زید بن ارقم در تراجم و رجال: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== {{یادآوری پانویس}} {{پانویس}} +== پانویس == {{پانویس}}))
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[زید بن ارقم]]''' است. "'''[[زید بن ارقم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[زید بن ارقم]]''' است. "'''[[زید بن ارقم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[زید بن ارقم در تاریخ اسلامی]] - [[زید بن ارقم در تراجم و رجال]]</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[زید بن ارقم در تاریخ اسلامی]] - [[زید بن ارقم در تراجم و رجال]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[زید]] [[فرزند]] [[ارقم]] کنیه‌اش [[ابو عمر]]، و به قولی [[ابوعامر]] یا ابو سعد و یا [[ابوسعید]] از [[اصحاب]] بزرگ [[رسول خدا]]{{صل}} و از [[سابقین در اسلام]] بود، وی به جز [[جنگ بدر]] به جهت [[کودکی]] و کم [[سنی]] که [[پیامبر]]{{صل}} او را از [[جنگیدن]] منع نموده بود، در تمامی‌جنگ‌های [[صدر اسلام]] که تا هفده [[غزوه]] گفته شده در رکاب [[پیامبر خدا]]{{صل}} جنگید<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۱۹؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۶۱۳ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.</ref>. [[زید]] بعد از [[رحلت پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[کوفه]] ساکن شد و از [[خواص اصحاب]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درآمد<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۱۹ و مستدرک حاکم، ج۳، ص۶۱۳.</ref>. و در [[جنگ صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] با [[سپاه معاویه]] جنگید<ref>ر.ک: وقعه صفین، ص۴۴۸.</ref>..<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۸۹-۵۹۰.</ref>
[[زید]] [[فرزند]] [[ارقم]] کنیه‌اش [[ابو عمر]]، و به قولی [[ابوعامر]] یا ابو سعد و یا [[ابوسعید]] از [[اصحاب]] بزرگ [[رسول خدا]]{{صل}} و از [[سابقین در اسلام]] بود، وی به جز [[جنگ بدر]] به جهت [[کودکی]] و کم [[سنی]] که [[پیامبر]]{{صل}} او را از [[جنگیدن]] منع نموده بود، در تمامی‌جنگ‌های [[صدر اسلام]] که تا هفده [[غزوه]] گفته شده در رکاب [[پیامبر خدا]]{{صل}} جنگید<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۱۹؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۶۱۳ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.</ref>. [[زید]] بعد از [[رحلت پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[کوفه]] ساکن شد و از [[خواص اصحاب]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درآمد<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۲۱۹ و مستدرک حاکم، ج۳، ص۶۱۳.</ref>. و در [[جنگ صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] با [[سپاه معاویه]] جنگید<ref>ر.ک: وقعه صفین، ص۴۴۸.</ref>..<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۸۹-۵۹۰.</ref>


==[[محبت]] [[زید]] به [[خاندان پیامبر]]{{صل}}==
==[[محبت]] [[زید]] به [[خاندان پیامبر]]{{صل}}==
*[[زید]] همواره از محبین و [[دوستداران]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} بود. [[هارون بن صدقه]] [[آیه]]: از [[امام صادق]]{{ع}} از پدرانش{{ع}} [[نقل]] می‌کند که فرمود: "هنگامی‌که [[آیه]]: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> نازل شد، [[رسول خدا]]{{صل}} در میان مردم‌ایستاد و فرمود: ای [[مردم]]، همانا [[خدای تبارک و تعالی]] امری را بر شما [[واجب]] کرده، آیا آن را انجام می‌دهید؟ کسی جواب نداد، [[حضرت]] تشریف بردند و فردای آن روز همین [[کلام]] را فرمودند و نیز روز سوم همین سخن را تکرار کردند، و کسی جواب نداد، پس فرمود: ای [[مردم]]، این [[واجب]] از نوع طلا و نقره و [[خوراک]] و [[آشامیدنی]] نیست، [[مردم]] پرسیدند: پس آن چیست؟ فرمود: همانا [[خداوند]] این [[آیه]] را بر من نازل کرد که {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]، غیر از هفت نفر به این [[آیه]] [[وفا]] نکردند و آن هفت نفر عبارتند: از [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[عمار]]، [[جابر]]، ثبیت (یکی از [[غلامان]] [[رسول خدا]]{{صل}}) و [[زید بن ارقم]]<ref>بحار الانوار، ج۲۲، ص۳۲۲.</ref>.
[[زید]] همواره از محبین و [[دوستداران]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} بود. [[هارون بن صدقه]] [[آیه]]: از [[امام صادق]]{{ع}} از پدرانش{{ع}} [[نقل]] می‌کند که فرمود: "هنگامی‌که [[آیه]]: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> نازل شد، [[رسول خدا]]{{صل}} در میان مردم‌ایستاد و فرمود: ای [[مردم]]، همانا [[خدای تبارک و تعالی]] امری را بر شما [[واجب]] کرده، آیا آن را انجام می‌دهید؟ کسی جواب نداد، [[حضرت]] تشریف بردند و فردای آن روز همین [[کلام]] را فرمودند و نیز روز سوم همین سخن را تکرار کردند، و کسی جواب نداد، پس فرمود: ای [[مردم]]، این [[واجب]] از نوع طلا و نقره و [[خوراک]] و [[آشامیدنی]] نیست، [[مردم]] پرسیدند: پس آن چیست؟ فرمود: همانا [[خداوند]] این [[آیه]] را بر من نازل کرد که {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]، غیر از هفت نفر به این [[آیه]] [[وفا]] نکردند و آن هفت نفر عبارتند: از [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[عمار]]، [[جابر]]، ثبیت (یکی از [[غلامان]] [[رسول خدا]]{{صل}}) و [[زید بن ارقم]]<ref>بحار الانوار، ج۲۲، ص۳۲۲.</ref>.
*توضیح: این که تا سه روز مردم جواب [[پیامبر خدا]]{{صل}} را در [[اطاعت]] فوق ندادند، نه به قصد [[مخالفت]] با آن [[حضرت]]، که قطعاً چنین نبوده است. شاید علت جواب ندادن این بوده که [[مردم]] [[فکر]] می‌کردند که [[پذیرش]] آن اختیاری است نه حتمی و [[گمان]] داشتند که اگر حتمی باشد [[پیامبر]]{{صل}} صریحاً [[دستور]] به [[اطاعت]] می‌داد مثل سایر [[واجبات]]، و از [[مردم]] به صورت سؤال مطرح نمی‌فرمود و الا بدون تردید، [[مردم]] در آن روزگار بلافاصه [[اطاعت]] آن را به گردن می‌نهادند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۹۰-۵۹۱.</ref>
 
'''توضیح:''' این که تا سه روز مردم جواب [[پیامبر خدا]]{{صل}} را در [[اطاعت]] فوق ندادند، نه به قصد [[مخالفت]] با آن [[حضرت]]، که قطعاً چنین نبوده است. شاید علت جواب ندادن این بوده که [[مردم]] [[فکر]] می‌کردند که [[پذیرش]] آن اختیاری است نه حتمی و [[گمان]] داشتند که اگر حتمی باشد [[پیامبر]]{{صل}} صریحاً [[دستور]] به [[اطاعت]] می‌داد مثل سایر [[واجبات]]، و از [[مردم]] به صورت سؤال مطرح نمی‌فرمود و الا بدون تردید، [[مردم]] در آن روزگار بلافاصه [[اطاعت]] آن را به گردن می‌نهادند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۹۰-۵۹۱.</ref>


==آیا [[زید]] [[حدیث غدیر]] را [[کتمان]] کرد؟==
==آیا [[زید]] [[حدیث غدیر]] را [[کتمان]] کرد؟==
*با این که [[زید]] همان طوری که اشاره شد همواره [[دوستدار]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} بود اما از برخی منابع و [[روایات]] استفاده می‌شود که او [[حدیث غدیر]] را [[کتمان]] کرد، اینک اصل داستان: برخی از مؤرخان از [[زید بن ارقم]] [[نقل]] کرده‌اند که گفت: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[رحبه]] (ورودی) [[کوفه]] [[مردم]] را قسم داد که هر که از [[پیامبر خدا]]{{صل}} شنیده است که او درباره من فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}}<ref>هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست، خدایا دوست دار هرکه علی را دوست دارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن دارد....</ref>؛ برخیزد و بر آن [[گواهی]] دهد.
با این که [[زید]] همان طوری که اشاره شد همواره [[دوستدار]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} بود اما از برخی منابع و [[روایات]] استفاده می‌شود که او [[حدیث غدیر]] را [[کتمان]] کرد، اینک اصل داستان: برخی از مؤرخان از [[زید بن ارقم]] [[نقل]] کرده‌اند که گفت: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[رحبه]] (ورودی) [[کوفه]] [[مردم]] را قسم داد که هر که از [[پیامبر خدا]]{{صل}} شنیده است که او درباره من فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}}<ref>هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست، خدایا دوست دار هرکه علی را دوست دارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن دارد....</ref>؛ برخیزد و بر آن [[گواهی]] دهد.
*[[دوازده نفر]] از [[بدریون]]، شش نفر از طرف راست و شش نفر از طرف چپ برخاستند و [[گواهی]] شنیدن این [[حدیث]] را دادند ولی من [[سکوت]] کردم و [[گواهی]] ندادم. [[زید]] می‌گوید: و به همین جهت [[خداوند]] [[نور]] چشمم را گرفت و [[نابینا]] شدم. [[زید]] از آن پس همواره افسوس می‌خورد و از عمل خود [[استغفار]] می‌نمود <ref>ارشد مفید، ج۱، ص۳۵۲ و بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۴۸.</ref>.
 
*و در سندی دیگر این [[حدیث]] از[[ طلحة بن عمیره]] [[نقل]] شده که [[دوازده نفر]] برخاستند و [[حدیث غدیر]] را [[شهادت]] دادند و [[انس بن مالک]] حاضر بود و [[شهادت]] نداد. [[حضرت علی]]{{ع}} به او فرمود: "ای [[انس بن مالک]]، چه چیز [[مانع]] شد که تو [[شهادت]] ندهی؟ با این که تو هم شنیده بودی آن‌چه ایشان شنیده بودند؟" [[انس بن مالک]] گفت: [[یا علی]] پیر شده و فراموش کرده‌ام! [[حضرت]] در [[حق]] او [[نفرین]] کرد و گفت: "خدایا، اگر او [[دروغ]] گوید، او را به سفیدی سر (برص) [[مبتلا]] کن که چیزی او را نپوشاند". [[ابوعمیره]] می‌گوید: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[شاهد]] بودم که او به [[مرض]] برص گرفتار شد که تا میان دو چشمش سفید شده<ref>بحار النوار، ج۴۲، ص۱۴۸.</ref>.
[[دوازده نفر]] از [[بدریون]]، شش نفر از طرف راست و شش نفر از طرف چپ برخاستند و [[گواهی]] شنیدن این [[حدیث]] را دادند ولی من [[سکوت]] کردم و [[گواهی]] ندادم. [[زید]] می‌گوید: و به همین جهت [[خداوند]] [[نور]] چشمم را گرفت و [[نابینا]] شدم. [[زید]] از آن پس همواره افسوس می‌خورد و از عمل خود [[استغفار]] می‌نمود <ref>ارشد مفید، ج۱، ص۳۵۲ و بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۴۸.</ref>.
*در این [[سند]] نامی از [[زید]] و [[کتمان شهادت]] او نیامده است. و در [[سند]] دیگری [[حضرت علی]]{{ع}} وقتی از آن جمع خواست [[شهادت]] [[غدیرخم]] را بدهند، [[براء بن عازب]] و [[انس بن مالک]] از [[شهادت]] خودداری کردند و [[براء بن عازب]] به [[نفرین]] [[حضرت]] [[نابینا]] شد و [[انس بن مالک]] به [[بیماری]] برص گرفتار شد <ref>اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.</ref>.
 
* نسبت [[کتمان شهادت]] [[حدیث غدیر]] به [[زید بن ارقم]] درست نیست، زیرا:
و در سندی دیگر این [[حدیث]] از[[ طلحة بن عمیره]] [[نقل]] شده که [[دوازده نفر]] برخاستند و [[حدیث غدیر]] را [[شهادت]] دادند و [[انس بن مالک]] حاضر بود و [[شهادت]] نداد. [[حضرت علی]]{{ع}} به او فرمود: "ای [[انس بن مالک]]، چه چیز [[مانع]] شد که تو [[شهادت]] ندهی؟ با این که تو هم شنیده بودی آن‌چه ایشان شنیده بودند؟" [[انس بن مالک]] گفت: [[یا علی]] پیر شده و فراموش کرده‌ام! [[حضرت]] در [[حق]] او [[نفرین]] کرد و گفت: "خدایا، اگر او [[دروغ]] گوید، او را به سفیدی سر (برص) [[مبتلا]] کن که چیزی او را نپوشاند". [[ابوعمیره]] می‌گوید: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[شاهد]] بودم که او به [[مرض]] برص گرفتار شد که تا میان دو چشمش سفید شده<ref>بحار النوار، ج۴۲، ص۱۴۸.</ref>.
 
در این [[سند]] نامی از [[زید]] و [[کتمان شهادت]] او نیامده است. و در [[سند]] دیگری [[حضرت علی]]{{ع}} وقتی از آن جمع خواست [[شهادت]] [[غدیرخم]] را بدهند، [[براء بن عازب]] و [[انس بن مالک]] از [[شهادت]] خودداری کردند و [[براء بن عازب]] به [[نفرین]] [[حضرت]] [[نابینا]] شد و [[انس بن مالک]] به [[بیماری]] برص گرفتار شد <ref>اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.</ref>.
 
نسبت [[کتمان شهادت]] [[حدیث غدیر]] به [[زید بن ارقم]] درست نیست، زیرا:
#او همواره [[محب]] [[خاندان پیامبر]] بوده است.
#او همواره [[محب]] [[خاندان پیامبر]] بوده است.
#طبق [[نقل]] [[شیخ طوسی]]، او از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} و [[علی]] و [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} بوده است <ref>اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۹.</ref> و به [[نقل]] شیخ کشی از [[فضل بن شاذان]] [[صحابی]] [[امام رضا]]{{ع}} او از [[سابقون]] است که به دامان [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بازگشته است<ref>اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.</ref>.
#طبق [[نقل]] [[شیخ طوسی]]، او از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} و [[علی]] و [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} بوده است <ref>اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۹.</ref> و به [[نقل]] شیخ کشی از [[فضل بن شاذان]] [[صحابی]] [[امام رضا]]{{ع}} او از [[سابقون]] است که به دامان [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بازگشته است<ref>اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.</ref>.
خط ۲۳: خط ۲۶:


==[[زید بن ارقم]] و [[نقل]] برخی [[روایات]]==
==[[زید بن ارقم]] و [[نقل]] برخی [[روایات]]==
*از [[زید بن ارقم]] [[روایات]] بسیاری از جمله [[حدیث غدیر]] و [[حدیث ثقلین]] که قبلا ًاشاره شد، و [[حدیثی]] در [[مذمت]] [[معاویه]] و [[عمروعاص]] و دیگر [[روایات]] از او [[نقل]] شده است.
از [[زید بن ارقم]] [[روایات]] بسیاری از جمله [[حدیث غدیر]] و [[حدیث ثقلین]] که قبلا ًاشاره شد، و [[حدیثی]] در [[مذمت]] [[معاویه]] و [[عمروعاص]] و دیگر [[روایات]] از او [[نقل]] شده است.
*[[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] می‌کند: روزی [[زید بن ارقم]] وارد بر [[معاویه]] شد که [[عمروعاص]] در کناره معاویه روی تخت نشسته بود، وقتی [[زید]] [[معاویه]] را با [[عمروعاص]] دید جلو آمد و عمداً بین آن دو نشست و بین آنها فاصله انداخت. [[عمروعاص]] ناراحت شد و گفت: ای [[زید]]، آیا جای دیگری نبود در آنجا بشینی که [[آمدی]] بین من و [[امیرالمؤمنین]] ([[معاویه]]) فاصله انداختی؟ [[زید]] در پاسخ [[عمروعاص]] گفت: [[رسول خدا]]{{صل}} در غزوه‌ای بود و شما در آن بودید، وقتی شما دو نفر را کنار هم دید، خیلی زیاد به شما نظر انداخت، و همین‌طور روز دوم و سوم شما را که با هم دید زیاد نگاه به شما انداخت و خیلی هم نگاهش را ادامه می‌داد تا آنکه در روز سوم خطاب به ما فرمود: "هرگاه [[معاویه]] و [[عمروعاص]] را با هم دیدید، بین این دو جدایی بیندازید زیرا این دو هرگز برای کار خوبی با هم جمع نمی‌شوند"<ref>{{متن حدیث|إِذَا رَأَيْتُمْ مُعَاوِيَةَ وَ عَمْرَو بْنَ اَلْعَاصِ مُجْتَمِعَيْنِ فَفَرِّقُوا بَيْنَهُمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ يَجْتَمِعَا عَلَى خَيْرٍ}}؛ وقعه صفین، ص۲۱۸.</ref>.
 
*[[ابن مزاحم]] از [[صالح بن ابی اسود]] از [[اسماعیل]] از [[حسن]] [[نقل]] می‌کند که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "هر وقت [[معاویه]] را روی [[منبر]] من در خال [[خواندن]] [[خطبه]] دیدید او را به [[قتل]] برسانید"<ref>{{متن حدیث|إِذَا رَأَيْتُمْ مُعَاوِيَةَ عَلَى مِنْبَرِي يَخْطُبُ فَاقْتُلُوهُ}}؛ وقعه صفین، ص۲۲۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۹۳-۵۹۴.</ref>
[[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] می‌کند: روزی [[زید بن ارقم]] وارد بر [[معاویه]] شد که [[عمروعاص]] در کناره معاویه روی تخت نشسته بود، وقتی [[زید]] [[معاویه]] را با [[عمروعاص]] دید جلو آمد و عمداً بین آن دو نشست و بین آنها فاصله انداخت. [[عمروعاص]] ناراحت شد و گفت: ای [[زید]]، آیا جای دیگری نبود در آنجا بشینی که [[آمدی]] بین من و [[امیرالمؤمنین]] ([[معاویه]]) فاصله انداختی؟ [[زید]] در پاسخ [[عمروعاص]] گفت: [[رسول خدا]]{{صل}} در غزوه‌ای بود و شما در آن بودید، وقتی شما دو نفر را کنار هم دید، خیلی زیاد به شما نظر انداخت، و همین‌طور روز دوم و سوم شما را که با هم دید زیاد نگاه به شما انداخت و خیلی هم نگاهش را ادامه می‌داد تا آنکه در روز سوم خطاب به ما فرمود: "هرگاه [[معاویه]] و [[عمروعاص]] را با هم دیدید، بین این دو جدایی بیندازید زیرا این دو هرگز برای کار خوبی با هم جمع نمی‌شوند"<ref>{{متن حدیث|إِذَا رَأَيْتُمْ مُعَاوِيَةَ وَ عَمْرَو بْنَ اَلْعَاصِ مُجْتَمِعَيْنِ فَفَرِّقُوا بَيْنَهُمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ يَجْتَمِعَا عَلَى خَيْرٍ}}؛ وقعه صفین، ص۲۱۸.</ref>.
 
[[ابن مزاحم]] از [[صالح بن ابی اسود]] از [[اسماعیل]] از [[حسن]] [[نقل]] می‌کند که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "هر وقت [[معاویه]] را روی [[منبر]] من در خال [[خواندن]] [[خطبه]] دیدید او را به [[قتل]] برسانید"<ref>{{متن حدیث|إِذَا رَأَيْتُمْ مُعَاوِيَةَ عَلَى مِنْبَرِي يَخْطُبُ فَاقْتُلُوهُ}}؛ وقعه صفین، ص۲۲۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۹۳-۵۹۴.</ref>


==حضور [[زید]] در مجلس [[ابن زیاد]] و [[سر امام حسین]]{{ع}}==
==حضور [[زید]] در مجلس [[ابن زیاد]] و [[سر امام حسین]]{{ع}}==
*[[شیخ مفید]] [[نقل]] می‌کند: پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} و حادثه جان‌گداز [[کربلا]]، [[اهل بیت]] آن [[حضرت]] را با [[سرهای شهدا]] وارد [[کوفه]] کردند و [[ابن زیاد]] بر تخت نشست و [[اذن]] عام داد تا [[مردم کوفه]] بر او وارد شدند، سپس [[دستور]] داد سر بریده [[امام حسین]]{{ع}} را مقابلش گذاشتند و شروع کرد به سر نگاه کردن و لبخند زدن، بعد با چوبی که در [[دست]] داشت بر لب و دهان [[حضرت]] می‌زد و [[لذت]] می‌برد!! [[زید بن ارقم]] [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} در حالی که بسیار پیر و سالخورده بود در کنار [[ابن زیاد]] نشسته بود، چون این منظره دلخراش را دید ناراحت شد و فریاد برآورد: "چوبت را از این لبان بردار به خدایی که جز او خدایی نیست، همانا مکرر و بسیار دیدم که [[پیغمبر]] [[خدا]]{{صل}} لبان مبارکش را بر این لب‌ها می‌گذاشت و می‌بوسید"، سپس با صدای بلند شروع کرد به [[گریه]] کردن.
[[شیخ مفید]] [[نقل]] می‌کند: پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} و حادثه جان‌گداز [[کربلا]]، [[اهل بیت]] آن [[حضرت]] را با [[سرهای شهدا]] وارد [[کوفه]] کردند و [[ابن زیاد]] بر تخت نشست و [[اذن]] عام داد تا [[مردم کوفه]] بر او وارد شدند، سپس [[دستور]] داد سر بریده [[امام حسین]]{{ع}} را مقابلش گذاشتند و شروع کرد به سر نگاه کردن و لبخند زدن، بعد با چوبی که در [[دست]] داشت بر لب و دهان [[حضرت]] می‌زد و [[لذت]] می‌برد!! [[زید بن ارقم]] [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} در حالی که بسیار پیر و سالخورده بود در کنار [[ابن زیاد]] نشسته بود، چون این منظره دلخراش را دید ناراحت شد و فریاد برآورد: "چوبت را از این لبان بردار به خدایی که جز او خدایی نیست، همانا مکرر و بسیار دیدم که [[پیغمبر]] [[خدا]]{{صل}} لبان مبارکش را بر این لب‌ها می‌گذاشت و می‌بوسید"، سپس با صدای بلند شروع کرد به [[گریه]] کردن.
*[[ابن زیاد]] که [[باور]] نداشت کسی جرئت کند بر جنایات او [[اعتراض]] کند و مجلس [[شادی]] او را تبدیل به عزا سرا سازد، ناراحت شد و خطاب به [[زید بن ارقم]] گفت: [[خدا]] چشمت را بگریاند، آیا برای [[فتح]] [[خدا]] [[گریه]] می‌کنی؟! اگر نبود که پیر و خرفت شده و عقلت را از [[دست]] داده‌ای، گردنت را می‌زدم!
 
*[[زید]] خشمناک شد و برخاست و از مجلس [[ابن زیاد]] بیرون رفت و اما [[ابن زیاد]] به این مقدار [[جسارت]] اکتفا نکرد و [[دستور]] داد [[زنان]] و [[کودکان]] [[اهل بیت]] را در مجلس حاضر کردند و به آنان نیز جسارت‌ها کرد و فردای آن روز [[دستور]] داد سر بریده [[امام حسین]]{{ع}} را در کوچه‌های [[کوفه]] بگردانند.
[[ابن زیاد]] که [[باور]] نداشت کسی جرئت کند بر جنایات او [[اعتراض]] کند و مجلس [[شادی]] او را تبدیل به عزا سرا سازد، ناراحت شد و خطاب به [[زید بن ارقم]] گفت: [[خدا]] چشمت را بگریاند، آیا برای [[فتح]] [[خدا]] [[گریه]] می‌کنی؟! اگر نبود که پیر و خرفت شده و عقلت را از [[دست]] داده‌ای، گردنت را می‌زدم!
*[[زید بن ارقم]] می‌گوید: من در اتاق فوقانی خانه‌ام نشسته بودم که دیدم سر [[حضرت حسین]]{{ع}} را بالای نیزه از مقابل حجره من عبور دادند، ولی با کمال تعجب شنیدم که سر بریده مشغول [[خواندن قرآن]] است و به این [[آیه]] رسید: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا}}<ref>«آیا پنداشته‌ای که اصحاب کهف و رقیم از نشانه‌های ما (چیزی) شگرف بوده‌اند؟» سوره کهف، آیه ۹.</ref>. من با شنیدن این [[آیه]] از سر بریده [[امام حسین]]{{ع}} مو بر بدنم راست شد و صدا زدم: "به [[خدا]] قسم، ای پسر [[پیامبر خدا]]، سر [[مبارک]] تو از [[اصحاب کهف]] عجیب‌تر و عجیب‌تر است"<ref>ارشاد مفید، ج۲، ص۱۱۴-۱۱۷.</ref>.
 
*مخفی نماند، ممکن است این [[آیه]] را فقط [[زید بن ارقم]] به گوش خود شنیده و دیگران نشنیده باشند؛ زیرا این مسئله، یعنی [[خواندن قرآن]] از سر بریده یک [[معجزه]] است و [[معجزه]] لازم نیست برای همه روشن شود، و یا آنکه در آن موقع فقط گوش [[زید]] شنوای این [[امر الهی]] [[معنوی]] بوده و دیگران از چنین [[شنوایی]] [[محروم]] بوده‌اند..<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۹۴-۵۹۵.</ref>
[[زید]] خشمناک شد و برخاست و از مجلس [[ابن زیاد]] بیرون رفت و اما [[ابن زیاد]] به این مقدار [[جسارت]] اکتفا نکرد و [[دستور]] داد [[زنان]] و [[کودکان]] [[اهل بیت]] را در مجلس حاضر کردند و به آنان نیز جسارت‌ها کرد و فردای آن روز [[دستور]] داد سر بریده [[امام حسین]]{{ع}} را در کوچه‌های [[کوفه]] بگردانند.
 
[[زید بن ارقم]] می‌گوید: من در اتاق فوقانی خانه‌ام نشسته بودم که دیدم سر [[حضرت حسین]]{{ع}} را بالای نیزه از مقابل حجره من عبور دادند، ولی با کمال تعجب شنیدم که سر بریده مشغول [[خواندن قرآن]] است و به این [[آیه]] رسید: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا}}<ref>«آیا پنداشته‌ای که اصحاب کهف و رقیم از نشانه‌های ما (چیزی) شگرف بوده‌اند؟» سوره کهف، آیه ۹.</ref>. من با شنیدن این [[آیه]] از سر بریده [[امام حسین]]{{ع}} مو بر بدنم راست شد و صدا زدم: "به [[خدا]] قسم، ای پسر [[پیامبر خدا]]، سر [[مبارک]] تو از [[اصحاب کهف]] عجیب‌تر و عجیب‌تر است"<ref>ارشاد مفید، ج۲، ص۱۱۴-۱۱۷.</ref>.
 
مخفی نماند، ممکن است این [[آیه]] را فقط [[زید بن ارقم]] به گوش خود شنیده و دیگران نشنیده باشند؛ زیرا این مسئله، یعنی [[خواندن قرآن]] از سر بریده یک [[معجزه]] است و [[معجزه]] لازم نیست برای همه روشن شود، و یا آنکه در آن موقع فقط گوش [[زید]] شنوای این [[امر الهی]] [[معنوی]] بوده و دیگران از چنین [[شنوایی]] [[محروم]] بوده‌اند..<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۹۴-۵۹۵.</ref>


==[[وفات]] [[زید]]==
==[[وفات]] [[زید]]==
*به [[نقل]] [[محسن امین]]، [[زید بن ارقم]] [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} و [[یار]] باوفای [[خاندان پیامبر]]{{ع}} در زمان [[حکومت]] مختار در سال ۶۸ [[هجری]] و در [[شهر کوفه]] دار فانی را [[وداع]] گفت و در جوار [[رحمت]] [[حق]] آرمید<ref>ر.ک: اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۹۵.</ref>
به [[نقل]] [[محسن امین]]، [[زید بن ارقم]] [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} و [[یار]] باوفای [[خاندان پیامبر]]{{ع}} در زمان [[حکومت]] مختار در سال ۶۸ [[هجری]] و در [[شهر کوفه]] دار فانی را [[وداع]] گفت و در جوار [[رحمت]] [[حق]] آرمید<ref>ر.ک: اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۵۹۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==


==منابع==
==منابع==
* [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
{{منابع}}
#[[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۳۲

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث زید بن ارقم است. "زید بن ارقم" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

زید فرزند ارقم کنیه‌اش ابو عمر، و به قولی ابوعامر یا ابو سعد و یا ابوسعید از اصحاب بزرگ رسول خدا(ص) و از سابقین در اسلام بود، وی به جز جنگ بدر به جهت کودکی و کم سنی که پیامبر(ص) او را از جنگیدن منع نموده بود، در تمامی‌جنگ‌های صدر اسلام که تا هفده غزوه گفته شده در رکاب پیامبر خدا(ص) جنگید[۱]. زید بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) در کوفه ساکن شد و از خواص اصحاب امیرمؤمنان(ع) درآمد[۲]. و در جنگ صفین در رکاب آن حضرت با سپاه معاویه جنگید[۳]..[۴]

محبت زید به خاندان پیامبر(ص)

زید همواره از محبین و دوستداران خاندان پیامبر(ص) بود. هارون بن صدقه آیه: از امام صادق(ع) از پدرانش(ع) نقل می‌کند که فرمود: "هنگامی‌که آیه: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۵] نازل شد، رسول خدا(ص) در میان مردم‌ایستاد و فرمود: ای مردم، همانا خدای تبارک و تعالی امری را بر شما واجب کرده، آیا آن را انجام می‌دهید؟ کسی جواب نداد، حضرت تشریف بردند و فردای آن روز همین کلام را فرمودند و نیز روز سوم همین سخن را تکرار کردند، و کسی جواب نداد، پس فرمود: ای مردم، این واجب از نوع طلا و نقره و خوراک و آشامیدنی نیست، مردم پرسیدند: پس آن چیست؟ فرمود: همانا خداوند این آیه را بر من نازل کرد که ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى. امام صادق(ع) فرمود: به خدا سوگند، غیر از هفت نفر به این آیه وفا نکردند و آن هفت نفر عبارتند: از سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، جابر، ثبیت (یکی از غلامان رسول خدا(ص)) و زید بن ارقم[۶].

توضیح: این که تا سه روز مردم جواب پیامبر خدا(ص) را در اطاعت فوق ندادند، نه به قصد مخالفت با آن حضرت، که قطعاً چنین نبوده است. شاید علت جواب ندادن این بوده که مردم فکر می‌کردند که پذیرش آن اختیاری است نه حتمی و گمان داشتند که اگر حتمی باشد پیامبر(ص) صریحاً دستور به اطاعت می‌داد مثل سایر واجبات، و از مردم به صورت سؤال مطرح نمی‌فرمود و الا بدون تردید، مردم در آن روزگار بلافاصه اطاعت آن را به گردن می‌نهادند.[۷]

آیا زید حدیث غدیر را کتمان کرد؟

با این که زید همان طوری که اشاره شد همواره دوستدار خاندان پیامبر(ص) بود اما از برخی منابع و روایات استفاده می‌شود که او حدیث غدیر را کتمان کرد، اینک اصل داستان: برخی از مؤرخان از زید بن ارقم نقل کرده‌اند که گفت: امیرالمؤمنین(ع) در رحبه (ورودی) کوفه مردم را قسم داد که هر که از پیامبر خدا(ص) شنیده است که او درباره من فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»[۸]؛ برخیزد و بر آن گواهی دهد.

دوازده نفر از بدریون، شش نفر از طرف راست و شش نفر از طرف چپ برخاستند و گواهی شنیدن این حدیث را دادند ولی من سکوت کردم و گواهی ندادم. زید می‌گوید: و به همین جهت خداوند نور چشمم را گرفت و نابینا شدم. زید از آن پس همواره افسوس می‌خورد و از عمل خود استغفار می‌نمود [۹].

و در سندی دیگر این حدیث ازطلحة بن عمیره نقل شده که دوازده نفر برخاستند و حدیث غدیر را شهادت دادند و انس بن مالک حاضر بود و شهادت نداد. حضرت علی(ع) به او فرمود: "ای انس بن مالک، چه چیز مانع شد که تو شهادت ندهی؟ با این که تو هم شنیده بودی آن‌چه ایشان شنیده بودند؟" انس بن مالک گفت: یا علی پیر شده و فراموش کرده‌ام! حضرت در حق او نفرین کرد و گفت: "خدایا، اگر او دروغ گوید، او را به سفیدی سر (برص) مبتلا کن که چیزی او را نپوشاند". ابوعمیره می‌گوید: به خدا سوگند، شاهد بودم که او به مرض برص گرفتار شد که تا میان دو چشمش سفید شده[۱۰].

در این سند نامی از زید و کتمان شهادت او نیامده است. و در سند دیگری حضرت علی(ع) وقتی از آن جمع خواست شهادت غدیرخم را بدهند، براء بن عازب و انس بن مالک از شهادت خودداری کردند و براء بن عازب به نفرین حضرت نابینا شد و انس بن مالک به بیماری برص گرفتار شد [۱۱].

نسبت کتمان شهادت حدیث غدیر به زید بن ارقم درست نیست، زیرا:

  1. او همواره محب خاندان پیامبر بوده است.
  2. طبق نقل شیخ طوسی، او از اصحاب رسول خدا(ص) و علی و حسن و حسین(ع) بوده است [۱۲] و به نقل شیخ کشی از فضل بن شاذان صحابی امام رضا(ع) او از سابقون است که به دامان ولایت امیرالمؤمنین(ع) بازگشته است[۱۳].
  3. او با حضرت علی(ع) پس از قتل عثمان بیعت کرد و در جنگ صفین آن حضرت را یاری نمود [۱۴] و به علاوه در برخی از کتب حدیث مثل مستدرک حاکم و صحیح مسلم و غیر آن، اصل روایت حدیث غدیرخم و همین‌طور اصل حدیث ثقلین را به سند زید بن ارقم نقل کرده‌اند[۱۵]. اما موقعی که حضرت علی(ع) اعلان می‌کند که هرکس شاهد غدیرخم بوده شهادت دهد، او کتمان شهادت کند؟! به نظر خیلی بعید می‌آید، و هرگز شهادت به غدیر خم را کتمان نکرده است. البته نباید از این نکته غفلت کرد که انسان جایز الخطاست و نفس اماره گاهی انسان را وادار به گناه می‌کند والله العالم.[۱۶]

زید بن ارقم و نقل برخی روایات

از زید بن ارقم روایات بسیاری از جمله حدیث غدیر و حدیث ثقلین که قبلا ًاشاره شد، و حدیثی در مذمت معاویه و عمروعاص و دیگر روایات از او نقل شده است.

نصر بن مزاحم نقل می‌کند: روزی زید بن ارقم وارد بر معاویه شد که عمروعاص در کناره معاویه روی تخت نشسته بود، وقتی زید معاویه را با عمروعاص دید جلو آمد و عمداً بین آن دو نشست و بین آنها فاصله انداخت. عمروعاص ناراحت شد و گفت: ای زید، آیا جای دیگری نبود در آنجا بشینی که آمدی بین من و امیرالمؤمنین (معاویه) فاصله انداختی؟ زید در پاسخ عمروعاص گفت: رسول خدا(ص) در غزوه‌ای بود و شما در آن بودید، وقتی شما دو نفر را کنار هم دید، خیلی زیاد به شما نظر انداخت، و همین‌طور روز دوم و سوم شما را که با هم دید زیاد نگاه به شما انداخت و خیلی هم نگاهش را ادامه می‌داد تا آنکه در روز سوم خطاب به ما فرمود: "هرگاه معاویه و عمروعاص را با هم دیدید، بین این دو جدایی بیندازید زیرا این دو هرگز برای کار خوبی با هم جمع نمی‌شوند"[۱۷].

ابن مزاحم از صالح بن ابی اسود از اسماعیل از حسن نقل می‌کند که رسول خدا(ص) فرمود: "هر وقت معاویه را روی منبر من در خال خواندن خطبه دیدید او را به قتل برسانید"[۱۸].[۱۹]

حضور زید در مجلس ابن زیاد و سر امام حسین(ع)

شیخ مفید نقل می‌کند: پس از شهادت امام حسین(ع) و حادثه جان‌گداز کربلا، اهل بیت آن حضرت را با سرهای شهدا وارد کوفه کردند و ابن زیاد بر تخت نشست و اذن عام داد تا مردم کوفه بر او وارد شدند، سپس دستور داد سر بریده امام حسین(ع) را مقابلش گذاشتند و شروع کرد به سر نگاه کردن و لبخند زدن، بعد با چوبی که در دست داشت بر لب و دهان حضرت می‌زد و لذت می‌برد!! زید بن ارقم صحابی رسول خدا(ص) در حالی که بسیار پیر و سالخورده بود در کنار ابن زیاد نشسته بود، چون این منظره دلخراش را دید ناراحت شد و فریاد برآورد: "چوبت را از این لبان بردار به خدایی که جز او خدایی نیست، همانا مکرر و بسیار دیدم که پیغمبر خدا(ص) لبان مبارکش را بر این لب‌ها می‌گذاشت و می‌بوسید"، سپس با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن.

ابن زیاد که باور نداشت کسی جرئت کند بر جنایات او اعتراض کند و مجلس شادی او را تبدیل به عزا سرا سازد، ناراحت شد و خطاب به زید بن ارقم گفت: خدا چشمت را بگریاند، آیا برای فتح خدا گریه می‌کنی؟! اگر نبود که پیر و خرفت شده و عقلت را از دست داده‌ای، گردنت را می‌زدم!

زید خشمناک شد و برخاست و از مجلس ابن زیاد بیرون رفت و اما ابن زیاد به این مقدار جسارت اکتفا نکرد و دستور داد زنان و کودکان اهل بیت را در مجلس حاضر کردند و به آنان نیز جسارت‌ها کرد و فردای آن روز دستور داد سر بریده امام حسین(ع) را در کوچه‌های کوفه بگردانند.

زید بن ارقم می‌گوید: من در اتاق فوقانی خانه‌ام نشسته بودم که دیدم سر حضرت حسین(ع) را بالای نیزه از مقابل حجره من عبور دادند، ولی با کمال تعجب شنیدم که سر بریده مشغول خواندن قرآن است و به این آیه رسید: ﴿أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا[۲۰]. من با شنیدن این آیه از سر بریده امام حسین(ع) مو بر بدنم راست شد و صدا زدم: "به خدا قسم، ای پسر پیامبر خدا، سر مبارک تو از اصحاب کهف عجیب‌تر و عجیب‌تر است"[۲۱].

مخفی نماند، ممکن است این آیه را فقط زید بن ارقم به گوش خود شنیده و دیگران نشنیده باشند؛ زیرا این مسئله، یعنی خواندن قرآن از سر بریده یک معجزه است و معجزه لازم نیست برای همه روشن شود، و یا آنکه در آن موقع فقط گوش زید شنوای این امر الهی معنوی بوده و دیگران از چنین شنوایی محروم بوده‌اند..[۲۲]

وفات زید

به نقل محسن امین، زید بن ارقم صحابی رسول خدا(ص) و یار باوفای خاندان پیامبر(ع) در زمان حکومت مختار در سال ۶۸ هجری و در شهر کوفه دار فانی را وداع گفت و در جوار رحمت حق آرمید[۲۳].[۲۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اسد الغابه، ج۲، ص۲۱۹؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۶۱۳ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.
  2. اسد الغابه، ج۲، ص۲۱۹ و مستدرک حاکم، ج۳، ص۶۱۳.
  3. ر.ک: وقعه صفین، ص۴۴۸.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۸۹-۵۹۰.
  5. «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
  6. بحار الانوار، ج۲۲، ص۳۲۲.
  7. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۹۰-۵۹۱.
  8. هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست، خدایا دوست دار هرکه علی را دوست دارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن دارد....
  9. ارشد مفید، ج۱، ص۳۵۲ و بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۴۸.
  10. بحار النوار، ج۴۲، ص۱۴۸.
  11. اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.
  12. اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۹.
  13. اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.
  14. وقعه صفین، ص۴۴۸ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.
  15. ر.ک: مستدرک حاکم، ج۳، ص۶۱۳ و اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.
  16. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۹۱-۵۹۳.
  17. «إِذَا رَأَيْتُمْ مُعَاوِيَةَ وَ عَمْرَو بْنَ اَلْعَاصِ مُجْتَمِعَيْنِ فَفَرِّقُوا بَيْنَهُمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ يَجْتَمِعَا عَلَى خَيْرٍ»؛ وقعه صفین، ص۲۱۸.
  18. «إِذَا رَأَيْتُمْ مُعَاوِيَةَ عَلَى مِنْبَرِي يَخْطُبُ فَاقْتُلُوهُ»؛ وقعه صفین، ص۲۲۱.
  19. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۹۳-۵۹۴.
  20. «آیا پنداشته‌ای که اصحاب کهف و رقیم از نشانه‌های ما (چیزی) شگرف بوده‌اند؟» سوره کهف، آیه ۹.
  21. ارشاد مفید، ج۲، ص۱۱۴-۱۱۷.
  22. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۹۴-۵۹۵.
  23. ر.ک: اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۹.
  24. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۵۹۵.