نابغه جعدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'رده:صحابه' به 'رده:صحابه پیامبر')
جز (جایگزینی متن - 'رده:صحابه پیامبر' به 'رده:اصحاب پیامبر')
خط ۳۶: خط ۳۶:
[[رده:نابغه جعدی]]
[[رده:نابغه جعدی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:صحابه پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
{{صحابه}}
{{صحابه}}

نسخهٔ ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۷

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

دربارۀ اسم نابغه بین مؤرخان اختلاف است: بعضی او را نابغه فرزند قیس و برخی او را حبان فرزند قیس و گروهی او را قیس فرزند عبدالله نامیده‌اند.

نام جدش جعده و کنیه‌اش ابو لیلی، معروف به نابغۀ جعدی است. او از شاعران معروف و از اصحاب پیامبر اکرم(ص) بود و عمری طولانی داشت وی در زمره شیعیان امیرالمؤمنین(ع) قرار گرفت و در صفین نیز همراه آن حضرت مجاهدت کرد و سپس در کوفه ساکن شد و معاویه او را با یکی از والیانش به اصفهان اعزام کرد. او در سال هفتاد هجری در اصفهان از دنیا رفت. گفته شده سن او در هنگام وفات ۱۸۰ سال و بعضی سن او را تا ۲۴۰ سال گفته‌اند[۱].

به فرموده امام صادق(ع): "قیس در عصر جاهلیّت موحّد بود و از خمر و اسکار دوری می‌کرد و از بت و پلیدی‌ها اجتناب می‌ورزید و معتقد به دین حنیف ابراهیم(ع) بود، استغفار می‌کرد، روزه می‌گرفت و از کارهای بیهوده دوری می‌جست"[۲].

طبق نقل مؤرخان، نابغه دویست بیت شعر در محضر رسول گرامی اسلام(ص) بالبداهه سرود و همه به حرف "راء" ختم شد و به قصیده رائیه معروف گردید.

رسول خدا(ص) از اشعار او در عجب شد و در حقش دو بار فرمود: "خداوند دهانت را نشکند"[۳] کنایه از این که همواره زبانت گویا و به کلام حق جاری باشد.

نابغه، در کوفه ساکن شد و همواره به امامت امیرالمؤمنین(ع) اعتقاد داشت و در این باره شعری هم سروده است و پس از آن‌که علی(ع) به خلافت رسید، بیعت کرد و در صفین در رکاب آن حضرت جنگید و در یکی از شب‌های صفین که بر او سخت گذشت، اشعار جالبی را سرود[۴].

نقل است که وی پس از رحلت پیامبر(ص) با عمران بن حصین و قیس بن حرمه در راه با هم ملاقات کردند، نابغه پرسید: علی(ع) در چه حالی است؟ آن دو گفتند: علی مشغولِ تجهیز پیکر مطهر پیامبر(ص) است در همین جا او در تقدم حضرت علی(ع) به مقام امامت و ولایت مؤمنان این سه بیت را سرود: ای عمران و قیس، اگر پیشانی سفید هاشمی علی را ملاقات کردید. به او بگویید: هرگاه قریش به فخر مسجل شود، تو به آن سزاوارتر و زعیم آن خواهی بود. اگر فردا به مقام امیرالمؤمنینی رسیدی، پس نباید آن را رها کنی[۵].

وی تمام عمر خود را در میدان‌های نبرد و به زهد و تقوا گذرانید و علاوه بر جهاد با دشمنان اسلام به جهاد با نفس پرداخته و مدام مشغول نماز و تلاوت قرآن و تسبیح بود. و در زمان حکومت عبدالله بن زبیر در سنین بسیار طولانی، در حالی که چشمان را از دست داده بود، دار فانی را وداع گفت[۶].[۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: الاغانی، ج۵، ص۸ - ۱۴؛ اسدالغابه، ج۵، ص۲؛ الاصابه، ج۶، ص۳۹۱؛ سفینة البحار، ج۳، باب نون، ص۵۶۹؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۶۵؛ تنقیح المقال، ج۳، فصل القاب، و ۶۸؛ اعیان الشیعه، ج۸،ص ۶۵.
  2. سفینة البحار، ج۲، باب نون، ص۵۶۹ و با تفاوتی همان مدارک.
  3. « لاَ يُفَضِّضُ اَللَّهُ فَاكَ »؛ سفینة البحار، ج۲، باب نون، ص۵۶۹؛ امالی مفید، مجلس ۲۶.
  4. امالی مفید، ص۲۶۵، مجلس ۲۶.
  5. قوة لأصلع هاشم إن أنتما *** لا قیتماه لقد حللت ارومها و إذا قریش بالفخار تساجلت *** کنت الجدیر به و کنت زعیمها و علیک سلمت الغداة بإمرة *** للمؤمنین فما رعت تسلیمها؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۶۵.
  6. اسدالغابه، ج۵، ص۲؛ و ر.ک: اعیان الشیعه، ج۸، ص۶۵.
  7. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۳۶۵-۱۳۶۶.