سال ۶۵۸ (ه.ق) در کتاب البیان خود می‌گوید: "تَوَاتَرَتِ الأَخْبَارُ واسْتَفَاضَتْ بِكَثْرَةِ رُوَاتِهَا عَنِ الْمُصْطَفَى (ص) فِي أَمْرِ الْمَهْدِيِّ"[۲]؛ احادیث پیامبر اکرم(ص) درباره مهدی (ع) به دلیل راویان بسیاری که دارد به حد تواتر رسیده است. ابن حجر عسقلانی شافعی متوفای سال ۸۵۲ ه.ق، در کتاب "فتح الباری" که در شرح "صحیح بخاری" نوشته است، در این مورد می‌گوید: "تَوَاتَرَتِ الْأَخْبَارُ بِأَنَّ الْمَهْدِيَّ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَنَّ عِيسَى (ع) سَيَنْزِلُ وَ يُصَلِّي خَلْفَهُ"[۳]؛ اخبار متواتر رسیده است که مهدی از این امت است و عیسی (ع) از آسمان فرود خواهد آمد و پشت سر مهدی نماز خواهد خواند. به دلیل همین عقیده است که قاضی محمد شوکانی یمنی، رساله خود را "التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر و الدجال و المسیح" نامیده است و در این باره می‌گوید: "...وَ جَمِيعُ مَا سُقْنَاهُ بَالِغٌ حَدَّ التَّوَاتُرِ، كَما لا يَخْفَى عَلى مَنْ لَهُ فَضْلُ اطِّلاعٍ فَتَقَرَّرَ بِجَمِيعِ مَا سُقْناهُ اَنَّ الْأَحَادِيثَ الْوَارِدَة فِي الْمَهْدِيِّ اَلْمُنْتَظَرِ مُتَوَاتِرَةٌ"[۴]؛ به جز اینها عالمان دیگر اهل سنت نیز اخبار وارده در مورد حضرت مهدی را متواتر معرفی کرده‌اند[۵]. مرحوم علامه مجلسی در بحار از مرحوم اربلی در کشف الغمه نقل می‌کند که او از حافظ ابونعیم اصفهانی، صاحب کتاب "حلیة الاولیاء" و "اربعین" نقل می‌کند که این عالم بزرگ سنی، چهل حدیث را با سند از پیامبر(ص) در مورد حضرت مهدی (ع) جمع و نقل کرده، کتاب "اربعین" را نوشته است که مرحوم اربلی از آنجا و مرحوم علامه مجلسی در بحار از کشف الغمه اربلی تمام چهل حدیث را نقل کرده که همگی از پیامبر(ص) و در مورد وجود و زندگی و حکومت و مشخصات فردی آن حضرت است[۶]. این موضوع، که مسأله مهدی (ع) مسأله‌ای اسلامی و قطعی است به قدری مسلّم و مشهور بود که حتی لغت‌نویسان و واژه‌شناسان اهل سنت نیز در ذیل کلمه "مهدی" آن را مطرح کرده‌اند؛ به عنوان مثال جمال الدین، ابن منظور افریقی مصری، متوفای سال ۷۱۱ ه.ق، در لغت‌نامه بزرگ و معتبر خویش "لسان العرب" چنین می‌گوید: "المَهْدِيُّ: الَّذي قَد هَداهُ اللهُ إِلَى الحَقِّ، وَ قَدِ اسْتُعْمِلَ فِي الأَسماءِ، حَتّى صارَ كَالأَسماءِ الغالِبَةّ وَ بِهِ سُمِّيَ المَهْدِيُّ، الَّذي بَشَّرَ بِهِ النَّبِيُّ (ص)، أَنَّهُ يَجِيءُ في آخِرِ الزَّمانِ"[۷]. همچین محدث و ادیب واژه‌شناس معروف عرب، مجد الدین ابن اثیر شافعی متوفای ۶۰۶ ه.ق، در کتاب "النهایه" و مرتضی زبیدی حنفی متوفای سال ۱۲۰۵ ه.ق، در فرهنگ "تاج العروس" به این موضوع اشاره کرده‌اند، لکن زیبدی در آخر، این جمله دعا را نیز افزوده است که: "جَعَلَنَا اللّٰهُ مِنْ أَنْصَارِهِ"؛ یعنی خداوند ما را از جمله یاران مهدی قرار دهد.
احادیث در مورد حضرت مهدی (ع) را بسیاری از بزرگان اهل سنت در کتاب‌هایشان آورده‌اند، مانند احمد حنبل، ابی داود، ابن ماجه، ترمذی، مسلم، نسائی، بیهقی، ماوردی، طبرانی، سمعانی، رؤیانی، ابن قتیبه در کتاب غریب الحدیث و ابن عساکر و دار قطنی در مسند فاطمه زهرا(س) و کسائی در مبتداء و ابن عبد البرّ در استیعاب و...[۸]. عده‌ای از بزرگان اهل سنت کتابی مستقل درباره حضرت مهدی (ع) نوشته‌اند، از قبیل:
  1. "ابراز الوهم المکنون، من کلام ابن خلدون" از احمد محمد صدیق مغربی؛
  2. "اخبار المهدی" از حماد بن یعقوب؛
  3. "الاذاغه، لما کان و ما یکون بین یدی الساعه" از محمد صدیق خان بخاری هندی؛
  4. "اربعین"، از حافظ ابو نعیم اصفهانی؛
  5. "البرهان، فی علامات مهدی آخرالزمان" از علی بن حسام الدین متقی هندی مؤلف کنز العمال؛
  6. "البیان فی اخبار صاحب الزمان" از ابو عبدالله محمد بن یوسف گنجی شافعی؛
  7. "الرد علی من حکم و قضی، ان المهدی الموعود جاء و مضی" از ملا علی قاری حنفی مکی؛
  8. "العرف الوردی فی اخبار المهدی" از جلال الدین سیوطی؛
  9. "العطر الوردی فی شرح القطر الشهدی فی اوصاف المهدی]]" از محمد بن محمد بلبیسی؛
  10. "القطر الشهدی فی اوصاف المهدی" از شهاب الدین حلوانی؛
  11. "المشرب الوردی فی اخبار المهدی" از ملا علی قاری حنفی مکی؛
  12. "المهدی" از شمس الدین ابن قیم الجوزیه؛
  13. "الهدیة الندیة للامة المحمدیة فی فضل الذات المهدیة" از شیخ مصطفی بکری؛
  14. "تحدیق النظر، فی اخبار الامام المنتظر" از محمد بن عبدالعزیز بن مانع (از علمای نجد، قرن چهاردهم)؛
  15. "تلخیص البیان، فی علامات مهدی آخرالزمان" از ابن کمال پاشای حنفی؛
  16. "عقد الدرر، فی اخبار المهدی المنتظر" از یوسف بن یحیی مقدسی سلمی؛
  17. "فوائد الفکر، فی المهدی المنتظر" از یوسف کرمی مقدسی؛
  18. "مناقب المهدی" از حافظ ابونعیم اصفهانی[۹]؛
  19. "نعت المهدی" از حافظ ابونعیم اصفهانی.
اینها و ده‌ها کتاب دیگر اختصاصاً در مورد وجود حضرت مهدی منتظر نوشته شد. برای آگاهی بیشتر به اخباری که اهل سنت در مورد وجود مهدی موعود نقل کرده‌اند، علاوه بر اینها می‌توانید به کتاب‌های: بحارلانوار، ج ۵۱ و منتخب الاثر و... مراجعه کنید که از کتب آنها نقل کرده‌اند. بنابراین، اهل سنت نیز همانند شیعه به وجود مهدی موعود معتقدند»[۱۰].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

الگو:جمع شدن۲. آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛

مجتبی تونه‌ای
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:
«اهل سنت در این‌که مهدی موعود (ع) از نسل پیامبر (ص) و از فرزندان زهرای اطهر (س) است و این‌که زمین را از عدل و داد پر می‌کند، پس از آن‌که از جور و ستم پر شده باشد، این‌که عیسی مسیح (ع) از آسمان نازل شده و در پشت سر آن حضرت نماز می‌خواند، و این‌که مردم در عصر آن حضرت در رفاه زندگی می‌کنند و این‌که مهدی، حسینی بوده و از نسل امام حسین (ع) است، تردید نداشته و با تمام خصایص و خصلت‌های امام حسین (ع) او را می‌شناسند و به دلیل روایات متواتری که در این باب از پیامبر (ص) وارد شده، ابداً نسبت به وجود آن حضرت به خود تردید راه نمی‌دهند. اگرچه بیشتر آن‌ها انکار می‌کنند که آن حضرت پسر بلاواسطه امام حسن عسکری (ع) و خلیفه دوازدهم رسول خدا (ص) باشد، به دلیل شبهات واهی که دارند (از قبیل این‌که پنج‌ساله چگونه به مقام امامت می‌رسد و انسان چگونه می‌تواند این‌همه عمر کند) با شیعه در شخص امام عصر (ع) هم‌عقیده نیستند؛ ولی در اصل مهدویت و این‌که آن موعود ملل، حضرت مهدی (ع) است بحثی ندارند[۲۷].
احادیث درباره حضرت مهدی (ع) را بسیاری از بزرگان اهل سنت در کتاب‌های‌شان آورده‌اند، مانند احمد حنبل، ابی داود، ابن ماجه، ترمذی، مسلم، نسائی، بیهقی، ماوردی، طبرانی، سمعانی، رؤیانی، ابن قتیبه، در کتاب غریب الحدیث و ابن عساکر و دار قطنی در مسند فاطمه زهرا (س) و کسائی در مبتداء و ابن عبد البر در استیعاب و...[۲۸].
عده‌ای از بزرگان اهل سنت کتابی مستقل درباره حضرت مهدی (ع) نوشته‌اند، از قبیل: "ابراز الوهم المکنون، من کلام ابن خلدون" از احمد محمد صدیق مغربی، "اخبار المهدی" از حماد بن یعقوب، "الاربعین" از حافظ‍‌ ابو نعیم اصفهانی، "البرهان، فی علامات مهدی آخر الزمان" از علی بن حسام الدین متقی هندی، "البیان فی اخبار صاحب الزمان" از ابو عبدالله محمد بن یوسف گنجی شافعی، "العرف الوردی، فی اخبار المهدی" از جلال الدین سیوطی، "العطر الوردی فی شرح القطر الشهدی فی اوصاف المهدی" از محمد بن محمد بلبیسی، "القطر الشهدی، فی اوصاف المهدی" از شهاب الدین حلوانی، "المشرب الوردی، فی اخبار المهدی" از ملا علی قاری حنفی مکی، "المهدی" از شمس الدین ابن قیم الجوزیة، "تلخیص البیان فی علامات مهدی آخر الزمان" از ابن کمال پاشای حنفی، "مناقب المهدی" از حافظ‍‌ ابو نعیم اصفهانی. این‌ها و ده‌ها کتاب دیگر اختصاصا در مورد وجود حضرت مهدی (ع) نوشته شده است[۲۹]. برای آگاهی بیشتر به اخباری که اهل سنت درباره وجود مهدی موعود (ع) نقل کرده‌اند، علاوه بر کتاب‌های فوق می‌توانید به کتب بحار الانوار، ج ۵۱ و منتخب الاثر مراجعه کنید»[۳۰].

|}

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مقصود از خبر متواتر خبری است که راویان آن در هر عصر در حدی هستند که تواطیء، و اجتماعشان بر کذب بطور عادی محال باشد، لذا حدیث متواتر قطعی الثبوت است، مخصوصاً رواة احادیث حضرت مهدی به گونه‌ای هستند که اجتماعشان ابداً امکان نداشت. زیرا بعضی مکی و بعضی مدنی، کوفی، بصری، بغدادی، رازی قمی، شیعی، سنی، اشعری و معتزلی بودند و بعضی در اوائل عصر اول و بعضی در اعصار بعدی بودند.
  2. منتخب الاثر، ص ۴-۵.
  3. منتخب الاثر، ص ۴-۵.
  4. همه احادیثی که آورده‌ایم به حد تواتر می‌رسد، چنانکه بر مطلعان پوشیده نیست. بنابراین، با توجه به همه احادیث مذکور، مسلّم گشت که احادیث رسیده درباره مهدی منتظر متواتر است؛ منتخب الاثر، ص ۴-۵.
  5. صاحب منتخب الاثر در پاورقی ص ۳ تا ۶ از بسیاری از دانشمندان اهل سنت ادعای تواتر اخبار در مورد وجود مهدی را نقل کرده است.
  6. ر.ک: بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۸.
  7. مهدی کسی است که خداوند راه حق را به او نشان داده است، این کلمه (که از نظر دستوری وصف است)، به صورت اسم به کار رفته است (و اشخاص را به آن نامگذاری کرده‌اند) تا جایی که عَلَم بِالغَلَبه شده است و همین کلمه مهدی، نام آن کسی است که پیامبر (ص) مژده داده است که در آخرالزمان می‌آید؛ لسان‌ العرب، ج ۳، ص ۷۸۷.
  8. منتخب الاثر، ص ۴.
  9. محمدرضا حکیمی، خورشید مغرب، ص ۶۵.
  10. طاهری؛حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص۲۶ -۲۹.
  11. قاضی نعمانی مغربی، شرح الاخبار، ج ۳، ص ۳۵۸.
  12. التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۰.
  13. دیوان فرزدق، ص ۲۳۹ و شرح دیوان جریر، ص ۳۲۷.
  14. حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۵.
  15. بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، ص ۶۳.
  16. التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۲.
  17. "انت مهدی هاشم و هداها ... (تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۹۴) لقب منصور نیز ناشی از ملاحم و برداشت از القاب مهدی است. در این باره ر.ک: عمر فاروق، بحوث فی التاریخ العباسی، ص ۲۰۳.
  18. تاریخ طبری، ج ۷، ص ۴۲۸.
  19. بلاذری، همان، ص ۲۳۷.
  20. ابن حماد، الفتن، ص ۲۵۵، ح ۹۹۹؛ ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص ۳۲۵؛ معجم احادیث المهدی، ج ۱، ص ۹۷ و عبد العلیم بستوی، الموسوعة فی احادیث المهدی الضعیفة و الموضوعه، ص ۲۶۸. سفاح در این روایات به معنای بخشنده است؛ چنان‌‌که لقب دادن اولین خلیفه عباسی نیز به همین دلیل بود. اما آن‌‌که به دلیل خون‌‌ریزی و کشتار فراوان بنی امیه، سفاح نامیده شد، عبد اللّه بن علی عموی سفاح و منصور است (ر.ک: عمر فاروق، همان، ص ۲۰۳).
  21. "افی دولة المهدی حاولت غدرة" (اخبار الدولة العباسیة، ص ۲۵۶).
  22. ممکن است شباهت دو روایت: ‌‌"اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابنی" و "اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی" باعث تصحیف شده باشد.
  23. "لک اسمان شقّا من رشاد و من هدی/ فانت الذی تدعی رشیدا و مهدیا" (مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۳۳۰).
  24. نوبختی، فرق الشیعه، ص ۴۷.
  25. تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۴۹ و ۲۱۹.
  26. صادقی، مصطفی؛ تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور، ص ۶۹- ۷۱.
  27. سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ص ۲۷.
  28. منتخب الاثر، ص ۴.
  29. سیمای آفتاب، حبیب الله طاهری، ص ۲۸.
  30. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۷۱۱.