حجار بن ابجر بن جابر عجلی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
}}
}}
== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[نسب]] وی را به تیره [[عجل]] بن لجیم از [[قبیله بکر بن وائل]] از [[عرب]] [[عدنانی]] رسانده‌اند<ref>ابن حزم، ص۳۱۴.</ref> از این رو، نسبت او را بکری نیز آورده‌اند<ref>بخاری، ج۳، ص۱۳۰؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۱۲.</ref>. کنیه‌اش را [[ابواسید]] گفته<ref>ابن ماکولا، ج۱، ص۷۱؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۰۵.</ref> و او را از [[کوفیان]] شمرده‌اند<ref>بخاری، ج۳، ص۱۳۰؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۱۲.</ref>. گفته‌اند او [[شریف]]<ref>و سرور قوم خود، بکر بن وائل، ر.ک: دینوری، ص۲۱۴.</ref> بود<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۵۰؛ ابن ماکولا، ج۶، ص۱۳.</ref>. حجار، از اشراف بعدی [[کوفه]]، از [[اموی]] مسلکان و از چهره‌های [[ضد]] [[شیعه]] [[کوفی]] است. بیشتر منابع وی را از [[تابعین]] دانسته‌اند<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۵۰؛ خلیفة بن خیاط، ص۲۴۳؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۰۶.</ref>. اما [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۲، ص۱۴۳.</ref> در بخش سوم ([[مخضرمین]]) از وی یاد کرده، می‌گوید: او [[زمان رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرد. ابن حجر سپس به [[نقل]] از [[ابن درید]] ([[م]] ۳۲۱) در کتاب الاخبار المنثوره از شیوخ [[بنی عجل]] گفته است که حجار موضوع [[اسلام]] خویش را با پدرش در میان گذاشت، پدرش گفت: پسرم [[صبر]] کن تا تو را نزد [[عمر]] ببرم تا او تو را به این [[دین]] مشرف کند. در ادامه آمده است که حجار به [[رسالت پیامبر]] [[شهادت]] داد، اما پدرش تنها به [[توحید]] شهادت داد و به رسالت پیامبر شهادت نداد که عمر از او سبب را پرسید و او گفت: چون من امروز یا فردا می‌میرم. «[[اجر]]»<ref>اندکی پیش از شهادت امام علی{{ع}}، ر.ک: ابن حجر، ج۳، ص۱۴۳.</ref> بر دین [[نصرانیت]] درگذشت<ref>دینوری، ص۲۱۴؛ طبرانی، ج۱، ص۱۰۲؛ ابن حجر، ج۲، ص۱۴۳.</ref>. از زندگانی حجار گزارش‌هایی پراکنده نقل شده است که بیانگر چهره منفی اوست. در سال ۴۳، هنگامی که [[مغیرة بن شعبه]] [[والی کوفه]] بود، حجار بن ابجر به هنگام تحرکات [[خوارج]]، به سرکردگی [[مستورد بن غلفه]]، [[مغیره]] را از ورود خوارج به [[حیره]] [[آگاه]] ساخت<ref>بلاذری، ج۵، ص۱۷۶.</ref>، حجار در [[زمان]] خروج «[[قریب]]» و «[[زحاف خارجی]]» بر [[ضد]] [[ابن زیاد]]<ref>در سال ۵۳، ر.ک: خلیفة بن خیاط، ص۱۶۸.</ref> به [[بصره]] آمد تا کاری شخصی انجام دهد اما از ناحیه تیره بنی راسب مورد ضرب و شتم قرار گرفت و نزدیک بود کشته شود، اما [[نجات]] یافت و به بنی راسب خرده گرفت و اظهار کرد که برای [[یاری]] بنی راسب به بصره آمده بود<ref>بلاذری، ج۵، ص۱۸۴-۱۸۳.</ref>. نام وی در شمار کسانی آمده که بنا به درخواست زیاد، بر ضد [[حجر بن عدی]] [[شهادت]] داده و گفتند [[حجر]] به [[عثمان]] و [[معاویه]] به گفته و از آن دو [[بیزاری]] جسته است<ref>بلاذری، ج۵، ص۳۶۳؛ و شرح کامل‌تر آن را ر.ک: طبری، ج۵، ص۲۷۰.</ref>. مهم‌ترین نقش حجار در [[زمان امام حسین]]{{ع}} رخ داد. او یکی از کوفیانی بود که برای [[امام حسین]]{{ع}} [[نامه]] نوشت و ایشان را به [[عراق]] [[دعوت]] کردند<ref>ر.ک: دینوری، ص۲۲۹؛ بلاذری، ج۳، ص۳۷۰؛ طبری، ج۵، ص۳۵۳؛ مفید، ج۲، ص۹۸.</ref>، اما سپس [[خیانت]] کردند. او در [[زمان]] [[حضور]] [[مسلم بن عقیل]] در [[کوفه]] از کسانی بود که [[مردم کوفه]] را از مقابله با ابن زیاد بر [[حذر]] داشت و باعث [[سستی]] [[مردم]] شد<ref>دینوری، ص۲۳۹؛ طبری، ج۵، ص۳۶۹.</ref>. همچنین هنگامی که [[عمر بن سعد]]، پیش از [[عاشورا]] با ابن زیاد مکاتبه می‌کرد و اوضاع [[کاروان امام حسین]]{{ع}}را گزارش می‌داد و با آن [[حضرت]] مماشات می‌کرد، ابن زیاد افرادی از جمله حجار را<ref>با ۱۰۰۰ نفر، ر.ک: بلاذری، ج۳، ص۳۸۷.</ref> برای کمک به عمر بن سعد گسیل داشت<ref>دینوری، ص۲۵۴.</ref>. امام حسین{{ع}}حجار را در [[روز عاشورا]] مورد خطاب قرار داد و با اشاره به نامه‌های یاد شده او را [[مؤاخذه]] فرمود<ref>ر.ک: بلاذری، ج۳، ص۳۸۷؛ طبری، ج۵، ص۴۲۵؛ مفید، ج۳، ص۹۸.</ref>.  
[[نسب]] وی را به تیره [[عجل بن لجیم]] از [[قبیله بکر بن وائل]] از [[عرب عدنانی]] رسانده‌اند<ref>ابن حزم، ص۳۱۴.</ref> از این رو، نسبت او را بکری نیز آورده‌اند<ref>بخاری، ج۳، ص۱۳۰؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۱۲.</ref>. کنیه‌اش را [[ابواسید]] گفته<ref>ابن ماکولا، ج۱، ص۷۱؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۰۵.</ref> و او را از [[کوفیان]] شمرده‌اند<ref>بخاری، ج۳، ص۱۳۰؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۱۲.</ref>. گفته‌اند او [[شریف]]<ref>و سرور قوم خود، بکر بن وائل، ر.ک: دینوری، ص۲۱۴.</ref> بود<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۵۰؛ ابن ماکولا، ج۶، ص۱۳.</ref>. حجار، از اشراف بعدی [[کوفه]]، از [[اموی]] مسلکان و از چهره‌های [[ضد]] [[شیعه]] [[کوفی]] است. بیشتر منابع وی را از [[تابعین]] دانسته‌اند<ref>ابن سعد، ج۶، ص۲۵۰؛ خلیفة بن خیاط، ص۲۴۳؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۰۶.</ref>. اما [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۲، ص۱۴۳.</ref> در بخش سوم ([[مخضرمین]]) از وی یاد کرده، می‌گوید: او [[زمان رسول خدا]]{{صل}} را [[درک]] کرد. ابن حجر سپس به [[نقل]] از [[ابن درید]] ([[م]] ۳۲۱) در کتاب الاخبار المنثوره از شیوخ [[بنی عجل]] گفته است که حجار موضوع [[اسلام]] خویش را با پدرش در میان گذاشت، پدرش گفت: پسرم [[صبر]] کن تا تو را نزد [[عمر]] ببرم تا او تو را به این [[دین]] مشرف کند. در ادامه آمده است که حجار به [[رسالت پیامبر]] [[شهادت]] داد، اما پدرش تنها به [[توحید]] شهادت داد و به رسالت پیامبر شهادت نداد که عمر از او سبب را پرسید و او گفت: چون من امروز یا فردا می‌میرم. «[[اجر]]»<ref>اندکی پیش از شهادت امام علی{{ع}}، ر.ک: ابن حجر، ج۳، ص۱۴۳.</ref> بر دین [[نصرانیت]] درگذشت<ref>دینوری، ص۲۱۴؛ طبرانی، ج۱، ص۱۰۲؛ ابن حجر، ج۲، ص۱۴۳.</ref>. از زندگانی حجار گزارش‌هایی پراکنده نقل شده است که بیانگر چهره منفی اوست. در سال ۴۳، هنگامی که [[مغیرة بن شعبه]] [[والی کوفه]] بود، حجار بن ابجر به هنگام تحرکات [[خوارج]]، به سرکردگی [[مستورد بن غلفه]]، [[مغیره]] را از ورود خوارج به [[حیره]] [[آگاه]] ساخت<ref>بلاذری، ج۵، ص۱۷۶.</ref>، حجار در [[زمان]] خروج «[[قریب]]» و «[[زحاف خارجی]]» بر [[ضد]] [[ابن زیاد]]<ref>در سال ۵۳، ر.ک: خلیفة بن خیاط، ص۱۶۸.</ref> به [[بصره]] آمد تا کاری شخصی انجام دهد اما از ناحیه تیره بنی راسب مورد ضرب و شتم قرار گرفت و نزدیک بود کشته شود، اما [[نجات]] یافت و به بنی راسب خرده گرفت و اظهار کرد که برای [[یاری]] بنی راسب به بصره آمده بود<ref>بلاذری، ج۵، ص۱۸۴-۱۸۳.</ref>. نام وی در شمار کسانی آمده که بنا به درخواست زیاد، بر ضد [[حجر بن عدی]] [[شهادت]] داده و گفتند [[حجر]] به [[عثمان]] و [[معاویه]] به گفته و از آن دو [[بیزاری]] جسته است<ref>بلاذری، ج۵، ص۳۶۳؛ و شرح کامل‌تر آن را ر.ک: طبری، ج۵، ص۲۷۰.</ref>. مهم‌ترین نقش حجار در [[زمان امام حسین]]{{ع}} رخ داد. او یکی از کوفیانی بود که برای [[امام حسین]]{{ع}} [[نامه]] نوشت و ایشان را به [[عراق]] [[دعوت]] کردند<ref>ر.ک: دینوری، ص۲۲۹؛ بلاذری، ج۳، ص۳۷۰؛ طبری، ج۵، ص۳۵۳؛ مفید، ج۲، ص۹۸.</ref>، اما سپس [[خیانت]] کردند. او در [[زمان]] [[حضور]] [[مسلم بن عقیل]] در [[کوفه]] از کسانی بود که [[مردم کوفه]] را از مقابله با ابن زیاد بر [[حذر]] داشت و باعث [[سستی]] [[مردم]] شد<ref>دینوری، ص۲۳۹؛ طبری، ج۵، ص۳۶۹.</ref>. همچنین هنگامی که [[عمر بن سعد]]، پیش از [[عاشورا]] با ابن زیاد مکاتبه می‌کرد و اوضاع [[کاروان امام حسین]]{{ع}}را گزارش می‌داد و با آن [[حضرت]] مماشات می‌کرد، ابن زیاد افرادی از جمله حجار را<ref>با ۱۰۰۰ نفر، ر.ک: بلاذری، ج۳، ص۳۸۷.</ref> برای کمک به عمر بن سعد گسیل داشت<ref>دینوری، ص۲۵۴.</ref>. امام حسین{{ع}}حجار را در [[روز عاشورا]] مورد خطاب قرار داد و با اشاره به نامه‌های یاد شده او را [[مؤاخذه]] فرمود<ref>ر.ک: بلاذری، ج۳، ص۳۸۷؛ طبری، ج۵، ص۴۲۵؛ مفید، ج۳، ص۹۸.</ref>.  


حجار، هنگام [[قیام مختار]] ([[سال ۶۷]]) در [[جبهه]] [[مخالف]] [[مختار]] قرار گرفت و مختار، [[احمر بن شمیط احمسی]] را برای مقابله با او فرستاد<ref>بلاذری، ج۶، ص۳۹۱؛ طبری، ج۶، ص۲۲.</ref>. در سال ۶۸ هنگامی که [[مصعب بن زبیر]] بر کوفه [[ولایت]] داشت، مطلع شد که [[عبیدالله بن حر جعفی]] برای ضدیت با [[مصعب]] با [[عبدالملک بن مروان]] [[بیعت]] کرده است؛ از این رو، حجار را با گروهی به مقابله عبیدالله فرستاد که [[پرچمدار]] عبیدالله مجروح شد<ref>بلاذری، ج۷، ص۳۷.</ref> و حجار فرار کرد<ref>طبری، ج۶، ص۱۳۴.</ref>. اما پس از این [[اهل عراق]] مصعب را به سبب وعده‌هایی که [[عبدالملک]] به آنان داده بود [[خوار]] کردند و حجار نیز از جمله کسانی بود که عبدالملک به او [[وعده]] ولایت [[اصفهان]] داده بود<ref>بلاذری، ج۷، ص۹۸.</ref>. از فرجام [[کار]] حجار اطلاعی در دست نیست. گفته‌اند وی از [[امام علی]]{{ع}} و [[معاویه]] [[روایت]] شنیده است<ref>بخاری، ج۳، ص۱۳۰؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۱۲؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۰۵.</ref><ref>مأخذ: ابن ابی حاتم / الجرح و التعدیل + ابن حجر / الاصابه + ابن حزم / جمهرة أنساب العرب + ابن سعد / الطبقات الکبری + ابن عساکر / تاریخ مدینة دمشق + ابن ماکولا / الاکمال + بخاری / التاریخ الکبیر + بلاذری / أنساب الاشراف + خلیفة بن خیاط / تاریخ + طبرانی / المعجم الکبیر + طبری / تاریخ +
حجار، هنگام [[قیام مختار]] ([[سال ۶۷]]) در [[جبهه]] [[مخالف]] [[مختار]] قرار گرفت و مختار، [[احمر بن شمیط احمسی]] را برای مقابله با او فرستاد<ref>بلاذری، ج۶، ص۳۹۱؛ طبری، ج۶، ص۲۲.</ref>. در سال ۶۸ هنگامی که [[مصعب بن زبیر]] بر کوفه [[ولایت]] داشت، مطلع شد که [[عبیدالله بن حر جعفی]] برای ضدیت با [[مصعب]] با [[عبدالملک بن مروان]] [[بیعت]] کرده است؛ از این رو، حجار را با گروهی به مقابله عبیدالله فرستاد که [[پرچمدار]] عبیدالله مجروح شد<ref>بلاذری، ج۷، ص۳۷.</ref> و حجار فرار کرد<ref>طبری، ج۶، ص۱۳۴.</ref>. اما پس از این [[اهل عراق]] مصعب را به سبب وعده‌هایی که [[عبدالملک]] به آنان داده بود [[خوار]] کردند و حجار نیز از جمله کسانی بود که عبدالملک به او [[وعده]] ولایت [[اصفهان]] داده بود<ref>بلاذری، ج۷، ص۹۸.</ref>. از فرجام [[کار]] حجار اطلاعی در دست نیست. گفته‌اند وی از [[امام علی]]{{ع}} و [[معاویه]] [[روایت]] شنیده است<ref>بخاری، ج۳، ص۱۳۰؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۱۲؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۰۵.</ref><ref>مأخذ: ابن ابی حاتم / الجرح و التعدیل + ابن حجر / الاصابه + ابن حزم / جمهرة أنساب العرب + ابن سعد / الطبقات الکبری + ابن عساکر / تاریخ مدینة دمشق + ابن ماکولا / الاکمال + بخاری / التاریخ الکبیر + بلاذری / أنساب الاشراف + خلیفة بن خیاط / تاریخ + طبرانی / المعجم الکبیر + طبری / تاریخ +

نسخهٔ ‏۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۲

مقدمه

نسب وی را به تیره عجل بن لجیم از قبیله بکر بن وائل از عرب عدنانی رسانده‌اند[۱] از این رو، نسبت او را بکری نیز آورده‌اند[۲]. کنیه‌اش را ابواسید گفته[۳] و او را از کوفیان شمرده‌اند[۴]. گفته‌اند او شریف[۵] بود[۶]. حجار، از اشراف بعدی کوفه، از اموی مسلکان و از چهره‌های ضد شیعه کوفی است. بیشتر منابع وی را از تابعین دانسته‌اند[۷]. اما ابن حجر[۸] در بخش سوم (مخضرمین) از وی یاد کرده، می‌گوید: او زمان رسول خدا(ص) را درک کرد. ابن حجر سپس به نقل از ابن درید (م ۳۲۱) در کتاب الاخبار المنثوره از شیوخ بنی عجل گفته است که حجار موضوع اسلام خویش را با پدرش در میان گذاشت، پدرش گفت: پسرم صبر کن تا تو را نزد عمر ببرم تا او تو را به این دین مشرف کند. در ادامه آمده است که حجار به رسالت پیامبر شهادت داد، اما پدرش تنها به توحید شهادت داد و به رسالت پیامبر شهادت نداد که عمر از او سبب را پرسید و او گفت: چون من امروز یا فردا می‌میرم. «اجر»[۹] بر دین نصرانیت درگذشت[۱۰]. از زندگانی حجار گزارش‌هایی پراکنده نقل شده است که بیانگر چهره منفی اوست. در سال ۴۳، هنگامی که مغیرة بن شعبه والی کوفه بود، حجار بن ابجر به هنگام تحرکات خوارج، به سرکردگی مستورد بن غلفه، مغیره را از ورود خوارج به حیره آگاه ساخت[۱۱]، حجار در زمان خروج «قریب» و «زحاف خارجی» بر ضد ابن زیاد[۱۲] به بصره آمد تا کاری شخصی انجام دهد اما از ناحیه تیره بنی راسب مورد ضرب و شتم قرار گرفت و نزدیک بود کشته شود، اما نجات یافت و به بنی راسب خرده گرفت و اظهار کرد که برای یاری بنی راسب به بصره آمده بود[۱۳]. نام وی در شمار کسانی آمده که بنا به درخواست زیاد، بر ضد حجر بن عدی شهادت داده و گفتند حجر به عثمان و معاویه به گفته و از آن دو بیزاری جسته است[۱۴]. مهم‌ترین نقش حجار در زمان امام حسین(ع) رخ داد. او یکی از کوفیانی بود که برای امام حسین(ع) نامه نوشت و ایشان را به عراق دعوت کردند[۱۵]، اما سپس خیانت کردند. او در زمان حضور مسلم بن عقیل در کوفه از کسانی بود که مردم کوفه را از مقابله با ابن زیاد بر حذر داشت و باعث سستی مردم شد[۱۶]. همچنین هنگامی که عمر بن سعد، پیش از عاشورا با ابن زیاد مکاتبه می‌کرد و اوضاع کاروان امام حسین(ع)را گزارش می‌داد و با آن حضرت مماشات می‌کرد، ابن زیاد افرادی از جمله حجار را[۱۷] برای کمک به عمر بن سعد گسیل داشت[۱۸]. امام حسین(ع)حجار را در روز عاشورا مورد خطاب قرار داد و با اشاره به نامه‌های یاد شده او را مؤاخذه فرمود[۱۹].

حجار، هنگام قیام مختار (سال ۶۷) در جبهه مخالف مختار قرار گرفت و مختار، احمر بن شمیط احمسی را برای مقابله با او فرستاد[۲۰]. در سال ۶۸ هنگامی که مصعب بن زبیر بر کوفه ولایت داشت، مطلع شد که عبیدالله بن حر جعفی برای ضدیت با مصعب با عبدالملک بن مروان بیعت کرده است؛ از این رو، حجار را با گروهی به مقابله عبیدالله فرستاد که پرچمدار عبیدالله مجروح شد[۲۱] و حجار فرار کرد[۲۲]. اما پس از این اهل عراق مصعب را به سبب وعده‌هایی که عبدالملک به آنان داده بود خوار کردند و حجار نیز از جمله کسانی بود که عبدالملک به او وعده ولایت اصفهان داده بود[۲۳]. از فرجام کار حجار اطلاعی در دست نیست. گفته‌اند وی از امام علی(ع) و معاویه روایت شنیده است[۲۴][۲۵][۲۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، ص۳۱۴.
  2. بخاری، ج۳، ص۱۳۰؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۱۲.
  3. ابن ماکولا، ج۱، ص۷۱؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۰۵.
  4. بخاری، ج۳، ص۱۳۰؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۱۲.
  5. و سرور قوم خود، بکر بن وائل، ر.ک: دینوری، ص۲۱۴.
  6. ابن سعد، ج۶، ص۲۵۰؛ ابن ماکولا، ج۶، ص۱۳.
  7. ابن سعد، ج۶، ص۲۵۰؛ خلیفة بن خیاط، ص۲۴۳؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۰۶.
  8. ابن حجر، ج۲، ص۱۴۳.
  9. اندکی پیش از شهادت امام علی(ع)، ر.ک: ابن حجر، ج۳، ص۱۴۳.
  10. دینوری، ص۲۱۴؛ طبرانی، ج۱، ص۱۰۲؛ ابن حجر، ج۲، ص۱۴۳.
  11. بلاذری، ج۵، ص۱۷۶.
  12. در سال ۵۳، ر.ک: خلیفة بن خیاط، ص۱۶۸.
  13. بلاذری، ج۵، ص۱۸۴-۱۸۳.
  14. بلاذری، ج۵، ص۳۶۳؛ و شرح کامل‌تر آن را ر.ک: طبری، ج۵، ص۲۷۰.
  15. ر.ک: دینوری، ص۲۲۹؛ بلاذری، ج۳، ص۳۷۰؛ طبری، ج۵، ص۳۵۳؛ مفید، ج۲، ص۹۸.
  16. دینوری، ص۲۳۹؛ طبری، ج۵، ص۳۶۹.
  17. با ۱۰۰۰ نفر، ر.ک: بلاذری، ج۳، ص۳۸۷.
  18. دینوری، ص۲۵۴.
  19. ر.ک: بلاذری، ج۳، ص۳۸۷؛ طبری، ج۵، ص۴۲۵؛ مفید، ج۳، ص۹۸.
  20. بلاذری، ج۶، ص۳۹۱؛ طبری، ج۶، ص۲۲.
  21. بلاذری، ج۷، ص۳۷.
  22. طبری، ج۶، ص۱۳۴.
  23. بلاذری، ج۷، ص۹۸.
  24. بخاری، ج۳، ص۱۳۰؛ ابن ابی حاتم، ج۳، ص۳۱۲؛ ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۰۵.
  25. مأخذ: ابن ابی حاتم / الجرح و التعدیل + ابن حجر / الاصابه + ابن حزم / جمهرة أنساب العرب + ابن سعد / الطبقات الکبری + ابن عساکر / تاریخ مدینة دمشق + ابن ماکولا / الاکمال + بخاری / التاریخ الکبیر + بلاذری / أنساب الاشراف + خلیفة بن خیاط / تاریخ + طبرانی / المعجم الکبیر + طبری / تاریخ + دینوری، ابو حنیفه (م ۲۸۲)، الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۰م؛ مفید، محمد بن محمد (م۴۱۳)، الإرشاد، تحقیق مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، قم، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳.
  26. خانجانی، قاسم، مقاله «حجار بن ابجر بن جابر عجلی»، دانشنامه سیره نبوی ج۳، ص: ۱۰-۱۱.