اعزام مبلغ در سیره پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-*[ +* [))
خط ۹: خط ۹:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[تبلیغ]]، در لغت به معنای رساندن [[پیام]] و خبر به مخاطب است و در اصطلاح، با توجه به مفاهیم [[آیات]] بلاغ<ref>{{متن قرآن| أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ}}؛ پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما خیرخواهی می‌کنم و از (سوی) خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید؛ سوره اعراف، آیه: ۶۲ و {{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ}}؛ گفت: این را تنها خداوند می‌داند و من آنچه را که بدان فرستاده شده‌ام به شما می‌رسانم اما شما را قومی نادان می‌بینم؛ سوره احقاف، آیه: ۲۳.</ref> و [[دعوت]]<ref>سوره نوح، آیه ۵؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۸ و....</ref> شاید بتوان [[بهترین]] تعریف [[تبلیغ]] را چنین بیان کرد: "[[تبلیغ]]، عبارت است از: روش یا روش‌های مهم به هم پیوسته در قالب یک مجموعه برای بسیج‌کردن و جهت‌دادن به نیروهای فردی و [[اجتماعی]] از طریق نفوذ در شخصیت، افکار، [[عقاید]] و احساسات افراد برای رسیدن به یک [[هدف]] مشخص"<ref>رضا علی کرمی، روش تبلیغ، ص ۱۱.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۱.</ref>.
* [[تبلیغ]]، در لغت به معنای رساندن [[پیام]] و خبر به مخاطب است و در اصطلاح، با توجه به مفاهیم [[آیات]] بلاغ<ref>{{متن قرآن| أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ}}؛ پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما خیرخواهی می‌کنم و از (سوی) خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید؛ سوره اعراف، آیه: ۶۲ و {{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ}}؛ گفت: این را تنها خداوند می‌داند و من آنچه را که بدان فرستاده شده‌ام به شما می‌رسانم اما شما را قومی نادان می‌بینم؛ سوره احقاف، آیه: ۲۳.</ref> و [[دعوت]]<ref>سوره نوح، آیه ۵؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۸ و....</ref> شاید بتوان [[بهترین]] تعریف [[تبلیغ]] را چنین بیان کرد: "[[تبلیغ]]، عبارت است از: روش یا روش‌های مهم به هم پیوسته در قالب یک مجموعه برای بسیج‌کردن و جهت‌دادن به نیروهای فردی و [[اجتماعی]] از طریق نفوذ در شخصیت، افکار، [[عقاید]] و احساسات افراد برای رسیدن به یک [[هدف]] مشخص"<ref>رضا علی کرمی، روش تبلیغ، ص ۱۱.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۱.</ref>.


==اهمیت [[تبلیغ]] در [[کلام پیامبر اکرم]]{{صل}} ‌==
==اهمیت [[تبلیغ]] در [[کلام پیامبر اکرم]]{{صل}} ‌==
*[[اسلام]]، [[دین]] خیر و [[سعادت]] و [[دین]] [[تبلیغ]] به سوی خیر و [[نیکی]] است. هر مسلمانی موظف به [[تبلیغ]] خوبی است؛ از این رو، [[پیامبر اسلام]] از همان ابتدای [[ظهور اسلام]]، به [[تبلیغ]] به‌طور خاص توجه داشت<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۱.</ref>
* [[اسلام]]، [[دین]] خیر و [[سعادت]] و [[دین]] [[تبلیغ]] به سوی خیر و [[نیکی]] است. هر مسلمانی موظف به [[تبلیغ]] خوبی است؛ از این رو، [[پیامبر اسلام]] از همان ابتدای [[ظهور اسلام]]، به [[تبلیغ]] به‌طور خاص توجه داشت<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۱.</ref>
*[[روایت]] ‌شده است که [[پیامبر]]{{صل}} به مردی که از ایشان سفارش خواست، فرمود: "به تو سفارش می‌کنم که چیزی را برای [[خدا]] شریک نگیری.... [[مردم]] را به [[اسلام]] فراخوانی و [[یقین]] داشته باش که در برابر هر [[اجابت]] کننده‌ای [[پاداش]] [[آزادی]] یک برده از [[فرزندان]] [[یعقوب]] داری"<ref>شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۸۸ و حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص ۲۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۱.</ref>
* [[روایت]] ‌شده است که [[پیامبر]]{{صل}} به مردی که از ایشان سفارش خواست، فرمود: "به تو سفارش می‌کنم که چیزی را برای [[خدا]] شریک نگیری.... [[مردم]] را به [[اسلام]] فراخوانی و [[یقین]] داشته باش که در برابر هر [[اجابت]] کننده‌ای [[پاداش]] [[آزادی]] یک برده از [[فرزندان]] [[یعقوب]] داری"<ref>شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۸۸ و حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص ۲۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۱.</ref>
*[[رسول خدا]]{{صل}} هر گاه دسته‌ای را به اطراف گسیل می‌داشت، به آنان می‌فرمود: "با [[مردم]] الفت بگیرید و به آنان [[فرصت]] دهید و تا آنان را به [[اسلام]] فرا نخوانده‌اید، بر آنان [[هجوم]] نبرید. به درستی که اگر خانواده‌ای روستانشین یا چادرنشین در دورترین نقطه [[زمین]] را [[مسلمان]] پیش من بیاورید، برایم [[دوست]] داشتنی‌تر و محبوب‌تر از آن است که مردانشان را بکشید و زنانشان را نزد من آورید"<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۴، ص ۴۵۰ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۴، ص ۴۳۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۲.</ref>
* [[رسول خدا]]{{صل}} هر گاه دسته‌ای را به اطراف گسیل می‌داشت، به آنان می‌فرمود: "با [[مردم]] الفت بگیرید و به آنان [[فرصت]] دهید و تا آنان را به [[اسلام]] فرا نخوانده‌اید، بر آنان [[هجوم]] نبرید. به درستی که اگر خانواده‌ای روستانشین یا چادرنشین در دورترین نقطه [[زمین]] را [[مسلمان]] پیش من بیاورید، برایم [[دوست]] داشتنی‌تر و محبوب‌تر از آن است که مردانشان را بکشید و زنانشان را نزد من آورید"<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۴، ص ۴۵۰ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۴، ص ۴۳۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۲.</ref>
*ایشان آن هنگام که [[علی]]{{ع}} را به [[یمن]] می‌فرستاد، به وی فرمود: "ای [[علی]]{{ع}}، اگر [[خداوند]] به دستان تو انسانی را [[هدایت]] کند، برای تو از آن‌چه [[خورشید]] بر آن تابیده و غروب کرده، بهتر است و برای توست [[ولایت]] او ای [[علی]]{{ع}}"<ref>کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۲۸؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۴۱ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۷۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۲.</ref>
*ایشان آن هنگام که [[علی]]{{ع}} را به [[یمن]] می‌فرستاد، به وی فرمود: "ای [[علی]]{{ع}}، اگر [[خداوند]] به دستان تو انسانی را [[هدایت]] کند، برای تو از آن‌چه [[خورشید]] بر آن تابیده و غروب کرده، بهتر است و برای توست [[ولایت]] او ای [[علی]]{{ع}}"<ref>کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۲۸؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۴۱ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۷۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۲.</ref>
خط ۲۰: خط ۲۰:
*مبلّغ، در [[اسلام]]، مقامی رفیع دارد. [[پیامبر]]{{صل}} علاوه بر [[تشویق]] [[مسلمانان]] به [[تبلیغ]] در ضمن سخنانی به درجات مبلّغان پرداخته است که در ادامه به نمونه‌هایی از سخنان ایشان اشاره می‌کنیم:‌ [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "هر کس [[حدیثی]] را به امتم برساند که با آن سنتی را بر پا دارد یا بدعتی را درهم شکند، [[بهشت]] از آن او خواهد بود"<ref>تاج الدین شعیری، جامع الاخبار ، ۱۳۶۳ش، ص۱۸۱؛ شهید ثانی، منیة المرید، ص۳۷۱؛‌ جلال‌الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۶ و کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۵۸.</ref>. ایشان اجر مبلّغان را هم‌ردیف انجام‌ دهنده آن عمل برشمرده، فرموده‌اند: "[[دعوت]] کننده‌ای نیست که به [[هدایت]] [[دعوت]] کند؛ مگر آنکه همسان با [[پاداش]] آن که از او [[پیروی]] می‌کند، [[پاداش]] خواهد داشت؛ بی‌آنکه چیزی از [[پاداش]] [[پیروی]] کنندگان کاسته شود"<ref>منیة المرید، ص۱۰۲؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۳۹۷؛‌ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم،‌ ج۸، ص۶۲ و ابن حبان، صحیح، ج۱، ص۳۱۸.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۲.</ref>
*مبلّغ، در [[اسلام]]، مقامی رفیع دارد. [[پیامبر]]{{صل}} علاوه بر [[تشویق]] [[مسلمانان]] به [[تبلیغ]] در ضمن سخنانی به درجات مبلّغان پرداخته است که در ادامه به نمونه‌هایی از سخنان ایشان اشاره می‌کنیم:‌ [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "هر کس [[حدیثی]] را به امتم برساند که با آن سنتی را بر پا دارد یا بدعتی را درهم شکند، [[بهشت]] از آن او خواهد بود"<ref>تاج الدین شعیری، جامع الاخبار ، ۱۳۶۳ش، ص۱۸۱؛ شهید ثانی، منیة المرید، ص۳۷۱؛‌ جلال‌الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۶ و کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۵۸.</ref>. ایشان اجر مبلّغان را هم‌ردیف انجام‌ دهنده آن عمل برشمرده، فرموده‌اند: "[[دعوت]] کننده‌ای نیست که به [[هدایت]] [[دعوت]] کند؛ مگر آنکه همسان با [[پاداش]] آن که از او [[پیروی]] می‌کند، [[پاداش]] خواهد داشت؛ بی‌آنکه چیزی از [[پاداش]] [[پیروی]] کنندگان کاسته شود"<ref>منیة المرید، ص۱۰۲؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۳۹۷؛‌ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم،‌ ج۸، ص۶۲ و ابن حبان، صحیح، ج۱، ص۳۱۸.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۲.</ref>
*آن [[حضرت]]، [[بهترین]] [[امت]] خود را کسی معرفی کرده است که [[مردم]] را به سوی [[خداوند متعال]] می‌خواند و [[بندگان خدا]] را با او [[دوست]] می‌سازد<ref>الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۱۵ و کنزالعمال، ج ۱۰، ص ۱۵۲.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} در [[حجة الوداع]] در [[مسجد خیف]]، ضمن خطبه‌ای برای [[مردم]] به اهمیت [[تبلیغ]] و [[جایگاه]] مبلّغ اشاره کرده، پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: "[[خداوند]] شاد کند کسی را چیزی از ما می‌شنود و آن را همان گونه که شنیده به دیگران می‌رساند. چه بسا شنونده‌ای که ظرفیتش از رساننده بیشتر است"<ref>الکافی، ج ۱، ص ۴۰۳؛ شیخ صدوق، الامالی، ص ۳۵۰؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۱۴۹؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۸۰ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۸۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۳.</ref>
*آن [[حضرت]]، [[بهترین]] [[امت]] خود را کسی معرفی کرده است که [[مردم]] را به سوی [[خداوند متعال]] می‌خواند و [[بندگان خدا]] را با او [[دوست]] می‌سازد<ref>الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۱۵ و کنزالعمال، ج ۱۰، ص ۱۵۲.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} در [[حجة الوداع]] در [[مسجد خیف]]، ضمن خطبه‌ای برای [[مردم]] به اهمیت [[تبلیغ]] و [[جایگاه]] مبلّغ اشاره کرده، پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: "[[خداوند]] شاد کند کسی را چیزی از ما می‌شنود و آن را همان گونه که شنیده به دیگران می‌رساند. چه بسا شنونده‌ای که ظرفیتش از رساننده بیشتر است"<ref>الکافی، ج ۱، ص ۴۰۳؛ شیخ صدوق، الامالی، ص ۳۵۰؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۱۴۹؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۸۰ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۸۷.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۳.</ref>
*[[روایت]] شده است، روزی [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: "خدایا! [[جانشینان]] مرا [[رحمت]] فرما!" پرسیده شد: "ای [[رسول خدا]]{{صل}} [[جانشینان]] شما چه کسانی‌اند؟" فرمود: "کسانی که پس از من می‌آیند و [[حدیث]] و [[سنت]] مرا [[روایت]] می‌کنند"<ref>جامع الاخبار، ص۱۸۱؛ ‌شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۰- ۱۸۱ و با اندکی اختلاف در : الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۱۲۶ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۲۳۴.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۳.</ref>
* [[روایت]] شده است، روزی [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: "خدایا! [[جانشینان]] مرا [[رحمت]] فرما!" پرسیده شد: "ای [[رسول خدا]]{{صل}} [[جانشینان]] شما چه کسانی‌اند؟" فرمود: "کسانی که پس از من می‌آیند و [[حدیث]] و [[سنت]] مرا [[روایت]] می‌کنند"<ref>جامع الاخبار، ص۱۸۱؛ ‌شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۰- ۱۸۱ و با اندکی اختلاف در : الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۱۲۶ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۲۳۴.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۳.</ref>


==اعزام مبلّغ در [[سیره نبوی]]{{صل}} ‌==
==اعزام مبلّغ در [[سیره نبوی]]{{صل}} ‌==
#'''پیش از [[هجرت]] :''' [[رسول خدا]]{{صل}} با وجود تمام مشکلات از اعزام مبلّغ به سایر ‌نقاط نیز غافل نبود و در فرصت‌های مناسب، افرادی را برای [[تبلیغ]] [[دین]] به مناطق مختلف می‌فرستاد. [[نقل]] شده است که روزی اسعد بن [[زراره]]، یکی از سران [[خزرج]] با دوستش، ذکوان بن [[قیس]] برای [[کمک]] گرفتن از [[قریش]]، علیه رقیب [[نظامی]] خود، [[اوس]]، به [[مکه]] وارد شد. او در ملاقاتی که با [[رسول خدا]]{{صل}} داشت، با شنیدن آیاتی از سوره انعام، [[مسلمان]] شد و از [[پیامبر]]{{صل}} خواست تا معلمی برای [[آموزش]] آنها به یثرب بفرستد. آن [[حضرت]] نیز [[جوانی]] بیست‌ساله به نام [[مصعب بن عمیر]] را به آنجا فرستاد. [[مصعب بن عمیر]] در [[یثرب]] به [[آموزش]] و [[تدریس]] و [[تبلیغ]] [[دین خدا]] پرداخت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷.</ref> و توانست عده زیادی از [[مردم]] یثرب را به [[دین اسلام]] فرا خواند. [[مردم مدینه]]، مصعب را "المقرئ" می‌خواندند<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۲ - ۴۳۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۵۷ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۳۴.</ref> و نزد او [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌کردند و مصعب به قرائت‌هایشان گوش می‌داد و خطاهایشان را [[اصلاح]] می‌کرد. [[هجرت]] [[جعفر بن ابی طالب]] و دیگر [[مسلمانان]] به [[حبشه]] را نیز می‌توان از مصادیق دیگر [[تبلیغ]] [[دین اسلام]] پیش از [[هجرت]] برشمرد که در [[سال پنجم بعثت]] صورت گرفت. این امر زمینه آشنایی حبشیان را با [[اسلام]] را فراهم آورد و بر اساس همین آشنایی بود که [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]] در سال ششم [[هجرت]] در پی [[نامه]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[اسلام]] آورد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۳-۱۵۴.</ref>
#'''پیش از [[هجرت]] :''' [[رسول خدا]]{{صل}} با وجود تمام مشکلات از اعزام مبلّغ به سایر ‌نقاط نیز غافل نبود و در فرصت‌های مناسب، افرادی را برای [[تبلیغ]] [[دین]] به مناطق مختلف می‌فرستاد. [[نقل]] شده است که روزی اسعد بن [[زراره]]، یکی از سران [[خزرج]] با دوستش، ذکوان بن [[قیس]] برای [[کمک]] گرفتن از [[قریش]]، علیه رقیب [[نظامی]] خود، [[اوس]]، به [[مکه]] وارد شد. او در ملاقاتی که با [[رسول خدا]]{{صل}} داشت، با شنیدن آیاتی از سوره انعام، [[مسلمان]] شد و از [[پیامبر]]{{صل}} خواست تا معلمی برای [[آموزش]] آنها به یثرب بفرستد. آن [[حضرت]] نیز [[جوانی]] بیست‌ساله به نام [[مصعب بن عمیر]] را به آنجا فرستاد. [[مصعب بن عمیر]] در [[یثرب]] به [[آموزش]] و [[تدریس]] و [[تبلیغ]] [[دین خدا]] پرداخت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷.</ref> و توانست عده زیادی از [[مردم]] یثرب را به [[دین اسلام]] فرا خواند. [[مردم مدینه]]، مصعب را "المقرئ" می‌خواندند<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۲ - ۴۳۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۵۷ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۳۴.</ref> و نزد او [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌کردند و مصعب به قرائت‌هایشان گوش می‌داد و خطاهایشان را [[اصلاح]] می‌کرد. [[هجرت]] [[جعفر بن ابی طالب]] و دیگر [[مسلمانان]] به [[حبشه]] را نیز می‌توان از مصادیق دیگر [[تبلیغ]] [[دین اسلام]] پیش از [[هجرت]] برشمرد که در [[سال پنجم بعثت]] صورت گرفت. این امر زمینه آشنایی حبشیان را با [[اسلام]] را فراهم آورد و بر اساس همین آشنایی بود که [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]] در سال ششم [[هجرت]] در پی [[نامه]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[اسلام]] آورد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۳-۱۵۴.</ref>
#'''پس از [[هجرت]] :''' در اوائل [[هجرت]]، [[طفیل بن عمرو دوسّی]]<ref>حمیدرضا شیخی، فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص ۱۷۳.</ref> - شاعر نامی [[عرب]] - به [[مدینه]] آمد. او با وجود بر حذر داشته شدن سران [[قبیله]] از تماس با [[رسول خدا]]{{صل}} با آن [[حضرت]] [[ملاقات]] کرد و به [[پیامبر]]{{صل}} [[ایمان]] آورد و سپس [[آمادگی]] خود را برای [[آموزش]] [[دین]] در میان قبیله‌اش اعلام کرد. [[رسول اکرم]]{{صل}} نیز پس از تعلیمات ساده، او را به سوی قبیله‌اش گسیل داشت و وی در آنجا چنان موفق عمل کرد که توانست افراد زیادی را به [[مسلمان]] سازد<ref>الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۷۹ - ۱۸۱ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۸۲ - ۳۸۴.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۴.</ref>
#'''پس از [[هجرت]] :''' در اوائل [[هجرت]]، [[طفیل بن عمرو دوسّی]]<ref>حمیدرضا شیخی، فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص ۱۷۳.</ref> - شاعر نامی [[عرب]] - به [[مدینه]] آمد. او با وجود بر حذر داشته شدن سران [[قبیله]] از تماس با [[رسول خدا]]{{صل}} با آن [[حضرت]] [[ملاقات]] کرد و به [[پیامبر]]{{صل}} [[ایمان]] آورد و سپس [[آمادگی]] خود را برای [[آموزش]] [[دین]] در میان قبیله‌اش اعلام کرد. [[رسول اکرم]]{{صل}} نیز پس از تعلیمات ساده، او را به سوی قبیله‌اش گسیل داشت و وی در آنجا چنان موفق عمل کرد که توانست افراد زیادی را به [[مسلمان]] سازد<ref>الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۷۹ - ۱۸۱ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۸۲ - ۳۸۴.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۴.</ref>
*[[پیامبر خدا]]{{صل}} پس از [[جنگ احد]] کوشید با اعزام گروه‌های تبلیغی به میان [[قبایل]]، [[قلوب]] [[قبایل]] بی‌طرف را به [[معارف]] [[اسلام]] جذاب کند؛ از این رو، مبلّغان ورزیده‌ای که [[حافظ]] [[قرآن]] بودند و به [[احکام]] و سخنان [[پیامبر]]{{صل}} [[آگاهی]] داشتند و می‌توانستند [[عقاید اسلامی]] را با روشن‌ترین بیان و واضح‌ترین روش به گوش [[مردم]] دوردست برسانند، برای [[تبلیغ]] [[دین]] به مناطقی گسیل داشت که منطقه نجد از این مناطق بود؛ اما [[توطئه]] [[دشمنان]] [[سرنوشت]] دردناکی را برای گروه‌های تبلیغی رقم زد. این واقعه، [[رسول خدا]]{{صل}} را بر آن داشت که تا فرا رسیدن فرصتی مناسب از ادامه این کار منصرف شود. شرح ماجرا چنین است.
* [[پیامبر خدا]]{{صل}} پس از [[جنگ احد]] کوشید با اعزام گروه‌های تبلیغی به میان [[قبایل]]، [[قلوب]] [[قبایل]] بی‌طرف را به [[معارف]] [[اسلام]] جذاب کند؛ از این رو، مبلّغان ورزیده‌ای که [[حافظ]] [[قرآن]] بودند و به [[احکام]] و سخنان [[پیامبر]]{{صل}} [[آگاهی]] داشتند و می‌توانستند [[عقاید اسلامی]] را با روشن‌ترین بیان و واضح‌ترین روش به گوش [[مردم]] دوردست برسانند، برای [[تبلیغ]] [[دین]] به مناطقی گسیل داشت که منطقه نجد از این مناطق بود؛ اما [[توطئه]] [[دشمنان]] [[سرنوشت]] دردناکی را برای گروه‌های تبلیغی رقم زد. این واقعه، [[رسول خدا]]{{صل}} را بر آن داشت که تا فرا رسیدن فرصتی مناسب از ادامه این کار منصرف شود. شرح ماجرا چنین است.


==واقعه رجیع<ref>رجیع، آبی که امروزه به نام وطیه، شهور است و در هفتاد کیلومتری شمال مدینه در شرق عسقلان قرار دارد. (فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص۱۷۳)</ref>‌==  
==واقعه رجیع<ref>رجیع، آبی که امروزه به نام وطیه، شهور است و در هفتاد کیلومتری شمال مدینه در شرق عسقلان قرار دارد. (فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص۱۷۳)</ref>‌==  
خط ۳۷: خط ۳۷:


==اعلام جهانی [[دین]] اسلام‌==
==اعلام جهانی [[دین]] اسلام‌==
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} به تصریح [[قرآن]] {{متن قرآن|رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«رحمتی برای جهانیان» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref> و {{متن قرآن|خَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«واپسین پیامبران» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> بود. [[دین]] ایشان هم ویژه [[جزیرة العرب]] نبود؛ بلکه برای همه [[مردم]] [[دنیا]] بود؛ از این رو، [[رسول خدا]]{{صل}} در فرصتی که پس از [[صلح حدیبیه]] پیش آمد، به [[تبلیغ]] [[اسلام]] در مقیاس جهانی پرداخت<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۷.</ref>
* [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به تصریح [[قرآن]] {{متن قرآن|رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«رحمتی برای جهانیان» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref> و {{متن قرآن|خَاتَمَ النَّبِيِّينَ}}<ref>«واپسین پیامبران» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref> بود. [[دین]] ایشان هم ویژه [[جزیرة العرب]] نبود؛ بلکه برای همه [[مردم]] [[دنیا]] بود؛ از این رو، [[رسول خدا]]{{صل}} در فرصتی که پس از [[صلح حدیبیه]] پیش آمد، به [[تبلیغ]] [[اسلام]] در مقیاس جهانی پرداخت<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۷.</ref>
*آن [[حضرت]] در اواخر سال [[ششم هجری]]<ref>تاریخ خلیفه، ص۳۵؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸ و السیرة النبویه، ج ۲، ص۶۰۶.</ref> و طبق برخی اقوال در اوائل سال هفتم هجری<ref>صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۳۴۴؛ الانساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۶ و علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۲۵.</ref> با تنظیم و ارسال نامه‌هایی به سوی [[حکام]] و [[امیران]] کشورها و نواحی مختلف مانند هرقل، امپراتوری [[روم]] شرقی؛ [[خسرو پرویز]]، [[پادشاه ایران]]؛ [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]]؛ مقوقس، [[حاکم مصر]]؛ هوذة بن [[علی]]، [[حاکم]] یمامه؛ منذر بن ساوی، [[حاکم]] [[بحرین]] و عمان و حارث بن ابی ثمر [[حاکم]] غسان، آنان را به [[دین اسلام]] فراخواند<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.</ref> و با این کار، [[رسالت]] جهانی خویش را به جهانیان اعلام کرد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۷-۱۵۸.</ref>
*آن [[حضرت]] در اواخر سال [[ششم هجری]]<ref>تاریخ خلیفه، ص۳۵؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸ و السیرة النبویه، ج ۲، ص۶۰۶.</ref> و طبق برخی اقوال در اوائل سال هفتم هجری<ref>صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۳۴۴؛ الانساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۶ و علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۲۵.</ref> با تنظیم و ارسال نامه‌هایی به سوی [[حکام]] و [[امیران]] کشورها و نواحی مختلف مانند هرقل، امپراتوری [[روم]] شرقی؛ [[خسرو پرویز]]، [[پادشاه ایران]]؛ [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]]؛ مقوقس، [[حاکم مصر]]؛ هوذة بن [[علی]]، [[حاکم]] یمامه؛ منذر بن ساوی، [[حاکم]] [[بحرین]] و عمان و حارث بن ابی ثمر [[حاکم]] غسان، آنان را به [[دین اسلام]] فراخواند<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.</ref> و با این کار، [[رسالت]] جهانی خویش را به جهانیان اعلام کرد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۷-۱۵۸.</ref>



نسخهٔ ‏۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۰


مقدمه

  • تبلیغ، در لغت به معنای رساندن پیام و خبر به مخاطب است و در اصطلاح، با توجه به مفاهیم آیات بلاغ[۱] و دعوت[۲] شاید بتوان بهترین تعریف تبلیغ را چنین بیان کرد: "تبلیغ، عبارت است از: روش یا روش‌های مهم به هم پیوسته در قالب یک مجموعه برای بسیج‌کردن و جهت‌دادن به نیروهای فردی و اجتماعی از طریق نفوذ در شخصیت، افکار، عقاید و احساسات افراد برای رسیدن به یک هدف مشخص"[۳][۴].

اهمیت تبلیغ در کلام پیامبر اکرم(ص) ‌

جایگاه مبلّغ در نظر پیامبر اکرم(ص) ‌

اعزام مبلّغ در سیره نبوی(ص) ‌

  1. پیش از هجرت : رسول خدا(ص) با وجود تمام مشکلات از اعزام مبلّغ به سایر ‌نقاط نیز غافل نبود و در فرصت‌های مناسب، افرادی را برای تبلیغ دین به مناطق مختلف می‌فرستاد. نقل شده است که روزی اسعد بن زراره، یکی از سران خزرج با دوستش، ذکوان بن قیس برای کمک گرفتن از قریش، علیه رقیب نظامی خود، اوس، به مکه وارد شد. او در ملاقاتی که با رسول خدا(ص) داشت، با شنیدن آیاتی از سوره انعام، مسلمان شد و از پیامبر(ص) خواست تا معلمی برای آموزش آنها به یثرب بفرستد. آن حضرت نیز جوانی بیست‌ساله به نام مصعب بن عمیر را به آنجا فرستاد. مصعب بن عمیر در یثرب به آموزش و تدریس و تبلیغ دین خدا پرداخت[۲۰] و توانست عده زیادی از مردم یثرب را به دین اسلام فرا خواند. مردم مدینه، مصعب را "المقرئ" می‌خواندند[۲۱] و نزد او قرآن تلاوت می‌کردند و مصعب به قرائت‌هایشان گوش می‌داد و خطاهایشان را اصلاح می‌کرد. هجرت جعفر بن ابی طالب و دیگر مسلمانان به حبشه را نیز می‌توان از مصادیق دیگر تبلیغ دین اسلام پیش از هجرت برشمرد که در سال پنجم بعثت صورت گرفت. این امر زمینه آشنایی حبشیان را با اسلام را فراهم آورد و بر اساس همین آشنایی بود که نجاشی، پادشاه حبشه در سال ششم هجرت در پی نامه رسول خدا(ص) اسلام آورد[۲۲]
  2. پس از هجرت : در اوائل هجرت، طفیل بن عمرو دوسّی[۲۳] - شاعر نامی عرب - به مدینه آمد. او با وجود بر حذر داشته شدن سران قبیله از تماس با رسول خدا(ص) با آن حضرت ملاقات کرد و به پیامبر(ص) ایمان آورد و سپس آمادگی خود را برای آموزش دین در میان قبیله‌اش اعلام کرد. رسول اکرم(ص) نیز پس از تعلیمات ساده، او را به سوی قبیله‌اش گسیل داشت و وی در آنجا چنان موفق عمل کرد که توانست افراد زیادی را به مسلمان سازد[۲۴][۲۵]

واقعه رجیع[۲۶]

فاجعه بئر معونه[۳۰]

اعلام جهانی دین اسلام‌

منابع

پانویس

  1. ﴿ أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛ پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و برای شما خیرخواهی می‌کنم و از (سوی) خداوند چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید؛ سوره اعراف، آیه: ۶۲ و ﴿قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ؛ گفت: این را تنها خداوند می‌داند و من آنچه را که بدان فرستاده شده‌ام به شما می‌رسانم اما شما را قومی نادان می‌بینم؛ سوره احقاف، آیه: ۲۳.
  2. سوره نوح، آیه ۵؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۸ و....
  3. رضا علی کرمی، روش تبلیغ، ص ۱۱.
  4. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۱.
  5. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۱.
  6. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۸۸ و حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص ۲۰.
  7. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۱.
  8. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۴، ص ۴۵۰ و المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۴، ص ۴۳۷.
  9. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۲.
  10. کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۲۸؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۴۱ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۷۷.
  11. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۲.
  12. تاج الدین شعیری، جامع الاخبار ، ۱۳۶۳ش، ص۱۸۱؛ شهید ثانی، منیة المرید، ص۳۷۱؛‌ جلال‌الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۶ و کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۵۸.
  13. منیة المرید، ص۱۰۲؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۳۹۷؛‌ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم،‌ ج۸، ص۶۲ و ابن حبان، صحیح، ج۱، ص۳۱۸.
  14. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۲.
  15. الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۶۱۵ و کنزالعمال، ج ۱۰، ص ۱۵۲.
  16. الکافی، ج ۱، ص ۴۰۳؛ شیخ صدوق، الامالی، ص ۳۵۰؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۱۴۹؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۸۰ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۸۷.
  17. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۳.
  18. جامع الاخبار، ص۱۸۱؛ ‌شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۰- ۱۸۱ و با اندکی اختلاف در : الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۱۲۶ و الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۲۳۴.
  19. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۳.
  20. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷.
  21. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۲ - ۴۳۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۵۷ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۳۴.
  22. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۳-۱۵۴.
  23. حمیدرضا شیخی، فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص ۱۷۳.
  24. الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۷۹ - ۱۸۱ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۸۲ - ۳۸۴.
  25. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۴.
  26. رجیع، آبی که امروزه به نام وطیه، شهور است و در هفتاد کیلومتری شمال مدینه در شرق عسقلان قرار دارد. (فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص۱۷۳)
  27. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۵.
  28. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۲ - ۴۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۱، ص ۳۵۴ - ۳۵۵؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۶۹ - ۱۷۰ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۵ و....
  29. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۵.
  30. مکانی که در سرزمین نجد و به قولی، نزدیک کوه ابلی قرار دارد. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۱، ص ۳۰۲)
  31. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۰ و جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ص ۵۸۱.
  32. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۵ - ۵۴۶؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۳۳ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۴.
  33. المغازی، ص ۳۴۷ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۵.
  34. معجم البلدان، ج ۱، ص ۱۵۹.
  35. المغازی، ص ۳۴۷؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۴ و دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۳۹.
  36. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۶.
  37. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۸۴ - ۱۸۵؛ دلائل النبوة، ج ۳، ص ۳۳۹ - ۳۴۰ و تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۶.
  38. تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۴۷؛ تاریخ خلیفه، ص ۳۳ و السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۵.
  39. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۶.
  40. الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۴۰.
  41. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۹۳ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹.
  42. تاریخ خلیفه، ص ۴۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۲ و انساب الاشراف، ج ۱، ص ۵۲۹.
  43. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۹۰.
  44. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۶-۱۵۷.
  45. «رحمتی برای جهانیان» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
  46. «واپسین پیامبران» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  47. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۷.
  48. تاریخ خلیفه، ص۳۵؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۸ و السیرة النبویه، ج ۲، ص۶۰۶.
  49. صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۳۴۴؛ الانساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۶ و علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۲۵.
  50. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۰۷؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۶۴۴، التنبیه و الاشراف، ص ۲۲۵ - ۲۲۷ و تاریخ خلیفه، ص ۳۵.
  51. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۵۷-۱۵۸.