بنی مغیره
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
بنیمغیره به تبار مغیرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم گفته میشد.[۱] شمار فراوان و بزرگی بنیمغیره، آنان را از خاندانهای صاحب نام قریش و مخزوم به حساب آورد.[۲] ابوهاشم مغیرة بن عبدالله که در میان قریش جایگاهی بلند داشت،[۳] دارای چندین پسر بود؛ از جمله: هاشم، هشام، مهشّم (ابوحذیفه)، عمرو (ابوربیعه)، حذیفه (ابوامیه)، خداش، زهیر، تمیم (ابوزهیر)، فاکه، ولید، عبدشمس، حفص و عثمان.[۴] بنیمغیره پیش از اسلام در شهر مکه میزیستند؛[۵] اما در دوره اسلامی افزون بر مکه در سراسر سرزمینهای اسلامی پراکنده شدند. شهرهای مدینه،[۶] یمن،[۷] بصره،[۸] کوفه [۹] و شام [۱۰] از مکانهایی بود که اعضای این قوم در آن سکونت یافته، یا رفت و آمد میکردند.
بنیمغیره بیشتر به بازرگانی و سوداگری میپرداختند. آنان بر اثر در اختیار داشتن کاروانهای تجاری و جابه جایی کالاهای رایج آن روزگار، از توانگران قریش به شمار میآمدند. برخی مفسران، ذیل آیه ﴿وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا﴾[۱۱] گزارشهایی آوردهاند که بر پایه آنها ﴿أُولِي النَّعْمَةِ﴾ (صاحبان ثروت و رفاه) به بنیمغیره تأویل شده است.[۱۲] عبدالله بن ابی ربیعه از تاجران توانگر بنیمغیره اموال فراوانی داشت. وی به تنهایی هزینه یک ساله پوشش کعبه را میپرداخت، در حالی که تمام قریش اموال و دارایی خود را جمع میکردند تا بتوانند در یک سال خانه کعبه را پرده بپوشانند. عبدالله بن ابی ربیعه را از همین رو "عِدْل" میگفتند که به تنهایی با قریش برابری میکرد.[۱۳] بنیمغیره با برخی تیرهها از جمله بنی عمرو بن عمیر از دوره جاهلی معاملات ربوی داشتند؛ ولی بانزول آیات حرمت ربا ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴾[۱۴][۱۵] ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۱۶].[۱۷] این معاملات نیز برچیده شد.
فرزندان مغیره که با عنوان بنیمغیره از آنها یاد شده معاصر پیامبر بودند، از این رو از قبیلههای نوظهور قریش به حساب میآمدند. اینان در بسیاری از آداب و آیینهای دوره جاهلیت قریش مشارکت داشتند؛ همچنین گفته شده: بعضی اعضای بنیمغیره به پیروی از نصارای حیره به آیین زندقه گرایش داشتند. ولید بن مغیره از سران بلند پایه این قبیله و از بزرگان قریش به آیین زندقه گروید و در شمار زنادقه قریش درآمد.[۱۸] این گزارش میتواند بیانگر فاصله گرفتن این قبیله از بتپرستیباشد.
منابع از حضور فرزندان مغیره در جنگهای قبیلهای پیش از اسلام خبر میدهند. آنان در "حربالفجار" چهارم معروف به "یوم عکاظ" با مشارکت قریش به جنگ بنیکنانه برخاستند. بنیمغیره در این جنگ شجاع و سرسخت ظاهر شده، پایدارتر بودند.[۱۹] هشام بن مغیره از سران بنیمغیره، ریاست و فرماندهی را در این جنگ سخت بر عهده داشت.[۲۰] در درگیری میان بنیجذیمه از تیرههای کنانی با بنیمغیره در دوره جاهلی فاکه بن مغیره کشته شد. این امر باعث شد دشمنی این دو گروه تا پس از اسلام کشیده شود و خالد بن ولید چندین سال بعد در سریه بنیجذیمه به انگیزه انتقام عمویش فاکه افراد بسیاری از این قبیله را بکشد.[۲۱] بنیمغیره مدت کوتاهی را با آل صُعِیْر همپیمان بود. آل عمرو بن اعظم تیرهای از قبیله بزرگ خزاعه، از دیگر همپیمانهای بنیمغیره بود.[۲۲] یاسر و پسرش عمار نیز با پیمانی به بنیمغیره پیوستند. یاسر که از یمن به مکه آمده بود، با ابوحذیفه بن مغیره همپیمان شد و کنیز او سمیّه را به زنی گرفت. عمار از سمیه زاده شد و ابوحذیفه او را آزاد کرد. به همین سبب در گزارشهایی عمار بن یاسر از موالیان بنیمغیره معرفی شده است.[۲۳] بر پایه برخی از این گزارشها پیمان عمار با بنیمغیره تا دوره اسلامی (عصر عثمان) نیز کشیده شد. مغیریها وقتی شنیدند که عثمان و اطرافیانش عمار یاسر را سخت کتک زدهاند، خشمگین شده، عثمان را تهدید کردند که اگر عمار بمیرد، یکی از بزرگان بنیامیه را خواهند کشت.[۲۴]
در مکه رقابتهایی هم میان قبایل منشعب از قُصَیّ بن کلاب و بنیمغیره به چشم میخورد. جمعی از ایشان با آلقُصَیّ در افراد و انساب خود فخر میکردند و هریک میکوشید با معرفی افراد صاحب نام قبیله خود بر دیگری ببالد.[۲۵] از ویژگیهای بنیمغیره در دوره جاهلیت و حتی دوره اسلامی، گشاده دستی، اطعام و مهمان نوازی بود. بسیاری از مغیریها به بخشندگی، اطعام دیگران، مهمان نوازی، شجاعت، پایداری و... شهرت داشتند؛ از جمله: مغیرة بن عبدالله (سر قبیله)،[۲۶] هشام بن مغیره،[۲۷] مغیرة بن عبدالرحمن بن حارث بن هشام،[۲۸] ابوامیه حذیفه بن مغیره،[۲۹] عبدالله بن عبدالرحمن بن ولید بن عبدشمس [۳۰] و حفص بن مغیره[۳۱]پیامبر اسلام(ص) در سخنانی دو خصوصیت نیک بنی مغیره را چنین برشمرد: خورانیدن غذا به دیگران و شجاعت وشدت در سختیها.[۳۲] بنیمغیره از دوران جاهلیت تا عصر خلفای عباسی چهرههایی بنام را در خود پروراند. بسیاری از اینها در میان قریش و مردمان زمانه خویش جایگاهی بلند کسب کردند و از بزرگان و سران قریش و قبیله خود بودند. شعر،[۳۳] خطابه،[۳۴]حدیث،[۳۵] فقه،[۳۶] قضا [۳۷] و حکومت و ریاست [۳۸] از منصبهایی بود که بسیاری از بنیمغیره در طول دوران جاهلی و اسلامی بدانها دست یا زیده، از افراد برجسته این عرصه شدند. شماری از مشاهیر بنیمغیره عبارتاند از: مغیرة بن عبدالله،[۳۹] هشام بن مغیره،[۴۰] حارث بن هشام،[۴۱] عبدالرحمن بن حارث بن هشام،[۴۲] ابوبکر عبدالرحمن بن حارث بن هشام،[۴۳] عکرمة بن خالد بن عاص بن هشام،[۴۴] ابوامیة بن مغیره،[۴۵] زهیر بن ابی امیه،[۴۶] عبدالله بن ابوربیعه (بحیرا یا بجیرا)،[۴۷] عبدالرحمن بن عبدالله بن ابی ربیعه،[۴۸] حارث بن عبدالله بن ابی ربیعه،[۴۹] ولید بن مغیره،[۵۰] خالد بن ولید،[۵۱] هشا مبن اسماعیل بن هشام بن ولید،[۵۲] ایوب بن سلمة بن عبدالله بن ولید بن ولید [۵۳] و حفص بن مغیره.[۵۴].[۵۵].
بنی مغیره و اسلام
مشرکان بنی مغیره
پس از پیامبر(ص)
گزارشهای بسیاری در دست است که بیشتر اعضای بنیمغیره پس از رحلت پیامبر، در دوره خلفا و بعد از آن با ابوبکر، عمر، عثمان و حاکمان اموی، مروانی و عباسی همکاری تنگاتنگی داشته، از کارگزاران آنان به شمار میآمدند. آنان در فتوحات دوره خلفا و جنگهای پس از این دوره حضور داشتند. شماری از بنیمغیره نیز انحرافات برخی حاکمان را بر نمیتافته، به مخالفت میپرداختند؛ مانند عبدالله بن ابوعمرو بن حفص بن مغیره که بر اثر مخالفت با یزید بن معاویه در واقعه حرّه کشته شد.[۵۶] جز گزارشی که از کشته شدن مهاجربن خالد بن ولید در سپاه امیرمؤمنان، امام علی(ع) در جنگ صفین خبر داده [۵۷] گزارشهایی نیز هست که از حضور برخی اعضای این قبیله در جنگ جمل [۵۸] و صفین [۵۹] بر ضدّ حضرت علی(ع) حکایت دارد. برابر خبری نیز امیرمؤمنان، علی(ع) از بنیمغیره بیزاری جست.[۶۰].[۶۱].
بنی قینقاع پس از تبعید
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ النسب، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۲۹۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۴.
- ↑ نسب قریش، ص ۲۹۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۶۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۰.
- ↑ النسب، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۲۹۹، ۳۰۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۰.
- ↑ اخبار مکه، ج ۲، ص ۲۱۸، ۲۲۳ ـ ۲۲۴، ۲۴۲، ۲۵۷، ۲۵۹، ۲۹۰، ۲۹۲.
- ↑ النسب، ص ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۳۲۸ ـ ۳۲۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۷
- ↑ نسب قریش، ص ۳۱۷؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۶؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۶.
- ↑ النسب، ص ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۳۱۸؛ انساب الاشراف، ج۱۰، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۰۵، ۳۲۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۹، ۱۸۵.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۰۲، ۳۲۱، ۳۲۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۵، ۱۸۳، ۲۰۹؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۴۸.
- ↑ «و مرا با این دروغانگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.
- ↑ زادالمسیر، ج ۸، ص ۳۹۲؛ التکمیل والاتمام، ص ۴۵۲؛ تفسیرقرطبی، ج ۱۹، ص ۳۱.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۱۷؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۶؛ الاغانی، ج ۱، ص ۷۳، ۷۵.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود و اگر تنگدست باشد، مهلتی باید تا گشایشی یابد و اگر بدانید صدقه دادن برای شما بهتر است» سوره بقره، آیه ۲۷۸-۲۸۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۴۶؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۲، ص ۵۴۸ ـ ۵۴۹ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۶۷۳ ـ ۶۷۴.
- ↑ «ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۰.
- ↑ جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۱۹؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۳۱۴.
- ↑ المحبر، ص ۱۳۲، ۱۶۱؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۰، ۲۰۳.
- ↑ الاغانی، ج ۲۲، ص ۷۱.
- ↑ المحبر، ص ۱۷۰.
- ↑ المنمق، ص ۲۰۷، ۲۰۹؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۱؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۳۹.
- ↑ المنمق، ص ۲۴۶ ـ ۲۴۷.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ص ۳۴.
- ↑ الامامة و السیاسه، ج ۱، ص ۵۱.
- ↑ المنمق، ص ۱۰۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۰.
- ↑ المحبر، ص ۱۳۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۲.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۰۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۹۹.
- ↑ المحبر، ص ۱۵۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۰،ص ۲۰۲.
- ↑ الاغانی، ج ۱، ص ۷۴ ـ ۷۵؛ الکامل، ج ۵، ص ۳۸۴.
- ↑ النسب، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۳۱۳، ۳۱۹، ۳۲۲، ۳۲۷؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۴، ۲۰۱.
- ↑ البیان و التبـیـین، ج ۱، ص ۱۹۶.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۰۳.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۱۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۵؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۵.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۱۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۵.
- ↑ النسب، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ نسب قریش، ص ۳۱۳، ۳۱۸، ۳۲۰، ۳۲۸ ـ ۳۲۹، ۳۳۲؛ المحبر، ص ۱۵۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۰.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۰۱؛ المحبر، ص ۱۳۹؛ المعارف، ص ۷۰.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۰۱ ـ ۳۰۲؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۴ ـ ۱۷۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۵.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۰۳؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۱۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۹۹.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۱۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۶.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۱۸.
- ↑ البیان و التبـیـین، ج ۱، ص ۱۹۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۸۶، ۱۸۸.
- ↑ المحبر، ص ۱۳۲؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۳.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۷، ۲۰۹.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۲۸ ـ ۳۲۹؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۶ ـ ۲۰۷.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۳۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۲.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۳۲.
- ↑ النسب، ص ۲۱۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۶؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۶.
- ↑ نسب قریش، ص ۳۲۴، ۳۲۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۰۹، ۲۱۲.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۵۲، ص ۳۱۴.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی مغیره»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.