دعوت به دین: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده:مدخلهای اصلی دانشنامه ' به 'رده:مدخل ') |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== | ==مقدمه== | ||
* [[قرآن]] [[وظیفه پیامبر]] را رساندن پیام [[دین]] میداند<ref>مجمعالبیان، ج۳، ص۳۸۴؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۲۴۴.</ref>: {{متن قرآن|مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ }}<ref> بر پیامبر جز پیام رسانی نیست؛ سوره مائده، آیه:۹۹.</ref>؛ نیز {{متن قرآن|فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟؛ سوره نحل، آیه:۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> بر پیامبر جز پیامرسانی آشکار، نیست؛ سوره عنکبوت، آیه:۱۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> و چیزی جز پیامرسانی روشن، بر عهده ما نیست؛ سوره یس، آیه:۱۷.</ref> و با فرمان به یادآوری و گفتن معارف دینی، از او با وصف مُذکر یاد میکند: {{متن قرآن|فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ }}<ref> پس پند بده که تنها تو پند دهندهای؛ سوره غاشیه، آیه:۲۱.</ref> و به مفید بودن این یاد آوری برای مؤمنان رهنمون میشود: {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ }}<ref> و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است؛ سوره ذاریات، آیه:۵۵.</ref> در بعضی آیات، به مناسبتهایی، با تأکید بر ابلاغ [[وحی]]، کوتاهی در تبلیغ بخشی از تعالیم دین، اعلام وصایت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} با ناتمامی رسالت، برابر دانسته شده است<ref>التبیان، ج۳، ص۵۸۸؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۵۷؛ المیزان، ج۶، ص۴۲.</ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref> ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ سوره مائده، آیه:۶۷.</ref> گزارش قرآن از شیوهها و معارف تبلیغی بعضی [[پیامبران]]، مانند [[حضرت نوح]]{{ع}}<ref>برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۵۹ - ۶۲.</ref>، [[حضرت صالح]] <ref>برای نمونه نک: سوره هود، آیه:۶۱.</ref>، [[حضرت هود]] <ref>برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۶۵ ـ ۶۸؛ سوره هود، آیه:۵۰.</ref> و... و تحمل سختی و آزارهایی که در این راه دیدهاند نیز اهمیت و جایگاه تبلیغ را نشان میدهد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/16.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱]</ref>. | * [[قرآن]] [[وظیفه پیامبر]] را رساندن پیام [[دین]] میداند<ref>مجمعالبیان، ج۳، ص۳۸۴؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۲۴۴.</ref>: {{متن قرآن|مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ }}<ref> بر پیامبر جز پیام رسانی نیست؛ سوره مائده، آیه:۹۹.</ref>؛ نیز {{متن قرآن|فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟؛ سوره نحل، آیه:۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> بر پیامبر جز پیامرسانی آشکار، نیست؛ سوره عنکبوت، آیه:۱۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ }}<ref> و چیزی جز پیامرسانی روشن، بر عهده ما نیست؛ سوره یس، آیه:۱۷.</ref> و با فرمان به یادآوری و گفتن معارف دینی، از او با وصف مُذکر یاد میکند: {{متن قرآن|فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ }}<ref> پس پند بده که تنها تو پند دهندهای؛ سوره غاشیه، آیه:۲۱.</ref> و به مفید بودن این یاد آوری برای مؤمنان رهنمون میشود: {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ }}<ref> و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است؛ سوره ذاریات، آیه:۵۵.</ref> در بعضی آیات، به مناسبتهایی، با تأکید بر ابلاغ [[وحی]]، کوتاهی در تبلیغ بخشی از تعالیم دین، اعلام وصایت [[امیرمؤمنان]]{{ع}} با ناتمامی رسالت، برابر دانسته شده است<ref>التبیان، ج۳، ص۵۸۸؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۵۷؛ المیزان، ج۶، ص۴۲.</ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref> ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ سوره مائده، آیه:۶۷.</ref> گزارش قرآن از شیوهها و معارف تبلیغی بعضی [[پیامبران]]، مانند [[حضرت نوح]]{{ع}}<ref>برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۵۹ - ۶۲.</ref>، [[حضرت صالح]] <ref>برای نمونه نک: سوره هود، آیه:۶۱.</ref>، [[حضرت هود]] <ref>برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۶۵ ـ ۶۸؛ سوره هود، آیه:۵۰.</ref> و... و تحمل سختی و آزارهایی که در این راه دیدهاند نیز اهمیت و جایگاه تبلیغ را نشان میدهد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/16.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱]</ref>. | ||
* [[تبلیغ دین]]، ویژه [[پیامبران]] نیست، چنانکه قرآنکریم از رسولان و مبلغانی یاد میکند که مردم آنان را تکذیب کردند<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۴ ـ ۶۵۵.</ref> {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ}}<ref> و برای آنان از مردم آن شهر آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن؛ سوره یس، آیه: ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ }}<ref> و از دورترین جای شهر مردی شتابان آمد؛ گفت: ای قوم من، از این فرستادگان پیروی کنید؛ سوره یس، آیه: ۲۰.</ref> و...؛ همچنین در دستوری عام از مؤمنان میخواهد تا جمعی برای کسب معارف دینی سفر کنند و پس از آن به انذار قوم خود بپردازند<ref>جامعالبیان، ج۱۲، ص۸۹؛ مجمعالبیان، ج۵، ص۱۲۶؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۷۰.</ref>{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ }}<ref> و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه:۱۲۲.</ref> در آیاتی دیگر با تأکید براهمیت امر به معروف و نهی از منکر{{متن قرآن|كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ }}<ref> شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۱۰.</ref> از دعوتکنندگان به خیر و آمران به معروف و ناهیان از منکر با وصف رستگار یاد کرده{{متن قرآن|وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ }}<ref> و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۴.</ref> و نیکو سخنترین انسان را کسی میداند که به سوی خدا دعوت کند و عمل صالح انجام دهد و خود را تسلیم در برابر خدا معرفی کند{{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ }}<ref> و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟؛ سوره فصلت، آیه:۳۳.</ref>. | * [[تبلیغ دین]]، ویژه [[پیامبران]] نیست، چنانکه قرآنکریم از رسولان و مبلغانی یاد میکند که مردم آنان را تکذیب کردند<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۴ ـ ۶۵۵.</ref> {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ}}<ref> و برای آنان از مردم آن شهر آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن؛ سوره یس، آیه: ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ }}<ref> و از دورترین جای شهر مردی شتابان آمد؛ گفت: ای قوم من، از این فرستادگان پیروی کنید؛ سوره یس، آیه: ۲۰.</ref> و...؛ همچنین در دستوری عام از مؤمنان میخواهد تا جمعی برای کسب معارف دینی سفر کنند و پس از آن به انذار قوم خود بپردازند<ref>جامعالبیان، ج۱۲، ص۸۹؛ مجمعالبیان، ج۵، ص۱۲۶؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۷۰.</ref>{{متن قرآن|وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ }}<ref> و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه:۱۲۲.</ref> در آیاتی دیگر با تأکید براهمیت امر به معروف و نهی از منکر{{متن قرآن|كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ }}<ref> شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۱۰.</ref> از دعوتکنندگان به خیر و آمران به معروف و ناهیان از منکر با وصف رستگار یاد کرده{{متن قرآن|وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ }}<ref> و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۴.</ref> و نیکو سخنترین انسان را کسی میداند که به سوی خدا دعوت کند و عمل صالح انجام دهد و خود را تسلیم در برابر خدا معرفی کند{{متن قرآن|وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ }}<ref> و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟؛ سوره فصلت، آیه:۳۳.</ref>. | ||
*در روایات بسیاری نیز بر اهمیت دعوت به دین و هدایت<ref>المعجم الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛الکافی، ج۵، ص۳۶؛ تهذیب، ج۶، ص۱۴۱.</ref> و جایگاه مبلّغ<ref>الامالی، صدوق، ص۲۴۷؛ کنزل العمال، ج۱۰، ص۱۵۲.</ref> و پاداش تبلیغ<ref>الامالی، طوسی، ص۴۶؛ بحارالانوار، ج۲، ص۷۳.</ref> تأکید شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/16.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱]</ref>. | *در روایات بسیاری نیز بر اهمیت دعوت به دین و هدایت<ref>المعجم الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛الکافی، ج۵، ص۳۶؛ تهذیب، ج۶، ص۱۴۱.</ref> و جایگاه مبلّغ<ref>الامالی، صدوق، ص۲۴۷؛ کنزل العمال، ج۱۰، ص۱۵۲.</ref> و پاداش تبلیغ<ref>الامالی، طوسی، ص۴۶؛ بحارالانوار، ج۲، ص۷۳.</ref> تأکید شده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/16.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱]</ref>. | ||
===شرکت در [[مباهله]] و [[دعوت به دین حق]]=== | |||
*در [[سال دهم هجری]] گروهی از [[مسیحیان]] [[نجران]] ـ که شمارشان به ۶۰ تن میرسید ـ به [[مدینه]] آمدند و پس از گفت و گوهای طولانی با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} همچنان بر [[درستی]] آموزههای [[مسیحی]] همچون [[الوهیت]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} [[اصرار]] ورزیدند<ref>التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۶۵ـ۱۶۶.</ref>. سرانجام [[آیه]] معروف [[مباهله]] به این گفت و گوها پایان داد و راه دیگری فرا روی [[مسیحیان]] نهاد: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«از آن پس كه به آگاهى رسيده اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> [[پیام]] [[آیه]] برای [[عالمان]] [[مسیحی]] ـ با توجّه به آگاهیشان از [[تاریخ]] [[انبیا]] ـ این بود که دو گروه با [[تضرّع]] خدای خود را بخوانند و از او بخواهند تا [[دروغگویان]] را به [[لعن]] و [[عذاب]] خویش گرفتار سازد. فردای آن روز [[پیامبر خدا]] در حالی که دست [[حسن]]{{ع}} را به [[کف]] و [[حسین]]{{ع}} را در آغوش گرفته بود و [[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} او را [[همراهی]] میکردند، قدم به میدان [[مباهله]] نهاد و [[رعب]] و هراسی بر [[دل]] [[مسیحیان]] افکند. [[اسقف]] [[نجران]] با دیدن این صحنه به [[یاران]] خود گفت: چهرههایی را میبینم که اگر از [[خدا]] بخواهند کوهی را از میان بردارد، چنان خواهد کرد<ref>الکشاف، ج۱، ص۳۶۸ـ۳۶۹؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۵.</ref>. بدین ترتیب، [[مسیحیان]] از [[مباهله]] سرباز زده، به پرداختن [[جزیه]] تن دادند<ref>ر.ک. یوسفیان، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۳.</ref>. | |||
*درباره این [[آیه]] و رویداد پس از [[نزول]] آن نکاتی درخور توجه است: | |||
#برخی، عناوین به [[کار]] رفته در [[آیه]] را بیارتباط با [[اهلبیت]] میشمارند و در این مسئله، [[راویان]] [[اهل سنت]] را به [[پیروی]] کورکورانه از [[شیعیان]] متهم میسازند<ref>تفسیر المنار، ج۳، ص۳۲۲.</ref>. برخی دیگر پا را فراتر نهاده و بیمهابا اعلام میکنند در [[صحاح]] سته و [[مسند]] و مُوطّأ خبری از این [[احادیث]] نیست<ref>جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۰۹.</ref>. این در حالی است که به [[نقل]] بسیاری از [[محدّثان]] بزرگ [[اهل سنت]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از [[نزول]] [[آیه مباهله]]، [[علی]]{{ع}}، [[فاطمه]]{{س}}، [[حسن]]{{ع}} و [[حسین]]{{ع}} را نزد خود خواند و همچون موارد مشابه دیگر جمله {{متن حدیث|اللَّهُمَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی}}<ref>مسند احمد، ج۱، ص۳۰۱ـ۳۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی ج۸، ص۲۳۰؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۲۹۳.</ref> را به یادگار گذاشت. آوازه این [[شأن نزول]] به گونهای است که سعد بن ابی وقاص در [[پاسخ]] این [[پرسش]] [[معاویه]] که چرا از [[ناسزاگویی]] به [[ابوتراب]] خود داری میکنی؟ بر سه ویژگی آن [[حضرت]] تأکید میورزد و یکی از آنها را منزلتی میداند که [[آیه مباهله]] برای [[ایشان]] به ارمغان آورده است<ref>صحیح مسلم، سنوسی، ج۸، ص۲۲۸ـ۲۳۰؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۱۱۱ـ۱۱۲.</ref>. بر همین اساس، بسیاری از [[مفسران]] بزرگ اهل [[سنت]]، [[آیه]] مزبور را [[دلیل]] بر [[نبوت]] [[پیامبر]]{{صل}} و نیز قویترین [[دلیل]] بر [[فضیلت]] [[اهلبیت]] آن [[حضرت]] دانستهاند<ref>ر.ک. یوسفیان، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۳</ref>. | |||
#با کنار هم نهادن [[آیه مباهله]] و روایاتی که به [[تفسیر]] آن پرداخته است چنین به دست میآید که اولاً [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}}[[پسران]] [[رسول]] خدایند و بر خلاف [[پندار]] [[دوران جاهلیت]] [[نوادگان]] دختری را نیز میتوان [[فرزند]] به شمار آورد<ref>التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.</ref>. ثانیاً [[فاطمه]] [[زهرا]]{{س}} سرآمد همه زنانی است که به گونهای به [[پیامبر]] منسوباند<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۷۶۳ـ۷۶۴؛ المیزان، ج۳، ص۲۲۵.</ref>. ثالثاً مقصود از ﴿أَنفُسَنَا﴾ نه خود [[پیامبر]]{{صل}}، بلکه علی بن ابی [[طالب]]{{ع}} است، زیرا آدمیهمواره دیگری را به کاری فرا میخواند و [[دعوت]] از خود تعبیر پسندیدهای نیست<ref>سلسله مؤلفات، ج۲، ص۳۸، «الفصول المختاره»؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.</ref>. از [[آیه مباهله]] میتوان نتیجه گرفت [[علی]]{{ع}} پس از [[رسول خدا]]{{صل}} سرآمد همه [[مردمان]] است و همچون [[ایشان]] بر [[پیامبران پیشین]] [[برتری]] دارد<ref>التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.</ref>.<ref>ر.ک. یوسفیان، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۴</ref> | |||
#فراخوانی نزدیکترین کسان [[پیامبر]] برای [[مباهله]] نه تنها بیانگر [[اطمینان]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[حقانیت]] خویش، بلکه همچنین نشان آن است که همه افراد [[اهلبیت]] در [[دعوت به دین حق]] و [[مباهله]] بر [[سر]] آن، شریکاند<ref>المیزان، ج۳، ص۲۲۴ـ۲۲۷.</ref>.<ref>ر.ک. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۴.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۱۶ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۱
- این مدخل از زیرشاخههای بحث دعوت است. "دعوت به دین" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دعوت به دین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- قرآن وظیفه پیامبر را رساندن پیام دین میداند[۱]: ﴿مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ ﴾[۲]؛ نیز ﴿فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ ﴾[۳]؛ ﴿وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ ﴾[۴]؛ ﴿وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ ﴾[۵] و با فرمان به یادآوری و گفتن معارف دینی، از او با وصف مُذکر یاد میکند: ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ ﴾[۶] و به مفید بودن این یاد آوری برای مؤمنان رهنمون میشود: ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ ﴾[۷] در بعضی آیات، به مناسبتهایی، با تأکید بر ابلاغ وحی، کوتاهی در تبلیغ بخشی از تعالیم دین، اعلام وصایت امیرمؤمنان(ع) با ناتمامی رسالت، برابر دانسته شده است[۸]﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[۹] گزارش قرآن از شیوهها و معارف تبلیغی بعضی پیامبران، مانند حضرت نوح(ع)[۱۰]، حضرت صالح [۱۱]، حضرت هود [۱۲] و... و تحمل سختی و آزارهایی که در این راه دیدهاند نیز اهمیت و جایگاه تبلیغ را نشان میدهد[۱۳].
- تبلیغ دین، ویژه پیامبران نیست، چنانکه قرآنکریم از رسولان و مبلغانی یاد میکند که مردم آنان را تکذیب کردند[۱۴] ﴿وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ﴾[۱۵]، ﴿وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ﴾[۱۶] و...؛ همچنین در دستوری عام از مؤمنان میخواهد تا جمعی برای کسب معارف دینی سفر کنند و پس از آن به انذار قوم خود بپردازند[۱۷]﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ ﴾[۱۸] در آیاتی دیگر با تأکید براهمیت امر به معروف و نهی از منکر﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ ﴾[۱۹] از دعوتکنندگان به خیر و آمران به معروف و ناهیان از منکر با وصف رستگار یاد کرده﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴾[۲۰] و نیکو سخنترین انسان را کسی میداند که به سوی خدا دعوت کند و عمل صالح انجام دهد و خود را تسلیم در برابر خدا معرفی کند﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴾[۲۱].
- در روایات بسیاری نیز بر اهمیت دعوت به دین و هدایت[۲۲] و جایگاه مبلّغ[۲۳] و پاداش تبلیغ[۲۴] تأکید شده است[۲۵].
شرکت در مباهله و دعوت به دین حق
- در سال دهم هجری گروهی از مسیحیان نجران ـ که شمارشان به ۶۰ تن میرسید ـ به مدینه آمدند و پس از گفت و گوهای طولانی با پیامبر اکرم(ص) همچنان بر درستی آموزههای مسیحی همچون الوهیت حضرت عیسی(ع) اصرار ورزیدند[۲۶]. سرانجام آیه معروف مباهله به این گفت و گوها پایان داد و راه دیگری فرا روی مسیحیان نهاد: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۲۷] پیام آیه برای عالمان مسیحی ـ با توجّه به آگاهیشان از تاریخ انبیا ـ این بود که دو گروه با تضرّع خدای خود را بخوانند و از او بخواهند تا دروغگویان را به لعن و عذاب خویش گرفتار سازد. فردای آن روز پیامبر خدا در حالی که دست حسن(ع) را به کف و حسین(ع) را در آغوش گرفته بود و علی(ع) و فاطمه(س) او را همراهی میکردند، قدم به میدان مباهله نهاد و رعب و هراسی بر دل مسیحیان افکند. اسقف نجران با دیدن این صحنه به یاران خود گفت: چهرههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از میان بردارد، چنان خواهد کرد[۲۸]. بدین ترتیب، مسیحیان از مباهله سرباز زده، به پرداختن جزیه تن دادند[۲۹].
- درباره این آیه و رویداد پس از نزول آن نکاتی درخور توجه است:
- برخی، عناوین به کار رفته در آیه را بیارتباط با اهلبیت میشمارند و در این مسئله، راویان اهل سنت را به پیروی کورکورانه از شیعیان متهم میسازند[۳۰]. برخی دیگر پا را فراتر نهاده و بیمهابا اعلام میکنند در صحاح سته و مسند و مُوطّأ خبری از این احادیث نیست[۳۱]. این در حالی است که به نقل بسیاری از محدّثان بزرگ اهل سنت، پیامبر اکرم(ص) پس از نزول آیه مباهله، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را نزد خود خواند و همچون موارد مشابه دیگر جمله «اللَّهُمَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی»[۳۲] را به یادگار گذاشت. آوازه این شأن نزول به گونهای است که سعد بن ابی وقاص در پاسخ این پرسش معاویه که چرا از ناسزاگویی به ابوتراب خود داری میکنی؟ بر سه ویژگی آن حضرت تأکید میورزد و یکی از آنها را منزلتی میداند که آیه مباهله برای ایشان به ارمغان آورده است[۳۳]. بر همین اساس، بسیاری از مفسران بزرگ اهل سنت، آیه مزبور را دلیل بر نبوت پیامبر(ص) و نیز قویترین دلیل بر فضیلت اهلبیت آن حضرت دانستهاند[۳۴].
- با کنار هم نهادن آیه مباهله و روایاتی که به تفسیر آن پرداخته است چنین به دست میآید که اولاً امام حسن(ع) و امام حسین(ع)پسران رسول خدایند و بر خلاف پندار دوران جاهلیت نوادگان دختری را نیز میتوان فرزند به شمار آورد[۳۵]. ثانیاً فاطمه زهرا(س) سرآمد همه زنانی است که به گونهای به پیامبر منسوباند[۳۶]. ثالثاً مقصود از ﴿أَنفُسَنَا﴾ نه خود پیامبر(ص)، بلکه علی بن ابی طالب(ع) است، زیرا آدمیهمواره دیگری را به کاری فرا میخواند و دعوت از خود تعبیر پسندیدهای نیست[۳۷]. از آیه مباهله میتوان نتیجه گرفت علی(ع) پس از رسول خدا(ص) سرآمد همه مردمان است و همچون ایشان بر پیامبران پیشین برتری دارد[۳۸].[۳۹]
- فراخوانی نزدیکترین کسان پیامبر برای مباهله نه تنها بیانگر اطمینان رسول خدا(ص) به حقانیت خویش، بلکه همچنین نشان آن است که همه افراد اهلبیت در دعوت به دین حق و مباهله بر سر آن، شریکاند[۴۰].[۴۱]
منابع
جستارهای وابسته
- احیای انسان
- برانگیختن فطرت و عقل
- خارج ساختن مردم از تاریکیها به نور
- دعوت به مصالح دین و دنیا
- دعوت به ایمان آوردن به غیب
- دعوت به ایمان آوردن به توحید
- دعوت به ایمان آوردن به نبوت
- دعوت به ایمان اوردن به معاد
- دعوت به الفت و پرهیز از تفرقه
- دعوت به برپا داشتن قسط
- دعوت به رهبری امام عادل
- دعوت به آزادی هدفمند
- دعوت به شناخت اهل حق از راه شناخت حق
- دعوت به پروامندی و پرهیزگاری
- دعوت به ارزشهای اخلاقی
- دعوت به کارهای نیکو
- دعوت به پرستش خداوند
- دعوت به دوست داشتن خداوند
- یادآوری کردن روزهای خدا
- تعلیم و تزکیه
- امر به معروف و نهی از منکر
- مبارزه با بدعتها
- نوید و بیم دادن
- فراخواندن نزدیکان پیش از دعوت دیگران
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع نبوت
پانویس
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۳۸۴؛ کشف الاسرار، ج۳، ص۲۴۴.
- ↑ بر پیامبر جز پیام رسانی نیست؛ سوره مائده، آیه:۹۹.
- ↑ آیا جز پیامرسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟؛ سوره نحل، آیه:۳۵.
- ↑ بر پیامبر جز پیامرسانی آشکار، نیست؛ سوره عنکبوت، آیه:۱۸.
- ↑ و چیزی جز پیامرسانی روشن، بر عهده ما نیست؛ سوره یس، آیه:۱۷.
- ↑ پس پند بده که تنها تو پند دهندهای؛ سوره غاشیه، آیه:۲۱.
- ↑ و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است؛ سوره ذاریات، آیه:۵۵.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۵۸۸؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۵۷؛ المیزان، ج۶، ص۴۲.
- ↑ ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ سوره مائده، آیه:۶۷.
- ↑ برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۵۹ - ۶۲.
- ↑ برای نمونه نک: سوره هود، آیه:۶۱.
- ↑ برای نمونه نک: سوره اعراف، آیه:۶۵ ـ ۶۸؛ سوره هود، آیه:۵۰.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۴ ـ ۶۵۵.
- ↑ و برای آنان از مردم آن شهر آنگاه که پیامبران به آنجا آمدند مثلی بزن؛ سوره یس، آیه: ۱۳.
- ↑ و از دورترین جای شهر مردی شتابان آمد؛ گفت: ای قوم من، از این فرستادگان پیروی کنید؛ سوره یس، آیه: ۲۰.
- ↑ جامعالبیان، ج۱۲، ص۸۹؛ مجمعالبیان، ج۵، ص۱۲۶؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۷۰.
- ↑ و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند؛ سوره توبه، آیه:۱۲۲.
- ↑ شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۱۰.
- ↑ و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۴.
- ↑ و نکوگفتارتر از کسی که به سوی خداوند فرا خواند و کاری شایسته کند و گوید: من از مسلمانانم کیست؟؛ سوره فصلت، آیه:۳۳.
- ↑ المعجم الکبیر، ج۱، ص۳۳۲؛الکافی، ج۵، ص۳۶؛ تهذیب، ج۶، ص۱۴۱.
- ↑ الامالی، صدوق، ص۲۴۷؛ کنزل العمال، ج۱۰، ص۱۵۲.
- ↑ الامالی، طوسی، ص۴۶؛ بحارالانوار، ج۲، ص۷۳.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص ۱۴۱ - ۱۵۱
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۶۵ـ۱۶۶.
- ↑ «از آن پس كه به آگاهى رسيده اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۳۶۸ـ۳۶۹؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۵.
- ↑ ر.ک. یوسفیان، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۳.
- ↑ تفسیر المنار، ج۳، ص۳۲۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۰۹.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۰۱ـ۳۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی ج۸، ص۲۳۰؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۲۹۳.
- ↑ صحیح مسلم، سنوسی، ج۸، ص۲۲۸ـ۲۳۰؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۱۱۱ـ۱۱۲.
- ↑ ر.ک. یوسفیان، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۳
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۷۶۳ـ۷۶۴؛ المیزان، ج۳، ص۲۲۵.
- ↑ سلسله مؤلفات، ج۲، ص۳۸، «الفصول المختاره»؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.
- ↑ ر.ک. یوسفیان، حسن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۴
- ↑ المیزان، ج۳، ص۲۲۴ـ۲۲۷.
- ↑ ر.ک. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۴.