تکلف: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '↵{{سیره معصوم}}' به '{{سیره معصوم}}')
خط ۹: خط ۹:
*ایشان نه تنها خود از تکلف به شدت پرهیز داشت، [[اصحاب]] و یارانش را نیز به بی‌تکلفی در امور، [[تشویق]] می‌کرد و می‌فرمود: "[[خداوند]] مرا مبلّغ و رساننده [مکر و [[نهی]]] برانگیخته و مرا مشکل آفرین نفرستاده است".<ref>مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۴، ص ۱۹۴ - ۱۹۵؛ ابن حجر، فتح الباری، ج ۸، ص ۴۰۱ و یحیی بن علی القریشی، غرر الفوائد المجموعه، ص۲۳۷.</ref> و نیز می‌فرمود: {{متن حدیث|أَنا و أُمتي‌ بُرَاءٌ من‌ التَّكَلُّف‌}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۹، ص ۳۰۷؛ ابن اثیر، النهایه، ج ۴، ص ۱۹۶ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۱، ص ۱۸۹.</ref>. همچنین خطاب به [[اصحاب]] خویش می‌فرمود: "به درستی که امت‌های پیش از شما به [[دلیل]] تکلف هلاک شدند؛ پس مردی از شما خود را به [[رنج]] نیندازد که در [[دین خدا]] به آنچه نمی‌شناسد، سخن گوید"<ref>{{متن حدیث|انما هلک الذین قبلکم بالتکلف، فلا یتکلف رجل منکم ان یتکلم فی دین الله بما لا یعرف}}؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۰۸.</ref>؛ او پیوسته در دعاهایشان می‌فرمودند: "خدایا! به من رحم فرما تا در کارهای بیهوده، خود را به زحمت نیندازم"<ref>{{متن حدیث|وَ ارْحَمْنِي‌ مِنْ‌ تَكَلُّفِ‌ مَا لَا يَعْنِينِي‌}}؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۳۸۴؛ الکافی، ج ۲، ص ۵۷۷ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۲۹۸.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۳۸.</ref>
*ایشان نه تنها خود از تکلف به شدت پرهیز داشت، [[اصحاب]] و یارانش را نیز به بی‌تکلفی در امور، [[تشویق]] می‌کرد و می‌فرمود: "[[خداوند]] مرا مبلّغ و رساننده [مکر و [[نهی]]] برانگیخته و مرا مشکل آفرین نفرستاده است".<ref>مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۴، ص ۱۹۴ - ۱۹۵؛ ابن حجر، فتح الباری، ج ۸، ص ۴۰۱ و یحیی بن علی القریشی، غرر الفوائد المجموعه، ص۲۳۷.</ref> و نیز می‌فرمود: {{متن حدیث|أَنا و أُمتي‌ بُرَاءٌ من‌ التَّكَلُّف‌}}<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج ۹، ص ۳۰۷؛ ابن اثیر، النهایه، ج ۴، ص ۱۹۶ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۱، ص ۱۸۹.</ref>. همچنین خطاب به [[اصحاب]] خویش می‌فرمود: "به درستی که امت‌های پیش از شما به [[دلیل]] تکلف هلاک شدند؛ پس مردی از شما خود را به [[رنج]] نیندازد که در [[دین خدا]] به آنچه نمی‌شناسد، سخن گوید"<ref>{{متن حدیث|انما هلک الذین قبلکم بالتکلف، فلا یتکلف رجل منکم ان یتکلم فی دین الله بما لا یعرف}}؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۰۸.</ref>؛ او پیوسته در دعاهایشان می‌فرمودند: "خدایا! به من رحم فرما تا در کارهای بیهوده، خود را به زحمت نیندازم"<ref>{{متن حدیث|وَ ارْحَمْنِي‌ مِنْ‌ تَكَلُّفِ‌ مَا لَا يَعْنِينِي‌}}؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۳۸۴؛ الکافی، ج ۲، ص ۵۷۷ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۲۹۸.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۳۸.</ref>
==نشانه‌های [[انسان]] متکلف از دیدگاه [[پیامبر]]{{صل}}==
==نشانه‌های [[انسان]] متکلف از دیدگاه [[پیامبر]]{{صل}}==
*[[حضرت رسول]]{{صل}} برای افراد متکلف، نشانه‌هایی را برشمرده است؛ مثلاً در روایتی فرموده‌اند: "متکلف، سه نشانه دارد: در حضور، [[تملق]]؛ در [[نهان]]، [[غیبت]] و در [[مصیبت]]، شماتت می‌کند"<ref>{{متن حدیث|لِلْمُتَكَلِّفِ‌ ثَلَاثُ‌ عَلَامَاتٍ‌ يَتَمَلَّقُ إِذَا حَضَرَ وَ يَغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ يَشْمَتُ بِالْمُصِيبَة}}؛ محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص ۶۱۸؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۱ و حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۴۳۸.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۳۸.</ref>.
* [[حضرت رسول]]{{صل}} برای افراد متکلف، نشانه‌هایی را برشمرده است؛ مثلاً در روایتی فرموده‌اند: "متکلف، سه نشانه دارد: در حضور، [[تملق]]؛ در [[نهان]]، [[غیبت]] و در [[مصیبت]]، شماتت می‌کند"<ref>{{متن حدیث|لِلْمُتَكَلِّفِ‌ ثَلَاثُ‌ عَلَامَاتٍ‌ يَتَمَلَّقُ إِذَا حَضَرَ وَ يَغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ يَشْمَتُ بِالْمُصِيبَة}}؛ محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص ۶۱۸؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۱ و حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۴۳۸.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۳۸.</ref>.


==[[پیامبر خدا]]{{صل}} الگوی سادگی و بی‌تکلفی ==
==[[پیامبر خدا]]{{صل}} الگوی سادگی و بی‌تکلفی ==
*بی‌تکلفی از ویژگی‌های بارز [[رسول اکرم]]{{صل}} و نتیجه مشی زاهدانه و به دور از هر گونه ظاهر سازی و عوام‌فریبی ایشان بود؛ ایشان چندان بی‌تکلف بود که سیره‌نویسان ایشان را فردی با هزینه سبک معرفی کرده، درباره‌اش نوشته‌اند: {{عربی| كَانَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌{{صل}} خَفِيفُ‌ الْمَؤُونَة}}<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.</ref> آن [[حضرت]] در تمام امور [[زندگی]]، از تکلف دور بود و این ویژگی در [[لباس]] و نشست و برخاست ایشان آشکار بود.‌ [[خوراک]] و پوشاک [[رسول خدا]]{{صل}} بسیار ساده و به دور از هرگونه تکلف بود و ایشان در [[خوراک]] و پوشاک بر غلامان و کنیزانش [[برتری]] نمی‌جست<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج ۱، ص ۱۴۶ - ۱۴۷؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۸۸ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۳۵.</ref>. آن [[حضرت]]، هر آن‌چه از [[غذا]] که حاضر بود، می‌خورد<ref>امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۹۰؛ جوامع السیره، ص ۳۴ و نویری، نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۷.</ref> و از لباس‌ها آن‌چه که بدان دسترسی داشت، مانند روپوش، عبا، پیراهن، جبه و... در زمان [[نیاز]] می‌پوشید<ref>ملامحسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج۴، ص ۱۴۰؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۳۳۱ و محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ص۱۲۰.</ref>؛ بسا که فقط روپوشی به [[نماز]] تن می‌کرد و دو طرف آن را میان دو شانه‌اش گره می‌زد و با همان [[لباس]] بر جنازه‌ها می‌خواند؛ گاه همان روپوش را به خود می‌پیچید و آن را از [[چپ و راست]] بر دوش می‌افکند و با آن در خانه [[نماز]] می‌خواند<ref>ابوسعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج۳، ص۳۲۳؛ نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۸۸؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۵۷؛ البخاری، صحیح، ج ۱، ص ۹۴؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۲؛ المحجة البیضاء، ص۱۴۲ و احیاء علوم الدین، ص ۳۳۲.</ref>.‌ منزلش بسیار ساده بود و در این سادگی، مثال زدنی بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۷؛ نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۲، ص ۵۳ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص۳۴۸.</ref>. وسایل خانه‌اش نیز در سادگی همچون منزلش بود<ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۳۸-۵۳۹.</ref>.
*بی‌تکلفی از ویژگی‌های بارز [[رسول اکرم]]{{صل}} و نتیجه مشی زاهدانه و به دور از هر گونه ظاهر سازی و عوام‌فریبی ایشان بود؛ ایشان چندان بی‌تکلف بود که سیره‌نویسان ایشان را فردی با هزینه سبک معرفی کرده، درباره‌اش نوشته‌اند: {{عربی| كَانَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌{{صل}} خَفِيفُ‌ الْمَؤُونَة}}<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.</ref> آن [[حضرت]] در تمام امور [[زندگی]]، از تکلف دور بود و این ویژگی در [[لباس]] و نشست و برخاست ایشان آشکار بود.‌ [[خوراک]] و پوشاک [[رسول خدا]]{{صل}} بسیار ساده و به دور از هرگونه تکلف بود و ایشان در [[خوراک]] و پوشاک بر غلامان و کنیزانش [[برتری]] نمی‌جست<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج ۱، ص ۱۴۶ - ۱۴۷؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۸۸ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۳۵.</ref>. آن [[حضرت]]، هر آن‌چه از [[غذا]] که حاضر بود، می‌خورد<ref>امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۹۰؛ جوامع السیره، ص ۳۴ و نویری، نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۷.</ref> و از لباس‌ها آن‌چه که بدان دسترسی داشت، مانند روپوش، عبا، پیراهن، جبه و... در زمان [[نیاز]] می‌پوشید<ref>ملامحسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج۴، ص ۱۴۰؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۳۳۱ و محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ص۱۲۰.</ref>؛ بسا که فقط روپوشی به [[نماز]] تن می‌کرد و دو طرف آن را میان دو شانه‌اش گره می‌زد و با همان [[لباس]] بر جنازه‌ها می‌خواند؛ گاه همان روپوش را به خود می‌پیچید و آن را از [[چپ و راست]] بر دوش می‌افکند و با آن در خانه [[نماز]] می‌خواند<ref>ابوسعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج۳، ص۳۲۳؛ نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۸۸؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۵۷؛ البخاری، صحیح، ج ۱، ص ۹۴؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۲؛ المحجة البیضاء، ص۱۴۲ و احیاء علوم الدین، ص ۳۳۲.</ref>.‌ منزلش بسیار ساده بود و در این سادگی، مثال زدنی بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۷؛ نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۲، ص ۵۳ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص۳۴۸.</ref>. وسایل خانه‌اش نیز در سادگی همچون منزلش بود<ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۳۸-۵۳۹.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} از حشمت‌های ظاهری نفرت داشت؛ به همین [[دلیل]]، اگر سواره بود، اجازه نمی‌داد کسی پیاده، همراه او حرکت کند<ref>شرف المصطفی، ج۴، ص۳۷۲ و مکارم الخلاق، ص۲۲.</ref>. اجازه دست‌بوسی و پابوسی به کسی نمی‌داد<ref>سید شرف الدین حسینی استرآبادی، تأویل الآیات، ص ۴۷۲ - ۴۷۳ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۳۹.</ref> و از اینکه پس از ورود به [[مجلسی]]، کسی جلوی پای ایشان برخیزد، سخت اکراه داشت<ref>ترمذی، سنن، ج ۴، ص ۱۸۳ - ۱۸۴؛ فتح الباری، ج ۱۱، ص ۴۵ و مکارم الاخلاق، ص ۱۶.</ref>. مجلسش بالا و پایین نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی‌شد و همگی حلقه‌وار می‌نشستند<ref>مکارم، الاخلاق، ص ۲۲ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۶.</ref>؛ از این رو، [[اعراب]] غریبی که به حضور مبارکش می‌رسیدند، ایشان را در میان جمع نمی‌شناختند؛ و می‌پرسیدند: "کدام یک از شما [[رسول]] خدایید؟"<ref>النسائی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۴۴۳؛ ابن الأشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و مکارم الاخلاق، ص ۱۶.</ref> روی [[زمین]] می‌نشست و [[غذا]] می‌خورد<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص ۳۹۳؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۰۸ و احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۲، ص۴۴۲.</ref> و موقع خوردن تکیه نمی‌داد<ref>الکافی،، ج ۶، ص۲۷۲؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۱۶۵؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن‌ماجه، ج ۱، ص ۸۹ و فتح الباری، ج۹، ص۴۷۲.</ref> و از اینکه به [[سلاطین]]، شباهت پیدا کند، کراهت داشت<ref>الکافی، ج ۶، ص ۲۷۲ و المحاسن، ج۲، ص۴۵۸.</ref>. با [[فقرا]] هم‌نشین بود<ref>جوامع السیره، ص ۳۴؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۶۳ و المناقب، ج ۱، ص۱۴۶.</ref> و با [[مسکینان]] [[غذا]] می‌خورد<ref>الطبقات، الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۱۲ و امالی طوسی، ص ۳۹۳.</ref> و با دست خود به آنان [[غذا]] می‌داد<ref>المناقب، ج۱، ص۱۴۶.</ref>. [[دعوت]] [[بندگان]] را می‌پذیرفت و هیچ دعوتی را کوچک نمی‌شمرد<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۹.</ref>؛ بسا میزبانی که غذای سفره‌اش در نانی جوین و دنبه‌ای بودار خلاصه شده بود<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۲۱؛ ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۹۰.</ref>؛ اما با این حال، آن [[حضرت]] با آغوشی باز آن را می‌پذیرفت و می‌فرمود: "اگر پاچه گوسفندی را به من هدیه دهند، آن را می‌پذیرم و اگر مرا به خوردن استخوان شانه و سردستی [[دعوت]] کنند، خواهم پذیرفت"<ref>مسند احمد، ج۲، ص۵۱۲؛ سنن ترمذی، ج۲، ص۳۹۷؛ الکافی، ج۵، ص۱۴۲ و الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۹-۲۸۰.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۳۹-۵۴۰.</ref>.
* [[رسول خدا]]{{صل}} از حشمت‌های ظاهری نفرت داشت؛ به همین [[دلیل]]، اگر سواره بود، اجازه نمی‌داد کسی پیاده، همراه او حرکت کند<ref>شرف المصطفی، ج۴، ص۳۷۲ و مکارم الخلاق، ص۲۲.</ref>. اجازه دست‌بوسی و پابوسی به کسی نمی‌داد<ref>سید شرف الدین حسینی استرآبادی، تأویل الآیات، ص ۴۷۲ - ۴۷۳ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۳۹.</ref> و از اینکه پس از ورود به [[مجلسی]]، کسی جلوی پای ایشان برخیزد، سخت اکراه داشت<ref>ترمذی، سنن، ج ۴، ص ۱۸۳ - ۱۸۴؛ فتح الباری، ج ۱۱، ص ۴۵ و مکارم الاخلاق، ص ۱۶.</ref>. مجلسش بالا و پایین نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی‌شد و همگی حلقه‌وار می‌نشستند<ref>مکارم، الاخلاق، ص ۲۲ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۶.</ref>؛ از این رو، [[اعراب]] غریبی که به حضور مبارکش می‌رسیدند، ایشان را در میان جمع نمی‌شناختند؛ و می‌پرسیدند: "کدام یک از شما [[رسول]] خدایید؟"<ref>النسائی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۴۴۳؛ ابن الأشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و مکارم الاخلاق، ص ۱۶.</ref> روی [[زمین]] می‌نشست و [[غذا]] می‌خورد<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص ۳۹۳؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۰۸ و احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۲، ص۴۴۲.</ref> و موقع خوردن تکیه نمی‌داد<ref>الکافی،، ج ۶، ص۲۷۲؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۱۶۵؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن‌ماجه، ج ۱، ص ۸۹ و فتح الباری، ج۹، ص۴۷۲.</ref> و از اینکه به [[سلاطین]]، شباهت پیدا کند، کراهت داشت<ref>الکافی، ج ۶، ص ۲۷۲ و المحاسن، ج۲، ص۴۵۸.</ref>. با [[فقرا]] هم‌نشین بود<ref>جوامع السیره، ص ۳۴؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۶۳ و المناقب، ج ۱، ص۱۴۶.</ref> و با [[مسکینان]] [[غذا]] می‌خورد<ref>الطبقات، الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۱۲ و امالی طوسی، ص ۳۹۳.</ref> و با دست خود به آنان [[غذا]] می‌داد<ref>المناقب، ج۱، ص۱۴۶.</ref>. [[دعوت]] [[بندگان]] را می‌پذیرفت و هیچ دعوتی را کوچک نمی‌شمرد<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۹.</ref>؛ بسا میزبانی که غذای سفره‌اش در نانی جوین و دنبه‌ای بودار خلاصه شده بود<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۲۱؛ ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۹۰.</ref>؛ اما با این حال، آن [[حضرت]] با آغوشی باز آن را می‌پذیرفت و می‌فرمود: "اگر پاچه گوسفندی را به من هدیه دهند، آن را می‌پذیرم و اگر مرا به خوردن استخوان شانه و سردستی [[دعوت]] کنند، خواهم پذیرفت"<ref>مسند احمد، ج۲، ص۵۱۲؛ سنن ترمذی، ج۲، ص۳۹۷؛ الکافی، ج۵، ص۱۴۲ و الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۹-۲۸۰.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۳۹-۵۴۰.</ref>.
*هرگاه به [[مجلسی]] وارد می‌شد، در نزدیک‌ترین جا به محل ورود می‌نشست<ref>الکافی، ج ۲، ص ۶۶۲؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج ۱، ص۳۱۸؛ المناقب، ج۱، ص۱۴۶؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۳۵۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج۱، ص۲۹۰ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۳۱۱.</ref>؛ در [[سلام]] کردن از همه، حتی از [[کودکان]] [[سبقت]] می‌گرفت<ref>صحیح بخاری، ج ۷، ص ۱۳۱؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج ۶، ص ۱۴۴ و علی بن الجعد، مسند ابن الجعد، ص ۲۶۰.</ref>؛ با ثروتمند و [[فقیر]] [[مصافحه]] می‌کرد و دست خود را نمی‌کشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد<ref>ارشاد القلوب، ج۱، ص ۱۱۵ و وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.</ref>. از بیماران حتی در دورترین نقاط [[شهر]] عیادت می‌فرمود<ref>جوامع السیره، ص۳۴؛ الشفا بتعریف و حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۸ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref> و در تشییع جنازه‌ها حاضر می‌شد<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۰؛ مکارم الاخلاق، ص ۱۵ و الطبقات الکبری، ص ۲۷۹.</ref>. بر الاغ سوار می‌شد و دیگری را نیز بر ترک خود سوار می‌کرد<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۰.</ref>؛ بسیار پیش می‌آمد که بر الاغی بی‌پالان سوار می‌شد<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۰-۵۴۱.</ref>.
*هرگاه به [[مجلسی]] وارد می‌شد، در نزدیک‌ترین جا به محل ورود می‌نشست<ref>الکافی، ج ۲، ص ۶۶۲؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج ۱، ص۳۱۸؛ المناقب، ج۱، ص۱۴۶؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۳۵۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج۱، ص۲۹۰ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۳۱۱.</ref>؛ در [[سلام]] کردن از همه، حتی از [[کودکان]] [[سبقت]] می‌گرفت<ref>صحیح بخاری، ج ۷، ص ۱۳۱؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج ۶، ص ۱۴۴ و علی بن الجعد، مسند ابن الجعد، ص ۲۶۰.</ref>؛ با ثروتمند و [[فقیر]] [[مصافحه]] می‌کرد و دست خود را نمی‌کشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد<ref>ارشاد القلوب، ج۱، ص ۱۱۵ و وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.</ref>. از بیماران حتی در دورترین نقاط [[شهر]] عیادت می‌فرمود<ref>جوامع السیره، ص۳۴؛ الشفا بتعریف و حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۸ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref> و در تشییع جنازه‌ها حاضر می‌شد<ref>دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۰؛ مکارم الاخلاق، ص ۱۵ و الطبقات الکبری، ص ۲۷۹.</ref>. بر الاغ سوار می‌شد و دیگری را نیز بر ترک خود سوار می‌کرد<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۰.</ref>؛ بسیار پیش می‌آمد که بر الاغی بی‌پالان سوار می‌شد<ref>الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۰-۵۴۱.</ref>.
*در خانه به اهل خانه [[کمک]] می‌کرد و با دست خود وسیله [[تطهیر]] خود را در شب آماده می‌ساخت؛ گوسفندش را می‌دوشید و [[لباس]] و کفشش را وصله می‌زد؛ خانه را جارو می‌کرد و شترش عقال می‌بست و به شتر آبکش خود علف می‌داد؛ با خادمش [[غذا]] می‌خورد و با خدمتکار خانه، گندم و جو را آرد و آرد آن را خمیر می‌کرد؛ آذوقه منزل را از بازار حمل می‌کرد و به خانه می‌آورد و [[حیا]] مانع نبود که خود نیازمندی‌های خود را از بازار تهیه کند<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۱.</ref>.
*در خانه به اهل خانه [[کمک]] می‌کرد و با دست خود وسیله [[تطهیر]] خود را در شب آماده می‌ساخت؛ گوسفندش را می‌دوشید و [[لباس]] و کفشش را وصله می‌زد؛ خانه را جارو می‌کرد و شترش عقال می‌بست و به شتر آبکش خود علف می‌داد؛ با خادمش [[غذا]] می‌خورد و با خدمتکار خانه، گندم و جو را آرد و آرد آن را خمیر می‌کرد؛ آذوقه منزل را از بازار حمل می‌کرد و به خانه می‌آورد و [[حیا]] مانع نبود که خود نیازمندی‌های خود را از بازار تهیه کند<ref>ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۱.</ref>.
خط ۲۴: خط ۲۴:


==نمونه‌هایی دیگر از نبود تکلف در [[سیره نبوی]]{{صل}} ‌==
==نمونه‌هایی دیگر از نبود تکلف در [[سیره نبوی]]{{صل}} ‌==
*[[نقل]] کرده‌اند، روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به نزد [[عایشه]] وارد شد؛ در حالی که زنی نزدش نشسته بود؛ پس فرمود: "او کیست؟" گفت: "فلانی است که از نمازش سخن می‌گوید"؛ فرمود: "از این سخنان دست بدارید! شما به همان اندازه که [[توان]] دارید، مکلّف هستید.[[سوگند]] به [[خداوند]]! تا زمانی که شما که ملول نشده‌اید، [[خداوند]] ثوابش را قطع نمی‌کند و [[بهترین]] [[دین]]، از نظر او آن است که شحص، همواره به آن پایبند باشد"<ref>صحیح بخاری، ج ۱، ص ۱۶ و العینی، عمدة القاری، ج۱، ص۲۵۵.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۲.</ref>.
* [[نقل]] کرده‌اند، روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به نزد [[عایشه]] وارد شد؛ در حالی که زنی نزدش نشسته بود؛ پس فرمود: "او کیست؟" گفت: "فلانی است که از نمازش سخن می‌گوید"؛ فرمود: "از این سخنان دست بدارید! شما به همان اندازه که [[توان]] دارید، مکلّف هستید.[[سوگند]] به [[خداوند]]! تا زمانی که شما که ملول نشده‌اید، [[خداوند]] ثوابش را قطع نمی‌کند و [[بهترین]] [[دین]]، از نظر او آن است که شحص، همواره به آن پایبند باشد"<ref>صحیح بخاری، ج ۱، ص ۱۶ و العینی، عمدة القاری، ج۱، ص۲۵۵.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۲.</ref>.
*[[راویان]] بسیاری هم از [[امام صادق]]{{ع}} و نیز [[ابوذر غفاری]] [[روایت]] کرده‌اند که در روزهای بسیار گرم سال، چون مؤذن برای گفتن [[اذان]] ظهر اجازه می‌خواست، [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرمود: بگذار هوا خنک شود!؛ بگذار هوا خنک شود!"<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۲۳؛ مسند احمد، ج۵، ص۱۷۶؛ صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳۵؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۸ و ابن خزیمه، صحیح، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰.</ref>؛ از [[ابن عباس]] نیز [[روایت]] شده است که روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[خطبه]] می‌خواند. پس دید که مردی [[ایستاده]] است؛ پرسید: "او کیست؟" [[مردم]] گفتند: "او [[ابو اسرائیل]] است که نذر کرده، زیر [[آفتاب]] بایستد، ننشیند، به زیر سایه نرود، سخن نگوید و [[روزه]] باشد"؛[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "به او بگویید که هم سخن بگوید، هم به سایه برود، هم بنشیند و به روزهاش پایان دهد"<ref>ابن ابی جمهور؛ عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۴۴۸ – ۴۴۹؛ صحیح بخاری، ج۷، ص۲۳۴؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۱۰۱ ؛ صحیح ابن حبان، ج۱۰، ص۲۳۱-۲۳۲ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۱۱ ، ص ۲۵۴.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۳.</ref>.
* [[راویان]] بسیاری هم از [[امام صادق]]{{ع}} و نیز [[ابوذر غفاری]] [[روایت]] کرده‌اند که در روزهای بسیار گرم سال، چون مؤذن برای گفتن [[اذان]] ظهر اجازه می‌خواست، [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرمود: بگذار هوا خنک شود!؛ بگذار هوا خنک شود!"<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۲۳؛ مسند احمد، ج۵، ص۱۷۶؛ صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳۵؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۸ و ابن خزیمه، صحیح، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰.</ref>؛ از [[ابن عباس]] نیز [[روایت]] شده است که روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[خطبه]] می‌خواند. پس دید که مردی [[ایستاده]] است؛ پرسید: "او کیست؟" [[مردم]] گفتند: "او [[ابو اسرائیل]] است که نذر کرده، زیر [[آفتاب]] بایستد، ننشیند، به زیر سایه نرود، سخن نگوید و [[روزه]] باشد"؛[[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "به او بگویید که هم سخن بگوید، هم به سایه برود، هم بنشیند و به روزهاش پایان دهد"<ref>ابن ابی جمهور؛ عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۴۴۸ – ۴۴۹؛ صحیح بخاری، ج۷، ص۲۳۴؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۱۰۱ ؛ صحیح ابن حبان، ج۱۰، ص۲۳۱-۲۳۲ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۱۱ ، ص ۲۵۴.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۳.</ref>.
*همچنین از انس [[روایت]] شده است که روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مسجد]] وارد شد و دید ریسمانی بین دو ستون [[مسجد]] بسته شده است؛ پس فرمود: "این ریسمان چیست؟"‌ [[مردم]] گفتند: "این ریسمان، از آن [[زینب]] است چون [[ناتوان]] می‌شود، از آن می‌گیرد". آن گاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "آن را باز کنید؛ هر یک از شما باید تا زمانی [[نماز]] گزارد که با [[نشاط]] است؛ چون خسته شد، باید بخوابد"<ref>صحیح بخاری، ج ۲، ص ۴۸؛ فتح الباری، ج ۳، ص ۳۰ و عمدة القاری، ج ۷، ص ۲۰۸.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۳.</ref>.
*همچنین از انس [[روایت]] شده است که روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مسجد]] وارد شد و دید ریسمانی بین دو ستون [[مسجد]] بسته شده است؛ پس فرمود: "این ریسمان چیست؟"‌ [[مردم]] گفتند: "این ریسمان، از آن [[زینب]] است چون [[ناتوان]] می‌شود، از آن می‌گیرد". آن گاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "آن را باز کنید؛ هر یک از شما باید تا زمانی [[نماز]] گزارد که با [[نشاط]] است؛ چون خسته شد، باید بخوابد"<ref>صحیح بخاری، ج ۲، ص ۴۸؛ فتح الباری، ج ۳، ص ۳۰ و عمدة القاری، ج ۷، ص ۲۰۸.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۳.</ref>.


==پرهیز از تکلف در امور قضایی‌==
==پرهیز از تکلف در امور قضایی‌==
*[[پیامبر]]{{صل}} در [[اجرای حدود الهی]] نیز اهل تکلف نبود بود؛ [[نقل]] ‌شده است، آن [[حضرت]] از تمام اموری که برای آنها در [[شرع]]، حدّی معین نشده بود، می‌گذشت<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۷.</ref>، و به [[قضاوت]] و داوران نیز توصیه می‌فرمود که تا وقتی می‌توانید [[گریز]] گاهی پیدا کنید، از جاری ساختن حدود بر [[بندگان خدا]] خودداری ورزید<ref>سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۸۵۰.؛ المبارکفوزی، تحفة الأحوذی، ج ۴، ص ۵۷۳؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۲ و کنز العمال، ج ۵، ص ۳۰۹.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۴.</ref>.
* [[پیامبر]]{{صل}} در [[اجرای حدود الهی]] نیز اهل تکلف نبود بود؛ [[نقل]] ‌شده است، آن [[حضرت]] از تمام اموری که برای آنها در [[شرع]]، حدّی معین نشده بود، می‌گذشت<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۷.</ref>، و به [[قضاوت]] و داوران نیز توصیه می‌فرمود که تا وقتی می‌توانید [[گریز]] گاهی پیدا کنید، از جاری ساختن حدود بر [[بندگان خدا]] خودداری ورزید<ref>سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۸۵۰.؛ المبارکفوزی، تحفة الأحوذی، ج ۴، ص ۵۷۳؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۲ و کنز العمال، ج ۵، ص ۳۰۹.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۴.</ref>.
*از [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که "روزی [[زن]] مسلمانانی [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و گفت: "ای [[رسول خدا]]{{صل}}! فلانی شوهر من است و من خود را نثارش کرده، در [[امور دنیا]] و [[آخرت]] [[یاری]] اش کردم و او چیز ناپسندی از من ندیده است؛ اما من از او به [[خدا]] و به شما شکایت می‌برم"؛‌ آن [[حضرت]] فرمود: "از چه چیز او شکایت و گله داری؟" آن [[زن]] گفت: "امروز به من گفت: تو مانند مادرم بر من [[حرام]] هستی؛ من هم از منزلم خارج شدم؛ پس به کار من رسیدگی کن!" آن [[حضرت]] فرمود: "[[خداوند]] در این باره چیزی نازل نفرموده است تا با آن بین تو و شوهرت [[قضاوت]] کنم و من [هم] از اینکه از متکلفان باشم، اکراه دارم"؛ پس، آن [[زن]] گریست و دوباره به [[خدا]] و رسولش شکوه برد و برگشت. پس [[خداوند]] این [[آیه]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref>«خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه می‌کرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را می‌شنود که خداوند، شنوایی بیناست» سوره مجادله، آیه ۱.</ref>. پس [[رسول خدا]]{{صل}} آن [[زن]] و مرد را به حضور‌ طلبید و فرمود: "[[خداوند]] درباره تو و همسرت این [[آیه]] را نازل کرد". سپس [[آیه]] را برای آن دو خواند، سپس به آن مرد فرمود: "این [[زن]]، همسرت است و تو حرف ناپسندی را بر زبان راندی؛ به تحقیق، [[خداوند]] تو را بخشید، پس [[تعدی]] نکن..."<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۵۳ – ۳۵۴؛ الکافی، ج ۲، ص ۱۵۲ و وسائل الشیعه، ج ۲۲، ص ۳۰۴ – ۳۰۵.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۴.</ref>.
*از [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که "روزی [[زن]] مسلمانانی [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و گفت: "ای [[رسول خدا]]{{صل}}! فلانی شوهر من است و من خود را نثارش کرده، در [[امور دنیا]] و [[آخرت]] [[یاری]] اش کردم و او چیز ناپسندی از من ندیده است؛ اما من از او به [[خدا]] و به شما شکایت می‌برم"؛‌ آن [[حضرت]] فرمود: "از چه چیز او شکایت و گله داری؟" آن [[زن]] گفت: "امروز به من گفت: تو مانند مادرم بر من [[حرام]] هستی؛ من هم از منزلم خارج شدم؛ پس به کار من رسیدگی کن!" آن [[حضرت]] فرمود: "[[خداوند]] در این باره چیزی نازل نفرموده است تا با آن بین تو و شوهرت [[قضاوت]] کنم و من [هم] از اینکه از متکلفان باشم، اکراه دارم"؛ پس، آن [[زن]] گریست و دوباره به [[خدا]] و رسولش شکوه برد و برگشت. پس [[خداوند]] این [[آیه]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref>«خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه می‌کرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را می‌شنود که خداوند، شنوایی بیناست» سوره مجادله، آیه ۱.</ref>. پس [[رسول خدا]]{{صل}} آن [[زن]] و مرد را به حضور‌ طلبید و فرمود: "[[خداوند]] درباره تو و همسرت این [[آیه]] را نازل کرد". سپس [[آیه]] را برای آن دو خواند، سپس به آن مرد فرمود: "این [[زن]]، همسرت است و تو حرف ناپسندی را بر زبان راندی؛ به تحقیق، [[خداوند]] تو را بخشید، پس [[تعدی]] نکن..."<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۵۳ – ۳۵۴؛ الکافی، ج ۲، ص ۱۵۲ و وسائل الشیعه، ج ۲۲، ص ۳۰۴ – ۳۰۵.</ref><ref> [[گلشاد حیدری|حیدری، گلشاد]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۵۴۴.</ref>.


خط ۴۳: خط ۴۳:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده: تکلف]]
[[رده: تکلف]]

نسخهٔ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۶

مقدمه

  • تکلف، از ریشه فعلی "کلّف یکلّف"، در لغت به معنای انجام عملی است که همراه با مشقت باشد[۱]. رسول خدا(ص)، خود از تکلف به دور بود و اصحاب و یارانش را نیز به شدت از آن نهی می‌فرمود[۲][۳].

تکلف نورزیدن در کلام پیامبر اکرم(ص)

  • در سیره نبی خدا(ص) جایی برای تکلف وجود نداشت و آن حضرت، بارها و بارها در مناسبت‌های گوناگون، به صراحت اعلام کرده بود: «إِنِّي‌ لَا أُحِبُ‌ الْمُتَكَلِّفِين‌»[۴] و می‌فرمود: "ما گروه پیامبران و امانتداران و پرهیزگاران از تکلف دور هستیم" [۵][۶].
  • ایشان نه تنها خود از تکلف به شدت پرهیز داشت، اصحاب و یارانش را نیز به بی‌تکلفی در امور، تشویق می‌کرد و می‌فرمود: "خداوند مرا مبلّغ و رساننده [مکر و نهی] برانگیخته و مرا مشکل آفرین نفرستاده است".[۷] و نیز می‌فرمود: «أَنا و أُمتي‌ بُرَاءٌ من‌ التَّكَلُّف‌»[۸]. همچنین خطاب به اصحاب خویش می‌فرمود: "به درستی که امت‌های پیش از شما به دلیل تکلف هلاک شدند؛ پس مردی از شما خود را به رنج نیندازد که در دین خدا به آنچه نمی‌شناسد، سخن گوید"[۹]؛ او پیوسته در دعاهایشان می‌فرمودند: "خدایا! به من رحم فرما تا در کارهای بیهوده، خود را به زحمت نیندازم"[۱۰][۱۱]

نشانه‌های انسان متکلف از دیدگاه پیامبر(ص)

پیامبر خدا(ص) الگوی سادگی و بی‌تکلفی

  • بی‌تکلفی از ویژگی‌های بارز رسول اکرم(ص) و نتیجه مشی زاهدانه و به دور از هر گونه ظاهر سازی و عوام‌فریبی ایشان بود؛ ایشان چندان بی‌تکلف بود که سیره‌نویسان ایشان را فردی با هزینه سبک معرفی کرده، درباره‌اش نوشته‌اند: كَانَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌(ص) خَفِيفُ‌ الْمَؤُونَة[۱۴] آن حضرت در تمام امور زندگی، از تکلف دور بود و این ویژگی در لباس و نشست و برخاست ایشان آشکار بود.‌ خوراک و پوشاک رسول خدا(ص) بسیار ساده و به دور از هرگونه تکلف بود و ایشان در خوراک و پوشاک بر غلامان و کنیزانش برتری نمی‌جست[۱۵]. آن حضرت، هر آن‌چه از غذا که حاضر بود، می‌خورد[۱۶] و از لباس‌ها آن‌چه که بدان دسترسی داشت، مانند روپوش، عبا، پیراهن، جبه و... در زمان نیاز می‌پوشید[۱۷]؛ بسا که فقط روپوشی به نماز تن می‌کرد و دو طرف آن را میان دو شانه‌اش گره می‌زد و با همان لباس بر جنازه‌ها می‌خواند؛ گاه همان روپوش را به خود می‌پیچید و آن را از چپ و راست بر دوش می‌افکند و با آن در خانه نماز می‌خواند[۱۸].‌ منزلش بسیار ساده بود و در این سادگی، مثال زدنی بود[۱۹]. وسایل خانه‌اش نیز در سادگی همچون منزلش بود[۲۰].
  • رسول خدا(ص) از حشمت‌های ظاهری نفرت داشت؛ به همین دلیل، اگر سواره بود، اجازه نمی‌داد کسی پیاده، همراه او حرکت کند[۲۱]. اجازه دست‌بوسی و پابوسی به کسی نمی‌داد[۲۲] و از اینکه پس از ورود به مجلسی، کسی جلوی پای ایشان برخیزد، سخت اکراه داشت[۲۳]. مجلسش بالا و پایین نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی‌شد و همگی حلقه‌وار می‌نشستند[۲۴]؛ از این رو، اعراب غریبی که به حضور مبارکش می‌رسیدند، ایشان را در میان جمع نمی‌شناختند؛ و می‌پرسیدند: "کدام یک از شما رسول خدایید؟"[۲۵] روی زمین می‌نشست و غذا می‌خورد[۲۶] و موقع خوردن تکیه نمی‌داد[۲۷] و از اینکه به سلاطین، شباهت پیدا کند، کراهت داشت[۲۸]. با فقرا هم‌نشین بود[۲۹] و با مسکینان غذا می‌خورد[۳۰] و با دست خود به آنان غذا می‌داد[۳۱]. دعوت بندگان را می‌پذیرفت و هیچ دعوتی را کوچک نمی‌شمرد[۳۲]؛ بسا میزبانی که غذای سفره‌اش در نانی جوین و دنبه‌ای بودار خلاصه شده بود[۳۳]؛ اما با این حال، آن حضرت با آغوشی باز آن را می‌پذیرفت و می‌فرمود: "اگر پاچه گوسفندی را به من هدیه دهند، آن را می‌پذیرم و اگر مرا به خوردن استخوان شانه و سردستی دعوت کنند، خواهم پذیرفت"[۳۴][۳۵].
  • هرگاه به مجلسی وارد می‌شد، در نزدیک‌ترین جا به محل ورود می‌نشست[۳۶]؛ در سلام کردن از همه، حتی از کودکان سبقت می‌گرفت[۳۷]؛ با ثروتمند و فقیر مصافحه می‌کرد و دست خود را نمی‌کشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد[۳۸]. از بیماران حتی در دورترین نقاط شهر عیادت می‌فرمود[۳۹] و در تشییع جنازه‌ها حاضر می‌شد[۴۰]. بر الاغ سوار می‌شد و دیگری را نیز بر ترک خود سوار می‌کرد[۴۱]؛ بسیار پیش می‌آمد که بر الاغی بی‌پالان سوار می‌شد[۴۲][۴۳].
  • در خانه به اهل خانه کمک می‌کرد و با دست خود وسیله تطهیر خود را در شب آماده می‌ساخت؛ گوسفندش را می‌دوشید و لباس و کفشش را وصله می‌زد؛ خانه را جارو می‌کرد و شترش عقال می‌بست و به شتر آبکش خود علف می‌داد؛ با خادمش غذا می‌خورد و با خدمتکار خانه، گندم و جو را آرد و آرد آن را خمیر می‌کرد؛ آذوقه منزل را از بازار حمل می‌کرد و به خانه می‌آورد و حیا مانع نبود که خود نیازمندی‌های خود را از بازار تهیه کند[۴۴][۴۵].

تکلف نورزیدن در امور دینی‌

نمونه‌هایی دیگر از نبود تکلف در سیره نبوی(ص) ‌

پرهیز از تکلف در امور قضایی‌

  • پیامبر(ص) در اجرای حدود الهی نیز اهل تکلف نبود بود؛ نقل ‌شده است، آن حضرت از تمام اموری که برای آنها در شرع، حدّی معین نشده بود، می‌گذشت[۶۲]، و به قضاوت و داوران نیز توصیه می‌فرمود که تا وقتی می‌توانید گریز گاهی پیدا کنید، از جاری ساختن حدود بر بندگان خدا خودداری ورزید[۶۳][۶۴].
  • از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده است که "روزی زن مسلمانانی خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: "ای رسول خدا(ص)! فلانی شوهر من است و من خود را نثارش کرده، در امور دنیا و آخرت یاری اش کردم و او چیز ناپسندی از من ندیده است؛ اما من از او به خدا و به شما شکایت می‌برم"؛‌ آن حضرت فرمود: "از چه چیز او شکایت و گله داری؟" آن زن گفت: "امروز به من گفت: تو مانند مادرم بر من حرام هستی؛ من هم از منزلم خارج شدم؛ پس به کار من رسیدگی کن!" آن حضرت فرمود: "خداوند در این باره چیزی نازل نفرموده است تا با آن بین تو و شوهرت قضاوت کنم و من [هم] از اینکه از متکلفان باشم، اکراه دارم"؛ پس، آن زن گریست و دوباره به خدا و رسولش شکوه برد و برگشت. پس خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ[۶۵]. پس رسول خدا(ص) آن زن و مرد را به حضور‌ طلبید و فرمود: "خداوند درباره تو و همسرت این آیه را نازل کرد". سپس آیه را برای آن دو خواند، سپس به آن مرد فرمود: "این زن، همسرت است و تو حرف ناپسندی را بر زبان راندی؛ به تحقیق، خداوند تو را بخشید، پس تعدی نکن..."[۶۶][۶۷].

پرهیز از تکلف در مهمانی‌ها‌

  • تکلف نورزیدن میهمان و میزبان در مراسم مهمانی هم از دیگر اموری بود که رسول خدا(ص) بر آن تأکید داشت. در سیره آن بزرگوار، میزبان تا آنجا که به تکلف نیفتد، موظف است وسایل آسایش و راحتی میهمان را تأمین کند[۶۸]. بر میهمانان نیز شایسته است که تکلف نورزد و با رویی گشاده، پذیرایی هر چند مختصر میزبانش را بپذیرد. از پیامبر خدا(ص) نقل شده است که فرمود: "از بزرگواری مرد، آن است که آن‌چه برادرش در مهمانی نزد او می‌گذارد؛ بپذیرد و تکلف نورزد"[۶۹]. همچنین از ایشان روایت شده است: "برای مرد میزبان همین گناه بس که غذایی را که پیش برادران خود می‌گذارد، کم شمارد و برای میهمانان نیز همین گناه بس که آن‌چه را برادرشان در برابرشان می‌گذارد، کم بشمارند"[۷۰][۷۱].

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی، المفردات الفاظ القرآن، ص ۷۲۱.
  2. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۵، ص ۲۷۸ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۴۶.
  3. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۷.
  4. کلینی، الکافی، ج ۶، ص۲۷۶؛ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص۱۹۳ و احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۲، ص۴۱۵.
  5. امام صادق(ع): «نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأُمَنَاءِ وَ الْأَتْقِيَاءِ بِرَاءٌ مِنَ التَّكَلُّف‌»؛ مصباح الشریعه، ص ۱۴۰ - ۱۴۱.
  6. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۷.
  7. مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۴، ص ۱۹۴ - ۱۹۵؛ ابن حجر، فتح الباری، ج ۸، ص ۴۰۱ و یحیی بن علی القریشی، غرر الفوائد المجموعه، ص۲۳۷.
  8. ابن منظور، لسان العرب، ج ۹، ص ۳۰۷؛ ابن اثیر، النهایه، ج ۴، ص ۱۹۶ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۱، ص ۱۸۹.
  9. «انما هلک الذین قبلکم بالتکلف، فلا یتکلف رجل منکم ان یتکلم فی دین الله بما لا یعرف»؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۰۸.
  10. «وَ ارْحَمْنِي‌ مِنْ‌ تَكَلُّفِ‌ مَا لَا يَعْنِينِي‌»؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۳۸۴؛ الکافی، ج ۲، ص ۵۷۷ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۲۹۸.
  11. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۸.
  12. «لِلْمُتَكَلِّفِ‌ ثَلَاثُ‌ عَلَامَاتٍ‌ يَتَمَلَّقُ إِذَا حَضَرَ وَ يَغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ يَشْمَتُ بِالْمُصِيبَة»؛ محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص ۶۱۸؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۱ و حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۴۳۸.
  13. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۸.
  14. حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.
  15. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج ۱، ص ۱۴۶ - ۱۴۷؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۸۸ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۳۵.
  16. امتاع الأسماع، ج ۲، ص ۱۹۰؛ جوامع السیره، ص ۳۴ و نویری، نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۴۷.
  17. ملامحسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج۴، ص ۱۴۰؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۳۳۱ و محمد حسین طباطبایی، سنن النبی، ص۱۲۰.
  18. ابوسعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج۳، ص۳۲۳؛ نهایة الإرب، ج ۱۸، ص ۲۸۸؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۵۷؛ البخاری، صحیح، ج ۱، ص ۹۴؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۲؛ المحجة البیضاء، ص۱۴۲ و احیاء علوم الدین، ص ۳۳۲.
  19. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۷؛ نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۲، ص ۵۳ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص۳۴۸.
  20. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۸-۵۳۹.
  21. شرف المصطفی، ج۴، ص۳۷۲ و مکارم الخلاق، ص۲۲.
  22. سید شرف الدین حسینی استرآبادی، تأویل الآیات، ص ۴۷۲ - ۴۷۳ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۳۹.
  23. ترمذی، سنن، ج ۴، ص ۱۸۳ - ۱۸۴؛ فتح الباری، ج ۱۱، ص ۴۵ و مکارم الاخلاق، ص ۱۶.
  24. مکارم، الاخلاق، ص ۲۲ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۶.
  25. النسائی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۴۴۳؛ ابن الأشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۱۲ و مکارم الاخلاق، ص ۱۶.
  26. شیخ طوسی، الامالی، ص ۳۹۳؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۰۸ و احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۲، ص۴۴۲.
  27. الکافی،، ج ۶، ص۲۷۲؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۱۶۵؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن‌ماجه، ج ۱، ص ۸۹ و فتح الباری، ج۹، ص۴۷۲.
  28. الکافی، ج ۶، ص ۲۷۲ و المحاسن، ج۲، ص۴۵۸.
  29. جوامع السیره، ص ۳۴؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۶۳ و المناقب، ج ۱، ص۱۴۶.
  30. الطبقات، الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹؛ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۲۱۲ و امالی طوسی، ص ۳۹۳.
  31. المناقب، ج۱، ص۱۴۶.
  32. ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۹.
  33. تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۲۱؛ ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۹۰.
  34. مسند احمد، ج۲، ص۵۱۲؛ سنن ترمذی، ج۲، ص۳۹۷؛ الکافی، ج۵، ص۱۴۲ و الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۹-۲۸۰.
  35. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۳۹-۵۴۰.
  36. الکافی، ج ۲، ص ۶۶۲؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص۳۱۸؛ المناقب، ج۱، ص۱۴۶؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۳۵۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج۱، ص۲۹۰ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۳۱۱.
  37. صحیح بخاری، ج ۷، ص ۱۳۱؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج ۶، ص ۱۴۴ و علی بن الجعد، مسند ابن الجعد، ص ۲۶۰.
  38. ارشاد القلوب، ج۱، ص ۱۱۵ و وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.
  39. جوامع السیره، ص۳۴؛ الشفا بتعریف و حقوق المصطفی، ج ۱، ص ۲۴۸ و المناقب، ج ۱، ص ۱۴۶.
  40. دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۰؛ مکارم الاخلاق، ص ۱۵ و الطبقات الکبری، ص ۲۷۹.
  41. ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۸۰.
  42. الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۷۹.
  43. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۰-۵۴۱.
  44. ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۱۵ و وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۵۴.
  45. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۱.
  46. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۱.
  47. «مَا كُنْتُ لِأَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِبِدْعَةٍ لَمْ‌ يُحْدِثْ‌ إِلَيَّ فِيهَا شَيْئاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِين‌»؛ شیخ صدوق، التوحید، ص ۳۴۲؛ احمد بن علی الطبرسی، الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۱۲ و عیون اخبار الرضا(ع)، ص ۱۳۵.
  48. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۱.
  49. مکارم الاخلاق، ص ۲۳ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۳۷. در این باره در روایت مشابهی از جابر بن سمره چنین نقل شده است: «من با پیامبر اکرم(ص) نماز می‌گزاردم؛ هم نمازهایش میانه بود و هم سخنرانی‌اش». ر.ک: صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۱؛ سنن ترمذی، ج ۲، ص ۹: البیهقی، السنن الکبری، ج ۳، ص ۲۰۷ و مسند احمد، ج ۵، ص ۹۳.
  50. شافعی، کتاب الام، ج ۱، ص۱۸۷؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۷۱؛ عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ص ۳۶۲ و ابن حبان، صحیح، ج۵، ص۵۷.
  51. الکافی، ج۲، ص۸۶؛ بیهقی، السنن الکبری، ج ۳، ص۱۷؛ ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ۲، ص ۱۸۴؛ جلال‌الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۸۴ و کنزالعمال، ج۳، ص۳۶.
  52. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۲.
  53. الکافی، ج ۲، ص ۸۷؛ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۱۴ و وسائل الشیعة، ج ۱، ص ۱۱۰.
  54. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۲.
  55. صحیح بخاری، ج ۱، ص ۱۶ و العینی، عمدة القاری، ج۱، ص۲۵۵.
  56. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۲.
  57. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۲۳؛ مسند احمد، ج۵، ص۱۷۶؛ صحیح بخاری، ج۱، ص۱۳۵؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۸ و ابن خزیمه، صحیح، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰.
  58. ابن ابی جمهور؛ عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۴۴۸ – ۴۴۹؛ صحیح بخاری، ج۷، ص۲۳۴؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۱۰۱ ؛ صحیح ابن حبان، ج۱۰، ص۲۳۱-۲۳۲ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۱۱ ، ص ۲۵۴.
  59. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۳.
  60. صحیح بخاری، ج ۲، ص ۴۸؛ فتح الباری، ج ۳، ص ۳۰ و عمدة القاری، ج ۷، ص ۲۰۸.
  61. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۳.
  62. الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۷.
  63. سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۸۵۰.؛ المبارکفوزی، تحفة الأحوذی، ج ۴، ص ۵۷۳؛ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۲ و کنز العمال، ج ۵، ص ۳۰۹.
  64. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۴.
  65. «خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه می‌کرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را می‌شنود که خداوند، شنوایی بیناست» سوره مجادله، آیه ۱.
  66. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۵۳ – ۳۵۴؛ الکافی، ج ۲، ص ۱۵۲ و وسائل الشیعه، ج ۲۲، ص ۳۰۴ – ۳۰۵.
  67. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۴.
  68. کنزالعمال، ج ۵، ص۲۴۸ و الجامع الصغیر، ج۲، ص۷۵۴.
  69. الکافی، ج۵، ص۱۴۳؛ فضل الله راوندی، النوادر، ص ۱۱ و المحاسن، ج ۲، ص ۴۱۵.
  70. المحاسن، ج ۲، ص ۴۱۴ و وسائل الشیعه، ج ۲۴، ص ۲۷۷.
  71. حیدری، گلشاد و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۴۴-۵۴۵.