آتش‌بس: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[آتش‌بس در قرآن]] - [[آتش‌بس در فقه اسلامی]] - [[آتش‌بس در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[آتش‌بس در قرآن]] - [[آتش‌بس در فقه اسلامی]] - [[آتش‌بس در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط  = }}


== مقدمه ==
== معناشناسی ==
آتش‌بس در اصطلاح به معنی قطع کامل درگیری‌های مسلحانه تابع اصول کلی [[حاکم]] بر [[صلح]] مؤقت است. این اصطلاح [[سیاسی]]، هنگامی به کار می‌رود که مواضع دو طرف درگیر به قدری با یکدیگر ناسازگار است که انعقاد [[پیمان]] [[صلح]] و رسمی میان آنان امکان‌پذیر نیست<ref>دانشنامه ایران، ج۱، ص۵۴۲.</ref>؛ آتش‌بس در واقع نوعی [[صلح]] مؤقت محسوب می‌شود که بر اساس آن رایزنی‌های لازم برای تحقّق [[صلح]] دایمی انجام می‌پذیرد و این واژه زمانی کاربرد دارد که دوطرف مخاصم، درگیر [[جنگ]] مسلحانه باشند و به اصطلاح بر روی همدیگر [[آتش]] توپ و تانک و تفنگ گشوده و یا [[شمشیر]] و دیگر اسلحه‌های [[نبرد]] رد و بدل کنند.
[[آتش‌بس]]، در اصطلاح عبارت از [[قرارداد]] ترک [[جنگ]] در مدّت محدود است؛ اعمّ از اینکه در برابر دریافت عوض یا بدون‌آن انجام‌ گیرد<ref>المغنی، ج ۱۰، ص ۵۱۷؛ مسالک‌الافهام، ج ۲، ص ۳۴۵؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۲۹۲.</ref>؛ بدین‌ ترتیب، آتش‌بس نوعی [[صلح]] و [[آشتی]] موقّت است که در [[عربی]] با "هُدنه" و "[[مهادنه]]" از آن یاد می‌شود. این واژه زمانی کاربرد دارد که دوطرف مخاصم، درگیر [[جنگ]] مسلحانه باشند.


بعضی را [[گمان]] بر این است که "[[صلح حدیبیه]]" در [[تاریخ اسلام]] از مصادیق آتش‌بس میان [[پیامبر اسلام]] و [[مشرکان]] است<ref>دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱، ص۷۷.</ref>؛ ولی با توجه به تعریفی که از آتش‌بس شده، انطباق آتش‌بس بر [[صلح حدیبیه]]، چندان دقیق به نظر نمی‌رسد؛ زیرا در آن شرایط میان دو طرف، آتشی رد و بدل نمی‌شد تا جایی که [[پیامبر]] و [[یاران]] فارغ از هر گونه درگیری برای انجام [[مناسک]] [[عمره]] رهسپار [[مکه]] شدند. فضای آن روز اصولاً فضای [[نبرد]] و [[ستیز]] نبود تا بگوییم آتش‌بس کردند. مگر اینکه قائل شویم به اعتبار جنگ‌های پیشین و احتمال استمرار و از سرگیری آنها، تعبیر آتش‌پس از روی [[مسامحه]] بر چنین [[قرارداد]] صلحی اطلاق می‌شود.
مهم‌ترین مصداق آتش‌بس در [[تاریخ اسلام]]، [[صلح حدیبیه]] است. پیامبراکرم {{صل}} در [[سال ششم هجرت]]، برای انجام [[مناسک]] [[عمره]] رهسپار [[مکه]] شد. مشرکان مکّه، با [[آگاهی]] از مقصد [[پیامبر]]، از طریق نماینده‌ای در [[حدیبیه]] با وی [[پیمان]] صلح [[امضا]] کردند و دو طرف متعهّد شدند که به مدّت ده سال از جنگ بپرهیزند<ref>سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ الکامل، ج۲، ص۲۰۰.</ref>.<ref>[[نصیری، علی]]، [[مقاله «آتش‌بس»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱؛ کوشا، محمد علی، (مقاله)|آتش‌بس؛ (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۲۶-۲۷.</ref>


واژه آتش‌بس در ردیف واژه‌های "[[صلح]]"، "سَلم"، "هُدنه"، "[[مهادنه]]" و "[[آشتی]] مؤقت" یا "خودداری مؤقت از [[جنگ]]" قرار می‌گیرد و همسوی با آ‌نهاست.
البته باید دانست با توجه به تعریفی که از [[آتش‌بس]] شده، انطباق [[آتش‌بس]] بر [[صلح حدیبیه]]، چندان دقیق به نظر نمی‌رسد؛ زیرا در آن شرایط میان دو طرف، آتشی رد و بدل نمی‌شد تا جایی که [[پیامبر]] و [[یاران]] فارغ از هر گونه درگیری برای انجام [[مناسک]] [[عمره]] رهسپار [[مکه]] شدند. فضای آن روز اصولاً فضای [[نبرد]] و [[ستیز]] نبود تا بگوییم [[آتش‌بس]] کردند. مگر اینکه قائل شویم به اعتبار جنگ‌های پیشین و احتمال استمرار و از سرگیری آنها، تعبیر آتش‌پس از روی [[مسامحه]] بر چنین [[قرارداد]] صلحی اطلاق می‌شود<ref>کوشا، محمد علی، (مقاله)|آتش‌بس؛ (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۲۶-۲۷.</ref>.


در [[قرآن کریم]] این [[دستور]] آمده است که: {{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.</ref>.
== آتش‌بس در قرآن ==
در [[قرآن کریم]]، از آتش بس به طور صریح و با عنوان "مهادنه" سخنی به میان نیامده؛ بلکه به گونه‌های مختلف بدان توجّه شده است:
# در دو مورد، عنوان "سَلْم" آمده<ref>سوره انفال، آیه ۶۱، سوره محمد، آیه ۳۵.</ref> و در دو مورد، با عنوان "سَلَم" ذکر شده است<ref>سوره نساء، آیه ۹۰.</ref>. معنای دقیق "سَلَم"، مطلق صلح و آشتی خواهی است<ref>مفردات، ص ۴۲۳، «سلم». التحقیق، ج ۵، ص ۱۸۸، «سلم».</ref>، امّا از آنجا که [[آتش‌بس]] نیز نوعی آشتی‌خواهی موقّت به شمار می‌رود، برخی [[مفسّران]]، "[[سلم]]" در [[آیات]] پیشین را به معنای «[[مهادنه]]» و «آتش‌بس» نیز دانسته و شرایط و احکام آتش‌بس را ذیل همین دسته از آیات آورده‌اند<ref>التبیان، ج۳، ص ۲۸۷ و ج۵، ص ۱۴۹؛ جامع‌البیان، مج ۴، ج۵، ص۲۷۱. قرطبی، ج ۸، ص ۴۲.</ref>.
# در برخی آیات، عنوان "[[میثاق]] و [[معاهده]]" آمده است. در آیه ۴سوره توبه از محترم شمردن [[پیمان]] [[مشرکان]] که تعهّدشان را نشکستند، [[سخن]] به میان آمده و در آیه ۸۹ سوره نساء از [[هم‌پیمانان]] [[مشرکان]] [[سخن]] گفته و اینکه [[مسلمانان]] با آنها [[صلح]] و [[مدارا]] داشته باشند<ref>جامع‌البیان، مج۴، ج ۵، ص۲۶۸؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۹ و ۱۰.</ref>.
# در برخی آیات، [[مسجدالحرام]] و [[ماه‌های حرام]]، مکان و زمان‌هایی که [[شایسته]] [[متارکه جنگ]] است، دانسته شده و از مسلمانان خواسته شده که ضمن پای‌بندی به معاهده [[آتش‌بس]]، فقط زمانی به [[جنگ]] [[اقدام]] کنند که مشرکان این پیمان را نقض کرده، [[حرمت]] مسجدالحرام و ماه‌های [[حرام]] را شکسته، به جنگ برخیزند<ref>سوره بقره، آیه ۱۹۴.</ref>.<ref>[[نصیری، علی]]، [[مقاله «آتش‌بس»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (</ref>


اصل در [[زندگی اجتماعی]]، [[صلح]] و [[آشتی]] است و [[جنگ]] و [[ستیز]] تنها یک [[ضرورت]] [[دفاعی]] است و به محض اینکه [[دشمن]] درخواست [[صلح]] و [[آشتی]] کرد باید آن را پذیرفت مگر اینکه در پشت عنوان [[صلح]]، [[توطئه]] و نقشه جدیدی برای نابودی [[مسلمان‌ها]] نهفته باشد که در آن صورت، [[مسلمانان]] مشمول این [[آیه]] می‌شوند که: {{متن قرآن|فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ}}<ref>«پس، سستی نکنید و (دشمنان را) به سازش فرا مخوانید در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و هرگز از (پاداش) کردارهایتان نمی‌کاهد» سوره محمد، آیه ۳۵.</ref>.
== اهمیت آتش بس و صلح ==
اصل در [[زندگی اجتماعی]]، [[صلح]] و [[آشتی]] است و [[جنگ]] و [[ستیز]] تنها یک [[ضرورت]] [[دفاعی]] است و به محض اینکه [[دشمن]] درخواست [[صلح]] و [[آشتی]] کرد باید آن را پذیرفت مگر اینکه در پشت عنوان [[صلح]]، [[توطئه]] و نقشه جدیدی برای نابودی [[مسلمان‌ها]] نهفته باشد.


[[صلح]] واقعی آن است که [[عزت]] و [[شرافت]] و [[جان]] و [[مال]] [[مسلمان‌ها]] در آن و به واسطه آن، خدشه نبیند و به [[خواری]] و زیونی آنان منتهی نشود. اینجاست که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا}}<ref>«اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.</ref>
[[صلح]] واقعی آن است که [[عزت]] و [[شرافت]] و [[جان]] و [[مال]] [[مسلمان‌ها]] در آن و به واسطه آن، خدشه نبیند و به [[خواری]] و زیونی آنان منتهی نشود. روشن است که [[مصلحت]] [[صلح]] و [[مسالمت]]، امری [[فطری]] و وجدانی و [[پیامبر اسلام]] {{صل}} که همیشه طالب [[صلح]] بود از [[جنگ]] [[نهی]] و [[پرهیز]] می‌نمود.


روشن است که [[مصلحت]] [[صلح]] و [[مسالمت]]، امری [[فطری]] و وجدانی، و [[پیامبر اسلام]] {{صل}} که همیشه طالب [[صلح]] بود از [[جنگ]] [[نهی]] و [[پرهیز]] می‌نمود. از این‌رو، زمانی که [[پیامبر]] {{صل}} [[مشرکان]] [[مکه]] را از [[جنگ]] برحذر داشت و به [[صلح]] [[دعوت]] کرد، [[حکیم بن حزام]] پسر [[برادر]] [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه بنت خُویلد]] که در اردوی [[مشرکان]] بود و بعد [[مسلمان]] شد، چون سخن آن [[حضرت]] را شنید، گفت: [[محمد]] پیشنهادی منصفانه کرد و لازم است آن را بپذیرید. به [[خدا]] قسم، بعد از این پیشنهاد منصفانه، که او کرد اگر شما بجنگید بر وی [[پیروز]] نخواهید شد<ref>مغازی، ج۱، ص۶۱.</ref>. در واقع این ندای [[وجدان]] و [[فطرت]] این [[مرد]] [[مشرک]] است که چنین می‌گوید که [[صلح‌طلبی]] پیشوای [[اسلام]] امری مطلوب و [[محبوب]] و [[مخالفت]] با آن، [[ظلم]] و [[تجاوز]] است که فرجامی بد دارد و به [[شکست]] می‌انجامد.
[[جنگ]]، حالتی [[اضطراری]] است و پس از تهاجم [[دشمن]] [[ضرورت]] پیدا می‌کند، ولی پس از [[درهم]] شکستن و دفع تهاجم او، دیگر [[ضرورت]] ندارد که همچنان ادامه یابد.


[[جنگ]]، حالتی [[اضطراری]] است و پس از تهاجم [[دشمن]] [[ضرورت]] پیدا می‌کند، ولی پس از [[درهم]] شکستن و دفع تهاجم او، دیگر [[ضرورت]] ندارد که همچنان ادامه یابد و [[قرآن]] هم فرموده است: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ}}<ref>«و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.</ref>. [[آیه]] دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ}}<ref>«اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref>.
[[صلح]] و [[آشتی]] نه تنها امری مطلوب و مطابق با [[فطرت سالم]] [[انسانی]] است، بلکه [[نیکی]] کردن به [[کافران]] غیر حربی و بی‌آزار هم در [[قرآن]] تجویز شده است<ref>سوره ممتحنه، آیه ۸.</ref>.


[[قرآن]] صریحاً [[جنگ]] را به تهاجم [[دشمن]] مشروط می‌کند. [[بدیهی]] است اینکه در [[آیه]] برای [[جنگیدن]] [[غایت]] و پایان ذکر شده به این معناست که وقتی [[فتنه]] و [[شرّ]] [[دشمن]] رفع شد دیگر [[جنگیدن]] مجاز نیست. اگر [[دشمن]] در کشاکش [[جنگ]] متمایل به [[صلح]] شد - با مطالعه همه‌جانبه - باید آن را پذیرفت؛ چون در [[اسلام]]، [[صلح]] و [[آشتی]] یک اصل زیربنایی در [[روابط اجتماعی]] است که باید در پی آن بود و در به وجود آوردن و [[حفظ]] آن کوشید و [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا}}<ref>«و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای» سوره انفال، آیه ۶۱.</ref> دقیقاً اشاره به همین معنا دارد که [[صلح]] و [[زندگی]] [[مسالمت‌آمیز]] [[طبیعت]] اصلی [[جوامع انسانی]] است و باید در [[حفظ]] آن کوشید و [[جامعه]] را از [[بیماری]] [[اجتماعی]] و [[ستیز]] [[نجات]] داد و [[سلامت]] را به آن بازگرداند<ref>جهاد در اسلام، ص۱۸.</ref>.
[[صلح]] و [[آشتی]] هرچند مؤقت هم باشد، امری مطلوب است، زیرا دست‌کم [[مسلمانان]] در آن حال به تجدید قوا می‌پردازند و [[فرصت]] بیشتر و بهتری برای [[مدیریت]] [[جنگ]] دراز مدت ـ در صورتی که [[دشمن]] [[جنگ]] را ادامه بدهد ـ پیدا می‌کنند و حتی در این مدت می‌توانند کار [[تبلیغی]] و [[فرهنگی]] مناسبی برای آن دسته که آلت دست [[دشمن]] واقع شده و سیاهی [[لشکر]] آنان شده یا می‌شوند، انجام دهند و زمینه [[آگاهی]] کامل آنان را فراهم آورند که به [[اسلام]] [[گرایش]] پیدا کنند و با [[حق]] و [[حقیقت]] نستیزند.


[[صلح]] و [[آشتی]] نه تنها امری مطلوب و مطابق با [[فطرت سالم]] [[انسانی]] است، بلکه [[نیکی]] کردن به [[کافران]] غیر حربی و بی‌آزار هم در [[قرآن]] تجویز شده است: {{متن قرآن|لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}}<ref>«خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.</ref>.
نتیجه نهایی اینکه اصل در زندگانی "[[صلح]] و [[آشتی]]" و "[[زندگی]] مسالمت‌آمیز" است و برای تحقق آن باید تمام تلاش و کوشش را به کار برد، ولی [[جنگ]] و [[ستیز]] تنها به عنوان دفع تهاجم [[دشمن]] است و هرگاه [[دشمن]] تن به [[آشتی]] و [[آتش‌بس]] داد، باید پذیرفت و از [[فرصت]] به دست آمده دوران [[صلح]]، باید نهایت استفاده را برای [[آگاهی]] دادن به [[مخالفان]] نمود تا آنان با دریافت حقایق [[دین]] از هرگونه [[انحرافی]] باز ایستند و [[تسلیم]] [[خدای یکتا]] گردند و دست از [[تجاوز]] و [[ناامنی]] بردارند و در سایه [[تعالیم]] حیات‌بخش [[اسلام]]، زندگانی شرافتمندانه‌ای را آغاز نمایند و برای [[سعادت]] [[آخرت]] خویش، [[برنامه‌های آسمانی]] [[قرآن]] را دستورالعمل خویش قرار دهند<ref>کوشا، محمد علی، (مقاله)|آتش‌بس؛ (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۲۶-۲۷.</ref>.


این [[آیه]] که تلویحاً به [[خوش‌رفتاری]] و [[خیرخواهی]] درباره [[کفّار]] غیر مزاحم و [[رفتار عادلانه]] با آنان [[دعوت]] می‌کند، حاکی از این است که [[اسلام]] می‌خواهد [[روح]] [[صفا]] و [[خیرخواهی]] و [[احترام]] به [[انسان]] را در [[مسلمانان]] بدمد و [[قلب]] همه [[انسان‌ها]] را با هم [[مهربان]] کند و زمینه [[صلح]] [[اجتماعی]] را فراهم سازد و این شاهدی است بر اینکه [[صلح]] از نظر [[اسلام]] یک اصل زیربنایی و بنیادی است که همه [[مسلمانان]] باید در راه آن حرکت کنند. تنها در صورتی که [[کفّار]] به [[مسلمانان]] حمله نظامی کرده، آنان را از سرزمینشان برانند از [[دوستی کردن]] با آنان [[نهی]] شده است، زیرا [[دوستی]] در چنین شرایطی سبب می‌شود که [[کفّار]] در [[جامعه اسلامی]] [[نفوذ]] کرده و ضربه‌های سنگینی وارد کنند.
== حکمت  پذیرش  آتش بس ==
# محبوب نبودن جنگ: جنگ به طور ذاتی مورد [[تشویق]] [[اسلام]] نیست؛ بدین [[جهت]]، هرگاه [[دشمن]] برای صلح اعلام [[آمادگی]] کند، اسلام صلح را ترجیح می‌دهد<ref>المنار، ج۱۰، ص۱۴۰.</ref>، تا بدان‌جا که به [[پیامبر]] [[فرمان]] می‌دهد آتش‌بس را بپذیرد و به احتمال [[خدعه]] دشمن توجّه نکرده، بر [[خداوند]] [[توکّل]] کند<ref>سوره توبه، آیه ۶۱ و ۶۲.</ref>.
# تجدید قوای مسلمانان: زمانی که مسلمانان دچار ضعفند یا به سبب طولانی شدن جنگ، از توان آنها کاسته شده، اسلام به پذیرش آتش‌بس سفارش می‌کند تا با استفاده از [[فرصت]] پیش آمده، به تقویت بنیه نظامی و تجدید قوا بپردازند<ref>مسالک الافهام، ج ۲، ص ۳۴۶؛ قرطبی، ج ۸، ص ۲۷.</ref>.
# زمینه‌سازی برای [[گرایش]] به اسلام: ایجاد فرصت مناسب برای مطالعه [[دشمنان]] درباره اسلام و احیانا بازگشت آنها به دامن این [[مکتب]] حیات‌بخش می‌تواند یکی دیگر از [[اسرار]] پذیرش [[آتش‌بس]] باشد<ref>تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۱۳.</ref>. [[مشرکان]] پس از [[انعقاد پیمان]] [[صلح حدیبیه]] توانستند با [[آزادی]] تمام، بین [[مسلمانان]] رفت و آمد کنند و این امر باعث شد با [[اسلام]] آشنا و بسیاری از آنها [[مسلمان]] شوند و [[پیامبراکرم]] {{صل}} پس از گذشت دو سال، با شماری از [[پیروان]] که چندین برابر تعداد مسلمانان پیش از پذیرش این [[صلح]] بودند، رهسپار [[فتح مکّه]] شود<ref>سیره ابن‌هشام، ج ۳، ص ۳۲۲.</ref> و بدون مواجهه با مقاومتی قابل توجّه، [[مکّه]] را بگشاید؛ به همین [[جهت]]، صلح حدیبیه، [[فتح مبین]] معرّفی شده است<ref>المیزان، ج۹، ص۱۵۳ ـ ۱۵۶.</ref>.<ref>نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.</ref>


[[صلح]] و [[آشتی]] هرچند مؤقت هم باشد، امری مطلوب است، زیرا دست‌کم [[مسلمانان]] در آن حال به تجدید قوا می‌پردازند و [[فرصت]] بیشتر و بهتری برای [[مدیریت]] [[جنگ]] دراز مدت - در صورتی که [[دشمن]] [[جنگ]] را ادامه بدهد - پیدا می‌کنند و حتی در این مدت می‌توانند کار [[تبلیغی]] و [[فرهنگی]] مناسبی برای آن دسته که آلت دست [[دشمن]] واقع شده و سیاهی [[لشکر]] آنان شده یا می‌شوند، انجام دهند و زمینه [[آگاهی]] کامل آنان را فراهم آورند که به [[اسلام]] [[گرایش]] پیدا کنند و با [[حق]] و [[حقیقت]] نستیزند. در [[صلح حدیبیه]] نیز، شرایطی پیش آمد که [[کافران]] و [[مشرکان]] با [[منطق]] [[اسلام]] و [[مسلمانان]] تا حدودی آشنا شدند و همین امر به نزدیک شدن آنان به [[اسلام]] کمک کرد که پس از [[فتح مکه]] به آسانی به [[اسلام]] [[گرایش]] یافته و از صمیم [[قلب]]، [[پیامبر اسلام]] را بپذیرند و [[ایمان]] آورند. شرح [[صدر اسلام]] تا آنجاست که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.</ref>. این امر نشان می‌دهد که [[اسلام]] برای فروکش کردن [[جنگ]]، هرچند برای مدتی کوتاه که عنوان آتش‌بس دارد، می‌خواهد [[فرهنگ‌سازی]] کند و [[حقیقت]] [[دین]] و [[تعالیم]] آن را برای [[مردم]] روشن و آشکار گرداند.
== شرایط آتش بس ==
# شرایط پیشنهاد آتش بس: در آیه 35، سوره محمد {{صل}}، صیغه [[نهی]] {{متن قرآن|لاتدعوا}} ظهور در [[حرمت]] پیشنهاد آتش‌بس در حال [[قوّت]] مسلمانان دارد. شاید از مفهوم آیه بتوان جواز پیشنهاد آتش‌بس در حال [[ضعف]] را استفاده کرد که ممکن است طبق مصالحی به حدّ [[وجوب]] برسد.
# شرایط پذیرش آتش بس: از آیه ۶۱ سوره انفال [[لزوم]] پذیرش آتش‌بس به دست می‌آید؛ چنان‌که از آیه ۹۰ سوره نساء، [[پرهیز]] از ادامه جنگ پس از پیشنهاد آتش‌بس استفاده می‌شود که لازمه‌اش لزوم پذیرش آتش‌بس است.


[[مسلمانان]] پس از انعقاد قرار آتش‌بس، موظف به [[حفظ]] آن هستند و به [[حکم]] {{متن قرآن|أَوْفُوا بِالْعُقُودِ}}<ref>«به پیمان‌ها وفا کنید» سوره مائده، آیه ۱.</ref> نباید [[پیمان]] را تا وقتی که [[دشمن]] آن را محترم شمرده و به آن پایبند مانده بشکنند: {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۴.</ref>
برخی [[مفسّران]]، این وجوب را به زمانی مقیّد دانسته‌اند که پذیرش آتش‌بس، یا به [[مصلحت اسلام]] باشد<ref>المغنی، ج ۱۰، ص ۵۱۷.</ref> یا به [[مصلحت]] [[مسلمانان]]<ref>مسالک الافهام، ج ۱، ص۲۸۱.</ref>.<ref>نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.</ref>


کلماتِ "[[صلح]]" و "[[سلم]]" از کلمات کلیدی [[قرآن]] محسوب می‌شود که با توجّه به کلمات "[[قتال]]" و "[[جهاد]]" طیف وسیعی از مفاهیم و شرایط [[جنگ]] و [[صلح]] در [[قرآن]] را نشان می‌دهد. این حوزه معنایی، مبتنی بر اصول [[توحید]] و [[ترویج]] [[شریعت]] و توجه به [[معاد]] و عالم پس از [[مرگ]] است.
== نسخ حکم آتش بس ==
شماری از [[مفسّران]] گفته‌اند: [[آیات]] ناظر به [[صلح]] و آتش‌بس، مربوط به زمانی است که مسلمانان در [[ضعف]] به سر می‌برده‌اند<ref>جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۲؛ الناسخ والمنسوخ، ابن متوّج، ص۹۶، الایضاح لناسخ القرآن، ص ۲۳۱ و ۲۳۲.</ref>، برای توجیه نسخ آیات آتش‌بس، سه مرحله برای [[جهاد]] ذکر شده است:
# اجازه دادن به مسلمانان‌ برای‌ جهاد با [[دشمنان]]<ref>سوره حج، آیه ۳۹.</ref>؛
# [[دعوت]] به‌پذیرش صلح در مقابل پیشنهاد صلح از جانب [[مشرکان]]<ref>سوره انفال، آیه ۶۱.</ref>؛
# دعوت به جهاد و جنگ همه‌جانبه<ref>سوره توبه، آیه ۱۲۳.</ref>.<ref>نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.</ref>


نتیجه نهایی اینکه اصل در زندگانی "[[صلح]] و [[آشتی]]" و "[[زندگی]] مسالمت‌آمیز" است و برای تحقق آن باید تمام تلاش و کوشش را به کار برد، ولی [[جنگ]] و [[ستیز]] تنها به عنوان دفع تهاجم [[دشمن]] است و هرگاه [[دشمن]] تن به [[آشتی]] و آتش‌بس داد، باید پذیرفت و از [[فرصت]] به دست آمده دوران [[صلح]]، باید نهایت استفاده را برای [[آگاهی]] دادن به [[مخالفان]] نمود تا آنان با دریافت حقایق [[دین]] از هرگونه [[انحرافی]] باز ایستند و [[تسلیم]] [[خدای یکتا]] گردند و دست از [[تجاوز]] و [[ناامنی]] بردارند و در سایه [[تعالیم]] حیات‌بخش [[اسلام]]، زندگانی شرافتمندانه‌ای را آغاز نمایند و برای [[سعادت]] [[آخرت]] خویش، [[برنامه‌های آسمانی]] [[قرآن]] را دستورالعمل خویش قرار دهند.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[آتش‌بس - کوشا (مقاله)|آتش‌بس]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص:۲۶-۲۷.</ref>
== پای‌بندی به آتش بس ==
مسلمانان پس از انعقاد [[قرارداد]] آتش‌بس، موظّفند به [[قوانین]] آن گردن نهند. تأکید [[اسلام]] به رعایت این قوانین، از پافشاری آن بر رعایت [[پیمان‌ها]]، [[پرهیز]] از [[عهدشکنی]]، [[احترام]] به قوانین پذیرفته شده [[اجتماعی]] و... نشأت گرفته است<ref>المنار، ج ۱۰، ص ۱۴۰؛ المیزان، ج ۹، ص ۱۸۴ ـ ۱۹۰.</ref>. در آتش‌بس، افزون بر اینکه [[نبرد]] [[ممنوع]] است<ref>سوره توبه، آیه ۴.</ref>.<ref>راهنما، ج ۳، ص ۵۱۱.</ref> [[جان]] و [[مال]] طرف [[معاهده]] نیز از طرف مسلمانان باید محفوظ باشد<ref>تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۲۱.</ref>؛ البته پای‌بندی به این قوانین از سوی مسلمانان، منوط به رعایت کامل آن از سوی طرف معاهده ([[مشرکان]]، [[کافران]] و...) خواهد بود<ref>نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.</ref>.
 
== مدت آتش بس ==
شماری از [[مفسّران]] بر این نکته پای فشرده‌اند که بیش‌ترین [[زمان]] آتش‌بس، هنگام [[ضعف]] مسلمانان، ده سال، و کم‌ترین آن هنگام [[قوّت]] مسلمانان، چهارماه است<ref>سوره توبه، آیه ۲.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۲۱۹؛ قرطبی، ج ۸، ص ۴۴؛ فقه‌القرآن، ج۱، ص ۳۵۴.</ref> استناد مدّعیان این دیدگاه، [[سیره پیامبر اکرم]] {{صل}} است؛ زیرا حضرت در دوران ضعف مسلمانان در [[حدیبیه]]، با مشرکان به مدّت ده سال پیمان آتش‌بس [[امضا]] کرد<ref>المغنی، ج ۱۰، ص ۵۱۷؛ فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص ۲۱۹.</ref>.<ref>نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.</ref>
 
== شرایط نقض آتش بس ==
معاهده آتش‌بس در شرایط ذیل شکسته می‌شود و مسلمانان اجازه می‌یابند آن را نقض کنند:
# از طرف [[دشمن]]، کوچک‌ترین نشانه [[خیانت]] به [[پیمان]] [[آتش‌بس]] دیده شود آیه ۵۸ سوره انفال به این مطلب ناظر است<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۸۲؛ المنار، ج۱۰، ص۱۴۱.</ref>، با این حال، به صرف متّهم ساختن دشمن به [[نقض]] آتش‌بس و بدون داشتن دلیل روشن نمی‌توان آن را نقض کرد<ref>قرطبی، ج ۸، ص ۲۲.</ref>؛
# از سوی دشمن در مورد عمل به موادّ [[معاهده]]، کوچک‌ترین کوتاهی [[مشاهده]] شود<ref>راهنما، ج ۷، ص ۲۱.</ref>. آیه ۴سوره توبه ناظر به این امر است</ref>نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۴۶: خط ۷۰:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[آتش‌بس - کوشا (مقاله)|آتش‌بس]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[آتش‌بس - کوشا (مقاله)|آتش‌بس]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[آتش‌بس - نصیری (مقاله)|مقاله «آتش‌بس»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۵۱: خط ۷۶:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:نیاز به تامل برای عنوان رده]]
[[رده:مفاهیم قرآنی]]
[[رده:اصطلاحات سیاسی]]
[[رده:اصطلاحات سیاسی]]

نسخهٔ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۴

معناشناسی

آتش‌بس، در اصطلاح عبارت از قرارداد ترک جنگ در مدّت محدود است؛ اعمّ از اینکه در برابر دریافت عوض یا بدون‌آن انجام‌ گیرد[۱]؛ بدین‌ ترتیب، آتش‌بس نوعی صلح و آشتی موقّت است که در عربی با "هُدنه" و "مهادنه" از آن یاد می‌شود. این واژه زمانی کاربرد دارد که دوطرف مخاصم، درگیر جنگ مسلحانه باشند.

مهم‌ترین مصداق آتش‌بس در تاریخ اسلام، صلح حدیبیه است. پیامبراکرم (ص) در سال ششم هجرت، برای انجام مناسک عمره رهسپار مکه شد. مشرکان مکّه، با آگاهی از مقصد پیامبر، از طریق نماینده‌ای در حدیبیه با وی پیمان صلح امضا کردند و دو طرف متعهّد شدند که به مدّت ده سال از جنگ بپرهیزند[۲].[۳]

البته باید دانست با توجه به تعریفی که از آتش‌بس شده، انطباق آتش‌بس بر صلح حدیبیه، چندان دقیق به نظر نمی‌رسد؛ زیرا در آن شرایط میان دو طرف، آتشی رد و بدل نمی‌شد تا جایی که پیامبر و یاران فارغ از هر گونه درگیری برای انجام مناسک عمره رهسپار مکه شدند. فضای آن روز اصولاً فضای نبرد و ستیز نبود تا بگوییم آتش‌بس کردند. مگر اینکه قائل شویم به اعتبار جنگ‌های پیشین و احتمال استمرار و از سرگیری آنها، تعبیر آتش‌پس از روی مسامحه بر چنین قرارداد صلحی اطلاق می‌شود[۴].

آتش‌بس در قرآن

در قرآن کریم، از آتش بس به طور صریح و با عنوان "مهادنه" سخنی به میان نیامده؛ بلکه به گونه‌های مختلف بدان توجّه شده است:

  1. در دو مورد، عنوان "سَلْم" آمده[۵] و در دو مورد، با عنوان "سَلَم" ذکر شده است[۶]. معنای دقیق "سَلَم"، مطلق صلح و آشتی خواهی است[۷]، امّا از آنجا که آتش‌بس نیز نوعی آشتی‌خواهی موقّت به شمار می‌رود، برخی مفسّران، "سلم" در آیات پیشین را به معنای «مهادنه» و «آتش‌بس» نیز دانسته و شرایط و احکام آتش‌بس را ذیل همین دسته از آیات آورده‌اند[۸].
  2. در برخی آیات، عنوان "میثاق و معاهده" آمده است. در آیه ۴سوره توبه از محترم شمردن پیمان مشرکان که تعهّدشان را نشکستند، سخن به میان آمده و در آیه ۸۹ سوره نساء از هم‌پیمانان مشرکان سخن گفته و اینکه مسلمانان با آنها صلح و مدارا داشته باشند[۹].
  3. در برخی آیات، مسجدالحرام و ماه‌های حرام، مکان و زمان‌هایی که شایسته متارکه جنگ است، دانسته شده و از مسلمانان خواسته شده که ضمن پای‌بندی به معاهده آتش‌بس، فقط زمانی به جنگ اقدام کنند که مشرکان این پیمان را نقض کرده، حرمت مسجدالحرام و ماه‌های حرام را شکسته، به جنگ برخیزند[۱۰].[۱۱]

اهمیت آتش بس و صلح

اصل در زندگی اجتماعی، صلح و آشتی است و جنگ و ستیز تنها یک ضرورت دفاعی است و به محض اینکه دشمن درخواست صلح و آشتی کرد باید آن را پذیرفت مگر اینکه در پشت عنوان صلح، توطئه و نقشه جدیدی برای نابودی مسلمان‌ها نهفته باشد.

صلح واقعی آن است که عزت و شرافت و جان و مال مسلمان‌ها در آن و به واسطه آن، خدشه نبیند و به خواری و زیونی آنان منتهی نشود. روشن است که مصلحت صلح و مسالمت، امری فطری و وجدانی و پیامبر اسلام (ص) که همیشه طالب صلح بود از جنگ نهی و پرهیز می‌نمود.

جنگ، حالتی اضطراری است و پس از تهاجم دشمن ضرورت پیدا می‌کند، ولی پس از درهم شکستن و دفع تهاجم او، دیگر ضرورت ندارد که همچنان ادامه یابد.

صلح و آشتی نه تنها امری مطلوب و مطابق با فطرت سالم انسانی است، بلکه نیکی کردن به کافران غیر حربی و بی‌آزار هم در قرآن تجویز شده است[۱۲].

صلح و آشتی هرچند مؤقت هم باشد، امری مطلوب است، زیرا دست‌کم مسلمانان در آن حال به تجدید قوا می‌پردازند و فرصت بیشتر و بهتری برای مدیریت جنگ دراز مدت ـ در صورتی که دشمن جنگ را ادامه بدهد ـ پیدا می‌کنند و حتی در این مدت می‌توانند کار تبلیغی و فرهنگی مناسبی برای آن دسته که آلت دست دشمن واقع شده و سیاهی لشکر آنان شده یا می‌شوند، انجام دهند و زمینه آگاهی کامل آنان را فراهم آورند که به اسلام گرایش پیدا کنند و با حق و حقیقت نستیزند.

نتیجه نهایی اینکه اصل در زندگانی "صلح و آشتی" و "زندگی مسالمت‌آمیز" است و برای تحقق آن باید تمام تلاش و کوشش را به کار برد، ولی جنگ و ستیز تنها به عنوان دفع تهاجم دشمن است و هرگاه دشمن تن به آشتی و آتش‌بس داد، باید پذیرفت و از فرصت به دست آمده دوران صلح، باید نهایت استفاده را برای آگاهی دادن به مخالفان نمود تا آنان با دریافت حقایق دین از هرگونه انحرافی باز ایستند و تسلیم خدای یکتا گردند و دست از تجاوز و ناامنی بردارند و در سایه تعالیم حیات‌بخش اسلام، زندگانی شرافتمندانه‌ای را آغاز نمایند و برای سعادت آخرت خویش، برنامه‌های آسمانی قرآن را دستورالعمل خویش قرار دهند[۱۳].

حکمت پذیرش آتش بس

  1. محبوب نبودن جنگ: جنگ به طور ذاتی مورد تشویق اسلام نیست؛ بدین جهت، هرگاه دشمن برای صلح اعلام آمادگی کند، اسلام صلح را ترجیح می‌دهد[۱۴]، تا بدان‌جا که به پیامبر فرمان می‌دهد آتش‌بس را بپذیرد و به احتمال خدعه دشمن توجّه نکرده، بر خداوند توکّل کند[۱۵].
  2. تجدید قوای مسلمانان: زمانی که مسلمانان دچار ضعفند یا به سبب طولانی شدن جنگ، از توان آنها کاسته شده، اسلام به پذیرش آتش‌بس سفارش می‌کند تا با استفاده از فرصت پیش آمده، به تقویت بنیه نظامی و تجدید قوا بپردازند[۱۶].
  3. زمینه‌سازی برای گرایش به اسلام: ایجاد فرصت مناسب برای مطالعه دشمنان درباره اسلام و احیانا بازگشت آنها به دامن این مکتب حیات‌بخش می‌تواند یکی دیگر از اسرار پذیرش آتش‌بس باشد[۱۷]. مشرکان پس از انعقاد پیمان صلح حدیبیه توانستند با آزادی تمام، بین مسلمانان رفت و آمد کنند و این امر باعث شد با اسلام آشنا و بسیاری از آنها مسلمان شوند و پیامبراکرم (ص) پس از گذشت دو سال، با شماری از پیروان که چندین برابر تعداد مسلمانان پیش از پذیرش این صلح بودند، رهسپار فتح مکّه شود[۱۸] و بدون مواجهه با مقاومتی قابل توجّه، مکّه را بگشاید؛ به همین جهت، صلح حدیبیه، فتح مبین معرّفی شده است[۱۹].[۲۰]

شرایط آتش بس

  1. شرایط پیشنهاد آتش بس: در آیه 35، سوره محمد (ص)، صیغه نهی ﴿لاتدعوا ظهور در حرمت پیشنهاد آتش‌بس در حال قوّت مسلمانان دارد. شاید از مفهوم آیه بتوان جواز پیشنهاد آتش‌بس در حال ضعف را استفاده کرد که ممکن است طبق مصالحی به حدّ وجوب برسد.
  2. شرایط پذیرش آتش بس: از آیه ۶۱ سوره انفال لزوم پذیرش آتش‌بس به دست می‌آید؛ چنان‌که از آیه ۹۰ سوره نساء، پرهیز از ادامه جنگ پس از پیشنهاد آتش‌بس استفاده می‌شود که لازمه‌اش لزوم پذیرش آتش‌بس است.

برخی مفسّران، این وجوب را به زمانی مقیّد دانسته‌اند که پذیرش آتش‌بس، یا به مصلحت اسلام باشد[۲۱] یا به مصلحت مسلمانان[۲۲].[۲۳]

نسخ حکم آتش بس

شماری از مفسّران گفته‌اند: آیات ناظر به صلح و آتش‌بس، مربوط به زمانی است که مسلمانان در ضعف به سر می‌برده‌اند[۲۴]، برای توجیه نسخ آیات آتش‌بس، سه مرحله برای جهاد ذکر شده است:

  1. اجازه دادن به مسلمانان‌ برای‌ جهاد با دشمنان[۲۵]؛
  2. دعوت به‌پذیرش صلح در مقابل پیشنهاد صلح از جانب مشرکان[۲۶]؛
  3. دعوت به جهاد و جنگ همه‌جانبه[۲۷].[۲۸]

پای‌بندی به آتش بس

مسلمانان پس از انعقاد قرارداد آتش‌بس، موظّفند به قوانین آن گردن نهند. تأکید اسلام به رعایت این قوانین، از پافشاری آن بر رعایت پیمان‌ها، پرهیز از عهدشکنی، احترام به قوانین پذیرفته شده اجتماعی و... نشأت گرفته است[۲۹]. در آتش‌بس، افزون بر اینکه نبرد ممنوع است[۳۰].[۳۱] جان و مال طرف معاهده نیز از طرف مسلمانان باید محفوظ باشد[۳۲]؛ البته پای‌بندی به این قوانین از سوی مسلمانان، منوط به رعایت کامل آن از سوی طرف معاهده (مشرکان، کافران و...) خواهد بود[۳۳].

مدت آتش بس

شماری از مفسّران بر این نکته پای فشرده‌اند که بیش‌ترین زمان آتش‌بس، هنگام ضعف مسلمانان، ده سال، و کم‌ترین آن هنگام قوّت مسلمانان، چهارماه است[۳۴].[۳۵] استناد مدّعیان این دیدگاه، سیره پیامبر اکرم (ص) است؛ زیرا حضرت در دوران ضعف مسلمانان در حدیبیه، با مشرکان به مدّت ده سال پیمان آتش‌بس امضا کرد[۳۶].[۳۷]

شرایط نقض آتش بس

معاهده آتش‌بس در شرایط ذیل شکسته می‌شود و مسلمانان اجازه می‌یابند آن را نقض کنند:

  1. از طرف دشمن، کوچک‌ترین نشانه خیانت به پیمان آتش‌بس دیده شود آیه ۵۸ سوره انفال به این مطلب ناظر است[۳۸]، با این حال، به صرف متّهم ساختن دشمن به نقض آتش‌بس و بدون داشتن دلیل روشن نمی‌توان آن را نقض کرد[۳۹]؛
  2. از سوی دشمن در مورد عمل به موادّ معاهده، کوچک‌ترین کوتاهی مشاهده شود[۴۰]. آیه ۴سوره توبه ناظر به این امر است</ref>نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.</ref>.

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المغنی، ج ۱۰، ص ۵۱۷؛ مسالک‌الافهام، ج ۲، ص ۳۴۵؛ جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۲۹۲.
  2. سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۱۶ ـ ۳۱۷؛ الکامل، ج۲، ص۲۰۰.
  3. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، آتش‌بس؛ (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۲۶-۲۷.
  4. کوشا، محمد علی، (مقاله)|آتش‌بس؛ (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۲۶-۲۷.
  5. سوره انفال، آیه ۶۱، سوره محمد، آیه ۳۵.
  6. سوره نساء، آیه ۹۰.
  7. مفردات، ص ۴۲۳، «سلم». التحقیق، ج ۵، ص ۱۸۸، «سلم».
  8. التبیان، ج۳، ص ۲۸۷ و ج۵، ص ۱۴۹؛ جامع‌البیان، مج ۴، ج۵، ص۲۷۱. قرطبی، ج ۸، ص ۴۲.
  9. جامع‌البیان، مج۴، ج ۵، ص۲۶۸؛ مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۹ و ۱۰.
  10. سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  11. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (
  12. سوره ممتحنه، آیه ۸.
  13. کوشا، محمد علی، (مقاله)|آتش‌بس؛ (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۲۶-۲۷.
  14. المنار، ج۱۰، ص۱۴۰.
  15. سوره توبه، آیه ۶۱ و ۶۲.
  16. مسالک الافهام، ج ۲، ص ۳۴۶؛ قرطبی، ج ۸، ص ۲۷.
  17. تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۱۳.
  18. سیره ابن‌هشام، ج ۳، ص ۳۲۲.
  19. المیزان، ج۹، ص۱۵۳ ـ ۱۵۶.
  20. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.
  21. المغنی، ج ۱۰، ص ۵۱۷.
  22. مسالک الافهام، ج ۱، ص۲۸۱.
  23. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.
  24. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۲۷۲؛ الناسخ والمنسوخ، ابن متوّج، ص۹۶، الایضاح لناسخ القرآن، ص ۲۳۱ و ۲۳۲.
  25. سوره حج، آیه ۳۹.
  26. سوره انفال، آیه ۶۱.
  27. سوره توبه، آیه ۱۲۳.
  28. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.
  29. المنار، ج ۱۰، ص ۱۴۰؛ المیزان، ج ۹، ص ۱۸۴ ـ ۱۹۰.
  30. سوره توبه، آیه ۴.
  31. راهنما، ج ۳، ص ۵۱۱.
  32. تفسیر راهنما، ج ۷، ص ۲۱.
  33. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.
  34. سوره توبه، آیه ۲.
  35. التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص ۲۱۹؛ قرطبی، ج ۸، ص ۴۴؛ فقه‌القرآن، ج۱، ص ۳۵۴.
  36. المغنی، ج ۱۰، ص ۵۱۷؛ فقه القرآن، ج ۱، ص ۳۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص ۲۱۹.
  37. نصیری، علی، مقاله «آتش‌بس»]]، (کتاب) دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.
  38. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۸۲؛ المنار، ج۱۰، ص۱۴۱.
  39. قرطبی، ج ۸، ص ۲۲.
  40. راهنما، ج ۷، ص ۲۱.