زید بن حارثه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
[[زید]]، پسر [[حارثة بن شراحیل]]، اصالتاً [[اهل]] [[یمن]] و [[قحطانی]]<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۳، ص۳۳.</ref> و از قبیله کلب است<ref>السیرة النبویه، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۱، ص۱۶۲.</ref>. او حدود بیست سال قبل از [[بعثت پیامبر]]{{صل}} در یمن به [[دنیا]] آمد؛ پس او بیست سال از [[پیامبر]]{{صل}} کوچکتر و ده سال از [[علی]]{{ع}} بزرگتر بوده است<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۴۳.</ref>. زید چهرهای سفید متمایل به سرخ داشت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۱۳۲.</ref>. وی مردی کوتاه قامت، [[مهربان]] خونگرم و زود [[جوش]] بود. او به سرعت با دیگران [[انس]] میگرفت و رابطه شدید [[عاطفی]] برقرار میکرد، به گونهای که در اولین [[دیدار]]، در [[دل انسان]] جای میگرفت<ref>أنساب الأشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۷۰.</ref>. او دارای ظرفیت فوق العاده برای [[پذیرش]] دیگران، با هر نوع شخصیتی بود. به [[دلیل]] همین جنبه از [[شخصیت]] زید بود که پیامبر{{صل}}، همواره او را برای [[مدیریت]] و [[فرماندهی]] بر میگزید. [[حارثه]]، [[پدر]] زید، با زنی از [[قبیله طی]] به نام [[سعدی]] [[ازدواج]] کرد و او سه فرزند به نامهای [[جبله]]، زید و [[اسماء]] به دنیا آورد و سپس درگذشت<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۳۲۰.</ref>. [روزی] سعدی به همراه کودکش، زید؛ به دیدار بستگان خود میرفت که گروهی از سواران [[قبیله]] بنی قین بن جسر در دوره [[جاهلیت]] بر آنان [[حمله]] کردند و زید را که پسر بچهای چابک بود، به [[بردگی]] گرفتند و او را در بازار [[عکاظ]] به فروش گذاشتند. [[حکیم بن حزام]]، [[برادر]] زاده [[خدیجه]]، در سفری که به [[شام]] رفت، زید را به همراه چند برده دیگر خریداری کرد و به [[مکه]] آورد. حکیم بن حزام، زید را به چهار صد [[درهم]] خرید<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۳، ص۳۳.</ref>. زید در این هنگام [[کودکی]] نابالغ و در حدود هشت ساله بود<ref>معجم الصحابه، ابن قانع، ج۵، ص۱۷۰۳.</ref>. پس از بازگشت حکیم بن حزام، خدیجه به دیدن او آمد. این داستان در زمانی است که [[خدیجه]] با [[پیامبر]]{{صل}} [[ازدواج]] کرده بود. [[حکیم]] به خدیجه گفت: "عمه [[جان]]! هر یک از این پسرها را که میخواهی، برای خودت [[انتخاب]] کن". خدیجه [[زید]] را به عنوان [[غلام]] به خانهاش برد. [پس] خدیجه زید را به پیامبر{{صل}} بخشید و پیامبر{{صل}} هم او را [[آزاد]] کرد و پسر خود خواند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۱، ص۱۶۲.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == | ||
خط ۲۸: | خط ۱۵: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* [[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[زید بن حارثه (مقاله)|مقاله «زید بن حارثه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵''']] | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۳۶: | خط ۲۳: | ||
[[رده:افراد در قرآن]] | [[رده:افراد در قرآن]] | ||
[[رده:مدخل]] | [[رده:مدخل]] | ||
[[رده:صحابه]] | |||
{{صحابه}} |
نسخهٔ ۳۰ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۰۸
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
زید، پسر حارثة بن شراحیل، اصالتاً اهل یمن و قحطانی[۱] و از قبیله کلب است[۲]. او حدود بیست سال قبل از بعثت پیامبر(ص) در یمن به دنیا آمد؛ پس او بیست سال از پیامبر(ص) کوچکتر و ده سال از علی(ع) بزرگتر بوده است[۳]. زید چهرهای سفید متمایل به سرخ داشت[۴]. وی مردی کوتاه قامت، مهربان خونگرم و زود جوش بود. او به سرعت با دیگران انس میگرفت و رابطه شدید عاطفی برقرار میکرد، به گونهای که در اولین دیدار، در دل انسان جای میگرفت[۵]. او دارای ظرفیت فوق العاده برای پذیرش دیگران، با هر نوع شخصیتی بود. به دلیل همین جنبه از شخصیت زید بود که پیامبر(ص)، همواره او را برای مدیریت و فرماندهی بر میگزید. حارثه، پدر زید، با زنی از قبیله طی به نام سعدی ازدواج کرد و او سه فرزند به نامهای جبله، زید و اسماء به دنیا آورد و سپس درگذشت[۶]. [روزی] سعدی به همراه کودکش، زید؛ به دیدار بستگان خود میرفت که گروهی از سواران قبیله بنی قین بن جسر در دوره جاهلیت بر آنان حمله کردند و زید را که پسر بچهای چابک بود، به بردگی گرفتند و او را در بازار عکاظ به فروش گذاشتند. حکیم بن حزام، برادر زاده خدیجه، در سفری که به شام رفت، زید را به همراه چند برده دیگر خریداری کرد و به مکه آورد. حکیم بن حزام، زید را به چهار صد درهم خرید[۷]. زید در این هنگام کودکی نابالغ و در حدود هشت ساله بود[۸]. پس از بازگشت حکیم بن حزام، خدیجه به دیدن او آمد. این داستان در زمانی است که خدیجه با پیامبر(ص) ازدواج کرده بود. حکیم به خدیجه گفت: "عمه جان! هر یک از این پسرها را که میخواهی، برای خودت انتخاب کن". خدیجه زید را به عنوان غلام به خانهاش برد. [پس] خدیجه زید را به پیامبر(ص) بخشید و پیامبر(ص) هم او را آزاد کرد و پسر خود خواند[۹].[۱۰]
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۳، ص۳۳.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۱، ص۱۶۲.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۵۴۳.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۱۳۲.
- ↑ أنساب الأشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۷۰.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۳۲۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۳، ص۳۳.
- ↑ معجم الصحابه، ابن قانع، ج۵، ص۱۷۰۳.
- ↑ السیرة النبویه، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۱، ص۱۶۲.
- ↑ کاظمی، محمد ایوب، مقاله «زید بن حارثه»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص۱۹۶-۱۹۷.