فیض الهی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==))
خط ۵۸: خط ۵۸:
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1379152.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳''']]
# [[پرونده:1379152.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳''']]

نسخهٔ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۲:۳۴

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث فیض الهی است. "فیض الهی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

  • خداوند خالق هستی است و همه امور به او باز می‌گردد: ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ[۱]، ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ[۲]. عبارت ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ... لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ در هر دو آیه، اشاره به توحید در الوهیت و ربوبیت پروردگار دارد و عبارت وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ اشاره به شدت سیطره قدرت و حضور خداوند بر همه امور عالم دارد.
  • هرچند نظام خلقت و تدبیر امور در دست پروردگار است و از او آغاز و به او ختم می‌شود: فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۳]. اما این خلقت بر اساس نظمی خاص و اسباب و وسائط صورت می‌پذیرد: سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى * الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى[۴]، فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا[۵].

آیاتی که به وجود اسباب در نظام خلقت اشاره دارد فراوان است. در یک نگاه کلی، همه آیاتی که اشاره به توحید افعالی در اسباب عالم دارد، وجود وسائط را در گردش عالم به اذن خداوند اثبات می‌کند. در ادامه به برخی از این آیات اشاره می‌کنیم: الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۶]. وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ[۷].

  • تدبیر عالم از آسمان (به معنای عوالم فوق) صورت می‌گیرد: يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ[۸].
  • بین علت و معلول می‌باید سنخیت وجود داشته باشد: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ[۹].
  • اولین فیض صادر از پروردگار، یکی بیش نیست و در عین حال، واجد همه کمالات و فضائل سایر خلایق است. فیض اول در قرآن کریم با تعبیر «امر» ذکر شده؛ با این ویژگی که:

اولاً، خداوند به امر خود چنین اشاره می‌نماید که امر تکوینی او به هر چیز که تعلق گیرد، بلافاصله موجود می‌شود: إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ[۱۰].

ثانیاً، امر تکوینی الهی یکی بیش نیست و متعلَّق آن نیز طبعاً یک موجود خواهد بود: إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ * وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ[۱۱]

  • خلیفه الهی باید دائماً در روی زمین حضور داشته باشد و زمین هرگز بدون خلیفه خداوند باقی نیست: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۱۲]. توضیح آنکه، هیأت اسم فاعل در جَاعِلٌ دلالت بر استمرار فعل در همه زمان‌ها دارد و مقید به زمانی خاص نیست و بیانگر دوام وجود خلیفة الله بر روی زمین است؛ در حالی که اگر آیه استخلاف الهی، با هیأت فعلی بیان می‌شد، کافی بود افعالی نظیر «جعلتُ»، «سأجعل» یا «أجعل» ذکر می‌شد که دلالت بر یک بار واقع شدن می‌کرد.
  • چنین رابطی در مراتب عالم با ذات باری، همان مقام شفاعت کبرایی است که در تکوین و تشریع در قرآن به آن اشاره شده است؛ چنان‌که درباره شفاعت تکوینی می‌فرماید: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ[۱۳]. إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ[۱۴]. در رابطه با تشریع نیز آیات فراوانی در قرآن آمده که ذیل استدلال‌های قرآنی به آن اشاره خواهد شد.
  • جامع همه شفاعت‌ها در تکوین و تشریع، مقام ولایت است؛ زیرا در عین آنکه خداوند ولیّ همه است، ولی اقرب و افضل ولایت‌ها را بر او دارد: إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ[۱۵]. در عین حال، هم اوست که ولایت بر کلّ نظام آفرینش دارد و همه مظاهر در بهره‌مندی از ذات، از او استمداد می‌جویند. قرآن از این مرتبه به «مقام محمود» تعبیر نموده است: وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۱۶].[۱۷]

افاضه فیض الهی

نتیجه‌ای که از مجموعه آیات فوق به دست می‌آید آن است که فیض الهی از ذات باری، در اولین مرحله، صادر اول را وجود می‌بخشد و سپس از مدار او، عالم را به نور خود منور می‌نماید؛ چنان که آیه نور[۱۸] مشیر به همه این موارد است؛ به این ترتیب که نور الهی در تکوین و تشریع، در اولین مرحله بر مشکات ولایت وارد می‌شود: للَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ...[۱۹].

مشکات الهی، خود نیز مراتبی دارد که باطن همه آنها را ولایت تشکیل می‌دهد: مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ...[۲۰] مقام ولایت در ارتباط با ذات باری، اولاً، اقرب اسماء است و ثانیاً، فقر محض و بی‌رنگ به درگاه الهی است؛ تا به آنجا که در اثر شدت طهارت و خلوص، قلوب آنان در برابر پروردگار چنان خالی از اَنانیّت و منوّر به نور فطرت الهی است که گویی هنوزمنوّر به نور توحید نشده، تلألؤ نوری دارد: الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ...[۲۱]

نور الهی، مراتب را در عوالم تکوین و تشریع طی می‌کند و هر یک از انوار، بعد از نور دیگر پدید خواهد آمد[۲۲]: نُورٌ عَلَى نُورٍ...[۲۳] بدین ترتیب، بیت ولایت، مصدر همه انوار الهی است که در تکوین و تشریع، خلایق را تدبیر و هدایت می‌نماید: فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ[۲۴].

خداوند در ادامه آیه نور، به مصادیق بیوت ولایت در عالم دنیا اشاره می‌نماید و اینکه اصلی‌ترین وصف آنان، عصمت از تعلقات دنیوی و به طریق اولی، عصمت از همه گناهان صغیره و کبیره است. رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ[۲۵]. به این ترتیب، راه هدایت به نور توحید، منحصر در تمسک به مشکات ولایت است و تنها در این حالت است که فیض الهی، بیش از عمل بندگان و بنا بر فضل خداوند، آنان را دربر می‌گیرد و تا عالی‌ترین مراتب کمالات توحیدی هدایت می‌کند. لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ[۲۶].

در مقابل، انقطاع از فیض هدایت امام و تمسک به سایر راه‌ها، ولو به بهانه سیر به توحید و جهاد فی سبیل اللّه باشد، تلاش بی‌حاصلی است که مانند سرابی، تنها آب نما است و تشنگی رسیدن به کمال انسانی و مقام لقاء الهی را هرگز فرو نمی‌نشاند. وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۲۷].

به تعبیر پروردگار، مثل انسان‌های دور افتاده از هدایت امام، مَثل غرق شدگانی است که در نیمه شبی ظلمانی، با ابرهایی فشرده و سیاه و در میان امواج خروشان دریایی متلاطم، گرفتار طوفانند و هر لحظه به امید نجات، دست‌های مضطرب خود را برای تمسک به حبل الهی بیرون می‌آورند تا راه نجاتی یابند؛ اما چون به امام برحقّی تمسک نکرده‌اند، گرفتار موج دیگری می‌شوند و عاقبتی جز غرق شدن و نابودی در انتظارشان نیست.

أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ[۲۸].[۲۹]

ولایت خلیفة اللّه بر همه اسماء عالم

خداوند در آیات مختلف، جلوه‌های گوناگون ولایت صادر اول و یا خلیفه خود را بیان می‌نماید.

  1. امام، رابط میان خلق و خالق است. در قرآن کریم از این مقام به حبل اللّه، بقیة اللّه، جنب اللّه و یا عروة الوثقی یاد شده است: «عَنْ أَبِي‏ عَبْدِاللهِ(ع): فِي‏ قَوْلِهِ تَعَالَی: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا[۳۰] قَالَ التَّوْحِيدُ وَ الْوَلَايَةُ»[۳۱].
  2. خلیفه خداوند، فیض علم الهی را بدون واسطه از خداوند دریافت می‌کند و متعلَّم به همه اسماء الهی است: وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا[۳۲].
  3. فیض علم الهی، از خلیفه به سایر مخلوقات، به مقدار استعداد آنها جاری می‌شود: ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۳۳]. عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ...[۳۴].
  4. خلیفه الهی در مقام محمودی است که اولاً، همه خلایق او را می‌ستایند؛ زیرا او را منبع و مصدر همه کمالات و افاضات الهی می‌بینند و ثانیاً، بنابر نیاز دائمی که به او دارند، از او تقاضای افاضه دائمی می‌کنند: عَسَى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۳۵].
  5. از آثار مقام محمود آن است که خلیفه الهی در مقام اخلاص کامل (مقام مخلَصین) و بری از همه زشتی‌هاست؛ طهارت او به عصمت الهی است و در نتیجه، او در همه امور زندگی در مقام صدق با خلق و خالق است؛ چنان‌که خداوند در ادامه بعد از آیه فوق الذکر می‌فرماید: وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ[۳۶].
  6. خلیفة اللّه در مقام ولایت، مراتب ایمان را از علم الیقین تا عین الیقین طی نموده است و در مقام حقّ الیقین، متلبّس به همه صفات کمالی توحید در مرتبه خلقی و فنای از صفات بشری قرار دارد: وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا[۳۷].
  7. خلیفه خداوند، نه تنها ولایت تشریعی بر انسان‌ها دارد، بلکه گستره ولایت او تکویناً بر همه خلایق است: وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا[۳۸]. أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ[۳۹]. إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ... وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ[۴۰].
  8. خلیفه الهی در نظام تشریع نیز بر مردم ولایت دارد و ولایت او نازل منزله ولایت الهی و کلام و امر او به منزله امر الهی است: وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۴۱].
  9. خلیفه الهی از همه جهات بر مردم ولایت دارد. ولایت او اولی و احق از ولایت هرکس بر اموال و نفس خود می‌باشد: النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۴۲].[۴۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است» سوره انعام، آیه ۱۰۲.
  2. «این است خداوند پروردگار شما، آفریننده هر چیز که هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوید؟» سوره غافر، آیه ۶۲.
  3. «پس پاکا آنکه فرمانفرمایی هر چیز در دست اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره یس، آیه ۸۳.
  4. «نام برتر پروردگارت را به پاکی بستای! * آنکه آفرید و باندام ساخت * و آنکه اندازه کرد و راه نمود» سوره اعلی، آیه ۱-۳.
  5. «آنگاه، به فرشتگان کارگزار» سوره نازعات، آیه ۵.
  6. «آنکه زمین را برای شما بستر و آسمان را سرپناهی ساخت و از آسمان، آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی‌یی برآورد، پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید» سوره بقره، آیه ۲۲.
  7. «و او همان است که ستارگان را برای شما آفرید تا در تاریکی‌های خشکی و دریا بدان‌ها راه جویید؛ به راستی این آیات را برای گروهی که دانشورند روشن (بیان) داشته‌ایم» سوره انعام، آیه ۹۷.
  8. «کار (جهان) را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند» سوره سجده، آیه ۵.
  9. «بگو: هر کس به فرا خور خویش کار می‌کند» سوره اسراء، آیه ۸۴.
  10. «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
  11. «ما هر چیزی را به اندازه‌ای آفریده‌ایم * و فرمان ما یک کلمه بیش نیست مانند یک چشم بر هم زدن» سوره قمر، آیه ۴۹-۵۰.
  12. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  13. «خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  14. «به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی می‌کند، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره یونس، آیه ۳.
  15. «بی‌گمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی می‌کند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶.
  16. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  17. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ ص ۱۸۳.
  18. همین تمثیل درباره حق و باطل در سوره مبارکه رعد نیز بیان شده و اشاره به سیر جریان حق در قوابل عالم، از اعلی مرتبه تا مدارج پایین‌تر و تعین‌های گوناگون آن دارد؛ چنان که می‌فرماید: أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ «از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش می‌گدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدین‌گونه خداوند درست و نادرست را مثل می‌زند؛ باری، کف، کنار می‌رود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز می‌ماند؛ بدین‌گونه خداوند مثل می‌زند» سوره رعد، آیه ۱۷.
  19. «خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی.».. سوره نور، آیه ۳۵.
  20. «مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است.».. سوره نور، آیه ۳۵.
  21. «آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد.».. سوره نور، آیه ۳۵.
  22. در نصوص روایی، مراد از نُورٌ عَلَى نُورٍ را وجود مقدس ائمه اطهار(ع) معنا کرده‌اند که یکی بعد از دیگری قلوب را منوّر به هدایت الهی و نور توحید می‌نمایند. «قَالَ الْإمَامُ الصَّادِقُ(ع): نُورٌ عَلَى نُورٍ إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ يَهْدِي‏ اللَّهُ‏ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ‏ يَشَاءُ» (تفسیر القمی (ط. دارالکتاب ۱۴۰۴۰ ه.ق). ج۲، ص۱۰۳).
  23. «نوری است فرا نوری» سوره نور، آیه ۳۵.
  24. «(این چراغ) در خانه‌هایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیده‌دمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی می‌ستایند» سوره نور، آیه ۳۶.
  25. «مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد؛ از روزی می‌هراسند که دل‌ها و دیده‌ها در آن زیرورو می‌شوند» سوره نور، آیه ۳۷.
  26. «تا خداوند آنان را بهتر از آنچه انجام داده‌اند پاداش دهد و با بخشش خویش به آنان پاداشی افزون بخشد؛ و خداوند به هر که بخواهد بی‌شمار روزی می‌رساند» سوره نور، آیه ۳۸.
  27. «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.
  28. «یا چون تاریکی‌هایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو می‌پوشد، تاریکی‌هایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.
  29. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ ص ۱۸۶.
  30. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  31. البرهان فی تفسیر القرآن (ط. موسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامیة. ۱۴۱۵ ه.ق)، ج۱، ص۶۶۸.
  32. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.
  33. «سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
  34. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد.».. سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.
  35. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  36. «و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.
  37. «و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بی‌گمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.
  38. «و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.
  39. «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  40. «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  41. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  42. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  43. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۳ ص ۱۸۹.