حمیر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۱۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


مقدمه

دانشمندان انساب، این قبیله را از نسل قحطان[۱] دانسته‌اند: قَحطان – یَعرُب - یَشجُب - سبأ (حِمیَر و کَهلان). در شرحی که یونانیان می‌دهند حِمیَر به صورت «هومریان» جلوه‌گر می‌شود.

نویسندگان یونانی و مسیحی عموماً مردم جنوب عربستان را هومرایت می‌نامند [۲].

قبیله حِمیَر منسوب به سرو حِمیَر در جنوب شرقی یمن است. آنان در ظفار و دژ پرآوازه آن ریدان می‌زیسته‌اند[۳] و سپس دسته‌هایی از آنها به سرزمین کوهستانی جنوب یمن بر کرانه دریا آمدند. سکونت‌گاه حِمیَر در اطراف لَحج، یریم، رداع، نجد حِمیَر[۴]، شِبام[۵]، ذِمار[۶] و جَیشان[۷] و جَنَد بوده است و بر قنا مهم‌ترین بندر حضرموت، استیلا پیدا کردند[۸] و گروهی از آنان نیز به حیره مهاجرت کردند[۹].

به‌طور کلی قلمرو قبیله حِمیَر «اقلیم حِمیَر» نامیده می‌‌شد که حد آن از شمال به صنعا و جنوب آن به عدن و شرق آن به شَبوه و غرب آن به ساحل پست دریا منتهی میشد[۱۰].

حِمیَریان با پادشاهی حضرموت در قرن سوم و دوم قبل از میلاد در اصطکاک و نزاع بودند[۱۱] و آن‌طور که گفته شد در حدود هشتاد میلادی بر کشور سبأ چیره شدند و دوره‌هایی بر تمامی یمن حکومت داشتند که فرجام حکومت آنان با یوسف اسار پایان پذیرفت. آن‌گونه که گذشت پیش از ورود حبشیان، حکومت بین هشت خانواده حِمیَری که با یکدیگر به نزاع و کشمکش پرداختند، در تبادل بود و این اختلافات موقعیت آنان را ضعیف کرده بود، به‌طوری که یمن به اشغال بیگانگان درآمد و ایرانیان به درخواست رهبران حِمیَری به یمن وارد شدند و به همین جهت، روابط آنان با والیان پارسی مستحکم بود و بعضی از مقامات اداری در ایام سلطه ایرانیان را در اشغال خود داشتند. علی‌رغم این دوستی وقتی بعضی قبایل یمنی علیه باذان متحد شدند حِمیَریان بی‌طرفی اختیار کردند.

روابط حِمیَریان با سبأییان بیشتر دشمنانه بود و نزاع و دشمنی بین آنان وجود داشت[۱۲]. همچنین حِمیَریان به همراهی مَذحِج و همدان، جنگ‌هایی با ربیعه و مضر در دره سُلان داشتند. روابط حِمیَر و کلب نیز تیره بود و پیکار سختی به نام «یوم البَیدا» بین آنان درگرفت [۱۳].[۱۴]

شاخه‌های حِمیَر

شاخه‌های مشهور حِمیَر عبارتند از:

  1. بنی‌یزان که همان ذَویَزَن[۱۵] در نزد نسب‌شناسان است و از عشایر نام‌آور حِمیَری است و از بزرگان آنان باید از سیف بن ذی‌یزن و زُرعة ذویَزَن یاد کرد[۱۶].
  2. جَدَن از دیگر عشایر پرآوازه حِمیَری است که نام آن در شماری از نبشته‌های عربستان جنوبی آمده است[۱۷].
  3. ذواَصبَح شاخه دیگری از حِمیَر می‌باشد و سکونت‌گاه آنان در لَحج بود[۱۸].
  4. بنوغَیدان که تعدادی از اقبال، از جمله حارث بن عبدکُلال مُثَوب و نُعیم بن کُلال از آنها می‌باشند[۱۹].
  5. ذورُعَین؛
  6. ذوأبین؛
  7. یَحصَب؛
  8. المقرّبون؛
  9. کَلاعیون؛
  10. بنی‌حَضور[۲۰]؛
  11. قُدَم؛
  12. ذی‌مران
  13. ذی‌لَعوه[۲۱] از دیگر شاخه‌های آن می‌باشند.

بدین صورت، در هنگام ورود اسلام به یمن، حِمیَریان به شاخه‌های بسیار تقسیم شده بودند و رهبران آنها مالک دره‌های خود بودند و به عنوان پادشاه خوانده می‌شدند، در حالی که رهبران قبیله‌ای بیش نبودند و از نامه بزرگان حِمیَری به رسول‌الله(ص) و پاسخ آن حضرت به آنان[۲۲] بر ما معلوم می‌گردد که «رؤسای عمده قبایل حِمیَری در امور خود از استقلال داخلی برخوردار بودند»[۲۳] که بعضی از آنها عنوان ذو، مثلِ، ذورُعین، ذوابین و ذویزن داشتند و گروهی به نام قَیل خوانده می‌شدند مثل بنی‌عبد کلال که اَقیال منطقه المعافیر بودند. چندین شاخه حِمیَری موفق شدند اتحادی بین خودشان به وجود آورند که تحت رهبری سمیفع بن یعفور بن ناکور (ناقور) که لقب «[[ذی‌الکلاع» داشت، جمع شده بودند[۲۴].

شایان توجه است که از حوادث این ایام روشن می‌گردد سران حِمیَری خودشان را از نزاع قدرت که بین بعضی از قبایل محلی در آن زمان اتفاق می‌افتاد دور نگه می‌داشتند، آن‌گونه که ذوالکلاع و یاران وی در هنگام ارتداد قیس بن عبد یغوث، ابنأ را یاری ندادند و بی‌طرفی اختیار کردند[۲۵].[۲۶]

اسلام حِمیَر

بر اساس منابع در دسترس ما اولین کسی که از بزرگان حِمیَری اسلام را پذیرفت زُرعهُ ذویَزَن بود که در سال نهم به رسول‌الله(ص) نامه‌ای نوشت و اسلام خود را به ایشان اعلام کرد[۲۷]. همچنین پس از بازگشت رسول‌الله(ص) از سفر تبوک، عده‌ای از بزرگان حِمیَر به نام‌های حارث بن عبد کلال، شُریح بن عبدکُلال، نعیم بن عبد کُلال و نعمان، قَیل ذی‌رُعین و معافر، با احتیاط سیاسی سفیری به نام مالک بن مراره رُهاوی به مدینه فرستادند و از اسلام خود رسول خدا(ص) را آگاه ساختند. حضرت رسول(ص) نیز در پاسخ آنان نامه‌ای نوشت و آنها را به پرستش خدای واحد و جهاد با مشرکین و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات و خمس دعوت کرد و سفارش کرد که صدقات و جزیه خود را به معاذ بن جبل و مالک بن مراره بپردازند[۲۸].

بدین‌سان، شیوه سیاسی و تبلیغی رسول‌الله(ص) جذب رهبران حِمیَری بود و با نامه‌هایی که برای رهبران حِمیَری فرستاد، عنوان و موقعیت سیاسی اَذراء و اَقیال یمن را به رسمیت شناخت و نمایندگانی از میان یاران (خود مثل معاذ بن جبل و مهاجر بن ابی‌امیه) و نمایندگانی از میان بزرگان یمنی (مثل مالک بن مراره و جَریر بن عبدالله بَجَلی) به نزد رهبران حِمیَری فرستاد[۲۹].

شایان توجه است بر اساس نخستین منابع، اسلامِ رهبران حِمیَری در سال نهم هجری ثبت شده و گروهی از آنان پذیرش اسلام خود را به رسول‌الله(ص) نوشتند و این سخن عبدالمحسن مَدعَج که می‌گوید: «منابع دقیقاً نمی‌توانند اسلام آوردن رهبران حِمیَری را در مجموع تأیید کنند»[۳۰] مقرون به صحت نیست؛ زیرا اقبال حِمیَری، ابتدا خود به پیامبر نامه نوشتند و اسلام خود را اعلام داشتند، نه این که از آنان خواسته شده باشد که اسلام بیاورند. رسول‌الله(ص) نیز در پاسخ خود اسلام آنان را تأیید کرد.[۳۱]

منابع

پانویس

  1. ابن‌درید، الاشتقاق، الجزء الثانی، ص۳۶۱؛ مسعودی، مروج الذهب، الجزء الثانی، ص۷۱؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، الجزء الثانی، ص۳۲۹؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، تحقیق محمد سعید العریان، الجزء الثالث، ص۲۸۵؛ ابوعبید قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۳۹.
  2. Encyclopaedia, Britannica, V۲, p۷۶, Arbia.
  3. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۱۶.
  4. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۱۷.
  5. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، الجزء الأول، ص۳۰۵، (ذیل کلمه حمیر).
  6. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۰۰ و ۱۶۸.
  7. یعقوبی، البلدان، ص۹۸.
  8. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۲۰.
  9. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، الجزء الأول، ص۳۰۶.
  10. Abdal-Muhsin Madaj, M.al-Mad, aj, op. cit, P۶.
  11. Encyclopaedia, Britannica, V۲, P۷۶, Arbia.
  12. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۲۰.
  13. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، الجزء الأول، ص۳۰۶.
  14. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۶۵-۶۶.
  15. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، الجزء الثانی، ص۴۷۸.
  16. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الجزء الثانی، ص۳۸۱.
  17. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، الجزء الثانی، ص۵۹۸.
  18. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۵ و ۱۷۷. یکی از مخلاف‌های یمن در شمال غربی عَدن قرار دارد (ر.ک: محمد بن علی الاکوع، الیمن الخضراء مهد الحضاره، ص۱۱۹).
  19. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۲۶۴ و ۳۵۶.
  20. ر.ک: ابوعبید قاسم بن سلام، کتاب النسب، ص۳۴۰؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، الجزء الثالث، ص۲۸۶؛ ابن‌درید، الاشتقاق، الجزء الثانی، ص۵۲۳؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، الجزء الثانی، ص۴۷۸؛ هشام بن محمد کلبی، جمهرة النسب، تحقیق محمود فردُوس العظم، الجزء الثانی، ص۲۷۸.
  21. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۳۴۱.
  22. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الجزء الثانی، ص۳۸۱.
  23. Abdal-Muhsin Mad,aj m.al-Mad, aj, op. cit. p۶.
  24. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الجزء الثانی، ص۷.
  25. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الجزء الثانی، ص۵۳۶.
  26. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۶۶-۶۷.
  27. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الجزء الثانی، ص۳۸۱.
  28. ابن‌هشام، السیرة النبویه، القسم الثانی، ص۵۹۰؛ ابن‌سعد، الطبقات الکبری، المجلد الأول، ص۲۶۴ و ۳۵۶.
  29. یعقوبی، تاریخ، جلد اول، ص۴۴۴.
  30. Abdal-Muhsin Mad, aj, op. cit. p۷.
  31. منتظرالقائم، اصغر، نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص:۶۷-۶۸.