شرک

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از شرک به خداوند)

شِرک: نوعی انحراف در عقیده نسبت به آفریدگار است. بعضی بت‌پرستند، برخی دوگانه پرست و بعضی به سه خدا یا بیشتر معتقدند. برخی هم گاوپرست، ستاره‌پرست و شیطان‌پرست‌اند. همه این عقاید، شرک است و پیروان آن مشرکند. خداوند، آفریدگار یکتا و بی‌همتا و بی‌شریک است، نه فرزندی دارد، نه از کسی به دنیا آمده است و نه در تدبیر کارهای جهان و آفرینش هستی و موجودات، نیازمند به شریک است. همه پیامبران الهی در دعوت مردم به خدای یکتا و مبارزه با شرک و بت‌پرستی همسان بودند و همه دعوتگران به سوی توحید و پرستش خدای یگانه بوده‌اند﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۱]. بعضی شرک در عقیده دارند، برخی شرک در عبادت و اطاعت. پرستیدن هر چیزی جز خداوند نیز شرک است. قرآن کریم، شرک را گناهی بزرگ و نابخشودنی می‌داند و هر کس در حالت شرک بمیرد، اهل دوزخ است و همه کارهایش تباه می‌گردد[۲].

مقدمه

شرک، نقطه مقابل توحید است. کلمه شرک، از مشارکت است. آیا معنای شرکت این است که لزوماً انسان غیر خدا را با خدا شریک بکند، یعنی در آن واحد دو معبود داشته باشد؟ و اگر احیاناً انسان به کلی خدا را نپرستد و تنها موجودی غیر خدا را پرستش کند، دیگر مشرک نیست؟

در اصطلاح قرآن، تنها معنای شرک، ثنویت در اعتقاد نیست، بلکه معنای شرک، به جای خدا غیر خدا را نهادن است؛ چون در منطق قرآن همه موجودات خدا را پرستش می‌‌کنند. حال اگر کسی غیر خدا را به جای خدا نهاد، در عبودیت برای خدا شریک قائل شده است. گرچه خود او غیر از آن معبود باطل چیز دیگری را نپرستد.

اعتقاد به قدرت مافوق قوانین عادی طبیعت برای یک موجود، اعم از فرشته یا انسان (مثلاً پیغمبر یا امام)، شرک است؛ اما اعتقاد به قدرت و تأثیر در حد معمول و متعارف شرک نیست. * همچنین اعتقاد به قدرت و تأثیرِ انسان از دنیارفته نیز شرک است. پس، اعتقاد به درک داشتن مرده و سلام کردن به او و تعظیم کردن و احترام کردن او و خواندن و ندا کردن او و درخواست از او شرک است؛ زیرا مستلزم اعتقاد به نیروی ماوراء‌الطبیعی برای غیر خداست. همچنین اعتقاد به تأثیرات مرموز و نشناخته برای اشیا، اعتقاد به تأثیر داشتن خاک بخصوص در شفای بیماری و یا تأثیر داشتن مکان مخصوص برای استجابت دعا شرک است؛ زیرا مستلزم اعتقاد به نیروی ماوراء‌الطبیعی در یک شیء است.

هستی به دو بخش تقسیم می‌‌شود: طبیعت و ماورای طبیعت. ماورای طبیعت، قلمرو اختصاصی خداوند است و طبیعت قلمرو اختصاصی مخلوق او و یا قلمرو مشترک خدا و مخلوقات است. یک سلسله کارها جنبه ماوراءالطبیعی دارد، از قبیل احیا (زنده کردن) و اماته (میراندن)، روزی دادن و امثال اینها و باقی، کارهای عادی و معمولی است. کارهای فوق معمولی قلمرو اختصاصی خداست و باقی، قلمرو مخلوقات او. این از جنبه توحید نظری.

اما از جنبه توحید عملی: هر نوع توجه معنوی به غیر خداوند به نحوی که توجه‌کننده بخواهد نوعی رابطه قلبی و معنوی میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و متوجه خود سازد، به او توسل جوید و از او اجابت بخواهد؛ همه اینها شرک و پرستش غیر خداست؛ چون عبادت جز اینها چیزی نیست و عبادت غیر خدا به حکم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است[۳].

شرک خفی و جلی

شرک جلی یا شرک بزرگ عبارت است از شریک قرار دادن برای خداوند و شرک خفی یا کوچک در برابر شرک جلیّ و بزرگ بدین معناست که انسان به رغم اعتقاد به انواع توحید، به مراتب عالی آن دست نیافته و از این‌رو در باور و رفتار گرفتار نوعی شرک پوشیده و مخفی است.

شرک خفیّ همانند شرک جلیّ در هر دو قلمرو عقیده و عمل تحقق‌پذیر است و در مقابل مفهوم اخلاص قرار دارد که پاک کردن نیت و عمل برای خداست. این گونه شرک برخلاف شرک جلیّ در قلمرو مؤمنان دست‌نایافته به درجات خالص ایمان مطرح است، از این رو موجب خروج از قلمرو ایمان و اسلام نمی‌شود و از آنجا که اندکی از مؤمنان به مراتب عالی توحید و ایماندست می‌یابند، بیشتر مؤمنان به گونه‌ای گرفتار این شرک‌اند. فرمان قرآن کریم بر ایمان آوردن مؤمنان با این هدف است که مؤمنان به مراحل برتر ایمان و توحید دست یابند و ایمان خود را افزایش دهند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ[۴].[۵] در روایات، مخفی بودن این شرک به راه رفتن مورچه‌ای در شب تاریک بر سنگی سیاه تشبیه شده که آگاهی از آن بسیار دشوار است[۶]. آیه ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ[۷] به آلوده بودن بیشتر مؤمنان به گونه‌ای از شرک اشاره دارد و خطاب به رسول خدا (ص)تأکید می‌کند که بیشتر مردم به خدا ایمان نمی‌آورند، مگر اینکه در همان حال مشرک‌اند. مراد از شرک در این آیه، شرک خفی است که با ایمان جمع می‌شود[۸].[۹]

مراتب و درجات شرک

  1. شرک ذاتی: اعتقاد به چند مبدئی، "شرک ذاتی" است و نقطه مقابل "توحید ذاتی" است. قرآن آنجا که اقامه برهان می‌کند (برهان تمانع) و می‌گوید: ﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ[۱۰]. در برابر این گروه اقامه برهان می‌کنند. این گونه اعتقاد سبب خروج از چرگه اهل توحید و خروج از حوزه اسلام است. اسلام شرک ذاتی را در هر شکل و هر صورت به کلی طرد می‌کند. شرک ذاتی، مانند بعضی که به ثنویت یا تثلیث یا چند اصل قدیم ازلی مستقل از یکدیگر قائل بوده‌اند، جهان را چند پایه و چند قطبی و چند کانونی می‌دانسته‌اند.
  2. شرک صفاتی: شرک صفاتی، یعنی عدم وحدت صفات با ذاتی. به علت دقیق بودن مسئله شرک صفاتی، این مسئله در میان عامه مردم هرگز مطرح نمی‌شود. برخی اندیشمندان که در این گونه مسائل می‌اندیشند، اما صلاحیت و تعمق کافی ندارند به شرک در صفات مبتلا می‌شوند. اشاعره از متکلمین اسلامی دچار این نوع شرک شده‌اند. این نوع شرک، شرک خفی است و موجب خروج از حوزه اسلام نیست.
  3. شرک در خالقیت: یعنی برخی مخلوقات خدا را با او در خالقیت شریک دانستن. مثلاً اگر گفته شود: خداوند مسئول خلقت شرور نیست بلکه آفریده بعضی از مخلوقات است؛ شرک در خالقیت صورت گرفته است. این گونه شرک که شرک در خالقیت و فاعلیت است، نقطه مقابل توحید افعالی است. اسلام این گونه شرک را نیز غیر قابل گذشت می‌داند. البته شرک در خالقیت به نوبه خود دارای مراتبی است که بعضی از آن مراتب، شرک خفی است نه شرک جلی، و موجب خروج کلی از جرگه اهل توحید و حوزه اسلام نیست.
  4. شرک در پرستش: نقطه مقابل توحید در عبادت است. شرک در پرستش، شرک عملی و از نوع بودن و شدن دروغین است. برخی در مرحله پرستش، چوب یا سنگ یا فلز یا حیوان یا ستاره یا خورشید یا درخت یا دریا را می‌‌پرستیده‌اند. این نوع از شرک فراوان بوده، هنوز هم در گوشه و کنار جهان یافت می‌‌شود[۱۱].

در باور بت‌پرستان، بت "تمثال "هایی از ارباب و خدایانند، نه اینکه خود این بت‌ها خدا باشند. البته عوام آنها چه‌بسا میان بت‌ها و ارباب فرق نگذاشته، خود بت‌ها را پرستش کنند[۱۲].

نقطه مقابل شرک در پرستش، توحید عبادی است. به اصطلاح "توحید عبادی" رجوع شود[۱۳].

مقدمه

انسان‌ها در آغاز بر اساس فطرت خود معتقد به توحید بوده‌اند و اعتقاد به شرک به جهت انحراف و نداشتن درک صحیح از مسائل غیر محسوس و ماورایی به وجود آمد، از این روی شرک به خدای متعال پیشینه دیرینه‌ای دارد و بشریت پیوسته به آن مبتلا بوده است.

در قرآن کریم تأکید بسیاری بر نفی و نکوهش شده است. متکلمان در دفاع از دین به بحث از شرک و جواب از شبهات مشرکان و ملحدان پرداخته‌اند و افزون بر مناظره‌هایی که ملحدان داشتند در کتاب‌های کلامی از اقسام شرک و اثبات توحید بحث کرده‌اند[۱۴].

معناشناسی

شرک به معنای مشارکت و همراه شدن در چیزی و مقابل انفراد است[۱۵]. این واژه در اصطلاح کلامی و فقهی به معنای اعتقاد به دو «اله» یا بیشتر یا شریک قائل‌شدن برای خداوند تعالی در فرمانروایی یا ربوبیت است[۱۶].

از واژگان مرتبط با شرک، الحاد و کفر است. الحاد به معنای منحرف‌ شدن از حق است[۱۷] و مقصود از آن انحراف از توحید و میل به شرک است[۱۸] و گاهی به معنای کفر به کار می‌رود[۱۹]. تفاوت کفر با شرک در این است که کفر انکار وحدانیت حق‌تعالی یا نبوت پیامبر اسلام(ص)[۲۰] یا یکی از ضروریات دین[۲۱] است و از این نظر کفر اعم از شرک است؛ از این‌رو برخی معتقدند در اصطلاح قرآن کریم کفر به معنای شرک نیست؛ چون شامل اهل کتاب هم می‌شود و قرآن اهل کتاب را از نظر تاریخی مشرک نمی‌داند، ولی کافر می‌داند و حتی کافر اعم از مشرک و اهل کتاب است؛ یعنی افراد ملحد را نیز دربر می‌گیرد[۲۲]؛ بنابراین عناوینی چون کفر، الحاد و شرک برای اعتقاد غیر موحد به کار می‌رود و مشرک و کافر و ملحد در این جهت مشترک‌اند که از جرگه توحید خارج و از مغفرت الهی بی‌نصیب‌اند.[۲۳].[۲۴]

پیشینه

انسان‌ها در آغاز بر اساس فطرت خود معتقد به توحید بوده‌اند و اعتقاد به شرک به جهت انحراف و نداشتن درک صحیح از مسائل غیر محسوس و ماورایی به وجود آمد و گروهی برای اینکه نمی‌توانستند آن حقایق را درک کنند، موجودی ملموس را می‌تراشیدند تا صفات خداوند را در آن واسطه‌ها ببینند[۲۵]؛ این است که شرک به خدای تعالی پیشینه دیرینه‌ای دارد و بشریت پیوسته به آن مبتلا بوده‌ است[۲۶]. در حقیقت انسان‌های اولیه بت را از آن جهت می‌پرستیدند که آن را نماینده و رمز یک امر حقیقی دیگر می‌دانستند که اصل آن مخفی است و بت مظهر آن امر مخفی است.

در عصر کنونی نیز ادیانی مانند هندوئیسم، بودیسم و شینتو، بت می‌پرستند[۲۷]. از سوی دیگر، پرستش نیاکان نیز در میان گروهی رواج داشته که ریشه آن ازجمله در ترس از بازگشت مردگان بوده‌ است[۲۸]. تقدیم هدایا به قبور مردگان از روی همین احساس و عقیده درباره ارواح آنها پیدا شده است[۲۹]. این اعتقاد کم‌کم به نیاکان‌پرستی تبدیل شد و اکنون مظاهر آن در سرزمین‌هایی مانند ژاپن به چشم می‌خورد و بتان در مواردی مجسمه نیاکان‌اند[۳۰].[۳۱]

حقیقت و اقسام شرک

میان دو مفهوم توحید و شرک نوعی تقابل وجود دارد: توحید، اعتقاد به وحدت و یگانگی و نفی کثرت است؛ در حالی‌که شرک اعتقاد به تعدد و مشارکت آلهه و انکار وحدت و یگانگی خداوند است. با توجه به تقابل مفهوم توحید و شرک، بررسی اقسام و احکام شرک به فهم بهتر توحید و مسائل مربوط به آن کمک می‌کند[۳۲]. شرک به دو قسم شرک در عقیده و شرک در عمل تقسیم می‌شود[۳۳].[۳۴]

شرک در عقیده

شرک در عقیده خود به سه قسم ذاتی، صفاتی و افعالی تقسیم می‌شود:

  1. شرک ذاتی: این شرک به معنای آن است که انسان ذات خداوند را مرکب بداند یا به وجود دو یا چند خدا در عرض یکدیگر معتقد باشد[۳۵]. بر این اساس شرک ذاتی دارای دو معناست: یکی اعتقاد به مرکب‌ بودن ذات الهی و دیگری اعتقاد به تعدد ذات الهی. بر اساس معنای نخست اعتقاد به مرکب‌ بودن ذات الهی مستلزم شرک است؛ یعنی ترکیب ذات خداوند از آلهه متعدد؛ مانند ترکیب اقانیم ثلاث (اب، ابن و روح القدس) که عقیده مسیحیان است.[۳۶]
  2. شرک صفاتی: شرک صفاتی اعتقاد به این است که صفات الهی با ذات خداوند مغایرند و وجودی مستقل از وجود ذات دارند. با توجه به دقیق بودن بحث رابطه صفات با ذات، در میان مذاهب متعدد کلامی دربارۀ صفات ذاتی واجب اختلاف است.
  3. شرک افعالی: این شرک به این معناست که انسان آثار را به علل و اسباب طبیعی نسبت دهد. معتزله که علل و اسباب طبیعی را در تأثیر مستقل می‌پندارند، به شرک در توحید افعالی دچارند[۳۷]. شرک در افعال خود دارای دو قسم است:
    1. شرک در خالقیت به معنای اعتقاد به وجود دو یا چند خالق مستقل؛
    2. شرک در ربوبیت به معنای اعتقاد به استقلال هر یک از پدیده‌های طبیعی در ربوبیت و تدبیر استقلالی عالم. این نوع شرک در میان اقوام و ملل مختلف رواج بسیاری داشته‌است[۳۸].
  4. شرک عبادی: آنچه بیش از همه در قرآن کریم مطرح است، نفی شرک در عبادت یعنی شرک در عمل است؛ زیرا در عصر نزول قرآن بیشتر مردم گرفتار این نوع شرک بودند و نوعاً یگانگی ذات و وحدت خالق و تا حدی توحید ربوبیت را قبول داشتند[۳۹].
  5. شرک جلیّ: مرتبه آشکار و جلیّ شرک در انجام مناسک عبادی و اعمال خاص برای غیر خداوند است[۴۰] و یکی از مصادیق آن پرستش بت‌های سنگی است.
  6. شرک خفی: در بینش اسلامی هر گونه دنیاپرستی، جاه‌پرستی و هواپرستی نوعی شرک در عبادت است[۴۱]. انسان در برخی مقاطع حیات خویش بر اسباب و علل طبیعی اعتماد می‌کند و در عمق ضمیر خویش به کارایی و گره‌گشایی استقلالی آنها ایمان دارد[۴۲]. از نظر قرآن کریم کسی که در برابر هوای نفس خویش خاضع و فرمان‌بردار است، در عمل آن را معبود و اله خود قرار می‌دهد و به عبادت آن می‌پردازد[۴۳].[۴۴]

منابع

پانویس

  1. بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم؛ سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۲۳.
  3. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۲۵.
  4. «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او ایمان بیاورید» سوره نساء، آیه ۱۳۶.
  5. نک: المیزان، ج۵، ص۱۱۲.
  6. الدر المنثور، ج۲، ص۱۷؛ فتح القدیر، ج۱، ص۶۲.
  7. «و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان می‌آورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.
  8. المیزان، ج۱۱، ص۲۷۶.
  9. خراسانی، علی، مقاله "شرک"، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
  10. اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف می‌کنند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۲.
  11. مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۲۰۱ - ۲۰۰؛ همو، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج۲، ص۷۵ - ۷۴ و ۶۸ - ۶۱.
  12. طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۳۵۶.
  13. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۲۶ ـ ۱۲۷.
  14. صاحبی، باقر، مقاله «شرک»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۳۵۷ – ۳۶۵.
  15. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۲۶۵؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۱.
  16. طباطبایی، المیزان، ۱۷/۵۴؛ صدر، ماوراء الفقه، ۹/۲۶۱.
  17. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۰۷؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۳۷.
  18. ابوالفتوح حسینی، مفتاح الباب، ۱۵۳؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۵.
  19. حلی، الباب الحادی‌عشر، ۱۵۳.
  20. امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۳۷ و ۴۴۲؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۴.
  21. کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ۴/۳۲۹.
  22. مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۹۸۶–۹۸۷.
  23. جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۶.
  24. صاحبی، باقر، مقاله «شرک»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۳۵۷ – ۳۶۵.
  25. مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۹۴۳–۹۴۴.
  26. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.
  27. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.
  28. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.
  29. ناس، تاریخ جامع ادیان، ۲۴.
  30. ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۲۸؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.
  31. صاحبی، باقر، مقاله «شرک»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۳۵۷ – ۳۶۵.
  32. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۱۹.
  33. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۲۴–۱۲۷؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۳/۲۸۳ و ۲۶/۴۳۲.
  34. صاحبی، باقر، مقاله «شرک»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۳۵۷ – ۳۶۵.
  35. شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثنی‌عشر، ۷/۱۶۰؛ طیب اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۴/۴۳۴ و ۱۲/۹۲.
  36. شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثنی‌عشر، ۷/۱۶۰.
  37. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۵/۱۸۱؛ طیب اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۳۹؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۲۳.
  38. سعیدی‌مهر، ۱/۱۵۹–۱۶۰.
  39. جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۱.
  40. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۹/۱۰۱؛ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۴/۲۱۸.
  41. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۵/۱۸۱.
  42. سعیدی‌مهر، ۱/۱۶۱.
  43. سوره فرقان، آیه ۴۳.
  44. صاحبی، باقر، مقاله «شرک»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۳۵۷ – ۳۶۵.