حسن بن علی بن ابیعثمان
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
آشنایی اجمالی
الحسن بن علی بن أبی عثمان[۱]، در دو سند تفسیر کنز الدقائق به گزارش از کتاب الکافی قرار دارد:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ عَنْ وَاصِلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي ذَرٍّ فَقَالَ يَا أَبَا ذَرٍّ مَا لَنَا نَكْرَهُ الْمَوْتَ فَقَالَ لِأَنَّكُمْ عَمَرْتُمُ الدُّنْيَا وَ أَخْرَبْتُمُ الْآخِرَةَ فَتَكْرَهُونَ أَنْ تُنْقَلُوا مِنْ عُمْرَانٍ إِلَى خَرَابٍ»[۲].[۳]
شرح حال راوی
نام راوی حسن بن علی بن عبدالواحد بن حبیب معروف به حسن بن علی بن أبی عثمان و کنیهاش «ابومحمد» است. بیشتر به «سجّادة» و گاه «العابد» ملقّب گشته است. ابن غضائری او را قمّی و نجاشی کوفی معرفی کرده است. این راوی از اصحاب امام جواد و امام هادی(ع) شمرده شده است:
- نجاشی: الحسن بن أبی عثمان الملقب سجادة، أبومحمد، کوفی،...، و ذکر أن أباه علی بن عثمان...، له کتاب نوادر...[۴].
- شیخ طوسی در اصحاب امام جواد و امام هادی(ع): الحسن بن علی بن أبی عثمان، السجادة، غال[۵]؛ الحسن بن علی بن أبی عثمان، الملقب بسجادة، له کتاب[۶].
- ابو عمرو کشی: الحسن بن علی بن أبی عثمان سجادة[۷].
- ابن غضائری: الحسن بن علی بن أبی عثمان، أبو محمد، الملقب بسجادة، القمی[۸].
- ابن شهر آشوب: الحسن بن علی بن عثمان سجادة، له کتاب[۹].
راوی، افزون بر سجادة، به العابد نیز ملقّب گردیده است: حدثنا محمد بن علی ماجیلویه رضی الله عنه قال: حدثنی عمی محمد بن أبی القاسم عن أحمد بن أبی عبدالله البرقی عن سجادة العابد و اسمه الحسن بن علی بن أبی عثمان عن موسی بن بکر،...[۱۰].
بر پایه عنوان راوی در رجال النجاشی، نام جد راوی، «عثمان» و به همان نام نیز کنیه گرفته و «ابوعثمان» نامیده شده است. در برخی اسناد، نام جدّ راوی «حبیب»[۱۱] و در بعضی دیگر عبدالواحد بن حبیب[۱۲]
یاد شده که به نظر همین عنوان درست است؛ زیرا «ابوعثمان» (جد راوی) در تهذیب الاحکام شیخ طوسی نیز عبدالواحد بن حبیب معرفی شده است[۱۳].
در کتب از این راوی با عناوین گوناگون یاد شده؛ مانند الحسن بن علی بن أبی عثمان سجادة، سجادة، الحسن بن أبی عثمان، الحسن بن عثمان، الحسن بن علی بن عثمان، سجادة العابد، الحسن بن علی سجادة، الحسن بن أبی عثمان الهمدانی[۱۴].
ابن حجر از علماء اهل تسنن نیز به شرح حال راوی مذکور پرداخته است: الحسن بن علی بن عثمان الکوفی، یلقب سجادة، ذکره الطوسی فی رجال الشیعة الإمامیة و کان غالیا، روی عن أبی جعفر الجواد بن علی الرضا - رحمة الله علیهما - روی عنه أبو عبدالله الترکی و قال ابن النجاشی: ضعفه أصحابنا[۱۵].[۱۶]
مکان سکونت راوی
بررسی منابع رجالی و حدیثی به دست میدهد که حسن بن أبی عثمان در دوران زندگی خود به شهرهای گوناگون سفر، و در هر یک از آنها مدتی سکونت کرده است:
- کوفه: نجاشی او را کوفی معرفی کرده است[۱۷].
- قم: ابن غضائری این راوی را قمّی معرفی کرده است[۱۸].شاگرد حدیثی او و گزارشگر کتابش احمد بن أبی عبدالله برقی از علماء و محدثان برقرود قم است.
- همدان: نام راوی در روایتی که از امام جواد(ع) گزارش کرده به «الهمدانی» منسوب گردیده[۱۹] و روایت راوی از صالح بن سهل الهَمَدانی (الهمذانی) نیز گواه آن است. احمد برقی هنگام یادکرد ابن سهل در اصحاب امام صادق(ع) نوشته است: صالح بن سهل من أهل همدان، کوفی الأصل[۲۰].[۲۱]
طبقه راوی
در منابع دسترس، تاریخ تولد و درگذشت راوی گزارش نشده؛ ولی ازآنجا که این راوی از اصحاب امام نهم و دهم(ع) شمرده شده، میتوان دریافت دوران زندگیاش از زمان امام رضا(ع) آغاز و تا روزگار امام هادی(ع) ادامه داشته و این برابر با سالهای ۱۸۰ - ۲۵۵ هجری قمری است.
روایات حسن بن علی بن أبی عثمان با واسطه، از معصوم(ع) گزارش شده، جز یک روایت که راوی آن را از امام نهم، أبی جعفر الثانی(ع) نقل کرده است: عن الحسن بن أبی عثمان الهمدانی، قال: دخل أناس من أصحابنا من أهل الری علی أبی جعفر(ع)...[۲۲].
شیخ طوسی راوی را از اصحاب امام جواد و امام هادی(ع) شمرده[۲۳] و علامه حلّی و جناب ابن داوود او را تنها از اصحاب امام جواد(ع) معرفی کردهاند[۲۴].
در گزارش نجاشی از احوال راوی، پدر وی را از اصحاب امام کاظم(ع) شمرده است.
شاگردان حدیثی راوی، مانند ابو عبدالله الرازی، سهل بن زیاد، و أحمد بن أبی عبدالله البرقی از طبقه هفتم[۲۵]، و استادانش، نظیر محمد بن سنان، موسی بن بکر، درست بن أبی منصور و محمد بن سلیمان البصری از طبقه پنجم یا ششم راویان هستند[۲۶]، بر این پایه، راوی یاد شده از طبقه ششم و هفتم شمرده میشود. آیتالله بروجردی نیز او را از راویان این دو طبقه به شمار آورده است[۲۷].[۲۸]
استادان و شاگردان راوی
حسن بن علی بن أبی عثمان از شماری از راویان نقل کرده؛ مانند صالح بن سهل، (محمد) ابن سنان، واصل، موسی بن بکر، أبو عبدالله المدائنی، عبدالجبار النهاوندی، الحسن بن علی بن أبی المغیرة، محمد بن الفضیل، اسماعیل بن عباد، محمد بن أبی حمزة، محمد بن سلیمان البصری، درست، أحمد بن عمر الحلال، محمد بن حماد الخزاز، العباد بن عبدالخالق، عبدالکریم بن عبیدالله، أبو الهیثم خالد بن الأرمنی، قاسم الصحاف، محمد بن الوضاح، علی بن أبی عثمان (پدر راوی)، محمد بن سلیمان الدیلمی[۲۹].
گروهی از راویان، گزارشگران از اویند؛ مانند محمد بن الحسین الصائغ، الحسین بن عبدالله، سهل بن زیاد، عبدالله بن أحمد الرازی، احمد بن أبی عبدالله البرقی، الحسین بن عبدالصمد، ابراهیم بن هاشم نصر بن الصباح و الحسن بن الحسین اللؤلؤی[۳۰].[۳۱]
مذهب راوی
گرایش فکری راوی و مذهب وی با بررسی دو بستر رجال و حدیث آشکار میگردد. ۱. منابع رجالی: از دو مطلب میتوان به نگرش راوی پی برد: أ. داشتن اثر قلمی: جناب نجاشی و شیخ طوسی نام راوی را کنار دیگر محدثان و روایتگران صاحب اثر شیعه یاد کردهاند[۳۲]. ب. قاعده پذیرفته میان کارشناسان علم رجال، تشیع و امامی بودن راویانی است که از اصحاب امام رضا(ع) و امامان پس از ایشان(ع) شمرده شدهاند و حسن بن علی بن أبی عثمان از اصحاب امام جواد و امام هادی(ع) به شمار آمده[۳۳]، چنانکه ابن غضائری راوی را به عنوان شیعه در الرجال نام برده و او را به ارتفاع (و غلوّ) متهم ساخته[۳۴] و ارتفاع نزد بیشتر رجالیان به غلوّ تفسیر شده است؛ برای نمونه، وحید بهبهانی در مقدمه منهج المقال نوشته است: قولهم: کان من أهل الطیارة، و من أهل الارتفاع، و أمثالهما، و المراد أنه کان غالیا[۳۵]. به هر روی، یادکرد نام راوی در الفهرست شیخ طوسی و رجال النجاشی بر تشیع وی دلالت میکند. ۲. از روایاتی، تشیع و امامی بودن راوی برداشت میشود؛ برای نمونه: - «نَصْرُ بْنُ الصَّبَّاحِ، قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ سِجَادَةُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْوَضَّاحِ، عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ، قَالَ:، دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقَالَ لِي يَا زَيْدُ جَدِّدِ التَّوْبَةَ وَ أَحْدِثْ عِبَادَةً، قَالَ، قُلْتُ نُعِيَتْ إِلَيَّ نَفْسِي، قَالَ، فَقَالَ لِي يَا زَيْدُ مَا عِنْدَنَا لَكَ خَيْرٌ وَ أَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا إِلَيْنَا الصِّرَاطُ وَ إِلَيْنَا الْمِيزَانُ وَ إِلَيْنَا حِسَابُ شِيعَتِنَا وَ اللَّهِ لَإِنَّا لَكُمْ أَرْحَمُ مِنْ أَحَدِكُمْ بِنَفْسِهِ، يَا زَيْدُ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْكَ فِي دَرَجَتِكَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ رَفِيقِكَ فِيهَا الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِيرَةِ النَّصْرِيُّ»[۳۶]. «حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ سِجَادَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُمَرَ خَتَنِ آلِ مِيثَمٍ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَدَخَلَ عَلَيْهِ سُفْيَانُ بْنُ مُصْعَبٍ الْعَبْدِيُّ، فَقَالَ: جَعَلَنِي اللَّهُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ ﴿وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ﴾[۳۷] قَالَ: هُمُ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) الِاثْنَا عَشَرَ، لَا يَعْرِفُ اللَّهَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، قَالَ: فَمَا الْأَعْرَافُ جُعِلْتُ فِدَاكَ: قَالَ: كَثَائِبُ مِنْ مِسْكٍ عَلَيْهَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ الْأَوْصِيَاءُ يَعْرِفُونَ كُلَّا بِسِيمَاهُمْ»[۳۸]. جناب کشی راوی را از فرقه علیائیه معرفی کرده است: «قَالَ أَبُو عَمْرٍو: عَلَي السَّجَّادَةِ ﴿لَعْنَةُ اللَّهِ﴾[۳۹] وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِينَ ﴿وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾[۴۰]، فَلَقَدْ كَانَ مِنَ الْعُلْيَائِيَّةِ الَّذِينَ يَقَعُونَ فِي رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْإِسْلَامِ نَصِيبٌ»[۴۱]. جناب کشی در ترجمه و شرح احوال بشار شعیری که از طرفداران تفکر علیائیه شمرده شده، نوشته است: «وَ مَقَالَةُ بَشَّارٍ هِيَ مَقَالَةُ الْعَلْيَاوِيَّةِ يَقُولُونَ إِنَّ عَلِيّاً(ع) هَرَبَ[۴۲] وَ ظَهَرَ بِالْعَلَوِيَّةِ الْهَاشِمِيَّةِ وَ أَظْهَرُوا بِهِ وَ عَبَدِهِ[۴۳] وَ رَسُولِهِ بِالْمُحَمَّدِيَّةِ...»[۴۴]؛ نیز در شرح احوال محمد بن بشیر آورده: «وَ كَانَ مُحَمَّدُ بْنُ بَشِيرٍ هَذَا مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ مِنْ مَوَالِي بَنِي أَسَدٍ، وَ لَهُ أَصْحَابٌ قَالُوا إِنَّ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ لَمْ يَمُتْ وَ لَمْ يُحْبَسْ وَ أَنَّهُ غَابَ وَ اسْتَتَرَ وَ هُوَ الْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ، وَ أَنَّهُ فِي وَقْتِ غَيْبَتِهِ اسْتَخْلَفَ عَلَى الْأُمَّةِ مُحَمَّدَ بْنَ بَشِيرٍ، وَ جَعَلَهُ وَصِيَّهُ وَ أَعْطَاهُ خَاتَمَهُ وَ عِلْمَهُ وَ جَمِيعَ مَا تَحْتَاجُ إِلَيْهِ رَعِيَّتُهُ مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ، وَ فَوَّضَ إِلَيْهِ جَمِيعَ أَمْرِهِ وَ أَقَامَهُ مَقَامَ نَفْسِهِ، فَمُحَمَّدُ بْنُ بَشِيرٍ الْإِمَامُ بَعْدَهُ»[۴۵]؛ لیکن گزارش کشی، گذشته از داشتن اضطراب و ناهماهنگی در بخشهایی از متن و محتوا، هیچ تناسب و اشتراکی میان شخصیت متهم در آن، با کسی که برخی از روایاتش ذکر و برخی دیگر نیز یاد میگردند، دیده نمیشود، بلکه کسی را که کشی وصف کرده، با کسی که در روایات هست، گویا دو شخصیت جدا از هم با فاصله بسیار اعتقادی و فکری از یکدیگرند. گرچه نسبت دادن راوی به غلوّ و ارتفاع از سوی شیخ طوسی و استادش ابن غضائری پذیرفتنی است، اعتقادات کفرآمیز و شرکآلود که در رجال الکشی به وی بسته شده، نادرست و نپذیرفتنی است. بسیاری از روایات حسن بن علی بن أبی عثمان نشانه اعتقاد وی به توحید و وحدانیت پروردگار، نیز ولایت و امامت معصومان(ع) است که بر پایه باورمندی به نبوت و رسالت خاتم الانبیاء(ص) استوار گشته و هیچ نشانهای از آنچه به وی نسبت داده شده، نیست، پس از اعتبار روایات راوی نخواهد کاست. افزون بر روایات پیشین، احادیث دیگری نیز بر سلامت فکری راوی دلالت دارند؛ نمونهها: «أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُوسَى بْنِ عُمَرَ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) هَلْ كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَارِفاً بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ يَرَاهَا وَ يَسْمَعُهَا قَالَ مَا كَانَ مُحْتَاجاً إِلَى ذَلِكَ لِأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ يَسْأَلُهَا وَ لَا يَطْلُبُ مِنْهَا هُوَ نَفْسُهُ وَ نَفْسُهُ هُوَ قُدْرَتُهُ نَافِذَةٌ فَلَيْسَ يَحْتَاجُ أَنْ يُسَمِّيَ نَفْسَهُ وَ لَكِنَّهُ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ أَسْمَاءً لِغَيْرِهِ يَدْعُوهُ بِهَا لِأَنَّهُ إِذَا لَمْ يُدْعَ بِاسْمِهِ لَمْ يُعْرَفْ فَأَوَّلُ مَا اخْتَارَ لِنَفْسِهِ ﴿الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾[۴۶] لِأَنَّهُ أَعْلَى الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا فَمَعْنَاهُ اللَّهُ وَ اسْمُهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ هُوَ أَوَّلُ أَسْمَائِهِ عَلَا عَلَى كُلِّ شَيْءٍ»[۴۷]. - «وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الْجَبَّارِ النَّهَاوَنْدِيِّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ ثُوَيْرِ بْنِ أَبِي فَاخِتَةَ وَ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ وَ أَبِي سَلَمَةَ السَّرَّاجِ وَ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ كُلُّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) لَمَّا مَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَنْقَلِبُ عَلَيْهِنَّ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ مَا خَلَقَ رَبُّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى- وَ حَدَّثَنِي أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ بِإِسْنَادِهِ مِثْلَهُ»[۴۸]. روایت نخست، هم نشانه اعتقاد راوی به توحید پروردگار است، هم تشیع او و مفاد روایت دوم نیز عکس باورهای فرقه علیاویه را میفهماند؛ زیرا در آن به انتساب حسین بن علی(ع) به امیر مؤمنان(ع) که در مذهب علیاویه دروغ به شمار میآید، اشاره شده و هیچگونه تکذیبی در آن دیده نمیشود. - «وَ عَنْهُ، عَنْ عَلِيٍّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ الْهَمْدَانِيِّ، قَالَ: دَخَلَ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْ أَهْلِ الدِّينِ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع)، وَ فِينَا رَجُلٌ مِنَ الزَّيْدِيَّةِ، فَسَأَلْنَاهُ مَسْأَلَةً، فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) لِغُلَامِهِ: خُذْ بِيَدِ هَذَا الرَّجُلِ فَأَخْرَجَهُ. فَقَالَ الزَّيْدِيُّ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(ص) تَسْلِيماً كَثِيراً طَيِّباً مُبَارَكاً)، وَ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ بَعْدَ آبَائِكَ»[۴۹]. این روایت، تنها روایت راوی از معصوم است و تأییدی بر رجال الطوسی است که راوی را از اصحاب امام جواد(ع) شمرده و به روشنی بر توحیدگرایی راوی و ولایتپذیری او دلالت میکند. بر این پایه، گزارش کشی از راوی پذیرفتنی نیست و احتمال وضع و تحریف، از سوی قلمهای ناشناس در آن پیشبینی میشود و برای برونرفت از این تنگنا یادکرد دو نکته راهگشاست: أ. گزارشگر خبر کشی، ابوالقاسم نصر بن صباح بلخی است که از نگاه رجالی، متهم به غلو و افراطیگری است، چنانکه نجاشی او را غالی المذهب خوانده[۵۰]، همانگونه که شیخ طوسی[۵۱]، ابن غضائری[۵۲] و کشی[۵۳]. ب. بر فرض پذیرش انحراف راوی، دوران این فساد عقیدتی و انحراف فکری کوتاه بوده و پس از رسیدن به بلوغ فکری، به نادرستی راه خود پی برده و سپس در مسیر درست تشیع و امامت قرار گرفته است. نکته شاید محتوای برخی از روایات حسن بن علی بن أبی عثمان علت اتهام راوی به غلو باشد که البته بسیار نادر است؛ نمونه: «حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْعُبَّادُ بْنُ عَبْدِ الْخَالِقِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ كُلُّ عَالَمٍ مِنْهُمْ أَكْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِينَ مَا تَرَى عَالَمٌ مِنْهُمْ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَهُمْ وَ أَنَا الْحُجَّةُ عَلَيْهِمْ»[۵۴]. جایگاه حدیثی راوی راوی نزد رجال قدماء جایگاه استواری ندارد، چنانکه نجاشی و ابن غضائری وی را تضعیف کردهاند: - نجاشی: ضعفه أصحابنا[۵۵]؛ قال أبو عمرو: علی السجادة ﴿لَعْنَةُ اللَّهِ﴾[۵۶] و لعنة اللاعنین ﴿وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾[۵۷]، فلقد کان من العلیائیة الذین یقعون فی رسول الله(ص) وَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْإِسْلَامِ نَصِيبٌ[۵۸]. - ابن غضائری: ضعیف، و فی مذهبه ارتفاع[۵۹]. دیدگاه رجالیان متأخران رجالی نیز به پیروی از رجالیان کهن، به تضعیف راوی پرداختهاند: - علامه مجلسی: الحسن بن علی بن أبی عثمان، الملقب بسجادة،ض[۶۰]. - سید بحر العلوم: الحسن بن علی -هذا- هو ابن أبی عثمان الملقب ب (سجادة) ضعیف ملعون من العلیائیة فلا یحتج بروایته، خصوصا فیما یتعلق بمذهبه[۶۱]. - حسینی حلی: یلقب سجادة، غال، من أصحاب الجواد و الهادی(ع)[۶۲]. - شیخ حر عاملی: ...، غال، ضعیف[۶۳]. - آیتالله خویی: أقول: الرجل و إن وثقه علی بن إبراهیم، لوقوعه أسناد تفسیره إلا أنه مع ذلک لا یمکن الإعتماد علی روایاته لشهادة النجاشی بأن الأصحاب ضعفوه، و کذلک ضعفه ابن الغضائری. نعم لو لم یکن فی البین تضعیف، لأمکننا الحکم بوثاقته، مع فساد عقیدته، بل مع کفره أیضا[۶۴]. - عالم سنّی ابن حجر ضعف راوی را از منابع رجالی شیعه گزارش کند: ذکره الطوسی فی رجال الشیعة الإمامیة و کان غالیا، روی عن أبی جعفر الجواد بن علی الرضا - رحمة الله علیهما- و قال ابن النحاس: ضعفه أصحابنا[۶۵]. بررسی و تحقیق انبوه روایات حسن بن علی بن أبی عثمان و محتوای همسو و موافق آنها با دیگر روایات معتبر شیعه، درستی خبر کشّی در اهانت راوی به مقام رفیع و شامخ رسالت خاتم انبیا(ص) را با تردید جدی روبهرو میسازد. جناب کشی در یکی از اخبارش که از نصر بن الصباح گزارش کرده، راوی را معتقد به برتری محمد بن أبیزینب (ابو الخطاب) ملعون از رسول الله(ص) معرفی کرده و سپس به لعن و نفرین تند و شدید راوی پرداخته و او را از گروه منحرف علیائیه شمرده است! لیکن گذشت که این گزارش کشی مخدوش است، چون در هماوردی و رویارویی منابع روایی در برابر رجال الکشی که به اعتراف اهل فن، تحریفات بسیار در آن رخ داده، روایات، مقدّم و پیشگاماند و نتیجه بررسی، برخورداری روایات راوی از سلامت نسبی است که در جای خود نشانه جایگاه کتاب اوست. بر این پایه، چند نکته نشان دهنده پذیرفتگی روایات راوی است: ۱. یادکرد راوی در سند تفسیر علی بن ابراهیم قمی[۶۶]. ۲. یادکرد راوی در اَسناد کامل الزیارات[۶۷]. ۳. گزارش برخی از راویان و محدثان جلیل القدر، معروف، ثقه و معتبر از راوی؛ مانند ابراهیم بن هاشم[۶۸]، محمد بن الحسین بن أبی الخطاب[۶۹]، الحسن بن الحسین اللؤلؤی[۷۰]. با چشمپوشی از ضعف راوی یا نبودن آن، همافزایی سه نکته، نشان دهنده اعتبار یادشده است: أ. جناب نجاشی گروهی از راویان و محدثّان دارای اثر را که نزد او ضعیف به شمار میآیند، مستقیم و بیواسطه و با یقین و اطمینان، به تضعیف آنان پرداخته؛ ولی تضعیف برخی دیگر از راویان را از استادان خود یا اصحاب امامیه گزارش کرده که مینمایاند ارزیابی اصحاب از احوال آن راوی و تضعیف او از سوی آنها نزد وی روشن و مسلّم نیست؛ ولی برای ارزشگذاری به مقام علمی و تکریم ایشان، دیدگاهشان را بازگو کرده و این عملکرد روشمندانه نجاشی در شناساندن راوی مورد گفتوگو نیز تکرار گردیده و تضعیف راوی را به اصحاب نسبت داده، بیآنکه خود به آن، اعتقادی استوار و پایا داشته باشد. ب. شیخ طوسی از تضعیف راوی خودداری کرده و برآیند این رفتار، همان چیزی است که درباره جناب نجاشی گفته شد و آن، تردید در ضعف راوی است. ج. حسین بن عبیدالله عصائری با اینکه حسن بن علی بن أبی عثمان را تضعیف و متهم به ارتفاع کرده، خود، اجازه نقل کتاب نوادر راوی را به نجاشی داده: عن أحمد بن إدریس قال: حدثنا الحسین بن عبیدالله بن سهل فی حال استقامته، عن الحسن بن علی بن أبی عثمان سجادة[۷۱] که رویهمرفته، اعتباری برای راوی شمرده میشود. عبارت فی حال استقامته با هدف ارزشبخشی به طریق سندی روایتگر به فرد صاحب کتاب انجام میپذیرد. روایتگر معروف، احمد بن ادریس در طریق خود به کتاب سجّاده، از این روش استفاده کرده و با این کار و نمایاندن قوت سند، بر اعتبار کتاب سجّاده افزوده است. به هر روی، گرچه جایگاه راوی مورد گفتوگو از وثاقت فاصله دارد، کتاب و روایاتش از اعتبار نسبی برخوردار است.[۷۲]
منابع
پانویس
- ↑ رجال الکشی، ص۵۷۱، ش۱۰۸۲؛ الرجال، ابن غضائری ص۵۲، ش۳۵؛ رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۱؛ رجال الطوسی، ص۳۷۵، (ش ۵۵۴۸) و ۳۸۵، (ش۵۶۷۵)؛ الفهرست، طوسی، ص۱۲۴، ش۱۶۵؛ رجال العلامة الحلی، ص۲۱۲، ش۴؛ الرجال، ابن داود، ص۴۴۱، ش۱۲۲؛ معالم العلماء، ص۳۳، ش۱۸۵؛ منهج المقال، ج۴، ص۹۰، ش۱۴۲۴؛ منهج المقال (تعلیقة الوحید)، ج۴، ص۹۰، ش۴۷۳؛ نقد الرجال، ج۲، ص۳۷، ش۱۳۱۰؛ زبدة الأقوال، ص۱۱۸، ش۵۶۴؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۱۲۴؛ جامع الرواة، ج۱، ص۲۰۸، ش۱۶۶۸؛ الفوائد الرجالیه، بحر العلوم، ج۳، ص۲۷۳؛ عدة الرجال، ج۱، ص۳۶۳؛ الرجال، حر عاملی، ص۹۱، ش۳۸۰؛ التحریر الطاووسی، ص۱۳۴، ش۹۹؛ أمل الآمل، ج۲، ص۷۴، ش۲۰۱؛ الوجیزة فی الرجال، ص۵۷، ش۵۰۵؛ إکلیل المنهج، ص۱۸۷، ش۲۷۵؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۹۴، ش۲۰۴۸؛ منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۲، ص۴۱۰، ش۷۵۶؛ تکملة الرجال، ج۱، ص۳۹۳؛ مستدرک الوسائل، خاتمه، ج۶، ص۹۷، ص۱۷۸؛ بهجة الآمال، ج۳، ص۱۴۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۴۳۶، ش۳۶۹۳؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۲۹۰، ش۱۹۴۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۲۳، ش۲۹۴۰؛ الجامع فی الرجال، ج۳، ص۱۹۶، ش۳۴۲۹؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۲۴، ص۳۲۶، ش۱۷۰۹؛ أعیان الشیعه، ج۵، ص۱۷۰؛ تهذیب المقال، ج۲، ص۱۸۴؛ اضبط المقال، ص۱۰۰؛ لسان المیزان، ج۲، ص۲۳۴، ش۹۹۵.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۱۳، ص۲۴۸ - ۲۴۹؛ الکافی، ج۲، ص۴۵۸، ح۲۰.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 319-320.
- ↑ رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۱. با نگاه به عنوان راوی در کتب همدورههای نجاشی مانند شیخ طوسی، کشی و ابن غضائری فهمیده میشود که عنوان الحسن بن أبیعثمان در رجال النجاشی یا نمونهای از انتساب به جد است، یا افتادگی رخ داده و عنوان صحیح الحسن بن علی بن أبیعثمان است؛ همچنین از کتب رجالیان دیگر که از نجاشی گزارش کردهاند، آشکار میگردد که عبارت أباه علی بن عثمان در نسخههای در دسترس از رجال النجاشی افتاده و عبارت درست أباه علی بن أبی عثمان است. به هر روی، نام جد راوی در شماری از اسناد الحسن بن علی بن عثمان ثبت شده است و این، چاپ حاضر از رجال النجاشی را تأیید میکند. این در حالی است که نام أبی عثمان -چنانکه یاد خواهد شد- عبدالواحد است. شاید بتوان گفت جد راوی دارای دو اسم بوده؛ ولی به سبب معروفتر بودن عثمان در اسناد به آن اسم نامیده شده است.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۷۵، (ش ۵۵۴۸) و ۳۸۵، (ش (۵۶۷۵).
- ↑ الفهرست، طوسی، ص۱۲۴ - ۱۲۵، ش۱۶۵.
- ↑ رجال، الکشی، ص۵۷۱، ش۱۰۸۲.
- ↑ الرجال، ابن غضائری، ص۵۲، ش۳۵.
- ↑ معالم العلماء، ص۳۳، ش۱۸۵.
- ابن داوود در بخش دوم الرجال، ص۴۴۱، ش۱۲۲: الحسن بن علی بن أبیعثمان، الملقب بسجادة،...؛ نیز در گروه غالیان، ص۵۳۹: الحسین بن علی بن أبی عثمان سجادة [جخ]،....
- علامه حلی در بخش دوم خلاصة الأقوال، ص۲۱۲، ش۴: الحسن بن علی بن أبیعثمان یلقب بسجادة یکنی أبا محمد...، فی عداد القمیین....
- ↑ الخصال، ج۱، ص۳۱۳، ح۹۱. در تفسیر القمی (ج ۱، ص۳۰۱) روایتی نقل شده که یکی از راویان آن الحسن بن علی بن عثمان الصوفی است. از آنجا که لقب الصوفی با دو لقب پیشین همخوانی دارد و طبقه او نیز هماهنگ با سجادة است؛ احتمال اتحادش با او پیشبینی میشود؛ خصوصاً که در شماری از اسناد از سجادة با عنوان الحسن بن علی بن عثمان یاد شده است.
- ↑ الخصال، ج۲، ص۳۴۸، ح۲۱: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِيُّ عَنْ سِجَادَةَ وَ اسْمُهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ وَ اسْمُ أَبِي عُثْمَانَ حَبِيبَ...».
- ↑ ثواب الأعمال، ص۴۲.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج۲، ص۱۲۱، ح۲۲۹: «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ وَ أَبُو عُثْمَانَ اسْمُهُ عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ حَبِيبٍ...». محقق شوشتری در قاموس الرجال، (ج۳، ص۲۹۲، ش۱۹۴۸) در اینباره با اشاره به گفتار مامقانی مینویسد: قال المصنف: قال الوحید: اسم أبی عثمان جده حبیب. قلت: ورد ما قال فی الخصال فی خبر باب تبع حکیم حکیما فی سبع کلمات لکن الظاهر وقوع التحریف فیه و أن الأصل و اسمه عبدالواحد بن حبیب بقرینة خبر التهذیب. آیتالله خویی نیز با شوشتری همفکر بوده و در معجم رجال الحدیث (ج۱۲، ص۲۶۱، ش۷۸۷۰) نوشته است: قال الوحید: و یحتمل کونه علی بن حبیب الآتی لما ذکرنا فی الحسن أن أبا عثمان اسمه حبیب (انتهی). أقول: اسم أبی عثمان عبدالواحد بن حبیب لا حبیب، فما ذکره الوحید لا أساس له؛ همچنین آیتالله بروجردی در طبقات رجال التهذیب (ج ۷، ص۲۵۳) نام ابو عثمان را عبدالواحد بن حبیب میداند.
- ↑ المحاسن، ج۲، ص۵۱۹، (ح۷۲۱)، ۵۴۹، (ح۸۷۹)و ۵۶۴، (ح۹۶۳)؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۹۴، ح۵؛ الکافی، ج۱، ص۱۱۳، ح۲؛ الخصال، ج۱، ص۳۱۳، ح۹۱؛ مقتضب الأثر، ص۴۸؛ دلائل الإمامه، ص۴۰۳، ح۳۶۴.
- ↑ لسان المیزان، ج۲، ص۲۳۴، ش۹۹۵.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 320-323.
- ↑ رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۱.
- ↑ الرجال، ابن غضائری، ص۵۲، ش۳۵: الحسن بن علی بن أبی عثمان، أبو محمد، الملقب بسجادة، القمی. علامه حلی در رجال خود، (ص۲۱۲، ش۴) به قمی بودن راوی، با این عبارت تصریح کرده است: فی عداد القمیین.
- ↑ دلائل الإمامه، ص۴۰۳، ح۳۶۴.
- ↑ رجال البرقی، ص۲۷. نیز شیخ طوسی در اصحاب امام صادق(ع): صالح بن سهل، من أهل همدان (همدان)، الأصل کوفی. (رجال الطوسی، ص۲۲۷، ش۳۰۶۹)
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 323-324.
- ↑ الثاقب فی المناقب، ص۵۱۹، ح۴۵۰.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۷۵، (ش ۵۵۴۸) و ۳۸۵، (ش ۵۶۷۵): الحسن بن علی بن أبی عثمان السجادة، غال.
- ↑ رجال العلامة الحلی، ص۲۱۲، ش۴: من أصحاب أبی جعفر محمد الجواد(ع). الرجال، ابن داود، ص۴۴۱، ش۱۲۲: الحسن بن علی بن أبیعثمان سجادة د [جخ].... رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۱: ...، و ذکر أن أباه علی بن عثمان روی عن أبی الحسن موسی(ع).
- ↑ الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ج۴، ص۵۳، ۱۷۵ و ۴۲۹.
- ↑ الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ج۴، ص۱۴۹، ۳۷۰ و ۳۲۸؛ طبقات رجال التهذیب، ج۷، ص۹۱۲.
- ↑ الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ج۴، ص۱۰۷؛ طبقات رجال التهذیب، ج۷، ص۲۵۳.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 324-325.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۳۷۸؛ الکافی، ج۱، ص۱۱۳، ح۲؛ ج۲، ص۴۵۸، ح۲۰؛ ج۵، ص۱۶۰، ح۳؛ ج۸، ص۲۵۷، ح۳۶۹؛ کامل الزیارات، ص۸۰،(ح۳)، ۱۰۴، (ح۲)، ۱۱۴، (ح۳) و ۱۵۴، (ح۲)، الأمالی، صدوق، ص۲۴۴، ح۱؛ ثواب الأعمال، ص۱۵۰؛ الخصال، ج۱، ص۲۸۴، ح۳۳؛ ج۲، ص۳۴۸، (ح۲۲)، ۴۴۷، (ح ۴۸) و ۶۳۹، (ح۱۴)؛ علل الشرائع، ج۱، ص۹، ح۱؛ مختصر البصائر، ص۷۵، ح۴۶؛ رجال الکشی، ص۲۵۳، (ش۴۷۱) و ۳۳۷، (ش۶۱۹)؛ الخصال، ج۱، ص۲۲۹، ح۶۸؛ مختصر البصائر، ص۱۱۹، ح۹۷.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۳۷۸؛ الکافی، ج۱، ص۱ و ۱۱۳، ح۲؛ ج۸، ص۲۵۷، ح۳۶۹؛ الأمالی، صدوق، ص۲۴۴، ح۱؛ الخصال، ج۱، ص۳۱۳، ح۹۱؛ مختصر البصائر، ص۷۵، ح۴۶؛ مقتضب الأثر، ص۴۸؛ رجال الکشی، ص۳۳۷، ش۶۱۹؛ الأمالی، صدوق،ص ۱۴۱، ح۶.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 325-326.
- ↑ رجال النجاشی، ص۶۱، ش۴۱: الحسن بن أبیعثمان الملقب سجادة أبو محمد کوفی،...، و ذکر أن أباه علی بن عثمان روی عن أبی الحسن، موسی(ع). له کتاب نوادر، أخبرناه إجازة الحسین بن عبیدالله عن أحمد بن جعفر بن سفیان، عن أحمد بن إدریس قال: حدثنا الحسین بن عبیدالله بن سهل فی حال استقامته، عن الحسن بن علی بن أبی عثمان سجادة. الفهرست، طوسی، ص۱۲۴ - ۱۲۵، ش۱۶۵: الحسن بن علی بن أبیعثمان، الملقب بسجادة له کتاب. أخبرنا به عدة من أصحابنا، عن أبی المفضل، عن ابن بطة، عن أحمد بن أبیعبدالله، عن الحسن بن علی بن أبی عثمان.
- ↑ رجال الطوسی، اصحاب أبی جعفر ثانی امام جواد(ع)، ص۳۷۵، ش۵۵۴۸: الحسن بن علی بن أبیعثمان السجادة، غال و در اصحاب أبی الحسن الثالث، امام هادی(ع)، ص۳۸۵، ش۵۶۷۵: الحسن بن علی بن أبی عثمان السجادة، غال.
- ↑ الرجال ابن غضائری، ص۵۲، ش۳۵: أبو محمد الملقب بسجادة، القمی... فی مذهبه ارتفاع.
- ↑ منهج المقال، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ رجال الکشی، ص۳۳۷، ش۶۱۹.
- ↑ و میان آن دو پردهای است و بر آن پشتهها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهرهشان باز میشناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامدهاند ولی (آن را) امید میبرند ندا میدهند که: درود بر شما! سوره اعراف، آیه ۴۶.
- ↑ مقتضب الأثر، ص۴۸ - ۴۹.
- ↑ لعنت خداوند سوره بقره، آیه ۱۶۱.
- ↑ لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم، بر کسانی که کافر شدهاند و با کفر مردهاند سوره بقره، آیه ۱۶۱.
- ↑ رجال الکشی، ص۵۷۱ - ۵۷۲، ش۱۰۸۲.
- ↑ یعنی علی(ع) از عالم ربوبیت گریخته و در قالب انسانی و در نسل بنیهاشم و با نام علی ظاهر گشته است.
- ↑ در برخی نسخهها چنین آمده: و اظهر ولیه و عبده.
- ↑ رجال الکشی، ص۳۹۹، ش۷۴۴.
- ↑ رجال الکشی، ص۴۷۸، ش۹۰۶.
- ↑ خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمیگیرد، همه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمانها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۱۳، ح۲؛ التوحید، صدوق، ص۱۹۱ - ۱۹۲، ح۴. آیتالله بروجردی درباره راوی، عنوان الحسن بن علی بن أبیعثمان را صحیح میداند. (الموسوعة الرجالیه، ج۴، ص۱۳۰)
- ↑ کامل الزیارات، ص۸۰، ح٣.
- ↑ دلائل الإمامه، ص۴۰۳ - ۴۰۴.
- ↑ رجال النجاشی، ص۴۲۸، ش۱۱۴۹.
- ↑ رجال الطوسی، ص۴۴۹، ش۶۳۸۵.
- ↑ الرجال ابن غضائری، ص۱۲۰، ش۲۰۱.
- ↑ رجال الکشی، ص۱۸، (ش ۴۲) و ۳۲۲، (ش ۵۸۴).
- ↑ الخصال، ج۲، ص۶۳۹، ح۱۴.
- ↑ رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۱.
- ↑ لعنت خداوند سوره بقره، آیه ۱۶۱.
- ↑ لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم، بر کسانی که کافر شدهاند و با کفر مردهاند سوره بقره، آیه ۱۶۱.
- ↑ رجال الکشی، ص۵۷۱ - ۵۷۲، ش۱۰۸۲.
- ↑ الرجال ابن غضائری، ص۵۲، ش۳۵. جناب علامه حلی در کتاب رجال خود (ص۲۱۲، ش۴) و ابن داوود در الرجال (ص۴۴۱، ش۱۲۲) با یادکرد نام راوی در بخش دوم کتاب خود، او را ضعیف و نامعتبر شمردهاند.
- ↑ الوجیزة فی الرجال، ص۵۷، ش۵۰۵.
- ↑ الفوائد الرجالیه، بحر العلوم، ج۳، ص۲۷۳.
- ↑ زبدة الأقوال، ص۱۱۸، ش۵۶۴.
- ↑ الرجال، حر عاملی، ص۹۱، ش۳۸۰.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۲۵، ش۲۹۴۱.
- ↑ لسان المیزان، ج۲، ص۲۳۴، ش۹۹۵.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۳۷۸.
- ↑ کامل الزیارات، ص۸۰، (ح ۳ و ۴)، ۱۰۴، (ح۲)، ۱۰۸، (ح ۲) و ۱۱۴، (ح۳) و....
- ↑ مقتضب الأثر، ص۴۸.
- ↑ کامل الزیارات، ص۸۰، ح٣.
- ↑ الأمالی، صدوق، ص۱۴۱، ح۶.
- ↑ رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۷، ص 313-318.