آیا امام علی علم غیب دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
* [[سید محمد نجفی یزدی|نجفی یزدی]]
* [[سید محمد نجفی یزدی|نجفی یزدی]]
* [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی]]
* [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی]]
* [[سید عبدالحمید ابطحی|ابطحی]]
* [[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]
* [[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]
}}
}}
خط ۲۷: خط ۲۸:
::::::آیت الله '''[[مرتضی مطهری|مطهری]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با قرآن (کتاب)|آشنایی با قرآن]]»'' در این باره گفته است:
::::::آیت الله '''[[مرتضی مطهری|مطهری]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با قرآن (کتاب)|آشنایی با قرآن]]»'' در این باره گفته است:


::::::«در [[نهج البلاغه]] روایتی هست که امیرالمؤمنین [[امام علی|علی]] {{ع}} به شخصی فرمود: آیا می‌خواهی من الان به تو بگویم این اسب تو که آبستن است کره‌اش ماده است یا نر؟ گفت: یا امیرالمؤمنین! این که [[غیب]] است، شما مگر غیب می دانید؟ خندید، فرمود این که [[غیب]] نیست، فراگرفته ای است از عالمی ([[پیامبر خاتم|پیامبر]]).<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.</ref> شاگردی است. یک نادانی از یک عالم آموخته. آن عالم هم که [[پیغمبر]] باشد در ذات خودش نادانی بوده، از عالمی که علم ذاتش است (خدا) آموخته است. نه من [[غیب]] می‌دانم نه [[پیغمبر]]. خدا غیب را می‌داند، خدا به پیغمبرش گفته و پیغمبرش به ما گفته است. این که غیب نیست، یعنی آن خبرهایی که [[انبیا]] می‌دهند آنها [[تعلم]] است نه [[علم غیب]]. [[علم غیب]] در اصطلاح [[قرآن]] یعنی یک کسی از ذات خود بدون [[تعلم]]، [[غیب]] را بداند، او [[عالم الغیب]] است. خدا عالم الغیب است، [[پیغمبر]] و [[امام]]، [[متعلم الغیب]] هستند. پس [[علم غیب]] یک مسئله است، [[تعلم غیب]] مسئله دیگری است به [[نص]] خود [[قرآن]] که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}﴾}}؛<ref>(او) [[دانای غیب]] است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند مگر پیامبری را که (برای این امر) بپسندد. (جن، ۲۶ و ۲۷).</ref> احدی را آگاه نمی‌کند مگر آنکه کسی از [[پیامبران]] و [[رسولان]] خودش را بپسندد، که او را {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ}}﴾}} مطلع می‌کند، خودش او را بر [[غیب]] خودش مسلط می‌کند یعنی آگاه می‌کند، او را [[متعلم الغیب]] می‌کند»<ref>[http://www.lib.motahari.ir/Content/924/0 آشنایی با قرآن ج۹، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.]</ref>.
::::::«در [[نهج البلاغه]] روایتی هست که امیرالمؤمنین [[امام علی|علی]] {{ع}} به شخصی فرمود: آیا می‌خواهی من الان به تو بگویم این اسب تو که آبستن است کره‌اش ماده است یا نر؟ گفت: یا امیرالمؤمنین! این که [[غیب]] است، شما مگر غیب می‌دانید؟ خندید، فرمود این که [[غیب]] نیست، فراگرفته ای است از عالمی ([[پیامبر خاتم|پیامبر]]).<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.</ref> شاگردی است. یک نادانی از یک عالم آموخته. آن عالم هم که [[پیغمبر]] باشد در ذات خودش نادانی بوده، از عالمی که علم ذاتش است (خدا) آموخته است. نه من [[غیب]] می‌دانم نه [[پیغمبر]]. خدا غیب را می‌داند، خدا به پیغمبرش گفته و پیغمبرش به ما گفته است. این که غیب نیست، یعنی آن خبرهایی که [[انبیا]] می‌دهند آنها [[تعلم]] است نه [[علم غیب]]. [[علم غیب]] در اصطلاح [[قرآن]] یعنی یک کسی از ذات خود بدون [[تعلم]]، [[غیب]] را بداند، او [[عالم الغیب]] است. خدا عالم الغیب است، [[پیغمبر]] و [[امام]]، [[متعلم الغیب]] هستند. پس [[علم غیب]] یک مسئله است، [[تعلم غیب]] مسئله دیگری است به [[نص]] خود [[قرآن]] که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}﴾}}؛<ref>(او) [[دانای غیب]] است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند مگر پیامبری را که (برای این امر) بپسندد. (جن، ۲۶ و ۲۷).</ref> احدی را آگاه نمی‌کند مگر آنکه کسی از [[پیامبران]] و [[رسولان]] خودش را بپسندد، که او را {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ}}﴾}} مطلع می‌کند، خودش او را بر [[غیب]] خودش مسلط می‌کند یعنی آگاه می‌کند، او را [[متعلم الغیب]] می‌کند»<ref>[http://www.lib.motahari.ir/Content/924/0 آشنایی با قرآن ج۹، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.]</ref>.


==پاسخ‌های دیگر==
==پاسخ‌های دیگر==
خط ۳۴: خط ۳۵:
آیت‌الله '''[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]'''، در مقاله ''«[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}»'' در این‌باره گفته است:
آیت‌الله '''[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]'''، در مقاله ''«[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}»'' در این‌باره گفته است:
::::::«امیرالمؤمنین {{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو می‌کرد که در اینجا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.
::::::«امیرالمؤمنین {{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو می‌کرد که در اینجا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.
::::::۱. امیرالمؤمنین {{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا می‌رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می‌گردد و سپس فرمود:او به زودی از شما می خواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. <ref>«انه سیأمرکم بسبی والبرائه منی»، نهج البلاغه، خطبه ۹۳.</ref> پس از آن حضرت {{ع}} معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن حضرت {{ع}} ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند.
::::::۱. امیرالمؤمنین {{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا می‌رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می‌گردد و سپس فرمود:او به زودی از شما می‌خواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. <ref>«انه سیأمرکم بسبی والبرائه منی»، نهج البلاغه، خطبه ۹۳.</ref> پس از آن حضرت {{ع}} معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن حضرت {{ع}} ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند.
::::::۲. آن حضرت {{ع}} درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده روبرو می‌گردید و استبدادی بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. <ref>«أما انکم ستلقون بعدی ذلا شاملاً و سیفاً قاطعاً و أثره یتخذها الظالمون فیکم سنه»، نهج البلاغه، خطبه ۹۳</ref>
::::::۲. آن حضرت {{ع}} درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده روبرو می‌گردید و استبدادی بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. <ref>«أما انکم ستلقون بعدی ذلا شاملاً و سیفاً قاطعاً و أثره یتخذها الظالمون فیکم سنه»، نهج البلاغه، خطبه ۹۳</ref>
::::::آری، زندگی خوارج همراه با خفت و خواری بود و آنها همیشه تحت تعقیب حکومت ها بودند و خودشان نیز به رهزنی و غارت اموال مردم روی آوردند»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}</ref>.
::::::آری، زندگی خوارج همراه با خفت و خواری بود و آنها همیشه تحت تعقیب حکومت ها بودند و خودشان نیز به رهزنی و غارت اموال مردم روی آوردند»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}</ref>.
خط ۵۲: خط ۵۳:
::::::{{عربی|اندازه=150%|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} فَوَجَدْتُهُ مُفَكِّراً يَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لِي أَرَاكَ مُفَكِّراً تَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً فِيهَا قَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنِّي فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ فَقَالَ: نَعَمْ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ وَ أَنَّى لَكَ بِالْعِلْمِ بِهَذَا الْأَمْرِ يَا أَصْبَغُ أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: بر امیر المؤمنین {{ع}}، وارد شدم. او را دیدم که در فکر فرو رفته و آرام بر زمین می‌کوبد. گفتم: ای امیر المؤمنان! چرا شما را اندیشناک می‌بینم و بر زمین می‌کوبی؟ آیا علاقه‌ای به آن داری؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، تا‌کنون یک روز هم به زمین و دنیا رغبتی نورزیده‌ام؛ اما در اندیشه مولودی از نسل خودم هستم که یازدهمین فرزند من است. او همان مهدی است که زمین را از عدالت پر می‌کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است. او حیرت و غیبتی دارد که گروه‌هایی در آن، گم‌راه و گروه‌هایی دیگر، ره‌نمون می‌شوند. گفتم: ای امیر المؤمنان، آیا این می‌شود؟. فرمود: آری، همان گونه که به دنیا می‌آید، و تو کجا و آگاهی از این امر کجا، ای اصبغ بن نباته! آنان برگزیدگان این امت به همراه نیکان این عترت‌اند؛ کمال الدین: ص ۲۸۸، ح ۱، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۱ ح ۱۸.</ref>.
::::::{{عربی|اندازه=150%|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} فَوَجَدْتُهُ مُفَكِّراً يَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لِي أَرَاكَ مُفَكِّراً تَنْكُتُ فِي الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً فِيهَا قَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنِّي فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ هَذَا لَكَائِنٌ فَقَالَ: نَعَمْ كَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ وَ أَنَّى لَكَ بِالْعِلْمِ بِهَذَا الْأَمْرِ يَا أَصْبَغُ أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: بر امیر المؤمنین {{ع}}، وارد شدم. او را دیدم که در فکر فرو رفته و آرام بر زمین می‌کوبد. گفتم: ای امیر المؤمنان! چرا شما را اندیشناک می‌بینم و بر زمین می‌کوبی؟ آیا علاقه‌ای به آن داری؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، تا‌کنون یک روز هم به زمین و دنیا رغبتی نورزیده‌ام؛ اما در اندیشه مولودی از نسل خودم هستم که یازدهمین فرزند من است. او همان مهدی است که زمین را از عدالت پر می‌کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است. او حیرت و غیبتی دارد که گروه‌هایی در آن، گم‌راه و گروه‌هایی دیگر، ره‌نمون می‌شوند. گفتم: ای امیر المؤمنان، آیا این می‌شود؟. فرمود: آری، همان گونه که به دنیا می‌آید، و تو کجا و آگاهی از این امر کجا، ای اصبغ بن نباته! آنان برگزیدگان این امت به همراه نیکان این عترت‌اند؛ کمال الدین: ص ۲۸۸، ح ۱، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۱ ح ۱۸.</ref>.


::::::{{عربی|اندازه=150%|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} أَنَّهُ ذَكَرَ الْقَائِمَ {{ع}} فَقَالَ: أَمَا لَيَغِيبَنَّ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: امیرمؤمنان {{ع}} قائم {{ع}} را یاد کرد و فرمود: هان، چنان غیبتی می کند که نادان می گوید: خدا را با خاندان؛ کمال الدین: ص ۳۰۲، ح ۹، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۱۱۹ ح ۱۹.</ref> <ref>دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۰۳ - ۱۰۵.</ref>.
::::::{{عربی|اندازه=150%|«عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} أَنَّهُ ذَكَرَ الْقَائِمَ {{ع}} فَقَالَ: أَمَا لَيَغِيبَنَّ حَتَّى يَقُولَ الْجَاهِلُ مَا لِلَّهِ فِي آلِ مُحَمَّدٍ حَاجَة»}}<ref> به نقل از اصبغ بن نباته: امیرمؤمنان {{ع}} قائم {{ع}} را یاد کرد و فرمود: هان، چنان غیبتی می‌کند که نادان می‌گوید: خدا را با خاندان؛ کمال الدین: ص ۳۰۲، ح ۹، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۱۱۹ ح ۱۹.</ref> <ref>دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۰۳ - ۱۰۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۴. آیت‌الله هادوی تهرانی؛}}
{{جمع شدن|۴. آیت‌الله هادوی تهرانی؛}}
خط ۷۲: خط ۷۳:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی]]'''، در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


::::::«[[امام علی]] {{ع}} بارها به [[علم غیب]] خویش تصریح داشته است، چنان که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|«ألا و إنا أهل بیت من علم الله علمنا و بحکم الله حکمنا و من قول صادق سمعنا»}}.<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۶.</ref> در این حدیث حضرت، علم [[اهل بیت]] را به صورت شفاف از جانب خداوند توصیف و تأکید می‌کند که منبع علم و شنیدن ما قول صادق است که در آن هیچ احتمال خلاف و خطایی نیست. {{عربی|اندازه=150%|«أَلهَمَنِی اللهُ عَزَّوَجَلَّ عِلمَ ما فِیهِ»}}.<ref>[[بحار الأنوار (کتاب)|بحار الأنوار]]، ج ۲۶، ص۴.</ref> حضرت در خطبه دیگر تأکید می‌کند که به اموری که از دید مردم نهان است، علم و آگاهی دارد. {{عربی|اندازه=150%|«لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِیَ عَنْکُمْ غَیْبُهُ»}}.<ref>نهج البلاغه خطبه ۱۱۵.</ref> در این خطبه حضرت به اموری که در سراپرده غیب است، مانند خبردادن از ظهور حجاج بن یوسف، اذعان می‌کند. حضرت با اتکا به علم غیب خویش از مردم می خواست پیش از آنکه حضرت را از دست بدهند از هر مسئله و نکته‌ای سؤال نمایند: {{عربی|اندازه=150%|«فَاسألُونی قبلَ أن تَفقِدُونی، فَوَالذی نَفسِی بِیَدِهِ لا تَسألُونِّی عن شَیءٍ فیما بَینَکُم و بینَ الساعَةِ، و لا عَن فئةٍ تَهدِی مِائةً و تُضِلُّ مِائةً إلاّ أنبَأتُکُم...»}}.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۲.</ref> حضرت در این کلام خویش می‌فرماید: از هر نکته و رازی تا قیامت سؤال کنید به آن جواب خواهم داد. حضرت در خطبه دیگر بعد از درخواست از سؤال از همه چیز می‌فزاید که وی به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آگاه‌تر است. [[امام علی]] {{ع}} در موارد متعدد به پیشگویی حوادث آینده - که در اصطلاح ملاحم تعبیر می‌شود- می‌پرداخت که از عهده هیچ کس بر نمی‌آید . اینجا می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: (۱): خبر دادن از ویرانی کوفه؛ (۲): خبر دادن از ویرانی و حمله به بصره؛ (۳): پیشگویی حاکمیت بنی امیه و انقراض آن؛ (۴): پیشگویی ظهور حجاج بن یوسف با عنوان «غلام ثقیف»؛ (۵): تعیین کشتار دو طرف مقابل در جنگ نهروان قبل از جنگ؛ (۶): پیشگویی حمله مغولان و جنایت آنها»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۵.</ref>.
::::::«[[امام علی]] {{ع}} بارها به [[علم غیب]] خویش تصریح داشته است، چنان که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|«ألا و إنا أهل بیت من علم الله علمنا و بحکم الله حکمنا و من قول صادق سمعنا»}}.<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۶.</ref> در این حدیث حضرت، علم [[اهل بیت]] را به صورت شفاف از جانب خداوند توصیف و تأکید می‌کند که منبع علم و شنیدن ما قول صادق است که در آن هیچ احتمال خلاف و خطایی نیست. {{عربی|اندازه=150%|«أَلهَمَنِی اللهُ عَزَّوَجَلَّ عِلمَ ما فِیهِ»}}.<ref>[[بحار الأنوار (کتاب)|بحار الأنوار]]، ج ۲۶، ص۴.</ref> حضرت در خطبه دیگر تأکید می‌کند که به اموری که از دید مردم نهان است، علم و آگاهی دارد. {{عربی|اندازه=150%|«لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِیَ عَنْکُمْ غَیْبُهُ»}}.<ref>نهج البلاغه خطبه ۱۱۵.</ref> در این خطبه حضرت به اموری که در سراپرده غیب است، مانند خبردادن از ظهور حجاج بن یوسف، اذعان می‌کند. حضرت با اتکا به علم غیب خویش از مردم می‌خواست پیش از آنکه حضرت را از دست بدهند از هر مسئله و نکته‌ای سؤال نمایند: {{عربی|اندازه=150%|«فَاسألُونی قبلَ أن تَفقِدُونی، فَوَالذی نَفسِی بِیَدِهِ لا تَسألُونِّی عن شَیءٍ فیما بَینَکُم و بینَ الساعَةِ، و لا عَن فئةٍ تَهدِی مِائةً و تُضِلُّ مِائةً إلاّ أنبَأتُکُم...»}}.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۲.</ref> حضرت در این کلام خویش می‌فرماید: از هر نکته و رازی تا قیامت سؤال کنید به آن جواب خواهم داد. حضرت در خطبه دیگر بعد از درخواست از سؤال از همه چیز می‌فزاید که وی به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آگاه‌تر است. [[امام علی]] {{ع}} در موارد متعدد به پیشگویی حوادث آینده - که در اصطلاح ملاحم تعبیر می‌شود- می‌پرداخت که از عهده هیچ کس بر نمی‌آید . اینجا می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: (۱): خبر دادن از ویرانی کوفه؛ (۲): خبر دادن از ویرانی و حمله به بصره؛ (۳): پیشگویی حاکمیت بنی امیه و انقراض آن؛ (۴): پیشگویی ظهور حجاج بن یوسف با عنوان «غلام ثقیف»؛ (۵): تعیین کشتار دو طرف مقابل در جنگ نهروان قبل از جنگ؛ (۶): پیشگویی حمله مغولان و جنایت آنها»<ref>پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۷. آقای موسوی حُصَینی.}}
{{جمع شدن|۷. دکتر ابطحی؛}}
[[پرونده:11187.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید عبدالحمید ابطحی|ابطحی]]]]
::::::دکتر '''[[سید عبدالحمید ابطحی|ابطحی]]''' در مقاله  ''«[[فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان (مقاله)| فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
 
::::::«کتاب شریف احقاق الحق در جلد هشتم نمونه‌هایی از [[علم غیب]] [[امام علی]] {{ع}} را گزارش کرده است. این اخبار بر دو قسم است:
::::::الف) خبرهایی که تحقق و صدق آنها در زمان حیات حضرت یا با فاصله کمی مشاهده شده‌اند؛
::::::ب) خبرهایی که تحقق آنها بعد از شهادت و تا دوران صادقین (علیها السلام) مشاهده شده اند.
::::::'''دسته ی اول:'''
* خبرهای ایشان{{ع}} مبنی بر اینکه از شهر کوفه دوازده هزار و یک مرد خواهد آمد، پس از شمارش نه یک نفر بیشتر بود نه کمتر؛
* خبرهای ایشان{{ع}} مبنی بر اینکه در جنگ نهروان تنها ده نفر از خوارج باقی می‌مانند و از سپاه او ده نفر کشته نمی‌شوند؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از تعداد نفرات لشگر پسرشان حضرت امام حسن{{ع}}، بدون ذره ای کم یا زیاده؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از زنی که عادت ماهیانه‌اش مانند دیگر زنان نبود. تا جایی که آن زن گفت: علی از من آگاه‌تر است نسبت به آنچه که حتی پدر و مادرم نیز مطلع نیستند؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} در دعوای میان عروس و دامادی در شب عروسی، به اینکه عروس در واقع مادر داماد است؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از تعداد یهودیانی که پس از وفات پیامبر اکرم{{صل}} آمدند؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از خواب خوله حنفیه؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از عاقبت غلام بن مجاشع، زمانی که اصحاب جمل را به کتاب خداوند متعال دعوت می‌نمود؛ به اینکه دست راست او و سپس دست چپ او قطع می‌شود و سپس با ضربه های شمشیر کشته می‌شود؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از محل کشته شدن خوارج؛
::::::'''دسته دوم:'''
* خبر دادن ایشان{{ع}} از شهادت خود؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از خضاب شدن محاسنشان با خون سر مبارک؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} در زمان بیعت کردن ابن ملجم با ایشان، از اینکه او قاتلشان خواهد بود؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از کشته شدن توسط [[ابن ملجم]] و اینکه ابن ملجم قبل از این حادثه به ایشان اعتراضی نمی‌کند؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از اینکه زبیر قاتل ایشان نخواهد بود بلکه قاتل ایشان مردی گمنام است؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از اینکه در کوفه کشته خواهند شد؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از اینکه جز شبهای معدودی، چیزی از عمرشان باقی نمانده است؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} در ماه رمضانی که به شهادت رسیدند، از اینکه در دهه آخر ماه به شهادت می‌رسند؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به شب شهادت خود؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به شهادت امام حسین{{ع}} در کربلا؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به حادثه کمک طلبیدن [[اهل بیت]] پیامبر اکرم{{صل}} از اهل کوفه و عدم یاری شدن ایشان؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن هفت تن از بهترین شیعیان ایشان، از جمله [[حجر بن أزد]]؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن کمیل به دست حجاج؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن مزرع و دودمان او در میان دو ایوان از ایوان‌های مسجد؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن [[رشید هجری]] و اینکه زبان او قطع می‌شود و به صلیب کشیده می‌شود؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن جویریه و اینکه دست و پای او قطع شده و در زیر تنه درخت خرمای کافری به صلیب کشیده می‌شود؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از به شهادت رسیدن [[میثم تمار|میثم]] و اینکه ایشان و نه تن دیگر بر تنه درخت خرمای درب خانه عمرو بن حریث به صلیب کشیده می‌شود و خبر دادن از بلاها و سختی‌هایی که به میثم می‌رسد؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به، به شهادت رسیدن [[عمرو بن حمق]]؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به، به شهادت رسیدن زید؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به، به شهادت رسیدن قنبر؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به پادشاهی معاویه؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از پادشاهی بنی امیه، که صورت‌های مختلفی دارد؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به دعوت‌کنندگان به حکومت عباسی، از اهل خراسان؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به حکومت بنی عباس؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به فتنه های بنی مروان؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از خالد بن عرفطه، فرمانده پیش قراولان لشکر ابن زیاد در کربلا و حبیب، پرچم‌دار او؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} از حاکمانی که از فرزندان او در طبرستان ظاهر می‌گردند؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به سیل بصره و اینکه آب آن را فرا می‌گیرد و چیزی از آن جز به مقدار یک کشتی باقی نمی‌ماند؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به ویران شدن کعبه؛
* خبر دادن ایشان{{ع}} نسبت به حجاج بن یوسف؛
* مطلع ساختن حجر مرادی از اینکه در آینده، به لعن کردن ایشان دستور داده می‌شود».<ref>[[فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان (مقاله)| فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان]]؛ [[امامت‌پژوهی (نشریه)|فصلنامه امامت‌پژوهی]]؛ شماره ۲، ص۸۱.</ref>
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۸. آقای موسوی حُصَینی.}}
[[پرونده:87544444.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]]]
[[پرونده:87544444.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]]]
::::::آقای '''[[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]'''، در کتاب ''«[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای '''[[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]'''، در کتاب ''«[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:

نسخهٔ ‏۱۹ آوریل ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۲۰

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
آیا امام علی علم غیب دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا امام علی علم غیب دارد؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا همه امامان علم غیب داشته‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

مرتضی مطهری
آیت الله مطهری در کتاب «آشنایی با قرآن» در این باره گفته است:
«در نهج البلاغه روایتی هست که امیرالمؤمنین علی (ع) به شخصی فرمود: آیا می‌خواهی من الان به تو بگویم این اسب تو که آبستن است کره‌اش ماده است یا نر؟ گفت: یا امیرالمؤمنین! این که غیب است، شما مگر غیب می‌دانید؟ خندید، فرمود این که غیب نیست، فراگرفته ای است از عالمی (پیامبر).[۱] شاگردی است. یک نادانی از یک عالم آموخته. آن عالم هم که پیغمبر باشد در ذات خودش نادانی بوده، از عالمی که علم ذاتش است (خدا) آموخته است. نه من غیب می‌دانم نه پیغمبر. خدا غیب را می‌داند، خدا به پیغمبرش گفته و پیغمبرش به ما گفته است. این که غیب نیست، یعنی آن خبرهایی که انبیا می‌دهند آنها تعلم است نه علم غیب. علم غیب در اصطلاح قرآن یعنی یک کسی از ذات خود بدون تعلم، غیب را بداند، او عالم الغیب است. خدا عالم الغیب است، پیغمبر و امام، متعلم الغیب هستند. پس علم غیب یک مسئله است، تعلم غیب مسئله دیگری است به نص خود قرآن که می‌فرماید: ﴿﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ؛[۲] احدی را آگاه نمی‌کند مگر آنکه کسی از پیامبران و رسولان خودش را بپسندد، که او را ﴿﴿يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ مطلع می‌کند، خودش او را بر غیب خودش مسلط می‌کند یعنی آگاه می‌کند، او را متعلم الغیب می‌کند»[۳].

پاسخ‌های دیگر

پرسش‌های مصداقی

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  2. (او) دانای غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند مگر پیامبری را که (برای این امر) بپسندد. (جن، ۲۶ و ۲۷).
  3. آشنایی با قرآن ج۹، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.
  4. «انه سیأمرکم بسبی والبرائه منی»، نهج البلاغه، خطبه ۹۳.
  5. «أما انکم ستلقون بعدی ذلا شاملاً و سیفاً قاطعاً و أثره یتخذها الظالمون فیکم سنه»، نهج البلاغه، خطبه ۹۳
  6. علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی (ع)
  7. سروه لقمان: ۳۴.
  8. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۹۳.
  9. به نقل از اصبغ بن نباته: بر امیر المؤمنین (ع)، وارد شدم. او را دیدم که در فکر فرو رفته و آرام بر زمین می‌کوبد. گفتم: ای امیر المؤمنان! چرا شما را اندیشناک می‌بینم و بر زمین می‌کوبی؟ آیا علاقه‌ای به آن داری؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، تا‌کنون یک روز هم به زمین و دنیا رغبتی نورزیده‌ام؛ اما در اندیشه مولودی از نسل خودم هستم که یازدهمین فرزند من است. او همان مهدی است که زمین را از عدالت پر می‌کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است. او حیرت و غیبتی دارد که گروه‌هایی در آن، گم‌راه و گروه‌هایی دیگر، ره‌نمون می‌شوند. گفتم: ای امیر المؤمنان، آیا این می‌شود؟. فرمود: آری، همان گونه که به دنیا می‌آید، و تو کجا و آگاهی از این امر کجا، ای اصبغ بن نباته! آنان برگزیدگان این امت به همراه نیکان این عترت‌اند؛ کمال الدین: ص ۲۸۸، ح ۱، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۱ ح ۱۸.
  10. به نقل از اصبغ بن نباته: امیرمؤمنان (ع) قائم (ع) را یاد کرد و فرمود: هان، چنان غیبتی می‌کند که نادان می‌گوید: خدا را با خاندان؛ کمال الدین: ص ۳۰۲، ح ۹، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۱۱۹ ح ۱۹.
  11. دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۰۳ - ۱۰۵.
  12. ر.ک: قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، تحقیق: علامه حسن‌زاده آملی، ج۱، ص ۲۴۷-۲۵۱
  13. محمد بن یعقوب کلینی، کافی (کتاب)|کافی]]، ج۱، ص۲۵۸: حضرت امام صادق(ع) فرمودند:«إنّ الامام إذا شاء أن یعلم علم»
  14. وبگاه اسلام کوئست
  15. «از من بپرسید قبل از اینکه مرا نیابید»
  16. پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌، ص۱۸-۲۲
  17. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۶.
  18. بحار الأنوار، ج ۲۶، ص۴.
  19. نهج البلاغه خطبه ۱۱۵.
  20. نهج البلاغه، خطبه ۹۲.
  21. پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۵.
  22. فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان؛ فصلنامه امامت‌پژوهی؛ شماره ۲، ص۸۱.
  23. « و کسی که دانش کتاب نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  24. شواهد التتریل: ج ۱، ص ۳۰۷؛ حاکم حسکانى: توضیح الدلائل، ص ۱۶۳ ، علامه شهاب‌الدین شیرازی؛ النور المشتعل: ص ۱۲۵، حافظ ابى نعیم احمد بن عبدالله شافعی؛ تتریل الایات: ص ۱۵، حافظ حسین حبرى، نسخه خطی؛ ینابیع المودة: ص ۱۰۳، علامه قندوزى حنفى، چاپ استانبول؛ ارجح المطالب: ص ۸۶ و ۱۱۱، چاپ لاهور، علامه شیخ عبیدالله حنفی؛ الجامع لاحکام القرآن: ج ۹، ص ۳۳۶، علامه ابى‌عبدالله محمد بن احمد انصاری؛ الاتقان: ج ۱، ص ۱۳ ، سیوطى.
  25. «سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم»؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.
  26. مراجعه شود به شواهد التتریل؛ ج ۱، ص ۱۰۳. و ینابیع المودة؛ ص ۱۰۳، چاپ استانبول.
  27. « و گوش‌های شنونده آن را به گوش گیرند»؛ سوره حاقه، آیه ۱۲.
  28. التفسیر الکبیر: ج ۳۰، ص ۱۰۷؛ تفسیر طبرى: ج ۲۹، ص ۳۱؛ اسباب الترول: ص ۲۴۹؛ تفسیر ابن کثیر: ج ۴، ص ۴۱۳؛ الدر المنثور: ج ۶، ص ۲۶۰؛ روح المعانى: ج ۲۹، ص ۴۳؛ ینابیع المودة: ص ۱۲۰؛ نور الابصار: ص ۱۰۵؛ کنزالعمال: ج ۶، ص ۴۰۸.
  29. مجمع البیان: طبرسى، ج ۱۰ ، ص ۳۴۵، که آن را از شیعه و سنى نقل کرده است.
  30. نهج البلاغه: خطبه ۱۷۵
  31. فرقه‌اى از شیعیان تندرو (غلاة)
  32. شرح نهج البلاغه: ج ۱۰، ص ۱۴.
  33. شرح نهج البلاغه: ج ۲، ص ۴۴۸ ، و ج ۱، ص ۲۰۸، که این روایت را از کتاب «الغارات» از ابن هلال ثقفى روایت کرده است. و سنان بن انس نخعى (که همان کودک مذکور در روایت است) از کسانى بود که در قتل امام حسین (ع) شرکت کرد. مراجعه شود به تهذیب التهذیب: ج ۷، ص ۳۳۷؛ کنزالعمال: ج ۱، ص ۲۲۸؛ ینابیع الموده: ص ۷۳.
  34. کنزالعمال: ج ۳، ص ۱۷۹.
  35. ذخائر العقبى: ص ۸۴؛ الصواعق المحرقة: ص ۷۷.
  36. نور الابصار: ص ۷۱؛ مناقب احمد الخوارزمى: ص ۶۰؛ مطالب السؤول: ص ۱۳.
  37. کتاب الام: ج ۴، ص ۲۳۳، فى باب الخلاف، فى قتال اهل البغى.
  38. مراجعه شود به اسد الغابه: ج ۴، ص ۱۶۹.
  39. مروج الذهب: ج ۲، ص ۴۰۵؛ الکامل لابن الاثیر: ج ۳،ص ۱۷۴ و ۱۷۵.
  40. لسان المیزان: ج ۳، ص ۴۳۹؛ اسد الغابه: ج ۴، ص ۳۵؛ منتخب کنز العمال: ج ۵، ص ۵۹؛ مسند احمد: ج ۱، ص ۱۵۶.
  41. شرح نهج البلاغه: ج ۲، ص ۱۲۵ و ۲۴۱؛ تهذیب التهذیب: ج ۷، ص ۳۵۸.
  42. شرح نهج البلاغه: ج ۱، ص ۲۱۰؛ مناقب المرتضوى: ص ۲۷۸.
  43. آگاهی امامان از غیب، ص ۶۷-۷۳.