دلایل قرآنی عدم سهوالنبی چیست؟ (پرسش)
دلایل قرآنی عدم سهوالنبی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبر خاتم |
مدخل اصلی | سهوالنبی - عصمت از سهو |
مدخل وابسته | پیامبر خاتم |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
دلایل قرآنی عدم سهوالنبی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که نشان میدهد پیامبر خاتم(ص)، در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و خطا، مصون و معصوم است مانند: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۱]. دقت در فقرات آیه حدود و قلمرو صیانت نبی اکرم (ص) و عصمت آن حضرت را از سهو و خطا، به خوبی مشخص میکند.
هرچند استدلال به این دو آیه، بر اسباب نزول آنها توقف ندارد، آگاهی از اسباب نزول، مفاد و مدلول آیات را بیشتر روشن میکند. اسبابی که درباره این دو آیه وجود دارد، در این جهت متّفقاند که این آیه درباره شکایت و مرافعهای نازل شده است. دو نفر را نزد پیامبر اکرم (ص) آورده بودند و هر کدام از طرف دعوا تلاش میکرد خود را بیگناه قلمداد نموده و اتهام را به گردن دیگری بیندازد. ولی مجرم، آدم چاپلوسی بود که تلاش میکرد با چاپلوسی، شخص ذیحق را ناحق جلوه دهد و از این رهگذر، زمینه فریب پیامبر اکرم (ص) را فراهم کند و آن حضرت را وادار کند تا برخلاف حق، به نفع او، داوری نماید. در این هنگام آیات فوق نازل شد و نقاب را از چهره حقیقت برداشت و حق را از ناحق مشخص کرد[۲].
دقت در فقرات آیه دوم، حدود و قلمرو صیانت نبی اکرم (ص) و عصمت آن حضرت را از سهو و خطا، به خوبی مشخص میکند؛ زیرا این آیه مشتمل بر چهار فقره است که هر کدام، به مطلب خاصی اشاره دارد:
- ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ﴾.
- ﴿وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾.
- ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾.
- ﴿وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾.
فقره اول دلالت دارد که شخص پیامبر اکرم (ص) به تنهایی مصون و محفوظ از گمراهی، یعنی داوری برخلاف حق، نیست. این خدای سبحان است که در همه جا و همه حال حافظ و نگهبان آن حضرت است؛ چون در آیه آمده است اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهی از آنان تلاش میکردند تو را به دفاع از خائنان راضی کنند.
فقره دوم آیه، به منابع حکم و مدارک داوری آن حضرت اشاره دارد به اینکه این حکم و داوری در این عرصه، تنها بر اساس آموزههای الهی است. از آن نظر که این نوع علم کلی، یکی از دو رکن داوری است و به تنهایی برای داوری به حق وافی نیست؛ لذا در مرحله نخست باید موضوعات، یعنی حق از باطل و خائن از امین، مشخص گردد. از این نظر، فقره سوم را آورده و فرموده است: «آنچه را نمیدانستی به تو آموخت». بنابراین پیامبر اکرم (ص) تمکن و توانایی بر رکن اول داوری صحیح و درست، یعنی علم به احکام کلی را که در کتاب و سنت وارد است، دارد. همینطور تمکن بر رکن دوم آن، یعنی علم به موضوعات و جزئیات را هم دارد. پس دانا بودن به حکم شرع، و تشخیص موضوعات، دو بال برای قاضی و داور است که به وسیله آنها به حق داوری نموده، بدون اینکه به سوی باطل متمایل شود یا در گمراهی سقوط کند.
بنابراین آیه اول بر این دلالت دارد که هدف از فرو فرستادن کتاب، داوری بین مردم است، بر اساس آنچه خدا به او آموخته است و اشتباه در آموزههای خداوند به هیچوجه راه ندارد؛ بلکه آموزههای خداوند از هر نظر حق است. همچنین داوری و قضاوت به حق، توقف بر علم و دانش به صغریات و کبریات دارد که فقره دوم و سوم از آیه دوم، به تحقق آن در نبی اکرم (ص) اشاره دارد. نتیجهای که از این بحث به دست میآید این است که به سبب فضل عظیم خدای سبحان، نبی اکرم (ص) در مقام داوری مصون از سهو و اشتباه است.
هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت میکند که انبیا، در عرصه تطبیق شریعت و انجام دادن امور شخصی و اجتماعی، از سهو و نسیان و اشتباه مصون و معصوماند.
- ﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا﴾[۳].
- ﴿وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ﴾[۴].
این آیات از یکسو دلالت دارند که میان هر امّتی، شاهدانی بر اعمال آنها وجود دارد که رسول مکرم اسلام (ص) در رأس آنان است. از سوی دیگر شهادت در عرصه قیامت، بر صورت ظاهر اعمال و افعال نیست؛ زیرا اینگونه شهادت، در شهادت اخروی کافی نیست. بلکه «مَشْهُودٌ عَلَيْهِ»؛ «آنچه شهادت بر آن اقامه میشود»، حقیقت اعمال از قبیل ایمان، کفر، نفاق، ریا، اخلاص و... است. بسیار روشن است که تشخیص این مشهودات و شهادت بر آنها، از طریق حواس ظاهری امکانپذیر نیست؛ زیرا حواس ظاهری، توانایی ادراک و استکشاف حقایق اعمال را ندارند. بنابراین انبیا باید به حس و درک مخصوصی مجهز و مسلح باشند تا بدین وسیله قادر به شهادت بر چیزهایی باشند که حواس ظاهری توان درک آنها را ندارند، و این همان چیزی است که ما آن را «طناب عصمت» مینامیم. تمام این امور به دستور و اجازه خداوند متعال است و کسی که به این حس مجهز، و مسلح به این سلاح باشد، هیچگاه مرتکب سهو و اشتباه نمیشود. افزون بر اینکه پیامد شهادت اشتباه در صحنه قیامت، مجازات مطیع یا پاداش مجرم است، و این دو، عقلاً قبیح است؛ به ویژه مجازات مطیع. بنابراین شهادت شاهد باید مصون از خطا و اشتباه باشد تا قبحی بر آن مترتب نشود.
هر چند آیات فوق، مصونیت نبی مکرم اسلام (ص) را از سهو و اشتباه درباره شهادت اثبات میکند، هیچکس بین شهادت و غیر شهادت فرقی نگذاشته است[۵].[۶]
علاوه بر این آیات دیگری [۷] نیز در این خصوص هستند که میتوان به آنها استناد نمود.
آیه تطهیر
به عنوان نمونه میتوان از آیه تطهیر یاد کرد که خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مىفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۸]. «رجس» در لغت به معنى شىء ناپاک است، خواه از نظر طبع آدمى آلوده و منفور باشد يا به حكم عقل يا شرع و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى گناه يا شرک يا اعتقاد باطل يا بخل و حسد تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، ﴿الرِّجْسَ﴾ معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه خداوند اراده كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ با توجه به اينكه معنى «تطهير»، پاک ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدىها كه در جمله قبل آمده است و واژه ﴿تَطْهِيرًا﴾ كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه اهل بیت پیامبر اسلام (ص) را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد[۹].
نسيان و سهو نيز يکی از گونههای رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز میگردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر میگردد را از اهل بيت (ع) دور کرده است[۱۰].[۱۱]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. عبدالله مهدوی ارزگانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین مهدوی ارزگانی در « مقاله «شیعه و سهوالنبی»» در اینباره گفته است:
«دلایل قرآنی بر مصون بودن پیامبر (ص) از سهو و نسیان نه تنها دلایل عقلی، ساحت مقدس نبی مکرم اسلام (ص) را از سهو و نسیان و اشتباه تنزیه نموده و عصمت و مصونیت آن حضرت را اثبات میکنند، در قرآن کریم نیز آیات فراوانی وجود دارد که نشان میدهد آن حضرت، در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و خطا، مصون و معصوم است که به دو آیه پرداخته میشود. آیه اول: ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا﴾[۱۲]. آیه دوم: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۱۳]. هرچند استدلال به این دو آیه، بر اسباب نزول آنها توقف ندارد، آگاهی از اسباب نزول، مفاد و مدلول آیات را بیشتر روشن میکند. اسبابی که درباره این دو آیه وجود دارد، در این جهت متّفقاند که این آیه درباره شکایت و مرافعهای نازل شده است. دو نفر را نزد پیامبر اکرم (ص) آورده بودند و هر کدام از طرف دعوا تلاش میکرد خود را بیگناه قلمداد نموده و اتهام را به گردن دیگری بیندازد. ولی مجرم، آدم چاپلوسی بود که تلاش میکرد با چاپلوسی، شخص ذیحق را ناحق جلوه دهد و از این رهگذر، زمینه فریب پیامبر اکرم (ص) را فراهم کند و آن حضرت را وادار کند تا برخلاف حق، به نفع او، داوری نماید. در این هنگام آیات فوق نازل شد و نقاب را از چهره حقیقت برداشت و حق را از ناحق مشخص کرد[۱۴]. دقت در فقرات آیه دوم، حدود و قلمرو صیانت نبی اکرم (ص) و عصمت آن حضرت را از سهو و خطا، به خوبی مشخص میکند؛ زیرا این آیه مشتمل بر چهار فقره است که هر کدام، به مطلب خاصی اشاره دارد:
فقره اول دلالت دارد که شخص پیامبر اکرم (ص) به تنهایی مصون و محفوظ از گمراهی، یعنی داوری برخلاف حق، نیست. این خدای سبحان است که در همه جا و همه حال حافظ و نگهبان آن حضرت است؛ چون در آیه آمده است اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهی از آنان تلاش میکردند تو را به دفاع از خائنان راضی کنند. فقره دوم آیه، به منابع حکم و مدارک داوری آن حضرت اشاره دارد به اینکه این حکم و داوری در این عرصه، تنها بر اساس آموزههای الهی است. از آن نظر که این نوع علم کلی، یکی از دو رکن داوری است و به تنهایی برای داوری به حق وافی نیست؛ لذا در مرحله نخست باید موضوعات، یعنی حق از باطل و خائن از امین، مشخص گردد. از این نظر، فقره سوم را آورده و فرموده است: «آنچه را نمیدانستی به تو آموخت». بنابراین پیامبر اکرم (ص) تمکن و توانایی بر رکن اول داوری صحیح و درست، یعنی علم به احکام کلی را که در کتاب و سنت وارد است، دارد. همینطور تمکن بر رکن دوم آن، یعنی علم به موضوعات و جزئیات را هم دارد. پس دانا بودن به حکم شرع، و تشخیص موضوعات، دو بال برای قاضی و داور است که به وسیله آنها به حق داوری نموده، بدون اینکه به سوی باطل متمایل شود یا در گمراهی سقوط کند. بنابراین آیه اول بر این دلالت دارد که هدف از فرو فرستادن کتاب، داوری بین مردم است، بر اساس آنچه خدا به او آموخته است و اشتباه در آموزههای خداوند به هیچوجه راه ندارد؛ بلکه آموزههای خداوند از هر نظر حق است. همچنین داوری و قضاوت به حق، توقف بر علم و دانش به صغریات و کبریات دارد که فقره دوم و سوم از آیه دوم، به تحقق آن در نبی اکرم (ص) اشاره دارد. نتیجهای که از این بحث به دست میآید این است که به سبب فضل عظیم خدای سبحان، نبی اکرم (ص) در مقام داوری مصون از سهو و اشتباه است. ممکن است این توهم به ذهن کسی خطور کند که فضل و عنایت خداوند در موردی خاص، شامل حال نبی اکرم (ص) این بوده، نه در همه موارد، ولی خداوند متعال این توهم را با فقره چهارم دفع نموده و فرموده است: ﴿وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۱۵] تا توهم نشود که فضل خداوند به حادثه خاصی اختصاص دارد. بلکه مقتضای فضل عظیم خداوند این است که این فضل در تمام وقایع و حوادث شامل حال پیامبر اکرم (ص) است[۱۶]. علاوه بر دو آیه ذکر شده، آیات دیگری وجود دارند که بر مصونیت پیامبر (ص) از سهو و نسیان در برخی امور دلالت میکنند.
مجموع این آیات از یکسو دلالت دارند که میان هر امّتی، شاهدانی بر اعمال آنها وجود دارد که رسول مکرم اسلام (ص) در رأس آنان است. از سوی دیگر شهادت در عرصه قیامت، بر صورت ظاهر اعمال و افعال نیست؛ زیرا اینگونه شهادت، در شهادت اخروی کافی نیست. بلکه «مَشْهُودٌ عَلَيْهِ»؛ «آنچه شهادت بر آن اقامه میشود»، حقیقت اعمال از قبیل ایمان، کفر، نفاق، ریا، اخلاص و... است. بسیار روشن است که تشخیص این مشهودات و شهادت بر آنها، از طریق حواس ظاهری امکانپذیر نیست؛ زیرا حواس ظاهری، توانایی ادراک و استکشاف حقایق اعمال را ندارند. بنابراین انبیا باید به حس و درک مخصوصی مجهز و مسلح باشند تا بدین وسیله قادر به شهادت بر چیزهایی باشند که حواس ظاهری توان درک آنها را ندارند، و این همان چیزی است که ما آن را «طناب عصمت» مینامیم. تمام این امور به دستور و اجازه خداوند متعال است و کسی که به این حس مجهز، و مسلح به این سلاح باشد، هیچگاه مرتکب سهو و اشتباه نمیشود. افزون بر اینکه پیامد شهادت اشتباه در صحنه قیامت، مجازات مطیع یا پاداش مجرم است، و این دو، عقلاً قبیح است؛ به ویژه مجازات مطیع. بنابراین شهادت شاهد باید مصون از خطا و اشتباه باشد تا قبحی بر آن مترتب نشود. هر چند آیات فوق، مصونیت نبی مکرم اسلام (ص) را از سهو و اشتباه درباره شهادت اثبات میکند، هیچکس بین شهادت و غیر شهادت فرقی نگذاشته است[۲۰]. پس به حکم آیات مذکور ثابت شد که انبیا، در عرصه تطبیق شریعت و انجام دادن امور شخصی و اجتماعی، از سهو و نسیان و اشتباه مصون و معصوماند»[۲۱] |
2. علی اصغر رضوانی؛ |
---|
آقای رضوانی در «شیعهشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که نشان میدهد پیامبر خاتم(ص)، در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و خطا، مصون و معصوم است مانند: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۲۲]. دقت در فقرات آیه حدود و قلمرو صیانت نبی اکرم (ص) و عصمت آن حضرت را از سهو و خطا، به خوبی مشخص میکند. هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت میکند که انبیا، در عرصه تطبیق شریعت و انجام دادن امور شخصی و اجتماعی، از سهو و نسیان و اشتباه مصون و معصوماند[۲۳]. علاوه بر این آیات دیگری [۲۴] نیز در این خصوص هستند که میتوان به آنها استناد نمود. آیه تطهیر به عنوان نمونه میتوان از آیه تطهیر یاد کرد که خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مىفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۲۵]. «رجس» در لغت به معنى شىء ناپاک است، خواه از نظر طبع آدمى آلوده و منفور باشد يا به حكم عقل يا شرع و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى گناه يا شرک يا اعتقاد باطل يا بخل و حسد تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، ﴿الرِّجْسَ﴾ معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه خداوند اراده كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ با توجه به اينكه معنى «تطهير»، پاک ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدىها كه در جمله قبل آمده است و واژه ﴿تَطْهِيرًا﴾ كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه اهل بیت پیامبر اسلام (ص) را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد[۲۶]. نسيان و سهو نيز يکی از گونههای رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز میگردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر میگردد را از اهل بيت (ع) دور کرده است»[۲۷].[۲۸] |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۵۰ و ۱۵۱؛ طوسی، التبیان، ج۳، ص۳۱۶ و ۳۱۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۱؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۵، ص۳۷۵؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العلیم، ج۱، ص۵۶۴ - ۵۶۵.
- ↑ «پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.
- ↑ «و زمین (رستخیز) به نور پروردگارش تابناک میگردد و کارنامه (ها) برنهاده میشود و پیامبران و گواهان را میآورند و میان آنان به حقّ داوری میکنند و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره زمر، آیه ۶۹.
- ↑ سبحانی تبریزی، الالهیات، ج۳، ص۱۹۵ و۱۹۶.
- ↑ مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات، ج۱۳، ص ۹۲.
- ↑ سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.
- ↑ «خدا چنین مىخواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن ج۹، ص۱۳۹.
- ↑ ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد میکنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۲۴۱.
- ↑ «ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستادهایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۵۰ و ۱۵۱؛ طوسی، التبیان، ج۳، ص۳۱۶ و ۳۱۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۱؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۵، ص۳۷۵؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العلیم، ج۱، ص۵۶۴ - ۵۶۵.
- ↑ «و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ سبحانی تبریزی، الالهیات، ج۳، ص۱۹۳ - ۱۹۵.
- ↑ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ «پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.
- ↑ «و زمین (رستخیز) به نور پروردگارش تابناک میگردد و کارنامه (ها) برنهاده میشود و پیامبران و گواهان را میآورند و میان آنان به حقّ داوری میکنند و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره زمر، آیه ۶۹.
- ↑ سبحانی تبریزی، الالهیات، ج۳، ص۱۹۵ و۱۹۶.
- ↑ مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۲.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۲.
- ↑ سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۱۱۳ و ۴۱ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.
- ↑ «خدا چنین مىخواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن ج۹، ص۱۳۹.
- ↑ ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد میکنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۲۴۱.