استدلال امام علی در جنگ نهروان

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام علی(ع) است. "امام علی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام علی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

دلیل آوردن امام(ع) برای خوارج‌

  • نهج البلاغة- برگرفته کلام وی با خوارج، آن‌گاه که به اردوگاه ایشان رفت، حال آنکه داوری را انکار می‌کردند-: علی(ع) گفت: "آیا همه شما با ما در صِفین همراه بودید؟". گفتند: برخی همراه بوده‌ایم و برخی نه. گفت: "پس دو گروه شوید؛ آنان که در صِفین حضور داشتند، در گروهی روند، و آنهایی که حضور نداشتند، در گروه دیگر، تا من با هر یک از این دو، به زبان خود، سخن گویم". جماعت، نداهایی در دادند. او گفت: "از کلام بپرهیزید و به گفتارم گوش فرا دهید و با دل‌هاتان به سوی من آیید؛ و هر کس او را به گواهی گیریم، دانش خود را در آن ابراز دارد". سپس‌به گفتاری‌بلند با ایشان‌پرداخت و از جمله گفت: "آیا آن هنگام که ایشان به حیله و نیرنگ و فریب و دَستان، قرآنها را برافراشتند، نگفتید:" برادران و هم‌دینان ما، از ما عفو خواسته و به کتاب خدای‌منزه امان‌جُسته‌اند. پس باید از ایشان بپذیریم و آنان را آسوده گذاریم"؟ من به شما گفتم: این، پدیده‌ای است به ظاهر مؤمنانه و در باطن، دشمنانه، که آغازش مهربانی است و پایانش پشیمانی. پس به کار خویش پردازید و راه خود سپرید و بر جهاد، دندان بفشارید و به این بانگ‌های شوم، گوش مسپارید که اگر پذیرفته شود، گم‌راه کند و اگر واگذاشته شود، سبب حقارت شود. اما این کار (داوری) انجام پذیرفت و دیدمتان که شما خود، آن [فرصت‌] را به ایشان بخشیدید. به خدا سوگند، اگر [آن روز] من از آن سر بر می‌تافتم، از آن، وجوبی بر عهده من نبود و خداوند، مرا به گناه آن، بازخواست نمی‌فرمود. و به خدا سوگند، اگر آن را می‌پذیرفتم، هر آینه من همان [پیشوای‌] برحق بودم که باید از من پیروی کنند؛ [زیرا] که کتاب خدا با من است و از آن هنگام که با آن همراه شدم (از آغاز نزول وحی)، از آن جدا نشده‌ام. هر آینه ما با پیامبر خدا بودیم، در حالی که جنگ میان پدران و فرزندان و برادران و خویشاوندان می‌گردید؛ اما با هر مصیبت و رنج، جز بر ایمان ما و پای فشردنِمان بر حق و تسلیم بودنمان به فرمان و شکیبایی بر دردِ جراحت، افزوده نمی‌شد. لکن اکنون ما با برادران مسلمان خود می‌جنگیم؛ زیرا انحراف و کژی و شبهه و تأویلِ [دلخواه‌] در دینشان راه یافته است. اگر دستاویزی یابیم که خداوند با آن‌ پراکندگی‌مان را سامان بخشد و با آن در باقی‌مانده روابطمان به هم نزدیک شویم، به آن می‌گراییم و جز آن را فرو می‌گذاریم"[۱].
  • تاریخ بغداد- به نقل از جابر: همانا در روز نهروان شاهد بودم که علی(ع)، چون آن جماعت را دید، به یارانش گفت: "باز ایستید!". سپس ایشان را ندا داد: "کشندگان عبد الله بن خباب را به ما سپارید تا قصاصشان کنیم"- و عبد الله، کارگزار علی(ع) در نهروان بود-. گفتند: ما، همه، او را کشتیم![۲][۳].

خطابه امام(ع) در میان صف دو سپاه‌

  • الأخبار الموفقیات‌- به نقل از علی بن صالح-: چون صف دو سپاه در نهروان آرایش نظامی گرفتند، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب، میان دو صف آمد و سپس گفت: "اما بعد؛ ای جماعتی که رسمِ ستیزه و گم‌راهی به شورشتان وا داشته و خواهش نَفْس و انحراف، از حق دورتان کرده است! همانا بیمتان می‌دهم که فردا صبحگاهان، بر کناره این نهر یا کرانه این صحرا بی‌جان بیفتید، بی آنکه از پروردگارتان دلیلی روشن و حجتی آشکار داشته باشید. آیا من شما را از این داوری نهی نکردم و برحذر نداشتم و آگاهتان نکردم که درخواست داوری از سوی این مردم [شامی‌] فریبگری و نیرنگ‌ورزی است؟ پس، از فرمان من سرپیچیدید و خِردورزی را کنار نهادید و نافرمانی‌ام کردید، چندان که به داوری تن دادم؛ و از آن دو داور، پیمان و میثاق ستاندم و فرمانشان دادم که آنچه را قرآن زنده داشته، زنده دارند و آنچه را قرآن میرانده، بمیرانند؛ [اما] از فرمانم سرْ باز زدند و به خواهش نَفْس رفتار کردند. از این رو، ما بر همان امر نخستین هستیم. پس به کجا روانید و کجا به سرگشتگی کشانده می‌شوید؟". خطیبِ خوارج گفت: اما بعد؛ ای علی! آن‌گاه که ما به داوری روی آوردیم، مرتکب کفر شدیم. پس اگر تو [نیز] همانند ما توبه کنی، ما با تو و از توایم؛ و اگر خودداری کنی، ما یک‌پارچه به تو اعلان جنگ می‌کنیم، که همانا خداوند، خیانت‌پیشگان را دوست نمی‌دارد. علی(ع) گفت: "تندبادی شما را فراگیرد و از شما هیچ‌کس باقی نمانَد! آیا پس از ایمان آوردنم به خدا و جهادم در راه او و هجرتم همراه پیامبر خدا، به کفر اقرار کنم؟! اگر چنین کنم، به گم‌راهی در می‌افتم و از رهیافتگان نیستم. اما به جماعتی سبُک مغز و بی‌خِرَد، مبتلا شده‌ام، و خداست آنکه از او یاری می‌توان خواست"[۴][۵].

برافراشتن پرچم امان‌

جستارهای وابسته

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغة، خطبه ۱۲۲.
  2. تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۲۳۷ ش ۳۷۲۹.
  3. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۹۷-۵۰۰.
  4. الأخبار الموفقیات، ص ۳۲۵، ح ۱۸۱.
  5. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۹۷-۵۰۰.
  6. شهری مشهور در کنار نهروان در ناحیه جبل و از توابع بغداد است (معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۹۹).
  7. تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۸۶.
  8. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۹۷-۵۰۰.