شرک افعالی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

این شرک در برابر توحید اَفعالی است و از آنجا که توحید افعالی به معنای اعتقاد به منتهی شدن همه امور و حرکت‌ها و تأثیر و تأثرهای عالم به ذات الهی است: وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى[۱]، شرک افعالی به معنای باور به اثرگذاری غیر خدا در امور عالم است. مهم‌ترین اقسام شرک افعالی، هماهنگ با اقسام توحید افعالی عبارت‌اند از شرک در خالقیت، مالکیت، ربوبیّت، رزاقیت و ولایت[۲].

شرک در خالقیت

شرک در خالقیت بدین معناست که انسان بر خلاف نگاه توحیدی که خالق همه چیز را خدا می‌داند: ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ[۳]، به گونه‌ای غیر خدا را در خلق برخی امور مستقل یا شریک خدا بداند.[۴] قرآن کریم با صراحت شرک در خالقیت را نفی کرده و چنین باوری را نکوهیده است: هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ[۵] و هرگاه از خالق بودن دیگران سخن گفته، آن خلقت را مستقل نمی‌داند، بلکه به اراده خدا دانسته و از جمله آفرینش پرندگان به دست حضرت عیسی (ع)را "به اذن خدا" می‌داند: َ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي[۶] و اگر از آفریننده‌هایی دیگر سخن می‌گوید، خلقت همه آنها را در طول خدا دانسته و خدا را بهترین آفریننده می‌داند: فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ[۷] استناد آفرینش همه موجودات به خدا در آیاتی مانند اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ [۸] تخصیص‌ناپذیر است. بطلان شرک در خالقیت از آن روست که اگر در جهان، شیئی آفریده خدای متعال نباشد یا مستلزم وجوب آن شی‌ء است یا باید مخلوق واجب دیگری باشد که این دو فرض بر اساس توحید واجب الوجود باطل‌اند، یا باید به صورت تصادف و بی‌علّت فاعلی پدید آمده باشد که این فرض نیز باطل است.[۹] به نظر می‌رسد شرک در مالکیت در برابر توحید در مالکیت که برخی آن را مستقل و در عرض خالقیت قرار داده‌اند در مبحث خالقیت قابل طرح است؛ زیرا مالکیت بر هستی ریشه در خالقیت آن دارد.

در هر حال، قرآن کریم در آیاتی پرشمار با مضامین گوناگون همه هستی را از آنِ خدا می‌داند: لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ [۱۰] و هرگونه شرک در مالکیت را نفی می‌کند و اعلام می‌کند که معبودهای مشرکان هموزن ذره‌ای در آسمان‌ها و در زمین مالک نیستند: قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ[۱۱]؛ به گونه‌ای که حتی انسان را مالک چشم و گوش خود نمی‌داند: أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ [۱۲] و مالکیت پوست هسته خرمایی را هم از دیگران نفی می‌کند: وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ[۱۳] و به صراحت عبادت غیر خدا را نکوهش می‌کند؛ زیرا هیچ کس جز خدا مالک سود و زیان نیست: قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۱۴]؛ همچنین خدا به رسول اکرم (ص) فرمان می‌دهد شرک در مالکیت را نفی کرده و به مردم اعلام کند که وی مالک هیچ گونه سود و زیانی نیست: قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ[۱۵]؛ نیز اعلام کند که برای دیگران هم مالک زیان و هدایتی نیست: قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا[۱۶] سرّ نفی شرک در مالکیت از رسول خدا (ص)این است که پیروان متعصب و دوستان جاهل، او را از مقام بندگی به مقام خدایی بالا نبرند [۱۷] و البته دیگر انسان‌ها نیز جایگاه خدا را بدانند.

این عقیده که جهان به دلیل برخورداری از خوبی‌ها و بدی‌ها دو خالق دارد، در قلمرو شرک در خالقیت قرار می‌گیرد. اعتقاد یادشده از تعریف‌های رایج اصطلاح "ثنویت" است. این دیدگاه که به مجوسیان نسبت داده شده، یزدان را آفریننده خوبی‌ها و اهریمن را خالق پلیدی‌ها دانسته است.[۱۸] آیه وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ[۱۹] گروهی را به سبب شریک گرفتن جنیان برای خدا نکوهیده است. شماری از مفسران، این آیه را به مشرکانی ناظر دانسته‌اند که به دو مبدأ خیر و شرّ قائل‌اند و جنّ و به تعبیری اهریمن را مبدأ شرور می‌دانند؛[۲۰] همچنین برخی مفسران با کمک روایات، آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ[۲۱] را اشاره به دو مبدأ نور و تاریکی و به عبارتی خیر و شر می‌دانند[۲۲]. آیه وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ[۲۳] را نیز با عقیده‌ای مرتبط می‌دانند که یزدان و اهریمن را دو برادر انگاشته که یکی آفریننده خیر و دیگری آفریننده شر است.[۲۴] شرک در خالقیت در قالب باور به ثنویّت و وجود اهریمن در خلق شرور، افزون بر اینکه با ادله توحید واجب الوجود ناسازگار است، از دو جهت دیگر نیز مردود دانسته شده است: اولاً شرّ مطلق در عالم وجود ندارد. ثانیاً شر نسبی هم از عدم وجود خیر ناشی است؛ نه آنکه خود امری وجودی و نیازمند مبدأ باشد.[۲۵] گفتنی است که اعتقاد به "استقلال" دیگر موجودات در خالقیت و اثرگذاری در عرض خداوند، به شرک می‌انجامد و مطلق باور به نظام علّی و معلولی در جهان هستی مستلزم شرک نیست،[۲۶] از این رو نفی نظام علت و معلول در جهان از سوی اشاعره با غرض اجتناب از شرک نارواست، چنان‌که دیدگاه مفوّضه در تفویض که بر اساس آن انسان را در خلق افعال خود مستقل می‌دانند و برای خدا هیچ گونه نقشی قائل نیستند، مردود و شرک به شمار می‌آید؛ گرچه آثار فقهی بر این نوع شرک مترتب نمی‌شود.

شرک در ربوبیت

ربوبیّت از ریشه "ر - ب - ب" مصدر جعلی به معنای پروراندن و تدبیر کردن است.[۲۷] ربّ از صفات فعلی خدا از همین ریشه و به مفهوم پرورنده است. شرک در ربوبیّت در تقابل با توحید در ربوبیّت به معنای قائل شدن نقش برای غیر خدا در پروراندن جهان هستی و تدبیر آن است. قرآن کریم بر پیوند میان ربوبیّت و خالقیت دلالت دارد: يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۲۸]، از این رو می‌توان براساس پذیرش خالقیت خدا بر اثبات توحید ربوبی و نفی شرک در ربوبیت استدلال کرد؛ با این بیان که خالق عالم فقط خداست و هر خالقی ربّ و مدبّر است و در نتیجه، ربّ و مدبّر عالم فقط خداست. این برهان با فرض تفکیک مقوله ربوبیّت از خالقیّت است، در حالی که این فرض نیز وجود دارد که اساساً ربوبیّت را گونه و جلوه‌ای از خالقیت به شمار آوریم که در نتیجه با نفی شرک در خالقیت، شرک در ربوبیت هم منتفی می‌شود؛ با این بیان که ربوبیّت به مفهوم اعطای کمال و پروراندن و پیش بردن گام به گام مربوب به سوی هدف است که خود گونه‌ای از خلق است و به تعبیری ربّ برای پروراندن مربوب خود کمال و پیوند میان کمال و مستکمل را می‌آفریند؛ به تعبیر دیگر، گرچه مفهوم ربوبیت با خالقیت تفاوت دارد، در تحلیل عقلی، بازگشت ربوبیت به خالقیت است؛ زیرا تربیب، تربیت، اداره و تدبیر هرچیز عبارت است از دادن کمال‌ها و اوصاف و ارزاق مورد نیاز آن شی‌ء و چون اعطای کمال‌ها به شیئی مستکمل امری تکوینی است نه اعتباری و قراردادی، تکمیل و تربیت، با ایجاد ربط میان آن شی‌ء و کمال وجودی مساوی است و آفرینش کمال برای شی‌ء خاص، خود نوعی خلقت و در نتیجه، ربّ همه اشیاء همان خالق آنهاست[۲۹].

تلازم میان ربوبیت و خالقیت را می‌توان از آیه إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ[۳۰] استفاده کرد. این آیه با تأکید به مخاطبان خود اعلام می‌کند از آنجا که شما خالقیت خدا را پذیرفته‌اید، باید ربّ بودن او را نیز بپذیرید؛ زیرا ربوبیت شعبه‌ای از خالقیت است.[۳۱] تلازم ربوبیت و خالقیت از این روست که تنها خالق شی‌ء از هویت و ذات و نیز از عوامل و موانع کمال آن شی‌ء آگاه است و قدرت آن را دارد که امور آن شی‌ء را تدبیر کند، نه موجودی که با آن بیگانه است.[۳۲] بر اساس آیات قرآن کریم، یکی از بیشترین مواجهه‌های پیامبران با مشرکان درباره شرک ربوبی بوده است. به نظر می‌رسد بیشتر مشرکانی که قرآن کریم به مناسبتی باورهای آنها را گزارش کرده است، به خدای یگانه و خالقیت او نسبت به جهان، اعتراف داشتند: وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ[۳۳]؛ ولی می‌پنداشتند که تدبیر امور عالم به موجوداتی مانند فرشتگان، جنّ، ستارگان، ارواح مقدس و به تعبیر قرآن "ارباب" واگذار شده است. بر این اساس، مشرکان برای فرشتگان، قدّیسان و اجرام آسمانی به نوعی ربوبیت قائل بوده و هر یک از آنها را در بخشی از عالم دارای نقش مستقل می‌پنداشتند و از همین رو برای آنها احترام خاصی قائل بودند، تمثال و مجسمه‌های آنها را می‌ساختند، از آنها برای شفای بیماران و نزول باران و دفع خطر کمک می‌خواستند، در برابر آنها کرنش و بندگی می‌کردند و به آنها تبرّک می‌جستند.[۳۴] کاربرد پُرشمار اسم "ربّ" در قرآن کریم بیانگر اهتمام قرآن به توحید ربوبی و نفی شرک در ربوبیّت است. این اسم نزدیک به ۱۰۰۰ بار در قرآن آمده است و پس از لفظ جلاله "اللّه" بیشترین کاربرد را دارد. شمول ربوبیت الهی بر همه چیز در عالم که از تعابیر فراگیری مانند الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۳۵]، رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا [۳۶] استفاده می‌شود، برای ربوبیت غیر خدا و شرک ربوبی جایی نگذاشته است.

همچنین قرآن کریم افزون بر کاربرد وصف "ربّ" برای خدا، مظاهر گوناگون ربوبیّت را از خدا می‌داند که در نتیجه برای ربوبیت غیر خدا و شرک ربوبی جایی نمی‌گذارد؛ مظاهری مانند رزق‌رسانی زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ[۳۷]، عزّت بخشیدن و به ذلّت کشاندن قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۳۸]، اعطای فرمانروایی و سلب آن، بخشیدن فرزند دختر یا پسر لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ[۳۹]، گردش دادن شب و روز ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ[۴۰]، میراندن و زنده کردن وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا[۴۱] و تدبیر امور عالم در همه مراتب. يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ[۴۲] برخی، گستردگی قلمرو مصادیق ربوبیت را از مفهوم ربّ استفاده کرده و بر این باورند که اسم ربّ بر همه افعال الهی دلالت می‌کند و اسمای حسنایی مانند خالق، بارئ، مصوّر، قهّار، وهّاب، رزّاق، فتّاح، قابض، باسط، حافظ، رافع، معزّ، مذلّ، لطیف، خبیر، حلیم، رقیب، باعث، شهید، مبدئ، معید، محیی، ممیت، نافع، ضار و غفور را دربر می‌گیرد؛[۴۳] همچنین برخی ربّ را پس از کلمه جلاله اللّه، جامع همه صفات جمال و جلال و از جمله حروف اسم اعظم خداوند دانسته‌اند[۴۴].

بر اساس روایتی، ربّ بزرگ‌ترین نام خداست.[۴۵] اطلاق و فراگیری ربوبیت خدا و نیز نامتناهی بودن این ربوبیت مستلزم این است که ربوبیت در خدا منحصر است؛ زیرا ربوبیت فراگیر و نامحدود برای ربوبیت دیگران جایی نمی‌گذارد، از همین رو در آیه الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۴۶] با تأکید، همه عوالم را زیر مجموعه ربوبیت الهی معرفی کرده است[۴۷] و اساساً به جز خدا کسی واجد همه کمالات نیست تا بتواند به اقتضای ربوبیّت، آن را به مربوب‌های خود افاضه کند؛[۴۸] همچنین قرآن ربوبیّت غیر خدا را دارای مفسده می‌داند و به روش برهانی و در قالب قیاس استثنایی و بیان تالی فاسدِ تعدّد خدایان دارای ربوبیّت، آن را در خدا منحصر دانسته و از دیگران نفی می‌کند: لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ[۴۹].[۵۰] و در قالب جدل از زبان حضرت یوسف (ع)، با استفهام انکاری، ربوبیت خداوند یگانه قهار را در برابر ربوبیت خدایان گوناگون متعین می‌داند: يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۵۱] بی‌تردید، مشکل اساسی بسیاری از بت‌پرستان، شرک در ربوبیت بود و باور به وجود ارباب و مدبّرهای مستقل در تدبیر هستی، آنان را به عبادت بت‌ها می‌کشاند.[۵۲] ماجرای ابراهیم در تقابل با مشرکانی که اجرام آسمانی را می‌پرستیدند، گویای این حقیقت است که آنها با وجود اینکه خورشید، ماه و ستارگان را مخلوق خدا می‌دانستند، می‌پنداشتند که تدبیر بخشی از امور عالم به آنها تفویض شده است و از همین‌رو ابراهیم (ع) افول و غروب این اجرام را دلیل روشنی بر نفی ربوبیت اجرام آسمانی می‌داند؛ زیرا اقتضای تدبیر و ربوبیت، اِشراف و سیطره مستمر مدبِّر بر امور موجودِ مدبَّر است که با غروب و غیبت ناسازگار است: فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ[۵۳]، فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ[۵۴]، فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ[۵۵]، إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۵۶].[۵۷] به گفته علامه طباطبایی، جمله فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ[۵۸] دلیلی بر ابطال ربوبیت ستارگان است؛ زیرا با غروبستارگان، تداوم تدبیر و ربوبیّت آنها ممکن نیست.[۵۹] علامه در توضیح این استدلال ادامه داده است که ربوبیّت با محبوبیّت ملازم است؛ زیرا از یک سو ربوبیّت ارتباطی حقیقی میان ربّ و مربوب است که جذب تکوینی مربوب به سوی ربّ و تبعیّت مربوب از ربّ را در پی دارد و از سوی دیگر چیزی که غروب می‌کند و پس از دستیابی به آن از دست می‌رود، نمی‌تواند محبوب مربوب باشد. بنابراین لازم است که ربّ ثبات و استقرار داشته باشد و از مرگ و زوال و غروب و خفاء به دور باشد و این خود برهانی است که هرگونه شرک در ربوبیت را باطل و نفی می‌کند.[۶۰] برخی مفسران در توضیح استدلال ابراهیم (ع)به افول در نفی ربوبیّت غیر خدا گفته‌اند که برهان افول بر حدوث و امکان آفل و نیاز او به محدث و واجب الوجود بالذات دلالت دارد؛ زیرا افول و حرکت نشانه حدوث و هر حادث نیازمند به قدیم است.[۶۱] برخی نیز با تعبیری دیگر گفته‌اند که افول، حرکت است و هر حرکتی محرّکی دارد و سلسله محرک‌ها باید به یک محرّک نامتحرک ختم شود و آن خداوند متعال است،[۶۲] از همین رو ابراهیم (ع)به صراحت هرگونه اثرگذاری اجرام آسمانی را نفی کرده و با ایجاد پیوند میان خالقیت و ربوبیّت، به صراحت به مشرکان اعلام می‌کند که ربّ آنان پروردگاری است که آسمان‌ها و زمین را آفریده است: قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ[۶۳].

شرک در حاکمیت

قرآن کریم از فرمانروایی بر عالم، به "مُلک" تعبیر کرده [۶۴] و هرگونه شرک در آن را از غیر خدا نفی کرده: وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا[۶۵] و این حاکمیت را مختص خداوند دانسته است: وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا [۶۶] این جمله در آیه وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ[۶۷] نیز آمده و در آیه لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۶۸] آمده است. این آیات عام و فراگیر که با هیچ گونه تخصیصی سازگار نیست، خود به صراحت هرگونه شرک در حاکمیت را نفی می‌کنند. از آنجا که حاکمیت مطلق و بی‌حدّ و مرز از آنِ خدا و او "مالک الملک" است، به هر کس بخواهد می‌بخشد و از هرکس بخواهد باز می‌ستاند: قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۶۹] از فرمانروایی خدا بر هستی با اسم "المَلِک" یاد شده است: هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۷۰] که از نگاه توحیدی کسی جز خدا چنین جایگاهی ندارد.

ادله نفی شرک در خالقیت، شرک در حاکمیت را نیز نفی می‌کند؛ زیرا به نظر می‌رسد حاکمیت و فرمانروایی نیز از شئون مالکیت و خالقیت است و خالق و مالک حقیقی جدای از فرمانروایی نیست، چنان‌که برخی مفسران گفته‌اند که خدای سبحان هم مالک است و هم مَلِک و مالکیت حقیقی او از مُلک تکوینی او منفک نیست، بر خلاف مالکیت و مُلکِ اعتباری که ممکن است از یکدیگر جدا باشند؛ همانند کسی که مالک مالی است؛ ولی بر اثر دور افتادن از آن و عدم امکان تصرف، نسبت به آن مَلِک نیست.[۷۱] از آیات پیش‌گفته به وضوح استفاده می‌شود که هرگونه شرک در حاکمیت و سلطه منتفی است؛ زیرا سلطه الهی عمومیّت و جامعیت دارد و هر گونه ملک و سلطه و نفوذی در عالم فرض شود تحت سلطه خداست.[۷۲] از حاکمیت مطلق خداوند بر عالَم، حق حاکمیت تشریعی او نیز استفاده می‌شود؛ یعنی تنها خداوندحق قانونگذاری و جعل احکام دارد. اطلاق حکومت الهی از آیاتی نظیر إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۷۳] و لَهُ الْحُكْمُ[۷۴] استفاده می‌شود. بنابراین، شریک دانستن غیر خدا در جعل و تنفیذ احکام، شرک به شمار می‌آید. برخی، از این شرک به "شرک ربوبی تشریعی" تعبیر کرده و آن را به معنای پذیرش قوانین و مقررات غیر الهی در زندگی فردی یا اجتماعی معنا کرده و بر این اساس، دو نمونه تاریخی قرآنی برای آن گفته‌اند:

  1. مسیحیان دچار شرک در تشریع بودند. به تصریح قرآن کریم، آنان دانشمندان و راهبان خود و حضرت مسیح (ع)را ربّ خود می‌دانستند: اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۷۵] بر اساس روایات، مسیحیان هرگز علمای خود را نپرستیدند، بلکه حلال و حرام خودساخته و احکام خلاف آنان را پذیرفتند و از این طریق تحت ربوبیت آنها درآمدند. در روایتی، امام صادق (ع) سوگند یاد می‌کند که احبار و رهبان مردم را به عبادت خود دعوت نکردند و اگر هم دعوت می‌کردند، مردم نمی‌پذیرفتند، بلکه علما حلال را حرام و حرام را حلال کردند و مردم نیز بی‌تحقیق، از آنها پذیرفتند[۷۶].
  2. فراعنه مصر نیز گرفتار شرک در حاکمیت تشریعی و برای خود حق قانونگذاری قائل بودند و مردم را به اطاعت از خود فرا می‌خواندند. آنان نزول باران و رویش گیاهان را از سوی خود نمی‌دانستند، بلکه مردم را به اطاعت و تبعیت از احکام و آرای خود دعوت می‌کردند و سعادت مردم را در عمل به فرمان‌های خود می‌دانستند: يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ[۷۷].[۷۸].[۷۹]

منابع

پانویس

  1. «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.
  2. مجموعه آثار، ج۲، ص۱۲۳.
  3. «این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است» سوره انعام، آیه ۱۰۲.
  4. جهان بینی توحیدی، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ص۶۴ - ۶۷.
  5. «آیا آفریننده‌ای جز خداوند هست» سوره فاطر، آیه ۳.
  6. «هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  7. «خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.
  8. «خداوند آفریننده همه چیز است» سوره زمر، آیه ۶۲.
  9. تفسیر موضوعی، ج۲، ص۴۰۰، "توحید در قرآن".
  10. «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن خداوند است» سوره بقره، آیه ۲۸۴.
  11. «بگو: کسانی را که به جای خداوند، (خدای خود) می‌پندارید فرا خوانید؛ آنان همسنگ ذره‌ای را در آسمان‌ها و زمین در اختیار ندارند و آنان را در (آفرینش) آن دو، شرکتی نیست و او را از میان آنان هیچ پشتیبانی نیست» سوره سبأ، آیه ۲۲.
  12. «کیست که بر گوش و دیدگان (شما) چیرگی دارد» سوره یونس، آیه ۳۱.
  13. «کسانی را که به جای او (به پرستش) می‌خوانید سر مویی اختیار ندارند» سوره فاطر، آیه ۱۳.
  14. «بگو آیا به جای خداوند، چیزی را می‌پرستید که برای شما نه زیان دارد و نه سود؛ و خداوند است که شنوای داناست» سوره مائده، آیه ۷۶.
  15. «بگو: من برای خویش اختیار زیان و سودی ندارم مگر آنچه خداوند بخواهد؛ هر امّتی زمانه‌ای دارد که چون فرا رسد نه ساعتی دیر می‌کنند و نه پیش می‌افتند» سوره یونس، آیه ۴۹.
  16. «بگو: من برای شما نه یارای زیانی دارم و نه رهیافتی» سوره جن، آیه ۲۱.
  17. تفسیر موضوعی، ج۲، ص۴۲۱.
  18. الملل و النحل، ج۱، ص۲۴۴.
  19. «و برای خداوند شریک‌هایی از پریان تراشیدند در حالی که او آنان را آفریده است و (برخی دیگر) از بی‌دانشی برای او پسرانی و دخترانی برساختند؛ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه (آنان) وصف می‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۰۰.
  20. تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۱۷۵؛ تفسیر ابو السعود، ج۳، ص۱۶۷ - ۱۶۸.
  21. «سپاس خداوند را که آسمان‌ها و زمین را آفرید و تاریکی‌ها و روشنایی را پدید آورد؛ آنگاه کافران برای پروردگار خود همتا می‌تراشند» سوره انعام، آیه ۱.
  22. مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۴.
  23. «و میان او و پریان، خویشی نهادند و بی‌گمان پریان می‌دانند که آنان را (برای حسابرسی) حاضر می‌آورند» سوره صافات، آیه ۱۵۸.
  24. مجمع البیان، ج۸، ص۷۱۹.
  25. تفسیر موضوعی، ج۲، ص۵۸۰، "توحید در قرآن".
  26. الالهیات، ج۲، ص۵۱ - ۵۲.
  27. مفردات، ص۳۳۶، "رب".
  28. «ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱.
  29. تسنیم، ج۲، ص۳۶۳.
  30. «به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی می‌کند، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره یونس، آیه ۳.
  31. تفسیر موضوعی، ج۲، ص۴۲۷.
  32. تسنیم، ج۲، ص۳۶۳.
  33. «و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند» سوره لقمان، آیه ۲۵.
  34. تفسیر موضوعی، ج۲، ص۵۸۳، "توحید در قرآن".
  35. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  36. «پروردگار آسمان‌ها و زمین است و آنچه میان آنهاست» سوره مریم، آیه ۶۵.
  37. «زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند می‌گیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بی‌شمار روزی می‌رساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.
  38. «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی می‌بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می‌ستانی و هر کس را بخواهی گرامی می‌داری و هر کس را بخواهی خوار می‌گردانی؛ نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
  39. «فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است، آنچه را بخواهد می‌آفریند، به هر که خواهد فرزندان دختر و به هر که خواهد فرزندان پسر می‌بخشد» سوره شوری، آیه ۴۹.
  40. «این بدان روست که خداوند از شب می‌کاهد و بر روز می‌افزاید و از روز می‌کاهد و بر شب می‌افزاید و اینکه خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۶۱.
  41. «و اینکه اوست که می‌میراند و زنده می‌گرداند» سوره نجم، آیه ۴۴.
  42. «کار (جهان) را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند سپس (کردارها) در روزی که در شمار شما هزار سال است به سوی او بالا می‌رود» سوره سجده، آیه ۵.
  43. المنار، ج۱، ص۴۲.
  44. اسماء اللّه الحسنی، ص۱۳۱ - ۱۳۲.
  45. روض الجنان، ج۱، ص۶۹.
  46. «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
  47. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج۱، ص۳۳۵ - ۳۳۷.
  48. القرآن و العقل، ج۲، ص۲۳.
  49. «اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.
  50. الالهیات، ج۲، ص۶۷.
  51. «ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟» سوره یوسف، آیه ۳۹.
  52. تسنیم، ج۲، ص۳۶۲.
  53. «و چون شب بر او چادر افکند ستاره‌ای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.
  54. «آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بی‌گمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.
  55. «هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار می‌دهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.
  56. «من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹.
  57. مفاهیم القرآن، ج۱، ص۳۳۹.
  58. «هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمی‌دارم» سوره انعام، آیه ۷۶.
  59. المیزان، ج۷، ص۱۷۷.
  60. المیزان، ج۷، ص۱۷۷.
  61. التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۵۲.
  62. المیزان، ج۷، ص۱۸۶.
  63. «گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمان‌ها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم» سوره انبیاء، آیه ۵۶.
  64. تفسیر نسفی، ج۱، ص۵۵۱؛ تفسیر لاهیجی، ج۲، ص۸۶۴.
  65. «و بگو سپاس خداوند را که نه فرزندی گزیده است و نه او را در فرمانروایی انبازی و نه او را از سر زبونی، سرپرستی است و او را چنان که باید بزرگ می‌دار!» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.
  66. «فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست از آن خداوند است» سوره مائده، آیه ۱۷.
  67. «و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما فرزندان خداوند و دوستان اوییم؛ بگو: پس چرا شما را برای گناهانتان عذاب می‌کند؟ خیر، شما نیز بشری هستید از همان کسان که آفریده است، هر که را بخواهد می‌بخشاید و هر که را بخواهد عذاب می‌کند و فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین و آنچه» سوره مائده، آیه ۱۸.
  68. «فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنهاست از آن خداوند است و او بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۲۰.
  69. «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی می‌بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می‌ستانی و هر کس را بخواهی گرامی می‌داری و هر کس را بخواهی خوار می‌گردانی؛ نیکی در کف توست بی‌گمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.
  70. «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بی‌عیب، ایمنی‌بخش، گواه راستین، پیروز کام‌شکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک می‌ورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
  71. نک: المیزان، ج۳، ص۱۲۸ - ۱۳۵؛ تفسیر موضوعی، ج ۲، ص۴۱۸، "توحید در قرآن".
  72. تفسیر موضوعی، ج۲، ص۴۱۸.
  73. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
  74. «داوری با اوست» سوره انعام، آیه ۶۲.
  75. «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.
  76. نور الثقلین، ج۲، ص۲۰۹.
  77. «ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست در حالی که در این سرزمین چیرگی دارید پس اگر عذاب خداوند بر سرمان بیاید چه کسی ما را یاری خواهد داد؟ فرعون گفت:» سوره غافر، آیه ۲۹.
  78. تفسیر موضوعی، ج۲، ص۵۸۲.
  79. خراسانی، علی، مقاله "شرک"، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶.