روشهای تربیتی: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
==نخست: روش [[محبت]]== | ==نخست: روش [[محبت]]== | ||
==دوم: روش [[تشویق]] و [[تنبیه]]== | ==دوم: روش [[تشویق]] و [[تنبیه]]== | ||
==نقش [[تنبیه]] در [[تربیت]]== | ==نقش [[تنبیه]] در [[تربیت]]== | ||
[[انسان]] پیوسته در معرض [[اشتباه]] و [[خطا]]، و [[انحراف]] و [[گناه]] است، و [[نیازمند]] است به هشیار شدن در دوری از آنچه موجب [[تباهی]] است. | [[انسان]] پیوسته در معرض [[اشتباه]] و [[خطا]]، و [[انحراف]] و [[گناه]] است، و [[نیازمند]] است به هشیار شدن در دوری از آنچه موجب [[تباهی]] است. |
نسخهٔ ۵ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۰
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سیره خانوادگی معصومان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
انسان فطرتاً الگوطلب و الگوپذیر است و به این دلیل یکی از مؤثرترین روشهای تربیت روش الگویی است. در این روش فرد، نمونهای عینی را مطلوب خویش میگیرد و به شبیهسازی دست میزند و تلاش میکند در همه امور خود را همانند الگوی مطلوب خویش سازد و گام در جای گام او نهد و بدو تشبّه نماید. تربیت ابتدایی انسان بهطور طبیعی با روش الگویی شکل میگیرد. کودک در چند سال نخست زندگی خود، همه کارهایش را از الگوهای پیرامون خود که در درجه اول پدر و مادر اویند، الگوبرداری میکند و با تقلید از آنان رشد میکند و ساختار تربیتیاش سامان مییابد. از اینرو روش الگویی در سازمان دادن شخصیت و رفتار کودک به شدت نقش دارد. تلقی کودکان از والدین در سالهای نخست کودکی به نقش الگویی آنان در جهت مثبت یا منفی دامن میزند، زیرا کودکان در این ایام همه چیز خود را از والدین و وابسته به ایشان میدانند، چنانکه در حدیثی از امام کاظم(ع) آمده است: «بَرُّوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا إِلَيْهِمْ فَإِنَّهُمْ يَظُنُّونَ أَنَّكُمْ تَرْزُقُونَهُمْ»[۱].
پس از والدین، شخصیتهایی که دارای نفوذ معنویاند، نقش الگویی به سزایی در تربیت بازی میکنند، به گونهای که تمام ویژگیهای فکری و روحی و جلوههای رفتاری آنان را تقلید میشود؛ و هرچه قدرت نفوذ الگوها بیشتر و زمینه پذیرش آمادهتر باشد، نمونهبرداری کاملتر صورت میگیرد. الگوهای اجتماعی، دوستان و معاشران، وسایل ارتباط جمعی و جز اینها در شکل دادن شخصیت کودک و نوجوان و جوان به شدت نقش دارند، چنانکه از امیر مؤمنان علی(ع) وارد شده است: «النَّاسُ بِزَمَانِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ»[۲].
بسیاری از اوقات تأثیرپذیری فرزندان از الگوهای اجتماعی و وسایل ارتباط جمعی چندان است که نقش والدین را به شدت تحت الشعاع قرار میدهد.
به همین دلیل است که نقش الگوها حساسترین نقش تربیتی است تا جایی که الگوهای صالح، مردم را به صلاح میرسانند و الگوهای فاسد، مردم را به فساد میکشانند. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِي إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِي وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمَا قَالَ الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاءُ»[۳].
با همه این احوال نقش الگویی والدین انکارناپذیر است و بسیاری از آداب و رفتارها در خانواده دیده میشود و الگوگیری میگردد و در واقع هر هنری که پدر و مادر جلوه دهند، جان فرزندانشان بدان هنر متصف میشود، هرچند که فرزندان میتوانند با اراده و تحت تأثیر عوامل دیگر در آن تغییر دهند و الگوهای دیگر را منشأ رفتارهای خود سازند.[۴]
نخست: روش محبت
دوم: روش تشویق و تنبیه
نقش تنبیه در تربیت
انسان پیوسته در معرض اشتباه و خطا، و انحراف و گناه است، و نیازمند است به هشیار شدن در دوری از آنچه موجب تباهی است. ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ﴾[۵]. نقش تنبیه در تربیت، فراهم کردن بیم از بدی و پلیدی و نوعی ایمنسازی است، نه تخریب متربی و شکستن حریمهای ایمنی درونی؛ بدین معنا که تنبیه در حقیقت بیدارسازی و ادبآموزی است تا شخص در نتیجه هشیاری خود به ایمنسازی حریمهای وجودی خویش دست یازد و از بدی و پلیدی دوری نماید؛ و اگر بیداری و هشیاری صورت نگیرد، فرد همچنان در مسیر اشتباه پیش میرود؛ به بیان علی(ع): «إِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ فَمَنْ أَهْمَلَهَا جَمَحَتْ بِهِ إِلَى الْمَآثِمِ»[۶].
اگر بیدارسازی و ادبآموزی به موقع و به درستی صورت نگیرد و به ایجاد حریمهای درونی به وسیله خود شخص منجر نشود، انسان به سرعت به سوی تباهی میرود؛ به تعبیر امیر مؤمنان علی(ع): «مَنْ أَهْمَلَ نَفْسَهُ أَهْلَكَهَا»[۷].
ازاینروست که تنبیه به عنوان امری تبعی و نه اصلی، آنجا که راهی دیگر برای بیدار کردن و درمان نمودن وجود ندارد، به کار گرفته میشود؛ به بیان امام علی(ع): «مَنْ لَمْ يُصْلِحْهُ حُسْنُ الْمُدَارَاةِ أَصْلَحَهُ سُوءُ المُكَافَاةِ»[۸].
البته نباید فراموش کرد که تنبیه اصالت ندارد و آنچه اصل است رحمت و محبت، و گذشت و بخشش است، و هیچچیز چون ملایمت و مدارا، در تربیت مؤثر نیست و روش تربیتی پیامبر اکرم(ص) و اوصیای آن حضرت چنین بوده است. در منطق الهی و سیره نبوی تنبیه نیز جلوهای از رحمت و محبت است و نباید از این ساختار دور شود. از رسول خدا(ص) روایت شده است که خداوند فرموده است: «سَبَقَتْ رَحْمَتِي عَضَبِي»[۹].
کسانی میتوانند در راه تربیت به درستی گام زنند که بتوانند رحمت و محبت خود را بر خشم و غضب چیره گردانند و جز از سر لطف و مرحمت دست به تنبیه نگشایند. بنابراین تا آنجا که میشود باید با تمهیداتی از جنس رحمت و محبت، و بخشش و گذشت، فرد را از بدی جدا کرد و رو به اصلاح برد. و آنجا که تنبیه ضرورت مییابد، باید توجه داشت زمانی مؤثر و مفید و کارساز است که مبتنی بر آدابی صحیح انجام گیرد، و در غیر این صورت، نه تنها نتیجهای نخواهد داشت، بلکه به نتایج عکس و آسیبهای جبرانناپذیر شخصیتی و روحی و اجتماعی منجر خواهد شد. در این میان از همه چیز مهمتر آن است که ریشهها و زمینههای کجی و ناراستی شناخته شود و تلاش گردد که آن زمینهها از بین برود.[۱۰]
آداب تنبیه
تنبیه زمانی نقش هشداردهندگی، بیدارکنندگی، بازدارندگی و اصلاحکنندگی دارد که براساس آدابی صحیح اجرا شود که به مواردی از این آداب اشاره میشود.
- تنبیه به عمل و صفت بد شخص تعلق میگیرد و هدف آن است که شخص از بدی جدا شود و نباید به شخصیت انسانی او اهانت شود و فرد تحقیر گردد. امیر مؤمنان علی(ع) فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ»[۱۱].
- تنبیه باید سنجیده و حسابشده و دقیق باشد و به هیچ وجه از حد و اندازه فراتر نرود و از میزان خطا و جرم شدیدتر نباشد که در این صورت تأثیر مثبت خود را از دست میدهد و موجب عکسالعمل منفی میشود. نقل شده است که مردی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد که خانوادهام نافرمانی میکنند، چگونه آنان را تنبیه کنم؟ حضرت فرمود: “آنان را ببخش”. آن شخص برای بار دوم و سوم سؤال خود را تکرار کرد و پیامبر(ص) نیز همان پاسخ را داد. آنگاه فرمود: «فَعَاقِبْ بِقَدْرِ الذَّنْبِ»[۱۲]. امیر مؤمنان علی(ع) در آموزهای والا یادآور شده است که چنانچه تنبیه سنجیده و حسابشده و دقیق نباشد، نه تنها تأثیرگذار نخواهد بلکه موجبات گستاخی و لجاجت را فراهم میسازد: «الْإِفْرَاطُ فِي الْمَلَامَةِ يَشُبُّ نَارَ اللَّجَاجَةِ»[۱۳]. تنبیه باید چنان از ظرافتهای تربیتی برخوردار باشد که به صورت عاملی بیدارکننده و بازدارنده از بدی عمل نماید. حتی امیر مؤمنان علی(ع) یادآور شده است که در صورت احساس پشیمانی نباید شخص را به یاد اشتباه و گناهش انداخت و به تکرار عذرخواهی واداشت. آن حضرت فرموده است: «إِعَادَةُ الِاعْتِذَارِ تَذْكِيرٌ بِالذَّنْبِ»[۱۴]. اینگونه دقتها از لوازم ضروری روش تنبیه است. همچنین نقل شده است که کسی نزد امام کاظم(ع) از رفتار فرزند خود شکایت کرد. حضرت به آن شخص درباره تنبیه فرزندش فرمود: «لَا تَضْرِبْهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُطِلْ»[۱۵].
- تنبیه برای تنبّه و بیداری است و باید کاملاً متناسب شخص و عملی که از او سر زده است انتخاب شود. چشمپوشی، اخم، روی ترش کردن، روی برگرداندن، ترک کردن، قهر کردن، به کنایه سخن گفتن، اشاره لفظی، تذکر، سخن عادی، سخن تند[۱۶]، و مانند اینها مراتبی است که به عنوان دارویی مؤثر از جانب طبیبی حاذق و دلسوز انتخاب میشود؛ و درصورتیکه مرتبهای لطیفتر نتیجه میدهد، استفاده از مراتب شدیدتر به هیچ وجه جایز نیست[۱۷]. نقل کردهاند که پیامبر اکرم(ص) به دیدار فاطمه(س) رفت، اما وارد خانه نشد و بازگشت. زمانی که علی(ع) به خانه آمد، فاطمه(س) ماجرا را برای او بازگفت. علی(ع) نزد پیامبر(ص) رفت و علت را جویا شد. پیامبر(ص) فرمود: “پردهای نقشدار به در خانه آویخته دیدم”. و سپس اضافه کرد: “مرا با دنیا چه کار؟” علی(ع) نزد فاطمه(س) بازگشت و آنچه را از پیامبر(ص) شنیده بود بیان کرد. فاطمه(س) گفت: “مرا به آنچه نظر و خواست آن حضرت است فرمان بده”. علی(ع) گفت: “آن پرده را نزد فلان کس که خانوادهای محتاجند بفرست”[۱۸]. باید توجّه داشت که گاهی صرف پشیمانی و اقرار به نادانی و گناهورزی، تنبیه شمرده میشود و نباید گامی دیگر در جهت تنبیه شخص برداشته شود؛ به بیان امیر مؤمنان علی(ع): «رُبَّ جُرْمٍ أَغْنَى عَنِ الِاعْتِذَارِ عَنْهُ الْإِقْرَارُ بِهِ»[۱۹]. این لطافتها در امر تنبیه با توجه به فلسفه تنبیه است؛ و اگر تنبیه جز اینگونه دیده شود به امری خلاف فلسفه خود تبدیل میگردد، زیرا هدف بیداری و هشیاری و بازدارندگی است، و چنانکه شخص متنبه شده باشد، چنان است که گویا خطا نکرده است و باید اینگونه دیده شود؛ به بیان علی(ع): «مَا أَذْنَبَ مَنِ اعْتَذَرَ»[۲۰].
- تنبیه نباید به هیچ وجه برای تشفی خاطر و ارضای خود و یا انتقام صورت بگیرد، زیرا تنبیه ابراز محبت و دلسوزی است در قالبی مناسب برای اصلاح و تربیت، و نه انتقامجویی و تخلیه احساسات. روایت شده است: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَنِ الْأَدَبِ عِنْدَ الْغَضَبِ»[۲۱]. و از امیر مؤمنان علی(ع) نقل شده است: «لَا أَدَبَ مَعَ غَضَبٍ»[۲۲]. تنبیه زمانی واجد فلسفه خویش است که از سر محبت و شفقت باشد، نه از سر قساوت و خشونت. از امیر مؤمنان علی(ع) چنین روایت شده است: «اضْرِبْ خَادِمَكَ إِذَا عَصَى اللَّهَ وَ اعْفُ عَنْهُ إِذَا عَصَاكَ»[۲۳]. ابن شهرآشوب نقل کرده است که روزی امیر مؤمنان علی(ع) خدمتگزار خود را چند بار فراخواند ولی او امام(ع) را پاسخ نداد. آن حضرت در پی او برآمد و او را جلوی در خانه یافت. از او پرسید: “چه چیز تو را واداشت که پاسخم نگویی؟” گفت: “در اجابت سست بودم و از عقوبت احساس امنیت نمودم”. پس حضرت فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنِي مِمَّنْ تَأْمَنُهُ خَلْقُهُ»[۲۴].
- آنجا که لازم است تنبیهی صورت گیرد، بهتر است دور از چشم دیگران و در خفا باشد، مگر در مواردی خاص - با ملاحظات همهجانبه و رعایت آداب تنبیه - که تنبیه موجب بازدارندگی جمعی میشود، چنانکه امیر مؤمنان علی(ع) بدین امر اشارت فرموده است: «الْعَاقِلُ مَنْ اتَّعَظَ بِغَيْرِهِ»[۲۵].
- شخصی که تنبیه میشود باید نسبت به تنبیه خود توجیه باشد و بداند که چرا مجازات میشود؛ و باید این امر بهگونهای باشد که شخص خود را مستحق آن ببیند و از تأیید درونی وی برخوردار باشد تا تأثیر بیدارکننده و بازدارنده و اصلاحکننده داشته باشد.[۲۶]
جستارهای وابسته
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ «به فرزندانتان خوبی کنید و به آنان نیکی نمایید، زیرا آنان گمان میکنند که شما ایشان را روزی میدهید». فقه الرضا، ص۳۳۶، بحار الانوار، ج۷۴، ص۷۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۰.
- ↑ «مردمان به زمان خویش مانندهترند از ایشان به پدران خویش». أبوالحسن محمد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی)، خصائص أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، الطبعة الثانیة، منشورات الرضی، قم، ۱۳۶۳ ش. ص۹۰؛ رشیدالدین وطواط، مطلوب کل طالب من کلام علی بن ابی طالب(ع)، مقدمه، تصحیح و تعلیقات از محمود عابدی، چاپ اول، بنیاد نهج البلاغه، ۱۳۷۴ ش. ص۶۸؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۶۶؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱۹، ص۲۰۹.
- ↑ «دو گروه از امت من باشند که چون صالح شوند، امتم صالح شود، و چون فاسد شوند، امتم فاسد شود. [گفتند: ای رسول خدا، آنان چه کسانیاند؟ فرمود:] فقیهان و زمامداران». الخصال، ج۱، ص۳۷؛ تحف العقول، ص۳۶؛ روضة الواعظین، ص۱۰؛ بحار الانوار، ج۲، ص۴۹، ج۷۵، ص۳۳۶، ج۷۷، ص۱۵۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۱۶۰.
- ↑ «و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد» سوره یوسف، آیه ۵۳.
- ↑ «همانا این نفس به بدی و گناه فرمان میدهد، پس هرکه آن را واگذارد او را به سوی گناهان میکشاند». شرح غررالحکم، ج۲، ص۵۲۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۱۴۱.
- ↑ «هرکه نفس خود را واگذارد، هلاکش گرداند». شرح غررالحکم، ج۵، ص۱۶۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۲۹.
- ↑ «کسی که با خوشرفتاری اصلاح نشود، با خوب کیفر کردن اصلاح میشود». غررالحکم، ج۲، ص۱۷۸؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۴۴.
- ↑ «رحمت من بر غضبم سبقت دارد». مصنف عبدالرزاق، ج۲، ص۱۶۲؛ مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۴۲؛ صحیح مسلم، ج۱۷، ص۶۸؛ مسند أبی یعلی الموصلی، ج۱۱، ص۱۶۹؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۳؛ مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۲۱۳؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۳۹؛ کنز العمال، ج۱، ص۵۲، ج۴، ص۲۵۰، ج۱۲، ص۴۱۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۱۶۹.
- ↑ «همانا خدای سبحان کیفر را بر معاصی خود قرار داده است تا بندگانش را از عذاب خویش بازدارد». شرح غررالحکم، ج۲، ص۵۱۷؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۱۵۱ [بدون «لِعِبَادِهِ»].
- ↑ «پس [اگر چارهای نبود و خواستی تنبیه کنی]به اندازه گناهی که کردهاند مجازات کن [و فراتر مرو]». المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۶۹؛ اسد الغابة، ج۱، ص۳۳۶؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۰۶؛ الاصابة، ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ «افراط در سرزنش کردن، میزان لجاجت را افزونتر میکند». غررالحکم، ج۱، ص۸۸؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲ [«نِیرَانَ» آمده است].
- ↑ «تکرار نمودن عذرخواهی، به یاد گناه انداختن است». شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۷۴؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۷۱.
- ↑ «فرزندت را تنبیه بدنی مکن و [برای ادب کردنش]با او قهر کن، ولی قهرت طولانی نشود». عدة الداعی، ص۸۹؛ بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۹۹.
- ↑ الامام روح الله الموسوی الخمینی، تحریرالوسیله، الطبعة الثانیة، مطبعة الآداب، النجف، ۱۳۹۰ ق. افست، ج۱، ص۴۷۶.
- ↑ الامام روح الله الموسوی الخمینی، تحریرالوسیله، الطبعة الثانیة، مطبعة الآداب، النجف، ۱۳۹۰ ق. افست، ج۱، ص۴۷۶.
- ↑ صحیح البخاری، ج۳، ص۳۲۷.
- ↑ «بسا گناهی که اقرار به آن از عذرخواهی از آن بینیاز سازد». شرح غررالحکم، ج۴، ص۷۴؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۲۶۷.
- ↑ «کسی که عذر خواهد، گویا گناه نکرده است». شرح غررالحکم، ج۶، ص۵۰؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۷۶.
- ↑ «رسول خدا(ص) از تنبیه هنگام خشم نهی کرده است». المحاسن، ج۱، ص۲۷۴؛ الکافی، ج۷، ص۲۶۰؛ تهذیب الاحکام، ج۱۰، ص۱۴۸؛ الجامع للشرایع، ص۵۶۹؛ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۳۳۷.
- ↑ «تنبیه در حال خشم بیمعناست». عیون الحکم و المواعظ، ص۵۳۱؛ میزان الحکمة، ج۱، ص۱۱۰.
- ↑ «اگر خدمتگزارت خدا را نافرمانی کرد، او را تنبیه کن، ولی اگر شخص تو را نافرمانی کرد، او را ببخش». شرح غررالحکم، ج۲، ص۱۹۴؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۷۷.
- ↑ «سپاس خدایی را که مرا از آنان قرار داده است که مردم از جانب او احساس امنیت میکنند». مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۱۳؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۴۸.
- ↑ «عاقل کسی است که از مشاهده دیگران پند گیرد». شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۳۹؛ عیون الحکم و المواعظ، ص۴۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۱۷۱.