مرگ جاهلی
مرگ جاهلی که هشدار به آن داده شده است، در اصطلاح روایی عبارت است از مردن بدون شناخت خدا و رسول (ص) و امام آن زمان و اگر معرفت خدا و رسول، به معرفت امام زمان (ع) نینجامد، برای انسان سودی نخواهد داشت.
حدیث من مات و روایات مشابه آن
بر اساس روایات، معرفت یافتن به امام و حجت حیّ در هر عصر و زمانی، تکلیف عذر ناپذیری است که خداوند همگان را موظف به آن کرده است، به گونهای که هیچ کس از این تکلیف معاف نیست. از نگاه شیعه، این معرفت چنان بااهمیت است که بود و نبود آن، معیار ایمان و کفر شناخته شده و کوتاهی نسبت به آن، مساوی با ضلالت و گمراهی و مرگ او مرگ جاهلی خواهد بود. این حدیث، با تعابیر مختلف به طور مستفیض در منابع حدیثی فریقین نقل شده است[۱].
- معاویه بن وهب گوید: شنیدم از امام صادق (ع) فرمود که رسول خدا (ص) فرمود: "هرکس بمیرد، در حالی که امام خودش را نمیشناسد، به مرگ جاهلی مرده است"[۲].
- محمد بن عثمان عمری گوید: از پدرم شنیدم که میگفت: "من در حضور ابو محمد حسن بن علی (ع) بودم. از آن حضرت درباره این خبر که: "زمین تا روز قیامت از حجّت خداوند سبحانه و تعالی بر خلقش خالی نیست و هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است. پرسیده شد؛ فرمود: به راستی این درست است؛ چنانکه روز درست است[۳]. به او عرض شد: ای فرزند رسول خدا! حجّت و امام بعد از شما کیست؟ فرمود: پسرم، محمد او امام و حجّت بعد از من است. هرکس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است. آگاه باشید برای او غیبتی است که نادانان در آن سرگردان میشوند و اهل باطل در آن هلاک میگردند و کسانی که برای آن، وقت معین کنند، دروغ میگویند. سپس خروج میکند و گویی به پرچمهای سپیدی مینگرم که بر بالای سر او در نجف کوفه در اهتزاز است"[۴].[۵]
عدم معرفت امام و مرگ جاهلی
"جاهلیت" در اصطلاح تاریخ به روزگار پیش از اسلام، که جهل و بیخردی بر مردم عموما و عرب خصوصا حاکم بوده و بت میپرستیدند و اسیر احساسات و خرافات بودند و خودخواهی و خونریزی و تجاوز و ستیز، مایه مباهات آنها بود، اطلاق شده است. و به قول مرحوم طریحی: حالتی که عربهای قبل از اسلام داشتند و آن عبارت بود از: جهل به خدا و پیامبران و شرایع دین، و فخر و مباهات به آباء و انساب[۶].[۷]
مرگ جاهلی، یعنی، مردن بدون شناخت خدا و رسول او (ص) کسی که امام زمان خود را نشناسد، در واقع از گمراهی زمان جاهلیت که خدا و پیغمبر (ص) را نمیشناختند، خارج نشده است؛ بنابراین، اگر معرفت خدا و رسول او، به معرفت امام زمان (ع) نینجامد، برای انسان سودی نخواهد داشت و او را دیندار نمیکند.
شخصی از امام صادق (ع) پرسید: "منظور از جاهلیت، جهل مطلق و درباره همه چیز است یا فقط نشناختن امام است؟ آن حضرت فرمود: جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی است"[۸]. پس نتیجه عدم شناخت امام زمان (ع)، کفر و نفاق و گمراهی است.
البته ممکن است نشناختن، در اثر عدم معرفی امام زمان (ع) از سوی خدا باشد "بدون کوتاهی خود شخص". این حالت ضلال نامیده میشود و مرادف با استضعاف است. در این حالت، شخص مقصر نیست؛ ولی به هرحال از هدایت الهی و دینداری محروم شده است. حالت کفر و نفاق، مربوط به شخصی است که معرفی الهی برایش صورت گرفته؛ ولی او در پذیرفتن آن کوتاهی کرده است. این، دو حالت دارد: یا انکار و عدم تسلیم خود را به صراحت ابراز میدارد که کفر نامیده میشود یا آن را مخفی میدارد که نفاق است. در هرسه صورت، شخص، از مسیر عبودیت خداوند سبحانه و تعالی دور افتاده و سرانجام نیک نخواهد داشت؛ پس شناخت و پیروی از امامان (ع)، نه از باب تعبّد که به حکم عقل است؛ چرا که انسان خداشناس راهی به سوی خدا ندارد، مگر از طریقی که خود خداوند سبحانه و تعالی قرار داده است. جز از این راه، نمیتواند از رضا و خشم الهی آگاه شود. مراجعه مردم به ائمه اطهار (ع)، از باب مراجعه نادان به دانا است. این یک حکم عقلی است؛ همچنانکه عاقل در امور مادی و دنیایی خود، به دانا و متخصص آن مراجعه میکند، در امور معنوی و غیر مادی نیز عقل همینگونه حکم میکند[۹]. البته در روایتهای اهل سنت، به جای معرفت امام، داشتن امام ذکر شده است. آنان از رسول گرامی اسلام (ص) نقل کردهاند که فرمود: "هرکس بمیرد و حال آنکه امام نداشته باشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است"[۱۰].[۱۱]
پرسش مستقیم
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ صمدی، قنبر علی، آخرین منجی
- ↑ «مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»، نعمانی، الغیبة، ص ۱۲۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹
- ↑ «أَنَ هَذَا حَقٌ كَمَا أَنَ النَّهَارَ حَقٌ»
- ↑ «ابْنِي مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحَارُ فِيهَا الْجَاهِلُونَ وَ يَهْلِكُ فِيهَا الْمُبْطِلُونَ وَ يَكْذِبُ فِيهَا الْوَقَّاتُونَ ثُمَّ يَخْرُجُ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْأَعْلَامِ الْبِيضِ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْكُوفَةِ»، شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۸۱، ح ۸
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۳۹۱ – ۳۹۳؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۵۴۲.
- ↑ معارف و معاریف، ج ۴، ص ۷۰.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۳۷.
- ↑ «جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ و نِفَاقٍ و ضَلَال»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۷۷.
- ↑ سید محمد بنی هاشمی، معرفت امام عصر علیه السّلام، ص ۱۱۱(با تصرف)
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۱۴۴
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۳۹۱ - ۳۹۳.