مالک بن نویره

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Hosein (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

مالک بن نویره از قبیله یربوع و از اصحاب باوفای رسول خدا(ص) بود. او از اشراف و بزرگان جاهلیت و اسلام و در ردیف سلاطین به شمار می‌آمد. وی پس از رسول خدا(ص) دل در گرو امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) داشت و ادامه راه پیامبر خدا(ص) را در اطاعت از علی(ع) می‌دانست.

براء بن عازب می‌گوید: خدمت رسول خدا(ص) بودیم که گروهی از بنی تمیم خدمت حضرت شرفیاب شدند و در میان آنان مالک بن نویره بود، وی پس از آن‌که به اسلام مشرف شد، عرضه داشت: یا رسول الله، ایمان را به من بیاموز؟ حضرت فرمود: "ایمان آن است که به یگانگی خدا و پیامبری من شهادت دهی و نماز پنجگانه (صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا) بجا بیاوری، ماه رمضان را روزه بداری، زکات بدهی، حج خانه خدا بروی، وصی و جانشین بعد از من - با دست مبارک اشاره به علی بن ابی طالب(ع) کرد - را دوست بداری، خونریزی نکنی، دزدی و خیانت مرتکب نشوی، اموال یتیم را نخوری، شراب و خمر ننوشی، به شریعت و احکام من وفادار باشی، حرام مرا حرام و حلال مرا حلال بدانی، و این که دربارۀ دیگران چه قوی و ضعیف چه بزرگ و کوچک از خود احقاق حق نمایی".

مالک بن نویره گفت: یا رسول الله، من مردی فراموشکارم، دوباره ایمان را برایم تعریف کن، حضرت مجدداً شرایط ایمان را برای او مثل مطالب بالا تکرار کرد و او با انگشتان خود میشمرد تا سخن حضرت خاتمه یافت، سپس برخاست و دامن بر زمین می‌کشاند و می‌گفت: "به خدای کعبه ایمان را آموختم"[۱]؛

و چون از مردم دور شد حضرت به حاضران فرمود: "هر کس دوست دارد به مردی از اهل بهشت بنگرد، به این مرد (مالک بن نویره) نگاه کند"[۲].[۳]

خلافت ابوبکر و اظهار ایمان مالک بن نویره به ولایت علی(ع)

مالک بن نویره همواره در اسلام و ایمان خود ثابت قدم ماند و پس از رحلت پیامبر خدا(ص) و به سفارش آن حضرت اعتقاد و ایمان به علی بن ابی طالب(ع) داشت و او را جانشین و خلیفه به حق پیامبر می‌دانست، لذا در تاریخ آمده، وقتی پیامبر خدا(ص) از دنیا رفت، او به مدینه آمد تا ببیند جانشین و خلیفه پیامبر(ص) کیست؟ روز جمعه‌ای وارد مسجد شد، ابوبکر را بر منبر رسول خدا(ص) دید که خطبه می‌خواند، به او نگاهی کرد و گفت: کسی که رسول خدا(ص) به جانشینی و دوستی او سفارش کرد یعنی علی(ع) چه شد؟ گفتند: ای اعرابی، امر خدا بعد از رحلت آن حضرت چنین واقع شده است که ابوبکر خلیفه رسول خدا(ص) باشد. مالک بن نویره زیر بار نرفت و گفت: هیچ حادثه‌ای که سبب خلافت ابوبکر و برکناری حضرت علی(ع) بشود واقع نشده و همانا شماها خیانت به خدا و رسول او گردید. سپس به طرف ابوبکر پیش رفت و فریاد برآورد: چه کسی به تو اجازه داد که بر روی این منبر بروی در حالی که وصی رسول خدا، یعنی علی بن ابی طالب(ع) در این جا نشسته است؟ ابوبکر صدا زد این اعرابی که از عقب ادرار می‌کند (او را تشبیه به سگ کرد) را از مسجد پیامبر بیرونش کنید. قنفذ و خالد بن ولید گردن او را گرفتند و کشان‌کشان از مسجد بیرونش انداختند[۴]. و بدین ترتیب زبان حق‌گوی او را کوتاه کردند.[۵]

خالد بن ولید و کشتن مالک بن نویره

آری، مالک بن نویره تا دم مرگ از یاران و علاقه‌مندان به امیرالمؤمنین(ع) بود، اما به جرم همین ارادت و ایمان در قضیه لشکرکشی خالد بن ولید از سوی ابوبکر به دفع فتنه مسیلمه کذاب و سجاع پرداخت و سپس به یربوع آمد و این مسلمان با فضیلت و صحابی رسول خدا(ص) را به دروغ و به اتهام این که از اسلام خارج شده، به شهادت رساند. و در همان شب با همسر او (که شوهرش همان شب کشته شده بود) عروسی کرد و بزرگ‌ترین گناه و جنایت را پس از رحلت رسول خدا(ص) و در عصر خلافت ابوبکر به سال دوازده هجری مرتکب شد[۶].

اگرچه کشتن به ناحق مالک بن نویره به دست خالد بن ولید مورد انتقاد شدید بعضی از اصحاب قرار گرفت اما ابوبکر او را تبرئه کرد و دیه قتل مالک بن نویره را از بیت‌المال پرداخت!

در تاریخ آمده است ابو قتاده و عبدالله عمر که همراه خالد بن ولید بودند و چون مالک بن نویره به دستور خالد بن ولید کشته شد و با همسرش عروسی کرد، سخت او را مورد اعتراض قرار دادند که به چه دلیلی با همسر مالک بن نویره که هنوز در عدّه است ازدواج کردی؟ ابو قتاده سوگند یاد کرد که هرگز در هیچ جنگی باخالد بن ولید همراهی نکند و زیر پرچم او نرود، لذا از همانجا سپاه را ترک کرد و برای شکایت به مدینه آمد و نزد ابوبکر خلیفه مسلمانان داستان خیانت خالد بن ولید را بیان کرد[۷].

عمر بن خطاب وقتی از ماجرا باخبر شد، عمل خالد بن ولید را سخت مورد اعتراض قرار داد و چون خالد بن ولید وارد مدینه شد، جلو مسجد او را دید از جا برخاست و به صورت اعتراض سه چوبۀ تیری که خالد بن ولید در جلو عمامه‌اش به علامت پیروزی نصب کرده بود گرفت و شکست و گفت: ای دشمن خدا، چقدر ریاکاری و تظاهر می‌کنی، مرد مسلمانی را کشتی و با همسرش عروسی کردی، به خدا قسم، اگر خدا به من قدرت دهد، تو را سنگسار می‌کنم.

خالد بن ولید ساکت ماند و چیزی نگفت و بر ابوبکر وارد شد و با ابوبکر طوری مطالب را وارونه جلوه داد که او را راضی کند تا کیفر نبیند، متأسفانه خلیفه هم از توجیه ناصواب او راضی شد و خالد بن ولید را بخشید و سپس عمر وقتی با خبر شد که ابوبکر از خالد بن ولید راضی شده به نزد او رفت و به اعتراض گفت: خالد بن ولید قتل نفس کرده، باید او را قصاص کنی و به قتل برسانی. ابوبکر در جواب او گفت: ای عمر، دست بردار، زیرا او اجتهاد کرده و در اجتهادش خطا رفته است[۸]. به عمر گفت: پس او را به خاطر زنایی که مرتکب شده بر او حد جاری کن؟ ابوبکر گفت: نه، او را حد نمی‌زنم چون اجتهاد کرده و در اجتهادش خطا رفته، اگرچه عمر دست برداشت و موضوع را ساکت گذاشت اما به خالد بن ولید گفت: اگر روزی به خلافت برسم تو را قصاص خواهم کرد[۹]. و در نهایت ابوبکر، دیه مالک بن نویره را از بیت‌المال پرداخت کرد[۱۰].

از مجموع آنچه در بالا آمد، معلوم شد که مالک بن نویره از مخلصین و مؤمنین به خلافت و جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین(ع) بعد از رسول خدا(ص) بود، اما به جرم واهی و ساختگیِ ارتداد او را به شهادت رساندند و این بار مخلص علی(ع) را از پای درآوردند و بزرگ‌ترین ظلم را به او و همسرش روا داشتند، و عمر بن خطاب هم پس از آن‌که به خلافت رسید، خالد را کیفر نداد، وی مثل ابوبکر از جرم و گناه او درگذشت.[۱۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. "تَعَلَّمْتُ اَلْإِيمَانَ وَ رَبِّ اَلْكَعْبَةِ"
  2. «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا اَلرَّجُلِ»؛ سفینة البحار، ج۲، ص۵۵۱.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۴۵-۱۲۴۶.
  4. سفینة البحار، ج۲، ص۵۵۱.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۴۶-۱۲۴۷.
  6. ر.ک: اسدالغابه، ج۴، ص۲۹۵؛ الاصابه، ج۵، ص۷۵۴؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۷۹؛ سفینة البحار، ج۲، عنوان ملک، ص۵۱۱؛ الغدیر، ج۷، ص۱۵۸.
  7. الغدیر، ج۷، ص۱۵۸؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۷۹.
  8. شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۷۹؛ الغدیر، ج۷، ص۱۵۹.
  9. الغدیر، ج۷، ص۱۶۱ (البته خالد در عصر عمر بن خطاب نیز قصاص نشد بلکه به عنوان سیف الاسلام در مقام قدرت باقی ماند).
  10. شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۷۹؛ اسدالغابه، ج۴، ص۲۹۴.
  11. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۲۴۷-۱۲۴۹.