فطرت: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[خداوند متعال]] همه [[انسانها]] را به آفرینشی یکسان (که فطرت نام دارد) آفریده است. در این خصوصیت، [[مؤمن]] و [[کافر]] و [[شقی]] و سعید مشترکاند. | *[[خداوند متعال]] همه [[انسانها]] را به آفرینشی یکسان (که فطرت نام دارد) آفریده است. در این خصوصیت، [[مؤمن]] و [[کافر]] و [[شقی]] و سعید مشترکاند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 619.</ref>. | ||
*[[امام علی]] {{ع}} در [[مقام]] [[ستایش]] [[پروردگار]] میفرماید: ... و ای آفریننده [[دلها]] مطابق فطرت آنها، چه دلهای [[شقی]] و چه دلهای سعید...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۷۱</ref>. | *[[امام علی]] {{ع}} در [[مقام]] [[ستایش]] [[پروردگار]] میفرماید: ... و ای آفریننده [[دلها]] مطابق فطرت آنها، چه دلهای [[شقی]] و چه دلهای سعید...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۷۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 619.</ref>. | ||
*سرشت همه [[انسانها]] رو سوی کمال دارد و از هرگونه [[نقص]] نیز به دور است. این میل به کمال و دوری از [[نقص]] سرمنشأ تمام حرکات و تلاشهای [[آدمیان]] است. اما [[انسانها]] در کمالطلبی خویش ممکن است به اشتباه بیفتند و چیزی را کمال بپندارند که در واقع کمال مطق نیست، از اینرو نمیتوانند به مسیری درست رهنمون شوند. [[سعادت]] و [[نیکبختی]] [[انسانها]] نیز تشخیص درست ان کمال مطلوب است. برای مثال بیشتر [[انسانها]] از [[مرگ]] میترسند، چون نسبت به [[مرگ]] اطلاع کافی ندارند و [[مرگ]] را [[نقص]] و نابودی میپندارند و بنابر فطرت خویش از [[نقص]] دوری میجویند. اما کسی که از [[مرگ]] [[شناخت کامل]] دارد و [[مرگ]] در نظر او معبری برای رسیدن به کمال است، از [[مرگ]] ترسی ندارد و [[عشق]] به [[شهادت]] نیز از اینجا نشئت میگیرد. از اینرو [[امام]] {{ع}} در فرازهایی از [[کلام]] خویش به این موضوع اشاراتی دارد: به [[خدا]] [[سوگند]]، دلبستگی پسر [[ابوطالب]] به [[مرگ]] از دلبستگی کودک به پستان [[مادر]] بیشتر است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵</ref>. | *سرشت همه [[انسانها]] رو سوی کمال دارد و از هرگونه [[نقص]] نیز به دور است. این میل به کمال و دوری از [[نقص]] سرمنشأ تمام حرکات و تلاشهای [[آدمیان]] است. اما [[انسانها]] در کمالطلبی خویش ممکن است به اشتباه بیفتند و چیزی را کمال بپندارند که در واقع کمال مطق نیست، از اینرو نمیتوانند به مسیری درست رهنمون شوند. [[سعادت]] و [[نیکبختی]] [[انسانها]] نیز تشخیص درست ان کمال مطلوب است. برای مثال بیشتر [[انسانها]] از [[مرگ]] میترسند، چون نسبت به [[مرگ]] اطلاع کافی ندارند و [[مرگ]] را [[نقص]] و نابودی میپندارند و بنابر فطرت خویش از [[نقص]] دوری میجویند. اما کسی که از [[مرگ]] [[شناخت کامل]] دارد و [[مرگ]] در نظر او معبری برای رسیدن به کمال است، از [[مرگ]] ترسی ندارد و [[عشق]] به [[شهادت]] نیز از اینجا نشئت میگیرد. از اینرو [[امام]] {{ع}} در فرازهایی از [[کلام]] خویش به این موضوع اشاراتی دارد: به [[خدا]] [[سوگند]]، دلبستگی پسر [[ابوطالب]] به [[مرگ]] از دلبستگی کودک به پستان [[مادر]] بیشتر است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 619.</ref>. | ||
*بر اساس فطرت [[عشق]] به کمال و دوری از [[نقص]]، [[انسانها]] فطریات و سرشتهایی پیدا میکنند که عبارتاند از: | *بر اساس فطرت [[عشق]] به کمال و دوری از [[نقص]]، [[انسانها]] فطریات و سرشتهایی پیدا میکنند که عبارتاند از: | ||
#'''[[پرستش]]:''' [[انسانها]] در درون خویس [[عشق]] به [[پرستش]] موجودی دارند که دارای همه [[کمالات]] باشد. از اینرو فطرت [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] در [[انسان]] شکل گرفته است. [[امام]] {{ع}} میفرماید: و کلمه [[توحید]]، در فطرت و جبلت هر انسانی نهفته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹</ref>. | #'''[[پرستش]]:''' [[انسانها]] در درون خویس [[عشق]] به [[پرستش]] موجودی دارند که دارای همه [[کمالات]] باشد. از اینرو فطرت [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] در [[انسان]] شکل گرفته است. [[امام]] {{ع}} میفرماید: و کلمه [[توحید]]، در فطرت و جبلت هر انسانی نهفته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 619.</ref>. | ||
#'''[[ستایش]]:''' [[انسان]] براساس فطرت پرستشگر خود، رو به سویِ موجودی دارد که او را بستاید و [[نیایش]] کند و بر او تکیه زند. مربیان [[الهی]] که سرآمد آنها [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} هستند، سعی بر این دارند که این انگیزه فطری را به سوی [[پروردگار]] [[هدایت]] کنند تا [[انسانها]] گرفتار معبودهای دروغین نشوند: خداوندا، تو [[شایسته]] زیباترین توصیفهایی و [[شایسته]] آن که فراوان بستایندت. اگر کسی [[آرزو]] در تو بندد، [[بهترین]] کسی هستی که میتوان [[آرزو]] در آن بست و اگر به تو [[امیدوار]] شوند، [[بهترین]] کسی هستی که به او [[امیدوار]] توان بود. بارخدایا، مرا [[نعمت]] خود چندان ارزانی داشتهای که دیگر نیازی به [[ستودن]] دیگری نیست و جز تو را [[ستایش]] نگویم. کسانی را نستایم که مرا نومید گردانند و [[گمان]] دارم که بر من [[احسان]] نکنند. آفریدگارا، تو زبان مرا از [[ستایش]] [[آدمیان]] نگاه داشتی و از [[ستایش]] آفریدگانت در [[امان]] نهادی. بار خدایا، هرکس سخنی در [[ستایش]] کسی گوید از آنکه ستایشش کرده، [[پاداش]] یا عطایی بطلبد و من که تو را [[ستایش]] میگویم، [[امید]] دارم که مرا به [[رحمت]] و گنجینههای آمرزشت راه بنمایی. پروردگارا، اینجا که من ایستادهام جای کسی است که تو را به یکتایی میستاید و این یکتایی فقط از آنِ تو است و بس. جز تو کسی [[شایسته]] این ستایشها و [[مدایح]] نیست و مرا به تو نیازی است که جز به [[فضل]] و [[رحمت]] تو جبران آن نشود و [[سختی]] آن را جز [[بخشش]] و [[کرم]] تو از میان [[نبرد]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۰</ref>. | #'''[[ستایش]]:''' [[انسان]] براساس فطرت پرستشگر خود، رو به سویِ موجودی دارد که او را بستاید و [[نیایش]] کند و بر او تکیه زند. مربیان [[الهی]] که سرآمد آنها [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} هستند، سعی بر این دارند که این انگیزه فطری را به سوی [[پروردگار]] [[هدایت]] کنند تا [[انسانها]] گرفتار معبودهای دروغین نشوند: خداوندا، تو [[شایسته]] زیباترین توصیفهایی و [[شایسته]] آن که فراوان بستایندت. اگر کسی [[آرزو]] در تو بندد، [[بهترین]] کسی هستی که میتوان [[آرزو]] در آن بست و اگر به تو [[امیدوار]] شوند، [[بهترین]] کسی هستی که به او [[امیدوار]] توان بود. بارخدایا، مرا [[نعمت]] خود چندان ارزانی داشتهای که دیگر نیازی به [[ستودن]] دیگری نیست و جز تو را [[ستایش]] نگویم. کسانی را نستایم که مرا نومید گردانند و [[گمان]] دارم که بر من [[احسان]] نکنند. آفریدگارا، تو زبان مرا از [[ستایش]] [[آدمیان]] نگاه داشتی و از [[ستایش]] آفریدگانت در [[امان]] نهادی. بار خدایا، هرکس سخنی در [[ستایش]] کسی گوید از آنکه ستایشش کرده، [[پاداش]] یا عطایی بطلبد و من که تو را [[ستایش]] میگویم، [[امید]] دارم که مرا به [[رحمت]] و گنجینههای آمرزشت راه بنمایی. پروردگارا، اینجا که من ایستادهام جای کسی است که تو را به یکتایی میستاید و این یکتایی فقط از آنِ تو است و بس. جز تو کسی [[شایسته]] این ستایشها و [[مدایح]] نیست و مرا به تو نیازی است که جز به [[فضل]] و [[رحمت]] تو جبران آن نشود و [[سختی]] آن را جز [[بخشش]] و [[کرم]] تو از میان [[نبرد]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۰</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 619-620.</ref>. | ||
#'''[[حقیقتجویی]]:''' [[انسان]] بر حسب فطرت خویش در جستوجوی [[حقیقت]] است و از [[نادانی]] و [[جهل]] گریزان. کسب [[دانایی]] و [[آگاهی]] برای [[انسان]]، امری مطلوب و لذتبخش است. [[انسانها]] حتی در [[زندگی]] عادی و روزمره خود نیازمند [[دانش]] و [[آگاهی]] هستند و بدون [[آگاهی]]، زندگیشان رشد نخواهد داشت. به همینگونه رسیدنبه کمال مطلوب نیز بدون حضور [[آگاهی]] امکانپذیر نیست. [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: [[حکمت]] گمشده [[مؤمن]] است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۷</ref>. | #'''[[حقیقتجویی]]:''' [[انسان]] بر حسب فطرت خویش در جستوجوی [[حقیقت]] است و از [[نادانی]] و [[جهل]] گریزان. کسب [[دانایی]] و [[آگاهی]] برای [[انسان]]، امری مطلوب و لذتبخش است. [[انسانها]] حتی در [[زندگی]] عادی و روزمره خود نیازمند [[دانش]] و [[آگاهی]] هستند و بدون [[آگاهی]]، زندگیشان رشد نخواهد داشت. به همینگونه رسیدنبه کمال مطلوب نیز بدون حضور [[آگاهی]] امکانپذیر نیست. [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: [[حکمت]] گمشده [[مؤمن]] است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 620.</ref>. | ||
#'''گرایش به خیر اخلاقی:''' [[انسان]] بر مبنای سرشت و فطرت خویش بهسوی نیکیها و [[فضیلتهای اخلاقی]] گرایش دارد و از [[رذیلت]] و نادرستی گریزان است. [[انسانها]] به تناسب پاکتر بودن سرشت طبیعی خود، گرایش بیشتری به خیر [[اخلاقی]] دارند. [[امام علی]] {{ع}} [[انسانها]] را به دریافت [[فضیلتها]] و دوری از رذیلتها رهنمون شده است: [[ارزش]] هر کس به اندازه [[همت]] اوست و راستیِ او به اندازه [[جوانمردی]] او، [[شجاعت]] او همتای شرم و حیای او، و [[عفت]] او همپای غیرت او<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۴</ref>. | #'''گرایش به خیر اخلاقی:''' [[انسان]] بر مبنای سرشت و فطرت خویش بهسوی نیکیها و [[فضیلتهای اخلاقی]] گرایش دارد و از [[رذیلت]] و نادرستی گریزان است. [[انسانها]] به تناسب پاکتر بودن سرشت طبیعی خود، گرایش بیشتری به خیر [[اخلاقی]] دارند. [[امام علی]] {{ع}} [[انسانها]] را به دریافت [[فضیلتها]] و دوری از رذیلتها رهنمون شده است: [[ارزش]] هر کس به اندازه [[همت]] اوست و راستیِ او به اندازه [[جوانمردی]] او، [[شجاعت]] او همتای شرم و حیای او، و [[عفت]] او همپای غیرت او<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 620.</ref>. | ||
#'''گرایش به [[زیبایی]]:''' سرشت و فطرت [[انسان]] رو بهسوی [[زیبایی]] و زیبادوستی دارد. [[امام]] {{ع}} از این گرایش انسانی بهره میبرد و [[انسانها]] را متوجه [[خالق]] زیباییها میکند. جلوههای [[آفرینش]] که در [[کلام امام]] مطرح است، [[حس]] زیبادوستی را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را متوجه آفریننده زیباییها میگرداند: و از همه (پرندگان) شگفتتر، [[آفرینش]] طاووس است. [[خداوند]] آن را در [[نیکوترین]] و استوارترین شرایط بیافرید و در زیباترین شکل رنگ آمیزی کرد. پرهای آن را تماشا کن که چگونه کوتاه و بلند، در کنار هم تنظیم و چه زیبا طبقهبندی شده. شگفتا که چگونه به وسیله سلسله اعصاب و استخوانها به حرکت درآید و باز و بسته شود و دُمی بلند که چون [[لباس]] عروسان روی [[زمین]] کشیده شود. آنگاه که بهسوی طاووس ماده خرامد پرهای خویش به کرشمه گشاید و چون چتری سایه بر سرش اندازد، گویی بادبان کشتیِ "دارین" است که ناخدا آن را برافراشته<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص | #'''گرایش به [[زیبایی]]:''' سرشت و فطرت [[انسان]] رو بهسوی [[زیبایی]] و زیبادوستی دارد. [[امام]] {{ع}} از این گرایش انسانی بهره میبرد و [[انسانها]] را متوجه [[خالق]] زیباییها میکند. جلوههای [[آفرینش]] که در [[کلام امام]] مطرح است، [[حس]] زیبادوستی را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را متوجه آفریننده زیباییها میگرداند: و از همه (پرندگان) شگفتتر، [[آفرینش]] طاووس است. [[خداوند]] آن را در [[نیکوترین]] و استوارترین شرایط بیافرید و در زیباترین شکل رنگ آمیزی کرد. پرهای آن را تماشا کن که چگونه کوتاه و بلند، در کنار هم تنظیم و چه زیبا طبقهبندی شده. شگفتا که چگونه به وسیله سلسله اعصاب و استخوانها به حرکت درآید و باز و بسته شود و دُمی بلند که چون [[لباس]] عروسان روی [[زمین]] کشیده شود. آنگاه که بهسوی طاووس ماده خرامد پرهای خویش به کرشمه گشاید و چون چتری سایه بر سرش اندازد، گویی بادبان کشتیِ "دارین" است که ناخدا آن را برافراشته<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 621.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۵۷
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل فطرت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- خداوند متعال همه انسانها را به آفرینشی یکسان (که فطرت نام دارد) آفریده است. در این خصوصیت، مؤمن و کافر و شقی و سعید مشترکاند[۱].
- امام علی (ع) در مقام ستایش پروردگار میفرماید: ... و ای آفریننده دلها مطابق فطرت آنها، چه دلهای شقی و چه دلهای سعید...[۲][۳].
- سرشت همه انسانها رو سوی کمال دارد و از هرگونه نقص نیز به دور است. این میل به کمال و دوری از نقص سرمنشأ تمام حرکات و تلاشهای آدمیان است. اما انسانها در کمالطلبی خویش ممکن است به اشتباه بیفتند و چیزی را کمال بپندارند که در واقع کمال مطق نیست، از اینرو نمیتوانند به مسیری درست رهنمون شوند. سعادت و نیکبختی انسانها نیز تشخیص درست ان کمال مطلوب است. برای مثال بیشتر انسانها از مرگ میترسند، چون نسبت به مرگ اطلاع کافی ندارند و مرگ را نقص و نابودی میپندارند و بنابر فطرت خویش از نقص دوری میجویند. اما کسی که از مرگ شناخت کامل دارد و مرگ در نظر او معبری برای رسیدن به کمال است، از مرگ ترسی ندارد و عشق به شهادت نیز از اینجا نشئت میگیرد. از اینرو امام (ع) در فرازهایی از کلام خویش به این موضوع اشاراتی دارد: به خدا سوگند، دلبستگی پسر ابوطالب به مرگ از دلبستگی کودک به پستان مادر بیشتر است[۴][۵].
- بر اساس فطرت عشق به کمال و دوری از نقص، انسانها فطریات و سرشتهایی پیدا میکنند که عبارتاند از:
- پرستش: انسانها در درون خویس عشق به پرستش موجودی دارند که دارای همه کمالات باشد. از اینرو فطرت توحید و یکتاپرستی در انسان شکل گرفته است. امام (ع) میفرماید: و کلمه توحید، در فطرت و جبلت هر انسانی نهفته است[۶][۷].
- ستایش: انسان براساس فطرت پرستشگر خود، رو به سویِ موجودی دارد که او را بستاید و نیایش کند و بر او تکیه زند. مربیان الهی که سرآمد آنها پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) هستند، سعی بر این دارند که این انگیزه فطری را به سوی پروردگار هدایت کنند تا انسانها گرفتار معبودهای دروغین نشوند: خداوندا، تو شایسته زیباترین توصیفهایی و شایسته آن که فراوان بستایندت. اگر کسی آرزو در تو بندد، بهترین کسی هستی که میتوان آرزو در آن بست و اگر به تو امیدوار شوند، بهترین کسی هستی که به او امیدوار توان بود. بارخدایا، مرا نعمت خود چندان ارزانی داشتهای که دیگر نیازی به ستودن دیگری نیست و جز تو را ستایش نگویم. کسانی را نستایم که مرا نومید گردانند و گمان دارم که بر من احسان نکنند. آفریدگارا، تو زبان مرا از ستایش آدمیان نگاه داشتی و از ستایش آفریدگانت در امان نهادی. بار خدایا، هرکس سخنی در ستایش کسی گوید از آنکه ستایشش کرده، پاداش یا عطایی بطلبد و من که تو را ستایش میگویم، امید دارم که مرا به رحمت و گنجینههای آمرزشت راه بنمایی. پروردگارا، اینجا که من ایستادهام جای کسی است که تو را به یکتایی میستاید و این یکتایی فقط از آنِ تو است و بس. جز تو کسی شایسته این ستایشها و مدایح نیست و مرا به تو نیازی است که جز به فضل و رحمت تو جبران آن نشود و سختی آن را جز بخشش و کرم تو از میان نبرد[۸][۹].
- حقیقتجویی: انسان بر حسب فطرت خویش در جستوجوی حقیقت است و از نادانی و جهل گریزان. کسب دانایی و آگاهی برای انسان، امری مطلوب و لذتبخش است. انسانها حتی در زندگی عادی و روزمره خود نیازمند دانش و آگاهی هستند و بدون آگاهی، زندگیشان رشد نخواهد داشت. به همینگونه رسیدنبه کمال مطلوب نیز بدون حضور آگاهی امکانپذیر نیست. امام علی (ع) میفرماید: حکمت گمشده مؤمن است[۱۰][۱۱].
- گرایش به خیر اخلاقی: انسان بر مبنای سرشت و فطرت خویش بهسوی نیکیها و فضیلتهای اخلاقی گرایش دارد و از رذیلت و نادرستی گریزان است. انسانها به تناسب پاکتر بودن سرشت طبیعی خود، گرایش بیشتری به خیر اخلاقی دارند. امام علی (ع) انسانها را به دریافت فضیلتها و دوری از رذیلتها رهنمون شده است: ارزش هر کس به اندازه همت اوست و راستیِ او به اندازه جوانمردی او، شجاعت او همتای شرم و حیای او، و عفت او همپای غیرت او[۱۲][۱۳].
- گرایش به زیبایی: سرشت و فطرت انسان رو بهسوی زیبایی و زیبادوستی دارد. امام (ع) از این گرایش انسانی بهره میبرد و انسانها را متوجه خالق زیباییها میکند. جلوههای آفرینش که در کلام امام مطرح است، حس زیبادوستی را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را متوجه آفریننده زیباییها میگرداند: و از همه (پرندگان) شگفتتر، آفرینش طاووس است. خداوند آن را در نیکوترین و استوارترین شرایط بیافرید و در زیباترین شکل رنگ آمیزی کرد. پرهای آن را تماشا کن که چگونه کوتاه و بلند، در کنار هم تنظیم و چه زیبا طبقهبندی شده. شگفتا که چگونه به وسیله سلسله اعصاب و استخوانها به حرکت درآید و باز و بسته شود و دُمی بلند که چون لباس عروسان روی زمین کشیده شود. آنگاه که بهسوی طاووس ماده خرامد پرهای خویش به کرشمه گشاید و چون چتری سایه بر سرش اندازد، گویی بادبان کشتیِ "دارین" است که ناخدا آن را برافراشته[۱۴][۱۵].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 619.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۷۱
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 619.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 619.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 619.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۰
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 619-620.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۷۷
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 620.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 620.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 621.