امام در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'حسین فاریاب، محمد' به 'فاریاب، محمد حسین')
خط ۳۵: خط ۳۵:


واژه «[[امام]]» از نظر لغوی به معنای «[[پیشوا]]» است؛ خواه [[پیشوای عادل]] مانند «[[امام جماعت]]»، «[[امام جمعه]]» و «امام [[حج]]»<ref>در وسائل الشیعة، ج۸، ص۲۹۰ آمده است: اسماعیل بن علی در سال ۱۴۰ قمری به عنوان امیرالحاج به مکه رفت و امام صادق نیز همراه آن کاروان بود. اتفاقاً در یکی از مواقف، آن حضرت از روی مرکب به زمین افتاد، اسماعیل بن علی جلو آمد تا احترام کند و همراه حضرت باشد. اما حضرت فرمود: {{متن حدیث|سِرْ فَإِنَّ الْإِمَامَ لَا يَقِفُ‌}}؛ «برو امام نمی‌ایستد». همان‌گونه که می‌نگریم، در این حدیث، امام صادق{{ع}} لفظ «امام» را برای امیر الحاج (اسماعیل بن علی) به کار برده است و پیداست که مقصود آن حضرت از لفظ «امام» معنای لغوی آن بوده نه اصطلاحی.</ref> - که [[عدالت]] در آنان شرط است - وخواه پیشوای [[ظالم]]. در [[قرآن کریم]]، واژه امام به [[پیشوایان حق]] و [[باطل]] هر دو اطلاق شده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و نیز: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. اما در اصطلاح [[عالمان]] و [[متکلمان شیعه]]، واژه «امام» به امیرالمؤمنین علی{{ع}} و یازده فرزندش که به [[نیابت]] از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} عهده‌دار [[امور دینی]] و [[دنیوی]] [[مردم]] هستند، اطلاق می‌شود. چنین اشخاصی به [[اعتقاد شیعه]]، متصدی [[رهبری جامعه]] از لحاظ [[حکومت]]، [[بیان معارف]] و [[احکام]] ([[مرجعیت دینی]])، و [[رهبری]] و [[ارشاد]] [[معنوی]] مردم هستند و بر مردم هم [[واجب]] است از آنان [[اطاعت]] کنند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۱۸.</ref>
واژه «[[امام]]» از نظر لغوی به معنای «[[پیشوا]]» است؛ خواه [[پیشوای عادل]] مانند «[[امام جماعت]]»، «[[امام جمعه]]» و «امام [[حج]]»<ref>در وسائل الشیعة، ج۸، ص۲۹۰ آمده است: اسماعیل بن علی در سال ۱۴۰ قمری به عنوان امیرالحاج به مکه رفت و امام صادق نیز همراه آن کاروان بود. اتفاقاً در یکی از مواقف، آن حضرت از روی مرکب به زمین افتاد، اسماعیل بن علی جلو آمد تا احترام کند و همراه حضرت باشد. اما حضرت فرمود: {{متن حدیث|سِرْ فَإِنَّ الْإِمَامَ لَا يَقِفُ‌}}؛ «برو امام نمی‌ایستد». همان‌گونه که می‌نگریم، در این حدیث، امام صادق{{ع}} لفظ «امام» را برای امیر الحاج (اسماعیل بن علی) به کار برده است و پیداست که مقصود آن حضرت از لفظ «امام» معنای لغوی آن بوده نه اصطلاحی.</ref> - که [[عدالت]] در آنان شرط است - وخواه پیشوای [[ظالم]]. در [[قرآن کریم]]، واژه امام به [[پیشوایان حق]] و [[باطل]] هر دو اطلاق شده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و نیز: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>. اما در اصطلاح [[عالمان]] و [[متکلمان شیعه]]، واژه «امام» به امیرالمؤمنین علی{{ع}} و یازده فرزندش که به [[نیابت]] از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} عهده‌دار [[امور دینی]] و [[دنیوی]] [[مردم]] هستند، اطلاق می‌شود. چنین اشخاصی به [[اعتقاد شیعه]]، متصدی [[رهبری جامعه]] از لحاظ [[حکومت]]، [[بیان معارف]] و [[احکام]] ([[مرجعیت دینی]])، و [[رهبری]] و [[ارشاد]] [[معنوی]] مردم هستند و بر مردم هم [[واجب]] است از آنان [[اطاعت]] کنند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۱۸.</ref>
*اصطلاح [[امام]] به معنای [[پیشوا]] و [[مقتدا]] در طول [[تاریخ اسلام]] دستخوش تغییراتی در مصداق شده است و همه [[فرق اسلامی]] فارغ از پذیرش یا عدم پذیرش آن، درباره‌اش بحث و [[جدل]] کرده‌اند.
[[اهل]] [[سنت امام]] را به معنای [[خلیفه]] و [[حاکم]] [[سیاسی]] دانسته‌اند که وظیفه‌ای جز [[اقامه حدود]]، جمع‌آوری [[وجوهات شرعی]] و [[مراقبت]] از کیان [[کشور اسلامی]] ندارد. [[ابوبکر باقلانی]] در پاسخ به دلیل [[نصب امام]] می‌گوید: «نصب امام به خاطر آن چیزی است که قبلاً گفتیم؛ [یعنی] [[مدیریت]] [[لشکریان]] و بستن مرزها و دفع [[ظالم]] و گرفتن [[حق]] [[مظلوم]] و اقامه حدود و تقسیم فیء میان [[مسلمانان]] و.»..<ref>{{عربی|لاجل ما ذكرنا من قبل من تدبير الجيوش و سد الثغور و ردع الظالم و الاخذ للمظلوم و اقامة الحدود و قسم الفيء بين المسلمين و...}}؛ (ابوبکر باقلانی، تمهید الأوائل، ص۴۷۷. نیز ر.ک: میمون بن محمد نسفی، تبصرة الادلة فی أصول الدین، ج۲، ص۸۲۳-۸۲۴؛ عبدالکریم شهرستانی، نهایة الاقدام، تصحیح آلفرد جیوم، ص۴۷۸).</ref>.
نصب امام در دیدگاه غالب [[اهل سنت]] [[واجب]] است؛ ولی آنها این [[وجوب]] را یک [[وجوب شرعی]] نه [[عقلی]] - و اساساً بحث از [[امامت]] را یک بحث [[فقهی]] می‌دانند<ref>ابوحامد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۲۵۳-۲۵۴؛ عضدالدین ایجی، شرح المواقف، ج۸ ص۳۴۵.</ref>.
در دیدگاه اهل سنت با توجه به برداشت ویژه آنها از امام، [[عصمت]] از [[شرایط امامت]] نیست، ولی [[اطاعت]] از همین امام واجب است<ref>ابوبکر باقلانی، تمهید الاوائل، ص۴۷۱؛ عبدالملک جوینی، لمع الادلة، ص۱۳۰؛ میمون بن محمد نسفی، تبصرة الادلة فی اصول الدین، ص۸۳۲؛ ابوحامد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۲۵۶؛ قاضی عبدالجبار اسدآبادی معتزلی، المغنی، ج۱۳، ص۱۶؛ عضدالدین ایجی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۹؛ عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷۷؛ ج۶، ص۳۷۷؛ ج۱۷، ص۱۶۱.</ref>.
در [[مذهب شیعه امامیه]]، امامت در [[خلافت]] سیاسی خلاصه نمی‌شود، بلکه [[مرجعیت دینی]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} نیز یکی از [[شئون امام]] به شمار می‌آید، و از این روست که عصمت همان‌گونه که از شرایط لازم برای [[نبوت]] است، یکی از شرایط اصلی [[امام]] نیز شمرده می‌شود.
گفتنی است که [[وجوب عصمت امام]] منحصر به [[مذهب شیعه امامیه]] نیست، بلکه برخی دیگر از فرق [[شیعه]]، از جمله [[اسماعیلیه]]<ref>احمد حمیدالدین کرمانی اسماعیلی مذهب، هفت برهان بر وجوب عصت امام اقامه می‌کند. (ر.ک: احمد کرمانی، المصابیح فی اثبات الامامة، ص۹۶-۹۹؛ احمدبن ابراهیم نیسابوری، اثبات الامامة، ص۷۱؛ علی بن محمد ولید، تاج العقائد و معدن الفوائد، ص۷۸.</ref> و برخی از [[زیدیه]]<ref>ر.ک: احمد بن محمد بن صلاح شرفی قاسمی، عدة الاکیاس فی شرح معانی الاساس، ج۲، ص۱۳۴.</ref> نیز چنین شرطی را برای امام لازم می‌دانند.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۵.</ref>


==منابع فرهنگ لغت==
==منابع فرهنگ لغت==

نسخهٔ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۲

مقدمه

امام: پیشوایی که به گفتار و رفتار او اقتدا می‌شود، آنکه از وی پیروی می‌شود؛ خواه انسان باشد یا کتاب یا غیر آن، حق باشد یا باطل[۱]؛ کتاب، راه[۲]، هر کسی که به او اقتدا می‌شود یا در امور جامعه بر دیگران مقدّم شمرده شود، امام خوانده می‌شود[۳]؛ چه در راه حق و چه در مسیر ضلالت و گمراهی[۴]؛ جمع آن ائمه است.

"امام" به معنای "پیشوا"، "پیشرو"[۵]، "مقتدا"، "قیّم"، "مصلح"، "الگو"، "راه اصلی" و "راهنما" است[۶]. کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع می‌گردد یا اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار می‌‌گیرد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل[۷] امام است[۸]. واژۀ امام بر زن و مرد اطلاق می‌شود[۹].

امام کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد. در کتاب‌های لغت برای امام مصادیقی برشمرده‌اند: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام(ص)، جانشین پیامبر(ص)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران و دانشمندی که از او پیروی می‌شود[۱۰].

بنابراین، کلمۀ "امام" بیانگر این واقعیت‌ است که رهبریِ جامعه در حقیقت اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی می‌کنند و در امور خود، به سراغ او می‌روند[۱۱]

معنای لغوی امام

واژه «امام» بر وزن فِعال اسم مصدر است و از سه حرف اصلی (أ م م) که مهموز و مضاعف است، گرفته شده و مصدر آن امامت و فعل آن «أمّ یؤمّ» به معنی قصد کردن و جمع آن «أئمه» (بر وزن أفعله) می‌باشد و در لغت به هرکس یا هر چیز که مورد تبعیت و پیروی قرار گیرد یا سرپرست و رهبر گروهی شود امام گویند[۱۲][۱۳]

امام در لغت

واژه امام در لغت برای معانی گوناگونی به کار گرفته شده است؛ اما همگی در یک راستا بوده و جامع تمامی آنها معنای رئیس، رهبر و پیشوای هر گروه است[۱۴]. [۱۵]

واژه «امام» از ریشه «أ م م» به معنای قصد مخصوص، یعنی قصد توأم با توجه است[۱۶]. لغت‌شناسان برای کلمه «امام» تعاریفی را ذکر کرده‌اند. در کتاب مقاییس‌اللغه آمده است: «امام کسی است که در کارها به او اقتدا می‌شود و در امور مقدم است؛ مانند پیامبر که امام ائمه است یا خلیفه که امام عامه مردم است و قرآن که امام مسلمین است»[۱۷].

زبیدی در کتاب تاج‌العروس می‌نویسد: «امام هر آن کسی است که گروهی به او اقتدا کرده است؛ مانند رئیس و غیره، چه این که آن قوم به راه راست و استوار باشند یا گمراه»[۱۸].

ابن‌منظور، لغت‌شناس معروف در کتاب لسان‌العرب، واژه «امام» را چنین معنا می‌کند: «امام هر آن کسی است که گروهی به او اقتدا کرده است، چه اینکه آن قوم به راه راست و استوار باشند یا گمراه»[۱۹]. در ادامه بیان می‌کند: «امام هر چیز، کسی است که قائم به امور او و اصلاح‌کننده کارهای اوست و قرآن، امام مسلمانان است»[۲۰].

راغب اصفهانی درباره واژه «امام» می‌نویسد: امام آن چیزی است که مورد اقتدا واقع می‌شود، چه اینکه آن شیء مورد اقتدا انسان باشد که به گفتار یا رفتار او اقتدا شود یا کتاب و یاغیر آن باشد، اعم از اینکه آن امام بر حق باشد و یا بر باطل و جمع امام، ائمه می‌آید[۲۱].

در کتاب‌های لغت برای «امام» مصادیق و کاربردهای دیگری چون قرآن کریم[۲۲]، جانشین پیامبر[۲۳]، فرمانده سپاه[۲۴]، امام در نماز جماعت[۲۵]، راهنمایان[۲۶] و دانشمندی که از او پیروی می‌شود[۲۷] بیان شده است. از جمع‌بندی اقوال مطرح شده می‌توان ادعا کرد همه لغت‌شناسان در معنای امام به عنوان کسی که مورد تبعیت و اقتدا قرار می‌گیرد، اتفاق‌نظر دارند.[۲۸]

واژه «امام» از نظر لغوی به معنای «پیشوا» است؛ خواه پیشوای عادل مانند «امام جماعت»، «امام جمعه» و «امام حج»[۲۹] - که عدالت در آنان شرط است - وخواه پیشوای ظالم. در قرآن کریم، واژه امام به پیشوایان حق و باطل هر دو اطلاق شده است؛ مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۳۰] و نیز: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۳۱]. اما در اصطلاح عالمان و متکلمان شیعه، واژه «امام» به امیرالمؤمنین علی(ع) و یازده فرزندش که به نیابت از پیامبر اسلام(ص) عهده‌دار امور دینی و دنیوی مردم هستند، اطلاق می‌شود. چنین اشخاصی به اعتقاد شیعه، متصدی رهبری جامعه از لحاظ حکومت، بیان معارف و احکام (مرجعیت دینی)، و رهبری و ارشاد معنوی مردم هستند و بر مردم هم واجب است از آنان اطاعت کنند.[۳۲]

منابع فرهنگ لغت

1. مفردات القرآن (راغب)
امام: کسی که از گفتار و یا کردار او پیروی می‌کنند خواه انسان باشد خواه کتاب و غیره، برحق باشد یا باطل، پیشوا، رهبر[۳۳].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۸۷.
  2. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۱۷.
  3. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۴۲۹.
  4. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.
  5. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  6. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
  7. مفردات، ص ۸۷، «ام».
  8. المنجد، ص ۱۷، «ام».
  9. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۲۱۹-۲۲۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۰-۳۱.
  10. معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.
  11. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۶۹.
  12. مفردات، ص۲۴؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.
  13. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص ۲۶.
  14. فراهیدی، خلیل، العین، ج۸، ص۴۲۸؛ ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۸؛ راغب اصفهانی، حسین، مفردات، ص۸۷.
  15. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۲۱.
  16. ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، مدخل امم: والإِمامُ مَا ائتمَ بِهِ مِن رَئیسٍ وغیرِه، وَالجمعُ أئِمةُ وَ فیِ التَّنزیلِ العَزیزِ فَقاتِلوا أئِمةَ الکُفرِ، أی قاتِلوا رؤَساءَ الکُفرو قادَتهُم الَّذینَ ضُعفاؤهُم تَبَعُ لَهُم.
  17. ابن‌فارس، مجمع المقاییس اللغه، ج۱، مدخل «ام»؛ آلوسی، روح‌المعانی، ج۱، ص۳۷۴؛ اسماعیل جوهری، الصحاح، ج۵، مدخل «ام».
  18. زبیدی، تاج‌العروس، ج۳، ص۲۴۳: والإمام بالکَسْر: کل ما ائتم به قوم من رئیس أو غیره، کانوا علی الصراط المستقییم أو کانوا ضالین.
  19. ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، ص۲۲: والإمام: کل من ائتم به قوم کانوا علی الصراط المستقیم أو کانوا ضالین.
  20. ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، ص۲۲: و إِمامُ كلِّ شي‌ء: قَيِّمُهُ و المُصْلِح له، و القرآنُ إِمامُ المُسلمين.
  21. راغب اصفهانی، المفردات، مدخل «ام»، ص۸۷: والإمام المؤتم به إنسانا کأن یقتدی بقوله أو فعله، أو کتابا أو غیر ذلک محقا کان أو مبطلا و جمعه أئمة.
  22. فراهیدی، العین، ج۸، ص۴۲۹؛ ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، ص۲۵.
  23. فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۲۳.
  24. ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، ص۲۵.
  25. فیومی، المصباح‌المنیر، ج۲، ص۲۳.
  26. فراهیدی، العین، ج۸، ص۲۳؛ ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج۱۲، ص۲۶.
  27. فیومی، المصباح‌المنیر، ج۲، ص۲۳.
  28. یوسفی، زهرا، علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی، ص ۱۹.
  29. در وسائل الشیعة، ج۸، ص۲۹۰ آمده است: اسماعیل بن علی در سال ۱۴۰ قمری به عنوان امیرالحاج به مکه رفت و امام صادق نیز همراه آن کاروان بود. اتفاقاً در یکی از مواقف، آن حضرت از روی مرکب به زمین افتاد، اسماعیل بن علی جلو آمد تا احترام کند و همراه حضرت باشد. اما حضرت فرمود: «سِرْ فَإِنَّ الْإِمَامَ لَا يَقِفُ‌»؛ «برو امام نمی‌ایستد». همان‌گونه که می‌نگریم، در این حدیث، امام صادق(ع) لفظ «امام» را برای امیر الحاج (اسماعیل بن علی) به کار برده است و پیداست که مقصود آن حضرت از لفظ «امام» معنای لغوی آن بوده نه اصطلاحی.
  30. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  31. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
  32. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۱۸.
  33. راغب اصفهانی، ترجمه و تبیین مفردات القرآن، ص ۵۱.