بیشتر اعضای بنیمغیره، به ویژه سران آنان، در آغاز با پیامبر و [[پیروان]] ایشان مخالفت ورزیده، همپای مشرکان قریش به رویارویی و [[ستیز]] با [[اسلام]] برخاستند. آنها شیوهها و شگردهای گوناگونی را برای [[پیشگیری]] از [[نفوذ]] بیشتر اسلام به کار میگرفتند که [[حبس]]، [[قتل]] و [[شکنجه]] مسلمانان، [[استهزا]]، اقتسام، [[تکذیب]] و درگیریهای نظامی از جمله آنها بود.
[[خاندان]] [[یاسر]] از [[نخستین مسلمانان]] مکه بودند که سران بنیمغیره آنان را به [[جرم]] اسلام خواهی سخت شکنجه کردند. [[عمار]]، [[جان]] دادن پدرش یاسر و مادرش [[سمیه]] را در زیر شکنجههای بیامان مشرکان بنیمغیره میدید و خود نیز به بدترین شکل شکنجه میشد. مشرکان عمار را در چاهی افکندند و [[تهدید]] کردند که اگر از [[آیین اسلام]] [[دست]] برنداشته، [[زبان]] به [[کفر]] نگشاید، او را همانند [[پدر]] و مادرش خواهند کشت. [[قتل]] پدر و [[مادر]] و سرسختی و [[قساوت]] [[مشرکان]] سرانجام [[عمار]] را وادار کرد تا به ظاهر و از سر [[اکراه]] [[کفر]] بگوید و از [[اذیت]] و [[آزار]] کشنده آنان برهد.<ref>جامع البیان، مج ۸، ج ۱۴، ص ۲۳۷؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۰۲؛ اسد الغابه، ج ۴، ص ۱۲۲ ـ ۱۲۳.</ref> در این باره آیه {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> فرود آمد و [[خشم]] و [[عذاب الهی]] را متوجه [[کافران]] دانست.
مشرکان بنیمغیره با [[حبس]] [[مسلمانان]] نخستین در [[مکه]]، آنان را از [[پیوستن]] به [[پیامبر]]{{صل}} و [[مهاجرت]] به [[مدینه]] باز میداشتند. بنیمغیره [[ام سلمه]] را که میخواست همراه [[ابوسلمه]] همسرش و پسر خردسالش [[سلمه]] به مدینه [[هجرت]] کند، دستگیر و بیش از یک سال زندانی کردند.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۶۸ ـ ۴۶۹؛ المحبر، ص ۸۳، ۸۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۲.</ref> [[ابوجهل]] از مشرکان سرسخت بنیمغیره با [[همدستی]] دیگر همکیشان خود برادرانش [[سلمة بن هشام]] و [[عیاش بن ابی ربیعه]] ([[برادر]] مادریش) را پس از ضرب و شتم به [[زندان]] انداخته، از پیوستن آن دو بهپیامبر در مدینه جلوگیری کردند.<ref> نسب قریش، ص ۳۰۲ ـ ۳۰۳، ۳۱۷ ـ ۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص ۱۷۴، ۱۸۳، ۱۹۷ ـ ۱۹۸.</ref> یکی از شیوههایی که مشرکان برای [[مبارزه]] با پیامبر و پیروانش به کار میبستند، [[استهزا]] و [[تمسخر]] [[آیات قرآن]] و مسلمانان بود. [[ولید بن مغیره]]، از سرکردههای بنی مغیره، یکی از استهزا کنندگانی به شمار میرفت <ref> المحبر، ص ۱۶۰.</ref>که [[خداوند]] [[شرّ]] ایشان را از پیامبر بازداشت. {{متن قرآن|إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ}}<ref>«ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم» سوره حجر، آیه ۹۵.</ref> شماری از بنی مغیره همانند [[ابوجهل]]، [[عاص بن هشام]]، [[ابوقیس بن ولید]]، [[قیس بن فاکه]] و [[زهیر بن ابوامیه]] برای به [[انزوا]] کشاندن پیامبر و دور ساختن [[مردم]] از او، از روش "اقتسام" استفاده میکردند. "مقتسمون" مشرکانی بودند که در موسم [[حج]] راههای ورودی [[مکه]] را میان خود تقسیم کرده، هریک بر سر راهی، از رفتن [[مردم]] نزد [[پیامبر]] جلوگیری میکردند.<ref> مجمع البیان، ج ۵، ص ۵۳۱؛ المیزان، ج ۱۲، ص ۱۹۳، ۱۹۸.</ref> و با [[سحر]] و افسانه [[خواندن قرآن]]... [[سعی]] داشتند مردم را از نزدیک شدن به [[قرآن]] و [[ایمان]] به آن برحذر بدارند؛ [[قرآن کریم]] در آیه {{متن قرآن|كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ}}<ref>«همچنان که (عذاب را) بر بخشکنندگان فرو فرستادیم» سوره حجر، آیه ۹۰.</ref> صریحاً از این روش [[دشمنان اسلام]] نام [[برده]] است. و در [[آیه]] {{متن قرآن|فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«پس به پروردگارت سوگند که از همه آنان خواهیم پرسید» سوره حجر، آیه ۹۲.</ref> آنان را [[تهدید]] میکند کهازهمگیایشان بازخواست خواهد شد.
گزارشهایی در ذیل آیه {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ}}<ref>«آیا در (کار) کسانی که ناسپاسی را جایگزین نعمت خداوند کردند و قوم خود را به «سرای نابودی» درآوردند ننگریستهای؟» سوره ابراهیم، آیه ۲۸.</ref> دیده میشود که از [[کفرورزی]] بنیمغیره خبر میدهد. بنیمغیره با تبدیل [[نعمتهای خداوند]] از جمله [[نعمت]] [[رسالت]] به [[کفر]] و [[عناد]]، به رویارویی با پیامبر برمیخاستند. [[مفسران]] در ذیل این آیه [[روایات]] متعددی آوردهاند که این آیه درباره دو گروه [[فاجر]] [[قریشی]] یعنی بنیامیه و بنیمغیره فرود آمده است.<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص ۲۲۱؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۷۳؛ جامع البیان، مج ۸، ج ۱۳، ص ۲۸۷.</ref> برابر گزارشی که ذیل آیه {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینشاند) به آن ایمان دارند و از دستهها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ) وعدهگاه اوست پس نسبت به آن در تردید مباش که آن (کتاب) از سوی پروردگار تو راستین است اما بیشتر (این) مردم ایمان نمیآورند» سوره هود، آیه ۱۷.</ref> آمده، "[[احزاب]]" به کار رفته در این آیه به [[کافران]] و [[مشرکان]] بنیمغیره [[تأویل]] و [[تفسیر]] شده است.<ref>الوجوه و النظائر، ج ۱، ص ۹۵؛ روح المعانی، مج ۷، ج ۱۲، ص ۴۳.</ref> گزارش دیگری در دست است که آیه {{متن قرآن|فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ}}<ref>«آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟» سوره محمد، آیه ۲۲.</ref> به طوایف [[بنی امیه]] و بنیمغیره تأویل شده است.<ref>نمونه بینات، ص ۷۱۹ ـ ۷۲۰.</ref> [[خداوند]] در این آیه کسانی را که به [[فساد]] و [[نافرمانی]] و [[قطع رحم]] میپردازند، [[اهل]] [[نجات]] نمیداند.
[[تکذیب]] و [[انکار آیات خداوند]] از دیگر روشهایی بود که مشرکان بنیمغیره در [[مبارزه]] خود بر ضد [[پیامبر]] [[برگزیده]] بودند. در خبری که ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا}}<ref>«و مرا با این دروغانگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.</ref> آمده است، بنیمغیره از تکذیب کنندگان [[مغرور]] و متنعمی بودند که پیامبر را [[دروغگو]] میخواندند.<ref>زادالمسیر، ج ۸، ص ۳۹۲؛ التکمیل و الاتمام، ص ۴۵۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۳۱.</ref> [[مفسران]]، واژه "[[احزاب]]" را در آیه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ}}<ref>«و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است، شادی میکنند؛ و از گروهها (ی کافر) کسی است که دیگری را انکار میکند؛ بگو: من فرمان یافتهام که خداوند را بپرستم و با او شریک قرار ندهم؛ (مردم را) به سوی او فرا میخوانم و بازگشت من به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۶.</ref> به [[کافران]] بنیمغیره معنا و [[تفسیر]] کردهاند.<ref> الوجوه و النظائر، ج ۱، ص ۹۵؛ زادالمسیر، ج ۴، ص ۳۳۵؛ التکمیل و الاتمام، ص ۲۱۰.</ref> با توجه به این آیه، بنیمغیره برخی آیههای [[خداوند]] را [[انکار]] میکردند.
مهمترین و شاید آخرین شیوه مبارزاتی بنیمغیره با پیامبر و پیروانش بهرهگیری از توان نظامی خود بود. نخستین درگیری [[مشرکان قریش]] با [[مسلمانان]] در [[سال دوم هجری]] و در [[نخیله]]، ناحیهای میان [[مکه]] و [[طائف]]، رخ داد. در این [[جنگ]]، گروهی از مسلمانان به [[رهبری]] [[عبدالله بن جحش]] که برای اطلاع از وضعیت مشرکان قریش [[مأموریت]] یافته بودند، با کاروان تجاری بنیمغیره درگیر شدند. در این زد و خورد یک تن از [[مشرکان]] کشته و دو نفر [[اسیر]] شد و کاروان به [[غنیمت]] مسلمانان درآمد. [[عثمان بن عبدالله بن مغیره]] و [[حکم]] بن [[کیسان]] از [[موالیان]] بنی [[مغیره]] به [[اسارت]] در آمدند و [[نوفل بن عبدالله بن مغیره]] از دست مسلمانان گریخت. این جنگ که در [[ماه حرام]] ([[رجب]]) رخ داده بود، بهانهای شد تا مشرکان و [[دشمنان پیامبر]]، اعم از [[قریش]] و بنی مغیره [[تبلیغات]] منفی خود را بر ضد پیامبر و مسلمانان شدت بخشند و پیوسته این سؤال را پیش کشند که چرا در ماه حرام جنگیدند. خداوند با فرود آوردن آیه {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«از تو درباره جنگ در ماه حرام میپرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگتر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگتر است» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> پاسخ محکمی به اینان داد و این دسیسه را خنثا کرد و تردید [[مسلمانان]] را نیز زدود.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۲۹؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۰.</ref>
جنگهای [[بدر]] و [[احد]] اوج حضور و تلاش [[مشرکان]] بنیمغیره در ضدیت و [[خصومت]] با [[پیامبر]] بود. شمار کشتگان و [[اسیران]] بنی [[مغیره]] در این دو [[نبرد]]، به ویژه [[غزوه بدر]]، [[گواه]] روشنی بر این مدعاست. در بدر بیش از ۸ تن از سران و اعضای بنی مغیره و همپیمانهای آنان کشته شدند و شماری نیز به [[اسارت]] درآمدند.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۸۷، ۱۴۰، ۱۴۹ ـ ۱۵۰؛ النسب، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۵۷ ـ ۳۵۹.</ref> [[میزان]] کشتههای بنیمغیره در این [[جنگ]] و تأثیر آن بر دیگر اعضای این [[قبیله]]، احساسات [[شاعران]] این [[قوم]] را بر انگیخت و در این باره اشعاری سرودند.<ref>السیرةالنبویه، ج ۳، ص ۲۸، ۵۲.</ref> بر اساس گزارشی، [[ابوجهل]] از سران بنی مغیره که در بدر حضور فعال داشت و سرانجام نیز در این جنگ کشته شد، شتران فراوانی را برای [[تغذیه]] و [[اطعام]] [[سپاه مشرکان]] [[ذبح]] کرد.<ref>المحبر، ص ۱۶۱.</ref> در [[جنگ احد]] نیز چندین نفر از مغیریها کشته شدند.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۰۸؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۰۷ ـ ۴۰۸؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۶.</ref> اعضایی از بنیمغیره در [[جنگ خندق]] نیز همراه دیگر [[احزاب]] و گروههای [[مخالف]] پیامبر حضور داشتند و برخی از آنها کشته شدند.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۹۶؛ النسب، ص ۲۱۰.</ref>
[[مفسران]]، واژه "[[احزاب]]" را که در [[آیه]] {{متن قرآن|جُنْدٌ مَا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزَابِ}}<ref>«اینان در آنجا سپاهی اندک از دستههای شکست خوردهاند» سوره ص، آیه ۱۱.</ref> به کار رفته است، به [[کافران]] و [[مشرکان]] از جمله بنیمغیره [[تأویل]] کردهاند.<ref>الوجوه و النظائر، ج ۱، ص ۹۵؛ التکمیل و الاتمام، ص ۳۴۲.</ref> این آیه از [[شکست]] احزاب در [[جنگ خندق]] خبر داده است.<ref>[[علی محمدی یدک |محمدی یدک، علی]]، [[بنی مغیره (مقاله)|مقاله «بنی مغیره»]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۶ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۶.</ref>.
بنیمغیره بیشتر به بازرگانی و سوداگری میپرداختند. آنان بر اثر در اختیار داشتن کاروانهای تجاری و جابه جایی کالاهای رایج آن روزگار، از توانگران قریش به شمار میآمدند. برخی مفسران، ذیل آیه﴿وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا﴾[۱۱] گزارشهایی آوردهاند که بر پایه آنها ﴿أُولِي النَّعْمَةِ﴾ (صاحبان ثروت و رفاه) به بنیمغیره تأویل شده است.[۱۲]عبدالله بن ابی ربیعه از تاجران توانگر بنیمغیره اموال فراوانی داشت. وی به تنهایی هزینه یک ساله پوششکعبه را میپرداخت، در حالی که تمام قریش اموال و دارایی خود را جمع میکردند تا بتوانند در یک سال خانه کعبه را پرده بپوشانند. عبدالله بن ابی ربیعه را از همین رو "عِدْل" میگفتند که به تنهایی با قریش برابری میکرد.[۱۳] بنیمغیره با برخی تیرهها از جمله بنی عمرو بن عمیر از دوره جاهلی معاملات ربوی داشتند؛ ولی بانزول آیاتحرمتربا﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴾[۱۴][۱۵]﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۱۶].[۱۷] این معاملات نیز برچیده شد.
فرزندانمغیره که با عنوان بنیمغیره از آنها یاد شده معاصر پیامبر بودند، از این رو از قبیلههای نوظهور قریش به حساب میآمدند. اینان در بسیاری از آداب و آیینهای دوره جاهلیت قریش مشارکت داشتند؛ همچنین گفته شده: بعضی اعضای بنیمغیره به پیروی از نصارای حیره به آیین زندقه گرایش داشتند. ولید بن مغیره از سران بلند پایه این قبیله و از بزرگان قریش به آیین زندقه گروید و در شمار زنادقه قریش درآمد.[۱۸] این گزارش میتواند بیانگر فاصله گرفتن این قبیله از بتپرستیباشد.
منابع از حضور فرزندان مغیره در جنگهای قبیلهای پیش از اسلام خبر میدهند. آنان در "حربالفجار" چهارم معروف به "یومعکاظ" با مشارکت قریش به جنگ بنیکنانه برخاستند. بنیمغیره در این جنگ شجاع و سرسخت ظاهر شده، پایدارتر بودند.[۱۹] هشام بن مغیره از سران بنیمغیره، ریاست و فرماندهی را در این جنگ سخت بر عهده داشت.[۲۰] در درگیری میان بنیجذیمه از تیرههای کنانی با بنیمغیره در دوره جاهلیفاکه بن مغیره کشته شد. این امر باعث شد دشمنی این دو گروه تا پس از اسلام کشیده شود و خالد بن ولید چندین سال بعد در سریه بنیجذیمه به انگیزهانتقام عمویش فاکه افراد بسیاری از این قبیله را بکشد.[۲۱] بنیمغیره مدت کوتاهی را با آل صُعِیْر همپیمان بود. آل عمرو بن اعظم تیرهای از قبیله بزرگ خزاعه، از دیگر همپیمانهای بنیمغیره بود.[۲۲] یاسر و پسرش عمار نیز با پیمانی به بنیمغیره پیوستند. یاسر که از یمن به مکه آمده بود، با ابوحذیفه بن مغیره همپیمان شد و کنیز او سمیّه را به زنی گرفت. عمار از سمیه زاده شد و ابوحذیفه او را آزاد کرد. به همین سبب در گزارشهایی عمار بن یاسر از موالیان بنیمغیره معرفی شده است.[۲۳] بر پایه برخی از این گزارشها پیمان عمار با بنیمغیره تا دوره اسلامی (عصر عثمان) نیز کشیده شد. مغیریها وقتی شنیدند که عثمان و اطرافیانش عمار یاسر را سخت کتک زدهاند، خشمگین شده، عثمان را تهدید کردند که اگر عمار بمیرد، یکی از بزرگان بنیامیه را خواهند کشت.[۲۴]
↑«و مرا با این دروغانگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.
↑زادالمسیر، ج ۸، ص ۳۹۲؛ التکمیل والاتمام، ص ۴۵۲؛ تفسیرقرطبی، ج ۱۹، ص ۳۱.
↑ نسب قریش، ص ۳۱۷؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۶؛ الاغانی، ج ۱، ص ۷۳، ۷۵.
↑«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود و اگر تنگدست باشد، مهلتی باید تا گشایشی یابد و اگر بدانید صدقه دادن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۲۷۸-۲۸۰.
↑جامعالبیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۴۶؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۲، ص ۵۴۸ ـ ۵۴۹ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۶۷۳ ـ ۶۷۴.
↑«ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۰.
↑جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۱۹؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۳۱۴.