اقتصاد جاهلی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

درآمد بسیاری از ساکنان شبه جزیره از راه کشاورزی و دامپروری و تجارت بود و تجار، بازارهای بزرگی در سرتاسر عربستان برپا کرده بودند و در آن به تجارت می‌پرداختند؛ ولی با این حال بیشتر مردم عرب به ویژه بدویان را افراد نیازمند و فقیر تشکیل می‎دادند که بسیاری از آنان برای گذراندن معیشت خود، چاره‌‎ای جز راهزنی نمی‎دیدند[۱].[۲] استمرار یک‎نواختی و خشکی صحرا، افزون بر پیامدهای سخت معیشتی سبب قانون‎گریزی و دوست داشتن آزادی شده بود و تنها دو چیز آنان را محدود می‌‎کرد: (۱): قید و بندهای کیش بت‌‎پرستی، مراسم و شعائر آن؛ (۲): سنت‌‎ها، آداب و رسوم قبیلگی و وظایف آنان در برابر قبیله[۳].

مهم‌ترین فعالیت‌های اقتصادی در شبه جزیره عربستان، کشاورزی و دامپروری بود. عبور خطوط بازرگانی از آنجا باعث شد اعراب نیز به عرصه تجارت گام بگذارند و بتوانند به موفقیت‌های چشمگیری دست یابند[۴].

کشاورزی

این شبه‌ جزیره، آب و هوای خشک و بیابانی دارد و از لحاظ نزولات آسمانی و نیز جریان آب‌های سطحی به‌شدت در تنگنا بوده و هست؛ پس نباید کشاورزی پر رونقی را از آن انتظار داشت؛ اما بر خلاف این تصور، مناطقی از عربستان مانند: یثرب، یمامه، احساء خیبر، یمن و طائف وجود داشت که به دلیل فراوانی آب، بنیان ثروتشان بر کشاورزی، استوار بود.

متأسفانه از منابع مکتوب جاهلی، خبر چندانی از کشت و زرع و تفصیل آن در عربستان به دست ما نرسیده است؛ اما آنچه از منابع به دست می‌آید، این است که یمن، سرزمینی آباد بوده و به دلیل کثرت درختان و میوه‌ها و کشتزارهایشان به "خضراء" معروف بوده است[۵]. ادویه، حبوبات، قارچ و نیز درختان نخل، انگور و... ، عمده‌ترین محصولات زراعی یمن را تشکیل می‌داد[۶].

منطقه حجاز و یمامه، به سبب برخورداری از آب فراوان، در آن روزگار از همه جا سرسبزتر و آبادتر و حاصلخیزتر بود و همه نوع میوه و باغ‌های شگفت و قصور بلند در آن وجود داشت[۷]. از لحاظ کثرت درختان خرما، یمامه در حجاز نظیر نداشت[۸]. وادی‌های عرض و منطقه قران نیز که از توابع یمامه به شمار می‌آمدند، مملو از درختان خرما بودند[۹].

در شمال یثرب به برکت چشمه‌های پُر آب و فراوانی آب و در منطقه جوف و نیز مناطق سه‌گانه مهم یثرب یعنی عقیق، بطحان و قناه، همچنین، اطراف یثرب وجود قنات‌های پُر آب، علاوه بر زراعت، نخل نیز وجود داشت[۱۰].

طائف هم با درختان میوه انبوهش، تأمین کننده اصلی میوه مکه بود[۱۱]. از باغات وسیع انگور طائف، مویز و کشمش به دست می‌آمد که در سواحل مدیترانه، فروخته می‌شد[۱۲]. نجد هم به سبب فراوانی آب، درختان میوه و زمین‌های مزروعی بسیار داشت[۱۳].

در شرق عربستان؛ هجر، احساء و مناطق تابعه‌شان، از مناطق عمده کشاورزی به شمار می‌آمدند که در آن، انواع سبزیجات، درختان میوه و نخل حاصل می‌شد[۱۴]. مناطق قطر، کاظمه و مرائض نیز از دیگر نقاط عمده کشاورزی در شرق بودند[۱۵]. در عمان، نخل، زیاد بود و درختان موز، انار و میوه درخت سدر، بسیار یافت می‌شد[۱۶].[۱۷]

دامداری

علاوه بر پرورش انواع دام و طیور در یمن، اعراب بدوی تهامه، نجد، نفود، شام، دهناء و بحرین نیز به شبانی می‌زیستند[۱۸]. شتر، عمده دامی بود که به لحاظ سازگاری‌اش با محیط خشک صحرا در سراسر عربستان، اقبالی عمومی داشت[۱۹].

تجارت

تجارت در میان مردم شهرنشین، بسیار وسیع‌تر و گسترده‌تر از اعراب بادیه‌نشین بود؛ چرا که تجارت با مردم جزیرة‌العرب و کشورهای بزرگ اطراف و نیز دیگر سرزمین‌های دور و نزدیک را در بر می‌گرفت. در این میان، یمنی‌ها، اولین شهرنشینان شبه‌ جزیره بودند که در صنایع، علوم و فنون تجاری نیز تبحر تام داشتند و پیشتاز این تجارت در سطح وسیع آن بودند. آنان با تشکیل اولین دولت‌های عربی در منطقه، در توسعه تجارت کوشیدند[۲۰]. آنها از حاصل‌خیزی زمین، نزدیکی به دریا و محل ممتاز آن بر سر راه هند که مایه پیشرفت این سرزمین را فراهم می‌آورد، حداکثر بهره را بردند.

از تجارت بحریه اعراب جاهلی، اطلاع چندانی در دست نیست؛ اما شواهد و قراین به دست آمده، نشانگر آن است که یمنی‌ها قرن‌های متمادی در قبل و بعد از میلاد بر تجارت منطقه سیادت داشتند؛ اما رفته‌رفته، تجارت دریایی آنها مغلوب برتری‌های ناوگان دریایی روم و یونان شد[۲۱] و از آن پس، تجارت‌های دریایی، بیشتر از سوی دریانوردان رومی و یونانی و نیز دریانوردان هندی و ایرانی صورت می‌گرفت[۲۲].

دولت‌های یمنی از طریق خشکی از راه یمن تا شام را در امتداد سواحل غربی شبه‌ جزیره می‌پیمودند؛ راهی که از مکه و پترا می‌گذشت و در انتهای شمالی به جانب مصر، شام و عراق منشعب می‌شد و در راه شام در نزدیک غزه به دریا می‌رسید[۲۳].

راه کاروان رو حضرموت که به لحاظ تجارت کندر و بخور ثروتمند شده بود، به مأرب می‌رسید و از آنجا به شاهراه بزرگ تجاری می‌پیوست[۲۴]؛ اما در شرق شبه‌جزیره، وجود بندرگاه‌های بزرگ و مهمی چون مسقط، همچنان تجارت دریایی اعراب را فعال نگه داشته بود. کشتی‌های این بندر از طریق خلیج فارس تا بابل پیش می‌رفتند و طلا، قصدیر، چوب‌های خوب، عاج، صندل، ادویه، پنبه و انواع عطرها را به آنجا می‌بردند[۲۵]. اعراب شرق شبه‌ جزیره، علاوه بر راه دریایی، راهی را در امتداد سواحل خلیج‌فارس و دریای عمان می‌پیمودند و از آنجا به عراق، کالا می‌فرستادند[۲۶].

اعراب جنوبی در تورات و کُتب یونان و روم، بلادی ثروتمند معرفی شدند که قافله‌هایشان طلا، نقره و همچنین چوب‌های گران‌قیمت را به بلاد شام و آشور و عراق تجارت می‌کردند.

در این کتب، ذکر شده است که یمنی‌ها ظروف و مصنوعات طلایی و نقره‌ای و در و پنجره‌های مرصع از عاج، طلا و نقره و دیگر سنگ‌های قیمتی و نیز عسل و شمع‌های ساخته شده از موم را به شام می‌فرستادند[۲۷]. عمده صادرات اعراب به خارج، مواد خام بود که از بلاد عرب به دست می‌آمد یا از آفریقا، هند و ماورای هند به عربستان می‌آمد. مهم‌ترین این مواد، انواع عطرها و پوست بود[۲۸].

عطرهایی که در بازار عرضه می‌شد، به دو دسته مردانه و زنانه تقسیم می‌شد. اعراب جنوبی، این عطرها را به شام، مصر، عراق و نیز در مناطق عربی از جمله خود یمن توزیع می‌کردند. عطرها با انواع متعددش از اشجاری حاصل می‌آمدند که بعضی از آنها از هند و آفریقا وارد می‌شد و از مصر و شام به عراق می‌آمد[۲۹]. بخور و لباس‌های خوشبو نیز از پر ارزش‌ترین کالاها بودند[۳۰]. انواع دارچین‌های چینی، هندی و سیلانی از جزیره سیلان به یمن می‌رسید که مطاعی با ارزش در تجارت بود[۳۱]. یمنی‌ها جمیع ممالک آفریقای شرقی را می‌شناختند و به آنجا کالا عرضه می‌کردند[۳۲] و ادویه، منسوجات، شمشیر هندی، حریر چینی، برده، بوزینه، عاج، طلا و پر شترمرغ از حبشه وارد می‌کردند و به بازار اروپا می‌رساندند[۳۳]. آنها آن قدر در تجارت، ماهر و چیره‌دست بودند که هردوت می‌پنداشته است که از همه عربستان، بوی عطر برمی‌خیزد و بخور، مر، فلوس، دارچین و کندر از آنجا می‌آید"[۳۴].

علاوه بر یمن، در شرق عربستان هم، تجار هجر، بحرین و دیگر اعراب شرق عربستان، تاجران قابلی به شمار می‌آمدند[۳۵]؛ اما خبر چندانی به دست ما نرسیده است و می‌دانیم که عمان، یکی از بزرگ‌ترین و توانگرترین بازرگانی جهان را دارا بوده است[۳۶].

در حجاز، مکه، شهر بازرگانی بزرگی به شمار می‌رفت[۳۷]. بسیاری از مردم مکه از ممر تجارت می‌زیسته‌اند. از راه‌های تجاری آنها، نخست، طریق معروف جنوب به شمال بود، دیگری از سمت شمال به خیبر و از وسط صحرا وادی‌الرمه و بعد به حیره می‌رسید[۳۸]. کاروان‌های مکی از یمن و سواحل اقیانوس هند و شرق آفریقا، سقز، عطریات، بخور، پوست، جامه‌های نفیس عدنی، ادویه هندی، صمغ، عاج و برده آفریقایی و از طائف، مویز و کشمش و از معادن بنی‌سلیم، طلا به سواحل مدیترانه، صادر می‌کردند و از آنجا اسلحه، گندم، روغن، شراب و پارچه‌های پنبه‌ای، کتانی و ابریشمی بر می‌گرداندند[۳۹].

مهم‌ترین کالای تجارت قریش، پوست دباغی شده بود[۴۰]. نقره هم از مهم‌ترین کالاهایی بود که بازار شام را فرا می‌گرفت[۴۱]. عمده‌ترین کالایی که تجار مکی از شام به مکه تجارت می‌کردند، روغن بود[۴۲].[۴۳]

بازارهای تجاری

قرآن کریم در سوره قریش به سفرهای زمستانی بازرگانان مکی و سفرهای تابستانی آنها به شام و یمن اشاره کرده است. هاشم از اجداد پیامبر (ص) به عنوان کسی مشهور است که این سفرهای تجاری را راه‌اندازی کرده است[۴۴].

قریش در مکه، اجتماعات و بازارگاه‌هایی مانند عکاظ برپا کردند[۴۵]. قبایل شمال و جنوب غربی برای تجارت، همراه قبایل نجد در این بازار جمع می‌شدند و راه‌های تجاری یمن و شام و خلیج‌فارس و بابل از آن می‌گذشت[۴۶]. این، بزرگ‌ترین بازار عرب در نزدیک عرفات از نیمه ذی‌القعده تا آخر این ماه تشکیل می‌شد[۴۷]. مردم به منازلی وارد می‌شدند که هر قبیله‌ای برای خود بنا کرده بود و در آنها به خرید و فروش می‌پرداختند. بعد به مجنه ذی‌المجاز می‌‌رفتند[۴۸] و ده روز در آن بازار بودند و چون هلال ذی‌الحجه را مشاهده می‌کردند، به ذی‌المجاز می‌رفتند و هشت شب را در آنجا می‌ماندند. سپس روز ترویه، ذی‌المجاز را به قصد عرفه ترک می‌کردند[۴۹].

دیگر بازارهای عربستان، دومة‌الجندل در شمال نجد[۵۰]، بازار خیبر، بازار حیره[۵۱]، بازار حجر در یمامه[۵۲]، بازار ریاء یا دباء[۵۳] و صحار در عمان بودند[۵۴].بازار ریاء که در آخرین روز ماه رجب دایر می‌شد، بازار بزرگی بود که داد و ستد با خارجیان در آنجا صورت می‌گرفت. تجار هند، سند و چین، به قصد این بازار می‌آمدند و در آنجا به معامله می‌پرداختند[۵۵].بازار صحار بازار نیز که در اول رجب برقرار می‌شد، به لباس‌هایش معروف بود[۵۶].بازار مشقر در هجر[۵۷]، بازار شحر[۵۸]، بازار رابیه در حضرموت[۵۹]، بازار نجران، بازار صنعا[۶۰] و نیز بازار عدن[۶۱] از بازارهایی است که در اولین روز ماه رمضان برپا و از آنجا عطریات به دیگر نقاط فرستاده می‌شد.

یثرب نیز از مراکز عمده تجاری در عربستان به شمار می‌آمد[۶۲]. در این شهر، علاوه بر اعراب، یهودیان بسیاری نیز بودند که به امور تجاری می‌پرداختند[۶۳].

بازار عمده این شهر "فلج" نام داشت که بازار بن‌نزار و یمنی‌ها بود[۶۴]. در این شهر، علاوه بر راه‌های تجاری بزرگ، راه تجاری دیگری بین مکه و یثرب برقرار شده بود و مردم این دو شهر در آنجا داد و ستد می‌کردند[۶۵]. از معادن مهم این شهر، سنگ فسان بود که شهرتی جهانی داشت[۶۶].[۶۷]

دیگر فعالیت‌های اقتصادی

راهزنی، شکار[۶۸]، ماهی‌گیری در سواحل دریا و صید مروارید در سواحل دریای عمان و خلیج فارس[۶۹] از دیگر فعالیت‌های اقتصادی مردم منطقه بوده است[۷۰].

منابع

پانویس

  1. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۹۰.
  2. ر. ک: پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۶ ـ۸۷.
  3. ر. ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «جنگ‌های اعراب جاهلی»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸.
  4. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اقتصاد عرب جاهلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۴۱.
  5. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۴۷.
  6. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۱، ص۷۶.
  7. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۱، ص۶۲۹.
  8. محمد بن ابراهیم اصطخری، مسالک و ممالک، ص۱۹.
  9. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۳۹.
  10. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۴۱.
  11. محمد بن ابراهیم اصطخری، مسالک و ممالک، ص۱۱۹؛ مطهر بن طاهر مقدسی، احسن التقاسیم، ص۶۷.
  12. ؛ مطهر بن طاهر مقدسی، احسن التقاسیم، ص۶۷.
  13. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۳۹.
  14. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۴۴؛ محمد بن ابراهیم اصطخری، مسالک و ممالک، ص۱۱۹.
  15. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۴۴.
  16. محمد بن ابراهیم اصطخری، مسالک و ممالک، ص۲۵.
  17. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اقتصاد عرب جاهلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲.
  18. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۸۸.
  19. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اقتصاد عرب جاهلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۴۲.
  20. عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص۶۶.
  21. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۷۶.
  22. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۷۶.
  23. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۶۵.
  24. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۶۵.
  25. زید بن علی عنان، تاریخ یمن، ص۷۶.
  26. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ص۳۳۳.
  27. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۲۳۵.
  28. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۲۳۷.
  29. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۲۳۷.
  30. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۲۳۷.
  31. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۲۳۷.
  32. زید بن علی عنان، تاریخ یمن، ص۷۷.
  33. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ص۶۴.
  34. هردوت، تاریخ هرودت، ج۳، ص۲۰۳-۲۰۷.
  35. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۲۱.
  36. ناشناخته، حدود العالم من المشرق إلی المغرب، ۱۳۷۲، ص۴۳۰.
  37. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۲۱.
  38. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۸۶.
  39. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۸۷.
  40. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۳۰۷.
  41. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۳۰۸.
  42. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۲۹۳.
  43. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اقتصاد عرب جاهلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۴۳-۱۴۵.
  44. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۵۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۶.
  45. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۸۷.
  46. دائرة المعارف اسلامی، ج۲، ص۳۸۲.
  47. زکریا بن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۸۵؛ محمد بن عبدالله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰.
  48. زکریا بن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۸۵؛ محمد بن عبدالله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰.
  49. زکریا بن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص۸۵؛ محمد بن عبدالله ازرقی، اخبار مکه، ج۱، ص۱۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰.
  50. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۰۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۳، ص۳۹۰.
  51. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰؛ دینوری، اخبار الطوال، ص۱۱۶.
  52. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰.
  53. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰.
  54. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰.
  55. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۳۷۶.
  56. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۳۷۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰.
  57. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰.
  58. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۷۰.
  59. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۳۵۰.
  60. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۳۵۰؛ محمدهادی یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۲۱۵.
  61. محمدهادی یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۲۱۵.
  62. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۳۱۶.
  63. سید علی حسنی ندوی، السیرة النبویه، ص۲۶۶.
  64. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۳۱۶.
  65. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ص۳۰۸.
  66. ناشناخته، حدود العالم من المشرق الی المغرب، ص۴۴۶.
  67. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اقتصاد عرب جاهلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۴۶-۱۴۷.
  68. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۹۰.
  69. حدود العالم من المشرق الی المغرب، ص۴۳۸؛ محمد بن ابراهیم اصطخری، مسالک و ممالک، ص۲۵.
  70. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، اقتصاد عرب جاهلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۴۷.