شکرگزاری در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


'''شکر''' عبارت است از [[شناخت]] و [[درک]] [[نعمت]] و شکرگزاری از نعمت‌دهنده. [[شکرگزاری]] به سه قسم [[قلبی]]، [[زبانی]] و [[عملی]] تقسیم می‌شود و تاکید فراوانی در آیات و روایات بر آن صورت گرفته است و عبارت: {{متن قرآن|لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}} بیانگر آن است که سپاسگذاری از اهداف نهایی نعمت‌هایی است که [[خداوند]] به [[بندگان]] خود عطا فرموده است.
'''شکر''' عبارت است از [[شناخت]] و [[درک]] [[نعمت]] و شکرگزاری از نعمت‌دهنده. [[شکرگزاری]] به سه قسم [[قلبی]]، زبانی و عملی تقسیم می‌شود و تاکید فراوانی در آیات و روایات بر آن صورت گرفته است و عبارت: {{متن قرآن|لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}} بیانگر آن است که سپاسگذاری از اهداف نهایی نعمت‌هایی است که [[خداوند]] به [[بندگان]] خود عطا فرموده است.


== معناشناسی ==
== معناشناسی ==

نسخهٔ ‏۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۰۹

شکر عبارت است از شناخت و درک نعمت و شکرگزاری از نعمت‌دهنده. شکرگزاری به سه قسم قلبی، زبانی و عملی تقسیم می‌شود و تاکید فراوانی در آیات و روایات بر آن صورت گرفته است و عبارت: ﴿لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ بیانگر آن است که سپاسگذاری از اهداف نهایی نعمت‌هایی است که خداوند به بندگان خود عطا فرموده است.

معناشناسی

شکر در لغت یعنی تصور نعمت (دانستن اینکه: آنچه داری نعمت است و از ناحیه دیگری) و آشکار و ظاهر کردن آن[۱] و در مقابل آن کفر قرار دارد به‌معنای پوشاندن نعمت[۲] و در اصطلاح دینی شکر نعمت عبارت از شناخت آن است، شناخت اینکه آنچه در دست اوست نعمت است. امام صادق (ع) در این زمینه شکر نعمت را به شناخت آن معرفی نموده است: "هر که خدا به او نعمتی دهد و او آن را از دل بفهمد، شکرش را ادا کرده است"[۳].[۴]

شکر به‌معنای شناخت و درک نعمت و شکرگزاری از نعمت‌دهنده، از فضیلت‌های اخلاقی است. سپاسگزاری، قدردانی از نعمت و احسان دیگری است. شکر در برابر نعمت و نیکی انجام می‌گیرد. هر کس به ما خوبی کند یا چیزی ببخشد، از کار نیک او قدردانی و تشکر می‌کنیم و این یک نکته فطری در انسان است. همه نعمت‌ها و احسان‌ها از خداست، بالاترین سپاس هم نسبت به او باید انجام بگیرد و بهترین و جامع‌ترین واژه سپاس در برابر نعمت‌های الهی عبارت است از: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۵]. معنای شکر کردن خداوند این است که اولاً احساس شکر و امتنان در قلب پیدا شود و ثانیاً باید توجه داشته باشیم کسی که می‌خواهیم شکر او را به جا آوریم خداوند است که از مخلوقات بی‌نیاز است؛ نه شکر زبانی و نه امتنان قلبی، هیچ کدام نمی‌تواند سودی برای خداوند متعال داشته باشد[۶].[۷]

رابطه حمد و شکر

از شکر، با واژه‌های مدح، حمد و ثنا هم تعبیر می‌شود. دو واژه حمد و شکر ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. حمد به معنای تعظیم و خضوع نسبت به خوبی‌های فرد و شکر به معنای سپاسگزاری و نوعی جبران نعمت یا خدمتی است که به انسان می‌شود[۸]. حمد و شکر از واژه‌های پراستعمال در قرآن و روایات است. قرآن حمد را مطلقاً مخصوص خدا می‌داند ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ [۹] و حامدان[۱۰] را ستایش می‌نماید ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ [۱۱] و دستور می‌دهد او را بپرستیم و شکرگزار نعمت‌هایش باشیم: ﴿بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۱۲]. اما شکر هم در مقابل خدا آمده و هم در برابر مردم و روایت شده است: هر کس از مردم تشکر نکند، از خدا هم تشکر نمی‌کند[۱۳].

شکرگزاری در قرآن

شکرگزاری، از فضائلی است که در قرآن کریم به شدّت بر آن تأکید شده است؛ چه اینکه در بسیاری از آیات عبارت ﴿لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۴] تکرار شده، تا نشان دهد سپاس‌گذاری از اهداف نهایی نعمت‌هایی است که خداوند بر بندگان خود اعطا فرموده است.

در آیات بسیار دیگری نیز، به اشاره و یا به تصریح آمده است که شکر نعمت موجب خیر دنیا و آخرت و زیاد شدن نعمت‌ها خواهد بود؛ برخی از این آیات عبارت‌اند از: ﴿وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ[۱۵]؛ ﴿مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ[۱۶]؛ ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ[۱۷]؛ ﴿وَإِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ[۱۸]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ[۱۹]؛ ﴿بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۲۰]؛ ﴿اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا[۲۱].

منتها بیشتر مردم به رذیلت ناسپاسی مبتلا هستند؛ این مطلب نیز در بسیاری از آیات قرآن کریم ذکر شده است: ﴿وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ[۲۲]؛ ﴿وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ[۲۳]؛ ﴿وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ[۲۴].[۲۵]

شکرگزاری در روایات

برخی از روایات درباره شکرگزاری عبارت است از:

  1. امام صادق (ع) فرمودند: "در تورات نوشته شده است: کسی که به تو نعمتی داده است را سپاس‌گذار و بر کسی که تو را سپاس گوید نعمت بخش؛ زیرا وقتی شکر گویی نعمت از بین نمی‌رود و چون آن را کفران کنی پایدار نمی‌ماند. شکر موجب زیادی نعمت و مایه آن است که نعمتت تغییر نکند"[۲۶]؛
  2. همچنین فرمودند: "سه چیز است که هیچ چیزی با آنها ضرر نمی‌رساند: دعا به هنگام سختی و استغفار به هنگام گناه و شکر به هنگام نعمت"[۲۷]؛
  3. و نیز فرمودند: "شکر نعمت دوری کردن از محرّمات است، و کامل کردن شکر آن است که بنده بگوید: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۲۸].[۲۹].[۳۰]

اقسام شکرگزاری

شکرگزاری از خداوند، به چند قسم تقسیم می‌‌شود:

  1. شکر قلبی یا شکر اعتقادی: شکر قلبی، توجّه به نعمت و صاحب نعمت است، منظور این است که انسان بنا بر اعتقاد خود به سپاس از معبود بپردازد. این نوع از شکر، ویژه کسی است که می‌فهمد وفاء نسبت به خداوند با شکر نعمت‌های او تلازم داشته، نه تنها بدون این سپاس نمی‌توان به وفاداری نسبت به او پرداخت که اگر کسی او را سپاس نگوید در حقیقت به کفران نعمت‌های او پرداخته است. این، "شکر عقلی" است که مرتبه‌ای از مراتب شکر را نمایش می‌دهد. اگر کسی از این مرتبه عبور کند و به آن ایمان و یقین پیدا کند، به "شکر قلبی" می‌رسد. آشکار است که رسیدن به مرتبۀ نخستین آسان و نائل شدن به مرتبه دوم دشوار است و تنها با انجام عبادات خاصّی ممکن می‌‌شود.
  2. شکر زبانی: شکر زبانی، آن است که انسان خداوند را در حالی شکر گوید که اعتقاد کامل بدان داشته باشد که او نعمت‌هایی آشکار و پنهان به او بخشیده است. شکر زبانی همان شکری است که ثواب‌های بسیاری در قرآن و حدیث بر آن مترتّب شده و دست‌کم از مصادیق بارز آن است. پیامبر اسلام (ص) درباره شکر زبانی می‌فرماید: "کسی که معروفی به سوی او آید، باید آن را پاداش دهد و اگر از این کار فرو ماند، باید تا صاحب معروف را ثنا گوید، پس اگر چنین نکند نعمت را کفران کرده است"[۳۱].
  3. شکر عملی: شکر عملی آن است که انسان نعمت‌های خداوند را در آنچه موجب رضای اوست به کار گیرد. این نوع از شکرگزاری، همان شکر حقیقی بوده، رسیدن به آن در نهایت سختی است؛ به ویژه آنکه مراتب این نوع از شکرگزاری بسیار است و رسیدن به برخی از این مراتب، به عمری مجاهده و تلاش نیازمند است. به همین دلیل هرکس اعضای بدنش را در به‌دست آوردن کمال آن به کار گیرد، ثروت خود را در به دست آوردن رضایت او صرف نماید و... نه در شمار منکران نعمت او که در شمار سپاسگذاران و شاکران خواهد بود. امیرالمؤمنین (ع) درباره شکر عملی می‌فرمایند: "شکر مؤمن در عملش ظاهر می‌شود"[۳۲]شکر منافق فقط در زبانش است"[۳۳].[۳۴]

دلیل عقلی بر شکرگزاری

تفکر انسان‌ها درباره خود او را به این نتیجه خواهد رساند که تمام نعمت‌ها و کمالات او از سوی خداوند است و او منعم حقیقی است و همه نعمت‌ها را بدون هیچ استحقاقی به آفریده‌هایش داده است. پذیرش قلبی این حقیقت اولین و مهمترین درجه شکر منعم است که عقل به خوبی آن را درک می‌کند، عقل پس از آن به لزوم تشکر و قدردانی از چنین منعمی حکم می‌کند؛ لذا لزوم شکر منعم، یک حکم عقلی است؛ حتی اگر خداوند به آن فرمان ندهد[۳۵].

مراتب شکرگزاری

شکرگزاری از نعمت‌های خداوند دارای مراتب و درجاتی است که به مهمترین آنها اشاره می‌شود:

مرتبه نخست

این مرتبه که ضعیف‌ترین مراتب این فضیلت اخلاقی است، آن است که آدمی نعمت‌های خداوند را سپاس کرده و بر آن شکر گذارد. این نعمت‌ها شامل نعمت‌های آشکار و مخفی خواهد بود: ﴿وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً[۳۶]. واضح است هیچ‌کس نمی‌تواند آن‌گونه که سزاوار نعمت‌های اوست، به شکر نعمت‌ها بپردازد؛ زیرا شمارش این نعمت‌ها مقدور هیچ‌کس نیست: ﴿وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا[۳۷].

یکی از مهمترین این نعمت‌ها، نعمت ولایت و هدایت به واسطه قرآن کریم است که در برخی از آیات به آن اشاره شده است: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۳۸]، ﴿قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۳۹].

مرتبه دوّم

این مرتبه که مرتبه میانه این فضیلت است، شکرگزاری بر بلاها و سختی‌هایی است که در مسیر زندگی برای انسان پدید می‌‌آید. تحصیل این مرتبه به شدّت دشوار است، و تنها خواص هستند که توان آن را به دست می‌‌آورند؛ زیرا درک این مطلب که تمامی بلاها و مصیبت‌ها نیز در شمار الطاف پنهان خداوند است، مشکل بوده، کمتر کسی می‌‌تواند به درک آن نائل شود. پس از درک این مطلب سپاسگذاری بر آن؛ سخت‌تر و دشوارتر است و تنها انگشت‌شماری از مردمان می‌‌توانند به آن بپردازند.

توضیح آنکه ایمان عموم مردمان، تنها در حدّ کلماتی است که از زبان آنان شنیده می‌‌شود؛ از این رو اینان به خودی خود از دایره این گفتار و حیطه آن خارجند. خداوند اینان و ایمان‌شان را این‌گونه یاد فرموده است: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ[۴۰]. خواصّ از آنان کسانی هستند که پروردگار عالم را با عقل و ایمان خود دریافته‌اند؛ از این رو ایمان در قلب آنان رسوخ کرده زوایای آن را فراگرفته است. اینان به سبب همین ایمان در می‌‌یابند که بلاها و مشکلات تنها به سبب آنچه خود مردم به انجام می‌‌رسانند، پدید می‌‌آید: ﴿وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ[۴۱].

مرتبه سوّم

مرتبه سوم این فضیلت که شدیدترین مراتب آن است، سپاسگذاری از حضرت حق است تنها به آن دلیل که او شایسته این سپاس است. در این حال شاکر نه نظری به نعمت‌های آشکار او دارد و نه نظری به نعمت‌های پنهان او، نه به الطاف خفیِ او می‌‌نگرد و نه به الطاف جلیِ او، بلکه تنها و تنها به خود نعمت‌گذار حقیقی علی الإطلاق می‌‌نگرد و بس. این شکر "حمد" خوانده می‌‌شود. این مرتبه از شکرگزاری، در شمار برترین عبادت‌ها قرار دارد و نیز از بالاترین مراتب بندگی است. اهل دل هیچ چیزی را برتر و بالاتر از حمد حضرت حق نمی‌دانند؛ دلیل آنان بر این مطلب آن است که خود خداوند، نامه آسمانی‌اش را بعد از یادکرد از نام مبارک خود، با حمد و ثنای خویش آغاز کرده است: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۴۲].[۴۳]

رابطه شکر و نعمت

شکر باید متناسب با ارزش نعمت باشد. چنانچه شکر منعم به فراخور انعامش صورت نپذیرد، شکر او آن‌گونه که باید محقق نگردیده است. به عبارت دیگر، با شکر ناقص، بنده عقلاً وظیفه خود در قبال نعمت‌های گوناگون پروردگار را انجام نداده است. خداوند در قرآن، نعمت هدایت و وجود هادیان الهی (ع) را بالاترین نعمت برای بندگان بیان می‌دارد. او از یک‌سو، آنان را ریسمان الهی در هدایت به ارزشمندترین هدف -که همانا کلمه توحید است- معرفی می‌کند: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا...[۴۴].

و از سوی دیگر، بهره‌مندی از نعمت ولایت را مایه نجات بشریت از هلاکت ابدی در دنیا وآخرت معرفی می‌نماید: ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۴۵]. بنابراین، از هر دو جهت، عقلاً شکر نعمت ولایت واجب است[۴۶].

رابطه شکر با عبادت مخلَصین

در تبین واژه شکر اشاره شد که دو شرط در تحقق آن ضروری است: اولاً، توجه به نعمت؛ ثانیاً، اظهار آن در جهت رضایت صاحب نعمت. از سوی دیگر، انسان بر فطرت توحید آفریده شده و شکر این نعمت، متوقف بر معرفت به این مقام انسانی است؛ همچنان‌که بعد از معرفت، او می‌باید راه و رسم ابراز این نعمت در درگاه الهی را بیاموزد. انسان در هر دو جهت، نیازمند مقامی است که خود، شاکرکامل در درگاه الهی باشد و نیز راه و رسم شکر صحیح را بخوبی بداند. مصداق چنین مقامی، عباد مخلَص پروردگار، یعنی مقام امامت در فرهنگ شیعی می‌باشد.

رابطه شکر با معرفت و عبادت

در فرهنگ قرآن نیز، شکر منعم از ارکان عبادت و اصل ذکر و عبادت الهی تلقی شده است. در مقابل، اعراض از شکر، مصداق مرتبه‌ای از مراتب کفر به خداوند است: ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ[۴۷].

هنگامی‌که در قرآن سخن از نعم الهی به میان می‌آید، بلافاصله دستور به شکر داده می‌شود و می‌فرماید: ﴿فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ[۴۸].

همچنین در سوره لقمان، مقام شکر از جمله آثار حکمت الهی برشمرده شده است؛ یعنی به تناسبی که انسان در عقل و حکمت کامل می‌شود، در درگاه الهی شاکرتر می‌گردد: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ[۴۹].

نتیجه آن‌که: اولاً، شکر از خدا عقلاً و شرعاً از اوجب واجبات است و ثانیاً، هر مقدار که نعمت ارزشمندتر باشد، شکر آن نیز باید خاضعانه‌تر و بیشتر باشد و چون بالاترین حق برعهده همه انسان‌ها، که مدار حسابرسی الهی در قیامت است، حق خالقیّت و ربوبیّت پروردگار است، شکر الهی بالاترین وظیفه هر انسان حکیم و عاقلی است. ﴿ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ * إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ[۵۰]. ثالثاً، چون همه نعمت‌ها در دنیا و آخرت از آن خداوند است و بر شکر از هر نعمتی، شکر دیگری لازم می‌آید[۵۱]، پس هرگز کسی به مقام شاکرین حقیقی نمی‌رسد؛ مگر آنکه ابراز عجز از شکر الهی بنماید[۵۲] و تمام توجه او به منعم حقیقی باشد. این مقام، اختصاص به مخلصین در درگاه الهی دارد؛ چنان‌که در مخاطبات حضرت موسی (ع) با خداوند، این معنا به ایشان القاء شد. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى (ع): يَا مُوسَى اشْكُرْنِي‏ حَقَّ شُكْرِي‏ فَقَالَ يَا رَبِّ كَيْفَ أَشْكُرُكَ حَقَّ شُكْرِكَ وَ لَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أَشْكُرُكَ بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ فَقَالَ يَا مُوسَى شَكَرْتَنِي حَقَّ شُكْرِي حِينَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِكَ مِنِّي»[۵۳]

شکر الهی، یا با ستایش لسانی خداوند است، که به آن ذکر زبانی اطلاق می‌شود و برخی از اعمال عبادی در شرع مقدس به این مرتبه از شکر باز می‌گردد، یا آنکه با استفاده از نعمت‌های الهی در جهت رضای خداوند و امتثال فرامین الهی در عمل است، که این نیز به عبادات عملی خداوند از قبیل نماز و روزه و حج و سایر فرامین شارع باز می‌گردد. ریشه این هردو شیوه ابراز شکر، در مرتبه ذکر قلبی انسان است. طی برهان اشاره شد که هر مقدار یقین مؤمن و معرفت به توحید او بالاتر باشد، نسیان و فراموشی بر قلب او کمتر عارض می‌شود. در نتیجه، او عبد شاکرتری است. به بیان دیگر، چون قلب انسان بر فطرت توحید آفریده شده، به طبع اولی دائماً عابد و ذاکر پروردگار است. ﴿بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۵۴].

هنگامی غفلت بر انسان عارض می‌شود که دچار زنگار گناه شده و یا رگه‌هایی از شرک به خداوند، او را گرفتار حجاب کند: ﴿كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ * كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ[۵۵].[۵۶]

رابطه شکر کامل با عبادت مخلَصین

از آنجا که همه نعمت‌های مادی و معنوی انسان از آن خداوند است، شاکر حقیقی کسی است که دائماً در حال ذکر و عبادت باشد؛ چنانکه درباره صفات مؤمنین می‌فرماید: ﴿الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ[۵۷].

دوام در نماز، به معنای دوام ذکر و شکر نعم الهی است[۵۸]: ﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي[۵۹].

بنابراین، شکر مطلق الهی، یعنی عبادت و ذکر او، بدون کمترین عصیان و یا نسیان صاحب نعمت. چون شکر در مقابل کفر است، بنابراین، کسی می‌تواند شاکر صحیح در درگاه الهی باشد که در عبادت او هیچ‌گونه شائبه شرک یا کفر اعتقادی یا عملی نباشد. چنین شکری، منحصر در مخلَصین است؛ که قرآن چنین به آن اشاره می‌نماید: ﴿فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ[۶۰]. یعنی «مرا آن‌چنان یاد کنید که هرگز نسیانی در آن نباشد و شکری کنید که هرگز شائبه کفری در آن وجود نداشته باشد»[۶۱].

منابع

پانویس

  1. الشُّكْرُ: تصوّر النّعمة و إظهارها... و يضادّه الْكُفْرُ، و هو: نسيان النّعمة و سترها؛ المفردات، ص۴۶۱.
  2. و الكُفْرُ: نقيض الشكر. كَفَرَ النعمةَ، أي: لم يشكرها؛ العین، ج۵، ص۳۵۶.
  3. «مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِنِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَدَّى شُكْرَهَا»؛ الکافی، ج۲، ص۹۶؛ تحف العقول، ص۳۶۹.
  4. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۳۳- ۱۳۴.
  5. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  6. حکمت‌ها و اندرزها، ص۲۱۹.
  7. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۲۶؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۹۶؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص 505.
  8. مجمع البحرین.
  9. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  10. سپاسگزاران خدا.
  11. «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران، رهپویان، نمازگزاران، سجده‌کنندگان فرمان دهندگان به کار شایسته و بازدارندگان از کار ناشایست و پاسداران حدود خداوندند و به (چنین) مؤمنان نوید ده» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
  12. «بلکه تنها خداوند را پرستش کن و از سپاسگزاران باش!» سوره زمر، آیه ۶۶.
  13. شایسته‌نژاد، علی اکبر، مقاله «شکر و حمد»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۲۹۹؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۲۶؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص 505.
  14. «باشد که سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۵۲.
  15. «و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است» سوره نمل، آیه ۴۰.
  16. «اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟» سوره نساء، آیه ۱۴۷.
  17. «اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  18. «و اگر سپاسگزار باشید سپاسگزاری را برای شما می‌پسندد» سوره زمر، آیه ۷.
  19. «هان ای مؤمنان! از چیزهای پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم بخورید و خداوند را سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.
  20. «بلکه تنها خداوند را پرستش کن و از سپاسگزاران باش!» سوره زمر، آیه ۶۶.
  21. «ای خاندان داوود! سپاس گزارید!» سوره سبأ، آیه ۱۳.
  22. «اما بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
  23. «و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.
  24. «و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۷.
  25. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۴، ص ۱۹ ـ ۲۰.
  26. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ اشْكُرْ مَنْ أَنْعَمَ عَلَيْكَ وَ أَنْعِمْ عَلَى مَنْ شَكَرَكَ فَإِنَّهُ لَا زَوَالَ لِلنَّعْمَاءِ إِذَا شُكِرَتْ وَ لَا بَقَاءَ لَهَا إِذَا كُفِرَتْ الشُّكْرُ زِيَادَةٌ فِي النِّعَمِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْغِيَرِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۴.
  27. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ ثَلَاثٌ لَا يَضُرُّ مَعَهُنَّ شَيْءٌ الدُّعَاءُ عِنْدَ الْكَرْبِ وَ الِاسْتِغْفَارُ عِنْدَ الذَّنْبِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعْمَةِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۵.
  28. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  29. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۵.
  30. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۴، ص ۳۱-۳۶.
  31. الکافی، ج۴، ص۳۳؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۷.
  32. «شُكْرُ الْمُؤْمِنِ يَظْهَرُ فِي عَمَلِهِ»؛ غررالحکم و دررالکلم، ص ۴۰۶.
  33. «شُكْرُ الْمُنَافِقِ لَا يَتَجَاوَزُ لِسَانَه‏»؛ غررالحکم و دررالکلم، ص۴۰۶.
  34. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۴، ص ۳۰-۳۱؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۲۶؛ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۳۳- ۱۳۴.
  35. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۳۳- ۱۳۴.
  36. «و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟» سوره لقمان، آیه ۲۰.
  37. «و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
  38. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  39. «به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند و آنان را به اراده خویش از تیرگی ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد و آنها را به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره مائده، آیه ۱۵-۱۶.
  40. «و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی می‌پرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار می‌دارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون می‌شود؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.
  41. «و هر گزندی به شما برسد از کردار خود شماست و او از بسیاری (از گناهان شما نیز) در می‌گذرد» سوره شوری، آیه ۳۰.
  42. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  43. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۴، ص ۲۸.
  44. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید.».. سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  45. «و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خ» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  46. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲، ص ۳۶۰.
  47. «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲.
  48. «پس، از آنچه خداوند روزی شما کرده است حلال و پاکیزه بخورید و نعمت خداوند را سپاس بگزارید اگر تنها او را می‌پرستید» سوره نحل، آیه ۱۱۴.
  49. «و به راستی ما به لقمان فرزانگی داده‌ایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بی‌نیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
  50. «این خداوند پروردگار شماست که فرمانفرمایی از آن اوست؛ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوید؟ * اگر ناسپاسی کنید خداوند از شما بی‌نیاز است و ناسپاسی را برای بندگانش نمی‌پسندد و اگر سپاسگزار باشید سپاسگزاری را برای شما می‌پسندد» سوره زمر، آیه ۶-۷.
  51. «قال الصادق (ع): فِي كُلِّ نَفَسٍ مِنْ‏ أَنْفَاسِكَ‏ شُكْرٌ لَازِمٌ‏ لَكَ بَلْ أَلْفٌ أَوْ أَكْثَرُ» (مصباح الشریعة، ص۲۴).
  52. صاحب مصباح الشریعة، بنابر نقلی که از امام صادق (ع) می‌نماید، می‌گوید: تمام الشکر اعتراف لسان السر خاضعاً لله تعالی، بالعجز عن بلوغ أدنی شکره لانّ التوفیق للشکر نعمة حادثة یجب الشکر علیها (مصباح الشریعة، ص۲۴).
  53. قصص الأنبیاء (ع)، ص۱۶۱.
  54. «بلکه تنها خداوند را پرستش کن و از سپاسگزاران باش!» سوره زمر، آیه ۶۶.
  55. «نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است * آری، بی‌گمان آنان در آن روز از پروردگارشان باز داشته خواهند بود» سوره مطففین، آیه ۱۴.
  56. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲، ص ۳۶۱.
  57. «آنان که در نمازهایشان پیگیری دارند» سوره معارج، آیه ۲۳.
  58. چنان‌که خداوند اصل در نماز را ذکر و حتی حقیقت آن را ذکر الهی بیان می‌دارد: و می‌فرماید: ﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي «بی‌گمان این منم خداوند که هیچ خدایی جز من نیست، مرا بپرست و نماز را برای یادکرد من بپا دار» سوره طه، آیه ۱۴؛ همچنین می‌فرماید: ﴿اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ «آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگ‌تر است و خداوند می‌داند که چه انجام می‌دهید» سوره عنکبوت، آیه ۴۵؛ امام باقر (ع) نیز می‌فرمایند: «لَا يَزَالُ‏ الْمُؤْمِنُ‏ فِي‏ صَلَاةٍ مَا كَانَ فِي ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَائِماً كَانَ أَوْ جَالِساً أَوْ مُضْطَجِعاً إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ‏ ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (الأمالی (للمفید)، ص۳۱۰).
  59. «بی‌گمان این منم خداوند که هیچ خدایی جز من نیست، مرا بپرست و نماز را برای یادکرد من بپا دار» سوره طه، آیه ۱۴.
  60. «پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و مرا سپاس بگزارید و با من ناسپاسی نورزید» سوره بقره، آیه ۱۵۲.
  61. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲، ص ۳۶۳.