هویت اجتماعی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'هویت اجتماعی' به 'هویت اجتماعی')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==[[نابسامانی جامعه اسلامی]]==
==تعریف [[هویت]]==
==[[امامت]] و [[هویت اجتماعی]] [[مسلمین]]==
[[هویّت]] در لغت [[فارسی]] یعنی آنچه موجب شناسایی شخص باشد<ref>محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۵ش، چاپ دهم، ج ۴، ص ۵۲۲۸.</ref>، [[هویت]] [[حقیقت]] شیء یا شخص است که مشتمل بر صفات اصلی اوست و [[هویت]] در لغت [[عربی]] به معنای [[شخصیت]]، ذات، هستی و وجود است<ref>حسن عمید، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۸۴، چاپ بیست و هفتم، ص ۱۲۶۵.</ref>.  
==چیستی [[هویت]]==
[[هویت]]، مرز ما با دیگران است و آنچه ما را‌ از‌ دیگران متمایز می‌سازد [[هویت]] ماست<ref>ر.ک: عرفان، امیر محسن و واسعی، سید علی رضا، باورداشت آموزه‌های مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی.</ref>. این واژه، بیانگر چه کسی بودن است که از نیاز [[بشر]] به شناسانده شدن به چیزی یا جایی ناشی می‌‌شود. به عبارت دیگر، وقتی از "[[هویّت]] شخصی"[[سخن]] به میان می‌‌آید، مراد همان ویژگی‌های است که شخص را از دیگری متمایز می‌کند و به دیگران امکان اشاره با [[ضمیر]] "او"، (برای تشخّص این [[فرد]] از دیگر افراد) را می‌دهد؛ زیرا این شخص به گونه‌ای است که به [[علل]] و عواملی از جمله [[رفتار]] یا صفات خاص از دیگران متمایز شده و [[تشخص]] یافته است. البته، در [[تبیین]] [[هویت]] باید در نظر داشته باشیم همیشه معنایی ارزشی به همراه ندارد؛ چه‌بسا [[فرد]] یا ملتی ویژگی‌های ناپسندی نیز داشته باشند که‌ بخشی‌ از [[هویت]] آنان را می‌سازد<ref>ر.ک: عرفان، امیر محسن و واسعی، سید علی رضا، باورداشت آموزه‌های مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی.</ref>.
*برای [[هویت]] تعاریف گوناگونی ارائه شده است. از جمله اینکه: [[هویت]] [[نظام ارزشی]] معینی است که در آن خوب‌ها و بدها، بایدها و نبایدها، هر یک جای خود را دارند. عکس‌العمل فرد و [[جامعه]] در برابر حوادث گوناگون و موضع‌گیری فرد و [[جامعه]] نسبت به افراد یا [[جوامع]] دیگر بر مبنای [[احساس]] به [[هویت]] شکل می‌گیرد.
==چیستی ماهیت [[جامعه]] و رابطۀ [[فرد]] با آن==
*از تعاریف گوناگون [[هویت]] چنین نتیجه گرفته می‌شود که یکی از ویژگی‌های [[شخصیت]]، [[احساس]] [[هویت]] است و آن عبارت است از احساسی که [[انسان]] نسبت به استمرار [[حیات]] [[روانی]] خود دارد. [[یگانگی]] و وحدتی که فرد در مقابل اوضاع و احوال متغیر خارج، در حالت [[روانی]] خود [[احساس]] می‌کند، از ویژگیهای [[هویت]] مستحکم است.
قبل از ورود به بحث [[هویت]] [[اجتماعی]]، این مسئله باید حل شود که اساساً، رابطه [[فرد]] و [[جامعه]] چگونه است؟ ماهیت [[جامعه]] چیست؟ آیا [[جامعه]] واقعاً وجود دارد یا اینکه وجود [[جامعه]]، اعتباری است؟ اصولاً، [[جامعه]] مجموعه ای از افراد است یا وجودی مستقل دارد؟
*[[هویت]]، زمانی مطرح می‌شود که [[انسان]] با غیر مواجه شود. این غیر می‌تواند جامعه‌ای دیگر -با طرز تفکرهای مختلف- یا نقش‌های جدیدی باشد که [[انسان]] به [[عهد]] می‌گیرد<ref>مقالۀ «بحران هویت باطن بحران‌های معاصر»، علی‌محمد کاردان و دیگران، مجله نامه فرهنگ، ص۲۷ و ۲۸ سال سوم، شمارۀ ۱، بهار ۱۳۷۲.</ref>.
درباره ماهیت [[جامعه]] و رابطۀ [[فرد]] با آن، که یکی از مهمترین مسائل [[علوم]] [[اجتماعی]] است، دیدگاه‌های مختلفی از سوی [[صاحب نظران]]، ارائه شده است که می‌توان آنها را در سه دیدگاه جامعه‌گرایان (که اصالت را از آن [[جامعه]] می‌دانند)،  فردگرایان (که اصالت را از آن [[فرد]] می‌دانند) و قائلان به تعامل متقابل [[فرد]] و [[جامعه]] طبقه‌بندی کرد.
*در [[منابع اسلامی]] تا آنجا که نویسنده اطلاع دارد نخستین منبعی که تعریف روشنی از [[هویت اجتماعی]] ارائه کرده [[کتاب]] [[نهج‌البلاغه]] است که درآن [[برگزیده]] [[سخنان امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} گرد آمده است. در [[نهج‌البلاغه]] چنین آمده است:هان ای [[مردم]]: آنچه [[مردم]] را گرد هم می‌آورد [[خرسندی]] و [[نارضایتی]] است. [[ناقه]] [[ثمود]] را یک تن نه بیش پی نمود، ولی خدای همه را [[کیفر]] کرد؛ زیرا همه آنان از کار او [[خرسند]] و [[راضی]] بودند، لذا [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ}}<ref>«پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند» سوره شعراء، آیه ۱۵۷.</ref><ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ، وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ، لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا، فَقَالَ سُبْحَانَهُ {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ}}}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱. </ref>.
#دیدگاه جامعه‌گرایان: این گروه، [[جامعه]] را واقعیتی [[عینی]] تلقی می‌کنند که از افراد تشکیل دهندۀ آن متمایز است و آثار و [[خواص]] ویژه‌ای دارد که در یکایک افراد، [[مشاهده]] نمی‌شود. به تعبیر دیگر، آنان معتقدند تنها [[جامعه]] است که واقعیتی اصیل دارد و واقعیت [[فرد]]، تَبَعی (به [[تبعیت]] وجود [[جامعه]]) است<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، ۱۳۷۹، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۷۳-۱۰۷.</ref>.
*بر اساس این تعریف که در آن از [[آیات قرآن]] نیز کمک گرفته شده آنچه [[هویت]] [[جامعه]] را تشکیل می‌دهد معیارهای رد و قبول یا [[رضایتمندی]] و [[نارضایتی]] [[جامعه]] است که می‌توان از آن به [[نظام ارزشی]] تعبیر نمود، البته نه آن [[نظام ارزشی]] که تنها در عالم [[ذهن]] و نظر مورد قبول است، بلکه آن [[نظام ارزشی]] که عملاً مجموعه رفتارهای افراد [[جامعه]] را جهت می‌بخشد و آنها را به موضع‌گیریهای مشترک وادار می‌کند.
#گرایش‌های فردگرایانه: این عده، بر خصیصۀ فردی بودن پدیده‌های [[اجتماعی]] تکیه می‌کنند و معتقدند، فقط انسان‌های منفرد وجود دارند که به مجموعه آنها [[جامعه]] گفته می‌شوند<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، ۱۳۷۹، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۵۵.</ref>.<ref>ر.ک: فوزی، یحیی، «هویت جمعی از دیدگاه امام خمینی»، مجله متین، ۱۳۸۲، شماره ۱۹.</ref>
*در [[نهج‌البلاغه]] جملۀ دیگری نیز وجود دارد که در توضیح و تعریف [[هویت]] سودمند است؛ [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرمایند: "آنکه از [[رفتار]] قومی [[خرسند]] است همانند کسی است که در جمع آنان بوده و هر که به جمع [[تبهکاران]] بپیوندد دو [[گناه]] دارد: [[گناه]] [[رفتار]](عمل) ناشایست و [[گناه]] [[خرسندی]] از آن"<ref>{{متن حدیث|الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِهِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۴۶.</ref>.
#دیدگاه تعامل متقابل [[فرد]] و [[جامعه]]: در کنار دو مکتبِ جامعه‌گرایانه و فردگرایانه، تلاش‌هایی نیز برای [[آشتی]] آنها انجام شده است که می‌توان آن را دیدگاه سومی دانست. بر اساس این دیدگاه، در [[انسان]] دو [[وجدان]] وجود دارد، یکی از آنها حاوی حالات مربوط به هر یک از ما که وجه مشخص ماست و دیگری حالاتی که در تمام [[جامعه]] مشترک است. [[وجدان]] اول، فقط گزارشگر [[شخصیت فردی]] ما و قوام بخش آن است و [[وجدان]] دوم، مبین و نمایندۀ تیپ جمعی است که بدون آن، [[جامعه]] وجود ندارد<ref>دورکیم، امیل، تقسیم کار اجتماعی، ترجمۀ حسن حبیبی، تهران، ۱۳۵۹، انتشارات قلم، ص ۱۲.</ref>.
*در این متن و در متن [[اسلامی]] دیگر [[رضایتمندی]] از یک [[رفتار اجتماعی]] به معنای [[پیوستن]] به جمع عاملان آن [[رفتار]] تلقی شده است. متون مورد اشاره این مفهوم را مورد تأکید قرار می‌دهد که [[هویت]] [[شخصیت]] نهادین هر [[جامعه]] با [[رضایتمندی]] و [[نارضایتی]] یا رد و قبول رفتارها و موضع‌ گیری‌ها شکل می‌گیرد. بنابر این، فردی که در رد و قبول امور، از معیارهای جامعه‌ای [[تبعیت]] کند بخشی از آن [[جامعه]] خواهد بود. از آنجا که این فرد، از نظر [[هویت اجتماعی]] با آن [[جامعه]] یکسان و متحد است، تفاوتی نمی‌کند که از نظر زمانی یا مکانی با آن [[جامعه]] چقدر فاصله داشته باشد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۷۲-۷۵.</ref>.
==[[اندیشمندان]] [[اسلامی]] و ماهیت [[جامعه]]==
 
بر اساس [[آیات قرآن]] و [[احادیث]]، [[اجتماع]] از یک وجود [[عینی]] برخوردار است. زیرا، [[قرآن]] برای "امت‌‌ها" (جامعه‌ها) [[سرنوشت]] مشترک، [[نامه عمل]] مشترک، [[فهم]] و [[شعور]]، عمل، [[طاعت]] و [[عصیان]] قائل است<ref>مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص ۳۱۸-۳۲۰.</ref>. [[بدیهی]] است که "[[امت]]"، اگر وجود [[عینی]] نداشته باشد، [[سرنوشت]]، [[فهم]]، [[شعور]]، [[طاعت]] و [[عصیان]] معنی ندارد؛ بنابراین، می‌‌توان گفت، از منظر [[قرآن کریم]]، وجود [[حیات]] جمعی یک [[حقیقت]] است، همچنان که [[مرگ]] جمعی نیز یک [[حقیقت]] است؛ زیرا می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ}}<ref>«و هر امّتی را زمانه‌ای  است و چون زمانه آنان سر آید نه ساعتی واپس می‌روند  و نه پیش می‌افتند» سوره اعراف، آیه ۳۴.</ref>. در این [[آیه]]، [[سخن]] از یک [[حیات]] و [[زندگی]] است که لحظه پایان دارد و تخلف‌ناپذیر است، نه پیش‌افتادنی است و نه پس افتادنی؛ این [[حیات]] به "[[امت]]" تعلق دارد نه به افراد<ref>مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص ۳۱۸-۳۲۰.</ref>. در [[حقیقت]]، از واژۀ  "[[امت]]"، به عنوان یک واحد کلان [[اجتماعی]]، یاد می‌شود که از یک سو، [[توانایی]] هویت‌سازی بادوام را دارد و از سوی دیگر هویتی واقعی را برای آنان [[خلق]] می‌کند؛ به نحوی که، هویت‌های کم رنگتر همچون [[هویت]] منطقه‌ای، ملی، قومی و نژادی را با خود هم جهت خواهد کرد<ref>ر.ک: فوزی، یحیی، «امام خمینی و هویت ملی در ایران»، فصلنامۀ مطالعات ملی، سال اول، ش ۴، ص۷۳.</ref>. 
==کارایی [[هویت اجتماعی]] و حدود آن==
از سوی دیگر، شواهد فراوانی در [[کتاب و سنت]] هست که اصل تاثیر [[فرد]] بر [[جامعه]] مورد [[تأیید]] قرار می‌‌گیرد؛ زیرا این شواهد از یک سو، دلالت بر [[سلسله]] [[انبیای الهی]] می‌کند که هیچ [[جامعه بشری]] از تأثیر آن بی بهره نبوده است و از سوی دیگر، دال بر وجود [[مستکبران]] [[ستمگری]] همانند [[فرعون]] است که منشا آثاری منفی و نامطلوب می‌شده‌اند. به همین سبب [[قرآن کریم]] از دو دسته [[پیشوا]] و [[رهبر]] یاد می‌کند: [[ائمه هدی]] و [[ائمه]] ضلال؛ که هر یک از این دو دسته هم در [[دنیا]]، در [[سرنوشت]] [[پیروان]] و [[رهبران]] خود موثرند و هم در [[آخرت]] و این نشانه عمق و وسعت تاثیری است که در امور و [[شئون]] [[حیات]] فردی و جمعی [[تابعان]] خود دارند<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، ۱۳۷۹، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۸۴-۱۰۹.</ref>. همچنان که در [[نهج‌البلاغه]] چنین آمده است: «هان ای [[مردم]]! آنچه [[مردم]] را گرد هم می‌آورد، [[خرسندی]] و [[نارضایتی]] است. ناقۀ [[ثمود]] را یک نفر (نه بیشتر) پی نمود، ولی [[خداوند]]، همه را [[کیفر]] کرد؛ زیرا همه آنان از کار او [[خرسند]] و [[راضی]] بودند، لذا [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ}}<ref>{{متن حدیث|أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ، وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ، لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا، فَقَالَ سُبْحَانَهُ ﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ﴾}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.</ref>. بر این اساس [[رضایتمندی]] از یک [[رفتار اجتماعی]] به معنای [[پیوستن]] به جمع عاملانِ آن [[رفتار]] تلقی شده است به نحوی که [[هویت]] هر [[جامعه]] با [[رضایت]] مندی و [[نارضایتی]] یا موضع‌ گیری‌ها شکل می‌گیرد<ref>ر.ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۷۲-۷۵.</ref>.
*کارایی [[هویت اجتماعی]] در دو بُعد قابل بررسی است:
بنابراین، دربارۀ ماهیت [[جامعه]] و رابطۀ [[فرد]] با آن، که از جمله مباحث بنیادین در [[شناخت]] [[هویت]] [[اجتماعی]] است، می‌‌توان گفت از نظر [[منابع اسلامی]]، [[اجتماع]] از یک سو، دارای وجود [[عینی]] است و از سوی دیگر، افراد در [[جامعه]] تأثیر گذار هستند؛ این تأثیرگذاری تا جایی است که [[قرآن کریم]] از دو دسته [[پیشوا]] یاد می‌‌کند؛ [[امامان]] [[هدایت]] و [[ائمه]] ضلال.
#در برابر هویت‌های فردی مغایر با [[هویت اجتماعی]]؛
==معنای [[هویت]] [[اجتماعی]] از دیدگاه [[اسلام]]==
#در برابر هویت‌های [[اجتماعی]] دیگر.
[[هویت]] [[اجتماعی]]، یعنی اینکه [[فرد]] نقش‌ها و [[وظایف اجتماعی]] خود را بشناسد و انتظارات [[جامعه]] را از خود بداند<ref>ر.ک: صفورایی پاریزی، محمدمهدی، «هویت»، مجلۀ دیدار آشنا، شهریور ۱۳۸۱، ش ۲۷، ص ۳۷.</ref>. بر اساس [[منابع اسلامی]]، [[هویت جامعۀ اسلامی]] به دو عنصر اساسیِ [[تعهد]] به [[آرمان‌های اسلامی]] و [[اطاعت از رهبری]] [[جامعه]] بستگی دارد. از این رو، [[هویت]] [[اجتماعی]] هیچ‌گاه از [[رهبری]] [[جامعه]] قابل تفکیک نیست و به همین [[دلیل]] در متون [[اسلامی]]، [[شناخت]] [[رهبر]] ملاک [[مسلمانی]] شناخته شده و کسی که بمیرد و [[امام]] زمانش را نشناسد، فاقد [[هویت اسلامی]] شمرده شده است<ref>ر.ک. اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۸۳.</ref>. در نتیجه، اگر [[جامعه]] ای از [[امام حق]]، [[تبعیت]] کند، دارای [[هویت]] [[اجتماعی]] سالم است و در صورت [[پیروی از امام]] ناحق و [[شیطانی]]، [[هویت]] [[اجتماعی]] آن [[جامعه]]، شکل [[ناهنجار]] به خود می‌‌گیرد.
*در متون [[اسلامی]] کارایی [[هویت اجتماعی]] در هر دو بُعد به دقت بررسی و [[تبیین]] شده است:
==کارایی [[هویت]] [[اجتماعی]]==
*'''الف) کارایی [[هویت اجتماعی]] در مقابل [[هویت]] فردی:''' در [[تقابل]] [[هویت اجتماعی]] با [[هویت]] فردی بر این نکته تاکید شده است که [[هویت]] فردی می‌تواند در دو صورت در برابر [[هویت اجتماعی]] [[مقاومت]] کند و فشار [[روابط اجتماعی]] را در جهت شکستن حصارهای [[هویت]] فردی بی‌اثر کند،این دو صورت عبارتنداز:
در متون [[اسلامی]] کارایی [[هویت]] [[اجتماعی]] از یک سو، در برابر در برابر هویت‌های فردیِ مغایر با [[هویت]] [[اجتماعی]] و از سوی دیگر، در مقابل هویت‌های [[اجتماعی]] دیگر مورد بررسی قرار گرفته است:
#به‌کارگیری ابزارهای مناسب جهت موضع‌گیری در مقابل [[هویت اجتماعی]] یا به تعبیری "اعتراض" که در [[قرآن]] از آن به [[جهاد]] یا [[امر به معروف و نهی از منکر]] تعبیر شده است که نخستین مرحله‌اش [[اعتراض]] خاموش است و عالی‌ترین مراحل آن [[اعتراض]] سازمان یافته و متمرکز [[تبلیغاتی]]، [[سیاسی]] و نظامی است.
#کارایی [[هویت]] [[اجتماعی]] در مقابل [[هویت]] فردی: در [[تقابل]] [[هویت]] [[اجتماعی]] با [[هویت]] فردی، بر این نکته تاکید شده است که [[هویت]] فردی می‌تواند در دو صورت [[اعتراض]] یا [[هجرت]]، در برابر [[هویت]] [[اجتماعی]] [[فاسد]]، [[مقاومت]] کند. از این رو، برای فرار از ذوب شدن در [[هویت]] [[اجتماعی]] [[فاسد]]، یکی از دو [[راه]] را باید برگزید: [[اعتراض]] یا [[هجرت]].
#فاصله‌گیری از [[جامعه]] و [[گزینش]] شرایط [[اجتماعی]] دیگر که در [[زبان قرآن]] از آن به "هجرت" تعبیر می‌شود.
#کارایی [[هویت]] [[اجتماعی]] در برابر [[هویت]] [[اجتماعی]] دیگر: در آنجا که دو [[هویت]] متقابل [[اجتماعی]]، وجود داشته باشد که هر یک خواهان [[نفی]] دیگری و جویای [[تسلط]] بر [[روابط اجتماعی]] و [[نهادهای جامعه]] باشند؛ در این صورت، هویتی [[پیروز]] خواهد شد که پایدارتر و مستحکمتر باشد<ref>ر.ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۷۵-۸۱.</ref>.
*[[خدای متعال]] در [[قرآن کریم]] با اشاره به دو عامل "اعتراض" و "هجرت" می‌فرماید: {{متن قرآن|فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً}}<ref>«و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است» سوره نساء، آیه ۹۵.</ref> تا آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا}}<ref>«از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان  روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است بجز آن مردان و زنان و کودکان ناتوان شمرده شده‌ای که نه چاره‌ای می‌توانند اندیشید و نه راه به جایی دارند» سوره نساء، آیه ۹۷-۹۸.</ref>.
*بنا بر آنچه در این [[آیات]] آمده است [[زندگی]] در آنجا که [[هویت اجتماعی]] [[جامعه]] محکوم [[فساد]] و [[انحطاط]] شود به معنای [[پذیرش]] [[هویت اجتماعی]] [[حاکم]] بر آن است. برای [[گریز]] از ذوب شدن در این [[هویت اجتماعی]] یکی از دو راه را باید برگزید: [[اعتراض]] یا [[هجرت]].
*[[اعتراض]]، فرد را در مقابل فشارهای [[اجتماعی]] ناشی از [[هویت]] [[فاسد]] [[جامعه]] مقاوم و پایدار می‌کند و همچون حصاری نفوذناپذیر، [[شخصیت]] [[هویت]] فردی را از [[نفوذ]] [[هویت]] منحط [[اجتماعی]] مصون می‌دارد در صورتی که امکان هر گونه [[اعتراض]] منتفی باشد [[هجرت]] تنها راه [[گریز]] از [[پذیرش]] شرایط [[اجتماعی]] نامطلوب است.
*'''ب) کارایی [[هویت اجتماعی]] در برابر [[هویت اجتماعی]] دیگر:''' در آنجا که دو [[هویت]] متقابل [[اجتماعی]] وجود داشته باشد که هر یک خواهان نفی دیگری و جویای [[تسلط]] بر [[روابط اجتماعی]] و نهادهای [[جامعه]] باشند هویتی [[پیروز]] خواهد شد که پایدارتر و مستحکمتر باشد.
*در [[قرآن کریم]] و همچنین در [[سخنان رسول خدا]] و [[ائمه اطهار]] به خصوص [[امیرالمؤمنین]] در [[نهج‌البلاغه]] اشارات روشن و عمیقی به عوامل [[پایداری]] [[شخصیت اجتماعی]] [[مسلمین]] شده است.
*از نظر [[قرآن]] و [[حدیث]] [[تعهد]] نسبت به [[آرمان‌ها]] که از آن به [[ایمان]] و [[تقوا]] تعبیر شده است و [[اطاعت]] از [[رهبری]] دو رکن اساسی [[استحکام]] [[هویت اجتماعی]] [[مسلمین]]، بلکه همه [[پیروان ادیان الهی]] است.
*[[امیرالمؤمنین]] در نهج البلاغه می‌فرماید: "ریشه‌ای که در [[تقوا]] روئیده باشد نابود نخواهد شد کشتزاری که با [[تقوا]] آبیاری شود [[تشنه]] نخواهد ماند"<ref>{{متن حدیث|لَا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶، و به شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۱، ص۲۷۳، خطبه ۱۶ رجوع شود.</ref>.
[[خدای متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>.
*و نیز در همین رابطه [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای  که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند و مثل کلمه‌ای پلید چون درختی پلید است که از روی زمین ریشه‌کن شده باشد، آن را هیچ پایداری  نیست خداوند، مؤمنان را در زندگی این جهان و جهان واپسین با گفتار استوار پا برجا می‌دارد و خداوند ستمگران را بیراه می‌گذارد و خداوند هر چه بخواهد انجام می‌دهد» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۷.</ref>.
*و نیز خطاب به [[مؤمنان]] می‌فرماید:{{متن قرآن|وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.</ref>.
*در [[آیات]] و [[روایات]] فراوان دیگری بر این [[حقیقت]] تأکید شده است که مقصود از [[ایمان]] و [[تقوی]]، [[پایبندی]] عملی به [[آرمان‌های الهی]] و [[اطاعت]] از [[رهبری]] است چنانکه در [[سورۀ بقره]] بر این [[حقیقت]] تصریح و تأکید شده است: {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}<ref>«این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و می‌گویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمی‌نهیم و می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (می‌جوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref>.
*امثال این اشارات که در منابع مذهبی [[اسلام]] بسیار است بر این مطلب تأکید دارند؛ جامعه‌ای پایدار و مقاوم و [[پیروز]] است که هویتش را [[ایمان به خدا]] و [[اطاعت]] از [[فرمان]] [[رهبران الهی]] شکل دهد و اینکه این [[جامعه]] [[رهبری]] [[بشر]] را به دست خواهد گرفت و [[سرور]] [[زمین]] خواهد شد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۷۵-۸۱.</ref>.
 
==[[رهبری]]، تبلور [[هویت]] [[جامعه]]==
*از دیدگاه [[منابع اسلامی]]، [[رهبری]] هر جامعه‌ای تبلور [[هویت اجتماعی]] آن [[جامعه]] است. بر همین اساس [[هویت اجتماعی]] هیچ‌گاه از [[رهبری]] قابل تفکیک نیست و به همین [[دلیل]] در متون [[اسلامی]] [[شناخت]] [[رهبر]] ملاک [[مسلمانی]] شناخته شده و کسی که بمیرد و [[امام]] زمانش را نشناسد فاقد [[هویت اسلامی]] و پیوسته به [[هویت]] [[جاهلی]] که در [[فرهنگ اسلامی]] تعبیری از [[هویت]] [[بیگانه]] است شمرده شده است.
*[[خداوند]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}<ref>«روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.</ref>.
*و نیز دربارۀ [[فرعون]] می‌گوید: {{متن قرآن|يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ}}<ref>«او در روز رستخیز، پیشاپیش قومش می‌آید و آنان را به دوزخ درمی‌آورد» سوره هود، آیه ۹۸.</ref>.
*[[روایات]] و [[آیات]] فراوان دیگری نیز بر همین مضمون دلالت دارد که برای اختصار از اشاره به آنها خودداری می‌کنیم<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۸۲.</ref>.
==[[هویت جامعۀ اسلامی]]==
*از آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت:
#[[هویت]] [[جامعۀ اسلامی]] به دو عنصر اساسی بستگی دارد:
##[[تعهد]] به [[آرمان‌های اسلامی]]؛
##[[اطاعت]] از [[رهبری]].
#[[رهبری]] در [[اسلام]] جلوه‌گاه آرمان‌های [[جامعه]] است و به همین [[دلیل]] تبلور [[هویت]] هر جامعه‌ای در [[رهبری]] آن است.
#[[هویت]] [[جامعۀ اسلامی]] از [[نظام سیاسی اسلام]] تفکیک‌پذیر نیست، آنچه به [[جامعه]] [[هویت اسلامی]] می‌بخشد [[نظام سیاسی]] آن است.
#[[جوامع]] [[مسلمین]] در صورتی از [[هویت اسلامی]] برخوردار خواهند شد که [[نظام سیاسی]] [[اسلامی]] بر آنها [[حاکم]] باشد و [[آرمان‌های اسلامی]] مبنای [[زندگی]] [[جامعه]] باشد و [[نظام سیاسی]] [[اسلامی]] که مبتنی بر [[امامت]] است بر آن [[جامعه]] [[حکومت]] کند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۸۳.</ref>.
 
==[[شاخص‌های هویت اسلامی در جامعه نبوی]]==


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۴۶

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث هویت است. "هویت اجتماعی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل هویت اجتماعی اجتماعی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

تعریف هویت

هویّت در لغت فارسی یعنی آنچه موجب شناسایی شخص باشد[۱]، هویت حقیقت شیء یا شخص است که مشتمل بر صفات اصلی اوست و هویت در لغت عربی به معنای شخصیت، ذات، هستی و وجود است[۲]. هویت، مرز ما با دیگران است و آنچه ما را‌ از‌ دیگران متمایز می‌سازد هویت ماست[۳]. این واژه، بیانگر چه کسی بودن است که از نیاز بشر به شناسانده شدن به چیزی یا جایی ناشی می‌‌شود. به عبارت دیگر، وقتی از "هویّت شخصی"سخن به میان می‌‌آید، مراد همان ویژگی‌های است که شخص را از دیگری متمایز می‌کند و به دیگران امکان اشاره با ضمیر "او"، (برای تشخّص این فرد از دیگر افراد) را می‌دهد؛ زیرا این شخص به گونه‌ای است که به علل و عواملی از جمله رفتار یا صفات خاص از دیگران متمایز شده و تشخص یافته است. البته، در تبیین هویت باید در نظر داشته باشیم همیشه معنایی ارزشی به همراه ندارد؛ چه‌بسا فرد یا ملتی ویژگی‌های ناپسندی نیز داشته باشند که‌ بخشی‌ از هویت آنان را می‌سازد[۴].

چیستی ماهیت جامعه و رابطۀ فرد با آن

قبل از ورود به بحث هویت اجتماعی، این مسئله باید حل شود که اساساً، رابطه فرد و جامعه چگونه است؟ ماهیت جامعه چیست؟ آیا جامعه واقعاً وجود دارد یا اینکه وجود جامعه، اعتباری است؟ اصولاً، جامعه مجموعه ای از افراد است یا وجودی مستقل دارد؟ درباره ماهیت جامعه و رابطۀ فرد با آن، که یکی از مهمترین مسائل علوم اجتماعی است، دیدگاه‌های مختلفی از سوی صاحب نظران، ارائه شده است که می‌توان آنها را در سه دیدگاه جامعه‌گرایان (که اصالت را از آن جامعه می‌دانند)، فردگرایان (که اصالت را از آن فرد می‌دانند) و قائلان به تعامل متقابل فرد و جامعه طبقه‌بندی کرد.

  1. دیدگاه جامعه‌گرایان: این گروه، جامعه را واقعیتی عینی تلقی می‌کنند که از افراد تشکیل دهندۀ آن متمایز است و آثار و خواص ویژه‌ای دارد که در یکایک افراد، مشاهده نمی‌شود. به تعبیر دیگر، آنان معتقدند تنها جامعه است که واقعیتی اصیل دارد و واقعیت فرد، تَبَعی (به تبعیت وجود جامعه) است[۵].
  2. گرایش‌های فردگرایانه: این عده، بر خصیصۀ فردی بودن پدیده‌های اجتماعی تکیه می‌کنند و معتقدند، فقط انسان‌های منفرد وجود دارند که به مجموعه آنها جامعه گفته می‌شوند[۶].[۷]
  3. دیدگاه تعامل متقابل فرد و جامعه: در کنار دو مکتبِ جامعه‌گرایانه و فردگرایانه، تلاش‌هایی نیز برای آشتی آنها انجام شده است که می‌توان آن را دیدگاه سومی دانست. بر اساس این دیدگاه، در انسان دو وجدان وجود دارد، یکی از آنها حاوی حالات مربوط به هر یک از ما که وجه مشخص ماست و دیگری حالاتی که در تمام جامعه مشترک است. وجدان اول، فقط گزارشگر شخصیت فردی ما و قوام بخش آن است و وجدان دوم، مبین و نمایندۀ تیپ جمعی است که بدون آن، جامعه وجود ندارد[۸].

اندیشمندان اسلامی و ماهیت جامعه

بر اساس آیات قرآن و احادیث، اجتماع از یک وجود عینی برخوردار است. زیرا، قرآن برای "امت‌‌ها" (جامعه‌ها) سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قائل است[۹]. بدیهی است که "امت"، اگر وجود عینی نداشته باشد، سرنوشت، فهم، شعور، طاعت و عصیان معنی ندارد؛ بنابراین، می‌‌توان گفت، از منظر قرآن کریم، وجود حیات جمعی یک حقیقت است، همچنان که مرگ جمعی نیز یک حقیقت است؛ زیرا می‌فرماید: ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ[۱۰]. در این آیه، سخن از یک حیات و زندگی است که لحظه پایان دارد و تخلف‌ناپذیر است، نه پیش‌افتادنی است و نه پس افتادنی؛ این حیات به "امت" تعلق دارد نه به افراد[۱۱]. در حقیقت، از واژۀ "امت"، به عنوان یک واحد کلان اجتماعی، یاد می‌شود که از یک سو، توانایی هویت‌سازی بادوام را دارد و از سوی دیگر هویتی واقعی را برای آنان خلق می‌کند؛ به نحوی که، هویت‌های کم رنگتر همچون هویت منطقه‌ای، ملی، قومی و نژادی را با خود هم جهت خواهد کرد[۱۲]. از سوی دیگر، شواهد فراوانی در کتاب و سنت هست که اصل تاثیر فرد بر جامعه مورد تأیید قرار می‌‌گیرد؛ زیرا این شواهد از یک سو، دلالت بر سلسله انبیای الهی می‌کند که هیچ جامعه بشری از تأثیر آن بی بهره نبوده است و از سوی دیگر، دال بر وجود مستکبران ستمگری همانند فرعون است که منشا آثاری منفی و نامطلوب می‌شده‌اند. به همین سبب قرآن کریم از دو دسته پیشوا و رهبر یاد می‌کند: ائمه هدی و ائمه ضلال؛ که هر یک از این دو دسته هم در دنیا، در سرنوشت پیروان و رهبران خود موثرند و هم در آخرت و این نشانه عمق و وسعت تاثیری است که در امور و شئون حیات فردی و جمعی تابعان خود دارند[۱۳]. همچنان که در نهج‌البلاغه چنین آمده است: «هان ای مردم! آنچه مردم را گرد هم می‌آورد، خرسندی و نارضایتی است. ناقۀ ثمود را یک نفر (نه بیشتر) پی نمود، ولی خداوند، همه را کیفر کرد؛ زیرا همه آنان از کار او خرسند و راضی بودند، لذا خداوند فرمود: ﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ[۱۴]. بر این اساس رضایتمندی از یک رفتار اجتماعی به معنای پیوستن به جمع عاملانِ آن رفتار تلقی شده است به نحوی که هویت هر جامعه با رضایت مندی و نارضایتی یا موضع‌ گیری‌ها شکل می‌گیرد[۱۵]. بنابراین، دربارۀ ماهیت جامعه و رابطۀ فرد با آن، که از جمله مباحث بنیادین در شناخت هویت اجتماعی است، می‌‌توان گفت از نظر منابع اسلامی، اجتماع از یک سو، دارای وجود عینی است و از سوی دیگر، افراد در جامعه تأثیر گذار هستند؛ این تأثیرگذاری تا جایی است که قرآن کریم از دو دسته پیشوا یاد می‌‌کند؛ امامان هدایت و ائمه ضلال.

معنای هویت اجتماعی از دیدگاه اسلام

هویت اجتماعی، یعنی اینکه فرد نقش‌ها و وظایف اجتماعی خود را بشناسد و انتظارات جامعه را از خود بداند[۱۶]. بر اساس منابع اسلامی، هویت جامعۀ اسلامی به دو عنصر اساسیِ تعهد به آرمان‌های اسلامی و اطاعت از رهبری جامعه بستگی دارد. از این رو، هویت اجتماعی هیچ‌گاه از رهبری جامعه قابل تفکیک نیست و به همین دلیل در متون اسلامی، شناخت رهبر ملاک مسلمانی شناخته شده و کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، فاقد هویت اسلامی شمرده شده است[۱۷]. در نتیجه، اگر جامعه ای از امام حق، تبعیت کند، دارای هویت اجتماعی سالم است و در صورت پیروی از امام ناحق و شیطانی، هویت اجتماعی آن جامعه، شکل ناهنجار به خود می‌‌گیرد.

کارایی هویت اجتماعی

در متون اسلامی کارایی هویت اجتماعی از یک سو، در برابر در برابر هویت‌های فردیِ مغایر با هویت اجتماعی و از سوی دیگر، در مقابل هویت‌های اجتماعی دیگر مورد بررسی قرار گرفته است:

  1. کارایی هویت اجتماعی در مقابل هویت فردی: در تقابل هویت اجتماعی با هویت فردی، بر این نکته تاکید شده است که هویت فردی می‌تواند در دو صورت اعتراض یا هجرت، در برابر هویت اجتماعی فاسد، مقاومت کند. از این رو، برای فرار از ذوب شدن در هویت اجتماعی فاسد، یکی از دو راه را باید برگزید: اعتراض یا هجرت.
  2. کارایی هویت اجتماعی در برابر هویت اجتماعی دیگر: در آنجا که دو هویت متقابل اجتماعی، وجود داشته باشد که هر یک خواهان نفی دیگری و جویای تسلط بر روابط اجتماعی و نهادهای جامعه باشند؛ در این صورت، هویتی پیروز خواهد شد که پایدارتر و مستحکمتر باشد[۱۸].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محمد معین، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۵ش، چاپ دهم، ج ۴، ص ۵۲۲۸.
  2. حسن عمید، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۸۴، چاپ بیست و هفتم، ص ۱۲۶۵.
  3. ر.ک: عرفان، امیر محسن و واسعی، سید علی رضا، باورداشت آموزه‌های مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی.
  4. ر.ک: عرفان، امیر محسن و واسعی، سید علی رضا، باورداشت آموزه‌های مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی.
  5. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، ۱۳۷۹، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۷۳-۱۰۷.
  6. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، ۱۳۷۹، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۵۵.
  7. ر.ک: فوزی، یحیی، «هویت جمعی از دیدگاه امام خمینی»، مجله متین، ۱۳۸۲، شماره ۱۹.
  8. دورکیم، امیل، تقسیم کار اجتماعی، ترجمۀ حسن حبیبی، تهران، ۱۳۵۹، انتشارات قلم، ص ۱۲.
  9. مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص ۳۱۸-۳۲۰.
  10. «و هر امّتی را زمانه‌ای است و چون زمانه آنان سر آید نه ساعتی واپس می‌روند و نه پیش می‌افتند» سوره اعراف، آیه ۳۴.
  11. مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ص ۳۱۸-۳۲۰.
  12. ر.ک: فوزی، یحیی، «امام خمینی و هویت ملی در ایران»، فصلنامۀ مطالعات ملی، سال اول، ش ۴، ص۷۳.
  13. ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، ۱۳۷۹، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۸۴-۱۰۹.
  14. «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ، وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ، لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا، فَقَالَ سُبْحَانَهُ ﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ﴾»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.
  15. ر.ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۷۲-۷۵.
  16. ر.ک: صفورایی پاریزی، محمدمهدی، «هویت»، مجلۀ دیدار آشنا، شهریور ۱۳۸۱، ش ۲۷، ص ۳۷.
  17. ر.ک. اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۸۳.
  18. ر.ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۷۵-۸۱.