برای هویت تعاریف گوناگونی ارائه شده است. از جمله اینکه: هویتنظام ارزشی معینی است که در آن خوبها و بدها، بایدها و نبایدها، هر یک جای خود را دارند. عکسالعمل فرد و جامعه در برابر حوادث گوناگون و موضعگیری فرد و جامعه نسبت به افراد یا جوامع دیگر بر مبنای احساس به هویت شکل میگیرد.
از تعاریف گوناگون هویت چنین نتیجه گرفته میشود که یکی از ویژگیهای شخصیت، احساسهویت است و آن عبارت است از احساسی که انسان نسبت به استمرار حیاتروانی خود دارد. یگانگی و وحدتی که فرد در مقابل اوضاع و احوال متغیر خارج، در حالت روانی خود احساس میکند، از ویژگیهای هویت مستحکم است.
هویت، زمانی مطرح میشود که انسان با غیر مواجه شود. این غیر میتواند جامعهای دیگر -با طرز تفکرهای مختلف- یا نقشهای جدیدی باشد که انسان به عهد میگیرد[۱].
بر اساس این تعریف که در آن از آیات قرآن نیز کمک گرفته شده آنچه هویتجامعه را تشکیل میدهد معیارهای رد و قبول یا رضایتمندی و نارضایتیجامعه است که میتوان از آن به نظام ارزشی تعبیر نمود، البته نه آن نظام ارزشی که تنها در عالم ذهن و نظر مورد قبول است، بلکه آن نظام ارزشی که عملاً مجموعه رفتارهای افراد جامعه را جهت میبخشد و آنها را به موضعگیریهای مشترک وادار میکند.
در این متن و در متن اسلامی دیگر رضایتمندی از یک رفتار اجتماعی به معنای پیوستن به جمع عاملان آن رفتار تلقی شده است. متون مورد اشاره این مفهوم را مورد تأکید قرار میدهد که هویتشخصیت نهادین هر جامعه با رضایتمندی و نارضایتی یا رد و قبول رفتارها و موضع گیریها شکل میگیرد. بنابر این، فردی که در رد و قبول امور، از معیارهای جامعهای تبعیت کند بخشی از آن جامعه خواهد بود. از آنجا که این فرد، از نظر هویت اجتماعی با آن جامعه یکسان و متحد است، تفاوتی نمیکند که از نظر زمانی یا مکانی با آن جامعه چقدر فاصله داشته باشد[۵].
و نیز خطاب به مؤمنان میفرماید:﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۱۱].
در آیات و روایات فراوان دیگری بر این حقیقت تأکید شده است که مقصود از ایمان و تقوی، پایبندی عملی به آرمانهای الهی و اطاعت از رهبری است چنانکه در سورۀ بقره بر این حقیقت تصریح و تأکید شده است: ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ﴾[۱۲].
↑«و خداوند جهادگران را بر جهادگریزان به پاداشی سترگ، برتری بخشیده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
↑«از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است بجز آن مردان و زنان و کودکان ناتوان شمرده شدهای که نه چارهای میتوانند اندیشید و نه راه به جایی دارند» سوره نساء، آیه ۹۷-۹۸.
↑«لَا يَهْلِكُ عَلَى التَّقْوَى سِنْخُ أَصْلٍ وَ لَا يَظْمَأُ عَلَيْهَا زَرْعُ قَوْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶، و به شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج۱، ص۲۷۳، خطبه ۱۶ رجوع شود.
↑«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
↑«آیا درنیافتهای که خداوند چگونه به کلمهای پاک مثل میزند که همگون درختی پاک است، ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان دارد به اذن پروردگارش هر دم بر خود را میدهد و خداوند مثلها را برای مردم میزند باشد که پند گیرند و مثل کلمهای پلید چون درختی پلید است که از روی زمین ریشهکن شده باشد، آن را هیچ پایداری نیست خداوند، مؤمنان را در زندگی این جهان و جهان واپسین با گفتار استوار پا برجا میدارد و خداوند ستمگران را بیراه میگذارد و خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۷.
↑«و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که اگر مؤمن باشید شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.
↑«این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم و میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (میجوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.